Khabgard | خوابگرد
Ir al canal en Telegram
برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد و مطالبِ دندانگیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی https://twitter.com/khabgard سایت: http://khabgard.com ایمیل: info@khabgard.com
Mostrar más2025 año en números

17 358
Suscriptores
+424 horas
+107 días
-10530 días
Archivo de publicaciones
Repost from RadioFarda
03:37
Video unavailableShow in Telegram
🔸از جنبش «#زن_زندگی_آزادی» بهعنوان گستردهترین و عمیقترین اعتراضات مردم ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی یاد میشود؛ اعتراضاتی که ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ با جان باختن #مهسا_امینی در بازداشت گشت ارشاد جرقه خورد و شعلههای آن طی چندین ماه سراسر کشور را درنوردید و بهشدت هم سرکوب شد.
🔸شاهدان عینی تصاویر بسیاری از این اعتراضات ثبت و ضبط کردند که بسیاری از آنها لحظههایی ماندگار را در قاب نشانده بود.
🔸در این ویدئو شماری از این لحظهها و قابهای ماندگار را میبینید، با این توضیح که این تنها گزیدهای از آن لحظههاست و جای بسیاری از تصاویر در این ویدئو خالی است.
@RadioFarda
قاب-تلگرام.mp432.56 MB
Repost from Vahid Online وحید آنلاین
01:00
Video unavailableShow in Telegram
علی خامنهای، ۸ اردیبهشت ۶۸:
در رژیم گذشته قوه مقننه حرف مفتی بیش نبود. مجلس هر چی دل قدرت مطلقه میخواست همون رو عمل میکرد.
چیزی نبود که بتواند در مقابل استبداد و دیکتاتوری مقاومت کند.
قوه مجریه هم که دربست در اختیار او بود. وزیر کی بود؟ نخستوزیر کی بود؟ همهکاره یک نفر خبیث بود.
hafezeh_tarikhi
📡 @VahidOnline
247.mp42.47 MB
پژوهش یک مؤسسه بینالمللی نشان میدهد آلمان، در مقایسه با دیگر کشورهای اروپایی، کشور گرانی برای خرید خانه محسوب میشود.
قیمت آپارتمان در واحدهای مسکونی نوساز در آلمان بهطور متوسط حدود چهار هزار و ۷۰۰ یورو در هر مترمربع است.
اتریش تنها کشور اروپایی است که قیمت مسکن در آن گرانتر از آلمان است.
یک آپارتمان ۷۰ متری در دانمارک ارزانتر از بسیاری دیگر از کشورهای اروپایی است.
بهای مسکن در ایتالیا نسبتاً ارزان است و با حدود پنج برابر درآمد سالانه میتوان یک خانه خرید.
پاریس و مونیخ برای خرید مسکن گرانترین شهرها در کشورهای اتحادیه اروپا هستند.
در فرانسه بهطور متوسط مردم با مبلغی معادل حدود ۱۰ برابر درآمد سالانۀ خود میتوانند خانه بخرند.
لندن از نظر اجاره مسکن گرانترین شهر اروپایی و قیمت متوسط اجاره حدود ۳۴ یورو در هر مترمربع است.
چرا #عباس_صالحی دوباره برای وزارت ارشاد انتخاب شد؟
نخستین وزیر ارشاد دولت حسن روحانی علی جنتی بود که وقتی به وزارت رسید، در انتقاد از «شیوهٔ» سانسور کتاب و نه خود سانسور گفت روال کار بهگونهای است که «اگر قرآن هم وحی الهی نبود، حتماً رد میشد».
او حتی برای اولین بار وجود چند «فهرست سیاه» از ناشران و مؤلفان و مترجمان در دولت احمدینژاد را هم تأیید کرد و تلاشهایی هم برای رفع توقیف برخی آثار و بهخصوص حمایت اجرایی از ناشران انجام داد، با این حال پس از سه سال مجبور به کنارهگیری شد.
پس از آن رضا صالحی امیری که سابقهٔ کار امنیتی داشت، جایگزین جنتی شد. یک سال بعد که روحانی دوباره رئیسجمهور شد، صالحی امیری نامهای به رئیس وقت صداوسیما نوشت و خواستار پخش «ربّنا»ی شجریان از تلویزیون شد.
یادآوری این نامه از این جهت مهم است که خامنهای نه تنها به آن واکنش منفی نشان داد که آن را نمونهای از «اختلال و تعطیل» وزارت ارشاد خواند و گفت:
«گاهی انسان احساس میکند دستگاههای مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالاند، دچار تعطیلاند. اینهمه ما مسئلهٔ فرهنگی در کشور داریم... اما ناگهان اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، میشود مسئلهٔ اصلی؛ نامهنگاری میکنند... وقتی اینجوری دستگاههای مرکزی اختلال دارند، آنوقت اینجا جای همان آتشبهاختیاری است.»
برای حل همین «اختلال» بود که نهایتاً روحانی به سراغ عباس صالحی رفت؛ کسی که خامنهای بعدها از او بهعنوان فردی «با سوابق درخشان علمی و مبارزاتی و انقلابی و تصدی مسئولیتهای خطیر در نظام جمهوری اسلامی» یاد کرد.
اگر مسئلهٔ «سانسور» کتاب بزرگترین معضل مؤلفان و مترجمان و ناشران از یک سو و مردم اهل مطالعه در سوی دیگر باشد، بزرگترین دستاورد وزارت ارشاد در پایان وزارت عباس صالحی سرعت و سامان بخشیدن به روند سانسور بود.
الف شین، نویسندهٔ سرشناس داخل کشور:
«در دولت احمدینژاد، هم سانسور شدیدتر شد و هم بلاتکلیفی مؤلفان و ناشران بیشتر. در دوران روحانی و بهطور خاص عباس صالحی هیچ بهبودی در مورد سانسور رخ نداد؛ تنها تغییر این بود که ادارهٔ کتاب موظف شد مؤلفان و ناشران معطل مجوز را از بلاتکلیفی درآورد و سریعتر اصلاحیههای سانسور را در اختیارشان بگذارد یا اعلام کند که اثرشان غیرقابل انتشار یا همان توقیف است.»
در مقابل، بودند ناشرانی که میزان نارضایتیشان از عملکرد صالحی در این حد نبود، اما رضایت نسبیشان هم بیشتر به برخی تصمیمات اجرایی مثل واسپاری امور نمایشگاه کتاب به صنف ناشران و شیوهٔ توزیع یارانهها برمیگشت.
همین ناشران حامی صالحی هم در عین حال تنها رضایتمندیشان در موضوع سانسور «کاهش زمان صدور مجوز کتاب» بود یا همان که یک مترجم و کارشناس نشر در ایران میگوید: «صالحی تلاش میکرد با ناشرها معاشرت کند و از طریق گفتوگو و برخی تصمیمات اجرایی فضای نشر را مثلاً آرام نگه دارد، وگرنه در دوران او تنها اتفاق در مورد ممیزی کتاب این بود که ناشرها و نویسندهها از بلاتکلیفی قبلی درآمدند و زودتر و منظمتر جواب نه یا اصلاحیه دریافت میکردند.»
نویسندهای که خودش از دههٔ ۷۰ خورشیدی با ادارهٔ کتاب وزارت ارشاد در دولتهای گوناگون سروکار داشته و دارد، در این باره اضافه میکند که اگر نویسندگان قبلاً برای گرفتن مجوز انتشار مجبور به خودسانسوری میشدند، حالا دیگر سالها است که از پیش امیدی به دریافت مجوز برای برخی آثارشان ندارند و اساساً از ارائه آن برای بررسی خودداری میکنند. این وضعیت نه تنها به روند آفرینش ادبی آسیب بسیار وارد کرده که انتشار آثار ارزشمند در حوزههای دیگر را هم متوقف و یا دچار اختلال کرده است.
صالحی به چهرهای «میانهرو در سیاست و خوشخلق در تعاملات» مشهور است که خامنهای «به او اعتماد دارد». در سوی دیگر، خود او زمانی اذعان کرده بود که یکی از معضلات وزارت ارشاد این است که «اختیارات محدود است ولی پاسخگویی تقریباً نامحدود».
نتیجه اینکه در دوران فعالیت قبلی او در وزارت ارشاد، دستکم در موضوع بررسی و سانسور کتاب، نه از محدودیت این اختیارات کم شد و نه تلاشی برای کاهش دخالت دیگر نهادهای حکومتی، ازجمله دفتر هبری و نهادهای امنیتی و مراجع حوزوی، در حوزهٔ کتاب انجام گرفت.
خامنهای هنگام بازدید از نمایشگاه کتاب تهران در سال ۱۳۹۸ به صالحی گفته بود «تحتتأثیر برخی جوها نباید قرار گرفت. شما مأمور اسلام و جمهوری اسلامی هستید. رودربایستی نکنید. اگر کتابی به خواننده و مخاطبش زیان میرساند، باید جلویش را گرفت».
سال ۱۳۹۶، حسن روحانی عباس صالحیِ «معتمد خامنهای» را برای رفع «اختلال» در انقلابی بودن وزارت ارشاد معرفی کرد. حالا مسعود پزشکیان هم با معرفی صالحی خواسته است مطمئنترین راه را پیش بگیرد، تا «آقا خوشش بیاید».
@KhabGard
کاملِ این مقاله را در رادیوفردا بخوانید:👇🏻
Repost from TgId: 1007547464
دربارهی رویارویی ناهید کیانی و کیمیا علیزاده در المپیک ۲۰۲۴ پاریس، همهجور اظهارنظر و تحلیل خواندیم. غمنامههای وطندوستانه، گاه اشک و آهمان را برآورد. گاه نوشتههای خشمگین دیدیم دربارهی وضع زندگی در کشوری که ماندن در آن بیش از "ایراندوستی"، به "طاقت" نیاز دارد و در بهترین حالت، صبر تا رخ دادن تغییر بزرگی که هر انسان ایرانی و هر ایرانی ِ انسان هر روز و شبش را به فکر آن میگذراند.
اما گیر من به یک نکتهی ظاهراً جزئی و کوچک است: کیومرث هاشمی، وزیر ورزش دولت ابراهیم رئیسی که هنوز بر سر کار است، چرا به ناهید کیانی بعد از برنده شدن مقابل کیمیا علیزاده، به او به اشتباه میگوید "کیمیا خانوم"؟! سال ۲۰۱۶ وقتی کیمیا در المپیک ریودوژانیرو اولین زن ایرانی شد که مدال المپیک به گردن آویخت، وزیر ورزش محمود گودرزی بود. در دی ۹۸ وقتی نهادها و خبرگزاریهای داخلی بر سر اخبار مهاجرت کیمیا خودشان را شرحه شرحه میکردند، مسعود سلطانیفر وزارت ورزش را به عهده داشت.
این هاشمیِ پَلاس در رختكنهای اردوی کاروان ورزشی جمهوری اسلامی در پاریس که اساساً از شهریور پارسال "متصدی" وزارت است، چرا باید ذهنش این قدر درگیر کیمیا علیزاده باشد که به عضو تیم خودش بگوید کیمیا؟ البته او در زمان برنز کیمیا در ریو، رئیس کمیته ملی المپیک بود؛ ولی همهی ما و شما خوب میدانیم دلیل این سوتیاش، این نیست که تا لباس تکواندو را بر تن دختری میبیند، بیاختیار بگوید "اِ، کیمیا!"!!
دلیلش به سادگی به این خصلت جمهوری اسلامی و صدر تا ذیل زمامداران و مدیرانش برمیگردد که اگر "دشمن"ی برای خودشان تعریف نکنند و تمام ذهن و زبانشان را برای زدن "مشت محکمی بر دهان" آن دشمن به کار نگیرند، هیچ چیز در نظرشان معنا ندارد.
در نتیجه، ذهن یارو آن قدر بر این متمرکز است که "کیمیا علیزادهی مهاجرتکردهی کشفحجابکرده را ببریم" که حتی برندهی مبارزه با او را کیمیا صدا میزند!! این یک سوتی تصادفی نیست. ریشهی ذهنی دارد.
گندهاش نمیکنم. اما فقط برای شناخت این عادت مرضیهی هر آدم جمهوری اسلامی یادتان میآورم که بنیانگذارشان بعد از این که با فشارهای بینالمللی ناچار شد صلح با عراق را بپذیرد، حتی یک سال هم زنده نماند: اگر بناست دشمنی و مخاصمهای در کار نباشد، برای زنده بودن هم "احساس خاصی ندارم"
@amiropouria
کلاس آنلاین داستاننویسی
اگر در کانادا زندگی میکنید و علاقهمندید که در کلاس داستاننویسی یک معلم باتجربه شرکت کنید، کتابخانهی مهرگان یک دورهی هشتجلسهای آنلاین با معلمیِ #محمدحسن_شهسواری برگزار میکند.
جلسهی اول: نقش داستان در تاریخ فرهنگ
جلسهی دوم: داستان، پیرنگ، ساختار، سبک، فرم، مضمون و ژانر
جلسهی سوم: زاویهدید و تأثیر آن بر روایت
جلسهی چهارم: یازده کلیدواژهی پیرنگ
جلسهی پنجم: شخصیت و تغییر آن
جلسهی ششم: فضاسازی و جوانب آن
جلسهی هفتم: داستان عشق
جلسهی هشتم: گذر از زبان به زیبایی
@KhabGard
ایمیل برای برای دریافت اطلاعات بیشتر: accounts@iraniancorner.ca
کانال کتابخانهی مهرگان👇🏻
https://t.me/Mehregan_library/496
04:23
Video unavailableShow in Telegram
«فروختیمش»
ویدئوکلیپ جدید گروه «تندر»
قطعهی “We Sold It” پنجمین قطعه از آلبوم «یک بار دیگر» است؛ دومین آلبوم تندر که سال ١٣٩۴ منتشر شد.
اردوان انزابیپور (گیتار آکوستیک/آواز)
محمد برزیده (لید گیتار/همخوان)
امیرحسین حسنی (گیتار آکوستیک)
کاوه وزیری (گیتار باس/همخوان)
آیدین انزابیپور (درامز)
ویدئوکلیپ: رایکا ماه ایرانیان
@KhabGard
IMG_4266.MP413.10 MB
پاسترناک پس از نوشتن دکتر ژیواگو گفته بود برای سختترین عواقب آمادهام
آیزایا برلین برخی روشنفکران روسیهی عصر شوروی را از نزدیک میشناخت؛ از جمله، دیدارهایی با بوریس پاسترناک داشت و رمان دکتر ژیواگو را پیش از انتشار خوانده بود.
او جدا از خاطرات دیدارهایش با پاسترناک، دو یادداشت کوتاه دربارهی تنها رمان این بزرگترین شاعر قرن بیستم روسیه نوشته است؛ یکی متن کوتاهی است که در همان سال انتشار کتاب (۱۹۵۸)، به مناسبت انتخاب بهترین کتاب سال، منتشر شد، و دیگری یادداشتی که آن را سالها بعد، در ۱۹۹۵، نوشت و خاطرات جالب دیگری را به نوشتههای پیشین اضافه کرد.
@KhabGard
برگردان فارسی این دو متن را بهقلم مهرداد اصیل در خوابگرد بخوانید:
👇🏻
khabgard.com/8971
چهار دقیقه از یک گفتوگوی تازه با قاضی ربیحاوی
@KhabGard
کامل گفتوگو
انجمن قلم آمریکا با انتشار متنی بهقلم #سپیده_رشنو با موضوع «ادبیات مبارزه» از نویسندگان سراسر جهان خواست دربارهی وضعیت او و نویسندگان دیگری که در ایران زندانیاند، سخن بگویند.
.
متن سپیده رشنو:
ادبیات مبارزه گاهی شعری از محمد مختاری است که زیر لب خوانده میشود، گاهی ترانهای است که ویکتور خارا میخواند، گاهی کندهکاریِ زندانیِ قبلی است بر دیوار سلولِ انفرادی تا زندانی جدید بداند قبل از او کسی اینجا بوده، و در حکومتی توتالیتر چون جمهوری اسلامی ادبیات مبارزه گاهی یک «روایت ساده» است.
در همین حکومتها که همیشه رسانهها و مطبوعات و کتابها را سانسور میکنند تا به دروغ چهرهای واقعی بدهند، این روزها روایتها سهم بسیاری در مبارزه دارند.
و جمهوری اسلامی مانند هر توتالیتر دیگری از راویان ترس زیادی دارد و از مبارزانی که راوی هستند بیشتر. روایت خط قرمزی بر تمام این دروغهاست؛ آن هم در حکومتی که ناپدیدسازی و حتی زندانی شدن مبارزان را انکار میکند.
مبارز تمام آن چیزی را که بر او رفته، صادقانه مکتوب میکند تا سندی باشد در تاریخ. تا سندی باشد بر دههها تلاش انسانها در مواجهه با استبداد و تمامیتخواهی.
روایت همیشه بخشی از مبارزه است و راوی مبارز است. روایت «نه» بزرگی است به دروغ. «نه» بزرگی به سکوت. بهعنوان یک نویسنده هیچگاه فکر نکردهام که ادبیات و روایت کردن جدا از مبارزه و مقاومت برای حقوقِ انسانی است.
@KhabGard
📍ویدئوی امروز رشنو در اینستاگرامش:
«کاری نکردم که مجرم شناخته شوم، از شهر و خیابان حذف شوم، از تحصیل محروم و زندانی شوم اما دستوپای شر آنقدر در زندگی ما فرو رفته که بدن و فردیت و زندگی ما جرم است... مهمترین مسئله این است که این شر هر چهزودتر به پایان برسد. در این شر همهی ما مجرم هستیم، فقط بهنوبت محاکمه میشویم.»
📍گزارش ماجرا در وبسایت رادیوفردا
🔈 در میز کتاب «کافه فردا»، رضا شکراللهی هر بار بخشی از یک کتاب مهم را برای شما میخواند و دربارهی آن صحبت میکند.
📣 این قسمت: «رمان موش» نوشتهی ایوان فلیپوف
📱 شناسه تماس با کافه فردا در تلگرام cafe_Farda@ 📱 کافه فردا
میز کتاب.MP37.06 MB
04:07
Video unavailableShow in Telegram
چهار دقیقه از یک گفتوگوی تازه با قاضی ربیحاوی
@KhabGard
کامل گفتوگو
.
IMG_4224.MOV12.77 MB
فهیمه نظری، پژوهشگر تاریخ و نویسنده: احساس میکنم کودکم را دزدیدهاند
پرده اول:
اردیبهشت ۱۴۰۰ بود که م.ی.خ در اینستاگرام به من پیام داد و از گزارشی که کمی پیشتر درباره اصغر قاتل در پایگاه خبری انتخاب نوشته بودم تعریف و تمجید کرد، در ادامه پیشنهاد داد که جلسهای در نشر چشمه داشته باشیم درباره اینکه این گزارش را به صورت نانفیکشن یا همان ناداستان برای چشمه بنویسم.
قرار و مدارمان را به صورت شفاهی گذاشتیم و من به جستجوی منابع بیشتر در مورد اصغر رفتم و شروع به نوشتن کردم. سه چهار ماه بعد سه یا چهار پرده (فصل) از کتاب را برای جناب م.ی.خ فرستادم. کمی بعد ایشان گفتند جلسهای حضوری در چشمه داشته باشیم.
در آن جلسه ۵ دقیقه بیشتر حضور نیافتند و کل حرفشان این بود که "کار درنیامده بذار یک سوژه دیگر بهت بدهم" گفتم سوژه و سوژههای دیگری خودم دارم ولی منظور شما را از درنیامده متوجه نمیشوم. توضیح بیشتری نداد و گفت سوژه دیگرت را اگر نوشتهای برایم بفرست.
آن کتاب دیگرم درباره هما روستا بود که برایش ایمیل کردم اما تلویحا آن را هم رد کرد. (قبل از انعقاد کلام این یکی هم با اسم و رسم دیگری چاپ نشود صلوات)
پرده دوم:
جریان کتاب اصغر را برای مدیر محترم نشر لوح فکر مطرح کردم، و ایشان پس از خواندن همان سه چهار پردهای که پیشتر برای م.ی.خ فرستاده بودم، از چاپ کتاب استقبال کرد و نهایتا کتاب با عنوان "ابوالهول جنایات" در اردیبهشت ۴۰۲ روانه بازار نشر، و با استقبال خوبی هم مواجه شد به طوریکه ظرف چند ماه به چاپ دوم رسید.
پرده سوم: بهار ۴۰۳ جمعه عصری به ثالث رفته بودم، در خلال تورق کتابها چشمم به جناب مستطاب م.ی.خ افتاد، پس از سلام و علیک و احوالپرسی گفت "کتابت رو گرفتم خیلی خوب شده به چاپ دوم هم رسید آفرین. کار جدید چی داری؟" گفتم روی دو قاتل دیگر کار کردهام. گفت: "حتما یک روز هفته آینده در ثالث جلسه بگذاریم راجع بهش صحبت کنیم." یک کتاب هم به من هدیه داد و خداحافظی کردیم. بیرون آمدنی به خواهرم گفتم: "کتابم را بدهم که باز بگوید درنیامده!"
پرده چهارم:
دیروز ۲۸ تیر ۴۰۳ یکی از دوستان استوری ک.م مستدساز را برایم فرستاد. اول فکر کردم کتابم را معرفی کرده، اما وقتی باز کردم متوجه شدم فقط جلد و سوژه همان است اما نویسنده دیگری است! انگار آب سردی روی سرم ریخته باشند، هاج و واج ماندم که مگر داریم؟ مگر میشود؟ این دیگر چه بیاخلاقی است؟! مثل کسی که بچهاش را دزدیده باشند شدم اسپند روی آتش. لامصبا لاقل جلد را کپی نمیکردید!
امروز نویسنده آن کتاب پیام داده که "من از کتاب شما در کتابم استفاده کردم و به کتاب شما هم ارجاع دادم" در مورد جلد هم نوشته: "من درباره شباهت جلد به نشر گفتم اما توضیحشون این بود که خوب کتاب من ناداستانه و با اون برچسب قرمز روی چشم اصغر قاتل کانسپت جلد تغییر کرده"!
پرده پنجم:
و اما درد من؛ هم م.ی.خ و هم ک.م در معرفی این کتاب تازه هیچ اشارهای به «ابوالهول جنایات» نکردهاند. هر دو مثل اینکه کشف تازهای کرده باشند، با ذوقزدگی فراوان از اصغر نوشتهاند و کتابی که قرار است هفته بعد بیاید و غوغا کند!
نمیدانم این دو بزرگوار واحدی با عنوان روش تحقیق در دانشگاه پاس کردهاند یا نه اما یکی از ارکان اصلی روش تحقیق ادبیات تحقیق است ؛ادبیات تحقیق یعنی نگاهی به اینکه قبلا چه کاری راجع به این سوژهی وامانده شده است و اصلا آیا کاری شده یا نه. اگر شده، باید به آن اشاره کرد، چون آن فرد اول گل لگد نکرده، آن مفلوک دانه به دانه کتابخانهها و روزنامه گهای قدیمی را شخم زده...
باشد، اصلاً این کتاب تازه ناداستان و اصلا با ارجاع به کتاب من حتی با ارجاع به منابع کتاب من. جناب م.ی.خ، سوژه مگر قحطی بود؟ بله در یک سال ممکن است سه کتاب راجع به تختی و مشروطه و هزار سوژهی دیگر دربیاید ولی یک کاراکتر قاتل که یک سری منابع محدود دارد در فاصله یک سال؟!
برادر من، یکی قبلا این مسیر را با پای پیاده رفته؟ حالا همان مسیر را با کجاوه میپیمایی و برای خودت کف هم میزنی؟! بعد هم استدلال میکنی که فهیمه خوب ننوشته؟!
چقدر با اخلاقی!
چقدر ادیبی!
چقدر فرهیختهای!
آفرین بر تو...
@KhabGard
اینستاگرام فهیمه نظری
.
رمانی که بهتازگی در روسیه توقیف شده
.
دادستانی کل روسیه، در اقدامی بیسابقه، به یک ناشر خارجی دستور داده یک رمان پرفروش را بهدلیل «تهدیدهای امنیتی» از بازار کتاب جمعآوری کند؛ رمان «موش» نوشتهی ایوان فیلیپوف که سال ۲۰۲۳ منتشر و با استقبال فراوان هم روبهرو شد.
در این رمان تخیلی، یک موش از یک آزمایشگاه که در آن به ساخت واکسنی برای طولانی کردن عمر ولادیمیر پوتین مشغولاند، فرار میکند و وضعیت آخرالزمانی در مسکو به وجود میآورد.
رهبر کلیسای ارتدوکس روسیه و سردبیر راشاتودی هم بهعنوان مهمترین شیپور تبلیغاتی کرملین از شخصیتهای این رمان هستند و نویسندهاش گفته موضوع رمان «بررسی ویروس جنگ» است.
ایوان فیلیپوف، خبرنگار و نویسنده و صاحب یک کانال پرطرفدار در تلگرام است که در آن «گزارشگران Z» را زیر نظر دارد؛ یعنی خبرنگاران مورد حمایت کرملین که از عوامل کلیدی تبلیغات سیاسی کرملین محسوب میشوند.
فیلیپوف چندی پیش واکنشهای «گزارشگران Z» دربارهی رمانش را جمعآوری کرد که آن را «مملو از روسیههراسی» خوانده بودند و از اینکه این رمان در کتابفروشیهای روسیه فروخته میشود، ابراز انزجار کرده بودند.
یک هفته بعد، ناشر اعلام کرد که از دادستانی کل روسیه دستور ممنوعیت پخش «موش» را دریافت کرده.
کتابفروشی «اکوی کتاب» هم گزارش داد که نامهای از روسکمنادزور (نهاد دولتی ناظر بر ارتباطات و فناوری اطلاعات) دریافت کرده که رمان «موش» حق فروش ندارد چون حاوی «اطلاعات دروغین و حامی تروریسم و اطلاعاتی است که باعث بینظمی و بیثباتی کشور میشود و امنیت ملی و جان و سلامت شهروندان روس را تهدید میکند».
تا همین اواخر انتخاب کتاب برای چاپ در روسیه بر عهدهٔ ناشر بود و برخلاف ایران به دریافت مجوز قبل از چاپ نیاز نداشت. هنوز هم بهظاهر این روند تغییر نکرده، اما با تشدید فضای امنیتی، ناشران اغلب به خودسانسوری روی آوردهاند.
هنوز هیچ قانونی که انتشار یا فروش کتاب در روسیه را محدود یا ممنوع کند، تصویب نشده، اما بهتازگی نهاد ویژهای تأسیس شده برای اینکه تصمیم بگیرد کدام کتابها حق عرضه به بازار دارند.
فهرست کتابهایی که در روسیه ممنوع اعلام شده، در پایگاه اینترنتی وزارت دادگستری این کشور پیوسته بهروز و گستردهتر میشود.
@KhabGard
جزئیات بیشتر را در رادیوفردا بخوانید.
.
آیا رئیسجمهور شدن پزشکیان نتیجهٔ «مهندسی انتخابات» بود؟
یا
آنگونه که من انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم را دیدم و فهمیدم
.
حالا که انتخابات تمام شده و جزئیات خینوخینریزیهای «جبههی انقلاب» در جدال درونی با خود و جدلها با جبههی مقابل را دیدیم، حرفهای دو هفته پیش از انتخاباتِ معاون سیاسی سپاه در کنار دیگر جزئیات روند انتخابات بیشتر معنا میگیرد.
سردار یدالله جوانی گفته بود سه انتخابات قبلی از نظر میزان مشارکت زیبنده نبود و میزان مشارکت در کنار انتخاب فرد اصلح وجه مهم انتخاباتِ مطلوب نظام است و نیاز داریم از «حماسهی» تشییع رئیسی «حماسهی حضور» انتخاباتی خلق کنیم و صحنهی انتخابات یکی از میدانهای شمارشِ پیروانِ ولایت است.
حالا میتوان مطمئنتر گفت که تأیید صلاحیت پزشکیان، در کنار ردصلاحیت جهانگیری و آخوندی، بهقصد بالابردن میزان مشارکت انجام شد تا حضورش بهعنوان کبریت بیخطر کمک کند به حل نسبی مشکل «وجه مهم مشارکت»، ولی خب ظاهراً پیشبینی نکرده بودند که پزشکیان موفق به عقب زدن «فرد اصلح» هم خواهد شد؛ چنانکه حالا، چند روز پس از انتخابات، صدای برخی چهرههای خودشان هم از نتیجهی «مهندسی شورای نگهبان در چینش نامزدها» درآمده است.
در یادداشت زیر نکاتی را آوردهام ازجمله دربارهی نگاه حکومت به این انتخابات، مهندسی شورای نگهبان و نتیجهی آن، جایگاه مسعود پزشکیان، جمعیتی که خامنهای و سپاه روی آنها بهعنوان «جوهرهی پایکار نظام» حساب میکند، اختلافات درونی جبههی انقلاب، جایگاه و نقش اصلاحطلبان و اپوزیسیون، و نیز رفتار سیاسی مردم؛ چه آنانی که مقاومت مدنی را در «رأی سلبی دادن» یافتند و چه آنانی که روش «رأی ندادن» را برای مقاومت مدنی برگزیدند.
@KhabGard
این یادداشت در رادیوفردا
میتوانید همینجا هم بخوانید👇🏻
Repost from بهمن دارالشفایی
منابعی برای دانستن بیشتر درباره ۱۸ تیر ۷۸
کاملترین گزارش ویژهنامه مفصل و جامعی است که مجله چشمانداز ایران در ششمین سالگرد ۱۸ تیر (سال ۸۴) و به همت پروین امامی منتشر کرد. مخصوصا گزارش حدودا ۳۰ صفحهای اول مجله که روایت دقیقی است از ماجرا. بعد هم تحلیل و گفتوگو با افرادی که مستقیم درگیر ماجرا بودند و نیز اسناد مربوط به واقعه ازجمله متن کامل گزارش هیات ویژه شورای عالی امنیت ملی. واقعا دست خانم امامی درد نکند که کار ماندگاری کرد. نسخه پیدیافش را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
مجله پیام امروز، که یکی از بهترین مجلههای تاریخ مطبوعات ایران است و گزارشهایش از برجستهترین نمونههای گزارشنویسی، همان زمان گزارش مفصلی درباره وقایع کوی منتشر کرد.
حسن سربخشیان که چندتا از معروفترین عکسهای آن ماجرا را گرفته هم چند سال پیش در کلیپی از عکسهایش روایتش از ۱۸ تیر را بیان کرد که آنها را میتوانید در یوتیوب ببینید یا از اینجا دانلود کنید.
این ویدیو هم روایت مصطفی تاجزاده از ماجراست. تاجزاده در آن زمان معاون سیاسی وزیر کشور بود و از جمله مسئولانی بود که ساعتهای زیادی در کوی حضور داشت. بعد هم عضو کمیته تهیه گزارش شورای عالی امنیت ملی بود.
مستند شتک خون روایت جواد منتظری و آسیه امینی از این واقعه است. منتظری، دبیر عکس وقت روزنامه خرداد و همسرش امینی، روزنامهنگار، از اولین کسانی بودند که صبح روز ۱۸تیر برای تهیه عکس و خبر به کوی دانشگاه رسیدند.
عکسهای پیمان هوشمندزاده از کوی دانشگاه، ۱۳۷۸
دستکم یک رمان هم هست که ماجرایش در روزهای کوی میگذرد: پاگرد نوشته محمدحسن شهسواری که دو سه سال بعد از اتفاقات کوی منتشر شد. چند نفر در خیابانهای اطراف دانشگاه از دست ماموران فرار میکنند و به خانهای پناه میبرند. هر کدامشان، ازجمله صاحبخانه، قصهای دارند. معرفی مفصلتر این کتاب را اینجا میتوانید بخوانید.
گزارشی درباره نقش فرهاد نظری (فرمانده وقت نیروی انتظامی تهران) در کوی دانشگاه
در پستهای بعدی چند عکس و فیلم مرتبط را هم میگذارم.
.
#کافه_فردا مجلهی جدید رادیوفردا است که جمعهها صبح زنده پخش میشود. یک میز چند دقیقهای آن را هم گاهی به من میدهند.
🔸در دومین «کافه فردا» به خبرهای مختلف از ایران و گوشهوکنار دنیا و البته حواشی و متن رقابتهای انتخاباتی میپردازیم و در میزهای مختلف این کافه نیز به کتاب «خانه خیابان گاریبالدی»، روخوانیهای مختلف ترانهی «مرا ببوس»، ابتکار یک شرکت هواپیمایی ژاپنی برای بهبود وضع محیط زیست و عجایب زندگی مردم در اندونزی اشاره میکنیم.
@RadioFarda
مرا ببوس با طعم انتخابات.MP348.65 MB
Repost from TgId: 1567431628
09:56
Video unavailableShow in Telegram
پشت جلد چهارم از سری جدید منتشر شد.
با گزارشی دربارهی یک سوال تاریخی:
چرا رمان میخوانیم؟
برای تو مخاطب دوستداشتنی که رمان دوست داری، چندین رمان حسابی و خواندنی معرفی کردهایم و مروری هم به تازههای بازار نشر در انتهای برنامه آمده است.
@sorenbooks
fin.mp4128.66 MB
سال ۱۳۹۲ که سعید جلیلی چهار میلیون رأی آورد، خامنهای بهش گفت «این چهار میلیون نشانگر وجود یک جوهره در جامعه است» و ازش خواست مثل «نخ تسبیح» آن را گسترش بدهد.
پس از ۱۱ سال کشیدن نخ و گسترش دادن تسبیح، نهتنها جوهرهی «آقا» از ۱۵ درصد مردم کشور بیشتر نشد که میزان مشارکت هم، بهتعبیر خود خامنهای، به «ننگ» ۴۰ درصد رسید.
@KhabGard
خامنهای ۱۳۸۰:
برای یک ملت ننگ است در انتخابات ریاستجمهوریاش ۳۵ یا ۴۰ درصد شرکت کنند. پیداست که مردم به نظام سیاسى خود نه اعتماد دارند و نه امید دارند.
خامنهای ۱۴۰۳:
دوام و قوام آبروی جمهوری اسلامی متوقف به حضور مردم است. برای اثبات صحت و صداقت نظام حضور مردم یک امر لازم و واجبی است.
۸ تیر ۱۴۰۳: مشارکت زیر ۴۰درصدی مردم (برای اولین بار) که دستکم حدود نیمی از آنها هم از وضع موجود ناراضیاند.
@KhabGard
