Khabgard | خوابگرد
الذهاب إلى القناة على Telegram
برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد و مطالبِ دندانگیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی https://twitter.com/khabgard سایت: http://khabgard.com ایمیل: info@khabgard.com
إظهار المزيد2025 عام في الأرقام

17 374
المشتركون
+1624 ساعات
+307 أيام
-8330 أيام
أرشيف المشاركات
Photo unavailableShow in Telegram
اطلاعرسانی مهدی هاتف، مترجم، از شیوهای که نشر نی با او و زحمتش تا کرده است؛ با عنوان «دربارهی هنر چاپیدن مترجم»👆
توضیح و عذرخواهی نشر نی پس از این اطلاعرسانی👇
https://t.me/neypub/7451
@KhabGard
Repost from اتاق آینده / شیرعلینیا
آیا این یک ترور اقتصادی است؟
وزارت ارشاد میگوید نظر بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، زیرمجموعهی ستاد کل نیروهای مسلح، مانع انتشار کتاب «نکتههای تاریخی» است.
برای نویسندهای که روزگارش از حقالتالیف نوشتههایش میگذرد، این کار شباهتی به یک ترور اقتصادی دارد؛ تروری که زحمات چندسالهی من و تیم تحقیقاتیام را هدف گرفته است.
اما چه میشود کرد؟
جماعتی که توان نقد کردن مطالب را ندارند، زور توقیفش را دارند.
قید کتاب شدنش را زدم؛ همین جا، کنار یادداشتها، فایل پیدیافش را منتشر میکنم.
برای حمایت از زحمات تیم تحقیقاتیام، مخاطبان در صورت تمایل، برای استفاده از این فایل، مبلغ ۱۸۰ هزار تومان به یکی از این دو شماره کارت، به نام "جعفر شیرعلینیا" واریز کنند:
6037997594102924
6104338917364925
با این ایمیل و این شماره در تلگرام، پذیرای نظرات و سوالات شما هستم:
Jafarshiralinia.new@gmail.com
09218062119
نکتههای_تاریخی،_جعفر_شیرعلینیا.pdf7.35 MB
Repost from N/a
خورشید سیصد و شصت وپنج روز دور زمین میچرخد تا سایه بیآفریند!
یاد داشت
بر مزارش نروید!
در خاک نشانش نجویید!
صدایش کنید،
با آفتاب میآید
نگاهش کنید،
لب بر سخن میگشاید.
چشم در چشمش
دست در دستش
حرف به حرفش
کلمه به کلمهاش
شعرش در کتابش …
میگویند سایه نیست!
سایه هست تا خورشید برجایش هست
سایه آفتاب شد
سایه ستاره شد
سایه کهکشان ژرف ابدی شد
سایه نسیمی در شب باغ شد
سایه خیالی در خواب باغبان شد
سایه شکوفه سوزان ارغوان شد
سایه تنه تنومند درخت شد
سایه با موج همراه دریا شد
سایه برگی در خیال ارغوان شد
در خاک نجوییدش
در هستی و در شعرش بیابیدش
به یادش دارید!
کلن
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
۹ اوت ۲۰۲۳
Repost from TgId: 1047340659
شصتوچهار سال از مرگ قمرالملوک وزیری گذشت
«رژیم مملکت تغییر کرده بود و پس از یک بحران بزرگ، دورهٔ آرامش فرا رسیده بود. مردم هم علاقه به موسیقی نشان میدادند. به من پیشنهاد میشد که بیچادر در نمایش موزیکال گراند هتل حاضر شوم و این یک تهور و جسارت بزرگی لازم داشت.
یک زن ضعیف بدون داشتن پشتیبانی میبایست برخلاف معتقدان مردم عرض اندام کند و بیحجاب در صحنه ظاهر شود. به نظر آنهایی که آم دوره را به خاطر ندارند گفتار من عجیب مینماید اما آنها که سنگسار کردن و قتل ماژور ایمبری قنسول آمریکا را به خاطر دارند میدانند چه میگویم.
تصمیم گرفتم با وجود تمام مخالفتها، شب نمایش بدون حجاب روی صحنه در مقابل هزارها جفت چشم متعجب اهالی تهران ظاهر شوم و پیه کشتهشدن را به تن خود بمالم.
شب نمایش فرا رسید و بیحجاب روی سن ظاهر شدم و هیچ حادثهای هم رخ نداد و حتی مورد حسن استقبال هم واقع شدم و این موضوع به من قوت قلبی بخشید و از آن به بعد گاه و بیگاه بیحجاب در نمایشها شرکت میجستم و حدس میزنم که فکر برداشتن حجاب از همان موقع در شرف تکوین بود.»
از خاطرات قمرالملوک وزیری
(نشریهٔ آسیای جوان، ۱۵ شهریور ۱۳۲۹)
برگرفته از کتاب:
▪️ اخبار و اسناد قمرالملوک وزیری (در مطبوعات قاجار تا عصر حاضر و آشیو اسناد ملی) | به کوشش مهدی نورمحمدی | مؤسسهٔ فرهنگی-هنری ماهور | ۳۳۶ ص. وزیری | ۱۲۰,۰۰۰ تومان
#یاد #بریده_کتاب
@kaaghaz
04:05
Video unavailableShow in Telegram
اجازه میدی حرف بزنم؟
آنچه در این ویدئو از یک مزاحم زنان در همدان مرا میخ میکند، دو چیز است:
یکی روند و سیر ماجراست از تبدیل آرامش ظاهری فضا به خشم در یک سو و عجز در سوی دیگر؛ مغلوبه شدن وقتی پای تفنگ و باتون و اشکآور در میان نباشد.
دیگری لحن استدلالی فرد مزاحم است که تا خود را برحق معرفی کند، از سلام کردن و مورد حمله قرار گرفتن و قضاوت شدن و بیادبی و انسانیت میگوید؛ بهویژه آنجا که تکرار میکند: اجازه میدی حرف بزنم؟
@KhabGard
IMG_2185.MP412.72 MB
Repost from RadioFarda
01:05
Video unavailableShow in Telegram
🔸حرکت اعتراضی خواهر مهران رحمانی، یکی از کشتهشدگان اعتراضات #زن_زندگی_آزادی، بر آرامگاه #مهسا_امینی؛
🔸#مهران_رحمانی ۲۷ آبان سال گذشته بعد از بستری شدن در بیمارستان بر اثر اصابت گلوله در جریان اعتراضات در مهاباد جان باخت.
@RadioFarda
مهاباد1.mp49.53 MB
Repost from مملکته
00:06
Video unavailableShow in Telegram
#الو سال قبل همچین چیزی غیر قابل تصور بود.
سه نفر ، دقت کنین سه نفر افسر به خانمی گفتن شال بزار سرت.
این خانم شال که نذاشت به کنار، موبایل در آورد و فیلم گرفت.
واقعا بچه های ما شجاع هستن ✌️
#الو چیزی که خیلی اهمیت داره اینه که از ترسشون حتی اتیکت اسمشون رو هم از لباساشون کندن. اینا خیلی خیلی ترسیدن.
@mamlekate
9.21 KB
01:28
Video unavailableShow in Telegram
طرفداران #حجاب_اجبارى:
ما شهروند عادی نیستیم، امت حزبالله هستیم، حق و حقوقی داریم... خود همین حجاب تو دلش اقتصاد هست... آموزش پرورش داره انفعال پیش میآد هر جایی محیط فرهنگی باشه اداری باشه نسبت به بیغیرتی بیحیایی ولنگاری همه جا را گرفته...
@KhabGard
IMG_2184.MP44.58 MB
Repost from TgId: 1633963758
Photo unavailableShow in Telegram
همکاریِ ناچیزی داشتم با د.ناهی زهیری استاددانشگاه بغداد تا رمان فارسی«عقرب روی پلههای راه آهن اندیمشک یا از این قطار خون میچکد»حسین مرتضائیان،به عربی برگردانده شود.که در ایران برنده جایزه گلشیری ومهرگان در متفاوتترین رمان سال از بنیاد واو شد وبه فرانسه هم ترجمه شد.
گرچه در ژانر جنگ هشت ساله است اما به لحاظ درونمایه رمانی ضدجنگ است که از زبان سربازی روایت میشودکه آخرین روزهای تسویهاش با اوجگیری جنگ با موانعی روبرو شده.
هردو کشور ایران وعراق به دلیل آسیبهای پساجنگ به رمانهایی این چنین که سنتشکنانه از پدیدهی جنگ اسطورهزدایی میکنند علاقه بیشتری نشان میدهند چون جنگ را ویرایشی از تقابلات زمینی میبینند تا فرمی از تصویرهای اسطورهای و معنوی.
ضمنا این تصویر غیرمزورانه از جنگ که سوژههای آن را انسانهایی زمینی نشان میدهد که مثل همه از مرگ هراس دارند،از جنگ فرار میکنند حتا مواد مصرف میکنند وخودخواهی دارند،به تصویر مشترک دو کشور از ابژهی ضد جنگ کمک میکند.
با تبریک به دکتر زهیری که به لطف از اینجانب یاد کردند این بیت تقدیم میکنم:
خبر که میبَرد اکنون شهیدِ معرکه را
بیا ببین دو دشمن دیرینه را صفا اُفتاد
01:42
Video unavailableShow in Telegram
در بحبوحهی سرکوب اعتراضات #زن_زندگی_آزادی، انواع جنایات خرد و کلان حکومت در سرکوب مردم را فهرست میکردم، ولی از جایی رشتهی جنایات از دستم در رفت و رها شد.
نزدیک یک سال از شروع اعتراضات میگذرد و جمهوری اسلامی هنوز برگ تازهای در سرکوب برای روکردن دارد. این مادرِ محمد حسنزاده است در ویدئوی بالا که فریاد میکشد.
@KhabGard
IMG_2173.MP45.19 MB
Repost from Vahid Online وحید آنلاین
00:44
Video unavailableShow in Telegram
موری مادر #غزاله_چلابی در کنار دستهی عزاداریای که در سوگ جوانان وطن مینوازند.
(موری به مازنی یعنی عزاداری برای مُرده)
rezaeiansiavash
تصاویری در شبکههای اجتماعی منتشر شده که نشان میدهند گروه موسیقی یک دستۀ عزاداری در شهر آمل با حضور در کنار آرامگاه #غزاله_چلابی و نواختن موسیقی «از خون جوانان وطن» به او ادای احترام میکنند.
به گفتۀ منابع محلی این گروه موسیقی که همه لباس سفید برترن دارند از «هیئت نیاکیها» شهر آمل هستند که یکی از بزرگترین هیئت های این شهر است.
در حالی که با فرا رسیدن ماه محرم جمهوری اسلامی همچون هر سال در تلاش برای بهرهبرداری سیاسی از این ماه است، بسیاری از مردم به شیوههای دیکته شده از سوی حکومت اعتراض کرده و با معترضان جان باخته و خانوادههای دادخواه آنان همراهی میکنند.
#غزاله_چلابی، ۳۰ شهریور سال گذشته، در جریان اعتراض مردم #آمل هدف تیراندازی ماموران حکومتی قرار گرفت. لحظه شلیک گلوله و کشتهشدن او در گوشی همراه او ضبط و ثبت شد.
@VahidHeadline
بدترین و کورترین جای امامزاده قاسم آمل رو به #غزاله_چلابی داده بودند.طوری که تعداد کمی اطراف مزار جا میشدند.بااینحال هر روز هفته بخصوص آخر هفته جمعیت زیادی سر مزار حاضر میشدند.
بعد مدتی بالا سرش دوربین نصب کردند،افاقه نکرد.حالا نردهی دور امامزاده را تخریب کردند و دیوار چیدند
rezaeiansiavash
ویدیوهای دیگر: rezaeiansiavash
📡 @VahidOnline
178.mp41.78 MB
05:02
Video unavailableShow in Telegram
«من خودِ مرگ شدهام»
داستان اولین بمب اتمی در اوپنهایمر👆
«اوپنهایمر» تازهترین ساختهی کریستوفر نولان روانهی سینماها شده است؛ فیلمی با موضوع ساخت اولین بمب اتمی جهان در پروژهای محرمانه تحت رهبری جِی رابرت اوپنهایمر، دانشمند فیزیک نظری.
نولان فیلمنامهاش را بر اساس کتاب «پرومته آمریکایی، پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» نوشته و برای اولین بار در تاریخ سینما بخشیهایی از فیلمش را بهصورت آیمکس سیاهوسفید فیلمبرداری کرده است.
منتقدان و صاحبنظران سینما تاکنون واکنشهای بسیار مثبتی به این فیلم نشان دادهاند، از جمله پل شریدر، کارگردان و فیلمنامهنویس چند فیلم مهم مارتین اسکورسیزی گفته است: «اوپنهایمر، بهترین و مهمترین فیلم این قرن.»
@KhabGard
@RadioFarda
IMG_2148.MP415.64 MB
07:24
Video unavailableShow in Telegram
راز جذابیت میلان کوندرا در ایران
درگذشت میلان کوندرا در فرانسه بازتاب گستردهای میان ایرانیان کتابخوان داشت. همکارم شهریار صیامی در این گزارش بهدنبال پاسخ این پرسش بوده که بهرغم سانسور قسمتهای گسترده و مهم رمانهای کوندرا در ترجمههای فارسی، چرا و چطور داستانهای او برای ایرانیان اهل ادبیات همچنان جذاب بوده و هست.
@KhabGard
@RadioFarda
IMG_2146.MP422.86 MB
01:34
Video unavailableShow in Telegram
جین مالوری بیرکین، خواننده و بازیگر و مدل مشهور بریتانیایی-فرانسوی که با اعتراضات «زن زندگی آزادی» هم همراهی کرده بود، در ۷۶ سالگی در پاریس درگذشت.
او و دخترش شارلوت گنزبور، بازیگر و خوانندهی مشهور فرانسوی، دو تن از ستارگان سینما و موسیقی جهان بودند که پارسال در یک کلیپ ویدئویی بخشی از مویشان را با شعار «زن زندگی آزادی» و ترانهی «برای» شروین حاجیپور، قیچی کردند.
این هنرمند سرشناس که در دههی اخیر در مسائل سیاسی و اجتماعی پرشماری موضعگیری کرده بود، قرار بود در یک کنسرت همبستگی با اعتراضات مردم ایران هم که ۲۱ آذرماه ۱۴۰۱ در پاریس برگزار شد، آواز بخواند، اما بهدلیل بیماری قلبی نتوانست در این برنامه حاضر شود و همزمان چند کنسرت دیگرش را هم لغو کرد.
@KhabGard
🔸 ویدئوی بالا را ببینید. کاملِ این گزارش را هم میتوانید در رادیوفردا بخوانید.
@RadioFarda
IMG_2139.MP44.86 MB
00:53
Video unavailableShow in Telegram
«گاج را ما بستیم»
محمودزاده، معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان مدارس غیردولتی، میگوید هفتهی گذشته مؤسسهی گاج را با امضای خودش و وزیر، بهدلیل «جهتگیری به سمت اغتشاشات» (چاپ اشعار فرخی یزدی در یکی از آزمونهایش در دورهی اعتراضات #زن_زندگى_آزادى)، تعطیل اعلام کرده است.
@KhabGard
IMG_2135.MP42.76 MB
تنها راه مقاومت جدینگرفتن است!
.
میلان کوندرا، نویسندهی فرانسوی چکتبار و از بزرگترین نویسندگان ادبیات جهان، در ۹۴سالگی درگذشت.
کوندرا که سال ۱۹۲۹ در شهر برنو واقع در جمهوری چک کنونی در خانوادهای اهل موسیقی به دنیا آمده بود، در همان کودکی از پدرش نواختن پیانو را آموخت و خیلی زود موسیقی جایگاهی مهم در زندگیاش یافت، بهطوری که او را «رماننویس موسیقیدوست» میخوانند و ساختار برخی از آثارش را با سونات مقایسه میکنند.
کوندرا آن سالها که هنوز ملیت چکی داشت و در وطنش بود، مجموعهداستان «عشقهای خندهدار» و رمان «شوخی» را نوشت؛ آثاری که در آنها تلاش کرد «کارنامهی تلخ توهمات سیاسی نسل کودتای پراگ در ۱۹۴۸» را که منجر به قدرت گرفتن کمونیستها شد، ارائه کند.
«عشقهای خندهدار» که تنها مجموعهداستان اوست، پس از اشغال پراگ توسط روسها ممنوع شد و مثل دیگر آثارش تا ۱۹۹۰ ممنوع ماند. «شوخی» هم اولین رمان کوندراست که سال ۱۹۶۵ نوشت اما مدتی در ادارهی سانسور متوقف ماند و در نهایت سال ۱۹۶۷ منتشر شد. قرار بود فیلمی که براساس این رمان به کارگردانی یارومیل ایرس و نویسندگی خود کوندرا ساخته شده بود، به نمایش درآید که پس از اشغال چکسلواکی توقیف شد.
در همان سال سرنوشتساز ۱۹۶۸ که هم بهار پراگ روی داد و هم مه ۶۸ پاریس، ترجمهی رمان «شوخی» با مقدمه لوئی آراگون به زبان فرانسه در پاریس منتشر شد. این آغاز دههای بود که در آن کوندرا نه تنها بهعنوان نویسندهای جهانی مطرح شد بلکه با اتفاقاتی که در طول دههی ۱۹۷۰ افتاد، وطن و ملیت او هم تغییر کرد.
انتشار رمان «زندگی جای دیگری است» در فرانسه در سال ۱۹۷۳ برای او جایزهی معتبر مدیسیس خارجی را به ارمغان آورد.
در ۱۹۷۱ نمایشنامهی «ژاک و اربابش» را در سه پرده نوشت که واریاسونی نمایشی از رمان «ژاک قضا و قدری» دیدرو، فیلسوف فرانسوی، است. این نمایشنامه از ۱۹۷۵، همزمان با مهاجرت کوندرا با همسرش به فرانسه، تا ۱۵ سال بعد، پایان اشغال چکسلواکی، بهعنوان اثری نوشتهی «اوالد شورم» در این کشور به نمایش درمیآمد و هیچکس نمیدانست نویسندهی واقعیاش کوندراست.
در ۱۹۷۲ نگارش «والس خداحافظی» را تمام کرد که این تصور را دامن زد که «خداحافظی» کوندرا با دنیای نویسندگی است، اما او با نویسندگی خداحافظی نکرده بود و در ۱۹۷۸ «کتاب خنده و فراموشی» را منتشر کرد.
در ۱۹۷۹ دولت چکسلواکی تابعیت چکی را از کوندرا سلب کرد، اما دو سال بعد فرانسوا میتران به او و خولیو کورتاسار، دیگر نویسنده بزرگ تبعیدی در پاریس، ملیت فرانسوی داد. دولت چک سال گذشته به این نویسنده پیشنهاد داد ملیت چکیاش را دوباره دریافت کند، اما کوندرا واکنشی نشان نداد.
در ۱۹۸۲ نگارش «سبکی تحملناپذیر بودن» (بار هستی) را به پایان برد که دو سال بعد در پاریس منتشر شد. سال ۱۹۸۸ هم فیلمی که بر اساس این رمان ساخته شده بود، به نمایش درآمد.
کوندرا برای اینکه نشان دهد از وطنش بریده است، از آن پس مستقیماً به زبان فرانسه نوشت. اولین کتابی که به فرانسوی نوشت، «هنر رمان» بود شامل هفت مقالهای که پیشتر در فاصلهی سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۵ منتشر شده بود.
در سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۷ وقت خود را وقف بازبینی ترجمههای فرانسوی آثارش کرد که تا آن زمان از در انتشارات گالیمار در پاریس منتشر شده بود. او گفت که این ترجمهها حالا دیگر «همان ارزش و اصالت متن چکیشان را دارند».
در ۱۹۹۰ انتشار رمان «جاودانگی» جایزهی روزنامه ایندیپندنت را به همراه داشت. از آن زمان تا دو سال بعد کوندرا مقالاتی را دربارهی هنر رمان در مجلهی «انفینی» نوشت که بعداً در قالب کتابی با عنوان «وصایای تحریفشده» منتشر شد. از نظر کوندرا، «تنها دلیل بودنِ رمان گفتنِ چیزی است که فقط رمان میتواند بگوید».
در ۱۹۹۵، کوندرا اولین رمان خود به زبان فرانسه را نوشت: «آهستگی». دو سال بعد دومین رمان به فرانسه: «هویت». و دو سال بعد، در ۱۹۹۹ سومین رمان به زبان فرانسه که این بار ابتدا ترجمهی اسپانیولی آن در بارسلون منتشر شد و چهار سال بعد در فرانسه: «جهالت».
در سال ۲۰۰۵ سومین کتاب کوندرا دربارهی هنر رمان به نام «پرده» منتشر شد. در ۲۰۰۹ نیز مجموعه مقالات خود را که از زمان ورود به فرانسه نوشته بود با چند مقالهی منتشرنشده در کتابی با عنوان «یک ملاقات» به چاپ رساند.
سال ۲۰۱۴، چهارده سال پس از چاپ آخرین رمان کوندرا، او رمان دیگری با عنوان «جشن بیمعنایی» منتشر کرد؛ چهارمین رمان او که به زبان فرانسه نوشت.
کوندرا در آخرین رمانش از زبان یکی از شخصیتهایش مینویسد: «ما از مدتها پیش فهمیدهایم که دیگر ممکن نیست این جهان را واژگون کرد، نه حتی شکل آن را تغییر داد یا بدبختی پیشروندهی آن را متوقف ساخت. یک راه مقاومت بیشتر نمانده است: جدی نگرفتن جهان.»
منبع
@KhabGard
کوندرا، ۱۳ سال پیش در ۸۱ سالگی👇
