ar
Feedback
TheoBook | تئوبوک

TheoBook | تئوبوک

قناة بسيطة

- تئوبوک،کتابفروشی آنلاین تلگرامی ❤️ 🌊 تقریبا تموم کتابهای داخل ایران و زبان اصلی موجوده 🤳 آیدی جهت ثبت سفارش: @BooksOrders - کدهای رهگیری: @TheoCode - رضایت های شما: @TheoLibrary - ناشناس من: https://t.me/iRoChatBot?start=sec-ddjaadfab

إظهار المزيد
2025 عام في الأرقامsnowflakes fon
card fon
42 667
المشتركون
-7824 ساعات
-7547 أيام
-2 15130 أيام
أرشيف المشاركات
Photo unavailable
📚 |  { @TheoBookIR }
إظهار الكل...
Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
  • Photo unavailable
-۵. السپث آماده است بفهمد واقعاً چه کسی—یا چه چیزی—در تمام این سال‌ها در ذهنش زندگی کرده؟ و ماهیت واقعی کابوس چیست؟ 📚 |  { @TheoBookIR }
إظهار الكل...
-۴. السپث بر سر دوراهی است: شرکت در جشن یعنی قدم گذاشتن در دهان شیر و خطر افشای رازش؛ اما نرفتن یعنی پوسیدن در همین زندگی خفه‌کننده. شاید اعتدال پاییزی پایان زندگی‌اش باشد، و شاید هم کلید کشف حقیقتی که سال‌هاست با آن درگیر است 📚 |  { @TheoBookIR }
إظهار الكل...
-۳. حالا یازده سال گذشته است. زندگی السپث در یک کلمه خلاصه می‌شود: «پنهان‌کاری». او یاد گرفته سایه باشد، کم حرف بزند و رازش را حتی به قیمت تنهایی حفظ کند. اما با نزدیک شدن به جشن «اعتدال پاییزی»، همه‌چیز تغییر می‌کند. واکنشش کابوس به این جشن عجیب است؛ انگار این مراسم، زخمی کهنه را در حافظهٔ موجود درون سرش باز می‌کند و به منشأ کارت‌های جادویی پادشاهی مرتبط است 📚 |  { @TheoBookIR }
إظهار الكل...
-۲. کابوس توهم نبود؛ صدا داشت، حافظه داشت و صاحب اراده بود. او گاهی به السپث هشدار می‌داد و گاهی او را به سمت استفاده از قدرتی تاریک و غیرطبیعی سوق می‌داد. در سرزمین بلاندر، حکمِ ابتلا به تب، مرگ است. پس وقتی خانواده‌اش متوجه تغییرات او شدند، السپث را به بهانه‌ای از خود دور کردند و به خانهٔ خاله‌اش فرستادند. خاله سرپرستی‌اش را پذیرفت، اما هرگز از راز تاریکِ درون ذهن خواهرزاده‌اش باخبر نشد 📚 |  { @TheoBookIR }
إظهار الكل...