زندگی بنفش
الذهاب إلى القناة على Telegram
#زندگی_بنفش #رمان همه رمان های منو از روی اپلیکیشن #باغ_استور بخونید @BaghStore_app یا از کانال تلگرام رمان خاص تهیه کنید @mynovelsell 🎼 برشی از زندگی واقعی ... 🎼
إظهار المزيد2025 عام في الأرقام

12 080
المشتركون
-724 ساعات
-397 أيام
-20230 أيام
أرشيف المشاركات
Repost from N/a
پارت واقعی رمان #راز_زمرد
انگار برق بهم وصل شد
بدنم مور مور شد و قلبم تند زد
دامون گاز ریزی از سینه ام گرفت و لب گزیدم
واقعا انتظار این حجم از لذت رو نداشتم
اولین بار بود خودم عملا پیش قدم شدم و ...
بهتر از تصورم بود
دامون صندلی رو عقب داد
منو تو بغلش چرخوند و به کارش ادامه داد
دستم تو موهاش نشست
تاپمو بیرون آورد
بدنمو میبوسید
دستش زیر باسنم نشستو با هم بلند شدیم
پاها و دستمو دورش حلقه کردم و رفتیم سمت اتاق خواب
دامون سینه ام رو بوسید و گفت
- زمرد ...
- هممم
منو گذاشت رو تخت
خودش اومد روم
گردنم رو بوسید و گفت
- باید یه چیزی بگم که میدونم ناراحتت میکنم
سرش رو عقب برد
نگاهش کردم و گفتم
- تو بگو تا منم بگم
مشکوک نگاهم کرد و گفت
- اول تو بگو
دستم تو موهاش حرکت دادم و گفتم
- نوچ... اول خودت...
لبخند زد
نوک بینیمو بوسید
دستش رو قاب سینه ام کردو گفت
- دیشب... درسته ارضا شدم اما ... واقعا حس بدی داشتم انگار کافی نبود یه چیزی کم بود
لبخند محوی زدم
نگاهم تو چشم های نگران دامون چرخید و گفتم
- منم ...
سوالی نگاهم کرد
گونه اش رو نوازش کردم و گفتم
- بیا امشب تا تهش بریم ... اگه جلو نشد ...
آب دهنم رو غورت دادمو گفتم
- پشت امتحان کنیم
چشم های دامون گرد گرد شد
آروم خندید و گفتم
- چرا اینجوری شدی؟
خندید
دستش از رو سینه ام کشید به سمت باسنم و گفت
- واقعا درست شنیدم ؟ گفتی عقب؟
سر تکون دادم و دامون گفت
- اما سایز من خیلی برات بزرگه
قبل اینکه پشیمون بشم گفتم
داستان واقعی زندگی زمرد.دختری که بخاطر یک اختلال روانی تو رابطه جنسی مشکل داره. فایل کاملش رو اینجا بخونید👇
https://t.me/mynovelsell/1286
❤ 26👍 8🥰 3🤔 1
Repost from رمان های خاص
دوستان یه تعدادی رمان تخفیف محدود خورده، فقط از رمان های کامل شده و فروشی در همین کانال منظورم هست. اگر تمایل دارید با تخفیف بخرید پیوی بهم پیام بدید
@ng786f
🥰 6
Repost from رمان های خاص
دوستان یه تعدادی کد تخفیف دارم برای خرید رمان های کامل کانال. اگر تمایل دارید ازشون استفاده کنید پیوی بهم پیام بدید
@ng786f
پارت جدید نغمه شب👆
بچه ها تو اینستاگرام رمان ۵۰ پارت جلو تره اینم پیج نغمه شب👇💜❤️
https://www.instagram.com/aram.rzvi
فایل کامل هم میتونید از خودمون بخرید 💜❤️
❤ 16🥰 9👍 2
نغمه شب
۲۰۶
چشم هام رو بستم و نفسم رو نرم نرم بیرون دادم تا شاید جلو انفجار قلبم رو بگیرم بس که ضربان قلبم با این حرف شهریار بالا رفته بود.
شهریار آروم گفت
- نغمه ...
مکث کرد و منم آروم گفتم
- تو خواب منم همین بود... کاش نه ماهرخی این وسط بود، نه دوری، نه اختلاف سنی!
شهریار هوم گفت و نفسش رو کلافه بیرون داد و گفت
- شاید کلا اومدم شیراز... این پروژه ها رو تموم کنم، تهران رو بیخیال میشم !
با تعجب گفتم
- واقعا!؟ چرا!؟
- آره... حداقل دوری تو به خانواده رو کم میکنم.
خندیدم و گفتم
حالا بذار خان اول حل شه بعد بریم ادامه. مامان امشب کلید کرد که باید بقیه افراد خانواده شهریار رو بشناسیم! بابا گفت فقط با مهین خانم در ارتباطه که میشناسیم. اما مامان قبول نکرد گفت نه خانواده هیچ وقت دست از سر آدم بر نمیداره !
شهریار هومی کرد و گفت
- مامانت راست میگه! منم نگران همینم .
- نگران نباش بلاخره حل میشه! شاید کلا مامان بیخیال شناخت خانواده ات شد.
شهریار مکثی کرد و گفت
- راستش نگران نظر مامانت در مورد خانواده ام نیستم . نگران اینم که تو رو هم اسیر این خاندان پر حاشیه کنم.
ناخوداگاه خونم به جوش اومد و گفت
- ۲۴ ساعت نیست از هم دور شدیم اونوقت باز از این حرف ها میزنی! شاید برای تو گذشتن از من با این بهانه ها راحت باشه اما من واقعا دیگه نمیتونم به عقب گرد کردن فکر کنم!
شهریار گفت
- نغمه ... اگر راهی اشتباه باشه مهم نیست کجای مسیری! حتی یک قدمی رسیدن هم باشی باید برگردی!
- شهریار...
اما پرید وسط حرفم و گفت
- ما هزاران چیز رو دوست داریم اما نداریم! برامون مناسب نیست... دنبالش نمیریم... نابودش میکنیم پس رهاش میکنم ... میفهمی چی میگم دختر! من عاشقتم اما خودخواه نیستم که بخاطر این علاقه تو رو نابود کنم...
حرف شهریار منطقی بود. یک ابراز احساسات عاشقانه و منطقی! اما برای من قابل تحمل نبود. شاید چون اون داشت از رو تجربه حرف میزد و من از روی خامی . اما سریع و با بغض گفتم
- من دوست دارم در مورد من خودخواه باشی! من دوست دارم به هر قیمتی شده منو پیش خودت نگه داری، اگر حتی راهی نبود، راهی بسازی! چون خودم اینجوری در مورد احساسم فکر میکنم! من اینجوری تو رو میخوام!
اینبار شهریار بود که گفت
- نغمه ...
اما من بهش مهلت ندادم. گوشی رو قطع کردم و براش نوشتم
- هر وقت تونستی اینجوری منو بخوای خبرم کن.
با این پیام گوشیم رو خاموش کردم.
بذار بهم بگه بچه! به رفتار هام بگه بچه بازی! بگه بی منطق بودن! اما بذار با من واقعی رو به رو شه! بذار یکبار قلبم بشکنه نه صد بار...
اگر برای خوندن بقیه رمان نغمه شب عجله داری. میتونی همین الان فایل کامل رو با مبلغ ناچیزی بخری عزیزم👇💜❤️
فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://t.me/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
🥰 60❤ 47👍 39
Repost from رمان های خاص
فایل نمونه رایگان رمان #راز_زمرد
فایل کامل این رمان بیش از ۱۶۰۰ صفحه است
برای خرید فایل کامل با فرمت pdf و به قیمت 40 هزار تومن به ادمین فروش پیام بدید
@ng786f
¤○¤••••••••••••📚📚📚••••••••••••¤○¤
لینک کانال
@mynovelsell
raaz zomorod.pdf1.39 MB
❤ 14🥰 1
Repost from رمان های خاص
Photo unavailableShow in Telegram
فایل #کامل رمان #راز_زمرد (#در_آتش_آغوش_تو) ( زمرد و دامون )
به قلم #رعنا
این رمان یه ماجرای واقعی و عاشقانه با پایان خوش هست .
خلاصه رمان
یک ماجرای واقعی از زندگی واقعی #زمرد دختری که در کودکی بخاطر دیدن اتفاقاتی که افتاده و فوت پدرش شخصیت ضعیف و وابسته ای داره. در بزرگسالی مجذوب رئیسش میشه. مردی که سالهاست دنبال اونه اما متوجه مشکلاتی در خودش و دامون میشه. این رمان بیان بی سانسور مسائل شامل بیماری دخول دردناک ، وابستگی شناختی و تجاوز داره و مناسب بالای ۱۸ سال است.
¤○¤••••••••••••📚📚📚••••••••••••¤○¤
لینک کانال
@mynovelsell
❤ 11🥰 2
Repost from TgId: 1058299563
00:10
Video unavailableShow in Telegram
ال آی داستان به سرانجام رسیدن آرزوهای بهظاهر محال و فراموششده است. داستان گرگینهای است بدون گرگ که بهخاطر گناه برادرش به قبیلهٔ دیگری برده میشود؛ جایی که همه فکر میکنند بهخاطر ضعف نابود میشود، اما همه چیز با دیدن روح جفت آلفا تغییر میکند! داستانی از تقابل ملکهٔ ماه و پادشاه مردگان.
رمان فانتزی، عاشقانه و رازآلود از دنیای گرگینهها، ارواح خونآشام است. داستان دو راوی دارد که دائماً تغییر میکنند. راوی اول الآی دختر آلفای قبیله که نمیتواند گرگ شود و ویهان آلفای جوان که یکی از افراد قبیلهاش کشته شده و قرار است در مورد جنگ، صلح و یا تاوان تصمیم بگیرند ...
#معرفی
#ال_آی
#پونه_سعیدی
برای سفارش کتاب به ایدی
@Mowjpub_1
میتونین پیام بدین❤️
@mowjpub
1.75 MB
❤ 19👍 3🥰 1
اگر برای خوندن بقیه رمان نغمه شب عجله داری. میتونی همین الان فایل کامل رو با مبلغ ناچیزی بخری عزیزم👇💜❤️
فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://t.me/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
❤ 16👍 5🥰 2🤔 1
بچه ها چند نفر اومدن میگن رفتن رمان نغمه شب رو از سایت دیگه ای خریدن و کارت بانکشون بعد چند وقت هک شده
چرا واقعا به حرف نویسنده توجه نمیکنید
سایتی که دزده و فایل نویسنده رو میدزده و برای خودش میفروشه مسلما از خواننده هم دزدی میکنه
من بهتون گفتم فقط از داخل اپلیکیشن باغ استور رمان رو بخرید. لینک نصب اپلیکیشن هم براتون گذاشتم. چه برای آندروید چه آیفون.
لطفا اگر ذره ای براتون زحمت نویسنده اهمیت داره. اگر تو خانواده ای بزرگ شدید که با تلاش و کار خودشون به هرچی دارن رسیدن به این حرف من هم توجه کنید
رمان های من رو فقط از داخل اپلیکیشن باغ استور بخرید. ممنونم
#بنفشه 💜
💔 33👍 27😱 1
#رمان نغمه شب
۲۰۵
اول پیام شهریار رو باز کردم. نوشته بود
- سلام عزیزم. ببخشید نگران شدی. شارژ گوشیم تموم شده بود و خودمم خوابم برده بود!
میتونست حرفش منطقی باشه. اما دل منو راضی نکرده بود. براش نوشتم
- امیدوارم همینطور باشه و کسی تو پیش اومدن این قضیه مقصر نباشه!
پیام رو فرستادم و رفتم سراغ پیاممریم، نوشته بود
- اومدم خونه دایی، خواب بود. گوشیش خاموش شده بود. اما کلی سیگار کشیده بود . ماهرخ هم جواب مامان مهین رو نداد. شک ندارم رفته رو مخ دایی.
برای مریم نوشتم آره که پیام شهریار اومد رو گوشیم
- این وقت شب چرا بیداری!
نوشتم
- به همون دلیل که تو بیداری!
چند لحظه گذشت و شهریار نوشت
- من زیاد خوابیدم بیخواب شدم. میخوام یکم نقشه ها رو چک کنم!
شکلک خنده فرستادم و نوشتم
- باشه! قبول! حالا که خوبی منم برم بخوابم.
تو پیام بعد نوشتم
- فقط انقدر نیا تو خوابم حالم رو نگیر!
فرستادم اما پشیمون شدم و پاک کردم!
شهریار نوشت
- چرا پاک کردی؟
- خوندی!؟
- نه!
- خوبه، شب بخیر!
اینو گفتم و خواستم گوشی رو بذارم کنار که گوشیم زنگ خورد. سریع صدای تماس رو قطع کردم و به اسم شهریار که ساعت ۲ شب داشت به من زنگ میزد نگاه کردم.
خواستم بنویسم نمیتونم حرف بزنم. اما در اتاق بسته بود و شک نداشتم بابا اینا خوابن. برای همین آروم جواب دادم و گفتم
- بله!؟
- چرا حرفتو پس گرفتی!
لعنتی پس خونده بود. مکث کردم و گفتم
- تو چرا گفتی نخوندی!؟ وقتی خوندی!
شهریار خندید و گفت
- میخواستم ببینم تو چی میگی!
منم خندیدم و شهریار پرسید
- حالا من تو خوابت چکار میکردم!؟
با خنده گفتم
- نمیدونم والا . تو باید بگی تو خواب من چه میکردی!؟
شهریار آروم و تو گلو خندید و گفت
- نه ! جدی پرسیدم. من تو خوابت چکار میکردم نغمه؟! چون از سر شب که خوابیدم تا لحظه ای که بیدار بشم داشتم خواب بوسیدنت رو میدیدم... چرا تو انقدر برای من شیرینی!
برای خوندن فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://t.me/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
❤ 109👍 25🤩 7🥰 5
اگر برای خوندن بقیه رمان نغمه شب عجله داری. میتونی همین الان فایل کامل رو با مبلغ ناچیزی بخری عزیزم👇💜❤️
فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://t.me/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
🥰 8❤ 6
Repost from TgId: 1131684690
بچه ها کلیپ انتهاج رو روی آپارات دیدین؟
https://www.aparat.com/v/gMt1E
🥰 19❤ 2
#رمان_نغمه_شب
۲۰۴
نشستم رو تخت. خواب از سرم پریده بود. گوشیم زنگ خورد، ذوق کردم شهریار باشه. اما مریم بود. تلاش کردم صدام آروم باشه و گفتم
- الو سلام مریم
اما صدای مریم کاملا نگران بود و گفت
- سلام نغمه! چرا گوشی شهریار خاموشه! شما بحثمون شده!؟
جا خوردم از سؤالش و گفتم
- ما نه! اما دیشب ماهرخ خیلی زنگ میزد .
مریم هینی گفت و من ادامه دادم
- شهریار گفت نمیتونم این خط خاموش کنم چون کاریه! ماهرخ رو گذاشت تو بلک لیست! اما الان زنگ زدم دیدم خاموشه!
مریم گفت
- الان به مامان مهین میگم زنگ بزنه به ماهرخ! این که به نظر آدم سالمی می اومد نمیفهمم چرا یهو انقدر دایی رو اذیت میکنه!
سریع گفتم
- شهریار گفت، ماهرخ میخواد عید بیاد تهران و هدفش دیدن شهریاره! اما میخواد بیاد خونه مامان مهین!
مریم بلند گفت
- اوه! جدا! یا خدا! باشه باشه بذار ببینم چه آماری در میارم.
خواست قطع کنه که گفتم
- تو رو خدا بی خبرم نذاری مریم. از استرس خوابم پرید!
مریم خندید . اما اضطراب از خنده اش هم حس میشد و گفت
- باشه تو هم.
قطع کرد و من خیره به گوشی نشستم. خدایا من دارم کار درستی میکنم؟ مامان اینا هنوز از این مشکلات خیر ندارن و اینهمه نگرانند! مسلما بفهمن ماهرخ وجود داره و شهریار چه خانواده متفاوتی داره به کل مخالفت میکنن.
به پهلو دراز کشیدم رو تخت و همچنان خیره موندم به صفحه گوشی... انقدر اینجوری موندم و به شهریار و احساساتم فور کردم که خوابم برد.
تو حسم به شهریار هیچ شکی نداشتم اما ...
به خودم و توان و تحملم برای کنار اومدن با مشکلات شک داشتم
واقعا تو این موارد کم تجربه بودم. تا الان که هر مشکلی داشتم بابا اینا حل کرده بودن و این مدت هم حلال مشکلات من شهریار شده بود ...
دوست دارم کنار شهریار خودم رو به چالش بکشم. اما میترسم درگیر چالش هایی بیشتر از توانم بشم...
تو خواب شهریار رو میدیدم که لب هام رو میبوسه و بر عکس واقعیت که عقب میکشه، ادامه میده و بوسه هاش به همه بدنم میرسه . اما وسط کار یهو میره. میره و میگه من آینده ات رو تباه میکنم.
با حال بد بیدار شدم
خوابم حس دلتنگی و دل گرفتگی بدی بهم داده بود و حرف شهریار که تو سرم تکرار میشد حالم رو بد تر میکرد. من آینده ات رو تباه میکنم!؟ واقعا میکنه!؟
تو تاریکی گوشیم رو چک کردم.
یه پیام از مریم داشتم . یه دونه از شهریار...
برای خوندن فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://t.me/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
❤ 102👍 26🥰 4😱 4
.
سفرناک
خاطره حکیمی
متن ترانه
خاک ثمر نداده رو چجور میشه ول
کنم؟
سوارهام، پیاده رو چجور میشه ول
کنم؟
گیرم جهان یک وطنه با مرزهای
الکی
رفیق و خونواده رو چجور میشه ول
کنم؟
با بوسه میخم کن بیخ این دیوار که
سفرناکم
اسلحهای مستم روی این آوار من
خطرناکم
جای همه خالی شراب پایان رو بزن به
لیوانم
سلامتی همه تمام ایران رو بزن به
لیوانم
این گریه فشرده رو چجور میشه ول
کنم؟
این همه یار مرده رو چجور میشه ول
کنم؟
گیرم که تنهایی من از هرچی مرزه رد
بشه
جمع گلوله خورده رو چجور میشه ول
کنم؟
با بوسه میخم کن بیخ این دیوار که
سفرناکم
اسلحهای مستم روی این آوار من
خطرناکم
جای همه خالی شراب پایان رو بزن به
لیوانم
سلامتی همه تمام ایران رو بزن به
لیوانم...
.
1660249027.mp32.86 MB
👍 26❤ 3🥰 3🤔 1
اگر برای خوندن بقیه رمان نغمه شب عجله داری. میتونی همین الان فایل کامل رو با مبلغ ناچیزی بخری عزیزم👇💜❤️
فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://t.me/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
🥰 11
#رمان_نغمه_شب
#۲۰۳
حسم بهم میگفت جای دیگه مشغوله چون قبلا سر پروژه هم بوده و جواب داده.
براش نوشتم
- باشه سر فرصت صحبت میکنیم. من از حرف مامان اینا بهت بگم .
دیگه جواب نداد. منم چیزی نگفتم
هرچند تا شب ذهنم درگیر بود.
تو گروه دوستای مدرسه صحبت از دور همی رفتن بود. من تا حالا نرفته بودم . هم بخاطر اینکه مامان اینا میگفتن بشین برا کنکور بخون و بعد برو هم بخاطر اینکه حس جا موندن داشتم نمیرفتم.
اما اینبار دوست داشتم برم و از حال همه با خبر شم. پس منم صحبت کردم و قرار شد فردا نهار بریم بیرون.
شب به بابا اینا گفتم مشخص بود هر دو تعجب کردن. اما مخالفتی نکردن و همین خیلی خوشحالم کرد.
تا شب از شهریار خبری نبود. قبل خواب براش نوشتم
- هنوز سر پروژه ای!؟
اما هیچ جوابی نداد. حتی پیامم رو ندید. برای همین به مریم پیام دادم. نوشتم
- سلام عزیزم. خوبی!؟ چه خبر!؟
مریم با یکم فاصله جواب داد
- به . نغمه خانم. رفتی خونه مارو یادت رفت. خوبی؟ داییم خوبه؟ چه خبر؟
با این حرف شکلک خنده فرستاد.
اما اضطراب منو بیشتر کرد
براش نوشتم
- شهریار که صبح زود اومد تهران. من میخواستم حالش رو از تو بپرسم!
مریم شکلک متعجب فرستاد و نوشت
- جدا! ما عصر زنگ زدیم جواب نداد گفتیم پیش توئه سرش گرمه!
استرسم انقدر زیاد شد که بدون جواب دادن به مریم زنگ زدم به شهریار
اما گوشیش خاموش بود!
همین خط که گفت خط کاریمه و نمیتونم خاموش کنم!
برای خوندن فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://t.me/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
❤ 93👍 18🤔 17🥰 3
اگر برای خوندن بقیه رمان نغمه شب عجله داری. میتونی همین الان فایل کامل رو با مبلغ ناچیزی بخری عزیزم👇💜❤️
فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇
https://t.me/BaghStore_app/898
فایل کامل همه رمان هام اونجا هست.
هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه
اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇
https://t.me/BaghStore_app/709
🥰 15👍 1
