ویکی اسپیس

ما در مورد دوران تاریک تاریخ شنیده ایم (سال های 500 - 1000 بعد از میلاد قرون وسطی ) اما آیا از دوران تاریک کیهان هم شنیده اید؟ این دوران در بین 300،000 تا 200،000،000 سال بعد از بیگ بنگ اتفاق افتاده است. در طی آن دوران ماده به اندازه کافی سرد شده بود و هیدروژن و هلیوم شکل گرفته بودند اما این مواد هنوز تبدیل به ستاره نشده بودند و از اينرو هیچ نوری در کیهان وجود نداشت. منجمان وقتی به آن دوران از کیهان می نگرند چیزی جز تاریکی نمی بینند. @wikispace 💫

ترجمه متن زیر به فارسی: "بمب همجنس‌گرایی" یک سلاح شیمیایی غیرکشنده بود که هرگز ساخته نشد، اما در دهه ۱۹۹۰ توسط نیروی هوایی ایالات متحده مطرح شد. این ایده که در یک طرح پیشنهادی سه صفحه‌ای از آزمایشگاه رایت در اوهایو ارائه شده بود، شامل پخش فرمون‌های جنسی برای جذب جنسی سربازان دشمن به یکدیگر بود. هدف این بود که باعث سردرگمی، کاهش روحیه و از هم گسیختگی انسجام نظامی شود. این پیشنهاد هرگز به مرحله اجرا نرسید و در نهایت توسط پنتاگون رد شد. وزارت دفاع اعلام کرده که با وجود تعهد به تحقیق در زمینه سلاح‌های غیرکشنده، این ایده خاص هرگز فراتر از سند مفهومی اولیه دنبال نشده است. این پیشنهاد در سال ۲۰۰۷، زمانی که یک گروه نظارتی به نام "پروژه آفتاب" (Sunshine Project) این سند را از طریق درخواست قانون آزادی اطلاعات به دست آورد، مورد توجه عمومی قرار گرفت. این ایده به طور گسترده‌ای تمسخر شد و حتی در سال ۲۰۰۷ جایزه صلح ایگ نوبل (Ig Nobel) را به عنوان یک جایزه طنز دریافت کرد. هیچ مدرک علمی مبنی بر اینکه فرمون‌ها بتوانند چنین تغییر سریع و چشمگیری در رفتار انسان ایجاد کنند، وجود ندارد. @wikispace 💫

آيا تا كنون از بي نهايت يا انفنيتي شنيده ايد؟ اساسا بي نهايت يعني چه؟ چه چيزي بي نهايت است. در زير سعي مي كنم چند مورد و مصداق از بي نهايت ارائه كنم. يكي از مثال هاي خوب بي نهايت عدد پي يا 3.14 است. رياضيدانان از نماد π براي عدد پي استفاده مي كنند. زيرا نوشتن عدد پي غيرممكن است يعني انتها ندارد. عدد پي از يك تعداد عدد يا ديجيت بي نهايت تشكيل شده است. اين عدد معمولا بشكل 3.14 يا 3.14159 نوشته مي شود حالا شما هر چه دوست داريد عدد به ان اضافه كنيد انتهايي ندارد يا رسيدن به انتها ناممكن است. مثال دوم نظريه ميمون است در اين نظريه فرض مي شود كه به يك ميمون يك ماشين تايپ و يك زمان بي انتها داده مي شود نهايتا او خواهد توانست رمان هملت شكسپير را بنويسد. اما نكته جالب توجه در اين مثال اينست كه اكثريت مردم اين مثال را بعنوان اينكه هر چيزي ممكن است در نظر مي گيرند اما رياضيدانان دقيقا برعكس آنرا در نظر مي گيرند و از اين مثال چنين استنباط مي كنند كه برخي كارها چقدر نامحتمل و غيرممكن هستند. @wikispace 💫

🏆هولدر وکیومی مدل A2 ✅مناسب برای : داخل ماشین / روی میز محل کار / روی موتور و دوچرخه ✅ امکان چرخش ۳۶۰ درجه ✅دارای مکش خلاء و نیروی مغناطیسی فوق العاده ⏳دو روز ضمانت تعویض 🚀ارسال 4 تا 6 روز کاری به سراسر ایران 🔴قیمت 498 هزار تومان پرداخت درب منزل خرید 👇 MemarketShop.ir/dirmob/190734/g-gn41308

محدودیت‌های ادراک قیاس شما درباره حیوانات و اعداد اول بسیار دقیق است. یک سگ یا خوک، با توجه به ساختار مغزی و نیازهای بقای خود، هیچ نیازی به درک مفاهیم انتزاعی مثل اعداد اول ندارد. این مفهوم فراتر از چارچوب ذهنی آن‌هاست. به همین ترتیب، ذهن ما نیز ممکن است محدودیت‌هایی داشته باشد. ما جهان را از طریق حواس و ساختارهای شناختی خود درک می‌کنیم. آنچه به نظر ما واقعیت می‌آید، در حقیقت پردازشی است که مغز ما از سیگنال‌های دریافتی انجام می‌دهد. این پردازش ممکن است تنها بخش کوچکی از واقعیت کامل را شامل شود. قیاس تنگ ماهی و دنیای بیرون مثال تنگ ماهی بسیار گویاست. ماهی در تنگ، تمام دنیای خود را همان فضای شیشه‌ای و آب می‌داند. او از وجود ما، شهری که در آن هستیم، یا سیاره زمین بی‌خبر است. دنیای او به همان محدوده تنگ خلاصه می‌شود. اگر این قیاس را به خودمان تعمیم دهیم، ممکن است ما نیز در یک "تنگ" بزرگتر زندگی کنیم. این تنگ می‌تواند یک ماتریس باشد، محیطی شبیه‌سازی‌شده که توسط یک هوش برتر، موجودات بیگانه یا حتی یک تمدن بسیار پیشرفته ساخته شده است. در این حالت، آنچه ما به عنوان واقعیت می‌شناسیم، تنها بخشی از یک حقیقت بزرگتر و ناشناخته است. پرسش‌های فلسفی پیرامون این موضوع این ایده سوالات مهمی را مطرح می‌کند: * آیا واقعیت، آن‌گونه که ما درک می‌کنیم، تنها یک شبیه‌سازی است؟ اگر چنین باشد، آیا می‌توانیم راهی برای اثبات یا انکار آن پیدا کنیم؟ * اگر ما در یک ماتریس زندگی می‌کنیم، هدف از این شبیه‌سازی چیست؟ آیا این یک آزمایش است، یک بازی، یا تنها یک واقعیت جایگزین؟ * آیا ذهن ما قادر به درک کامل واقعیت است، یا ما نیز مانند ماهی در تنگ، تنها بخشی از تصویر را می‌بینیم؟ این موضوعات در فلسفه و حتی فیزیک نظری مورد بحث قرار گرفته‌اند. "افلاطون" با نظریه "غار" خود به این محدودیت‌ها اشاره می‌کند، و فیزیکدانان امروزی نیز با "فرضیه جهان شبیه‌سازی‌شده" این بحث را ادامه می‌دهند. در نهایت، ایده شما نه تنها یک مثال ساده، بلکه یک پرسش عمیق فلسفی است که ما را به تفکر درباره ماهیت واقعیت، محدودیت‌های خود و احتمال وجود یک هوش برتر وادار می‌کند. آیا به نظر شما، می‌توانیم نشانه‌ای از این "ماتریس" در دنیای اطرافمان پیدا کنیم؟ @wikispace 💫

ایده‌ای که مطرح کردید، یک قیاس فلسفی جذاب است که به بررسی محدودیت‌های ادراک ما می‌پردازد و مفهوم یک واقعیت "ماتریسی" را پیش می‌کشد. بیایید این موضوع را به چند بخش تقسیم کنیم تا بهتر آن را تشریح کنیم. @wikispace 💫👇

يك سوال كه ممكن است براي ما مطرح شود اينست كه آيا ما واقعا با علم و دانش فعلي مان مي توانيم ابعاد جهان را بشناسيم؟ جواب به اين سوال مطمئنا يك نه بزرگ است. زيرا دانش ما بسيار اندك است. فرض كنيد شما به يك مرد غار نشين يك آيفون ايكس پلاس بدهيد او مطمئنا از ديدن آن حيرت زده خواهد شد و نخواهد فهميد كه ان چه هست و چه كاربردي دارد. او آنرا معادل جادو خواهد شناخت. حالت ما انسان ها چيزي شبيه آن مرد غار نشين است. زيرا ما عملا هيچ چيز از جهان نمي دانيم. حالا فرض كنيد ما با تكنولوژي اي مواجه هستيم كه انقدر پيشرفته است كه ما حتي نمي توانيم آنرا بعنوان يك تكنولوژي بشناسيم. ممكن است موجودات بيگانه بقدري پيشرفته باشند و درست در كنار ما باشند اما ما نتوانيم انها را تشخيص دهيم. بنابر عقيده برخي دانشمندان ممكن است قوانين فيزيك يك جنبه از تكنولوژي بيگانگان باشد يا همانطور كه مي دانيم 26 درصد كيهان از ماده تاريك و 66 درصد ان از انرژي تاريك ساخته شده است. اين يعني تنها 4 درصد كيهان از ماده ساخته شده است حال شايد تمدن هاي بي نهايت پيشرفته فرازميني خودشان را در ماده تاريك پنهان نموده باشند. در واقع چه جايي بهتر و امن تر از ماده تاريك كه از تمام نيروهاي ويرانگر كيهان نظير سوپرنواها و انفجارات كيهاني مصون است و هرگز قابل مشاهده هم نيست. @wikispace 💫

آیا احتمال دارد تمدن های پیشرفته بیگانگان خودشان را در قوانین فیزیک یا ماده تاریک پنهان کرده باشند؟ @wikispace 💫👇

داستین لا می‌خواست خانه‌اش را به قیمت ۱ میلیون دلار بفروشد، اما در بازاری که اوضاع نابسامان بود، برای پیدا کردن خریدار با مشکل مواجه شد. او به جای کاهش قیمت، ایده‌ای عجیب و غریب به ذهنش رسید: فروش خانه به قیمت ۱ دلار برای هر بلیط. هزاران نفر از این فرصت استقبال کردند تا با قیمت یک قهوه صاحب خانه‌ای میلیون دلاری شوند و این استراتژی نامتعارف نتیجه داد. این استراتژی نه تنها سر و صدای زیادی به پا کرد، بلکه او در نهایت بیش از قیمت درخواستی اولیه سود برد @wikispace 💫

کاری که این کودکان معصوم انجام می دهند دقیقا شبیه بازی رولت روسی است. در بازی رولت روسی که در واقع نوعی قمار با جان می باشد فرد هفت تیر را برداشته خشاب را با یک تیر پر می کند و آنرا چند دور می چرخاند و سپس بر روی شقیقه اش گذاشته و شلیک می کند. در اینجا او شانس هفت به یک برای زنده ماندن یا مردن دارد. اینجا ظاهرا یک منطقه مرزی بین کشورمان و پاکستان می باشد و این کودکان معصوم بهر دلیلی از قطعی برق دو ساعته استفاده کرده و دست به انجام چنین کار خطرناکی زده اند که بی اندازه خطرناک و فاجعه آمیز است. لازم است اداره برق سریعا رسیدگی کرده و تیرهای چراغ برق آنجا را بصورتی غیرقابل صعود نماید. هرچند این بچه احتمالا در زمانی اینکار را انجام می دهند که مطمئن هستند تا دو ساعت دیگر برق نخواهد آمد اما هیچ گارانتی نیست که برق زودتر نیاید. نظر شما چیست؟ @wikispace 💫

در سال ۱۹۶۵، ژان کالمان، زن فرانسوی ۹۰ ساله‌ای که وارثی نداشت، قراردادی با آندره-فرانسوا رافره، سردفتر و نزول خوار ۴۷ ساله، امضا کرد. طبق این قرارداد، او موافقت کرد که پس از مرگش، آپارتمانش را به رافره واگذار کند، در ازای دریافت ماهانه ۲۵۰۰ فرانک (حدود ۵۰۰ دلار). به‌طرز شگفت‌انگیزی، کالمان بیشتر از او عمر کرد—رافره در سال ۱۹۹۵ در سن ۷۷ سالگی درگذشت. همسر او پرداخت‌ها را تا زمان مرگ کالمان در سال ۱۹۹۷، در سن ۱۲۲ سالگی ادامه داد. تا آن زمان، خانواده بیش از ۱۸۴٬۰۰۰ دلار پرداخت کرده بودند—حداقل دو برابر، و طبق یک گزارش، حدود سه برابر ارزش واقعی آپارتمان. @wikispace 💫

این ترجمه متنی است که در یکی از اکانت های خارجی دیدم بفرمایید آیا درسته یا خیر چون من چیزی در اینترنت پیدا نکردم که بطور خاص این مدل مو ممنوع اعلام شده باشد. در تیرماه ۲۰۱۰، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران رسماً مدل موی مُلِت (Mullet) را به همراه سایر مدل‌های غربی مانند دم‌اسبی و موهای سیخ‌سیخی ممنوع اعلام کرد و آن‌ها را «غیراسلامی» و نوعی «تهاجم فرهنگی غرب» دانست. این ممنوعیت بخشی از تلاش گسترده‌تری بود برای ترویج هویت ایرانیِ متمایز و پایبندی به قوانین اسلامی. مسئولان حتی فهرستی از مدل‌های موی «مجاز اسلامی» برای مردان منتشر کردند. آرایشگرانی که این ممنوعیت را نادیده می‌گرفتند با خطر تعطیلی مغازه مواجه بودند و مردان نیز ممکن بود جریمه شوند یا مجبور به اصلاح اجباری شوند. آیا این مدل مو ممنوع شده بود در آن سال یا بطور کلی؟ @wikispace 💫

🎁 اسپری ضد حریق Fire Stop مدل F1-25 ✅حجم : 400 میل 🏠 پرداخت هزینه موقع تحویل کالا ⏳دو روز ضمانت تعویض 🚀ارسال 4 تا 6 روز کاری به سراسر ایران 🔴 قیمت: 349 هزار تومان پرداخت درب منزل خرید تلفنی👇 memarketshop.ir/dirmob/190734/g-gn35005 خرید از سایت👇 memarketshop.ir/briefcart/190734/g-gn35005

قاضی فرانک کاپریو دیروز پس از یک دوره بیماری نحس پانکراس در گذشت. او به قاضی مهربان مشهور بود و ویدئوهای او در فضای مجازی بشدت پربیننده بود. روح این انسان بزرگ و وارسته که اصلیتی ایتالیایی داشت شاد @therealfrankcaprio 🖤🖤🖤 @wikispace 💫

🧠 این نقص چگونه کار می‌کرد؟ - او پول را از حساب اعتباری به حساب پس‌انداز منتقل می‌کرد. - دستگاه تراکنش را لغو می‌کرد اما پول نقد می‌داد. - چون سیستم آفلاین بود، تراکنش ثبت نمی‌شد. - او فهمید که می‌تواند هر شب «پول خلق کند». 💸 او با این پول چه کرد؟ در طول پنج ماه، ساندرز حدود ۱.۶ میلیون دلار برداشت و خرج کرد: - مهمانی‌های مجلل برگزار کرد و جت خصوصی اجاره کرد. - شهریه دانشگاه دوستانش را پرداخت کرد. - یکی از دوستانش را برای تحصیل به فرانسه فرستاد. - به غریبه‌ها نوشیدنی و شام داد. در نهایت، احساس گناه بر او غلبه کرد. او استفاده از نقص را متوقف کرد و حتی داستانش را در رسانه‌های ملی بازگو کرد. با اینکه بانک در ابتدا اقدامی نکرد، اما در نهایت با پیامدهای قانونی روبه‌رو شد. @wikispace 💫

در سال ۲۰۱۱، دن ساندرز، بارتندری از شهر وانگراتا در ایالت ویکتوریا، استرالیا، به‌طور تصادفی با یک نقص عجیب در دستگاه خودپرداز روبه‌رو شد. او نیمه‌شب در حال انتقال پول بین حساب‌های اعتباری و پس‌انداز خود بود که متوجه شد دستگاه خودپرداز با وجود اعلام «لغو تراکنش»، همچنان پول نقد پرداخت می‌کند. نکته عجیب‌تر این بود که حساب بانکی‌اش هیچ تغییری نشان نمی‌داد. دلیلش این بود که بین ساعت ۱ تا ۳ بامداد، دستگاه خودپرداز به سیستم مرکزی بانک متصل نبود. @wikispace 💫👇

اما زمان، همهٔ آن‌ها را ساکت کرد. چاپلین، استاد سینمای صامت، شهرت، شکست و تنهاییِ پنهان در پسِ خنده را می‌شناخت. سه ازدواجش به شکست انجامیده بود. تیتر روزنامه‌ها او را آزار می‌دادند. دادگاه‌ها و منتقدان، هر حرکت او را زیر ذره‌بین قرار داده بودند. او در هنر سرگرم کردن جهان استاد بود، اما در هنر عاشقیِ واقعی نه. سپس اونا آمد. اگرچه او دختر نویسندهٔ بزرگ، یوجین اونیل، بود، اما فقط به خاطر نام پدرش شناخته نمی‌شد. او لطافتی بود در کالبد یک انسان؛ روحی که خردش فراتر از سنش بود. برای قلب خستهٔ چارلی، او یک نور بود. او به حرف‌های چاپلین گوش می‌داد. او را درک می‌کرد. در کنارش ایستاد. در سال ۱۹۴۳، با وجود تمام مخالفت‌ها و تیترهای روزنامه‌ها، ازدواج کردند. وقتی چاپلین از آمریکا ممنوع‌الورود شد، او هم به دنبالش رفت. وقتی قلبش در تبعید شکست، اونا خانه‌اش شد. آن‌ها با هم در سوئیس، به دور از دنیای شهرت، زندگی‌ای پر از آرامش و خوشبختی ساختند. در آنجا، خنده دوباره روزهایش را پر کرد؛ این بار نه از فیلم‌سازی، بلکه از کودکانش؛ هشت فرزند. وقتی چاپلین در سال ۱۹۷۷ درگذشت، اونا نخواست فصل دیگری در زندگی‌اش آغاز کند؛ چرا که او عشق زندگی‌اش را یافته بود. اونا هرگز دوباره ازدواج نکرد. چون گاهی، «یک بار» به اندازهٔ «همه چیز» است. 💔 عشق همیشه زمانی که منطقی و درست به نظر می‌رسد، نمی‌آید. اما وقتی حقیقی باشد، محو نمی‌شود. باقی می‌ماند. @wikispace 💫

پنجاه و سه ساله بود و او دختری هفده ساله. او می‌گفت دنیا دیوانه است، اما برای او ابدی بود. زمانی که چارلی چاپلین با اونا اونیل ملاقات کرد، راهروهای هالیوود پر از شایعه و زمزمه شد. "او هنوز یک بچه است." "یک عشق زودگذر." "یک رسوایی در شرف وقوع." @wikispace 💫👇

اگر بتوانید تا 10 سال دیگر عمر کنید می توانید تا 50 سال آینده هم عمر کنید زیرا دانشمندان در لبه رسیدن به معکوس کردن پروسه پیری هستند. ما بزودی با کمک هوش مصنوعی خواهیم توانست اینکار را انجام دهیم و یک آدم هشتاد ساله را به یک آدم بیست ساله تبدیل خواهیم کرد. #سن #پیری @wikispace 💫

بهترین هولدر وکیومی بازار با قیمتی استثنایی لینک ثبت سفارش 👇 http://memarketshop.ir/briefcart/190734/g-gn41308