en
Feedback
مجمع دیوانگان

مجمع دیوانگان

Open in Telegram

وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت می‌شود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر می‌پردازیم. . ارتباط با ادمین کانال: @DivaneSaraAdmin . اینستاگرام: instagram.com/divanesara_

Show more
2025 year in numberssnowflakes fon
card fon
13 581
Subscribers
-324 hours
-147 days
-12530 days
Posts Archive
زمانی برای جبران اشتباهات تجزیه‌طلبی #A 432 آرمان امیری @armanparian - سپتامبر سیاه ۱۹۷۰ در واقع یک جنگ داخلی بود میان دو گروه از نیروهای فلسطینی. تلاشی برای در دست گرفتن قدرت حاکم در کشوری که انگلستان آن را «فلسطین شرقی» می‌خواند. بخش بزرگی از «قیمومیت بریتانیا در فلسطین» که در شرق رود اردن قرار داشت و پس از آنکه توانست در سال ۱۹۴۶ استقلال خود را در سازمان ملل تصویب کند، نام همان رود، یعنی «اردن» را برای خود انتخاب کرد. این تغییر نام البته، هرگز مانع از آن نشد که اهالی فلسطین شرقی، خودشان را مالک و میراث‌دار بر حق فلسطین غربی بدانند. در نتیجه تا سال ۱۹۶۷، دست‌کم دو جنگ بزرگ برای بازپس گرفتن آنچه «باقیمانده‌ی» سرزمین خود می‌دانستند به راه انداختند که البته هر دو را باختند. در جریان جنگ داخلی ۱۹۷۰، یاسر عرفات و گروه‌های چریکی تحت امرش با ملک‌حسین، پادشاه فلسطین شرقی/اردن وارد نبردی خشن شدند که نتیجه‌ی کار کشتاری گسترده از طرفین بود و به «سپتامبر سیاه» شهرت یافت. طبیعتا هر دو طرف جنگ و قربانیان را اهالی عرب/مسلمان سرزمینی که پیشتر فلسطین خوانده می‌شد تشکیل دادند، و البته هرقدر هم طرفین در جدال برای کسب قدرت در کرانه‌ی شرقی اختلاف نظر داشتند، در رویای الحاق سرزمین‌های دو طرف رود اردن مشترک بودند. پس از جنگ داخلی، عرفات و هوادارانش مجبور شدند اردن را ترک کنند و بیشترشان به خاک سوریه پناه بردند. پس از آنکه ملک حسین از بحران داخلی آسوده شد، مجددا طرحی را به سازمان ملل ارائه داد تا بر مبنای آن کرانه‌ی غربی رود اردن را هم به این کشور تحویل بدهند. او پس از شکست در جنگ ۱۹۶۸، ناچار شده بود که رسمیت اسرائیل را در مرزهای ۱۹۶۷ قبول کند و حالا امیدوار بود که اگر نتوانسته با جنگ کل اسرائیل را نابود کند و تمامی سرزمین‌های غرب رودخانه را اشغال کند، دست‌کم از طریق دیپلماسی بخش‌هایی را که جزو مرز رسمی اسرائیل نبود به خاک خودش اضافه کند. پیشنهاد ملک حسین، گسترش پادشاهی اردن به دو سوی رودخانه، با عنوان «پادشاهی متحده‌ی عربی» بود. پیشنهادی که باقی گروه‌های فلسطینی (که اغلب چپ‌گرا بودند) هم با آن موافقت کردند، با این شرط که در این کشور جدید نظام پادشاهی به جمهوری تغییر کند! اما پیش از آنکه سازمان ملل بخواهد به این پیشنهاد واکنشی نشان دهد، عرفات بازی اتحاد را بر هم زد و با طرح ادغام فلسطین شرقی و غربی مخالفت کرد! ادامه‌ی یادداشت را از این لینک بخوانید و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 43
دیگر ملتی وجود نداشت! #A 431 آرمان امیری @armanparian - این یادداشت، بیشتر کارکرد تکمله‌ای بر یادداشت قبلی و طرح ادعای «جعلی بودن ملت فلسطین» را دارد. در واقع، در پاسخ به برخی تصاویر و کلیپ‌هایی است که این مدت در فضای مجازی منتشر شده تا ادعا کند نه تنها ملت، بلکه حتی دولتی به نام فلسطین در تاریخ وجود داشته که اشغال شده. در این یادداشت، ضمن پاسخ دادن به برخی از این اسناد، شواهد و ارجاعات تاریخی دیگری نیز ارائه می‌شود که نشان می‌دهد جعلی بودن عنوان «ملت فلسطین» را نه تنها کشورهای عربی/اسلامی باور داشتند، بلکه حتی خود یاسر عرفات نیز به صراحت بدان تاکید کرده بود. بخش‌هایی از متن یادداشت: ✍️ اینکه دیپلمات ارشدی در سطح «حسین موسویان» هم ادعای مشابهی را به استناد به چنین تصاویری مطرح کند، دیگر نمی‌تواند محصول یک شایعه‌ی غیرموثق باشد. اگر نخواهیم اینقدر ساده‌نگر باشیم که یکی از کهنه‌کارترین دیپلمات‌های کشور را به کل ناآشنا با تاریخچه روابط بین‌الملل قلمداد کنیم، ناچاریم بپذیریم که با یک شارلاتانیسم سازمان‌یافته مواجهیم که همچنان تلاش می‌کند نیم قرن پروپاگاندای دروغین رژیم حاکم را برای گمراه کردن ذهن ایرانیان در مورد واقعیت مساله‌ی فلسطین ادامه دهد. ✍️ فراتر از جناب موسویان که یک سیاست‌مدار است، جناب «مجید تفرشی»، که در چند سال اخیر و به پشتوانه‌ی رسانه‌های حکومتی به سرعت برق و باد تا جایگاه «تاریخ‌پژوه رسمی» ارتقای درجه یافته‌اند نیز با انتشار یک کلیپ قدیمی از مصاحبه‌ی «گلدا مایر»، دروغی مشابه را تکرار کرده است. (از توییتر ایشان بخوانید) این‌بار هم مساله‌ی مهم این است که کسی دارد از یک «کلیپ برش خورده»، تفسیری «کاملا وارونه» ارائه می‌دهد، که سمت رسمی و رسانه‌ای خودش را «تاریخ‌پژوه» معرفی می‌کند! جناب «تاریخ‌پژوه»، سندی را دست‌مایه‌ی ادعای خودش قرار داده، که اتفاقا گلدامایر در جریان آن می‌خواست اثبات کند که اصلا دولت فلسطینی وجود نداشته! ✍️ همه‌ی این‌ها یعنی، اگر عرفات و سازمان او نبودند، امروز احتمالا شاهد یک کشور اسرائیلی بودیم، در مرزهایی حدودا معادل همان مرزهای ۱۹۶۸. در کنار آن هم سرزمین‌های اردن، مصر، لبنان و سوریه را داشتیم که شامل کرانه باختری هم می‌شدند. نه خبری از «ملت فلسطین» بود، نه آوارگان، نه جدال‌های خونین تمامی این سال‌ها و نه این مشکلی که به مرحله‌ای غامض و ای بسا لاینحل رسیده! اشعار درویش را هم می‌شد همچنان خواند، البته در رثای سرزمینی به نام فلسطین، که بخشی از خاک اردن شده بود، همان‌طور که پیشتر بخشی از خاک عثمانی بود. برای خواندن متن کامل این یادداشت اینجا کلیک کنید و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 54
00:43
Video unavailableShow in Telegram
📍 بخش‌هایی از یک گفتگوی قدیمی با «گلدا مایر»، اولین نخست‌وزیر اسرائیل که در آن خانم مایر توضیح می‌دهد هرگز ملت یا دولتی به نام فلسطین وجود نداشته، اما این صراحت کلام ایشان از جانب بخشی از پروپاگاندای حکومتی، در معنای وارونه و به عنوان سندی برای اثبات وجود دولت فلسطین به کار گرفته شده است. برای مطالعه‌ی بیشتر به یادداشت: «دیگر ملتی وجود نداشت!» مراجعه کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
Golda.mp410.95 MB
👍 15
Photo unavailableShow in Telegram
Show all...
جعل ملتی به نام «فلسطین» و پیامدهای آن #A 430 آرمان امیری @armanparian ✍️ اگر با رویکردی تاریخی به سراغ منطقه‌ برویم، اکثر قریب به اتفاق کشورهای منطقه (بجز ایران و مصر) جعلی هستند و اغلب از متلاشی شدن امپراطوری عثمانی حاصل شده‌اند که عمر آن به پایان جنگ جهانی اول باز می‌گردد. در چنین رویکردی اسرائیل نسبت به باقی کشورهای منطقه مورد متفاوتی به حساب نمی‌آید و البته فلسطینی‌ها هم می‌توانند به همان اندازه‌ی باقی مردم منطقه امیدوار به تشکیل یک دولت مستقل باشند: وقتی هر روز یک کشور جدیدی ساخته می‌شود، چرا ما یکی نسازیم؟! ✍️ اما اگر بخواهیم با رویکرد حقوقی و با استناد به نظام رسمی حقوق بین‌الملل به سراغ مساله برویم، آنگاه نتایجی که به دست می‌آید، اصلا با پروپاگاندای «جعلی» خواندن اسرائیل سازگار نخواهد بود. پیشینه‌ی معاصر اسرائیل هم به مانند باقی کشورهای حوزه‌ی امپراطوری عثمانی، به حدود سال ۱۹۲۰ باز می‌گردد که تا زمان استقلال کامل، یک دوران «تحت قیمومیت» را سپری کرد. در نهایت، با خروج انگلیسی‌ها، استقلال کامل اسرائیل در ۱۹۴۸ محقق شد و در ۱۹۴۹ نیز این کشور به عضویت سازمان ملل متحد درآمد. ✍️ بر خلاف تمامی این کشورها که همگی با یک تاریخچه‌ی نسبتا مشابه از عثمانی جدا شدند و تقریبا در یک بازه‌ی زمانی مشابه با کسب استقلال کامل به عضویت سازمان ملل درآمدند، کشور، یا دولت، یا حتی مفهومی به نام «ملت فلسطین»، ابدا در آن بازه‌ی زمانی نه تنها رسمیت نداشت بلکه اصلا مطرح هم نبود! ✍️ سال‌ها پیش یک مقاله‌ی پژوهشی کامل با عنوان «یاسر عرفات، مخترع مفهوم ملت فلسطین» نوشتم. جزییات مقاله مفصل است و برای مطالعه‌ی بیشتر می‌توانید به همان مراجعه کنید. اینجا به اختصار به نتیجه‌گیری و موضوع اصلی مقاله اشاره می‌کنم که اساسا طرح عنوان مفهومی به نام «ملت فلسطین»، تنها در دهه‌ی ۸۰میلادی بود که به اصرار یاسر عرفات به ادبیات بین‌المللی راه پیدا کرد. برای خواندن متن کامل این یادداشت اینجا کلیک کنید و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 96
Photo unavailableShow in Telegram
«حجاب شرعی در عصر پیامبر»، پژوهشی است به کوشش «امیرحسین ترکاشوند» که تلاش کرده وجوه مختلف این مساله‌ی چالش‌برانگیز را در بستر سنت تاریخی دین اسلام مورد واکاوی قرار دهد. نتیجه‌ی نهایی این پژوهش به رغم استنادات دقیق و گسترده‌ی تاریخی، به دلایلی که می‌دانیم موفق به دریافت مجوز انتشار نشد و کتاب از سال ۱۳۹۰ (تا جایی که ما می‌دانیم، با رضایت نویسنده) در رسانه‌های مجازی منتشر شد. اکنون یک گروه از فعالین، همت کرده و نسخه‌ای صوتی و رایگان از کتاب تهیه کرده‌اند که اجرا و تدوین مناسبی دارد و می‌تواند مورد توجه علاقمندان به کتاب صوتی قرار گیرد. به درخواست خود این دوستان، این پیام را در کانال منتشر کردیم تا علاقمندان بتوانند به فایل‌های این مجموعه دست‌رسی پیدا کنند. برای این‌کار، کافی است به این کانال تلگرامی «@goyaast» مراجعه کرده و یا روی این لینک کلیک کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 51
تراژدی میهن‌دوستی #A 429 از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی آرمان امیری @armanparian - ابراهیم گلستان، در بخشی از نامه‌ی معروف‌ش به سیمین دانشور، گریزهای جسته و گریخته‌ای هم به فردوسی می‌زند. ابتدا و به اختصار اشاره‌ای به داستان ضحاک می‌کند. روایتی که پیشتر احمد شاملو هم ارائه داده بود و سپس انتقادی به اینکه چرا «کاوه» حکومت خلقی و توده‌ای تشکیل نداد! اما موضوع این یادداشت و انتقاد اصلی من به گلستان، شیوه‌ی مواجهه‌ی تقلیل‌گرایانه‌ی او با داستان رستم و سهراب است. جایی که می‌نویسد: « ...قصه‌ی رستم و سهراب هم که معروف حضورمان است که چگونه این جهان‌پهلوان سر پسرک هفده‌ساله را کلاه گذاشت و وقتی از دست او به زمین خورد او را فریفت اما هنگامی که خودش جوان ا پشت به خاک کرد بی‌درنگ جگر بدبخت را سوراخ کرد...» توضیح دادن جزییات دراماتیک یک اثر برای نویسنده‌ای برجسته در ابعاد گلستان شاید کمی عجیب به نظر برسد. به همان میزان عجیب که از خود بپرسیم استاد، با آن همه تسلطی که به اساطیر یونان داشت و مدام چوب‌شان را بر سر شاهنامه می‌کوبید، کدام قهرمان اسطوره‌ای را عاری از چنین عیب و نقص‌های ظاهری می‌دید؟ و آیا چندوجهی بودن یک قهرمان و وجود ضعف‌های انسانی او نشانه‌ی ضعف اثر هنری است یا پختگی آن؟ در یادداشت قبلی اشاره کردم که به تاکید هگل، قهرمان تراژیک باید تجسم ناب یک ارزش مورد توافق باشد، به سطحی که در مورد این ارزش مثل یک «مجسمه» ثابت و تحول‌ناپذیر به شمار آید؛ اما این بدان معنا نیست که همین شخصیت در باقی زمینه‌ها هم همینقدر ناب باشد. هر شخصیتی، احتمالا فقط تجسم یک یا نهایتا چند ارزش قلمداد می‌شود و هیچ شخصیتی نمی‌تواند تمامی ارزش‌ها را تا بدین سطح ناب و خالص در خود جمع کند. از تناقض ذاتی برخی ارزش‌ها هم که چشم‌پوشی کنیم، چنین موجودی احتمالا باید خود خدا باشد، نه یک قهرمان داستانی! برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 43
Photo unavailableShow in Telegram
#A 429 از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 1
تراژدی آزادگی #A 428 از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی آرمان امیری @armanparian - از میان اندیشمندان پرشماری که در چیستی و اجزای تراژدی سخن گفته‌اند، آرای هگل، از جالب‌ترین و کارآمدترین الگوها است. در تفسیر خاص هگل از تراژدی، هر یک از قهرمانان تراژیک باید نماد و تجسمی از یک ارزش ناب و مطلق قلمداد شوند. او حتی از تعبیر «مجسمه» برای قهرمانان‌ش استفاده می‌کند که هم آن‌ها را بازتاب تام و تمام ارزشی که نمایندگی می‌کنند نشان می‌دهد، و هم حاکی از «ثابت بودن شخصیت» حول این ارزش بنیادین دارد. یعنی بر خلاف پیچیدگی‌های کاراکتر مدرن، شخصیت تراژیک در مورد ارزشی که نمایندگی‌اش می‌کند مشمول عنصر «تحول» نخواهد شد. ناگفته نماند که هرچند جنس قهرمان تراژیک باید مثل یک الاهه در مورد ارزشی که نمایندگی می‌کند ناب و خالص باشد، اما در باقی زمینه‌ها او کاملا می‌تواند موجودی ناقص باشد. (درست به مانند الاهه‌هایی که هیچ کدام به تنهایی تمامی ویژگی یک خدای کامل را ندارند) به باور هگل، «ذات اصلی تراژدی» بر این واقعیت مبتنی است که در هنگامه‌ی تعارض میان ارزش‌های ناب، هر کدام از طرفین توجیه خاص خودش را دارد که در جای خودش قابل تایید است. نتیجه آنکه هر دو طرف تراژدی در حیات اخلاقی خود محق هستند، اما دست تقدیر یا طبیعت امکان تحقق یا بقای همزمان طرفین را رد کرده است. در این مورد خاص البته عنصر «هامارتیا»، یا خطا یا قصور قهرمان تراژیک هم دخیل است که موضوع یادداشت بعدی است. در این یادداشت، همین بخش از ایده‌ی هگل کافی است که در نهایت، تراژدی، از تصادم میان دو ارزش ناب و مطلق، به شکل تقابل «تز و آنتی‌تز» حاصل می‌شود آنچه او «راه حل تراژیک» می‌خواند، صرفا نوعی سنتز یا همان نتیجه‌گیری نهایی است که بیرون از صحنه‌ی نمایش (منظومه‌ی حماسی) و در ذهن و قلب مخاطب امکان تحقق دارد. در واقع، خواننده، در برابر جدالی قرار می‌گیرد که هر دو طرف آن را به نوعی محق می‌داند، پس باید در خود بیندیشد که چرا کار به این فاجعه ختم شد؟ و اینکه احتمالا برای پرهیز از این تراژدی چه تدبیری باید در مورد ارزش‌های مطلق خود به کار ببندیم؟ با این مقدمه‌ی مختصر، اگر بخواهیم الگوی هگلی تراژدی را در تحلیل «نبرد رستم و اسفندیار» به کار ببندیم، اسفندیار را باید نمادی از تمامی ارزش‌های دستگاه حاکمه قلمداد کنیم: او شاهزاده‌ی ایران‌زمین است و بنابر وعده‌ای که دریافت کرده، در صورت موفقیت در ماموریت بازداشت رستم به مقام شاهی خواهد رسید. برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 19
Photo unavailableShow in Telegram
#A 428 از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 1
✍️ یک توضیح مختصر در مورد مجموعه‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی در مجموعه‌ی «نظریه‌ی تجدد ایرانی»، من ابتدا با نقد پروژه‌ی جواد طباطبایی کار را شروع کردم، پس از آن به طرح مساله‌ی پروژه‌ی خودم رسیدم که در یادداشت «نظریه‌ای برای ایران بر پایه‌ی ارزش‌های جنبش زن، زندگی، آزادی» مطرح شد. پس از «طرح مساله»، به مواردی از نظریه‌ها یا دست‌کم تلاش‌های قبلی اندیشمندان در حوزه‌ای مشابه پرداختم که برای کلیت این پروژه کارکرد «پیشینه‌ی پژوهش» داشتند. یادداشت‌های « تجربه‌ای در بازخوانی تجدد ایرانی» و «در حسرت رؤیای شیرین مشروطه‌ی ایرانی» در همین بخش تعریف می‌شوند و بخشی از «پیشینه‌ی پژوهش» به حساب می‌آیند. پس از این مراحل، به بخش «چهارچوب نظری» این پروژه می‌رسیم. مجموعه یادداشت‌هایی که من در مورد «ادونیس» نوشتم (مانند یادداشت « نقطه‌ی عطفی درخشان در چالش کهن و انسداد سنّت و تجدّد») و یا در آینده خواهم نوشت، همگی بخشی از تبیین چهارچوب پژوهشی است که در این پروژه به کار خواهم گرفت. اما کلیت این فرآیند تا رسیدن به شکل اجرایی پروژه بسیار طولانی مدت خواهد بود و از این نظر، پی‌گیری کلیت مساله تا این لحظه برای بسیاری از مخاطبان ممکن است گنگ و دشوار بوده باشد. لذا به صورت یک میان‌پرده، به بهانه‌ی نقد و بررسی چند موضوع از شاه‌نامه‌ی فردوسی، سه یادداشت منتشر خواهم کرد که نمونه‌هایی از شکل نهایی این پروژه خواهند بود. در واقع، در پایان این سه یادداشت که به شاهنامه اختصاص خواهند داشت متوجه می‌شویم که این پروژه چطور درصدد است که با جایگزین کردن الگوی «ایستا و پویا» به جای الگوی ناقص و نادقیق «سنّت و تجدّد»، عناصری از تاریخچه‌ی سنّت و فرهنگ کشور را برای تدوین معانی و مفاهیم مدرن امروز، به ویژه با گوشه‌ی چشمی به جنبش «زن زندگی آزادی» استخراج کند. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 12
. نقطه‌ی عطفی درخشان در چالش کهن و انسداد «سنّت و تجدّد» #A 427 از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی آرمان امیری @armanparian - شاید کمتر تعبیری به اندازه‌ی «خرد» در شاهنامه‌ی فردوسی مورد تاکید قرار گرفته باشد، به طرزی که برخی با عنوان «خردنامه» از این اثر یاد می‌کنند که تعبیر کاملا بجایی هم هست. از سوی دیگر، می‌دانید که «خردگرایی» از اصلی‌ترین ارکان جهان مدرن و عصر روشنگری است که به همین تناسب نیز می‌توان از آن با عنوان یکی از مبانی اصلی «تجددگرایی» یاد کرد. حال پرسش این است که آیا شاهنامه تشکیل دهنده‌ی بخشی از سنّت فکری ایرانیان هست یا نه؟ آیا این عنصر خردگرایی بخشی از این سنّت به حساب نمی‌آید؟ آیا این به معنای تطابق سنّت ما با عناصر تجدّد است؟ پاسخ به این پرسش‌ها زمانی دشوار می‌شود که به یاد بیاوریم انبوهی از عناصر یا گرایش‌های «خردستیز» نیز در سنّت فرهنگی ما به چشم می‌خورند. کمترینش همان روایت معروف مولوی که می‌گفت: پای استدلالیون چوبین بود پای چوبین سخت بی‌تمکین بود اما مساله به همین یک نمونه ختم نمی‌شود. در امثال‌و‌حکم سنّتی ما، تقریبا هیچ موضوعی را نمی‌توان پیدا کرد که از جنبه‌هایی کاملا متناقض مورد تاکید قرار نگرفته باشد. پس سنّت ما کدام است؟ علی‌رغم دیرپایی تلاش برای اندیشیدن در باب دوگانه‌ی «سنّت و تجدّد»، متاسفانه هیچ یک از اندیشمندان ما به اصل این تناقض‌ها نپرداخته‌اند، و یا اگر پرداخته‌اند نتوانسته‌اند به درستی مفهوم مورد نظر خود را با این سطح از تداخل و تناقض سازگار کنند. اگر از نمونه‌های شگفت‌انگیزی چشم‌پوشی کنیم که کل پروژه‌شان را بر پایه‌ی نقد سنّت بنا کرده‌اند، بدون اینکه حتی به خود زحمت ارائه‌ی یک سطر توضیح منسجم در مفهوم سنّت بدهند، دیگران نیز برای پیچیدن نسخه‌ای کلان به اسم «سنّت» برای یک تاریخچه‌ی عریض و طویل به صورت مداوم دست به گزینش و تقلیل‌گرایی زده‌اند. هرکسی متناسب با منظور و پروژه‌اش بخش‌هایی از این تاریخ را گرفته و عناصر مورد نظر خودش را به عنوان «سنّت» معرفی کرده و در مقابل چشم بر انبوه نمونه‌های متناقض بسته است. برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 28
Photo unavailableShow in Telegram
#A 427 از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 2
در نسبت دین (اسلام) و هنر (شعر) آرمان امیری @armanparian - این بخشی از سخنان «ادونیس» در نسبت شعر عرب، پیش و پس از اسلام است؛ هرچند که به درستی اشاره می‌کند که این وضعیت مختص اسلام نیست و این بلایی است که اساسا دین‌خویی (که آن را حتی تا افلاطون هم تسری می‌دهد) بر سر هنر (به ویژه شعر) می‌آورد. کمترین اختلاف این اندیشمند تجددگرای عرب، با برخی همتایان پرمدعای ایرانی‌اش که اغلب با نگاهی تحقیرآمیز به جهان عرب می‌نگرند، (البته اگر اصلا بنگرند) آشنایی این پژوهش‌گر اندیشه‌ی عرب، با هنر، به عنوان یکی از مترقی‌ترین و اساسی‌ترین ارکان جهان مدرن و مبانی تجددگرایی است. گویی در کشور ما، «پشمینه‌پوش‌های تندخوی» متشرع، دقیقا به مانند خود، همتایانی به همان میزان عبوس، بیگانه با لطافت هنر، با اذهانی خشک و متصلب پرورش داده‌اند که هرچند در ظاهر و ادعا به سویه‌های متفاوتی نظر دارند، اما بیگانگی‌شان با ظرافت‌های هنر به عنوان روح جهان مدرن، در نهایت مبانی مشترکی از تصلب فکری و اذهان خشک‌اندیشی را پدید آورده که به یک اندازه با روح هنر، یا آنچه من «رمان‌گونگی جهان مدرن» می‌خوانم بیگانه هستند. همین است که ادونیس، ریشه‌های انحراف از تجددگرایی در جهان عربی/اسلامی را به سمت و سوی تصلب سنت، در بازخوانی تاریخ شعر عرب جستجو می‌کند، اما در کشور ما که بزرگترین سرمایه‌ی فرهنگی‌اش دقیقا در تاریخچه‌ی شعرش نهفته، شخصی چون طباطبایی می‌تواند به کلی گنجینه‌ی شعر فارسی را نادیده بگیرد و در نصیحت‌نامه‌ها و شریعت‌نامه‌ی اهل استبداد به دنبال رد پای فرهنگ ایرانشهری بگردد! این کلیپ، صرفا مقدمه‌ی یادداشتی است که به تفصیل در مورد پروژه‌ی عظیم فکری «ادونیس» خواهم نوشت و آن را به عنوان یکی از «چهارچوب‌های پژوهش خود» در طرح پروژه‌ی نظریه‌ی تجدد ایرانی به کار خواهم بست. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 42
04:18
Video unavailableShow in Telegram
✍️ ادونیس، شاعر نوگرای جهان عرب، و پژوهشگری برجسته در ریشه‌های عقب‌ماندگی سنّت عربی است. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
Adonis.mp47.10 MB
👍 15
در حسرت رؤیای شیرین مشروطه‌ی ایرانی #A 426 از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی آرمان امیری @armanparian - زمستان سال ۱۳۷۶، سیدجواد طباطبایی در واکنش به کتاب «مشروطه‌ی ایرانی»، نوشته‌ی «ماشالله آجودانی» نوشت: «به نظر من... به جرات می توان گفت که کتاب [آجودانی] نخستین نوشته ارجمندی است که پس از سال ها درباره اندیشه سیاسی جنبش مشروطه خواهی انتشار می یابد». (ایران‌نامه / سال شانزدهم / شماره۱/ زمستان ۷۶) ده سال بعد اما، در گفتگوی دیگری با مجله «شهروند امروز» به تاریخ پنجم اردیبهشت ۱۳۸۷ گفت: «این نکته را درباره مشروطه ایرانی باید بیفزایم که این کتاب بیشتر نوشته ای ادبی است که اشاره هایی نیز به تاریخ روشنفکری در آن آمده است. به نظر من، از نظر تاریخ اندیشه و نیز از نظر تاریخ جنبش مشروطه خواهی به کلی بی فایده است. به گواهی آنچه در فصل های مشروطه ایرانی آمده، نویسنده هیچ چیز درباره تاریخ اندیشه سیاسی نمی داند.» در این ده سال چه اتفاقی افتاد که نظر فیلسوف ایرانشهر به کلی از این رو به آن رو شد؟ اگر نخواهیم شآن جناب استاد را چنان پایین بیاوریم که بگوییم کل قضاوت‌هایش در مورد تاریخ و اندیشه ذیل سرفصل حب و بغض‌های شخصی‌اش تعریف می‌شود (طی این ده‌سال یک مقدار میان اساتید شکرآب شده بود)، ناچاریم برای یافتن پاسخ به به پروژه‌ی فکری آجودانی در «مشروطه‌ی ایرانی» بپردازیم و نسبت آن را با پروژه‌ی طباطبایی بسنجیم. ایده‌ی اصلی کتاب «مشروطه‌ی ایرانی» را می‌توان بدین صورت خلاصه کرد که از نگاه آجودانی، دلیل شکست و ناکامی جنبش مشروطه، در تقلیل‌گرایی مفاهیم مدرن مشروطیت در کلام و عمل روشنفکران ایرانی نهفته است. از این جهت، آجوانی را نیز می‌توان یکی دیگر از اندیشمندان «فرهنگ‌محور» قلمداد کرد که تمامی دلایل شکست یک جنبش بزرگ سیاسی و اجتماعی را صرفا در مبانی و مفاهیم حوزه‌ی اندیشه خلاصه می‌داند و این، نخستین و احتمالا بارزترین وجه اشتراک او با طباطبایی است. برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 30
Photo unavailableShow in Telegram
در حسرت رؤیای شیرین مشروطه‌ی ایرانی #A 426 از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
تجربه‌ای در بازخوانی تجدد ایرانی #A 425 از مجموعه‌‌‌ی #نظریه_تجدد_ایرانی آرمان امیری @armanparian - «گرچه بازار این بحث در چند سال اخیر نزد ایرانیان داخل و خارج کشور رونقی بی‌سابقه یافته است، تجربه‌ی تجدد در ایران سابقه‌ی بس دیرینه دارد. از زمانی که بیهقی می‌خواست «داد این تاریخ» بدهد تا روزگاری که گلشیری سوگی بر سرزمین سترون می‌نوشت، از روزی که عطار شرح حال اولیاء تصوف را باز می‌گفت تا دورانی که دکتر صدیقی شرحی بر آرای ارسطو می‌نگاشت و سعیدی سیرجانی از ضحاک ماردوش سخن می‌گفت، انگار همواره محور و مفصل مهم‌ترین مباحث فرهنگی جامعه‌ی ما، گاه به تصریح و گاه به تاکید، زمانی به تلویح و زمانی به تقریب، همین مساله‌ی تجدد بود». همین عباراتِ کوتاهِ دکتر «عباس میلانی» در پیشگفتار کتاب «تجدّد و تجدّدستیزی در ایران»، با ایجاز و اختصار تمام، تمایز نگاه او به مساله‌ی تجدد را با رویکردی که امثال طباطبایی در پیش گرفته بودند آشکار می‌کند. در روایت طباطبایی، تاریخ ایران در قرن‌های نخست ورود اسلام یک «عصر زرّین» را تجربه می‌کند و پس از آن یکسره دچار زوال و انحطاطی می‌شود که بساط «اندیشه‌ی خردگرا» در میان ایرانیان را بر می‌چیند و ما را به ملتی که اسیر «امتناع اندیشه» هستیم بدل می‌کند. (تمامی مفاخر فرهنگی ایرانیان، از حافظ و سعدی و مولوی و نظامی و خیام گرفته، تا شعرا و ادیبان و هنرمندان معاصر نیز همگی در همین دوران انحطاط و زوال قرار می‌گیرند) در روایت میلانی اما، بارقه‌های خردگرایی و گرایش به تجدد هیچ گاه در طول تاریخ ایران متوقف نمی‌شود، بلکه جسته و گریخته، اما به صورتی مداوم ادامه می‌یابد تا به عصر جدید می‌رسد. میلانی، پروژه‌ی خودش در بازخوانی عناصر تجدّدگرایی ایرانیان را بر پایه‌ی مدلی از «نوتاریخی‌گری» (New Historicism) بنا می‌کند. خودش در توضیح می‌نویسد که منادیان نوتاریخی‌گری «می‌خواهند هر متن را در بستر تاریخی‌اش، از زاویه‌ نقشش در تحکیم یا تضعیف «رژیم حقیقت» زمان، و با اعتنایی ویژه به شگردهای روایی و ظرایف سبکی و کلامی آن اثر حلاجی کنند». میلانی نیز تلاش می‌کند تا با سرک کشیدن به گوشه‌وکنار تاریخ و فرهنگ ایرانیان، رگه‌های تجدّدگرایی را در اعصار و آثار مختلف تاریخی و فرهنگی جستجو کند و البته در هیچ موردی از پذیرش و تاکید بر رگه‌های «تجدّدستیزی» هم پرهیز نمی‌کند. یعنی، ما با یکی از رویکردهای شوونیستی و خردستیز مواجه نیستیم که مدعی می‌شوند فرهنگ ایرانیان از پیشگامان تمامی وجوه تجدّد و روشنگری بوده! نوتاریخی‌گری مورد نظر میلانی، صرفا تلاشی است برای یافتن بارغه‌هایی از عناصر تجدّد، در فرهنگی که با بیش از یک هزار سال سابقه‌ی تداوم، بی‌شک نمی‌توانسته به کل در نسخه‌های تقلیل‌گرایانه‌ای از جنس «امتناع» و «انحطاط» خلاصه شود. برای خواندن ادامه‌ی یادداشت اینجا کلیک کرده و یا از گزینه‌ی INSTANT VIEW استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Show all...
👍 32