15 500
订阅者
-1124 小时
-707 天
-26330 天
帖子存档
💢 آهنگ جدید علی عبدالمالکی بنام تاج سر
🕹#پاپ
4_5765093107741756765.mp33.79 MB
❤ 1
2 79550
02:08
视频不可用
⛔️😳مزاحمت برای دو دختر در خیابان های تهران😳⛔️
⛔️جایگزین اتو به ایران رسید🇮🇷
⛔️باز کردن چروک لباس ها بدون نیاز به اتو 💨
⛔️با دسترسی آسان و سریع 🤌
🎁برای سفارش این محصول کاربردی با تخفیف های ویژه ی یلدایی 🍉 همین الان روی لینک زیر کلیک کنید⬇️
https://landing.saamim.com/nAS2k
https://landing.saamim.com/nAS2k
اسپری اتو عباس و ایلار 2(1).mp48.68 MB
3 12040
Repost from TgId: 1440531845
#پارت۷۱
به مامان و شوهر جدیدش نگاه کردم با قفل شدن لب هاشون تو هم با چندش رومو برگردوندم و که چشمم به پسر از دماع فیل افتاده ی شوهر مامان افتاد
نفسمو بیرون فرستادم که اروم جوری کا من بشنوم لب زد
_مامانت خودشو بست به بیخ ریش بابام بس نبود که تو هم مثل کنه چسبیدی به من
چشم غره ای بهش رفتم و دست به سینه شدم
_من نمیخوام بخورمت فقط ازت میخوام منو هم به عنوان یه مانکن وارد شرکتت کن
نیشتندی زد و مجله ی مد رو بست و کامل به طرفم چرخید
_که بعدش ابرومو ببری و بگی بابای ۶۰ ساله ی من با مامان ۴۰ ساله ی تو از سر هوس ازدواج کرده
نفسمو با صدا بیرون فرستادم و جلو رفتم و انگشت اشاره مو تو صورتش گرفتم
_ببین من نه میخوام اونجا به کسی بگم با تو نسبتی دارم
نه میخوام زنت شم
نه میخوام خودمو بندازم بهت
فقط میخوام مانکنت شم
گوشه ی لبش به سمت بالا مایل شد که با دست پوشوندش و مغرورانه گفت
_ ویژگی های مانکن من شدنو نداری خانوم کوچولو
حرصی نگاهش کردم من منطورم این نبود و این پسر منحرف به چی فکر میکردم
_از کجا میدونی
نزدیکتر شد و انگشتش رو روی لبم کشید
_از اونجایی که جنسمو خوب میشناسم
_شرط میبندی ؟
موزیانه نگاهم کرد و گفت
_قبول ... وامشب تو اتاق خواب من اگر تونستی نظرمو جلب کنی به عنوان مانکن وارد شرکتم میشی
با صدای سرفه ی پدرش ...
https://t.me/+8v_IC-DttGVkY2U8
https://t.me/+8v_IC-DttGVkY2U8
76500
Repost from TgId: 1440531845
#خدمتکارحشــــــــــــری💦🔞😈
#Part568
با شهوت داشتم با سالارم ور میرفتم و از لای در آشپزخونه به خدمتکار جدید عمارتم که توی آشپزخونه لخت شده بود و داشت کلوچهاش رو میمالید چشم دوختم ...
-اه..فاک...عجب کلوچهی تپلی داره این کوچولو...
یکی از پاهاش رو روی اپن آشپزخونه گذاشته بود و با دست چپش داشت کلوچهی خیس و آبدارش رو میمالید.
چقدر کلوچهاش تپل و صورتی و گوشتی بود و جون میداد توش تلمبه بزنی ...
دستمو دور سالار بزرگم کشیدم و تفی روش انداختم...
سالارم حسابی سرخ شده بود و برای کلوچهی خدمتکار کوچولوم بیتابی میکرد.
دیگه نتونستم طاقت بیارم و درو باز کردم که دست از مالیدن کلوچهاش برداشت و دومتر بهوا پرید .
نیشخندی به چهره ی خشک شده وترسیده اش زدم و با صدای بم و شهوتیم رو بهش گفتم.
_کـلوچت چه رنگیه خدمتکار کوچولو؟
جثه ی ریز و کوچولویی داشت اما پوستش به شدت سفید بود از شنیدن حرفم سرخ شد و تو خودش جمع شدو سرشو پایین انداخت.
_نمیدونم آقا...
جلو رفتم و اسپنکی به رونای تپلش زدم که با ورودم بهم چفتشون کرده بود و دستم رو لای رونای تپل و برهنه اش بردم و با خباثت لب زدم.
_پس خودم میبینم.
روناش رو از هم وا دادم که با دیدن کلوچهی تپل و صورتیش چشمام برق زد و آب از لب و لوچه ام آویزون شد.
دست جلو بردم و چنگ محکمی به کلوچهاش زدم و با شهوت گفتم.
_از این به بعد تو خدمتکار شخصی منی!
مهلتی برای جواب بهش ندادم و پاهاش رو سمت خودم کشیدم و توی یه حرکت روی سالارر سیخ و دراز پر رگ و کلفت شده ام رو سوارش کردم.
سالارم رو تا ته توی کلوچهی تنگ و تپلش فرو کردم که جیغ بلندی کشید و من بی اهمیت با ضربات محکم و با سرعت توی کلوچهی نابش کوبیدم.
برای اینکه بار اولش بود چشماش سیاهی میرفت و به کمرم چنگ مینداخت..
_اه..اههه...اهییی آقا توروخدا درش بیارین دردم دارم داره خون میاد ...آخ... اهیی...
گردنش رو چنگ زدم و سیلی به صورتش زدمو تلمبه هام رو با شدت بیشتری توی کلوچهی خونیش کوبیدم و با لحن پر از شهوت غریدم.
_تو خدمتکار منی و توی خونه ی من نشستی خودتو میمالی؟بدون اجازه ی رئیست! پس حرف اضافه بزنی از کو.ن هم جرت میدم و یه مدل دیگه ازت تسویه میگیریم خدمتکار کوچولوی من...😱💦👇
https://t.me/+KUTkV-p6LOQ4OGY8
https://t.me/+KUTkV-p6LOQ4OGY8
https://t.me/+KUTkV-p6LOQ4OGY8
https://t.me/+KUTkV-p6LOQ4OGY8
https://t.me/+KUTkV-p6LOQ4OGY8
https://t.me/+KUTkV-p6LOQ4OGY8
https://t.me/+KUTkV-p6LOQ4OGY8
با دیدن کلوچهی تپل و صورتی دختر خدمتکار خونه ی پدرش، اون رو به بهونه ای خدمتکار شخصی خودش میکنه و مدام کلوچه ی تپلیش رو جر میده و...😱😈❌🔞
فولهاتسکسیممنوعهتریسامشورتخیسکن🔞🔥
#باشورتاضافهواردبشین🔞🔞🔞
81500
Repost from TgId: 1440531845
00:04
视频不可用
_موقع سکس با زنجیر می بندیمش وگرنه زنده از زیرش بیرون نمیای🔞
شوکه خودشو رو تخت عقب کشید : من..پشیمون شدم
بی توجه بهش زنجیرای کلفتو به پایه تخت بستن
_ لخت شو وقت شه ارباب تو راضی کنی🔥
صدای غرش ترسناکی که تو عمارت پیچید نفس شو بند آورد
#گی_خشن_اروتیک
فشار اولش با فریاد دردناک آرتور یکی شد
با سختی سرشو داخل برد داغ بود
داخلش خیلی داغ بود پاهاش قفل کردن
با سختی جلو خودشو گرفته بود
بدنش له له میزد بیشتر می خواست
می خواست کل شو یجا داخل کنه🔞
انگشتاش تو تنه درخت فرو رفتن
_ خودتو منقبض نکن خیلی تنگی
آرتور با گریه زمزمه کرد : درد داره
با اینکه زهر لذت تو بدنش بود
ولی آ.-ت بزرگ تارویان چیزی نیست که بشه دردشو نادیده گرفت🔥
تارویان بی میل خودشو بیرون کشید
: اهههه
چرخوندش زمین نشستو آرتور کشید رو خودش انقد عضلانی و بزرگ بود که وحشت زدش می کرد انگشت شو زیر چونه آرتور گذاشت سرشو بلند کرد
_ رو زانوهات وایسا می خوام لیست بزنم👅
نفسش بند اومد : چی؟؟
_ می خوام لیست بزنم اینجوری دردت کمتر می شه بی اراده کاری که گفتو انجام داد
آ...ت بزرگش بین لپای با...ن آرتور قفل شد
خیلی داغ بود
خیسی خونو رو نیپلش حس می کرد
تارویان سرد و غرق تاریکی لب زد
_ بقیهش با من!؟ آرتور خسته سرشو بلند کرد
چشماش مثل گودال بودن : آروم... باشه!؟
پلکاشو به نشونه تایید بازو بسته کرد
کمرشو گرفت
تو یه حرکت کل آ-ت بزرگ شو تو سوراخ تنگ آرتور جا کرد😈
یکم دیر فهمید آروم از نظر تارویان خیلی سخت تر از نظر خودشه چشماش سیاهی رفتن بدنش سر شد تارویان بدونه اینکه حرکت کنه منتظرش موند لباشو به گوش آرتور چسبوند
_ نفس بکش لباش از هم فاصله گرفتن نفس سخت و عمیقی کشید
: آخ آییی خیلی بزرگه
تارویان تو سکوت از حس آرتور لذت برد
تنگ و داغ بود می تونست فقط با مک زدن نیپلاش ار-ضا شه🔞
اون مرد یه هیولای واقعی و صاحبه منه🔥
کسی که موقع #سکس باید با زنجیر ببندنش🔞
عادت نداره فاحشه هاشو سالم پس بده و حالا منو تصاحب کرده
واسه نجات خواهرم قبولش کردم ولی نمی دونستم قراره با شوالیه مرگ رو به رو شم
جلد دوم رمان فرشته کوچولوی من به قلم رزالین با یه داستان طوفانی استارت خوردههه😈https://t.me/+AAAS5-2XzIkyZjVk https://t.me/+AAAS5-2XzIkyZjVk https://t.me/+AAAS5-2XzIkyZjVk https://t.me/+AAAS5-2XzIkyZjVk
doc_2022-07-03_11-16-58.mp40.82 KB
❤ 1
1 11500
Repost from TgId: 1440531845
-بابایی دل و باز تون ...سلدمه
از سرخی صورت دخترکم دلم میخواست زار بزنم
محکم به در عمارت شوهرم کوبیدم تا دلش به حال من و دخترکم بسوزه و بازش کنه
+تو رو خدا در و باز کن بچه داره یخ میزنه
هوا سرده...بلوچ به بچه رحم کن
-بابایی منو دوست نداله؟
-دوست دارم قربونت برم
فقط در قفل شده کلیدش و پیدا نمیکنه
دوباره به در کوبیدم.
دخترکم کنار در کز کرده و میلرزید
بمیرم برات که بابات دختر نمیخواد و ما رو بیرون کرده
دوباره به در کوبیدم:
-بلوچ...بچه گناه داره فقط اون و راه بده
داره یخ میزنه
چند ثانیه بعد در باز شد و مرد بی رحم من با اون تیله های مشکی جلوی در وایساد
-به درک...توله حرومزادتم مثل خودت سگ جونه
گمشو برو نازنین داره میاد
نمیخوام تو رو اینجا ببینه
با هق هق گفتم:
-نامرد ...این بچه خودتم هست
چجوری دلت میاد
بچه داره یخ میرنه
-منکه گفتم دختر نمیخوام بندازش
خودت نگهش داشتی
-بابایی مامانم و دعبا نتون
من سلدم نیست
کاکاهو هم نمیخوام
فقط مامانم و نزن
با پیچیدن عطر گرون قیمتی توی مشامم سرم رو بالا گرفتم و به معشوقه شوهرم نگاه کردم که دستش رو دور گردن بلوچ انداخت و لب هاش رو جلوی من بوسید
با دیدنم صورتش از چندش جمع شد و گفت:
-عزیزم...این هرزه که هنوز اینجاست؟
بلوچ لگدی به پهلوم کوبید و داد زد:
-مگه نگفتم گمشو برو اینجا نبینمت ؟...
لگد بعدی رو که زد دخترکم باهام روی زمین افتاد.
دستش رو گرفتم و سرم رو با غصه تکون دادم:
-ما میریم بلوچ خان
ولی یروزی میای و التماس میکنی که ببخشمت اما اون روز منو و دخترم تو رو نمیخوایم
-هری...حرومزاده تم بردار ببر
-بابای بد...دیگه دوست ندالم
اون روز دست دخترکم رو گرفتم و رفتم اما نمیدونستم که بعد از رفتنم....
https://t.me/+DnSuJ1DaHMQ3ODQ8
https://t.me/+DnSuJ1DaHMQ3ODQ8
https://t.me/+DnSuJ1DaHMQ3ODQ8
https://t.me/+DnSuJ1DaHMQ3ODQ8
https://t.me/+DnSuJ1DaHMQ3ODQ8
1 47700
#پارت_۴۴۳
➖دوست برادرم
پوکر فیس تماشام کرد.
خودمم نمیدونم چیشد که جرات کردم واسش شرط بذارم اما حرف من فقط توی همچین موقعیتی از طرف اون خریدار داشت پس این بهترین موقعیت بود.
بعد از سکوتی طولانی و معنی دار دستش رو بالا و پایین کرد و گفت:
-بفرما ! چُس مثقال بچه منو...منِ عماد پیروزفر رو....چشم تو چشم نگاه میکنه و واسم شرط و شروط میذاره!
من الان خارمادر کی رو بگام؟!
باز نفس عمیقی کشید و اینبار مستقیم خودمو نگاه کرد و پرسید:
-خب من الان تورو همینجا نشکنم جای هیزم بندازم توی آتیش زیر آلاچیق !؟جایز نیست انصافا!؟
آب دهنم رو قورت دادم و درحالی که از شدت سردی هوا شونه هام جمع و انگشتهام بی حس شده بودن گفتم:
-عمادپیروزفر...یا شرطمو قبول کن یا سوار خر شیطون شو و هربلایی دوست داشتی سرم بیار.
من آماده ی هر چالشی ام!
آماده ام تمام زندگی و وقتتو صرف آزار و اذیتم بکنی...
گمونم تسلیم شد.
یعنی نوع گاهش اینو میگفت.
نفس داغش رو بیرون فرستاد و گفت:
-بنال ببینم چه زری میخواستی بزنی...
لبهامو روی هم مالیدم و بعد چندقدمی به سمتش رفتم ودرحالی که بهش نزدیک و نزدیکتر میشدم گفتم:
-نمیخوام کل روز توی این خونه بمونم.
انگار قل و زنجیرم.
دلم میخواد گاهی برم بیرون...
هر وقت و هرموقع دلم خواست.
این هر وقت و هرموقع نه یعنی بد وقت...امشب اتفاقی بود.
به روح پدرم راست میگم...
اینم بکم که جای بد نمیرم.
فقط میخوام زندگی طبیعی خودم رو داشته باشم.
قول میدم جای بد نرم...
قولم از صدتا قول مردونه مردونه تر...
دیگه رو به جلو قدم برنداشتم.
ایستادم و بعد از مکث کوتاهی پرسیدم:
-قبول !؟
قبول نکرد.
یعنی حتی نخواست بهش فکر هم بکنه.
بلافاصله با قاطعیت گفت:
-کص نگو بچه !
یا با زبون خوش میری داخل یا با پس گردنی میبرمت!
افتادم روی دنده لج!
اگه اون لجوج بود من لجوجتر!
عقب عقب رفتم و گفتم:
-پس من میرم...
تو هم اگه این مهمونهای عزیزت سراغ من رو گرفتن بگو باهم قهر کردیم...بگو بهج گفتی برو رد کارت چون به اینجا نمیخوری....
بگو اصلا باهم معامله کرده بودیم و حالا این معامله فسخ شد
کلافه بود از دستم در اون حد که مطمین بودم این پتاسنیل رو داره که تمام خون من رو بمکه!
چشمهاش رو بازوبسته کرد و زبونش رو توی دهن چرخوند و غرید:
-ای تف تو ذاتت ولد چموش!
جهنم ضرر!
گه توش...
سگ برینه !
قبول!
لبخند زدم و گفتم:
-هرکی بزنه زیر قولش دیگه مرد نیست نر خالیه!
چشم غره ی ترسناکی بهم رفت و گفت:
-گمشو برو بالا بچه...گمشو تا اون روی سگم بالا نیومده....
کیفمو به سینه فشردم و اینبار بدون آزار و اذیت و ناز و ناز و البته بدو بدو از کنارش رد شدم و رفتم داخل...
❤ 109🤩 31😍 16👍 8
3 606110
01:00
视频不可用
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد /²⁶❤️
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔 @ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
3 29710
اگر میخوای فن بیانت قوی بشه این۱۲ گام رو جدی بگیر
1. خودت را درمعرض صحبت کردن بزار
2. شمرده صحبت کن
3. با اعتماد به نفس صحبت کن
4. از تیکه کلام استفاده نکن
5. میزان صدات رو کنترل کن
6. کتاب آیین سخنرانی رو بخون
7. واضح صحبت کن
8. کتاب هنر بیان رو بخون
9. به چیزی که میگی اعتقاد داشته باش
10. زیاد تمرین کن
11. استرست رو مدیریت کن
12. زیاد مطالعه کن
❤ 7
3 538250
Repost from TgId: 1440531845
#پارت۷۱
به مامان و شوهر جدیدش نگاه کردم با قفل شدن لب هاشون تو هم با چندش رومو برگردوندم و که چشمم به پسر از دماع فیل افتاده ی شوهر مامان افتاد
نفسمو بیرون فرستادم که اروم جوری کا من بشنوم لب زد
_مامانت خودشو بست به بیخ ریش بابام بس نبود که تو هم مثل کنه چسبیدی به من
چشم غره ای بهش رفتم و دست به سینه شدم
_من نمیخوام بخورمت فقط ازت میخوام منو هم به عنوان یه مانکن وارد شرکتت کن
نیشتندی زد و مجله ی مد رو بست و کامل به طرفم چرخید
_که بعدش ابرومو ببری و بگی بابای ۶۰ ساله ی من با مامان ۴۰ ساله ی تو از سر هوس ازدواج کرده
نفسمو با صدا بیرون فرستادم و جلو رفتم و انگشت اشاره مو تو صورتش گرفتم
_ببین من نه میخوام اونجا به کسی بگم با تو نسبتی دارم
نه میخوام زنت شم
نه میخوام خودمو بندازم بهت
فقط میخوام مانکنت شم
گوشه ی لبش به سمت بالا مایل شد که با دست پوشوندش و مغرورانه گفت
_ ویژگی های مانکن من شدنو نداری خانوم کوچولو
حرصی نگاهش کردم من منطورم این نبود و این پسر منحرف به چی فکر میکردم
_از کجا میدونی
نزدیکتر شد و انگشتش رو روی لبم کشید
_از اونجایی که جنسمو خوب میشناسم
_شرط میبندی ؟
موزیانه نگاهم کرد و گفت
_قبول ... وامشب تو اتاق خواب من اگر تونستی نظرمو جلب کنی به عنوان مانکن وارد شرکتم میشی
با صدای سرفه ی پدرش ...
https://t.me/+8v_IC-DttGVkY2U8
https://t.me/+8v_IC-DttGVkY2U8
77300
Repost from TgId: 1440531845
00:03
视频不可用
#پارت_85
_ ناله کن ...یه جوری آه بکش کل عمارت بفهمن امشب پردهتو زدم ...
خودش رو بهم مالید که چشم هام ترسید.
_ من ...من پول گرفتم که فقط براتون ناله کنم، قرار نبود بکنید توش ...
آ.لتش روی لای نازم بالا پایین کرد و با بدن عضلانیش روم خیمه زد.
_ تا دستمال خونی به اینا نشون ندم باور نمیکنن امشب کردمت!
دستم رو روی نازم گذاشتم تا مانع بشم
_ یه جایی رو ببرید ازم خون بیاد، پردهم نه ...
دستم رو پس زد و با پوزخندی بهم خیره شد
_ چیه؟ تو که خیس شدی! بکنم تو حال میکنی! پولت حلال میشه.
ملحفه رو چنگ زدم که کلفتش رو درست دم سوراخم تنظیم کرد و بی اختیار نالیدم:
_ اهههه ...همشو نکنید توش ...این برای من بزرگه!
انگشت روی تپلم کشید تا بیشتر تحریکم کنه و مردونه پچ زد:
_ نترس کوچولو، عادت میکنی! حواسم هست جر نخوری ...
https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk
https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk
https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk
https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk
https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk
https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk
🔥⚠️ خلاصه: لیلا دختر شیطونی که از پیشخدمت بودن، به صیغه مهام خان تبدیل میشه و مجبور میشه به زور نقش همسرش رو برای خانواده شوهرش بازی کنه و اما وقتی با زبپن درازیاش مهام خانو حرص میده اونم بگارتشو توی انباری عمارتشون ازش میگیره و هر شب ... 😱❌❌
#عاشقانه_بزرگسالان_کلکلی💦💦💦
3.30 KB
77500
Repost from TgId: 1440531845
-از وقتی به بچم شیر میدی سینه هات بزرگ تر شده
پشتم دراز کشید و به اون یکی سینم چنگ زد
-چون هم بچه سینه مو میخوره
هم بابای بچه
سیرمونی هم نداره
خودش و از پشت بهم فشار داد و سینه مو از تو سوتین بیرون اورد
-وقتی ممه هشتادوپنج دارم معلومه کههمش گشنم میشه
با آرنج توی شکمش کوبیدم تا ازم دور شه ولی اون خودش و که سفت شده بود بیشتر بهم فشار داد:
-سایز من بدبخت ۷۰ بود
اینقدر و تو و دخترت شب و نصف شب خوردید بزرگ شد
-من راضی...پناهم راضی
تو هم که راضی
پس کون لق ناراضی
حالا دامنت و بده بابا خانوم پرستار
بابای بچه بدجور گشنه ست
به پناه که باولع شیر میخورد نگاه کردم
-تو رو خدا اتا برو کنار
بچه داره شیر...
هنوز حرفم تموم نشده خودش رو...
https://t.me/+j38rZ4uNavY3MjI0
https://t.me/+j38rZ4uNavY3MjI0
https://t.me/+j38rZ4uNavY3MjI0
https://t.me/+j38rZ4uNavY3MjI0
https://t.me/+j38rZ4uNavY3MjI0
پرستار بچه اش شدم اما هر شب توی تخت...🔞
82300
Repost from TgId: 1440531845
- چی زدی به لاپات؟!!
- عطر بیکینی زدم حاجی بوشو دوست داری میخوای بدم لیسش بزنی
عصبی دامنمو بالا زدو شورت خیسمو کنار زد که لنگامو تا ته براش باز کردم.
سرشو برد بین پام و عمیق بوکشید و سیلی محکمی روش کوبید
- آیییی دردم میاد حاج امیر دلت میاد تپلیمو سرخ کنی
- کی بهت گفت از این آت و آشغالا بزنی به لای پات سلیطه هاااااا؟
با لب آویزون رو گرفتمو و لب زدم:
- زنت با اینکه مریضه ولی هنوزم عفریتهست خواستم خودمو ترگل ورگل کنم بازم شب بیای پیشم
چنگی به رونِ تپلم زد
- بی شرف همینطوری هم لاپات داره پدرمو درمیاره بعد میری عطر بهش میزنی
ذوق زده از راضی شدنش دستی به لای پام کشیدم و خمار گفتم:
- آناناسم خوردم حاج امیر، وا.ژنم شیرین و آبدار فقط منتظره بلیس.....
با شنیدن حرفم به سیم آخر زد و سمت به*شتم حمله ور شد که ناله ای کردم و پستونامو تو مشتش گرفت
- من امشب سوراخاتو یکی نکنم حاج امیر عطا نیستم کرشمه......
https://t.me/+pZpeTn_unxBhYTVk
https://t.me/+pZpeTn_unxBhYTVk
https://t.me/+pZpeTn_unxBhYTVk
امیر عطا صارمی...حاجیِ جذاب و هاتی که با دیدن تنِ لختِ پرستارِ زنش، ح.شری میشه و حسابی سوراخاشو جرش میده...💦💦
#شورتخیسکن_سسکی
❤ 1
97200
01:00
视频不可用
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇ž26
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇
🆔@ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
❤ 1
3 52110
照片不可用
👩🍳#ژله_رولی_لیوانی 🍸🍹
برای درست کردن این ژله خوشگل به ترتیب این مراحل رو انجام بدید.
1.ژله رولی ها رو درست کنید. ژله رولی رو خیلی مفصل در پستهای قبل آموزش دادم.
2.هر بسته ژله آلورا رو با یک لیوان آب جوش درست کنید و وقتی که خنک شد نصف لیوان شیر یا یک بستنی لیوانی وانیلی بهش اضافه کنید. توی لیوان ها بریزید و بذارید نیم بند بشه.
3.ژله رولی رو لایه سفید بذارید و اطرافش رو ژله آلورا بریزید
🍂🍁 @ide_luxury 🍂🍁
🕊❤️🕊
❤ 1
3 920230
02:28
视频不可用
⭕️ تروخدا بوتاکس نکنید😢
📌اگه چین و چروک های پوستتون کلافتون کرده
📌اگه نمیخواید کلی هزینه بوتاکس بدین و درد بکشید
📌افزایش کلاژن سازی و لیفت صورت
✅حتما این کرم بوتاکس گیاهی رو امتحان کنید و 10 سال جوون تر بشید 👌🏻
لینک سایت اصلی سفارش با تخفیف ویژه 👇🏻👇🏻👇🏻
https://landing.saamim.com/b7NiZ
https://landing.saamim.com/b7NiZ
3W1a9772(1)8777.mp47.31 MB
❤ 1
3 91310
💢 آهنگ جدید علی عبدالمالکی بنام تاج سر
🕹#پاپ
4_5765093107741756765.mp33.79 MB
3 26940
02:15
视频不可用
عمرا کسی میفهمید چی شده تا خود گزارشگر گفت😁
مخترعین ایرانی 🇮🇷 محصولی رو تولید کردن که بدون ورزش و رژیم لاغرت میکنه✌🏻
نظرات مردم خیلی جالبه 👌🏻
اینم لینک اصلی سایت این محصول چربی سوز با 50 درصد تخفیف 👇👇👇
https://landing.saamim.com/DKFDq
https://landing.saamim.com/DKFDq
عماد بی کم دختر.mp46.49 MB
3 77810
01:00
视频不可用
👩🍳#هويج_پلوبامرغ_گيس_باف🥕🍛🍗
برای هويج پلو:
برنج: 2 پيمانه
زعفران دم كشيده: 3-4 قاشق غذاخوری
هویج شیرین، رنده شده: 300- 350 گرم
پیاز ،خلالى شده: 150 گرم
دارچین: 1 قاشق چایخوری
آب لیمو: 2 قاشق چايخورى
نمک: 1 قاشق چایخوری
کره آب شده: 2 قاشق غذاخوری
برای مرينت مرغ:
فيله هاى باريك سینه مرغ: 450 گرم
زعفران: 4 قاشق غذاخوری
ماست: 3 قاشق غذاخوری
ادویه مرغ: 1 قاشق چايخورى
نمک و فلفل برای طعم
🍂🍁 @ide_luxury 🍂🍁
🕊❤️🕊
10000000_862091891131096_2099133813253184220_n.mp48.88 MB
❤ 2
3 324280

