سرمست•

به من بگو که کجا می‌روی، پس از آن وقت‌ها که رؤیاها تعطیل می‌شوند و ما به گریه رومی‌آوریم

-رضا براهنی

سرنگ‌ها همگان قرمز و رنگ‌ها همگان قرمز سماعِ مولویان قرمز جهان کران به کران قرمز که نقشی از رژِ گلگونت هنوز بر لب این جام است.

از زندگی، از این همه تکرار خسته‌ام از های و هوی کوچه و بازار خسته‌ام. •محمدعلی بهمنی•

اون چیزی که خدا برات کنار گذاشته، سهم هیچکس نمیشه، عجله نکن.

٫/«تو زندگیمی. زنده باشم بدون تو؟ خدا نیاره!»

٫/«زیادی احساس غریبی می‌کنم در هر اجتماعی، کاملاً جدا افتاده و تَک هستم.»

«کمک از مَرد می‌خواٰهمْ طبیباٰ درد می‌خواٰهمْ...»

«ببخش عزیزم، هنوز برات یک دلِ سیر گریه نکردم... آخ دورت بگردم:)»

«به من نگو زیادی ایران رو دوست داری! که اگر امثال من و وطن‌پرست‌هایی با افکار من نبودن الان احتمالاً تو داشتی تویِ خاکِ خودت، به زبونی غیر از زبونِ مادری حرف می‌زدی!»

-غزل‌حمیدی

همین که آبان گفت.🦢

بنده قربان شما می‌رم.

وای اینو چقدر شیرین گفت، اجازه بده من و غزل لپتو بکشیم.

دوست چیه؟ ایشون جِگر بنده هستند.

و ناشناس‌ها آبانی می‌شود.

دوتا ادمین موردعلاقم دوستن با هم؟ :)

آبان قبیله باهات دوسته ؟؟