Khabgard | خوابگرد
前往频道在 Telegram
برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد و مطالبِ دندانگیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی https://twitter.com/khabgard سایت: http://khabgard.com ایمیل: info@khabgard.com
显示更多2025 年数字统计

17 356
订阅者
-224 小时
+17 天
-11230 天
帖子存档
ترفند تبلیغاتی یا جنگ قدرت؟
تحلیل #علی_مصلح دربارهی توقیف سریال سووشون نرگس آبیار
@KhabGard
SiaMos.mp32.56 MB
واژهگزینی در فرهنگستان فرانسه
با کتهای ۵۰ هزار یورویی
.
آکادمی یا فرهنگستان فرانسه، که معادل «فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی» در ایران است، حدود ۴۰۰ سال پیشینه دارد. طبق سنت ۴۰ عضو مادامالعمر دارد و تنها زمانی کسی عضو آن میشود که اکثریت اعضای کنونی او را انتخاب کنند. هرکس هم که انتخاب شود، میتواند یک کت رسمی مخصوص با گلدوزی طرح برگ زیتون بر تن کند که اختصاصی برای او دوخته میشود و حدود ۵۰ هزار یورو آب میخورد.
دبیر فعلی آن هم امین معلوف است؛ نویسنده و تاریخنگار فرانسوی-لبنانی برندهی جایزه گنکور و از چهرههای برجستهی جهان عرب در ادبیات فرانسه. ساختمان آن هم بنایی است تاریخی و زیبا در کنار رود سن، روبهروی لوور. هدفش؟ یکدستسازی و حفظ زبان فرانسوی. برای همین، هنجارهای زبانی تعیین میکند و گاهی به دولت یا نهادهای دولتی مشاوره میدهد.
اما این همهی داستان نیست؛ انتقادهای بسیاری به نهاد وارد میشود، همچنانکه فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی هم با همین دست انتقادها روبهرو است. منتقدان آکادمی فرانسه میگویند دستورهای این نهاد ارتباط چندانی با واقعیتهای زندگی و عادتهای زبانی بیشترِ فرانسویها ندارد.
در مطلب تازهای که در خوابگرد منتشر کردهام هم با تاریخچهی آکادمی فرانسه آشنا میشوید و هم با جزئیاتی از یک جلسهی کمیسیون واژهگزینی و همچنین مباحثی انتقادی که دربارهی این نهاد و عملکردش بهخصوص از سوی زبانشناسان مطرح است.
@KhabGard
بخش مهم دیگر این مطلب وضعیت تاریخی و کنونی زبان فرانسه، تحقیر نهادینهشدهی لهجههای غیرمرکزی و سرنوشت زبانهای منطقهای این کشور است که برای ما ایرانیان نیز نکات جالب و قابل توجهی دارد.
👇
https://khabgard.com/8994
00:49
视频不可用在 Telegram 中显示
لحظهی اعلام نام #جعفر_پناهی بهعنوان برندهی نخل طلای کن ۲۰۲۵ بهخاطر فیلم «یک تصادف ساده»
جعفر پناهی پس از دریافت جایزه:
من از تمام گروهها با هر عقیده و مرام در کشورم و خارج از کشورم، تمام ایرانیان که برای آزادی و رسیدن به مقام انسانی و برای رسیدن به دموکراسی تلاش میکنند، یک خواهش دارم. تمام اختلافات را کنار بگذارید. الان مهم کشور ما است، یکپارچگی کشور ما است. به امید اینکه هرچه زودتر به آزادی برسیم. برسیم به جایی که دیگر کسی به ما نگوید چه بپوش و چه نپوش، چه بکن و چه نکن. و سینما که عشق ما است، کسی به ما نگوید چه بساز و چه نساز. به امید آن روز.
@KhabGard
Jafar Panahi_250524.mp46.33 MB
چرا رمان «ایرانشهر» شهسواری از جلد ششم دیگر مجوز نگرفت
.
#محمدحسن_شهسواری:
هفتهای نیست که خوانندگان «ایرانشهر» به شکلهایی مختلف از من نپرسند «پس چی شد ادامهاش». یکییکی پاسخ میدهم الان در حال نگارش اواخر جلد ۱۰ هستم. و البته که از جلد ششم جلوی انتشارش گرفته شده؛ جلد ششمی که دیماه ۱۳۹۹ تمام شده. میپرسند چرا و میگویم «گفتنِ واقعیت»، و دیگر ادامه نمیدهم. اما حالا میخواهم کمی توضیح بدهم.
طبق اسنادی که من جمعآوری کردهام، در مقاومت ۳۴روزهی خرمشهر، جز نیروهای مردمی، این نیروهای رسمی و آموزشدیده شرکت داشتند:
📍۸۳۰ افسر، درجهدار و سرباز پادگان دژ
📍۶۰۰ تکاور نیروی دریایی
📍۲۰۰ دانشجوی دانشکدهی افسری
📍۲۰۰ نفر از نیروهای ژاندارمری
📍۱۰۰ نفر از نیروهای فنی هوانیروز اصفهان
📍۳۷ نفر از نیروهای سپاه خرمشهر و تقریباً همین تعداد نیروهای ذخیره
📍نهایت ۴۰ نفر از سپاه آغاجری و بروجرد
"دوستان" میگویند چرا نقش ارتش بزرگنمایی شده؟ چرا نیروهای مدافع شهر انگیزههای ملیشان بیشتر از انگیزههای مذهبیشان است؟
من البته خاک پای همهی بچههایی هستم که بهخاطر هر اعتقادی پای ایران ایستادند. خاک پای محمد جهانآرا و بچههایش. ناخدا صمدی و تکاورانش. سرگرد کبریایی و همهی بچههای پرافتخار پادگان دژ که این تلفات آنان در آن ۳۴ روز است:
📍۲۸۵ شهید (۷۸ افسر و درجهدار و ۲۰۷ سرباز وظیفه)
📍۱۲۰ افسر و درجهدار و سرباز مفقودالاثر
📍۳۲۱ افسر، درجهدار و سرباز مجروح
یعنی تنها و تنها ۱۲ درصد از این بچههای بیهمتا سالم ماندند
و دستآخر، اشاره به واقعهای که ندیدم بهجز سروان تکاور جعفر ایازی کسی به آن اشاره کرده باشد:
همان روزهای اول مقاومت، سروان بهمنی، رئیس راهنمایی و رانندگی خرمشهر که خودش و همهی ۱۰ نیروی تحت امر او در سهراهی ورودی شهر مستقر شده بودند، با کمک چهار آرپیجیزن پادگان دژ، ۱۷ ساعت جلوی یک واحد زرهی عراقی ایستادند و جز دو نفرشان بقیه شهید شدند.
با اینکه بیش از ۱۰ سال است دارم رمان «ایرانشهر» را مینویسم، اما از صمیم قلب میگویم در حال حاضر فقط و فقط تمام شدنش برایم مهم است، که بیش از یکسومش مانده، و نه انتشارش.
پس اگر از دوستداران «ایرانشهر» هستید و اعتقاد دارید، خون این بچهها را در پیشگاه پروردگارشان واسطه قرار دهید تا به من عمر و توانِ ادامه دهد. و اگر هم ندارید، به قول امروزیها «انرژی مثبت» بفرستید.
@KhabGard
اینستاگرام محمدحسن شهسواری
.
مهمانی حسن کامشاد
با ویوالدی و شاهرخ مسکوب
.
#حسن_کامشاد در گپوگفتی که سال ١٣٩۶ از رادیو فردا پخش شد و کاملِ آن را پای همین فرسته گذاشتهام، خیلی شیرین و دلنشین از خودش و رابطهی عجیبش با ویوالدی میگوید و پنج نفر دیگر: شاهرخ مسکوب، ارحام صدر ، توماس (تام) پین، جواهر لعل نهرو ، ولادیمیر مینورسکی.
دو پاره از خاطراتش:
📍من موقعی که در کمبریج درس میدادم یکی از شاگردهای من یک هندی بود. با جواهر لعل نهرو خویشی نزدیک داشت. قرار بود که به ایران برود و در سفارت هند کار کند.
یک مجلس شامی بود که دعوت کرده بودند و این شاگرد من هم مرا هم با خود برده بود و سر میزی که نهرو بود ما را هم نشاندند همانجا. ضمن شام که صحبت از اینجا و آنجا میشد، من خواستم یک خودشیرینی بکنم و حرفی زده باشم، به نهرو گفتم که اگر ما یک شخصیتی مثل شما در ایران داشتیم، وضعمان خیلی بهتر از این بود. یکدفعه بلافاصله درآمد گفت شما مصدق داشتید با او چه کردید! و من اصلاً دیگر هیچ چیزی نبود که جوابش را بدهم.
📍دو نفر که در زندگی من نقش بزرگی بازی کردند و خیلی حق به گردن من دارند؛ همسر بنده و دومی شاهرخ مسکوب است. شاهرخ مسکوب را من در کلاس ششم ادبی به او برخوردم و آشنا شدیم. من و شاهرخ و مصطفی رحیمی انشانویسان خوب کلاس بودیم. ولی انشاهایی که من مینوشتم بیشتر اقتباس از ح.م.حمید، لامارتین و ترجمههای قلابی آن روزها بود.
یک روز وقتی که من انشای خودم را خواندم و معلم هم بهبه و چهچه کرد و برایم دست زدند، توی حیاط مدرسه موقع زنگ تفریح یک دستی به شانهی من خورد که شاهرخ بود. برگشتم گفت این مزخرفات چیه که مینویسی و اینها هم باورشان میشود…گفتم که منظورتان چیست. گفت که چرا کتاب نمیخوانی.
آن روز رفتیم به خانهی شاهرخ و یک تاریخ بیهقی درآورد و به من داد و گفت این را بخوان. خودش معلوم بود که اینها را خوانده و وارد است…
نشستیم و تاریخ بیهقی را خواندیم. او برای من میخواند و معنی میکرد و لغات را تعریف و تقسیر میکرد… از آنجا دوستی ما شروع شد و شصت و سه سال طول کشید تا مرگ شاهرخ.
@KhabGard
کاملِ گپوگفت در یوتیوب خوابگرد
همینجا هم میتوانید بشنوید👇
照片不可用在 Telegram 中显示
مردی که سه سال پیش با چاقو به سلمان رشدی هنگام سخنرانی در نیویورک حمله و او را از یک چشم نابینا کرد، به ۲۵ سال زندان محکوم شد.
مطر قبل از اعلام حکم بلند شد و گفت: «سلمان رشدی میخواهد به دیگران بیاحترامی کند. او میخواهد قلدر باشد، او میخواهد دیگران را آزار دهد. من با آن موافق نیستم».
سلمان رشدی پس از مضروب شدن به مدت ۱۷ روز در بیمارستان پنسیلوانیا و بیش از سه هفته در مرکز توانبخشی شهر نیویورک بستری بود.
نویسندهی کتابهای «بچههای نیمهشب»، «آخرین آه مور» و «شهر پیروزی» جزئیات بهبودی خود را در کتاب خاطراتش با عنوان «چاقو» در سال ۲۰۲۴ شرح داده است.
بهگفتهی دادستانها، مطر که یک شهروند آمریکایی است، هنگامی که خانهاش در نیوجرسی را ترک کرد تا سلمان رشدی را ١١٢ کیلومتر آنطرفتر هدف قرار دهد، قصد داشت که فتوای خمینی در مورد رشدی را اجرا کند.
مطر در مرحلهی بعدی به اتهامات مرتبط با تروریسم با محاکمهی فدرال روبهرو خواهد شد.
@KhabGard
فایل پیدیاف ترجمهی «چاقو»
Repost from Vahid Online وحید آنلاین
照片不可用在 Telegram 中显示
واشینگتنپست: تغییر رویکرد ترامپ در قبال ایران ممکن است مهمترین تصمیم او باشد
فرید زکریا، روزنامهنگار آمریکایی، در یادداشتی به بررسی سیاست دونالد ترامپ، رییسجمهوری آمریکا در قبال جمهوری اسلامی پرداخته و نوشته است کسی که توافق هستهای پیشین با حکومت ایران را از میان برد، اکنون تمام ابزارها را در اختیار دارد تا توافقی حتی قویتر را رقم بزند.
در این یادداشت که شامگاه پنجشنبه ۲۵ اردیبهشت در روزنامه واشینگتنپست منتشر شد، آمده است: «دونالد ترامپ که به تصمیمگیریهای آنی و تمایل به شکستن قواعد شناخته میشود، بار دیگر با رفتاری غیرمنتظره، جهان را غافلگیر کرد. این هفته، در عربستان سعودی، ترامپ با رهبر جدید سوریه، که پیشتر از چهرههای جهادی بوده، دیدار و اعلام کرد که تمامی تحریمهای آمریکا علیه سوریه را لغو خواهد کرد. اما شاید مهمتر از همه، اشارات مکرر او به آمادگی دولتش برای توافقی جدید با حکومت ایران باشد؛ توافقی که میتواند گامی بزرگ در جهت برقراری ثبات و صلح در خاورمیانه تلقی شود.»
بهنوشته فرید زکریا، «این چرخش ناگهانی در مواضع ترامپ نسبت به ایران، اگر نگوییم عجیب، دستکم به شدت طعنهآمیز است. او همان کسی بود که ایالات متحده را از توافق هستهای ۲۰۱۵ خارج کرد، توافقی که طبق ارزیابی اغلب نهادهای اطلاعاتی آمریکا، ایران به تعهداتش در آن پایبند مانده بود. اکنون اما، ترامپ بار دیگر به صحنه بازگشته، مسئلهای را که خود ایجاد کرده بود حل کرده و آن را با افتخار بهعنوان دستاوردی شخصی معرفی میکند.»
⬇️ایران ضعیف، عربستان قدرتمند
با اینحال، بهگفته نویسنده، شرایط امروز با گذشته تفاوتهایی بنیادینی دارد که میتواند زمینهساز توافقی بهتر از پیش شود. دو تحول کلیدی در این میان نقشآفریناند: ضعف ایران و اقتدار فزاینده عربستان سعودی.
براساس یادداشت منتشرشده در روزنامه واشینگتنپست، «جمهوری اسلامی امروز در ضعیفترین وضعیت خود طی چهار دهه اخیر قرار دارد. ... ایران از زمان تهاجم صدام حسین در سال ۱۳۵۹ تاکنون، هیچگاه تا این اندازه آسیبپذیر نبوده است.»
بهنوشته زکریا، «در سوی دیگر، عربستان سعودی با هدایت ولیعهد محمد بن سلمان ... بنسلمان دریافته است که تحقق رویای مدرنسازی عربستان، نیازمند ثبات منطقهای است. نشانه برجسته این رویکرد، نزدیکی بیسابقه به حکومت ایران است؛ دیدارهای مکرر مقامات دو کشور اکنون به امری عادی بدل شده است. سعودیها بهطور آشکار از مذاکرات برای توافقی جدید با جمهوری اسلامی حمایت میکنند.»
⬇️مانع همیشگی: بنیامین نتانیاهو
نویسنده سپس افزوده است: «با وجود این فضای مساعد، مانعی دیرپا همچنان پابرجاست: بنیامین نتانیاهو. نخستوزیر اسرائیل سالهاست که مخالف هرگونه توافق با ایران است و بهطور مداوم هشدار داده که ایران در آستانه دستیابی به بمب اتمی قرار دارد؛ ادعایی که بیش از دو دهه است تکرار میشود. او در کتابی که در سال ۱۹۹۵ منتشر کرد، ادعا کرده بود ایران در مسیر حتمی تولید بمب هستهای قرار دارد. نتانیاهو حتی ایران را «فرقهای آخرالزمانی» توصیف کرده که مذاکره با آن را بیمعنا میداند.»
زکریا اما در مخالفت با موضع نتانیاهو نوشته است: «واقعیت زمینی چیز دیگری است. ایران نه با آرمانگرایان آخرالزمانی، بلکه با مجموعهای از آخوندهای خشن و فرماندهان نظامی فاسد اداره میشود که بیشتر در پی انباشت ثروتاند تا شهادت. آنان دریافتهاند که «همواره چند ماه تا ساخت بمب فاصله داشتن» سود بیشتری دارد تا عبور از آن خط قرمز. آنها خواهان رفع تحریماند، نه نبردی آخرالزمانی.»
⬇️ توازن جدید در کاخ سفید
در ادامه این یادداشت، نویسنده از اختلافها و شکافهای درون دولت ترامپ بهعنوان یک چالش دیگر برای رییسجمهوری آمریکا یاد کرده و نوشته است: « در یکسو، اردوگاه واقعگرایان به رهبری شخص ترامپ و مذاکرهکننده ارشد استیو ویتکاف قرار دارد. در سوی دیگر، جریان نئومحافظهکار، با چهرههایی چون مارکو روبیو و شماری از جمهوریخواهان کنگره. این اختلاف داخلی موجب شده است که مواضع دولت ترامپ درباره ایران بهطور مکرر تغییر کند و لحن آن متزلزل به نظر برسد.»
⬇️ فرصت تاریخی برای ثبات
بهنوشته زکریا، «اکنون فرصتی تاریخی پیش روی ترامپ قرار دارد: مذاکره با جمهوری اسلامی نه برای دوستی، بلکه برای کاستن از تهدید رقابت هستهای و آوردن ثبات به منطقهای که نسلهاست از جنگ و ترور زخم خورده است.»
او افزوده است: «ترامپ بهگونهای یگانه توانایی آن را دارد که برخلاف خواستههای نتانیاهو عمل کند، از صفبندیهای سنتی واشینگتن عبور کند و این فرصت بیسابقه را از آن خود سازد.»
@VahidOOnLine
📡 @VahidOnline
جشنوارهی کن ۲۰۲۵ «با مراسم افتتاحیه سیاسی» آغاز شد
.
مراسم افتتاحیه هفتادوهشتمین دوره جشنواره فیلم کن روز سهشنبه ۲۳ اردیبهشت در این شهر ساحلی در جنوب فرانسه برگزار شد.
خبرگزاری فرانسه نوشت مراسم افتتاحیه «بسیار سیاسی» بود، ازجمله شامل حملهی لفظی رابرت دونیرو به دونالد ترامپ و ادای احترام رئیس هیئت داوران به یک خبرنگار کشتهشدهی فلسطینی.
با وجود تأکید همیشگی برگزارکنندگان این جشنواره بر دوری از سیاست و توجه به فیلمها، جشنوارهی امسال به دلیل حضور فیلمهایی از غزه، اوکراین و ایران، و همچنین با اعلام تعرفههای سینمایی دونالد ترامپ اندکی قبل از این جشنواره «بر دنیای بیرون از کن تمرکز بیشتری کرده است».
از ایران، فیلم «یک تصادف ساده» ساختهی جعفر پناهی (بدون مجوز ساخت از حکومت) در این دوره از جشنواره کن حضور دارد.
فیلم «زن و بچه» ساختهی سعید روستایی هم دیگر فیلم ایرانی بخش نخل طلا است اما با مجوز جمهوری اسلامی و رعایت حجاب اجباری.
آغاز رسمی هفتادوهشتمین دورهی جشنواره کن را کوئنتین تارانتینو، فیلمساز سرشناس و برندهی نخل طلا، اعلام کرد.
آقای تارانتینو روی فرش قرمز جشنواره در کنار همسر اسرائیلیاش دانیلا پیک، که به احترام گروگانهای اسرائیلی روبان زرد به سینه زده بود، حضور یافت.
ژولیت بینوش، رئیس هیئت داوران کن امسال، در سخنرانی خود در مراسم افتتاحیه از مرگ فاطمه حسونه، عکاس-خبرنگار فلسطینی، در غزه ابراز تأسف کرد.
فاطمه حسونه که ۲۵ سال داشت، ماه گذشته یک روز پس از آنکه اعلام شد مستندی دربارهی او به جشنوارهی کن راه یافته، به همراه خانوادهاش در حملهی هوایی اسرائیل کشته شد.
ژولیت بینوش در حالی که احساساتی شده بود، گفت: «او باید امشب اینجا با ما میبود… در هر جایی از جهان، هنرمندان هر روز میجنگند و مقاومت را به هنر تبدیل میکنند.»
خانم بینوش همچنین به گروگانهای اسرائیلی هم اشارهای کوتاه کرد.
اندکی پیش از مراسم افتتاحیه، بیش از ۳۸۰ چهرهی سینمایی از جمله رالف فاینس، بازیگر «فهرست شیندلر»، در نامهای سرگشاده «نسلکشی» در غزه را محکوم کردند.
دنیرو و تعرفهها
در مراسم افتتاحیه، رابرت دنیرو، بازیگر نامدار سینما که ۸۱ سال دارد، جایزهی نخل طلای افتخاری را به پاس یک عمر فعالیت سینمایی از دست لئوناردو دیکاپریو دریافت کرد.
دنیرو که از صریحترین منتقدان دونالد ترامپ در سینمای آمریکا است، در سخنان خود در این مراسم به شدت به آقای ترامپ تاخت و از او با عنوان ««رئیسجمهور بیفرهنگ» یاد کرد.
انتقادات او به ویژه بابت تعرفههای سینمایی بود؛ دونالد ترامپ، حدود ۱۰ روز پیش، از وضع تعرفهی ۱۰۰ درصدی بر فیلمهای تولیدشده در خارج از آمریکا خبر داد و گفت که صنعت سینمای آمریکا در حال مرگ «بسیار سریع» است.
رابرت دنیرو خواستار اعتراض همگانی شد و گفت: «شما نمیتوانید روی خلاقیت قیمت بگذارید، اما ظاهراً میتوانید روی آن تعرفه بگذارید.»
ژولیت بینوش نیز در سخنان خود از تعرفههای دونالد ترامپ بر فیلمهای تولیدشده در بیرون از آمریکا به شدت انتقاد کرد.
دیگر حاشیهها
تغییر در قوانین پوشش در جشنوارهی امسال نیز با حاشیههایی همراه بود و از جمله هالی بری، بازیگر سینما و عضو هیئت داوران جشنواره، گفت که مجبور شده از لباسی که برای شب افتتاحیه انتخاب کرده بود، به دلیل دنبالهی بلند آن صرف نظر کند.
جشنواره کن امسال همچنین ساعاتی پس از آن افتتاح شد که دادگاهی در پاریس ژرار دوپاردیو، بازیگر مشهور، را به جرم تعرض جنسی به ۱۸ ماه حبس تعلیقی محکوم کرد و بهنوشتهی خبرگزاری فرانسه، دنیای سینما را تکان داد.
فیلم افتتاحیهی جشنوارهی امسال «روزی خواهم رفت» ساخته آملی بونن، کارگردان فرانسوی، بود.
همچنین قرار است در این دوره از جشنواره «روز اوکراین» با پخش مستندهایی دربارهی جنگ علیه این کشور برگزار شود و گفته شده ولودیمیر زلنسکی نیز در آن حاضر خواهد بود.
جشنواره فیلم کن تا سوم خرداد در این شهر تفرجگاهی در جنوب فرانسه ادامه خواهد داشت.
@Khabgard
@RadioFarda
Repost from بهمن دارالشفایی
照片不可用在 Telegram 中显示
حسین اکبریان:
«من برای گرفتن این عکس حدود ده بار به پارک ملی کویر سفر کردم تا یک بار شانس یار من شود و همه شرایط آماده ثبت این قاب زیبا شود.
یکبار آلودگی یکبار ابر و بار دیگر هردو مانع دیدن دماوند میشدند.
مادر ایران از پارک ملی کویر و فاصله ۲۰۰ کیلومتری...»
.
04:20
视频不可用在 Telegram 中显示
کلیدهای پیروزی
فیلم کوتاهی از #ویم_وندرس👆
ویم وندرس، کارگردان پرآوازهی آلمانی که بهخصوص با دو فیلم «پاریس تگزاس» و «بهشت بر فراز برلین» از سینماگران محبوب نسل ما و پیش از ما است، به مناسبت هشتادمین سالگرد پایان جنگ جهانی دوم یک فیلم کوتاه ساخته که ما را به محرمانهترین مکان اروپا در آن زمان میبرد:
اتاقی در یک مدرسه در شهر رنس فرانسه که بهعنوان اتاق جنگ نیروهای متفقین استفاده میشد.
در شب منتهی به ٨ مه ۱۹۴۵، آلمان نازی در همین مکان تسلیم شد و جنگ جهانی پایان یافت.
وندرس با استفاده از تصاویر آرشیوی شبی را روایت میکند که در آن ژنرالهای آلمانی سند تسلیم آلمان نازی را امضا کردند.
البته، زیر فشار شوروی، قرار شد ژنرالهای آلمانی سند تسلیم را در برلین هم که ارتش سرخ آزادش کرده بود، امضا کنند.
این نیز در شب منتهی به ۹ مه انجام شد و همین شد که در شوروی ۹ مه را روز پیروزی نامیدند.
@KhabGard
نسخهی اصلی فیلم
IMG_1525.MP421.16 MB
00:55
视频不可用在 Telegram 中显示
دربارهی «پرفروشترین» فیلم تاریخ سینمای ایران
حسین شریفیفر
یک) خبر کوتاه بود. فیلم «هفتادسی» تا ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، با جذب حدود ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر مخاطب، و فروش ۳۶۰ میلیارد تومان، در جایگاه اول پروفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران ایستاد.
دو) اگر بخواهیم از همین ابتدا فحش ندهیم، میتوان گفت: «هفتاد سی» بیشتر از آنکه «فیلم» باشد، یک فریب بزرگ رسانهای است. سازندگانِ مکار چنین آثاری، با انتشار تیزرهایی پر از ایهام در شبکههای اجتماعی و مانور روانی و سوءاستفاده از خلأ فرهنگی، «تماشاگر هدف» را بهدام تبلیغات فیلم میاندازند. الگوریتمها هم بر اساس لایک و کامنت کمک میکنند تا فیلم در مدار توجه بماند؛ بهعبارتی صید ۳۶۰ میلیارد تومان از آبهای گلآلود راحت است!
سه) سکانس حمامبردن یعقوب در هفتادسی، بهوضوح یک بازخوانی هجوآمیز و تلخ از سکانس مشابه در «جدایی نادر از سیمین» است. آنجا نادر پدر بیمار و ناتوانش را با حس مسئولیت و رنجِ درونی میشُوید؛ و اینجا سرقت متنی با هدف تخريب، و تجاوز به پسلهی خاطرات ما!
پرانتز: پدیدهای بهنام «تماشاگر» که برای دیدن میرود، اما نمیبیند… کمدیِ پُرو و چِرک!
@KhabGrad
هفتاد 3.mp411.22 MB
آرامش و صلح را بهگونهای دریاب
آوی کاپلان هفتهی گذشته آلبوم «Move Our Souls» را منتشر کرد، شامل پنج قطعه در سبکهای فولک و آلترناتیو.
از این پنج قطعه، من شیدای قطعهی «Peace Somehow» شدهام که میتوانید پایینِ همین فرسته بشنوید.
فارسیِ شعرش:
در بلندای کوه
در ژرفای درختان
با رود جاری شو
بر نسیم پرواز کن
نور خورشید از میان باران سرک میکشد
رنج و درد را بپذیر
نفس بگیر
نفس برآر
آرامش و صلح را بهگونهای دریاب
روح از میان بادِ روی درخت کاج صدا میزند
دل را درمان کن، ذهن را رها ساز
@KhabGard
👇
Repost from TgId: 2199141907
سوربز و معامله در سلول
حسن اسدی زیدآبادی
سورِبُز احتمالا از پرمخاطبترین رمانهای یوسا در ایران است. با ترجمه شاهکار جناب کوثری که از همان انتخاب عنوان، معلوم است.
در سالهای زندان ۱۳۸۹-۱۳۹۴ بر اساس مشاهده به جرات میتوانم بگویم این رمان بیش از هر رمان دیگری مورد توجه زندانیان سیاسی اوین بود. و خواندن آن نوعی واجب تلقی میشد.
یکبار که درپی درگیری با یک متهم جاسوسی حزباللهی بر سر ۹دی راهی انفرادی تنبیهی شدم، سوربز و چند کتاب دیگر را زیربغل زدم تا برای روزهای انفرادی با خود به بند۲۴۱ ببرم. کتاب و مسواک و لباس زیر به دست راهی بند انفرادی شدم. علیرغم وعده سهلگیری، در آنجا ورق برگشت و رفتارها بد شد. من را به سلول انداختند و یک دست لباس یکبار مصرف بیمارستانی هم دادند که روزهای آتی باید با اینها باشی. خشمگین گفتم تن نمیکنم… ساعتی بعد رییس بند آمد و گفت اجبارا باید لباست را تعویض کنی گفتم پس به زور باید انجام دهی؛ بعد گفت این کتابها چیست اینجا: بیایید ببرید… فورا محاسبه کردم و دیدم بی لباسی بهتر از بی کتابی در آن اخر دنیاست، پس معامله قهرمانانه کردم: سوربز را نگه داشتم و لباسهایی که همان ساعت اول جر خوردند را برتن کردم!
خلاصه “این بود خاطره من از مرحوم ماریو بارگاس یوسا”.
https://t.me/hsnasadiz
照片不可用在 Telegram 中显示
داستان تو هنوز به آخر نرسیده
نقطهویرگول هرقدر خودش بلاتکلیف است و بر سر جای استفادهاش دعوا، دستکم این فایده را داشته که نماد روزی جهانی شود (۱۶ آوریل - ۲۷ فروردین) برای آگاهیرسانی دربارهی خودکشی، افسردگی و آسیب به خود.
بهعنوان کسی که ۳۰ سال پیش اقدام به خودکشی کرده بود (و خب لابد با همهی درد و زخمش هنوز زنده مانده که دارد مینویسد😁)، توصیه میکنم کمترین نشانه در دوستان و نزدیکانتان از تمایل به خودکشی را «خیلی جدی» بگیرید.
چرا نقطهویرگول؟
در نوشتار، نقطهویرگول معمولاً جایی استفاده میشود که نویسنده میتوانسته جمله را تمام کند، اما ترجیح داده ادامه دهد.
در کارزار جهانی نقطهویرگول، این علامت به نمادی از ادامه دادن زندگی تبدیل شده است؛ جایی که فرد میتوانسته به زندگیاش پایان دهد، اما تصمیم گرفته ادامه دهد.
@KhabGard
و اما خودِ نقطهویرگول!
اگر هم بهعنوان ویراستار میخواهید دلتان را به صحرای کربلا ببرم و دربارهی خود نقطهویرگول و نحوهی استفادهاش در نوشتار و دعواها در فارسی و انگلیسی بر سر آن بدانید، این مطلب قدیمی در خوابگرد را بخوانید:
khabgard.com/4579
ماریو بارگاس یوسا
بهروایت حامد اسماعیلیون
«در مورد من، ادبیات نوعی انتقام است. چیزی به من میدهد که زندگیِ واقعی نمیتواند. تمام ماجراها، تمام زجر کشیدنها. تمام تجربههایی را که فقط در تخیلاتم میتوانم تجربه کنم، ادبیات تکمیل میکند…» / ماریو بارگاس یوسا
ماریو بارگاس یوسا امروز از دنیا رفت در حالیکه میراث بزرگی از ادبیات را از خود به جا گذاشت.
یوسا بیش از این که به شکست در فعالیت سیاسی در پرو و یا در به دست آوردن جایزهی نوبل در ادبیات یا عشق بی حد و حصرش به فوتبال شهره باشد، در شاهکارهایی که آفرید، زنده است.
کدامیک از ما خود را در پایان رمان «سور بز» تصور نکردهایم که قصهی بیرحمیهای عُمَر تروخیو، دیکتاتور امریکای جنوبی، را تمام میکند؟ کدامیک از ما با شخصیتهای «گفتوگو در کتدرال» همراهی نکردهایم وقتی قربانیِ پستی، رذالت و نامردمیِ دیکتاتورها میشوند؟
کدامیک از ما در «مرگ در آند» با آدمهای کوهستان و دشت که اسیر خرافه و مذهب و ایدئولوژیها هستند به عمق چاهی که قربانیان را در آن میاندازند سقوط نکردهایم یا بر مردمانی که در روستا اعدام انقلابی میشدند اشکی نریختهایم؟
کدامیک از ما وقتی در برج لندن با اسامی آخرین قربانیان اعدام در اواسط قرن بیستم مواجه شدهایم، به یاد «رؤیای سلت» نیفتادهایم که پیش از این یوسا از آنها نوشته است.
«جنگ آخرالزمان»، «چرا ادبیات»، «نامههایی به نویسندهی جوان»، «دختری از پرو» و بسیاری آثار دیگر تنها بخشی از ذهن زیبایی بود که امروز دنیای آدمیان را ترک گفت.
ادبیاتِ نویسندگانی چون یوسا، مارکز و دیگر نویسندگان امریکای جنوبی قصههای مشترک ما آدمهایی است که در زمانهی جنگ و سیاست و بیرحمی در جنوبِ جهان زندگی کردهایم. آنچه را نوشتهاند، ما زندگی کردیم.
بدرود آقای نویسنده.
#دادخواهی
@khabGard
ماریو بارگاس یوسا اگرچه آثارش عمدتاً دربارهی پرو بود، ولی بخش بزرگی از عمرش را در پاریس، بارسلونا، لندن و مادرید گذراند.
در دههی ۱۹۶۰ در پاریس مترجم و خبرنگار خبرگزاری فرانسه بود و بعدها با فرمان شاه اسپانیا، تابعیت اسپانیایی گرفت، هرچند پاسپورت پرویی خود را حفظ کرد.
پرو برای او، بیش از هر چیز دیگر، نقطه اتصال عاطفی و فکری بود؛ ترکیبی از عشق، خشم و دلزدگی.
.
سال ۱۹۸۹، در گرماگرم کارزار انتخابات، به نیویورکتایمز گفته بود: «میدانید که هرمان ملویل لیما را غمانگیزترین و عجیبترین شهر خواند؟ چرا؟ مه و نمنم باران.»
و بعد با خنده افزوده بود: «شک دارم که مه و باران بزرگترین مشکل لیما باشند.»
@KhabGard
فارسیِ مطلب نیویورکتایمز برای یوسا
👇
照片不可用在 Telegram 中显示
ماریو بارگاس یوسا، نویسندهی نامدار پرویی و برندهی نوبل ادبیات، در ۸۹ سالگی درگذشت.
فرزندانش اعلام کردند جسد این نویسندهی نامدار به خواست خود او سوزانده خواهد شد و هیچ مراسم عمومی برگزار نخواهد شد.
یوسا یکی از مشهورترین نویسندگان اسپانیاییزبان بود و به نوشته رویترز، آخرین عضو زنده غولهای بزرگ دوره رونق ادبیات آمریکای لاتین در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ محسوب میشد؛ دورهای که نویسندگانی مانند گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی، خولیو کورتاسار آرژانتینی، و کارلوس فوئنتس مکزیکی در آن درخشیدند.
از این نویسنده دهها رمان و نمایشنامه به جا مانده که شمار زیادی از آنها به فارسی ترجمه شدهاند؛ از جمله «گفتگو در کاتدرال»، «سور بز»، «مرگ در آند»، «چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟»، «رویای سلت» و «روزگار سخت».
به نوشتهی نیویورک تایمز، زندگی شخصی یوسا نیز چونان یک رمان بود و در واقع داستان «خاله جولیا و فیلمنامهنویس» بر اساس ماجرای اولین ازدواج او در ۱۹ سالگی با جولیا اورکویدی که ۱۰ سال از او بزرگتر بود نوشته شده است.
@KhabGard
照片不可用在 Telegram 中显示
🔻ماریو بارگاس یوسا، نویسنده پرویی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۲۰۱۰، روز یکشنبه در سن ۸۹ سالگی در پایتخت این کشور، لیما، درگذشت.
پسر او، آلوارو بارگاس یوسا، در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی ایکس اعلام کرد که او در کنار خانوادهاش و «در آرامش» چشم از جهان فرو بست.
بسیاری از آثار آقای یوسا به فارسی برگردانده شده است از جمله سوربز، روزگار سخت، رویای سلت و…
Repost from Aasoo - آسو
کتاب چرا علیه حجاب شوریدم نوشتهی صدیقه وسمقی منتشر شد!
🔸 این کتاب را همچنین میتوانید در وبسایت آسو مطالعه یا دانلود کنید. برای خریداریِ نسخهی چاپی این کتاب میتوانید اینجا کلیک کنید.
@NashrAasoo 🔸
Vasmaghi_Why I rebelled against Hijab_aaSoo_2025.pdf11.68 MB
Repost from TgId: 1853437373
照片不可用在 Telegram 中显示
معرفی ۱۰ فیلم برای هنرستانیها و هنرجویان سینما
از روشناییهای شهر تا دختری با سوزن، جهانی از رنگ در میان سیاه و سپید
نویسنده: آرمان ریاحی
#پرونده:
سینمای حالخوبکن؛ از لذت و سرگرمی تا آگاهی فرهنگی و اجتماعی
(پروندهای برای تعطیلات نوروز ۱۴۰۴)
▪️۱۰ فیلم از ۱۰ کارگردان معروف تاریخ سینما. (چارلی چاپلین، یاسوجیرو ازو، هیچکاک، اورسن ولز، میلوش فورمن، بری لوینسون، گاس ونسنت، مارتین برست، دیوید فینچ، ون هورن) را در ذیل آوردهایم تا در زمان فراغت و استراحت، آن هنگام که برای پرواز ذهن به دنیای هنر، بال گشودهاید در اوج لذت باشید.
■ ادامه مطلب «معرفی ۱۰ فیلم برای هنرستانیها و هنرجویان سینما» را در این لینک در مجله ماجرا بخوانید.
● با اشتراک گذاری این پست از مجله ماجرا حمایت کنید.🌱
#مجله_ماجرا
@MaajaraFilmSchool
