2025 عام في الأرقام

18 146
المشتركون
+224 ساعات
-197 أيام
+1830 أيام
أرشيف المشاركات
Repost from TgId: 1818825541
🗽
میگویی چرا غمگینی
من آینه توأم
ای وطن!
✍#شمس_لنگرودی
You tell
Why are you sad
I am your mirror
O homeland!
مترجم #ماریا_عسگریان_چایجان
@Ma_Asgarian
https://t.me/darvazei_roo_be_jahan
👌 15👍 14❤ 11💔 8
Repost from TgId: 1367433270
تو تبعید گاه منی
با من مهربان باش
چرا خانه هایت خیابان هایت به خانهء من پشت کرده اند
چرا میوه هایت و رهگذرانت از من دوری می کنند
و تو نان شب مانده به من می بخشی .
با من مهربان باش
همچون تبعید گاه زمین
که تو را در خود جای داده
و دریا ها و آسمان و نسيم را به تو رایگان می بخشد .
محمد شمس لنگرودی
رقص با گذرنامه جعلی. ۲۸
@taranom_ordibehesht
❤ 68👍 14🔥 4
Repost from TgId: 1367433270
بی سر
خواب تو را می بینم
بی پر
به بام تو می پرم
انگور سیاهم
به بوی دهان تو شراب می شوم
سمندر تشنه ی که زیر شعله ، چشمه ی آب جُسته منم
نوروز منی تو
با جان تو خریده به دیدارت می دوم
شکوفه های توام من
به شور میوه شدن
در هوای تو پر می کشم
تو ، طلسم آب شده در هوا ، شش های مرا ،تسخیر کرده ای .
پرنده های تو ام
دام و رام توام
باروت توام
در دهان تفنگم بگذار و پرنده های پر ستارت را صید کن
ساق نازک تاک
به شوق بوسه های تو بر زانو راست می شود
آفتاب
به جست و جوی تو در بادها سرگردان مانده است
صدف ها کورند
تو شناور آب هایی ، به حسرت صیدی در باران پلک می زنند
باد ها کورند
تو این جایی و آشیان عقابان را می جویند
ساعت برای لحظه شماری دیدار توست
عقربه ها کاردهای تکه تکه کننده ی انتظارند
ای لرزه ی دقیقه ی موعود
انتظار شادمانه ی پایان تن !
شیرازه ی دیوانِ شمس !
شعر های من اینک
که مثل ریشه پراکنده است
دیوانِ من اینک
که پر کنده پراکنده است
انگشت سلیمان!
دیوان مرا هم ببند
محمد شمس لنگرودی
ملاح خیابان ها
@taranom_ordibehesht
❤ 64👍 20👌 3❤🔥 2
آبون
ملودی، شعر و خواننده: شمس لنگرودی
تنظیم: پیام سوری
@payamsouripianist
ویلن: کوشا صرافی گهر
تصویرگر: الیانا شمس لنگرودی
@elyana.shamselangeroodi
https://www.instagram.com/reel/CthOfJbN1Kv/?igsh=cWs2eDg2Z2lqOG95
Repost from TgId: 1367433270
#تحلیل سورریالیستی ونشانه شناسی شعر شمس لنگرودی با استعاره مفهومی
سنگم
آرام آرام می نویسم و خود را می تراشم
تا به شکل مجسمه ای درآیم
که تو بودایش کرده ای.
از دهان من اگر حرفی نیست
کوتاهی از من است
نمی دانم چگونه از تو سخن بگویم
با دهانی از سنگ
استعاره مفهومی« سرودن شعر ،پیکر تراشی است» یک مفهوم ذهنی است که شاعر در سرودن این شعر با آن درگیر بوده است .سنگ که نه حرکت می کند و نه رشد و تکامل پیدا می کند مبنای مشابهتی قرار گرفته که نوعی آشنایی زدایی در شبکه تصویری شعر معاصر ویا شعر کلاسیک است . در بلاغت سنتی استعاره جانشینی یک کلمه جای کلمه دیگر است به قرینه شباهتی که شاعر میان آن دو کشف می کند .در شعر سوررئالیستی ،کلمات از جای مألوف و آشنای خود کنده می شوند ودر جایی قرار می گیرند که غریب گردانی می شوند .حاصل این غریب گردانی ،شگفتی وحیرت مخاطب است .تراشیده شدنِ سنگ یعنی از وجود سنگ کاستن تا به شکل مجسمه ی هنری و زیبا دربیاید وآنقدر ارزشمند و متعالی شود که به اسطوره بدل گردد.در حقیقت شاعر ،شکوه و زیبایی شعرش را که از شیره جان او برخاسته وتا حد مجسمه بودا مقدس و جاودانه شده می ستاید بدون آنکه مخاطب متوجه تفاخر او به شعرش شود در شبکه پیچیده و ظریف بیان تصویری او گرفتار می شود .نکته قابل تامل شاعر در حرکت عاطفی شعر ،بیان پارادوکسی در نیمه دوم شعر است که می گوید در دهان من اگر حرفی نیست کوتاهی ازمن است که بسیار زیرکانه می گوید من با تصویری که مجسمه وار تراشیده ام آنچه را می خواستم با کلمات بگویم با تصویر پیش چشم شما آوردم ودر پایان نیز غریب گردانی وآشنایی زدایی کلامی می کند وبا استفهام انکاری یا همان تجاهل العارف قدمایی می گوید :چگونه از تو سخن بگویم در حالی که دهانم از سنگ است ؟درحقیقت به مخاطب یادآوری می کند سنگی که در ابتدا از آن سخن گفتم شعری است که مثل مجسمه بودا تقدس یافته و جاودانه شده است . بیان پارادوکسی شاعر با زمینه طنز ملایم او که ابتدا از می نویسم می گوید همان شعر سرودن است. سپس از کوتاهی خود حرف می زند که در دهانش حرفی برای گفتن نمانده است چون دهان او از سنگ است و همه نشانه های آشکار در شعر نشان می دهد که سنگ معمولی ازجایش کنده شده یعنی کلمات معمولی دچار رستاخیز شده اند تا آخرین شکل ممکن وقابل تصور خودرا نمایش دهند. شمس لنگرودی ،شعری در نهایت زیبایی با فرم ارگانیک نوشته است. حرکتِ عاطفی سنگ راکه سیر تدریجی کلمات است به سمت وحدت تاثیر عاطفی می کشاند. تجسم همان استعاره مفهومی که ابتدا در ذهن شاعر نقش بسته بود.آن استعاره مفهومی این بود که سرودن شعر ،پیکر تراشی است .با این تحلیل نشانه شناسانه اکنون به شعر نادر نادرپوربا مضمونی شبیه همین شعر شمس لنگرودی توجه کنید تا تفاوت شعر شمس را از منظر زیبایی شناسی سوررئالیستی که درگسست با زیبایی شناسی شعر نیمایی وکلاسیک است دریابید :
پیکر تراش پیرم وبا تیشه ی خیال
یک شب تورا زمرمر شعر آفریده ام
نادرپور با نشانه های آشکار ودر قالب وزن شعر نیمایی یا بن مایه های وزن عروض سنتی به یک استعاره رسیده است ولی شمس لنگرودی با تامل فلسفی وتسلط بر بیان تصویری وتاثیر روانشناختی وعاطفی استعاره از سرودن شعرش به گونه ای اگزیستانسیالیستی (وجودگرایی )پرده برداشته است . به همین دلیل ، شعر شمس لنگرودی سهل و ممتنع است یعنی فهم آن قابل دسترس است اما سرودن به شیوه او ناممکن می نماید مگر اینکه ذهن شاعر از فرهمندی و فرهیختگی وپالایش استعلایی برخوردار باشد .
رحمان کاظمی
@taranom_ordibehesht
👍 23❤ 6
Repost from TgId: 1367433270
Photo unavailableShow in Telegram
#به شمس لنگرودی شاعر و پژوهشگر ادبیات
تو کبوتر صلحی
خروس های جنگی
بالهای تو را کندند
طعمه ی بادها کردند
وخشنود به خانه برگشتند
با یک وزش نسیم
بالهای تو روییدند
در شیهه طوفان
قدکشیدند
اکنون بالهای تو
سایه بان سر افکندگان ِآفتاب سوخته است
جهان دل می بندد
به لبخند تو
کبوتر من!!
جای مضایقه نیست
دلتنگ هم نباش
رحمان کاظمی
@taranom_ordibehesht
❤ 39🥰 3👍 2👏 1😐 1💋 1
Repost from TgId: 1367433270
۱
بگذارید در این شب آرام مژه ای بخوابم
و سکوت
دستمال خیسش را بر پیشانی من ببندد
شنزاری از من گذشت
که هوایش
گله گرگ عظیم آتش بود
۲
دان هواپیما ها را چرا دور
این همه دور
در آشیانه های فرودگاه ها می ریزند
آن قدر که گمان می کنی
همین امروز است
هواپیماهای گرسنه مسافران را یکجا در خود حل کنند
می ترسم عزیزم
می ترسم درهای هواپیما باز شود
و تو را نبینم
زورم به غول بیابانی که نمی رسد
می خواهم سفارش کنم
سراسر راه های هوایی را
گندم و ذرَت بکارند
و اتاقی از ابر
تا با ستارگان ذوب شده در پیشانی
بر درگاهت ببینم
بال هم که ندارم
گرفتاری بالداران با من است
محمد شمس لنگرودی
گزینه اشعار
@taranom_ordibehesht
👍 29❤ 23👏 4🔥 3👎 2
Repost from TgId: 1367433270
امروز
صبحانه ی من تو بودی
نان گرم و شیر و عسل
روزنامه ها و خبر
صبحانه ی امروزم
برشی از تو بود
سیرم از جهان
اشتهای تو دارم
محمد شمس لنگرودی
گزینه اشعار
@taranom_ordibehesht
❤ 77👍 8👏 7👎 2🥰 1
Repost from TgId: 1367433270
Photo unavailableShow in Telegram
دوستت دارم دفتر مشق من !
دوستت دارم مداد اِتود !
دوستت دارم زنی که دفتر مشق و سرانگشت و مدادم را آشتی داده ای .
سنگم
آرام آرام می نویسم و خود را می تراشم
تا به شکل مجسمه ای درآیم
که تو بودایش کرده ای.
از دهان من اگر حرفی نیست
کوتاهی از من است
نمی دانم چگونه از تو سخن بگویم
با دهانی از سنگ
محمد شمس لنگرودی. ۱۸
گزینه اشعار
@taranom_ordibehesht
❤ 30👍 11👏 4💯 1
Repost from TgId: 1367433270
#طنز آیرونیک
#استعاره مفهومی
تحلیل شعر کوتاه شمس لنگرودی
نقشه های جهان به چه درد می خورند
نقشه های تو را دوست دارم
که برای من می کشی
خطوط مرزی و رودخانه ها، متروها. خانه ها
نقشه ی کوچکت را دوست دارم
که دیده بانان چهار سویش
از برج مراقبه با صدای بلند با هم صحبت می کنند
و من این سو تا آن سویش را
با غلتی طی می کنم
گزاره نخستین شعر یک پرسش وجودی است که جوابش در دل همان پرسش استفهامی یا انکاری نهفته است :نقشه های جهان به چه درد می خورند؟ یعنی به درد زندگی ما نمی خورند . از منظر نشانه شناسی ادبی ،رابطه دال ومدلول در شعر شناور است یعنی نمی توان برای دالی که نقشه است یک مدلول تصور کرد . نخستین معنای نقشه ،تصویر جغرافیای جهان است یعنی آگاهی هایی که به درد شخصیت درونی یا شخصیت عاطفی و اخلاقی انسان نمی خورند . هیچ انسانی با دانستن نقشه های جهان انسان تر نمی شود ویا عاشق عدالت وآزادی ویا عاشق انسان دیگر نمی شود با کمی فاصله از معنای جغرافیایی ، نقشه های جهان به انواع طرح و نقشه های رفتار سیاسی و اجتماعی و اخلاقی جهان اشاره می کند که فردیت انسان ویا آزادی انسان را نادیده می انگارد. .شاعر پس از طرح بیهودگی نقشه های جهان ،از دوست داشتن نقشه ای سخن می گوید که باید فردیت انسان ودیگر دوستی ویا احساس تعلق و درک عاطفی او نسبت به انسان دیگر دیده شود که برای انسان اهمیت حیاتی دارد .خطوط مرزی ،رودخانه ها ومترو ها برای عاشقی که نقشه دوست داشتن رامی خواهد یعنی همه دالانهای تودرتوی روابط عاشقانه و پیچیدگی روابط انسانی مد نظر است زیرا فردیت انسان عاشق به وسعت جهان افق گشایی می شود و جهان نیز با همه وسعت خود در روابط عاشقانه حضور دارد .نقشه ی کوچک استعاره ای است از فشردگی زندگی در جهان معاصر که دیده بانان چهارسویش ،استعاره ای کنایه آمیز است از کنترل و سلطه ای که بر زندگی فردی و فردیت انسان اعمال می شود .برج مراقبه نیز استعاره ای از جارزدن خلوت انسان عاشق به دست جارچیان قدرتمند وسلطه گراست که طنز پارادوکسیکال شاعر در همین نکته اساسی نهفته است . کاربرد دوست داشتن برای مراقبان زندگی خصوصی انسان ، طنز آیرونیک وطعمه آمیز ی است .جهان شاعر وقلمرو زیست او با یک غلت زدن طی می شود که استعاره از رختخواب یا بستر اوست چگونه می تواند چهارسوی آن نگهبانان و جاسوسان نظاره گر باشند دوست داشتن کاربرد مغایر وتضاد آمیزی با موقعیت شاعر دارد . فضای اضطراب آوری که زندگی عاشقانه اورا تحت کنترل گرفته است چگونه می تواند برای عاشق دلپذیر باشد . یک استعاره مفهومی زندگی ، زندان است در ذهن شاعر نقش بسته است که رویایش اگرچه آرزوی آزادی فردی اوست ولی به موقعیت اضطراب آور هرکسی که در جامعه مراقبت شده زیست می کند دلالت دارد . شمس لنگرودی ، در جستجوی واقعیت برتر ،فضاهای سورئالیستی بکر و زیبایی می آفریند که زیبایی شناسی او در گسست با زیبایی شناسی شعر نو وکلاسیک است.عناصر دور از هم را دریک قاب چنان کنار هم می نشاند که مخاطب را به همدلی واین همانی می رساند وحدت تاثیر عاطفی این شعر ،مخاطب را درگیر می کند و موقعیت اضطراب آور جهان را با زیباترین شکل استعاری نشان می دهد .
رحمان کاظمی
@taranom_ordibehesht
👍 17❤ 3🔥 1🖕 1
