Ali Ghamsari

علی جان سلام روز بخیر

برخلاف آنچه فلسفه هایی مانند اگزینستانسیالیسم می گویند ، من معتقدم که من یک روح سرگشته نیستم که برای هویت پذیری باید از صفر شروع کند و خود ، معنا ببخشد … و عدالت را در جهان چنان روشن می بینم که هیچ باوری به بی صورت و پوچ بودن جهان ندارم. از منظر خودشناسی و نگاه فردگرایانه ، سوالی را که در ذهن بسیاری از عزیزان مطرح است می گویم و سپس باور خودم را درباره ی آن شرح می دهم: سوال : برای من که مثلا کرد هستم ، چه اهمیتی دارد که با فرهنگ بلوچ آشنا شوم و چه اهمیتی دارد که دغدغه ای ملی داشته باشم وقتی به نان شب محتاجم و تارایرانی چه تاثیر مثبتی در زیست شخصی ما دارد؟ پاسخم این است : انعکاس پیوند درست من با کشور ، قوم ، زبان و فرهنگم در مقیاسی کوچکتر ظرافت و کیفیت رفتارم با خانواده ، دوستانم و زیست فردی ام را می سازد. اتحاد ، ارتباط و داد و ستد اقوام ، مهم‌ترین دغدغه ی کشور باید باشد. و دغدغه مندی ام درباره ی کشور در چگونگی گفتمان بهتر با فرهنگ های کشورهای دیگر تاثیر مثبت دارد. اعتقاد به داشتن ریشه در خاک ناقض خلاقیت و نوآوری نیست اتفاقا ریشه ، ضمانتی برای رشد برگ و میوه است. اگر می گویید به جهان-کشوری و پاک کردن مرزها در ذهن باور دارید ، من می گویم زمانی باور پیدا می کنم که برای ورود به کشوری دیگر نیازی به پروسه ی دریافت ویزا نداشته باشم. یک جراح قلب اگر انسان را در حکم اتومبیل ببیند حرفه اش تفاوتی باتعمیر اتومبیل ندارد. حتما ریشه و اصولی اخلاقی و درکی نوع دوستانه جراحی قلب را متمایز می کند. هیچ ریاضی دانی وجود ندارد که در مواد درسی خود علوم پایه ، اخلاق و تاریخ را نگذرانده باشد. حال ما بگوییم ریاضیدان را چه به تاریخ. من معتقدم دور کردن مردم از اصل و ریشه ی حقیقیشان و سرمایه گذاری بی سلیقه روی تبلیغات برای تزریق یا تحکیم باورهایی که اتفاقا لج مردم را در می آورد و اتفاقا حصاری در مقابل خود آن باورها می سازد ، بنیه ی کشور را چنان ضعیف می کند که اولویت توجه به ریشه ، اصل و فرهنگ به نفع سودجویی های سطحی از بین می رود.

من نوازنده ای را دیده ام که در یک ساعت همزمان در چهار کنسرت می نوازد. بدون حضور فیزیکی. چون صدایش به صورت پلی بک در چهار کنسرت پخش می شود. و جالب اینجاست که حضور فیزیکی اش همزمان در کنسرتی است که صدای میکروفنش قطع است. چون صدای نوازنده ی دیگری پخش می شود. کنسرت ، کلیپ ویدیویی نیست. کنسرت یعنی اجرای زنده. روزی را می بینم که در شهر تک چشم ها ، چشم راست انسان دوچشم را نیز کور کنند. ما امروز به جای اجرای زنده با حربه های تازه برای زیرکانه تر کردن پلی بک مواجهیم. ما به جای ساختن برنامه ی اورجینال تمام انرژیمان را صرف روش‌های شکستن قفل های برنامه های اورجینال می کنیم.