es
Feedback
Khabgard | خوابگرد

Khabgard | خوابگرد

Ir al canal en Telegram

برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد و مطالبِ دندان‌گیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی https://twitter.com/khabgard سایت: http://khabgard.com ایمیل: info@khabgard.com ‌‌‌

Mostrar más
2025 año en númerossnowflakes fon
card fon
17 369
Suscriptores
+424 horas
+107 días
-10530 días
Archivo de publicaciones
04:45
Video unavailableShow in Telegram
پاسخ حبیب حسینی‌فرد به این‌که چرا بعضی مقامات و رسانه‌های جمهوری اسلامی تلاش می‌کنند بگویند انفجارهای کرمان کار داعش نبوده و پای اسرائیل و یا آمریکا وسط است؟ و چرا مواضع و واکنش حکومت در مورد این قضیه آشفته به نظر می‌رسد؟ @KhabGard
Mostrar todo...
IMG_3204.MP414.84 MB
00:29
Video unavailableShow in Telegram
«خدای متعال همین‌طور حرف می‌زد. در واقع زبان من بود، حرف‌ خدا بود.» ظاهراً خامنه‌ای بدون هماهنگی قبلی به درجه‌ی «وحی» رسیده و الان پیغمبر صد و بیست و چهار هزار و یکمی محسوب می‌شود. بیچاره «امام زمان» شیعیان که باز باید حالاحالاها در غیبت کبرا بماند. و بیچاره‌تر کشور ایران و ایرانیان که اسیر چنین پیغمبر ستمکار ویرانگری شده‌اند. @KhabGard
Mostrar todo...
IMG_3193.MP41.27 MB
اگه اکانت پریمیوم دارید، برای حمایت از خوابگرد و بهتر شدن امکاناتش، لطفاً کانال خوابگرد رو از طریق آدرسِ زیر BOOST (تقویت) کنید. راستش هنوز نمی‌دونم قراره دقیقاً به چه کاری بیاد، ولی فکر می‌کنم اگه بوس کردن مفتی کار قشنگیه، شاید بوست کردن مفتی هم کار زشتی نباشه! 😉 https://t.me/khabgard?boost
Mostrar todo...
03:27
Video unavailableShow in Telegram
رقص ایران این سه دقیقه و نیم را ببینید و اگر دوست داشتید، کامل ٢٣ دقیقه‌ای‌اش را در یوتیوب تماشا کنید. 👇 https://youtu.be/2EfsmDbpFNU @KhabGard
Mostrar todo...
IMG_3158.MP410.86 MB
تصنیف دل شیدا از غم عشقت دل شیدا شکست شیشهٔ می در شب یلدا شکست خواننده : خاطره پروانه آهنگ: علی‌اکبر شیدا تنظیم: فرامرز پایور @KhabGard
Mostrar todo...
Dele_Sheida-Parvaneh.mp32.24 MB
🔸اکبر محمدی‌فر، برادر همسر #داریوش_مهرجویی در گفت‌وگوی اختصاصی با رادیوفردا، کیفرخواست صادرشده علیه متهمان پرونده را زیر سؤال برده و جزئیات تازه‌ای از این پرونده را افشا کرده‌ است. 🔸برادر وحیده ‌محمدی‌فر معتقد است که قتل این دو هنرمند یک اقدام ارعابی سازمان‌یافته و پیچیده بوده و متهمان تحت آمریتِ فرد یا افرادی دیگر داریوش مهرجویی و همسرش را کشته‌اند. @RadioFarda @KhabGard
Mostrar todo...
گفت‌وگو با اکبر محمدی‌فر.MP322.89 MB
Photo unavailableShow in Telegram
رضا محمدی: «سردبیر ماهنامه قدیمی و تاثیرگذار دنیای سخن تمام شماره‌های این مجله را به‌صورت پی‌دی‌اف و رایگان در سایت مجله بارگذاری کرده است.» .
Mostrar todo...
02:33
Video unavailableShow in Telegram
امروز شبکه‌ی دوم تلویزیون آلمان، به‌مناسبت اعطای جایزه‌ی ساخاروف به خانواده‌ی #مهسا_امینی گزارش ویدئویی کوتاهی از ایران پخش کرد.  خبرنگار می‌گوید که دیگر اثری از ناآرامی‌ها (اعتراضات) نیست، ولی زیر و روی پوست شهر تغییرات معناداری دیده می‌شود.  زن اول می‌گوید که امروز روسری سر کرده، ولی به‌ندرت این کار را می‌کند، حتی جاهایی که اجبار است، مگر این که مأموران تذکر بدهند و در مجموع جرئت و جسارت بیشتری پیدا کرده. زن چادری می‌گوید که دولت برود به کارهای اساسی‌تر بپردازد و با فساد مقابله کند، مگر مهسا چه کرده بود که آن گونه با او رفتار شد. دختر دانشجو هم که در اعتراضات خیابانی #زن_زندگی_آزادی شرکت داشته، می‌گوید که دیگر امروزه زنان درباره‌ی حجاب اجباری متفاوت فکر می‌کنند؛ تعداد زیادی آن را نادرست می‌دانند و آن‌هایی هم که به آن اعتقاد دارند، می‌گویند که نباید اجباری در کار باشد. خبرنگار، ضمن اشاره به تلاش برای تصویب قانونی سفت‌وسخت‌تر دربارهٔ حجاب، این تلاش‌ها و تقدیرهای خارج از کشور را خاری در چشم محافظه‌کاران توصیف می‌کند. @KhabGard
Mostrar todo...
IMG_3052.MP413.47 MB
کاملِ متنِ سخنرانی نرگس محمدی برای مراسم جایزه‌ی صلح نوبل را اگر نخوانده‌اید، در زودبینِ پای همین فرسته می‌توانید بخوانید؛ حدود ۲۵۰۰ کلمه است. . تقی رحمانی، همسر نرگس، جایی گفته بود من در ۴۰سالگی به این رسیدم که دموکراسی بدون جامعه‌ی مدنی شدنی نیست، ولی نرگس خیلی جوان‌تر بود که به این مسئله رسید. متن این سخنرانی نشان می‌دهد که نرگس محمدی، آن هم داخل زندان اوین، هنوز از بسیاری چهره‌ها (حتا همسرش که هنوز از حرف‌هایش بوی تحلیل زیگزاگی می‌آید) و بسیاری گروه‌های سیاسی داخل و خارج کشور از هر طیفی، از این سرِ اصلاح‌طلب تا آن سرِ سلطنت‌طلب، جلوتر است. پاره‌هایی از متن: 📍«استبداد» روی دیگر سکه‌ی «جنگ» است. شدت ویرانگری و انهدام هر دو هولناک است. یکی مستقیم با شعله‌های ویرانگر آتش که قابل رؤیت است و دیگری موذیانه و فریبکارانه «انسان» را پاره‌پاره می‌کند. جان دادن «انسان» در دالان‌های «وحشت» و ناامنی استبداد چون جان دادن پرهراس یک انسان بی‌پناه زیر آتش موشک و گلوله است. 📍حقوق بشر در خلأ اتفاق نمی‌افتد، حال آن‌که حقوق بشر در کشور ایران تحت فشارهای چندجانبهٔ نیروهای قدرتمند سرکوبگر قرار دارد و دولت‌های غربی نمی‌بایست با اتخاذ راهبردهای سرگردان معطوف به استمرار حکومت جمهوری اسلامی، دموکراسی و حقوق بشر را به تأخیر اندازند. 📍دولت‌ها و سازمان ملل آنچنان که ضروری و سزاوار می‌نمود، اهتمام جدی، انسجام عملی و رویکردی پیش‌برنده برای حمایت معطوف به پیروزی مردم ایران نداشته‌اند. 📍سیاست‌ها و راهبردهای دولت‌های غربی سطحی‌تر از آن بوده که با اصالت‌بخشی به اراده‌ی مردم ایران برای رسیدن به اهداف‌شان، دموکراسی را در این نقطه از جهان ممکن‌تر و صلح را تضمین نمایند. 📍جمهوری اسلامی بسیاری از حقوق مندرج در اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر و میثاقین را در همه‌ی ابعاد زندگی مردم اعم از سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست‌محیطی به مخاطره افکنده است. 📍تبعات و پیامدهای نقض حقوق بشر که بهای ابقاء حکومت‌های اقتدارگرا است، در داخل مرزهای جغرافیایی نمی‌ماند و تبعات سنگین و جبران‌ناپذیر مهاجرت، آوارگی، بروز جنگ‌ها، آشوب‌ها، مداخلات نظامی و ایجاد بستر مناسب برای رشد گروه‌های تروریستی و بنیادگرایی، چون تبعات پهن‌دامنه‌ی جنگ بین کشورها، به کل جهان سرایت می‌کند. 📍در دنیای جهانی‌شده، یا «حقوق بشر» جهانی خواهد شد یا پیامدهای «نقض حقوق بشر». 📍فساد افسارگسیخته‌ی سیستماتیک، ناکارآمدی و سوءمدیریت، اختلاس و غارت اموال و ذخایر عمومی، جامعه را دچار فقر، نابرابری‌های عمیق، بیکاری و دیگر نابسامانی‌ها کرده که تبعات سنگین این سیاست‌ها «زیست انسانی» مردم و «شأن» و «منزلت» انسانی آن‌ها را در معرض «فروپاشی» و «انهدام» قرار داده است. پاسخ رژیم در برابر معترضان همواره پرونده‌سازی، دستگیری، زندان و گلوله بوده است. آبان ۹۸ شاهدی بر این مدعاست. 📍انتخابات و صندوق‌های رأی به دلیل رویکرد متحجرانه، ساختار متصلب، قوانین غیردموکراتیک و مکانیزم و رویه‌های غیرشفاف و متقلبانه، برای اکثریت مردم ایران موضوعیتی ندارد. 📍تشدید سرکوب زنان به موجب «حجاب اجباری» ننگین حکومتی، ما را دچار «انفعال» یا «انطباق» نخواهد کرد، چرا که باور داریم «حجاب اجباری» از سوی حکومت نه فریضه‌ای دینی و الگویی فرهنگی بلکه به‌منظور جریان و شریان عنصر «سلطه» و «تسلیم» در رگ و پی کل جامعه بوده و «لغو حجاب اجباری» به‌منزله‌ی لغو تمام شقوق سلطه و شکستن سرکوب استبداد دینی است. 📍رژیم جمهوری اسلامی در نازل‌ترین سطح مشروعیت و پایگاه اجتماعی مردمی و در موقعیت «تعادل ناپایدار» قرار دارد و ظهور هر عنصری به عنوان کاتالیزور، شکل نهایی سیاست‌های ستیز و «گذار از استبداد دینی» را رقم خواهد زد؛ چرا که باور به «دموکراسی» و «حقوق بشر» صرفاً امور محصور در «زیست ذهنی» روشنفکران ایران نیست، بلکه کنش‌های جمعی و فردی پردامنه‌ای را در کل جامعه رقم زده است. 📍جنبش «زن زندگی آزادی» وارث و وامدار همه‌ی این سال‌ها مقاومت با استراتژی‌های گوناگون است. 📍این روزها سبک زندگی بستر مقاومت روزمره‌ی جوانانی است که خیابان و عرصه‌ی عمومی را به فضایی برای مقاومت مدنی فراگیر تبدیل کرده‌اند. مقاومت زنده و مبارزه پابرجا است. 📍مقاومت مداوم و خشونت‌پرهیز بس سترگ است. این همان راه دشواری است که ایرانیان به اتکای آگاهی تاریخی و اراده‌ی جمعی خود تا امروز پیموده‌اند. مردم ایران، با استمرار، انسداد و استبداد را ویران خواهند کرد. تردید نکنید، این امر قطعی است. @KhabGard .
Mostrar todo...
06:50
Video unavailableShow in Telegram
«نوایی» اجرای Öst Ensemble (گروه شرق) که یک گروه موسیقی در وین است و قطعات سنتی و شرقی از اروپای شرقی و خاورمیانه تا آسیای میانه را اجرا می‌کند. تنظیم و دف و تنبور: آریا ترکانبوری سنتور: الناز محمدزاده خواننده: هادی مصطفایی (که متأسفانه اجرایش چنگی به دل نمی‌زند) اینستاگرام Öst Ensemble @KhabGard
Mostrar todo...
IMG_3038.MP421.33 MB
آرشیو کامل سینمایی آریامن احمدی، روزنامه‌نگار، آرشیو بزرگی از فیلم‌های برگزیده‌ی تاریخ سینما از ۱۹۱۰ تا ۲۰۲۳ فراهم کرده؛ مجموعه‌ای از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما در یک هاردِ چهار ترابایتی (بیش از سه هزار فیلم با زیرنویس فارسی). خودش در فایل بالا درباره‌ی فهرست فیلم‌ها کامل توضیح داده. برای خرید کل مجموعه یا هر فهرست جداگانه می‌توانید از طریق شماره‌ی تلگرام و واتس‌اپ داخل فایل با او تماس بگیرید. @KhabGard
Mostrar todo...
ARYAMAN MOVIES 1402.pdf1.82 KB
02:02
Video unavailableShow in Telegram
از سه روز پیش در پراگ برف باریدن گرفت، نرم و آهسته اما پیوسته، تا امروز که واهشت. حالا قرار است برویم برای یخبندان ١٠ درجه زیر صفر. می‌گویند یادآور زمستان‌های قدیم پراگ است. برای من تا این‌جایش آرامش‌بخش بوده و حتا شادی‌بخش. از پس از کرونا، احساسی از این جنس را گم کرده بودم در زندگیِ ناگزیر در پراگ. به‌اشاره‌ی دوستی یادم افتاد به ترانه‌ی بسیار قدیمی «برف» که «گوله‌گوله برف می‌آد، ریزه‌ریزه برف می‌آد». ترانه را گذاشتم روی این ویدئو که صبح روز دوم گرفتم. شاید احساس خوشِ این معجون حال شما را هم خوش کند، ولو به‌قدر یک نیم‌لبخند. @KhabGard
Mostrar todo...
IMG_3006.MOV10.62 MB
آرشیو کامل سینمایی آریامن احمدی روزنامه‌نگار، آرشیو بزرگی از فیلم‌های برگزیده‌ی تاریخ سینما از ۱۹۱۰ تا ۲۰۲۳ فراهم کرده؛ مجموعه‌ای از بهترین فیلم‌های تاریخ سینما در یک هاردِ چهار ترابایتی (بیش از سه هزار فیلم با زیرنویس فارسی). خودش در فایل بالا درباره‌ی فهرست فیلم‌ها کامل توضیح داده. برای خرید کل مجموعه یا هر فهرست جداگانه می‌توانید از طریق شماره‌ی تلگرام و واتس‌اپ داخل فایل با او تماس بگیرید. @KhabGard
Mostrar todo...
Aryaman.pdf3.04 KB
14:33
Video unavailableShow in Telegram
اولین صحبت‌های توماج بعد از آزادی از کانال یوتوب توماج .
Mostrar todo...
y2mate_is_اولین_صحبت_های_توماج_بعد_از_آزادی_pWlF3i_1Kl8_144pp_1701111665.mp420.66 MB
«آواز پیامبر»، برنده‌ی بوکر ٢٠٢٣ داستان یک زن در دوران دیکتاتوری . بوکر، معتبرترین جایزه‌ی ادبی بریتانیا و دنیای انگلیسی‌زبان، به پل لینچ نویسنده‌ی ایرلندی برای نگارش رمان «آواز پیامبر» اهدا شد؛ رمانی که یک ویران‌شهر را به تصویر می‌کشد. مراسم اهدای جایزه بوکر ۲۰۲۳ عصر یکشنبه در لندن، پایتخت بریتانیا برگزار شد و نازنین زاغری، که پیشتر در ایران با اتهام‌های سیاسی زندانی شده بود، یکی از سخنرانان این مراسم بود. «آواز پیامبر» پنجمین رمان آقای لینچ است و او برای اولین بار برنده‌ی این جایزه معتبر شده است. این رمان داستان تلخ زندگی مادر یک خانواده‌ی ایرلندی را روایت می‌کند که کشورش در حال سقوط در یک نظام دیکتاتوری است. برخی منتقدان این رمان را جزو رمان‌های تنگناهراسانه (کلاستروفوبیایی) دسته‌بندی کرده‌اند. آقای لینچ که بخشی از رمان «آواز پیامبر» را در دوران قرنطینه‌ی کرونا نوشت، پس از دریافت جایزه‌اش گفت: «نوشتن این کتاب آسان نبود. بخشی از من فکر می‌کرد با نوشتن آن شغلم را به خطر می‌اندازم اما باید آن را به پایان می‌رساندم.» او در یک نشست رسانه‌ای با بیان این که شرایط آزاردهنده مقررات منع آمد و شد و شیوع یک ویروس، پیش از شیوع کرونا به ذهنش خطور کرده بود، افزود: «اما دیدن این اتفاق در زندگی واقعی بسیار عجیب بود.» رمان «آواز پیامبر» داستان زندگی ایلیش استک، مادر چهار فرزند، است که در زمانی نامشخص در دوبلین زندگی می‌کند. زندگی او با ناپدید شدن همسرش که توسط پلیس مخفی جدید ایرلند تحت تعقیب است، زیرورو می‌شود. شخصیت اصلی «آواز پیامبر» سپس به دنبال حفظ انسجام خانواده‌اش است، در حالی که در اطرافش کشور ایرلند راه استبداد را در پیش گرفته است. جایزه بوکر از معتبرترین جوایز ادبی در جهان است که به آثار داستانی‌ای جایزه می‌دهد که به زبان انگلیسی نوشته شده باشند. پیشتر اهدای این جایزه به ارزش مادی ۵۰ هزار پوند به نویسندگانی مانند سلمان رشدی، مارگارت اتوود و ارونداتی روی، در شناساندن این نویسندگان به جهانیان نقش عمده داشته است. همه‌ی رمان‌نویس‌هایی که امسال نامزد نهایی این جایزه شدند، شامل دو آمریکایی، یک کانادایی، دو ایرلندی و یک نویسنده کنیایی‌تبار، برای نخستین بار به این مرحله راه یافته بودند. آقای لینچ که ۴۶ ساله است از این که جایزه بوکر را به ایرلند «بازگرداند» ابراز خرسندی کرد. او پنجمین ایرلندی است که برنده این جایزه شده است. او در دوبلین زندگی می‌کند و پیش از این رمان‌هایی چون «آن سوی دریا» و «گریس» را نوشته که مورد تحسین منتقدان قرار گرفته‌اند. سخنرانی اصلی مراسم اهدای جایزه بوکر نازنین زاغری رتکلیف بود که سال گذشته از زندان اوین در تهران آزاد شد و به بریتانیا بازگشت. او درباره‌ی این‌که چگونه در سلول انفرادی کتاب‌ها به او کمک می‌کردند سخن گفت. خانم زاغری گفت: «وقتی نگهبان در را باز کرد و کتاب‌ها را به من داد، احساس رهایی کردم. می‌توانستم کتاب بخوانم، کتاب‌ها می‌توانند مرا به دنیای دیگری ببرند و این می‌توانست زندگی من را متحول کند. یک روز هم‌سلولی من از طریق پست کتابی دریافت کرد. آن کتاب "سرگذشت ندیمه" نوشته‌ی مارگارت اتوود بود که به فارسی ترجمه شده است.» منبع @KhabGard .
Mostrar todo...
کتاب زاهدان جستارهایی از یک جغرافیایی نامرئی قاسم نجاری: اول. کتاب زاهدان منتشر شد. خوشحالی من این‌جاست که به لطف نشر سالینه دست هیچ ارشاد و ارشادگری به این کتاب نرسیده. کتابیه که من توش از شهرم نوشتم، از پدرم و مادرم و مادربزرگم و پدربزرگم و از دوستانم و از آدم‌های رقصانِ به‌خاک‌افتاده‌مون. حالا تک‌تک کلماتش به همون شکلی‌ان که قرار بوده خونده بشن. از خوشبختی منه که «کتاب زاهدان» تکه‌ای از مقاومت در برابر سانسوره. تکه‌ای کوچیک. کتابی که اسم زاهدان رو داره، نمی‌تونست و نباید زیر دست نابودکنندگان زاهدان می‌رفت. و نرفت. دوم. رئیس یکی از نشرهای مدعی و قدیمی برگشت به من گفت: مثل کتابت تا حالا نوشته نشده. کتاب عالیه. اما این یکی رو که چاپ نمی‌کنیم. برگرد به سیستان و بلوچستان و بیشتر بنویس. من هم گفتم بله، حتماً جناب. فرمایش دیگه‌ای باشه؟ و همون‌جا تصویر سانسورچی برام گسترده‌تر شد. فرهیختگانِ تحسین‌کننده‌ی ماهم می‌تونن جلوی خونده‌شدن‌مون رو بگیرند.  ناامیدکننده و پیر و کُندند. به ما وحشی‌ها نمی‌خورن. ما می‌نویسیم، شخم می‌زنیم اون کُندی رو و دیوانه می‌کنیم شهرهامون رو. و پوست‌مون کلفت‌تر از چاپ‌نشدن‌ها و نه‌شنیدن‌هاست. سوم. این کتاب زاهدانه. هر کلمه‌ش رو با تمام وجودم نوشتم. کتاب خوبیه. اما کامل نیست. تجربه‌ی خیلی از زندگی‌های این شهر رو نداره؛ زندگی بلوچی، تجربۀ زنانۀ شهر و بسیاری دیگه. کاش این شهر آدمای دیگه‌ای داشته باشه که براش بنویسن. کتاب زاهدان من، تظاهر نداره. بیشتر اتوبیوگرافی من و اتوبیوگرافی شهره. شهر از زبان من و من در کلمات شهر. کتاب رو از سالینه (@salinebook) سفارش بدهید، هر جای دنیا باشید بهتون می‌رسونن. امیدوارم لذت ببرید ازش. با اشباح زاهدان خوش بگذره. (اکانت برای ثبت سفارش: @fifibarzegaran) @KhabGard .
Mostrar todo...
در قاموس جمهوری اسلامی،‌ زنان بدون بی‌روسری که هیچ، زنان با پوشش کاملاً اختیاری هم اگر کشته شوند، می‌توانند «شهید» باشند، عکس‌شان هم در خبرگزاری سپاه به‌احترام منتشر می‌شود. البته فقط دو شرط دارد: زن ایرانی نباشد، قاتل هم بسیج و سپاه و نیروی خامنه‌ای نباشد. @KhabGard
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
اعدام مصنوعی به‌سبک حاجی #داستان_بی_ویرایش احمدرضا حائری یادم میاد اوائل آذرماه بود، تازه دادگاه‌مان با صلواتی برگزار شده بود، توی عمومی بند ۲۴۰ وزارت اطلاعات بودیم، حوالی ساعت سه نصف شب آمدند دنبالم؛ گفتند همه وسائلت را جمع کن. روزهای قبل صحبت سر این بود که نزدیک ساعت اذان اعدام می‌کنند، بعضی از بچه ها با این ذهنیت و با توجه به‌ پخش جلسات دادگاه ما از صداوسیما، فکر می‌کردند برای اعدام می‌برنم، سعی ‌کردند موقع خداحافظی گریه‌شون را پنهان کنند و بهم دلداری بدند! دستهام را از پشت دستبند زدند، همراه پابند و چشم بند از بند خارج شدیم، سوار ماشین کردند، و ماشین راه افتاد، نمی‌تونستم بفهمم از اوین خارج شدیم یا نه، ناگهان ماموری ‌‌که جلو نشسته بود گفت: "اجرات‌ اومده!" از بچه‌ها شنیده بودم معنای این جمله چیه! خشکم زده بود! بعد از چند دقیقه همون مامور ‌کاغذی و خودکاری داد دستم و گفت:" "وصیتی اگر داری بنویس!" بعد از چند لحظه سکوت گفتم:" "قبلا نوشتم توی وسائلم هست!" چنان بهت‌زده بودم که انگار این خودم نیستم حرف می‌زنم و شخص دیگری دارد از طرف من پاسخ می‌دهد و من هم شنونده این دیالوگ هستم! انگار خوابی وحشتناک می‌دیدم که توش گیر افتاده و منتظر بودم با صدای فریاد کسی از خواب بپرم، فریادی ‌که زده نمی‌شد و خواب لحظه به لحظه وحشتناک‌تر می‌شد! بعد از یک ساعت چرخیدن، ماشین نگه داشت و پیاده‌ام کردند، نمی دانستم کجا هستیم! یکی از مامورانی که همراهم بودند به نفری که انگار از قبل آنجا منتظر ما بود گفت: "حاجی برای اجرا آوردیمش!" اون مامور جدید که انگار مسن‌تر بود گفت: " خوب ببریدش!" چند قدم جلوتر همون مامور اولی گفت: "پات را بلند کن جلوت سکو است!" و بعد از قرار گرفتنم روی سکو من را چرخاند و خطاب به مامور مسن‌تر گفت: "حاجی بندازم!؟" مامور مسن‌تر با لحنی مثلا دلسوزانه پاسخ داد: "آره! اما چون جوونه!، گناه داره! سعی کن طناب را کج بندازی که موقع افتادن درجا گردنش بشکنه و خیلی زجر نکشه!" و بعد سوزش طنابی را دور گردنم حس کردم. مامور مسن‌تر شروع کرد به خواندن قرآن و بعد از چند دقیقه ‌قرآن خواندن گفت:" "جوون طلب استغفار کن این دم آخر! توبه کن! شاید اون دنیا بخشیده بخشی!" با شنیدم این جمله، خونی که انگار در بدنم منجمد شده بود ناگهان به جوش آمد و با سر و صدا و نثار چند فحش گفتم:" "زودتر راحتم کنید بی‌شرفا!" هر لحظه منتظر بودم زیر پام خالی بشه و بعد از اتمام نصایح مامور مسن‌ درباره "محسنات توبه قبل از اعدام" به گفته خودش و به لطف کج بستن طناب گردنم بشکنه و تمام! یک لحظه سکوت برقرار شد و صدای زنگ زدن گوشی تلفن همراهی به گوشم رسید و صدای همان مامور مسن‌تر که می‌گفت:" پس فعلا دست نگه داریم!؟ یه فرصت دیگه بهش دادید همکاری کنه!؟ خدا خیرت بده حاجی! آره جوونه! باشه حاجی! چشم حاجی! التماس دعا حاجی!" وقتی ‌که مامور جوان‌تر طناب را از دور گردنم باز کرد، انگار هر دو پام قطع شده باشه‌، افتادم زمین، پاهام خالی کرده بود! مامور جوان همکارش را صدا کرد و من را کشان‌کشان سوار ماشین کردند! وقتی برگشتیم به بند ۲۴۰ هوا ‌روشن شده بود...!" آن‌چه آمد روایت هولناک سامان یاسین(صیدی) خواننده هموطن کرد از "اعدام مصنوعی"‌اش توسط ماموران وزارت اطلاعات در آذرماه سال گذشته بود. روایتی که شنیدنش قلب هر انسان‌ آزاده‌ای را به درد می‌آورد. وقتی سامان این شکنجه را برایم روایت کرد، یاد این جمله آرتور کوستلر در کتاب "گفتگو با مرگ" افتادم که:"عملا ترسی از لحظه اعدام نداشتم، فقط از ترس لحظه پیش از اعدام ترس داشتم." گویی حاجی! و همکارانش در کاربست این شکنجه جمله کوستلر را مدنظر داشته‌اند! دو روز بعد از آن شب هولناک، حکم واقعی اعدام را به سامان ابلاغ می‌کنند، خبر صدور حکم که به همسر باردارش‌ می‌رسد، مادر دچار شوک شده و کودکی را که یک ماه مانده بود به تولدش از دست می‌دهد. چند هفته بعد مادر سامان مدارک پزشکی از دست رفتن نوه‌اش را نزد صلواتی می‌برد و می‌گویید:" بچه‌اش را که کشتید لااقل خودش را دیگر از من نگیرید و اعدام را لغو کنید!" و صلواتی پاسخ می‌دهد:" "همون بهتر که بچه‌اش از بین رفت این لیاقت پدر شدن نداره!" سامان را جز همان جلسه نمایشی آبان سال گذشته، به هیچ دادگاهی‌ نبرده‌اند، و‌کیل او اجازه دسترسی به پرونده را ندارد، و ۱۴ماه است که بلاتکلیف در زندان مانده است‌... احمدرضا حائری ۲۹ آبان ۱۴۰۲ زندان قزلحصار @KhabGard .
Mostrar todo...