تفکر
الذهاب إلى القناة على Telegram
روشنگری را فراموش نکنید. شعار روشنگری به قول کانت از این قرار است که “در به کار گیری فهم خود شهامت داشته باشیم.” هدف از ایجاد این کانال هم، همین روشنگری و روشنفکری است. رواج بدهید این مکتب عالمگیر را... پل ارتباطی @Zahramehr
إظهار المزيد2025 عام في الأرقام

14 066
المشتركون
-724 ساعات
-87 أيام
-4730 أيام
أرشيف المشاركات
از روزگار صفویان عنصر دین و مذهب حالت حاشیهای به خود گرفتهبود. نگرش به متن زندگی و سادگی و حرکتی که در دید کلی اسلام و تعالیم رسول وجود دارد، از میان رفته بود. اگر به کتابهای فقه و اصول فقه که در عصر صفویه و قاجاریه نوشته شده است نگاهی بیندازیم، به خوبی میتوانیم روح منحرف و حاشیه پرداز و گریزان از متن علمای شیعه را در این دورهها به خوبی احساس کنیم. اصولاً در مجموع این دوره هیچ تفکر بنیادی در حوزه مذهب و علوم مذهبی نمیتوان جستجو کرد.
تمام همتها مقصور برحاشیه نویسی و نکته یابیهای عجیب و غریب است اتفاقاً برای کسی که گرفتار اینگونه مسائل شود این لذت هم کم از لذت بعضی مخدرات نیست. نوع استدلالها و نوع فرعهای مطروحه در مجالس فقها و كتب اصول فقه، اغلب حاصل نوعی تخیل است و بیشتر اینها اصلاً مبتلا به هیچ کس نیست و بیهوده نیست که دركتب فقهی بسیار جاها اول (فرع) را مطرح میکنند و به رد و ایراد آن میپردازند و سرانجام که متوجه میشوند که چنین موردی ممکن است اتفاق نیفتد با جملههایی از نوع و يظهرُ الثمرة في النذر حاصل کوشش خود را معقول جلوه میدهند. طبیعت استدلالها و کوششهای ذهنی طبیعت حاشیه پرداز است.
با چراغ و آینه
محمد رضا شفیعی کدکنی
@Tafakkor
👍 19💯 4
تصور کنید آینهای باشکوه و کهن، صیقل یافته با حکمت قرنها، که تصویر حقیقت را بیکم و کاست بازمیتاباند. حال، دستی آلوده به لجنِ ناسزا و جهل، بر چهرهٔ آن آینه بکشد. آنچه میماند، نه انعکاس قداست، که توهّمی کریه و مخدوش است.
این، دقیقاً نتیجهٔ کار آنانی است که فریادهای مغزشوییشده و الفاظ پست خود را مرثیهٔ حریم مولای متقیان میپندارند! علی(ع) که خود فرمود «با دشمنانم با حجت و برهان میسازم، نه با فحش و ناسزا»، امروز در پس پردهای از نعرههای بیقاعده و نسبتهای ناروای پیروانش پنهان شده است. این، حمایت نیست؛ تحریف است. این، عشق نیست؛ جنایتی است به نام عشق.
شیعهگری اصیل، دانشگاهی است با دروازههای بلندِ عقلانیت و تالارهای رفیعِ اخلاق. آنان که با هیاهوی حیاطخلوتِ احساسات و مشتهای گرهکردهٔ کینه میخواهند وارد شوند، نه تنها شاگردان این مکتب نیستند، بلکه نگهبانانش باید سنگینترین درها را بر سبیل آنان ببندند.
اینجاست که تکلیف روشن است؛ برائت و بیزاری. نه یک برائت آرام و محفلی، که فریادی بلند و رسا از جنسِ همان شمشیرِ بصیرت که فریب را از حقیقت میزداید. باید فریاد زد که این زبانهای آلوده، نمایندهٔ ما نیستند. این نعرههای بیپروا، ترجمان عشق ما به علی(ع) و فاطمه(س) نیست. میان ما و آنان، نه تنها اشتراکی نیست، که خطّ سرخی از جنسِ کرامتِ انسانی و حرمتِ کلام وجود دارد.
سکوت در این میانه، همدستی خاموش با آن دستهای آلودهای است که مشغول خط خطی کردن چهرهٔ تابناکِ مکتباند.
زهرا مهر
@Tafakkor
👍 29💯 15👎 5
تصور کنید آینهای باشکوه و کهن، صیقل یافته با حکمت قرنها، که تصویر حقیقت را بیکم و کاست بازمیتاباند. حال، دستی آلوده به لجنِ ناسزا و جهل، بر چهرهٔ آن آینه بکشد. آنچه میماند، نه انعکاس قداست، که توهّمی کریه و مخدوش است.
این، دقیقاً نتیجهٔ کار آنانی است که فریادهای مغزشوییشده و الفاظ پست خود را مرثیهٔ حریم مولای متقیان میپندارند! علی(ع) که خود فرمود «با دشمنانم با حجت و برهان میسازم، نه با فحش و ناسزا»، امروز در پس پردهای از نعرههای بیقاعده و نسبتهای ناروای پیروانش پنهان شده است. این، حمایت نیست؛ تحریف است. این، عشق نیست؛ جنایتی است به نام عشق.
شیعهگری اصیل، دانشگاهی است با دروازههای بلندِ عقلانیت و تالارهای رفیعِ اخلاق. آنان که با هیاهوی حیاطخلوتِ احساسات و مشتهای گرهکردهٔ کینه میخواهند وارد شوند، نه تنها شاگردان این مکتب نیستند، بلکه نگهبانانش باید سنگینترین درها را بر سبیل آنان ببندند.
اینجاست که تکلیف روشن است؛ برائت و بیزاری. نه یک برائت آرام و محفلی، که فریادی بلند و رسا از جنسِ همان شمشیرِ بصیرت که فریب را از حقیقت میزداید. باید فریاد زد که این زبانهای آلوده، نمایندهٔ ما نیستند. این نعرههای بیپروا، ترجمان عشق ما به علی(ع) و فاطمه(س) نیست. میان ما و آنان، نه تنها اشتراکی نیست، که خطّ سرخی از جنسِ کرامتِ انسانی و حرمتِ کلام وجود دارد.
سکوت در این میانه، همدستی خاموش با آن دستهای آلودهای است که مشغول خط خطی کردن چهرهٔ تابناکِ مکتباند.
زهرا مهر
@Tafakkor
درسگفتار
#شرح_مثنوی
دفتر ششم/جلسه ١٠١
@Tafakkor
ج۱۰۱دفترششممثنویدکترسروش۶آوریل۲۰۲۵ .mp328.72 MB
اینان (کسانی را که کافر نامیده میشوند) در جهان واقعیِ عمل، سوای دیگران کاری انجام ندادهاند و تنها در دنیای ناپیدای اندیشه و ذهن است که خویش را از دیگران متمایز میکنند. اما چه کسی از این حق برخوردار است که دربارهی اندیشه و فکر انسانی به داوری نشیند و باور قلبی و خصوصی وی را با جرمهای سنگین همسنگ و برابر بگیرد؟ نه حکومت از چنین حقی برخوردار است و نه حکومتیان. بنا بر نص صریح کتاب مقدس، قیصر را فقط فرمان بر آنچه رواست که قیصر راست. و کاستلیو گویا و روشن این سخنان لوتر را میآورد که گفته است: سلطنت زمینی تنها توانای به قهر ورزیدن بر تنهاست و خواسته الهی نیست که قدرتی این جهانی بر ارواح آدمیان فرمان براند.
حکومت اختیار دارد که نگهداشت نظم و سامان سیاسی را از هر شهروندی بطلبد. در آمیختن هر مرجع - هر که گو میباش – اقتدار خود را با جهان نهان ایمان و اخلاق مردمان ـ و ما می افزاییم آفرینندگی هنری – تا هنگامی که از شوریدن آشکارا بر موجودیت حکومت نشان ندارد (ما آن را شورش افروزی سیاسی می خوانیم) به معنای تجاوز و دستبرد به حریم مقدس حقوق فردی است. هیچ کس به سبب ایمان باطنیش پاسخگوی حکومتمداران نیست زیرا که هر کدامین ما در پیشگاه خدا خود پاسخگوی ایمان خویشتنیم حکومت و حکومتیان را در کار باور مردمان اختیاری نیست. راستی را این عربده جوییهای زننده و کف بر دهان آوردنها از چه روست، آنگاه که دیگری جهان را به چشمی دیگر مینگرد و باور میدارد جز باور ما، از چه روی باید دائم این چنین به فراخواندن گزمگان فریاد برآورد. و جان را از نفرتی خونبار آکند.
وجدان بیدار
اشتفان تسوایگ
@Beheshteketab
👍 9👎 1
در مسیر نگاه به چالشهای پیش روی جامعه، بسیاری از تحلیلها بر محور نابرابری اقتصادی، کمبود آگاهی و بهرهکشی استوار است. اما شاید بتوان زاویهی دیگری را نیز برجسته کرد.
گاهی ریشهی آشفتگیها نه در کمبود منابع که در نبودِ خردمندی در جایگاههایِ اثرگذار نهفته است. آنگاه که راهبری جمعی به دست کسانی سپرده میشود که از درک پیچیدگیهای روابط انسانی و نیازهای راستین جامعه دورند، مدیریت به سردرگمی میگراید و برنامهریزی به آشفتگی.
در چنین وضعیتی، حتی اگر امکانات فراهم باشد و دانش فنی موجود، نبودِ بینش و شعور کافی در سطح تصمیمگیری، میتواند کارآمدی را تضعیف کند و اعتماد عمومی را فرسوده سازد. پس شاید بخشی از پاسخ، نه فقط در مبارزه با محرومیت، که در پی جستوجو و پرورش خردمندی جمعی باشد، خردی که بتواند جایگاههای مدیریتی را به افرادی سپارد که پیش از آنکه بر صندلی تکیه زنند، بر مسئولیت خویش آگاهند و پیش از آن که دستور دهند، گوش میسپارند.
این نگاه به معنای نادیده گرفتن ساختارهای ناعادلانه نیست، بلکه تأکیدی است بر اینکه حتی در فرآیند اصلاحِ آن ساختارها، حضور انسانهای آگاه و باشعور در رأس هرم تصمیمگیری، عاملی کلیدی برای جلوگیری از تداوم آشفتگی و بهبار آمدن رنجی مضاعف است.
زهرا مهر
@Tafakkor
👍 23💯 5
درسگفتار
#شرح_مثنوی
دفتر ششم/جلسه ١٠٠
@Tafakkor
ج۱۰۰دفترششممثنویدکترسروش۲۳مارس۲۰۲۵ .mp348.06 MB
👍 1
تاملی کوتاه در باب یک مناظره
سلیمانی اردستانی چه گفت؟
علی زمانیان
اخیرا مناظرهای طولانی میان دو روحانی به نامهای "عبدالرحیم سلیمانی اردستانی" و "حامد کاشانی" در پلتفرم آزاد برگزار شد و بر روی یوتیوپ در دسترس همگان قرار گرفت.
عنوان مناظره این است: مظلومیت و شهادت حضرت زهرا؟
از عنوان مناظره، برمیآید که قرار است هر دو شرکت کننده در مناظره، در نهایت به این پرسش پاسخ گویند که: آیا حضرت زهرا شهید شده است و یا به سبب دیگری وفات یافتهاند؟
به سخن دیگر، بیننده در برابر یک پرسش تاریخی قرار میگیرد.
اما کسانی این پرسش تاریخی را به یک پرسش ایمانی و الاهیاتی تبدیل نمودند و هرگونه تردید در شهادت حضرت زهرا را به مرزهای خروج از دین نزدیک نمودند. از این رو، پس از انتشار مناظره، مناقشاتی تند و بداخلاقیهایی درگرفت و بساط توهین و بد زبانی و حملهی مجازی و حضوری علیه سلیمانی اردستانی شکل گرفت.
اما مگر سلیمانی اردستانی چه گفت که به واکنشهای غیراخلاقی مخالفان او منجر شد؟ آیا او شهادت را انکار کرد؟ و آیا انکار یک رخداد تاریخی مانند شهادت، زیر سوال بردن اصول و بنیادهای دینی است؟
همانگونهکه که سلیمانی بارها در مناظره تکرار کرد، قصد او انکار و نفی شهادت نیست. و همچنانکه به صراحت میگوید: اساسا شهادت و یا وفات حضرت زهرا مسئلهی او نیست.
مسئلهی اصلی سلیمانی که توسط کاشانی، تعمدا شنیده نمیشد این بود:
روایتی که از شهادت حضرت زهرا در لسان بزرگان و کتب پیشین، بیان شده است، با عدالت امام در تضاد است.
در حقیقت موضع سلیمانی در این مناظره، موضع "ندانمانگار" است. به سخن دیگر نه شهادت را رد میکند و نه میپذیرد، بلکه میگوید کیفیت و چگونگی وفات حضرت زهرا را نمیدانم. و نمیدانم آیا شهید شده است و یا خیر، او نه موضع اثبات و نه موضع نفی ندارد و اساسا از جدال شهادت و وفات بیرون میآید. به تعبیر دیگر، او اصل واقعه را در پرانتز میگذارد و در بارهی آن اظهار نظر نمیکند.
مسئلهی سلیمانی در مناظره، نفی شهادت حضرت زهرا نبود، بلکه داستان و روایت مشهور و تاریخی را که رایج است با "عدالت" در ترازو مینهد. و در این سنجش، فهم او از روایت (و نه اصل رخداد تاریخی)، چنین است که روایت رایج از شهادت نمیتواند با عدالت علی، جمع شود و این دو در تضاد و ناسازگاری است.
طرف دیگر مناظره اما تمام تلاش خود را بر این نکته متمرکز کرده بود که اثبات کند حضرت زهرا، شهید شده است.
این مناظره، بین دو نفری برگزار شد که در یک افق و یک جهت قرار نداشتند و مسئلهشان یکی نبود. از این رو فقدان مسئلهی مشترک، مناظره را به گفتاری بریده بریده تبدیل کرد.
کاشانی یا تعمدا مسئلهی سلیمانی را نادیده میگرفت و او را به موضوع رد و انکار میکشاند و یا درک نادرستی از مسئلهی او داشت. او تا پایان مناظره با روشی نهچندان پسندیده، بر مدار خویش بود و به گفتار طرف مقابل توجهی نمیکرد.
به گمانم میان سلیمانی و کاشانی، مناظرهای شکل نگرفت، بلکه تکگوییهایی بود که هر یک از شرکتکنندگان، به نوبت، ایدهی خود را بیان میکردند.
کاشانی میخواست اثبات کند حضرت زهرا شهید شده است. و سلیمانی دریافت خودش را مبتنی بر ناسازگار بودن روایت شهادت را با عدالت علی بیان میکرد.
و حالا سلیمانی مورد تهاجم و حمله قرار میگیرد که چرا روایت شهادت را با عدالت امام علی در تضاد میبیند.
رگ گردن برخی بیرون زده است که او دریافت خودش را چرا بیان کرده که:
روایت نقل شدهی تاریخی و مشهور از شهادت حضرت زهرا با عدالت امام علی در تنافر و تضاد است.
واکنشهای بسیار تند و زننده و غیراخلاقی علیه سلیمانی نشان میدهد که چقدر به فقر "گفتوگو"، "آزادی بیان"، "مدارا" و "اخلاق" گرفتار شدهایم. و تردید در روایتهای رسمی، چقدر میتواند پرمخاطره شود.
همین خطرات و هزینههای سنگین است که چرخ اندیشه و تفکر را از حرکت بازمیدارد و جامعه را به سکون و انجماد میکشاند.
جامعهای چنین، آیندهای نخواهد داشت.
@Tafakkor
👍 67👎 6💯 4
کسانی هم هستند که بسته بودنِ ذهنشان ،بخشی از تسلطشان را بر دیگران فراهم میکند. آنها برای جنگیدن صحبت میکنند و از این رو هرگز گوش نمیدهند تا درک عمیقتری از موضوع به دست آورند؛ فقط گوش میدهند تا دریابند چگونه میتوانند مخالفت کنند. به ندرت دوست دارند از کسی سؤالی بپرسند و وقتی هم سؤالی مطرح میکنند بسیار نامحتوا است. آنها عقاید خود را حقیقتی مطلق میدانند و تقریباً از آنها به عنوان طعمهای برای به چالش کشیدن طرف مقابل استفاده میکنند.
هنر شفاف اندیشی
پاتریک کینگ
@Tafakkor
👍 39
کسانی هم هستند که بسته بودن ذهنشان بخشی از تسلطشان را بر دیگران فراهم میکند. آنها برای جنگیدن صحبت میکنند و از این رو هرگز گوش نمیدهند تا درک عمیقتری از موضوع به دست آورند؛ فقط گوش میدهند تا دریابند چگونه میتوانند مخالفت کنند. به ندرت دوست دارند از کسی سؤالی بپرسند و وقتی هم سؤالی مطرح میکنند بسیار نامحتوا است. آنها عقاید خود را حقیقتی مطلق میدانند و تقریباً از آنها به عنوان طعمهای برای به چالش کشیدن طرف مقابل استفاده میکنند.
هنر شفاف اندیشی
پاتریک کینگ
@Tafakkor
یکی از دستاوردهای مشروطیت و رُکن رکین آن، همین آزادی بوده که به معنی تساوی آحاد ملت در برابر قانون است و برخاسته از مفهوم دمکراسی غربی است. البته حق این است که در تعالیم اسلام و در سیره سَلَفِ صالح، صورتی از همین معنی آزادی را ما داشتهایم که چون زمینه رشد و گسترش نیافته است اندک اندک در هر شاخه از شاخههای مذاهب اسلامی تبدیل به یک نوع بردگی اجتماعی شده است و مسلمانها در قرن نوزدهم از طریق معرفت نسبت به دمکراسی غربی به کسبِ صورتی از آن آزادی خواستند نایل آیند ولی در عصر خلفای راشدین تساوی مطلق حقوق افراد در بـرابـر قانون حقاً، امری بوده است مشهود.
تأکید میکنیم که ما به هیچ وجه نمیخواهیم این دو امر جدا از هم را بیامیزیم ولی حق این است که یادآور شویم، صورت دیگری از دمکراسی را در سیره سلف صالح و در عصر خلفای راشدین تا حدی میتوان تجربه شده تلقی کرد. البته واقعیت امر این است که دمکراسی غربی ریشه در اومانیسم دارد و بدون تحقق پایههای اومانیستی آن هیچگاه مصداق واقعی آن را در عرصه اجتماع نمیتوان مشاهده کرد و از آنجا که در برداشتهای آزموده شده در اسلام، جایی برای اومانیسم وجود ندارد، باید اعتراف کرد که در اسلام آزموده شده، جایی برای آزادی به معنی دمکراسی، هرگز نمیتواند وجود داشته باشد مگر اینکه تفسیری نو از اسلام و رابطهی آن با مفهوم اومانیسم عرضه کنیم که شاید هم امری باشد ضروری؛ ولی تا چنان تفسیری با بیانی مورد قبول خردمندان جامعه ارباب دین از اومانیسم نشده است، ناچاریم که قبول کنیم در اسلام جایی برای آزادی به معنی دمکراسی وجود ندارد.
اگر امثال شیخ فضل الله نوری تا سرحد شهادت رویاروی مشروطیت ایستادگی کردند، حق این است که بگوییم آنها آزادی را در تعارض با اسلام تشخیص داده بودند و میدانستند که در اسلام با تفسیرهای شناخته شده و سنتی آن، جایی برای اومانیسم و طبعاً دمکراسی وجود ندارد. هر قدر بر قلمرو اومانیسم در حوزهی اسلام افزوده شود جا برای آزادی به معنی دمکراسی بازتر می شود.
با چراغ و آینه
محمد رضا شفیعی کدکنی
@Tafakkor
👍 17
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
أُولئِكَ يُؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ بِما صَبَرُوا
آنها كسانى هستند كه به خاطر شكيباييشان، پاداششان را دوبار دريافت مىدارند
قصص/۵۴
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
برای فروپاشی اقتصاد یک کشور فقط باید کاردان و میهندوست را بیکار کرد و به دزد و نادان پُست داد.
یواخیم فون ریبنتروپ
@Tafakkor
💯 31👍 15
درخت و سنگ و سار و سنگسار و دار،
سایهی دستی است که میپندارد دنیا را باید از چیزهایی پاک کرد
بیخوابی/از مجموعۀ وزن دنیا
#محمد_مختاری
قتلهای زنجیرهای
@Tafakkor
محمد مختاری
.mp32.08 MB
👍 11
01:25
Video unavailableShow in Telegram
رهبری:
امروز در کشور ما آزادی فکر هست، آزادی بیان هست، آزادی انتخاب هست.
هیچ کس به خاطر اینکه فکرش، نظرش مخـالف نظر حکومت است، مورد فشار، تهدید و تعقیب قرار نمیگیرد.
استاد اکبرنژاد:
رهبری در روز روشن میگوید زندانی سیاسی نداریم! اما اینهمه زندانی سیاسی...
من برای یک جلسه مناظره باید دو جلسه بروم جواب پس بدهم!
@Tafakkor
4.mp44.86 MB
💯 39👍 8
عقلانیسازی فرهنگی به معنای حذف کارکرد مذهبی از جامعه نیست. چنانکه در کلام عیسی (ع) در موعظۀ سرکوه آمده است «کار قیصر (جهان مادی) را به قیصر واگذارید و کار خدا (جهان معنوی) را به خدا».
جهانبینی دنیوی اجازۀ پرسش مذهبی را میدهد اما این اجازه را نمیدهد که اصول اعتقادی مذهبی بر علم، فناوری و قانونگذاری اجتماعی حکم براند.
هادی_خانیکی
اندیشۀ پیشرفت و تحولات جدید جامعۀ ایران
@Tafakkor
👍 17
