en
Feedback
زندگی بنفش

زندگی بنفش

Open in Telegram

#زندگی_بنفش #رمان همه رمان های منو از روی اپلیکیشن #باغ_استور بخونید @BaghStore_app یا از کانال تلگرام رمان خاص تهیه کنید @mynovelsell 🎼 برشی از زندگی واقعی ... 🎼

Show more
2025 year in numberssnowflakes fon
card fon
12 085
Subscribers
-824 hours
-377 days
-19930 days
Posts Archive
Photo unavailableShow in Telegram
دوستان تمامی رمان های روی اپلیکیشن #باغ_استور بخاطر عید نوروز ۲۵ درصد تخفیف خورده همه رمان ها همین الان اپلیکیشن از اینجا نصب کن و از این تخفیفات جنجالی استفاده کن 👇❤️ https://t.me/BaghStore_app/898 #نامستور #آتش_محبوس #انتهاج #پادشاهی_گناه #هر_هفت_رنگ_من #نغمه_شب #روژیار #دشت_میخک_های_وحشی #شوکای_من #طلوع_مه_آلود #کاژه #ماه_خون #به_طعم_تمشک #سرخ #ترنم #چشمان #کوازار #پرنیان_شب #توکا_پرنده_کوچک و بقیه رمان ها که اسمشون جا نشد بنویسم
Show all...
👍 10 7🥰 1
نغمه شب ۲۴۱ چشم هام رو بستم و آروم گفتم - مامان... خواهش میکنم! مامان شاکی گفت - خواهش میکنی چی!؟ که واقع بین نباشم! اینم بخشی از حقیقته! همه مرد ها ترجیح میدن همسرشون رو تحت کنترل داشته باشن. درسته آزادی میدن اما هیچ آزادی واقعی بدون تلاش تو به دست نمیاد. شهریار هم همینه . انقدر ازش تو ذهنت یه مرد کامل نساز! آروم گفتم - چشم مامان چشم! فقط میخواستم این بحث تموم شه اما مامان ادامه داد - اصلا چرا باید تو این سن عاشق یه دختر ۲۰ سالشه بشه! پدر خودت هم کنترل گر بود. برای همین ازدواج اولش بهم خورد و اومد سمت من! چون من بهش وابسته بودم و تکیه گاهم بود. تا مامان مکث کرد گفتم - اما شما گفتی که از زندگی با بابا راضی بودی! مامان نفسش رو خسته بیرون داد و گفت - بودم. هستم! زد کنار ، اشکش ریخت و نگاهم کرد. نگران گفت - اما برای تو میترسم نغمه... کاش قبول نمیکردم. منو کشید تو بغلش و زد زیر گریه ناخوداگاه منم زدم زیر گریه واقعا همه چیز یهو افتاده بود رو دور تند و همه پر از تردید و نگرانی بودیم. اون روز عصر بعد گریه و اعتراف مامان هر دو آروم تر بودیم. اما باز هم یه دنیا با آرامش فاصله داشتیم. شب دور هم شام خوردیمو از برنامه ها گفتیم. هیچ عکاسی خالی نبود و ققط عکاس تالار برای مراسم عقد میومد عکس بگیره. ماشین هم جایی خالی نبود گل بزنن... چون عکاسی و فیلمبرداری از آرایشگاه نداشتیم ماشین دیده نمیشد و بیخیال گل اون شدیم. مامان ساعت ده خاموشی زد گفت همه بخوابیم برای فردا... فردا صبح من ۱۱ میرفتم آرایشگاه که ساعت ۳ شهریار بیاد دنبالم . عقد ساعت ۴ و نیم بود. شام ساعت ۷ . پایان مراسم ساعت ۱۰ پس فردا هم شهریار اینا برمی‌گشتند تهران! این قسمتش از همه برام سخت تر بود..‌‌. اما همینکه خیالمون با عقد از بابت ماهرخ کمی راحت میشد قوت قلب بود. با مریم دراز کشیدیم و سرمون تو گوشی بود. هیچکدوم از دوستای دانشگاه یا دبیرستانم رو دعوت نکرده بودم. ب ای شهریار نوشتم - چه حسی داری فردا عقدمونه!؟ شهریار برام نوشت - حس های متضاد، شادم، نگرانم، داغم! عصبیم! سر شدم! نگران! باورم نمیشه با عقد موافقت کردن و همه چیز جور شده نغمه اما باورمم نمیشه بهد عقد باید بذارمت و برم تهران! داغ دلم تازه شد و نوشتم - کاش میشد نری! یا منم بیام. شهریار نوشت - اونو فکر نکنم بشه اما شب رو میشه بیای اتاق من!فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇 https://t.me/BaghStore_app/898 فایل کامل همه رمان هام اونجا هست. هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇 https://t.me/BaghStore_app/709
Show all...
63🤔 13👍 11🥰 1
00:14
Video unavailableShow in Telegram
چه خبره؟
Show all...
1.61 MB
7👍 2🥰 2
InShot_۲۰۲۴۰۳۱۹_۰۱۴۹۲۲۰۶۲.mp417.94 MB
پارت جدید راستی😁 اپلیکیشن باغ استور چک کنید یه سوپرایز واستون گذاشتم 💜💜💜
Show all...
31😱 3🥰 2👍 1
نغمه شب ۲۴۱ چشم هام رو بستم و آروم گفتم - مامان... خواهش میکنم! مامان شاکی گفت - خواهش میکنی چی!؟ که واقع بین نباشم! اینم بخشی از حقیقته! همه مرد ها ترجیح میدن همسرشون رو تحت کنترل داشته باشن. درسته آزادی میدن اما هیچ آزادی واقعی بدون تلاش تو به دست نمیاد. شهریار هم همینه . انقدر ازش تو ذهنت یه مرد کامل نساز! آروم گفتم - چشم مامان چشم! فقط میخواستم این بحث تموم شه اما مامان ادامه داد - اصلا چرا باید تو این سن عاشق یه دختر ۲۰ سالشه بشه! پدر خودت هم کنترل گر بود. برای همین ازدواج اولش بهم خورد و اومد سمت من! چون من بهش وابسته بودم و تکیه گاهم بود. تا مامان مکث کرد گفتم - اما شما گفتی که از زندگی با بابا راضی بودی! مامان نفسش رو خسته بیرون داد و گفت - بودم. هستم! زد کنار ، اشکش ریخت و نگاهم کرد. نگران گفت - اما برای تو میترسم نغمه... کاش قبول نمیکردم. منو کشید تو بغلش و زد زیر گریه ناخوداگاه منم زدم زیر گریه واقعا همه چیز یهو افتاده بود رو دور تند و همه پر از تردید و نگرانی بودیم. اون روز عصر بعد گریه و اعتراف مامان هر دو آروم تر بودیم. اما باز هم یه دنیا با آرامش فاصله داشتیم. شب دور هم شام خوردیمو از برنامه ها گفتیم. هیچ عکاسی خالی نبود و ققط عکاس تالار برای مراسم عقد میومد عکس بگیره. ماشین هم جایی خالی نبود گل بزنن... چون عکاسی و فیلمبرداری از آرایشگاه نداشتیم ماشین دیده نمیشد و بیخیال گل اون شدیم. مامان ساعت ده خاموشی زد گفت همه بخوابیم برای فردا... فردا صبح من ۱۱ میرفتم آرایشگاه که ساعت ۳ شهریار بیاد دنبالم . عقد ساعت ۴ و نیم بود. شام ساعت ۷ . پایان مراسم ساعت ۱۰ پس فردا هم شهریار اینا برمی‌گشتند تهران! این قسمتش از همه برام سخت تر بود..‌‌. اما همینکه خیالمون با عقد از بابت ماهرخ کمی راحت میشد قوت قلب بود. با مریم دراز کشیدیم و سرمون تو گوشی بود. هیچکدوم از دوستای دانشگاه یا دبیرستانم رو دعوت نکرده بودم. ب ای شهریار نوشتم - چه حسی داری فردا عقدمونه!؟ شهریار برام نوشت - حس های متضاد، شادم، نگرانم، داغم! عصبیم! سر شدم! نگران! باورم نمیشه با عقد موافقت کردن و همه چیز جور شده نغمه اما باورمم نمیشه بهد عقد باید بذارمت و برم تهران! داغ دلم تازه شد و نوشتم - کاش میشد نری! یا منم بیام. شهریار نوشت - اونو فکر نکنم بشه اما شب رو میشه بیای اتاق من! فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇 https://t.me/BaghStore_app/898 فایل کامل همه رمان هام اونجا هست. هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇 https://t.me/BaghStore_app/709
Show all...
87👍 18🥰 2
فردا تخفیفات تمومه
Show all...
🥰 7💔 5👍 2
بچه ها لیست تخفیفات عید رو از دست ندین👆💜❤️💛
Show all...
🥰 9
خب آماده تخفیف خفن عیدانه ما هستید؟ قیمت بعد تخفیف هر رمان نوشتم. لینک خوندن خلاصه و فصل اول رایگان همه رو هم براتون گذاشتم بریم که داسته باشیم تخفیفات شب عید ۱۴۰۳ رو پیشاپیش عیدتون مبارک #ماه_خون از پرستو و سارا 40 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1911 #نگاه از بنفشه 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۰ تومن https://t.me/mynovelsell/687 #پرنیان_شب از پرستو.س ( پونه سعیدی) 100 تومن #با_تخفیف شده ۸۰ تومن https://t.me/mynovelsell/667 #اسیر_دزدان_دریایی از ساحل 35 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/225 #مقبره_لیا از ساحل 35 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/366 #ماه_خاموش از رعنا 👇 35 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/632 #ترنم‌ ( #همه_چیز_من) از رعنا 40 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/619 #تجربه_عشق_خاکستری ( #خوی_وحشی #عشق_خاکستری #عشق_اما_خاکستری ) سر گذشت آرام به قلم آرام 50 تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1921 #تبدیل_شده از ملودی 35 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/338 #هانا_عروس_شیخ از ساحل 15 تومن #با_تخفیف شده ۱۰ تومن https://t.me/mynovelsell/745 #وارث_شیخ از ساحل 15 تومن #با_تخفیف شده ۱۰ تومن https://t.me/mynovelsell/748 #توکا_پرنده_کوچک از پرستو.س 100 تومن #با_تخفیف شده ۸۰ تومن https://t.me/mynovelsell/765 #خون_شیرین از ملودی 35 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/680 #هوس_شبانه از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/652 #صحرا از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/142 #دیدار_اول از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/2619 🐺#ماه_مه_آلود از پونه سعیدی 60 تومن #با_تخفیف شده ۴۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1952 #سرخ ( گلگون ) از رعنا 40 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1897 #نبض_دیوانگی از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1317 #حس_گمشده از بنفشه 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/715 #آموروفیلیا از ساحل 35 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/816 #ال_آی از پرستو.س 100 تومن #با_تخفیف شده ۸۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1130 منشی اغواگر ، #رئیس_پردردسر از ساحل 35 تومن#با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1212 #راز_زمرد #در_آتش_آغوش_تو از رعنا 45 تومن #با_تخفیف شده ۳۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1286 #عشق_سخت (عشق خود ساخته ) سرگذشت دیبا به قلم آرام 50 تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1222 #ناجی به قلم سارا و آرام به قیمت 35 #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1586 رمان بزرگسالان #کوچولو_دلربا از ساحل 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1458 #نگاریسم #دختری_با_قلب_زرد #زرنگار به قلم نگار 45 تومن#با_تخفیف شده ۳۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1888 #به_طعم_تمشک سرگذشت #تارا و #کیارش به قلم #بنفشه و #رعنا قیمت ۵۰ هزارتومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1557 رمان #چشمان ( #دختر_ممنوعه) به قلم #نگار قیمت 50 هزارتومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1851 فایل رمان #گمراهی به قلم #سارا باقیمت 35 هزارتومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1707 فایل کامل #مردی_پشت_نقاب ( #معشوقه_سایه ) به قلم ساحل و پرستو به قیمت ۴۵ هزارتومن #با_تخفیف شده ۳۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1872 #عطر_شقایق به قلم آرام و نگار فایل کامل ۵۰ تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1906 #حریر_و_حرارت به قلم بنفشه و رعنا 50 تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1965
Show all...
🥰 8 3
نغمه شب ۲۴۰ استرس بدی گرفته بودم. شهریار مجبور شد گوشیش رو روشن کنه و دیدیم مریم به شهریار مسیج داده رفته سینما. سوار آسانسور شدیم تا بریم بابا که گوشی شهریار زنگ خورد باز هم شماره سیو نشده ماهرخ بود. شهریار گفت - مجبورم جواب بدم و سر بدوئونم! لب زدم باشه و شهریار جواب داد. گوشی رو گذاشت کنار گوشش و گفت - بله! بفرمایید! فکر کنم یکبار گفتم ما تهران نیستیم اومدیم سفر! لزومی نمیبینم بگم! میتونی بری خونه اقوام خودت! مکث کرد از آسانسور بیرون رفتیم و کلافه گفت - ماهرخ برای بار هزارم. من نیستم . ما نیستیم. میتونی بری خونه اقوام خودت یا هر وقت ما از سفر برگشتیم بیای! لب هام رو با حرص فشار دادم میدونم شهریار داره وقت می‌خره اما باز هم حرصم گرفته بود. شهریار عصبی گفت - جایی نیستم که بخوام الان برگردم! میشه این بازی رو تموم کنی!؟ با این حرف قطع کرد و عصبی گفت - خیلی رو اعصابمه. جلو خودمو گرفتم نگم به درک برو هر غلطی میخوای بکن - بگی چی میشه!؟ شهریار نگاهم کرد و گفت - اونوقت کار به همون کسی میکشه که الان به دروغ مهین خانم گفت تو icu بستریه! - والا خان! شهریار سر تکون داد و صدای مریم اومد - داییی! چه به موقع! هر دو برگشتیم سمت صداش و سر خوش گفت - بریم شام!؟ ضعف کردم ! دستش پر از خرید بود. با تعجب نگاهش کردم که چشمکی زد و گفت - برای عقدتون میخوام سنگ تموم بذارم. شهریار خندید و گفت - هی هی روزای خوشته! بذار برسیم تهران! مریم خندید و رفتیم شام. تا برسیم خونه ۱۱ شب شد و تا ۱ هم داشتیم خرید هارو نشون می‌دادیم و لباسی که خوشم اومدو به مامان نشون دادم. روز بعد بابا و شهریار رفتن برای تهیه تدارکات و منو مامان رفتیم خرید لباس. همون کت شلوارو خریدم. مامان هم لباس خرید . یکم خورد ریز هم خریدیم از لباس زیر و چیزای دیگه. استرس داشتم اما مامان بیشتر از من استرس داشت. سر هر چیزی به من میتوپید. سعی می‌کردم درک کنم نگرانه و باهاش بحث نکنم. اما دم غروب که داشتیم برمیگشتیم خونه تو ماشین گفت - بعد عقد سریع باید بری کلاس رانندگی! به شهریار که نگفتی رانندگی بلد نیستی!؟ خیره به بیرون گفتم - نگفتم، اما شخصیت شهریار اینجوریه که منو هول بده به سمت جلو، پس نگران نباش... حرفم تموم نشده بود که مامان عصبانی گفت - تو دیگه زیادی داری در مورد شهریار مثبت فکر میکنی نغمه! این افکار و طرز فکرت منو نگران میکنه! نکنه با همین خیالات عاشقش شده باشی!فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇 https://t.me/BaghStore_app/898 فایل کامل همه رمان هام اونجا هست. هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇 https://t.me/BaghStore_app/709
Show all...
79👍 34🥰 2
03:40
Video unavailableShow in Telegram
*«می‌بینم آن شکفتنِ شادی راپروازِ بلندِ آدمیزادی راآن جشنِ بزرگِ روزِ آزادی راکیوان،خندان به سایه می‌گوید: دیدی؟ به تو می‌گفتم!- آری تو همیشه راست می‌گفتی،می‌بینم،می‌بینم.»هنرستان دخترانه‌ی موسیقی، تهران، ایران، زمستان ۱۴۰۲ 🤖 دریافت شده توسط @iDownloadersBot
Show all...
10000000_962721258519158_8269094257494821241_n.mp418.15 MB
28🥰 1👌 1
بچه ها لیست تخفیفات از دست ندین👆💜❤️💛
Show all...
🥰 6
خب آماده تخفیف خفن عیدانه ما هستید؟ قیمت بعد تخفیف هر رمان نوشتم. لینک خوندن خلاصه و فصل اول رایگان همه رو هم براتون گذاشتم بریم که داسته باشیم تخفیفات شب عید ۱۴۰۳ رو پیشاپیش عیدتون مبارک #ماه_خون از پرستو و سارا 40 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1911 #نگاه از بنفشه 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۰ تومن https://t.me/mynovelsell/687 #پرنیان_شب از پرستو.س ( پونه سعیدی) 100 تومن #با_تخفیف شده ۸۰ تومن https://t.me/mynovelsell/667 #اسیر_دزدان_دریایی از ساحل 35 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/225 #مقبره_لیا از ساحل 35 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/366 #ماه_خاموش از رعنا 👇 35 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/632 #ترنم‌ ( #همه_چیز_من) از رعنا 40 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/619 #تجربه_عشق_خاکستری ( #خوی_وحشی #عشق_خاکستری #عشق_اما_خاکستری ) سر گذشت آرام به قلم آرام 50 تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1921 #تبدیل_شده از ملودی 35 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/338 #هانا_عروس_شیخ از ساحل 15 تومن #با_تخفیف شده ۱۰ تومن https://t.me/mynovelsell/745 #وارث_شیخ از ساحل 15 تومن #با_تخفیف شده ۱۰ تومن https://t.me/mynovelsell/748 #توکا_پرنده_کوچک از پرستو.س 100 تومن #با_تخفیف شده ۸۰ تومن https://t.me/mynovelsell/765 #خون_شیرین از ملودی 35 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/680 #هوس_شبانه از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/652 #صحرا از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/142 #دیدار_اول از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/2619 🐺#ماه_مه_آلود از پونه سعیدی 60 تومن #با_تخفیف شده ۴۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1952 #سرخ ( گلگون ) از رعنا 40 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1897 #نبض_دیوانگی از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1317 #حس_گمشده از بنفشه 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/715 #آموروفیلیا از ساحل 35 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/816 #ال_آی از پرستو.س 100 تومن #با_تخفیف شده ۸۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1130 منشی اغواگر ، #رئیس_پردردسر از ساحل 35 تومن#با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1212 #راز_زمرد #در_آتش_آغوش_تو از رعنا 45 تومن #با_تخفیف شده ۳۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1286 #عشق_سخت (عشق خود ساخته ) سرگذشت دیبا به قلم آرام 50 تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1222 #ناجی به قلم سارا و آرام به قیمت 35 #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1586 رمان بزرگسالان #کوچولو_دلربا از ساحل 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1458 #نگاریسم #دختری_با_قلب_زرد #زرنگار به قلم نگار 45 تومن#با_تخفیف شده ۳۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1888 #به_طعم_تمشک سرگذشت #تارا و #کیارش به قلم #بنفشه و #رعنا قیمت ۵۰ هزارتومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1557 رمان #چشمان ( #دختر_ممنوعه) به قلم #نگار قیمت 50 هزارتومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1851 فایل رمان #گمراهی به قلم #سارا باقیمت 35 هزارتومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1707 فایل کامل #مردی_پشت_نقاب ( #معشوقه_سایه ) به قلم ساحل و پرستو به قیمت ۴۵ هزارتومن #با_تخفیف شده ۳۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1872 #عطر_شقایق به قلم آرام و نگار فایل کامل ۵۰ تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1906 #حریر_و_حرارت به قلم بنفشه و رعنا 50 تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1965
Show all...
🥰 6👍 3
نغمه شب ۲۳۹ شهریار آروم خندید و گفت - بچه پر رو ... مریم هم خندید و اومد وسط صندلی ها. بین من و شهریار کله اش رو آورد و گفت - خب چه خبر!؟ کی جوابش رو میدن!؟ میشه ازدواج کنید!؟ شهریار راه افتاد و گفت - فردا ساعت ۴ جواب میدن. بریم دنبال خرید حلقه یا نهار!؟ قبل من مریم گفت - حلقه حلقه من خسته نیستم! من و شهریار زدیم زیر خنده و شهریار گفت - تو رو خدا خسته باش! با هم رفتیم مرکز طلا.یکی درمیون باز بودن. اما خیلی زود یه ست به دل هر دو ما نشست و خریدیم‌ . یه سرویس هم انتخاب کردم چون شهریار گفت رسم دارن سر عقد مهین خانم بهمون سرویس هدیه بده. ساعت هم خریدیم و ساعت ۳ رفتیم فود کورت نهار خوردیم. مریم انقدر این ۳ ساعت حرف زده بود و اذیتمون کرده بود شقیقه هام از خنده درد گرفته بود. تمام مدت هم بین ما بود. نمیذاشت حتی به هم دستمون بخوره... نهار که تموم شد شهریار گفت - بریم خرید لباس یا میخوای با مامانت بیای!؟ مریم سریع گفت - دایی این فرصت به این خوبی رو میخوای از دست بدی! ریز خندید و گفت - میتونم برم رو اون صندلی ماساژ ها بشینم دو ساعتی شما رو تنها بذارم! شهریار خندید و گفت - مریم خوب داری برا خودت پادشاهی میکنی ها! مریم خندید و گفت - خب دیگه الان نه میتونید منو نیارید . نه میتونید تحملم کنید! خندیدم و گفتم - به خدا من باهات مشکلی ندارم. شهریار آهی کشید. یه کارت از جیبش بیرون آورد و گفت - ۲۸۲۷! فقط برو دوساعت نباش! مریم با نیش باز کارت شهریار رو گرفت و تو کسری از ثانیه محل رو ترک کرد. شهریار نفس راحتی کشید و گفت - مغزم رو خورد. به من نگاه کرد و گفت - خوب دل به دلش میدی ها! آروم خندیدم و گفتم - دیگه گفتم با شرایط کنار بیام! اما بیا لباس تو رو بخریم. لباس من بدون نظر مامان باشه ناراحت میشه! شهریار سریع تکون داد و راه افتادیم. گفت کت و شلوار مشکی آورده. خاکستری و سرمه ای هم آورده. اما من اصرار کردم باید کت و شلوار دامادی جدا بخره . قرار شد کت و شلوار خاکستری سیر بخره با پیراهن شیری منم ترکیب این دو رنگ لباس بخرم. هرچند شک داشتم پیدا کنم. دست تو دست هم قدم میزدیم و گاهی من بازو شهریار رو میگرفتم. حرف خاصی نمیزدیم اما همینکه کنار هم بودیم بدون مزاحم خوب بود. خرید شهریار انجام‌شده. یکم برای منم لباس دیدیم. یکی رو پسندیدم. ساعت ۷ شب بود. از لباس عکس گرفتم به مامان نشون بدم. کت شلوار شیری بود که سه تا گل رز ظریف تو جیب بالاش کار شده بود و رنگ بندی داست. میشد طوسی انتخاب کنیم . با دکمه های توسی ست میکردن. دیگه نزدیک ساعت ۸ بود، رفتیم دنبال مریم اما هیچ جا نبود و گوشیش هم در دسترس نبودفایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇 https://t.me/BaghStore_app/898 فایل کامل همه رمان هام اونجا هست. هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇 https://t.me/BaghStore_app/709
Show all...
88👍 30🥰 5
خب آماده تخفیف خفن عیدانه ما هستید؟ قیمت بعد تخفیف هر رمان نوشتم. لینک خوندن خلاصه و فصل اول رایگان همه رو هم براتون گذاشتم بریم که داسته باشیم تخفیفات شب عید ۱۴۰۳ رو پیشاپیش عیدتون مبارک #ماه_خون از پرستو و سارا 40 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1911 #نگاه از بنفشه 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۰ تومن https://t.me/mynovelsell/687 #پرنیان_شب از پرستو.س ( پونه سعیدی) 100 تومن #با_تخفیف شده ۸۰ تومن https://t.me/mynovelsell/667 #اسیر_دزدان_دریایی از ساحل 35 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/225 #مقبره_لیا از ساحل 35 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/366 #ماه_خاموش از رعنا 👇 35 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/632 #ترنم‌ ( #همه_چیز_من) از رعنا 40 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/619 #تجربه_عشق_خاکستری ( #خوی_وحشی #عشق_خاکستری #عشق_اما_خاکستری ) سر گذشت آرام به قلم آرام 50 تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1921 #تبدیل_شده از ملودی 35 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/338 #هانا_عروس_شیخ از ساحل 15 تومن #با_تخفیف شده ۱۰ تومن https://t.me/mynovelsell/745 #وارث_شیخ از ساحل 15 تومن #با_تخفیف شده ۱۰ تومن https://t.me/mynovelsell/748 #توکا_پرنده_کوچک از پرستو.س 100 تومن #با_تخفیف شده ۸۰ تومن https://t.me/mynovelsell/765 #خون_شیرین از ملودی 35 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/680 #هوس_شبانه از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/652 #صحرا از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/142 #دیدار_اول از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/2619 🐺#ماه_مه_آلود از پونه سعیدی 60 تومن #با_تخفیف شده ۴۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1952 #سرخ ( گلگون ) از رعنا 40 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1897 #نبض_دیوانگی از سارا 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1317 #حس_گمشده از بنفشه 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/715 #آموروفیلیا از ساحل 35 تومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/816 #ال_آی از پرستو.س 100 تومن #با_تخفیف شده ۸۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1130 منشی اغواگر ، #رئیس_پردردسر از ساحل 35 تومن#با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1212 #راز_زمرد #در_آتش_آغوش_تو از رعنا 45 تومن #با_تخفیف شده ۳۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1286 #عشق_سخت (عشق خود ساخته ) سرگذشت دیبا به قلم آرام 50 تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1222 #ناجی به قلم سارا و آرام به قیمت 35 #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1586 رمان بزرگسالان #کوچولو_دلربا از ساحل 30 تومن #با_تخفیف شده ۲۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1458 #نگاریسم #دختری_با_قلب_زرد #زرنگار به قلم نگار 45 تومن#با_تخفیف شده ۳۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1888 #به_طعم_تمشک سرگذشت #تارا و #کیارش به قلم #بنفشه و #رعنا قیمت ۵۰ هزارتومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1557 رمان #چشمان ( #دختر_ممنوعه) به قلم #نگار قیمت 50 هزارتومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1851 فایل رمان #گمراهی به قلم #سارا باقیمت 35 هزارتومن #با_تخفیف شده ۳۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1707 فایل کامل #مردی_پشت_نقاب ( #معشوقه_سایه ) به قلم ساحل و پرستو به قیمت ۴۵ هزارتومن #با_تخفیف شده ۳۵ تومن https://t.me/mynovelsell/1872 #عطر_شقایق به قلم آرام و نگار فایل کامل ۵۰ تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1906 #حریر_و_حرارت به قلم بنفشه و رعنا 50 تومن #با_تخفیف شده ۴۰ تومن https://t.me/mynovelsell/1965
Show all...
👍 11🥰 1
نغمه شب ۲۳۸ شهریار کمرم رو نوازش کرد و در حالی که پایین میرفتیم گفت - نه! ما که برای بقیه زندگی نمی‌کنیم. چیزی نگفتم اما حرف قدیمی شهریار تو سرم بود. وقتی گفت اگه الان ۲۷ سالت بود من تعلل نمیکردم! اون خودش اختلاف سنی براش مهمه! اما الان بخاطر دل من اینجوری میگه. صبح اولین روز تعطیلات بود انتظار داشتم خلوت باشه اما طبقه پایین کلی دختر و پسر مثل ما بودن. از هر تیپ و سن و قشری بودن‌. کنار هم منتظر نشستیم و گوشی شهریار ویبره زد. گوشیش رو بیرون آورد و نگاه کرد. شماره سیو نبود و شهریار گفت - باز هم ماهرخه! گوشی رو خاموش کرد و تو جیبش گذاشت. نگاهم کرد و پرسید - دانشگاه تنظیم خانواده نداشتی این ترم نه!؟ ابروهام بالا پرید و حس کردم صورتم سرخ شد. اما شهریار فقط آروم خندید . نگاهمو ازش گرفتم و گفتم - خودم بلدم! نمیدونم چرا اینو گفتم اما تا گفتم شدم شبیه یه بچه لوس و بی اطلاعات! شهریار بی صدا خندید و گفت - میدونم... یهو پرسیدم. آهی کشیدم و جواب ندادم. یهو پرسیدی تا من خودمو ضایع کنم آخه! فهمید حالم گرفته شد از سوتی که دادم. بازوم رو نوازش کرد و گفت - با من راحت باش نغمه. دو روز دیگه رسما زنمی! بدنم مور مور شد و ناخوداگاه چشم هام رو بستم. شهریار کسی نبود که تو این مدت سعی کنه به من نزدیک شه. نوازش خاصی انجام بده و بخواد صمیمیت بیشتری بینمون ایجاد کنه. اون حتی وقتی رفتم تو بغلش، دید نمیتونه خودشو کنترل کنه پاشد رفت! منم تمام مدت سعی می‌کردم به جنبه های جنسی قضیه فکر نکنم اما ..‌. اما الان دیگه باید جدا فکر کنم. درسته شهریار گفت قول داده چیزی تغییر نکنه! اما بلاخره که تغییر میکنه! آروم زمزمه کردم - صمیمیت که به حرف نیست به رفتاره! خواستم بگم تو با رفتارت فرصت صمیمیت بیشتر به من ندادی، انقدر که از من دوری کردی ... اما نوبت ما شده بود و اسممون رو صدا کردن. هر دو بلند شدیم و شهریار گفت - میدونم... کم کم اونم درست میشه... چیزی نگفتم و وارد پروسه شدیم. مشاوره، آزمایش خون، آموزش پیشگیری و چیز هایی که من تقریبا میدونستم. کار من تموم شد اومدم بیرون دیدم شهریار منتظر نشسته. گویا انقدر که مشاور خانم برای من توضیح داد،مشاوره آقا به شهریار توجه نکرده بود! شاید این هم بخاطر سن بود... نزدیک ظهر بود که برگشتیم پیش ماشین. مریم تو ماشین خواب خواب بود‌‌ . شهریار زد به شیشه اما مریم اصلا توجه نکرد. من زنگ زدم به گوشیش اما گوشیش سایلنت بود. ما مونده بودیم بیرون ماشین و مریمی که خواب بود. شهریار رفت جلو ماشین و به یه قسمت مخصوص شیشه چند ضربه زد. سوئیچ تو دست مریم لرزید و مریم شوکه از جا پرید. نیشش باز شد و قفل در ماشین رو زد. هر دو سوار شدیم. مریم کش و قوسی به خودش داد و گفت - حال کردین چقدر تنهامون گذاشتم دایی! حالا یه نهار ندارم!؟فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇 https://t.me/BaghStore_app/898 فایل کامل همه رمان هام اونجا هست. هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇 https://t.me/BaghStore_app/709
Show all...
86👍 23🥰 7
❌ کدتخفیف ۱۵ درصدی برای خرید تمامی رمان‌ها : es402fand مهلت استفاده فقط تا ۱۲ امشب
Show all...
👍 7🥰 1
Repost from N/a
00:03
Video unavailableShow in Telegram
سیگار میکشید و کار کردن منو تماشا میکرد. برخلاف خودش، مادرش چشم دیدن منو نداشت... تا یه نیمه شب بارونی که مجبور شدم پا به خونه اش بذارم... جایی که فهمیدم اون زن مادرش نیست و ناله های پیچیده تواین خونه متعلق به چه رابطه ایه... https://t.me/+59InZGl9HX1mMzVk #آتش_محبوس به قلم بنفشه و نگار
Show all...
GA6NXxBWAAA5lyq.mp40.69 KB
11🥰 2
نغمه شب ۲۳۷ شهریار سریع و تند گفت - نه! با همون نگاه کلافه نگاهم کرد... جوابش رو نمیتونستم قبول کنم چون اگر واقعا حس عذابی نداشت انقدر کلافه و عصبی جوابم رو نمیداد. اما بحث رو ادامه ندادم‌. دوست ندارم سر صبح با هم بحث کنیم. مخصوصا سر چیزی که اون میخواد انکار کنه . شهریار موهاش رو دست کشید و کلافه گفت - من از خودم و حماقتم کلافه ام نغمه ... نگران تو و خانواده ام! همین اول راه کم دروغ نگفتیم به بابات اینا! حالا عقد سر بگیره من باید سر فرصت حقایق رو به پدرت بگم ... نگاهمون قفل شد و گفت - قراره عقدم بشی و قول دادم چیزی تغییر نکنه! آروم دستش نشست رو گونه من، موهام رو داد پشت گوشم و گفت - این که قولی بدم که نمیتونم سرش وایسم عذابم میده! دستش تو موهام حرکت کرد و تا پایین موهام کشیده شد. نرم رو گردنم رو نوازش کرد اما دستش رو کشید. سریع برد تو موهای خودش و گفت - دوست دارم الان بعد عقد بود، سوارت میکردم و با خودم میبرمت... آروم لبخند زدم و نگاهم رو از این چشم های داغ شهریار گرفتم. به حیاطی که داشت تو نور طلوع روشن میشد نگاه کردم و گفتم - هفته دیگه هم نمیشه... بابا گفت بعد تعطیلات بیام تهران ... شهریار نفس عمیقی کشید و گفت - میدونم میدونم... نگاهش رفت رو ساختمون خونه ما و گفت - شاید با مامانت صحبت کردم. دست نزد بهت کار من نیست... با این حرف بلند شد و جلو تر از من رفت سمت خونه. در حالی که هر دوتا دستش رو تو جیبش فرو کرده بود. به رفتنش نگاه کردم . نغمه ‌... این مردی که داره میره و قلبت رو هم با خودش برده، کم حاشیه نداره ها ... مطمئنی توان این راه رو داری!؟ بلند شدم و مثل شهریار منم یه نفس عمیق کشیدم. این مرد رو میخوام و این راه رو میرم! هرچقدر سخت... برگشتم تو خونه. اسرا خانم داشت میز صبحانه می‌آید. کمکش کردم و رفتم مریم رو صدا کردم. اومدیم پایین شهریار و بابا اینا هم بودن. دور هم صبحانه خوردیم و بابا چندتا آدرس به شهریار داد. حاضر شدیم. مدارکم رو گرفتیم و راه افتادیم. آدرس اول که رفتیم نبودن. نوشته بودن تا آخر تعطیلات نیستن‌ . دومی اما باز بود ... مریم از شهریار سوئیچ رو گرفت گفت تو ماشین می‌خوابه و ما رفتیم داخل... هوا هنوز سرد بود و من یه بارونی کوتاه پوشیده بودم که آجری بود. یه کلاه کوکتیل آجری هم گذاشته بودم و موهای مشکیم از اطرافش بیرون بود. آرایش ملایم داشتم و بودم رنگ بارونیه بود. شلوارم هم مشکی. من با این لباس زیاد بیرون میرفتم . مامان هم تیپم رو دید چیزی نگفت. شهریار هم کت تک کبریتی با کتان مشکی پاش بود. با هم وارد شدیم و شهریار صحبت کرد برای آزمایش. مسئولش به نکاه به من ، یه نگاه به شهریار کرد و گفت - خودتونید!؟ شهریار متعجب گفت - چی !؟ خانم پرسید - عروس و داماد خود شما هستید!؟ به من و شهریار اشاره کرد. شهریار لبخند زد و گفت - کس دیگه ای جز ما اینجاست!؟ مسئولش خندید و گفت - نه ... آخه... خوشبخت بشید کنار هم! شهریار با لبخند گفت مرسی اما من حالم گرفته شد . برگه آزمایشات رو دادن و راهنمایی کردن بریم طبقه پایین. همراه هم رفتیم سمت پله ها و آروم گفتم - کاش تیپ رسمی تر میزدم! نه!؟فایل کامل ( بیش از ۵۵۰ پارت و ۲۰۰۰ صفحه) کافیه از اینجا اپلیکیشن باغ استور نصب کنی 👇👇 https://t.me/BaghStore_app/898 فایل کامل همه رمان هام اونجا هست. هر جای دیگه این رمان رو دیدی دزدی و بدون رضایت منه اگر گوشی #اپل دارید کافیه برنامه باغ استور رو از اپل استور دانلود کنید و طبق راهنمای زیر نصب و راه اندازی کنید 👇👇👇 https://t.me/BaghStore_app/709
Show all...
95👍 26🥰 1
بیا تو پیجم جلو تر رمان بخون https://www.instagram.com/reel/C4Pmj1Qq9w-/?igsh=MTFlMTg3ZHpuZWNiaQ==
Show all...
🥰 8👍 1