en
Feedback
راز پرش / هوش مصنوعی

راز پرش / هوش مصنوعی

Open in Telegram

تیم راز پرش: کسب و کار، هوش مصنوعی، رشد✌💪 --------------------------------------------------------- 🔍ما جستجوگر رازهای پرش هستیم🔎 پیج اینستاگرام: https://www.instagram.com/razeparesh_ai پشتیبانی : @Razeparesh_s وبسایت: https://www.razeparesh.com/

Show more
2025 year in numberssnowflakes fon
card fon
49 535
Subscribers
-20624 hours
-1 3737 days
+1 58330 days
Posts Archive
🧨اطلاعات تکمیلی درمورد دوره🧨 سرفصل ها+توضیحات+ رضایت ها: <<<کلاس کسب درآمد از هوش مصنوعی >>> هر سوالی داشتید درمورد از پشتیبانی بپرسید: @razeparesh_s
Show all...
1.03 MB
06:15
Video unavailableShow in Telegram
#رضایت خانم مریم رفیعی از بروجن از دوره " کسب درآمد از هوش مصنوعی" مدرس بین المللی و مشاور انرژی چیدمان داخلی، بازسازی و ساخت محیط توضیحات + سرفصل های دوره : >>>جشنواره مهارت قرن<<<
Show all...
21.65 MB
+چرا هوش مصنوعی رو یاد نمیگیری؟
_چون وقت ندارم
+ خب مشکلی نیست... ولی آماده باش : داری شغلت ، درآمدت و حتی جایگاهت رو میدی به کسی که وقت گذاشت کانال تلگرام راز پرش ربات هوش مصنوعی راز پرش
Show all...
00:47
Video unavailableShow in Telegram
video.mp46.00 MB
sticker.webp0.24 KB
صدایی پشت دیوار
می‌گن وقتی میری خونه‌ی جدید، چند روز اولش بیشتر با سکوت آشنا می‌شی تا با دیوار و سقف و کفپوش. اما واسه‌ی من اینطوری نبود. من، نورا… توی اولین شب خونه‌ی جدیدم با سکوت روبه‌رو نشدم، با صدا روبه‌رو شدم. اون شب بارون میومد. از اون بارونایی که قطره‌هاش شبیه میخ می‌کوبه به شیشه. هنوز کارتن‌ها وسط هال پخش بودن و من روی مبل نشسته بودم. داشتم فکر می‌کردم تنهایی توی این خونه چه‌قدر غریب به نظر میاد، که یه صدای عجیب از دیوار سمت راست شنیدم. نه، صدای تلویزیون نبود. نه صدای دعوا یا قهقهه. یه صدای خیلی خاص… مثل کسی که داره آروم با خودش حرف می‌زنه. صدا بم بود، کمی گرفته. انگار یه نفر داشت بلندبلند خاطره می‌نوشت. اولش فکر کردم اشتباه می‌کنم. شاید خستگی جابه‌جایی بود. ولی دقیق‌تر گوش دادم. کلمات رو می‌شنیدم، نصفه‌نیمه: «… نمی‌دونم چرا هنوز منتظرم… شاید احمقانه‌ست، ولی هنوز هر شب اینو می‌نویسم…» یخ کردم. یکی داشت اون‌طرف دیوار حرف می‌زد و می‌نوشت. با خودش. با کسی که وجود نداشت. نمی‌دونم چرا… ولی حس کردم نباید گوش کنم. اما همون‌قدر هم نمی‌تونستم گوش ندم. صدا یه جورایی شبیه اعتراف بود. مثل کسی که چیزی توی دلش گیر کرده و نمی‌دونه کجا بگه، واسه همین با دیوار درد دل می‌کنه. اون شب دو ساعت همون‌طور نشستم و گوش دادم. اون مرد هر چند دقیقه مکث می‌کرد، کاغذ ورق می‌زد، بعد دوباره شروع می‌کرد به نوشتن و با خودش خوندن. من همزمان می‌ترسیدم و کنجکاو بودم. همون لحظه یه فکر احمقانه اومد توی ذهنم: "اگه این صدا فقط امشب باشه چی؟ اگه فردا شب دیگه چیزی نشنوم؟" اون شب با یه جور هیجان عجیب خوابیدم. ولی شب دوم… دوباره صدا اومد. این بار کمی واضح‌تر. «… کاش یه بار یکی اینو بخونه. کاش یه بار کسی بفهمه…» اون لحظه چیزی توی دلم لرزید. کاش یکی بفهمه… نمی‌دونستم چرا، اما انگار اون جمله رو مستقیم به من گفته بودن. از اون شب به بعد، هر شب به صدا گوش می‌دادم. اولش فقط کنجکاوی بود. بعد کم‌کم یه چیز دیگه شد. یه جور وابستگی. هر شب که هوا تاریک می‌شد و همه‌جا ساکت، من می‌نشستم کنار دیوار، لیوان چایم رو دستم می‌گرفتم و منتظر می‌موندم. صدا همیشه میومد. بدون اینکه حتی چهره‌شو دیده باشم، حس می‌کردم دارم کم‌کم به یه آدم پشت دیوار، دل می‌بندم. یک هفته گذشت. من طبق معمول، چراغا رو خاموش کرده بودم و نشسته بودم کنار دیوار. نمی‌دونم چرا خاموشی رو انتخاب کرده بودم. شاید چون می‌خواستم "شنونده‌ی پنهان" باشم. بازم همون صدا اومد. «می‌گن آدم باید بگذره، باید فراموش کنه… ولی اگه نتونست چی؟ اگه هر روز که از خواب پا می‌شه هنوز یه نفر توی ذهنش راه بره، بخنده، گریه کنه؟… یهو دلم لرزید. خیلی آشنا بود. نه به خاطر اینکه کسی مثل اون داشتم، بلکه به خاطر اینکه انگار من خودم اون کلمات رو هزار بار توی ذهنم مرور کرده بودم. اون لحظه یه تصمیم احمقانه گرفتم. با انگشت چند بار زدم به دیوار. تق‌تق‌تق. صدا قطع شد. سکوت مطلق.قلبم تند میزد. چند ثانیه گذشت و من لعنت می‌فرستادم به خودم که چرا این کارو کردم. ولی بعد، صدای همون مرد برگشت، کمی مردد، کمی خنده‌دار: – کسی اونجاست؟ نفسم بند اومد. جواب ندادم. چند ثانیه سکوت. بعد صدای خنده‌ی کوتاه و خسته‌ای اومد: – خب… اگه واقعاً کسی اونجاست، لابد امشب شریک جنایتم شدی. جنایت؟ دلم ریخت. بعد خودش ادامه داد: – البته نه اون جنایتی که فکر می‌کنی… جنایتِ نگفتن. جنایتِ خفه کردن چیزی که سال‌هاست توی گلو گیر کرده. اون شب، دیوار بین ما شد یه جور تلفن بی‌سیم قدیمی. اون حرف می‌زد، من با کوبیدن به دیوار جواب می‌دادم. و باورم نمی‌شد که چطور توی اولین گفت‌وگوی بی‌صدا، تونستم بیشتر از خیلی حرف‌های واقعی با کسی ارتباط بگیرم. از اون شب به بعد، ما هر شب کنار هم بودیم. نه رو‌در‌رو،فقط یه صدا از پشت دیوار و ضربه‌هایی که جواب می‌داد. کم‌کم حس کردم این صدای مرد پشت دیوار داره می‌شه بخشی از شب‌هام. یه جور وابستگی بی‌رحمانه بود. بدون دیدن چشم‌هاش، بدون دونستن چهره‌ش، داشتم کشیده می‌شدم سمتش. تا اینکه یه شب، برعکس همه‌ی شب‌ها، صدا نیومد. من ساعت‌ها منتظر نشستم، ولی خبری نشد. اول فکر کردم شاید رفته بیرون.ولی فرداشم خبری نبود. و پس‌فرداش هم. دلم خالی شد. سه شب گذشت. نتونستم طاقت بیارم. رفتم جلوی درِ واحد کناری. قلبم می‌کوبید. هزار بار تمرین کرده بودم چی بگم. "سلام، من همسایه‌ی جدیدم…"، یا "ببخشید شما شب‌ها…" اما هیچ‌کدوم کافی نبود. دستم رو بردم سمت زنگ. انگشتم چند سانت مونده بود به دکمه، که یهو در باز شد. مقابل من یه پسر ایستاده بود. قد بلند، موهای نامرتب، چشم‌های خسته. توی دستش یه دفتر قطور بود که لبه‌هاش از بس ورق خورده بودن، سیاه شده بود. نگاهش افتاد توی چشم‌هام. چند لحظه سکوت کرد. بعد با یه لبخند نصفه گفت: – بالاخره اومدی.
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
رفتم که با هوش مصنوعی انجامش بدم😁 زیر ۵ دقیقه آماده شد! این شد نتیجه👇
Show all...
Photo unavailableShow in Telegram
امروز داخل یکی از سایت های پروژه یابی این پروژه رو دیدم...
Show all...
🧨اطلاعات تکمیلی درمورد دوره🧨 سرفصل ها+توضیحات+ رضایت ها: <<<کلاس کسب درآمد از هوش مصنوعی >>> هر سوالی داشتید درمورد از پشتیبانی بپرسید: @razeparesh_s
Show all...
توضیحات دوره برای تلگرام.mp35.92 MB
Photo unavailableShow in Telegram
بالاخره بعد از ۵ ماه قراره یک جشنواره برای ثبت نام دوره کسب درآمد از هوش مصنوعی با تخفیف داشته باشیم😍 تاریخ جشنواره: چهارشنبه ساعت ۱۶(۴ بعدازظهر) اطلاعات بیشتر رو در کانال قرار میدیم 🔥
Show all...
00:21
Video unavailableShow in Telegram
۵ تا مهارت هوش مصنوعی که اگه یادش بگیری تا چند ماه دیگه برای استخدامت صف می‌کشن😉🧨 کانال تلگرام راز پرش ربات هوش مصنوعی راز پرش
Show all...
IMG_1191.MOV11.19 MB
00:21
Video unavailableShow in Telegram
۵ تا مهارت هوش مصنوعی که اگه یادش بگیری تا چند ماه دیگه برای استخدامت صف می‌کشن😉🧨 کانال تلگرام راز پرش ربات هوش مصنوعی راز پرش
Show all...
IMG_1191.MOV11.19 MB
00:41
Video unavailableShow in Telegram
قرار شد این دو نفر تا چند ماه هیچ پروژه ای نگیرن و فقط به کسایی که تو جشنواره بعدی دوره مارو خریداری می‌کنن پشتیبانی بدن👌✅️ هممون از دوره هایی که شرکت کردیم و پشتیبانی نشدیم زخم خوردیم، پس این موضوع خط قرمز تیم راز پرشه
Show all...
13.03 MB
Photo unavailableShow in Telegram
🟢 امروز یه جلسه داشتیم یک ساعت و ربع با دوتا از بچه های تیم صحبت کردیم... حرفه ای ترینامون تو بحث هوش مصنوعی نتیجه این شد که...
Show all...
🔥خوبی های کسب درآمد با هوش مصنوعی🔥 _از تو خونه یا هرجای دیگه _با موبایل تو دستت _بدون نیاز به سرمایه _درآمدبالا _صاحب کار خودتی _قطعی و آینده دار _در امان بودن از تورم داخلی _قدرت خرید چند برابر در ایران
Show all...
این پادکست صفر تا صد از متن تا صدا با هوش مصنوعی ساخته شده🔥🔥🔥
Show all...
پادکست مدیریت زمان
Show all...
1108119157.mp31.22 MB
این پادکست رو گوش بدید درمورد مدیریت زمانه👇
Show all...
sticker.webp0.01 KB