تفکر
前往频道在 Telegram
روشنگری را فراموش نکنید. شعار روشنگری به قول کانت از این قرار است که “در به کار گیری فهم خود شهامت داشته باشیم.” هدف از ایجاد این کانال هم، همین روشنگری و روشنفکری است. رواج بدهید این مکتب عالمگیر را... پل ارتباطی @Zahramehr
显示更多2025 年数字统计

14 069
订阅者
-324 小时
无数据7 天
-3930 天
帖子存档
قرارداد، نه میان رعیت و فرمانروا، بلکه میان انسانهای عاری از قدرت بسته میشود. آنان، از سرِ عقل، توافق میکنند که قدرتِ داوری و اجبار را به شخصی واحد یا مجمعی واحد بسپارند. چون این قرارداد منعقد شد، ارادهی مردم در وجود حاکم مجسم میگردد و او همان شخص مصنوعی است که ما او را دولت یا لویاتان مینامیم. قدرت او از میان مردم برخاسته است، اما محدودیت او را نه فردی، بلکه مرزهای صلح و بقا تعیین میکند.
توماس هابز
@Tafakkor
👍 19
درخت دموکراسی در باغ اندیشههای گوناگون
دموکراسی ریشه در این حقیقت ژرف دارد که هیچ حقیقت مطلقی نمیتواند انحصاراً در اختیار فرد یا گروهی خاص باشد. حیات این نظام نه از یکدستی فکری، که از رویارویی اندیشههای رنگارنگ و گاه متعارض سرچشمه میگیرد. همچون جنگلی که تنوع زیستی، استواری آن را تضمین میکند، جامعهی دموکراتیک نیز سلامت خود را از کثرت آرا و باورها میگیرد.
در چنین فضایی، رسانهها پل ارتباطی این اندیشههای متنوع هستند. روزنامهها، امواج رادیو و تلویزیون، صحنهی تئاتر و پردهی سینما، همگی آینهای هستند که هر جنبش فکری ـ از کوچکترین گروه تا بزرگترین حزب ـ تصویر خود را در آن میبیند. این نه امتیازی حکومتی، که حق ذاتی شهروندان در جامعهای آزاد است.
حکومت دموکراتیک، دیکتاتوری اکثریت بر اقلیت نیست. همانگونه که استبداد اقلیت بر اکثریت نیز نمیباشد. بلکه نهادی است متعهد به پاسداری از حقوق و منافع تمامی شهروندان، فارغ از شمار آنان. حکمرانی در این نظام، هنر ایجاد تعادل است؛ ترازوی حساسی که باید سنگینترین کفهاش، عدالت برای همه باشد.
ویژگی بارز دموکراسی انعطاف آن است؛ توانایی در هماهنگ شدن با بافت فرهنگی و تاریخی هر سرزمین، بدون آنکه بخواهد جامهای یکسان بر تن تمدنهای گوناگون بپوشاند. دموکراسی در ژاپن رنگ و بوی کهن آیینهای شرقی میگیرد و در سوئد، با مدرنیتهی اسکاندیناویایی درمیآمیزد. این نظام نمیکوشد سنتها را محو کند، بلکه میآموزد چگونه در چارچوب احترام متقابل، در دنیای امروز زنده بمانند.
سازمانیافتن جامعهی امروز حول محورهای عقیدتی و منافع گوناگون، واقعیتی انکارناپذیر است. در چنین شرایطی، تنها چسب اجتماعی که میتواند این موزاییک رنگارنگ را یکپارچه نگه دارد، "احترام متقابل" است. این احترام، اذعان به حق وجود دیگری است، حتی هنگامی که سخنش به کام ما نباشد. جامعهای که در آن تنها یک صدا رسمیت یابد، به زودی طعم خفقان را خواهد چشید و حکومتش به استبدادی خاموش تبدیل خواهد شد.
دموکراسی تنها یک شیوهی حکمرانی نیست؛ کارگاهی است برای پرورش استعدادهای بشری. هنگامی که افراد در سرنوشت جمعی خود سهیم میشوند، گویی نهالی در خاک حاصلخیز کاشتهاند که به تدریج ریشه میدواند و بارور میشود. این مشارکت، خرد جمعی را میآفریند ـ هوشیاری مشترکی که از مجموع تجربههای فردی فراتر میرود و توان رویارویی با پیچیدگیهای روزافزون جهان معاصر را پیدا میکند.
در نهایت، دموکراسی اعترافی است فروتنانه به این واقعیت که هیچکس مالک انحصاری حقیقت نیست، و راه پیشرفت جامعه در گرو شنیدن همهی صداهاست ـ حتی آن صداهایی که ناخوشایندترین حرفها را میزنند. تنها در چنین فضای باز و پویایی است که اندیشه به پرواز درمیآید و جامعه به سوی تعالی گام برمیدارد.
در بستر دموکراسی اصیل، زندانیان سیاسی معمولاً نمودی از ناکارآمدی آن نظام در تحمل صدای متفاوت هستند. سلامت یک جامعهی آزاد را میتوان از چگونگی برخورد آن با منتقدان و مخالفانش سنجید؛ جایی که مجادله با دادگاه و استدلال با زندان جایگزین نشود. حبس اندیشه، نشانهی نخستین تبزدگی دمکراسی است و آزادی زندانیان عقیدتی، معیاری بیچون و چرا برای سنجش پایبندی به اصول گفتوگوی متقابل و احترام به کرامت انسانی است.
زهرا مهر
@Tafakkor
به امید آزادی زندانیان سیاسی
#مصطفی_تاجزاده
و همهی زندانیان در بندِ حُکام ظالم
💯 18👍 8
با بحران «یاوهگویی» چه کنیم؟
سوفی بورگو
در فضای سیاسی امروز جهان، به هر طرف که رو کنیم، با انبوهی از حرفهای مفت، مزخرف و نادرست مواجه میشویم که از بد حادثه خریدار هم دارند. این گفتارها از سوی سخنگویان متنوعی بر زبان میآیند، اما وجوه مشترکی دارند که هری فرانکفورت، فیلسوف فقید آمریکایی، سالها پیش در رسالهی «در باب حرف مفت» به آنها پرداخته بود.
از نظر فرانکفورت، مشخصهی مشترک مهم یاوهگویان، کسانی که حرف مفت میزنند، این است که اهمیتی به «حقیقت» نمیدهند و نسبت به حقیقت، جزئیات گفتار و نسبت به حرفهای دیگران با بیقیدی رفتار میکنند.
یاوهگو اهمیتی به جستجوی حقیقت امور نمیدهد، بلکه به قول فرانکفورت، آرمانش وفاداری به خودش و ایستادن بر سر حرفهای خودش است. به جای اینکه در پی دادن تصویری درست از دنیای مشترکمان باشد، میخواهد ادعاهای خودش را به کرسی بنشاند، تا خودش را ثابت کند.
این رفتاری است که در سرتاسر جهان از رهبران عوامفریب و مستبد میببینیم؛ و از آن بدتر، میببینیم که چطور هیمن رفتار به سطوح پایینتر جامعه هم تسری پیدا میکند و گوینده و خریدار اراجیف و چرت و پرت چطور زیاد میشود. در واقع، اصلاً بُرد چنین رهبرانی در همین است که انبوه مردم دیگر نگران درستی و حقیقت امور نباشند.
نکتهی مهمتر این است که شیوع این رفتار، هم سیاست و هم شهروندی دموکراتیک را شدیداً به خطر میاندازد زیرا مردم دیگر با یکدیگر بهعنوان افرادی نگاه نمیکنند که هر یک چشمی به دنیا دارند و میتوانند بازگو کنندهی حقیقت از منظر خودشان باشند و استدلالهایشان درخور شنیدن است.
حال پرسش این است که در برابر چنین بحران همهگیری چه میتوان کرد؟ سوفی بورگو استاد مطالعات سیاسی در دانشگاه اتاوا میگوید در عصر حاضر، چارهاندیشی برای نجات دموکراسی و سیاست از خطر عادیسازی بیقیدی در قبال حقیقت و مشروعسازی شیوع گفتارهای نفرتپراکنانه ضرورتی عاجل است.
بورگو میگوید نظریهپردازان سیاسی راجع به اهمیت گفتار سیاسی و لزوم آزادی بیان بسیار گفتهاند، اما چیزی که الان پرداختن به آن ضرورت دارد، تمرکز بر اهمیت «شنیدن» است. بدون شنیدن توأم با مراقبت و دقت، چیزی به اسم «صدا» یا مکالمهی معنیدار هم وجود نخواهد داشت.
اما مشکل اینجاست که حتی برای مکالمهی معنیدار با دشمن و شنیدن صدای او هم ما با وضعیت برابری مواجه نیستیم. کسانی که از خودگذشتگی میکنند و خودشان را برای درگرفتن گفتگو به خطر میاندازند، کسانی هستند که در موقعیت ستمدیده قرار دارند، نه قدرتمندان و برخورداران.
یک مثالش داریل دیویس است: روشنفکر و هنرمند سیاهپوست آمریکایی که عمری را به گفتگو با کو کلاکس کلانها گذرانده؛ یعنی با سرسختترین نژادپرستان سفید و دشمن آمریکاییهای آفریقاییتبار.
داریل دیویس بارها با اعضای این گروه همصحبت و همپیاله شده به این امید که گفتگویی حقیقی بینشان در بگیرد و در نتیجهی چنین گفتگوهایی برخی از اعضای این گروه از آن برگشتهاند. دیویس با کسانی وارد گفتگو میشود که در وهلهی اول نسبت به یکدیگر هیچ همدلیای ندارند؛ گفتگوهایشان چهرهبهچهره است و راجع به مسائلی است که ابتدا بیاهمیت جلوه میکنند اما میتوانند باورهای سیاسی طرفین را به مخاطره بیندازند؛ و رابطهای در این مکالمهها ساخته میشود که طرفین را به چیزهایی که به اشتراک دارند واقف میکند.
در عمل این فرد سیاهپوست و فعال ضدنژادپرستی است که اول ادعاهای خودش را کنار میگذارد و مکالمه را با سفیدپوستان قدرتمند نژادپرست شروع میکند؛ و این اوست که باید به خودش سختی بدهد و عقاید و سازمان آنها را بهدرستی بشناسد؛ آدمی در جایگاه دیویس است که باید در هر گفتگویی چشمانداز شکست مکالمه را در نظر داشته باشد و عواقبش را تحمل کند.
بورگو میگوید اگر مثال دیویس را نمونهای از گفتگوی بالقوهرهاییبخش بدانیم، میبینیم که با دعوت به چنین مکالمهای عملاً داریم طرفهای ستمدیدهای مانند زنان زیر سلطهی مردسالاری و رنگینپوستان گرفتار نژادپرستی و امثال ایشان را دعوت میکنیم که خود را بهسختی و دردسر و خطر بیندازند و مکالمهای خطرناک را با سرانجامی نامعلوم به امید تغییر آغاز کنند.
اینجا است که بورگو میگوید رسیدن به وضعیت شهروندی بهتر و برابر و حفظ دموکراسی یا نیل به آن از طریق گفتگو، مستلزم از خودگذشتگیهای نابرابر مردمان است؛ از خودگذشتگی کسانی که همین الان در معرض ستم هستند، برای اینکه شاید با قبول خطر بتوانند پس از پیمودن راهی دشوار، قدری در عقاید برخی از اعضای گروههای مسلط که تن به گفتگو میدهند، خلل ایجاد کنند یا در ایشان همدلیای برانگیزند.
@Tafakkor
👍 16💯 1
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا
و اوست که باران را پس از اینکه [مردم از آمدنش] نومید شدند، نازل میکند.
شوری/٢٨
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
بدا به حال آنکه درخود چشمهی خوشبختی ندارد!
بدا به حال آنکه میخواهد مردم از او خوششان بیاید!
بدا به حال آنکه حس نمیکند زندگی این دنیا و آن دنیا هر دو یکی است.
نیکوس کازانتیناکیس
@Tafakkor
💯 27👍 17
حکومت (کلیسا) هیچگاه نباید ادعای حکومت بر جسم انسانها را داشته باشد، همانگونه که حکومت نیز نباید خود را متولی نجات روح انسانها بداند. هر یک از این دو نهاد، اگر در کار دیگری دخالت کند، هم شأن خود را تباه کرده و هم آزادی مردمان را پایمال ساخته است.
آزادی وجدان، پایهی صلحی پایدار در جامعه است، و بدون آن، ایمان صادقانه نیز معنایی نخواهد داشت.
جان لاک
@Tafakkor
💯 22👍 7👎 1
آیا ظالم فقط کشوریست در قالب توپو تانک و ظلم به معنی کشتار بیرحمانهی مردم غیرنظامی منطقه است؟
ظلم میتواند اِعمال قدرت یک انسان ضعیف در پرتترین نقطهی جهان باشد. رفتار ناعادلانهی یک مدیر جزء، حسابکتابِ اشتباه یک خرده فروش، دستورات غیرقانونی یک صاحبکار.
ظلم حتما باید توسط یک دیکتاتور انجام شده باشد؟
ظلم میتواند رفتار ناعادلانهی یک همخون، یک فروشنده، یک استاد دانشگاه، یک رفیق قدیمی و حتی ناتوانترین فرد جامعه باشد.
وقتی قرار است مقابل ظلم بایستیم و ظالم را مورد سرزنش قرار دهیم نه توپ و تانک و قدرت ملاک است و نه خونریزی و کشتار.
ظلم میتواند به مدرنترین شکل ممکن، توسط ضعیفترین افراد اتفاق افتاده باشد.
مقابل تمام مصادیق ظلم باید ایستاد.
@Tafakkor
👍 42
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ ۚ
و تا خدا نخواهد، نخواهید خواست.
انسان/۳۰
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
وقتی خدا میگوید من رحمان و رحیم هستم، این فقط یک خبر نیست بلکه یک دستور است؛ یعنی تو هم، رحیم و رحمان باش.
لویناس
@Tafakkor
👍 32💯 8
انسان تکساحتی
مارکوزه تو کتاب «انسان تک ساحتی» اشاره میکنه که چطور جوامع مدرن و صنعتی باعث شدند انسانها تکساحتی بشوند، یعنی فقط به یک جنبه از زندگی محدود شوند و نتوانند به بخشهای دیگر شخصیت خودشون بپردازند، که این دقیقاً برخلاف پیچیدگی خویشتن است. یعنی هرچقدر جامعه بیشتر به سمت تکساحتی شدن برود، افراد سادهتر، قابلکنترلتر و وابستهتر میشوند، درحالیکه پیچیدگی خویشتن به افراد این امکان را میدهد که توانایی و قدرت بیشتری داشته باشند، کمک میکند تفکر انتقادی داشته باشند، کمک میکند آزادی بیشتری احساس کنند و تن به هر کار خفتبار و مبتذل و شرّی ندهند.
دکتر آذرخش مُکری
@Tafakkor
انسان تک ساحتی
.mp31.00 MB
👍 22💯 5
میشل فوکو – قدرت نظارتگر، اما توخالی
فوکو قدرت را نه چیزی در اختیار فرد یا نهاد، بلکه شبکهای از روابط میداند که در سراسر جامعه جاری است. در حکومتهای توتالیتر، این روابط به شکلی شدید و متمرکز عمل میکنند؛ نظارت دائمی، کنترل بدنها، انضباط مدارس، ارتش، زندان و رسانهها. قدرت از طریق این ابزارها مردم را شکل میدهد، نه با زور مستقیم، بلکه با درونیسازی هنجارها.
اما این شکل از قدرت که وانمود میکند همهچیز را میبیند و همهچیز را میداند، در واقع وابسته به بازتولید ترس و نظم ساختگی است. جنگ برای چنین سیستمی، بحران است، چون جنگ، انضباطناپذیر است، پیشبینیناپذیر، و پُر از تصادف. نظم دقیق و معماری مهار تنها و ذهنها، وقتی با آشوب میدان نبرد، شکستهای غیرمنتظره، و واقعیتهای تلخ روبهرو میشود، کارکردش را از دست میدهد. قدرتی که تنها در شرایط کنترل کامل عمل میکند، وقتی با چیزی بیرون از دایرهی نظارت مواجه شود، ناتوان و لخت ظاهر میشود. چون آنچه میساخت، نه جامعهای توانمند، بلکه پادگانی از مطیعان بیقدرت بود.
@Tafakkor
👍 23💯 3
مصطفی تاجزاده به طور رسمی اعلام کرد که از اصلاحات گذر کرده و به گذارطلبی باور دارد
مصطفی تاجزاده در گفتوگوی تفصیلی با نشریه «لوپوئن»، که پاسخهای آن را از داخل زندان اوین ارسال کرده، دیدگاههای اساسی خود را درباره وضعیت ایران و راه برونرفت از بحران اینگونه مطرح کرده است:
از ۱۹۹۷ تلاش کردیم در چارچوب نظام موجود، دموکراسی را پیش ببریم. اما در نهایت به دیوار رهبری برخورد کردیم که پس از انتخابات ۲۰۱۷ قدرت را بهطور کامل متمرکز کرد.
با این حال، بنبست اصلاحات هرگز توجیهگر خشونت نیست. بله، مردم ایران میتوانند از طریق مقاومت و نافرمانی مدنی، همانگونه که در موضوع حجاب موفق شدند، روحانیت حاکم را وادار به عقبنشینی کنند.
بعد از اینهمه سال حبس، اکنون در زندان چه احساسی دارید؟
کاش هیچکس بهعلت داشتن افکار مخالف با حاکمان سر از زندان درنمیآورد. با اینوجود احساس خسران نمیکنم. شاید ازجمله به دلیل آنکه این ۱۰سال فرصتی استثنایی برای مطالعه، تأمل و خودسازی برایم فراهم آورد و رابطهام را با همسرم و دو دخترم صمیمیتر کرد. تجربهی زندان همچنین موجب شد به جامعه و حکومت و انسان از منظر دیگری هم نگاه کنم. سخنم نیز بیشتر شنیده شود. احساس طلبکاری از کسی ندارم زیرا این راهی است که خودم انتخاب کردهام. شرمنده اشتباهات خود و نیز لطف و محبتی هستم که ازسوی هموطنان میبینم. به بازجوهای سپاهی، قضاتی که احکام ظالمانه برایم صادر کردند و دیگر ایادی سیستم سرکوب، کینه نمیورزم، زیرا نمیخواهم زندانی در درون خود بسازم و برای همیشه اسیر آن باشم. بهعکس میخواهم چه الان، چه پس از اسارت، آسوده خاطر و سبکبار زندگی کنم. به گمانم ما با کینه و نفرت به دمکراسی و زندگی مبتنی بر عدالت و برابری حقوق همگان نمیرسیم.
برای خواندن متن کامل این گفتگو لطفا 👈اینجا را لمس کنید
@Tafakkor
👍 57👎 9💯 8
مصطفی تاجزاده به طور رسمی اعلام کرد که از اصلاحات گذر کرده و به گذارطلبی باور دارد
مصطفی تاجزاده در گفتوگوی تفصیلی با نشریه «لوپوئن»، که پاسخهای آن را از داخل زندان اوین ارسال کرده، دیدگاههای اساسی خود را درباره وضعیت ایران و راه برونرفت از بحران اینگونه مطرح کرده است:
از ۱۹۹۷ تلاش کردیم در چارچوب نظام موجود، دموکراسی را پیش ببریم. اما در نهایت به دیوار رهبری برخورد کردیم که پس از انتخابات ۲۰۱۷ قدرت را بهطور کامل متمرکز کرد.
با این حال، بنبست اصلاحات هرگز توجیهگر خشونت نیست. بله، مردم ایران میتوانند از طریق مقاومت و نافرمانی مدنی، همانگونه که در موضوع حجاب موفق شدند، روحانیت حاکم را وادار به عقبنشینی کنند.
بعد از اینهمه سال حبس، اکنون در زندان چه احساسی دارید؟
کاش هیچکس بهعلت داشتن افکار مخالف با حاکمان سر از زندان درنمیآورد. بااینوجود احساس خسران نمیکنم. شاید ازجمله به دلیل آنکه این ۱۰سال فرصتی استثنایی برای مطالعه، تأمل و خودسازی برایم فراهم آورد و رابطهام را با همسرم و دو دخترم صمیمیتر کرد. تجربه زندان همچنین موجب شد به جامعه و حکومت و انسان از منظر دیگری هم نگاه کنم. سخنم نیز بیشتر شنیده شود. احساس طلبکاری از کسی ندارم زیرا این راهی است که خودم انتخاب کردهام. شرمنده اشتباهات خود و نیز لطف و محبتی هستم که ازسوی هموطنان میبینم. به بازجوهای سپاهی، قضاتی که احکام ظالمانه برایم صادر کردند و دیگر ایادی سیستم سرکوب کینه نمیورزم، زیرا نمیخواهم زندانی در درون خود بسازم و برای همیشه اسیر آن باشم. بهعکس میخواهم چه الان، چه پس از اسارت، آسوده خاطر و سبکبار زندگی کنم. به گمانم ما با کینه و نفرت به دمکراسی و زندگی مبتنی بر عدالت و برابری حقوق همگان نمیرسیم.
برای خواندن متن کامل این گفتگو لطفا 👈🏿اینجا را لمس کنید
@Tafakkor
👎 1
