نبض شعر‌

📝 خبرت نیست که در عشقِ تو از دشمن و دوست بر منِ خسته چه بیداد و جنایت برسید #اوحدی @Nabz_e_shear

💭 رحمت نکند بر دلِ بیچاره‌ی فرهاد آن کس که سخن گفتنِ شیرین نشنیده‌ست... #سعدی شرم از آن چشمِ سیه بادش و مژگانِ دراز هرکه دل بردنِ او دید و در انکارِ من است... #حافظ حرف ما هم همینه:) @Nabz_e_shear

گوش تا گوش جهان از خون مظلومان پر است شهر از زندانی و زندان و زندانبان پر است بی‌گمان گمگشته‌ی این روزها تنها خداست در طواف کعبه هم دین‌دار بی‌ایمان پر است روز خلقت در جهان تنها یکی ابلیس بود نسل آدم را ببین! در بینشان شیطان پر است باز هم در حالت مستی کسی عهدی شکست خاک این میخانه از پیمانه و پیمان پر است روزگاری هم به کام ظلم شاید بگذرد قصه تاریخ از آغاز و از پایان پر است #مجید_ترکابادی @Nabz_e_shear

«عالَم به چنان روزی افتاده که گنجشک‌ها به شکار می‌روند و عقابان دم زدن نمی‌توانند!» #شکسپیر پری نهفته رخ و دیو در کرشمه‌ی حسن بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی‌ست! #حافظ @Nabz_e_shear

✨ پاسبانِ حرمِ دل شده‌ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه‌ی او نگذارم ...! #حافظ @Nabz_e_shear

💭 یکی ایمان خود را باخت اینجا دیگری جان را نماندم جا و در عشقش دلم را باختم من هم تو تنها نیستی ای دل که تاوان می‌دهی اینجا تقاص دیدن آن چشم را پرداختم من هم #فاضل_نظری 📕نیست @Nabz_e_shear

✨ گر با همه‌ای چو بی منی بی‌همه‌ای ور بی‌همه‌ای چو با منی با همه‌ای در بند همه مباش، تو خود همه باش آن دم داری که سخره‌ای دمدمه‌ای #مولانا @Nabz_e_shear

📝 ‏آه از سر پر شور و امان از دل مغرور از دور تورا دیدم و بوسیدمت از دور... #سجاد_رشیدی‌پور @Nabz_e_shear

هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق! قایقی در طلب موج به دریا پیوست باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم شاید این بوسه به نفرت برسد، شاید عشق شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد می‌توان سوخت اگر امر بفرماید عشق پیله‌ی رنج من ابریشم پیراهن شد شمع حق داشت! به پروانه نمی‌آید عشق! #فاضل_نظری @Nabz_e_shear

✨ آرزویم بود و با خلقی بیانش کرده‌ام وای بر من، آرزوی دیگرانش کرده‌ام... #سجاد_سامانی @Nabz_e_shear

گرچه افتاد ز زلفش گرهی در کارم همچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارم به طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جام خون دل عکس برون می‌دهد از رخسارم پرده مطربم از دست برون خواهد برد آه اگر زان که در این پرده نباشد بارم پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم دیده بخت به افسانه او شد در خواب کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم چون تو را در گذر ای یار نمی‌یارم دید با که گویم که بگوید سخنی با یارم دوش می‌گفت که حافظ همه روی است و ریا بجز از خاک درش با که بود بازارم #حافظ @Nabz_e_shear

📝 خواهی که شکر بارد از چشم چو بادامت رو آینه بین وز خود بستان به نظر بوسه #سیف_فرغانی @Nabz_e_shear

📝 مست از آنم چنین، که در برِ خویش مست در خواب دیده‌ام دوشت! #عطار @Nabz_e_shear

کسی که با تو جهان را به گفتگو آورد به گوشه‌گیری و غربت پس از تو رو آورد نه با خیال تو آن‌گونه گرم صحبت شد نه حرفی از سر زلف تو مو به مو آورد بگو چکار کنم با فراق تو وقتی نسیم، عطر تو را از هزار سو آورد؟ ببین که سوز دل ما به پشت پنجره‌ات چقدر قاصدکانِ پناه‌جو آورد به لطف گریه فراموشی‌ات به بار نشست غمت دوباره برای من آبرو آورد از آن پیاله که یادآور لبان تو بود خیال مرگ برایم سبوسبو آورد #محمدحسن_جمشیدی @Nabz_e_shear

✨ تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت #شهریار @Nabz_e_shear

📝 بر غیرت من عیب مگیر ای همه خوبی وقتی که به اندازه‌ی حُسن تو حسودم #فاضل_نظری 📕اکنون @Nabz_e_shear

آخر چه بود حاصل اشک و دعای من؟ شاید نمی‌رسد به خدا هم صدای من بنشین که تا سحر به می و بوسه بگذرد از هیچ کس نترس، گناهش به پای من عدلش کجا و سابقه‌ی رحمتش کجا؟ فرق است از خدای شما تا خدای من وقتی تو نیستی چه بهشتی؟ چه دوزخی؟ فرقی نمی‌کند که چه باشد سزای من اینقدر کاش لاف رفاقت نمی‌زدی ای بی‌وفای بی‌خبر از دردهای من حالا تو در غروری و من غرق التماس یک روز می‌رسد که تو باشی به جای من #مجید_ترکابادی @Nabz_e_shear

📝 جایی که تویی، صبحِ طرب شام ندارد آنجا که منم، شامِ غم انجام ندارد... #صیدی_تهرانی @Nabz_e_shear

📝 نقد هر دو عالم را باختم به یک دیدن طرز بازی‌ام بنگر، شیوه‌ی قمارم بین #فروغی_بسطامی @Nabz_e_shear

ابری‌ام چندان که باران هم سبک‌بارم نکرد غرق در خواب تو بودم، مرگ بیدارم نکرد می‌توان در خاک هم دل‌بسته افلاک بود سرو آزادم، تعلق‌ها گرفتارم نکرد ناله‌هایم بر دلِ سنگ تو تأثیری نداشت آنقَدَر مغرور بود این کوه، تکرارم نکرد هم‌نفس با نارفیقان، هم‌قدم با دشمنان هرچه آزارم رساندی از تو بیزارم نکرد عطر گیسوی تو با آوازه شعرم شبی هفت شهر عشق را پیمود و عطارم نکرد #محمدعلی_مقیمی 📕جایگاه شهود @Nabz_e_shear