بیژن عبدالکریمی
前往频道在 Telegram
لینک کانال YouTube یوتیوب : youtube.com/@bijan_abdolkarimi لینک پیج اینستاگرام : Instagram.com/bijan.abdolkarimi لینک گروه گفتوگو: https://t.me/+Y1-vwtqsW642MWY0
显示更多2025 年数字统计

17 922
订阅者
-524 小时
-357 天
-19330 天
帖子存档
Repost from TgId: 2436626018
00:30
视频不可用在 Telegram 中显示
فراگیر شدن بلاهت، یکی از پیامدهای تلخ جوامع شبهمدرن است؛ یعنی تهی شدن جامعه از خودآگاهی تاریخی و وجودی.
دکتر بیژن عبدالکریمی در کتاب فلسفه در برهوت جامعه شبهمدرن را چنین توصیف میکند: جایی که تمامی ارکان آن از هویت واقعی تهیاند. او برای توضیح این وضعیت، به شهرکهای سینمایی اشاره میکند جایی که سینما، بیمارستان و خیابان وجود دارد، اما درون آنها از معنا و هویت تهی است.
نماد انسانی چنین تفکری، کسی است که بدون شناخت خودآگاهی تاریخی ملت ایران، و با نادیده گرفتن بخش اعظم وجودیت این سرزمین، به ناسیونالیسمی چنگ میزند که دیگر وجود ندارد؛ ناسیونالیسمی تهیشده و ناشناخته برای ایران امروزی.
این حجم از بلاهت، حاصل فقدان نظام پرورشی است که نتیجه آن متکثر شدن جامعه ایران است.
@havarpress
5.49 MB
👍 29👎 4❤ 2
01:36
视频不可用在 Telegram 中显示
🎥 ببینید | به مناسبت ۱۶ آذر ؛ روز دانشجو
👤صحبت های دکتر بیژن عبدالکریمی
در رابطه با نیروهای انقلاب و جنبش دانشجویی
📌بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی
دانشگاه علامه طباطبایی(ره)
🆔 بله: @basijatu_ssd1
🆔 تلگرام: @basijatu_ssd
🆔 اینستاگرام: @mojj_atu
18.88 MB
❤ 11👍 3
Repost from TgId: 3416390713
1:30:08
视频不可用在 Telegram 中显示
فایل تصویری جلسهی «نقد و بررسی کتاب در جستوجوی بنیادی برای امر سیاسی»
«بخش دوم: پرسشوپاسخ»
@PhilosophiaSBU
1206.mp41649.52 MB
❤ 7
Repost from TgId: 3416390713
30:21
视频不可用在 Telegram 中显示
فایل تصویری جلسهی «نقد و بررسی کتاب در جستوجوی بنیادی برای امر سیاسی»
«بخش اول»
سخنران: دکتر امیرحسین ساکتاف
@PhilosophiaSBU
1206.mp4686.36 MB
❤ 8
Repost from TgId: 3416390713
27:08
视频不可用在 Telegram 中显示
فایل تصویری جلسهی «نقد و بررسی کتاب در جستوجوی بنیادی برای امر سیاسی»
«بخش اول»
سخنران: دکتر احمد بستانی
@PhilosophiaSBU
1206(1).mp41775.04 MB
❤ 7👍 3
Repost from TgId: 3416390713
22:01
视频不可用在 Telegram 中显示
فایل تصویری جلسهی «نقد و بررسی کتاب در جستوجوی بنیادی برای امر سیاسی»
«بخش اول»
سخنران: دکتر بیژن عبدالکریمی
@PhilosophiaSBU
1206.mp41135.12 MB
❤ 7👍 2
01:38
视频不可用在 Telegram 中显示
در هیچ دوره ی به اندازه روزگارما این خود حقارتی، خود زنی و خود بیزاری درمیان نسل های ما رواج پیدا نکرده بود
چه کردیم که جامعه ما به این جا رسید؟!
7.88 MB
👍 43❤ 5👎 1
Repost from TgId: 1194398161
10:43
视频不可用在 Telegram 中显示
عبدالکریمی دیگر؟!🔘 آیا عبدالکریمی آنطوریکه بعضی ها میگویند؛ تغییر کرده است؟! .. 🔺خب آدمیزاده آدمیت دارد و آدمی هم حطب* که نیست، جنبش و تغییر و توسعه شرط تعالی است .. 🔹بگذارید ببینیم خودش در برابر این پرسش (!) چه واکنشی دارد و چه توضیحی میدهد .. 🔻میگوید: 🔹اولا آیا اگر کسی یک گفتمانی داشته باشد و در آن فریز و منجمد بشود؛ خوبه یا اینکه باید پا به پای زندگی و پا به پای تحولات، فرد نیز تحول پیدا بکند؟! .. ▫️موضوعات مگر ثابت است؟ در جهانی زندگی میکنیم که شرایط مدام تغییر میکند؛ جهان در صیرورت و تغییر دائمی است .. ▫️تحت این شرایط تغییر فی نفسه مذموم نیست بلکه برعکس عدم تحول و انجماد مساله و محل نقد است .. 🔹پرسش اگر پرسش واقعی باشد و نه طعنه و لغز و .. باید سوال شود که آیا عبدالکریمی جهت گیری های اصلی اش تغییر کرد و بتعبیر خودش زیکزاکی حرکت میکند؟! .. 🔹میگوید من همان جهت گیریهای اصلی انتقادی را درباره مواضع اصولی ام دارم (مصادیقی را نیز ذکر میکند) .. 🔹درعین حال میگوید یک اتفاقی افتاد که .. 🔺بهتر است ادامه را از زبان خود وی بشنوید .. ۱۴ آذر ۱۴۰۴ ساری.زارع (حکیم) ---- * حطب : چوب؛ چوب خشک t.me/Sokhan_Sari
15.20 MB
👍 27❤ 7
Repost from بیژن عبدالکریمی
10:57
视频不可用在 Telegram 中显示
نگاه ثنویت محور به مقوله ها و پدیده ها از جمله حقیقت؛ حقیقت نیست بلکه در خوشبینانه ترین وضعش؛ کاریکاتوری از حقیقت است ..
توضیح در لینگ:
t.me/Sokhan_Sari/14921
14.40 MB
❤ 25
بعضی از افرادی را که صاحب سگ هستند از نزدیک دیده ام که وقتی به سگ های گرسنه شان غذا میدهند از دریوزگی و اشتیاق زیاد آنها برای گرفتن غذا لذت می برند و بوضوح میتوان در چهره آنها نوعی از خود بزرگ بینی را مشاهده کرد از اینکه می بینند اگر آنها نباشند سگ هایشان از گرسنگی خواهند مرد!
به گمانم نوع نگاه غالب صاحبان قدرت و سرمایه در نظام های سرمایه داری جهانی به جوامع و ملت های ضعیف و فقیر اینگونه است و این زیاد جای تأسف نیست.
تأسف عمیق و بسیار را زمانی باید داشت که نگاه ملت ها و مردمان ضعیف و فقیر به صاحبان قدرت و سرمایه های جهانی درست مانند نگاه آن سگان گرسنه باشد که گمان کنند اگر آنها نباشند از گرسنگی خواهند مرد!
و در اینجا به قول درست و بسیار مهم جناب عبدالکریمی میتوان اضافه کرد که تأسف بار تر از همه اینها آن است که روشنفکران و نخبگان مختلف این جوامع و ملت های ضعیف بجای خودآگاهی بخشیدن به جامعه و مردم به انحا و روش های شبه علمی چنین القاء کنند که این سرنوشت مختوم ماست و ایستادگی و مقاومت در برابر نظام سلطه موجبات ساقط شدن از کل هستی خواهد شد.
👍 49👎 8
02:56
视频不可用在 Telegram 中显示
«برهوت هر روز بزرگ و بزرگتر میشود؛ بدا به حال آنانکه برهوت را نمیبینند.»
«برهوت ویرانی نیست، برهوت انحطاط است.» انحطاط وضعیتی است که در آن نیروهایی که قرار است در برابر ویرانی مقاومت کنند، خود به عوامل ویرانگر تبدیل میشوند. ما روشنفکران، خود به بخشی از نیروهای انحطاط تبدیل شدهایم و خودآگاهی به این وضعیت نخستین گام برای شروعی تازه است.
#انحطاط #روشنفکری #عبدالکربمی
12.91 MB
👍 38❤ 16👎 4
Repost from TgId: 1017851763
شکاف در معماری قدرت قدسی: عبدالرحیم سلیمانی و لرزش در متافیزیک حوزه
نویسنده: پیام رسیده از مخاطب
✍️ در حوزهٔ قم، تاریخ نه یک رشتهٔ دانشگاهی است و نه مجموعهای از دادههای قابل ارزیابی؛ تاریخ، ستون فقرات قدرت است.
هر روایتی که«قدسی» شده، بهتدریج بدل به دستگاه کنترل اجتماعی گشته است. این دستگاه امروز، با طرح پرسشهایی نقادانه از درون، یکی از عمیقترین لرزشهای خود را تجربه میکند.
✍️ وقتی از درون سنت، پرسشهایی دربارهٔ برخی روایتهای تاریخی خاص مطرح میشود، به متافیزیک قدرت ضربه زده میشود، نه ایمان مردم.
این پرسشها دیوار میان«امر تاریخی» و «امر مقدس» را نشانه میگیرند؛ همان دیواری که حوزه طی قرنها با لایههایی از تفسیر، خطبه و عاطفه برپا کرده است.
✍️ اما پرسش اصلی این است: امر قدسی چگونه ابزار قدرت شد؟
از دورکیم تا اسنبرگ گفتهاند که جامعهٔدینی، امر قدسی را برای انسجام میسازد؛ اما در ایران شیعی، قدسی یک کاربرد اضافی یافته: تبدیل شده به سپر دفاعی نهاد روحانیت.
قدسی یعنی از تو حق نقد گرفته شود،و ابزار نقد نیز در اختیارت قرار نگیرد.
قدسی یعنی«بیحقبودگی معرفتی».
مشکل حوزه با پرسشگران درونی همینجاست:آنان این بیحقبودگی را میشکافند.
✍️ حوزهٔ قم بر سه انحصار استوار است:
1. انحصار تفسیر، این روایت همین است و جز این نیست.
2. انحصار نمایندگی، ما سخنگوی دین و تاریخیم.
3. انحصار مرجعیت اجتماعی ، هر پرسشی باید از فیلتر ما بگذرد.
پرسشهای نقادانه از درون،هر سه را همزمان میشکافد. این پرسشها نشان میدهند که روایت رسمی در مواردی میتواند نه بازتاب حقیقت محض، بلکه پروژهای برای تولید وفاداری و کنترل ذهنیت باشد.
✍️ فلسفهٔ ماجرا یک نزاع بنیادین است: نزاع میان حقیقت و ساختار.
هابرماس میگوید نهاد دینی وقتی از نقد فرار کند،از دین بودن خارج شده و وارد قلمرو قدرت میشود.
پرسش از درون ساختار خطرناکترین پرسش است،چون با برچسبهای سادهٔ «بیدین» و «غربزده» قابل خنثیسازی نیست.
✍️ قدرت از کجا میلرزد؟
خشم مداحان و تریبونداران نشان میدهد که مسئله اختلاف تاریخی صرف نیست؛
ترس آنها از آغاز پلورالیسم روایی است.
قدرت دینی در ایران با تکروایتی زنده است.
وقتی صدایی از درون میگوید«میتوان دوباره خواند»، حوزه میفهمد که دیگر تنها منبع تولید و تایید تاریخ نیست.
✍️ جامعهشناسی این لرزش ساده است: قم وارد دوران «پسااقتدار روایی» شده است.
نسل جدید از منابع متعدد تغذیه میکند:دانشگاه، شبکههای اجتماعی، فلسفهٔ نقاد، تاریخنگاری مدرن.
مشروعیت انحصاری حوزه فرسوده شده.
پرسشگر درونی علت بحران نیست؛نشانهٔ بحران است.
نشانهٔاینکه قم دیگر نمیتواند در قالب قدیم بماند.
✍️ حقیقتِ ترس حوزه این است: دین به قلمرو عقل بازمیگردد.
نقد تاریخی یعنی یک چیز روشن:
دین قابل پرسش است،نه فراتر از پرسش.
یعنی نهاد روحانیت باید پاسخگو باشد.
یعنی تاریخ دیگر ابزار قدرت نیست،ابزار فهم است.
✍️ سخن کلیدی این نبود که چه باید باور کرد؛ سخن این بود که مردم حق دانستن دارند.
همین جمله برای ساختاری که مشروعیتش را نه از مردم،بلکه از انحصار بر تقدس میگیرد، ویرانگر است.
✍️ این لرزش آغاز چیست؟
آغاز سکولاریزاسیون معرفتی، نه بیدینی،بلکه پایان انحصار دینی بر روایت تاریخ.
پس از این،هیچ بیانیهای تضمین نمیکند که روایت رسمی بیچالش بماند.
پرسش باز شده و پرسش وقتی باز شود،دیگر بسته نمیشود.
✍️ پایان: عصر جدیدی در تاریخ حوزه آغاز شده است.
این پرسشها نشانهٔروحانیتِ دوران جدید است:
دورانی که در آن حوزه باید از برجعاجنشینی پایین بیاید و در میدان عمومی، در کنار دانش،تاریخ و عقل، پاسخگو باشد.
اگر قم میلرزد،دلیلش خطر برای ایمان مردم نیست؛
دلیلش ترک برداشتن ساختار قدرتی است که پشت صحنهٔ این ایمان ساخته شده.
این ترک سطحی نیست.
این ترک آغاز فروپاشی یک جهان معرفتی است.
جهانی که ناگزیر از«قدسیتِ قدرت» به «صداقتِ تاریخ» کوچ خواهد کرد.
#حمید_آصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
👍 14👎 13❤ 3
حمله به گفتمان تسلیمطلبان، نه به اشخاص تسلیمطلب
در جنگ، به دشمن حمله نکن! به استراتژی دشمنت حمله کن!
– سان تزو، هنر جنگ
بسیاری از دوستان و از جمله خودم، در حاشیهای که بر مناظرات دکتر عبدالکریمی با افرادی چون جناب زیدآبادی و زیباکلام نوشتند، علاوه بر نقد افکار و گفتههای طرف مقابل مناظره، به خود این افراد هم پرداختند.
موضوع البته این نیست که خشونت کلامی امری مذموم است یا، چنانکه عبدالکریمی در پیام خود گفت، امکان گفتگو را از میان میبرد. موضوع حتی این نیست که صفتهایی که به زیدآبادی یا امثال ایشان نسبت میدهیم صادق باشد یا خیر. فرضاً اگر بگوییم عمده اطلاعات گفته شده توسط زیدآبادی بهلحاظ راستیآزمایی، دادههای اشتباهی است و چون بیان این تعداد گزارهی غلط طبیعی نیست، در نتیجه ایشان به عمد دروغ میگویند یا جناب زیدآبادی فرضاً کذاب هستند. این که این صفت را به ایشان نسبت دهیم، هرچند صحیح باشد، اما کمکی به مقابله با گفتمان غربگرایان تسلیمطلب نمیکند.
مثالی از جنگ ۷ ساله
در جنگ هفتساله، اولین کاری که شهید فکوری در عملیات درخشان سایه البرز انجام داد، از بین بردن خط لجستیک نیروهای عراقی از طریق حمله به پالایشگاه و مراکز تولید نیروی عراق بود. کسانی که با استراتژی آشنا نبودند، در آن زمان به ایشان ایراد گرفتند که چرا بهجای حملهی مستقیم به نیروهای پیشروندهی عراق، پالایشگاهها مورد حمله قرار گرفت؛ در صورتی که زدن لجستیک عراقیها موجب زمینگیر شدن ایشان شد.
استراتژی مقابله با غربگرایان
به طریق اولی، غربگرایان داخلی هم یک لجستیکی دارند و این لجستیک، نظم گفتار یا گفتمان ایشان است. عناصر این گفتمان عبارتند از: استثنایی نشان دادن وضعیت ایران – یا نظام حاکم بر ایران و قربانی نشان دادن مردم ایران ذیل حکومت نظام! –، تاریخیتزدایی از حافظهی ایرانی و... .
بایستی به این گفتمان حمله کرد و تناقضات فکری و همچنین تناقضات عملی غربگرایان ایرانی را نشان داد.
مثلاً کولایی میگوید: «یا رابطه با غرب که متضمن آزادی مردم ایران است یا نابودی ایران!» بایستی به ایشان گفت که شما که آزادی مورد ادعای خود را اینقدر مهم میدانید که با موجودیت کشور برابر قرار میدهید، آیا این آزادی را برای مردم ایران قائل هستید که انتخاب کنند روابط صمیمانه و تنگاتنگ با چین و روسیه داشته باشند؟ یا در این آزادی مورد علاقه اصلاحطلبان، مردم چنین آزادی ندارند که خود را فدای ایدئولوژی غربگرایانهی شما نکنند؟
مثال در مورد تناقضات نظری و کرداری این جریان بسیار است؛ اما برای نتیجهگیری، دقیقترین عبارت همان عبارت مشهور سان تزو است که: «بهجای حمله به دشمن، به استراتژی دشمن حمله کنید.»
👍 26❤ 11
05:02
视频不可用在 Telegram 中显示
⭕کالین جامعهشناس استرالیایی و نویسنده کتاب «تقسیم کار جامعهشناسی جهانی» که خود از بومیان استرالیا است، به پنج نظریهپرداز غیرغربی در دنیا اشاره میکند که به جامعه و بوم خود پرداختهاند. از آن پنج نفر، دو نفر ایرانی هستند؛ یعنی شریعتی و جلال آلاحمد. او این مثال را میآورد تا بگوید اینکه در دنیا صرفا یک عده تولیدکننده نظریهها (غربیها) و یک عده مصرفکننده نظریهها (غیرغربیها) هستند، با واقعیت تطابقی ندارد.
این در حالی است که شریعتی و جلال در ایران نهتنها به رسمیت شناخته نمیشوند که در مقام نظریهپرداز تمسخر هم میشوند!⭕از نظر برخی در داخل ایران، فقط اگر وبر، زیمل و پارسونز بخوانی، جامعهشناس محسوب میشوی و اگر کسی طرح نظریهای هم داشته باشد تمسخر میشود. متاسفانه دولت هم علوم اجتماعی را همینطور فهم میکند که اگر جامعهشناسی را از خارج بیاوریم بهتر است! حتی آن دینباورها هم میگویند برویم جامعهشناس مسلمان خارجی بیاوریم و می گویند جامعه شناس ایرانی به درد نمیخورد. اما نمونه شریعتی مثال روشنی است از اینکه در زمانی که همگان فکر میکردند مردم خفتهاند یک انفجاری در جامعه بوجود آورد.
برشی از برنامه #ایده کاری از مجله تصویری فرهیختگان⭕ ویدئوی کامل گفتوگو با محمد ملاعباسی ⭕در کستباکس بشنوید @FarhikhteganMag
36.79 MB
👍 24❤ 6
00:53
视频不可用在 Telegram 中显示
انگار سرنوشت محتوم فلسطینی مرگ است
این وضع هرروزه غزه است بعد از آتش بس دروغین
غم فلسطین ، غمی بزرگ به درازنای
همه ی غم های انسانی از آغاز آفرينش است💔🥀🇵🇸🇵🇸🇵🇸
9.20 MB
👍 19❤ 12👎 3
Repost from TgId: 1946822703
«الیگارشی با لباس آکادمیک؛ نقد دیدگاه تبعیضآمیز دربارهٔ طبقات پایین»
این ادعا که «فقرا نباید در ایران پست بگیرند» یک لغزش زبانی نیست؛ مانیفست رسمیِ بازگشت به ساختار ارباب–رعیتی است. چنین سخنی یعنی اعلام اینکه مدیریت، نه حق مردم، نه محصول شایستگی، بلکه امتیاز موروثی یک طبقهٔ خاص است. این نگاه، جمهوریت را از ریشه میزند، اخلاق عمومی را لگدمال میکند و کشور را به یک کارتل بستهٔ طبقاتی تقلیل میدهد.
مغز این حرف روشن است:
"سیاست را از مردم پس بگیرید؛ فقط صاحبان امتیاز حق حکومت دارند."
این یعنی انکار کامل تحرک اجتماعی، انکار برابری شهروندی و انکار ظرفیتهای عظیمی که از دل محرومیت رشد میکنند. هیچ توسعهای با چنین نگاهی ممکن نیست؛ این نگاه، پیشنیاز همان فروپاشیهایی است که تاریخ بارها دربارهشان هشدار داده.
جالبتر آنکه این ادعا نه پایهٔ علمی دارد، نه حتی شهود اجتماعی. بزرگترین رهبران قرن هجدهم و نوزدهم و بیستم—از ماندلا تا لینکلن، از ماهاتیر محمد تا اندرو جکسون، از دهها وزیر و رئیسجمهور موثر کشورهای درحال توسعه—از میان طبقات پایین برخاستند. آنان نهتنها کمبود نداشتند، بلکه وزنهٔ اخلاقی و اجتماعی ملت خود بودند.
فقر، نقص نیست؛ یک تجربهٔ واقعی است.
اما کسی که از درون برج عاج بالا مینشیند و جهان را از پنجرهٔ شیشهای ثروت میبیند، طبیعی است که واقعیت مردم را «تهدید» تصور کند.
این سخن که «طبقهٔ ضعیف دنبال رفع محرومیت خودش است» یک مغالطهٔ بینقاب است؛ چون رفع محرومیت دقیقاً کار دولت است.
اگر سیاستمدار دغدغهٔ رفع محرومیت ندارد، وجودش چه توجیهی دارد؟
برای چه آمده؟ مراقبت از ویترین طبقاتی؟ تضمین بقای امتیازات یک قشر خاص؟
اگر سیاست از عدالت تهی شود، میشود ماشین بازتولید اختلافات. و این حرف دقیقاً موتور همین اختلافسازی است.
اما یک نکتهٔ تکاندهندهتر هم هست:
اگر همین جمله را مثلاً یوسف اباذری میگفت—جملهای بسیار ملایمتر حتی—تمام رسانهها، مجلات، یادداشتنویسها و حلقههای روشنفکری از چپ و راست، بیدرنگ او را تکهپاره میکردند.
اما چرا اینجا سکوت است؟
چرا اینجا «حملهٔ اخلاقی» شکل نمیگیرد؟
چرا اینجا «فاجعهٔ تبعیض طبقاتی» دیده نمیشود؟
برای اینکه این سخن، حافظ منافع همان طبقاتی است که بخشی از رسانهها و جریانهای فکری، مستقیم یا غیرمستقیم با آن همسنخاند.
این سکوت، از خود سخن رسواتر است.
این گزاره نه فقط از نظر اخلاقی فاسد است، بلکه ضدّ توسعهٔ اقتصادی هم هست. هیچ کشوری با انحصار قدرت در دست طبقات بالا توسعه نیافته؛ این مدل، همیشه به الیگارشی، فساد گسترشیافته و سرکوب تحرک اجتماعی منتهی شده.
الیگارشیها نمیفهمند که هرچه حلقه را تنگتر کنند، انفجار نهایی شدیدتر خواهد بود.
و اصل مسئله این است:
نه ثروت، شایستگی میآورد؛ نه فقر، نالایقی.
شایستگی از هوش، تجربه، اخلاق، توانایی و فهم ریشههای درد جامعه میآید.
بنابراین این ادعا که طبقهٔ ضعیف «شایستهٔ پست نیست» هیچ ربطی به واقعیت ندارد—صرفاً تلاشی است برای مصادرهٔ دولت توسط طبقهای که از گردش قدرت میترسد.
این حرفها، تحلیل نیستند؛
ترس طبقهٔ برخوردار است از لحظهای که فرودستان وارد صحنه شوند و انحصار تاریخیشان پایان یابد.
و دقیقاً به همین دلیل باید از آن لحظه استقبال کرد—چون تنها راه بازگشت ایران به مسیر طبیعی توسعه، شکستن همین انحصار طبقاتی است.
@PhilosophyHistoryPolitics
👍 32👎 4
«الیگارشی با لباس آکادمیک؛ نقد دیدگاه تبعیضآمیز دربارهٔ طبقات پایین»
این ادعا که «فقرا نباید در ایران پست بگیرند» یک لغزش زبانی نیست؛ مانیفست رسمیِ بازگشت به ساختار ارباب–رعیتی است. چنین سخنی یعنی اعلام اینکه مدیریت، نه حق مردم، نه محصول شایستگی، بلکه امتیاز موروثی یک طبقهٔ خاص است. این نگاه، جمهوریت را از ریشه میزند، اخلاق عمومی را لگدمال میکند و کشور را به یک کارتل بستهٔ طبقاتی تقلیل میدهد.
مغز این حرف روشن است:
"سیاست را از مردم پس بگیرید؛ فقط صاحبان امتیاز حق حکومت دارند."
این یعنی انکار کامل تحرک اجتماعی، انکار برابری شهروندی و انکار ظرفیتهای عظیمی که از دل محرومیت رشد میکنند. هیچ توسعهای با چنین نگاهی ممکن نیست؛ این نگاه، پیشنیاز همان فروپاشیهایی است که تاریخ بارها دربارهشان هشدار داده.
جالبتر آنکه این ادعا نه پایهٔ علمی دارد، نه حتی شهود اجتماعی. بزرگترین رهبران قرن هجدهم و نوزدهم و بیستم—از ماندلا تا لینکلن، از ماهاتیر محمد تا اندرو جکسون، از دهها وزیر و رئیسجمهور موثر کشورهای درحال توسعه—از میان طبقات پایین برخاستند. آنان نهتنها کمبود نداشتند، بلکه وزنهٔ اخلاقی و اجتماعی ملت خود بودند.
فقر، نقص نیست؛ یک تجربهٔ واقعی است.
اما کسی که از درون برج عاج بالا مینشیند و جهان را از پنجرهٔ شیشهای ثروت میبیند، طبیعی است که واقعیت مردم را «تهدید» تصور کند.
این سخن که «طبقهٔ ضعیف دنبال رفع محرومیت خودش است» یک مغالطهٔ بینقاب است؛ چون رفع محرومیت دقیقاً کار دولت است.
اگر سیاستمدار دغدغهٔ رفع محرومیت ندارد، وجودش چه توجیهی دارد؟
برای چه آمده؟ مراقبت از ویترین طبقاتی؟ تضمین بقای امتیازات یک قشر خاص؟
اگر سیاست از عدالت تهی شود، میشود ماشین بازتولید اختلافات. و این حرف دقیقاً موتور همین اختلافسازی است.
اما یک نکتهٔ تکاندهندهتر هم هست:
اگر همین جمله را مثلاً یوسف اباذری میگفت—جملهای بسیار ملایمتر حتی—تمام رسانهها، مجلات، یادداشتنویسها و حلقههای روشنفکری از چپ و راست، بیدرنگ او را تکهپاره میکردند.
اما چرا اینجا سکوت است؟
چرا اینجا «حملهٔ اخلاقی» شکل نمیگیرد؟
چرا اینجا «فاجعهٔ تبعیض طبقاتی» دیده نمیشود؟
برای اینکه این سخن، حافظ منافع همان طبقاتی است که بخشی از رسانهها و جریانهای فکری، مستقیم یا غیرمستقیم با آن همسنخاند.
این سکوت، از خود سخن رسواتر است.
این گزاره نه فقط از نظر اخلاقی فاسد است، بلکه ضدّ توسعهٔ اقتصادی هم هست. هیچ کشوری با انحصار قدرت در دست طبقات بالا توسعه نیافته؛ این مدل، همیشه به الیگارشی، فساد گسترشیافته و سرکوب تحرک اجتماعی منتهی شده.
الیگارشیها نمیفهمند که هرچه حلقه را تنگتر کنند، انفجار نهایی شدیدتر خواهد بود.
و اصل مسئله این است:
نه ثروت، شایستگی میآورد؛ نه فقر، نالایقی.
شایستگی از هوش، تجربه، اخلاق، توانایی و فهم ریشههای درد جامعه میآید.
بنابراین این ادعا که طبقهٔ ضعیف «شایستهٔ پست نیست» هیچ ربطی به واقعیت ندارد—صرفاً تلاشی است برای مصادرهٔ دولت توسط طبقهای که از گردش قدرت میترسد.
این حرفها، تحلیل نیستند؛
ترس طبقهٔ برخوردار است از لحظهای که فرودستان وارد صحنه شوند و انحصار تاریخیشان پایان یابد.
و دقیقاً به همین دلیل باید از آن لحظه استقبال کرد—چون تنها راه بازگشت ایران به مسیر طبیعی توسعه، شکستن همین انحصار طبقاتی است.
@PhilosophyHistoryPolitics
01:02
视频不可用在 Telegram 中显示
🎬 کودتای 28 مرداد به روایت جفری ساکس؛ وقتی مصدق گفت «نفت مال ماست» و سیا وارد شد!
☀️ @shidtv
ShR M09 E034 L.mp46.91 MB
❤ 14👍 6
10:57
视频不可用在 Telegram 中显示
نگاه ثنویت محور به مقوله ها و پدیده ها از جمله حقیقت؛ حقیقت نیست بلکه در خوشبینانه ترین وضعش؛ کاریکاتوری از حقیقت است ..
توضیح در لینگ:
t.me/Sokhan_Sari/14921
14.40 MB
👍 18❤ 2👎 1
