اونجا که میگه:

ما المانع لو خسرت النقاش وكسبت ضحكتها؟ «چه اشکالی دارد اگر بحث را ببازم و خنده‌اش را به دست آورم؟» 🌱 محمود درويش

اونجا که حسین دهلوی میگه: بی‌تاب شدن؛ دم نزدن؛... عادتم این است با خونِ جگر ساخته‌ام؛ قسمتم این است جان‌ می‌دهم از گریه اگر نام تو آید عمری‌ست که رسم دلِ کم‌طاقتم این است! بعد از تو به تصویر تو خو کرده نگاهم بیچاره‌ام آن‌قدر که هم‌صحبتم این است! جون درِّ یتیمی که رها در دلِ دریاست تنها شده‌ام؛ گوشه‌ای از غربتم این است می‌میرم از این غم که در آغوش تو ای دوست یک‌بار نشد گریه کنم؛ حسرتم این است

اونجا که شمس میگه: با خويشتنم خوش است، زين پس من وُ من.

اونجا که سعدی میگه: که مونسِ دل و آرامِ جان و دفعِ غمی

اونجا که فروغی بسطامی میگه: تو از قبیله ى خوبانِ سست پیمانی من از جماعتِ عشّاقِ سخت پیوندم

"علّمني حبكِ أن أحزن و أنا محتاجٌ منذُ عصورٍ لإمرأةٍ تجعلني أحزن لإمرأةٍ أبكي فوق ذراعيها مثل العصفور…. لأمرأةٍ تجمعُ أجزائي كشظايا البلّورِ المكسور..." عشقت به من آموخت که اندوهگین باشم و من سال هاست نیازمندم به زنی که اندوهگینم کند. به زنی که چون گنجشکی بر شانه هایش بگریم به زنی که پاره های وجودم را گردآورد چون خرده های بلورهای شکسته... نزار قبانی

اونجا که حسین دهلوی میگه: در نگاهِ خلق، از دیوانگان کم  نیستم فکرِ زخمی دیگرم، دنبال مرهم نیستم ظاهرم چون بید مجنون است و باطن مثل سرو از تواضع سر به‌ زیر انداختم؛ خم نیستم لطف خورشید است اگر از ماه نوری می رسد آنچه فهمیدی غلط بود؛ آنچه هستم، نیستم! شیشه ای نازک‌دلم؛ اما بدان ای سنگ‌دل خرد شد هرکس که می‌پنداشت محکم نیستم.

اونجا که نزار قبانی میگه: آیا بگویم دوستت دارم؟! کاش جرأت گفتن بیابم که در این دنیا چیزی برایم نمانده‌ است به‌جز اندوه‌هایم و چشم‌هایت!

توی  چنل سایه‌ی ارغوان میتونی قشنگ ترین شعر ها و قشنگ ترین آهنگ هارو پیدا کنی🙂💔

اونجا که ملک‌الشعراء بهار میگه: دل به اقبال جهان ای صاحب دولت مبند کاین جهان در اختیار عقل دوراندیش نیست نعمت او بی‌تغیر، امن او بی‌انقلاب راحت او بی‌تزاحم‌، نوش او بی‌نیش نیست

سلاما على قلبُ يتألمَ قبلُ المنامِ ويبكيُ بكاءَ العالمُ ولمِ يشعرَ بهِ احدُ. سلام بر قلبی که قبل از خواب درد می‌کشد و به وسعت دنیا می‌گرید و کسی آن را احساس نمی‌کند.

اونجا که سعدی برای بیان غمش سنگ تموم می‌ذاره: جرم از تو نباشد گنه از بخت من‌ست

اونجا که ملک‌الشعرای بهارمیگه سوختم زین آشنایان، ای خوشا بیگانه‌ای.

اونجا که حسین منزوی میگه: بینِ تو و من چیزی، دیوار نخواهد شد ور فاصله نیز افتد، بسیار نخواهد شد با عشق تنفس نیز، یک حادثه‌ی تازه‌ست در قصه‌یِ ما چیزی، تکرار نخواهد شد

اونجا که کاظم بهمنی میگه: همه چیزم شده و هیچ مرا یادش نیست...

اونجا که مولانا میگه: این جا کسی است پنهان چون جان و خوشتر از جان

۷ تا از قشنگ‌ترین پندهای مولانا در باب انسانيت: «شب باش» در پوشاندن خطای دیگران! «زمین باش» در فروتنی... «خورشید باش» در مهر و دوستی. «کوه باش» در خشم و غضب. «رود باش» در سخاوت و یاری به دیگران. «دریا باش» در در کنار آمدن با دیگران. «خودت باش» همان‌گونه که می‌نمایی...

اونجا که مولانا میگه: شهر بزرگ است تنم، غم طرفی، من طرفی.

" سایه‌ی ارغوان " محلی برای به اشتراک گذاری هنر، جایی که موسیقی، شعر و نقاشی در کنار هم می‌رقصند. با هم هنری نو می‌سازیم، با هم صدای هنر را می‌شنویم. حتی اگه خواستی میتونی به جمع هنرمندا اضافه بشی. دوست داریم با شما همراه باشیم: @Honar 🏛🎨🎨🌻👀