Life art
Ir al canal en Telegram
2025 año en números

17 116
Suscriptores
-524 horas
-317 días
-14030 días
Archivo de publicaciones
این فووووق العاده ترین متن همه عمرم بود
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﺸود ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﺮ ﻭ ﻻﻝ ﻣﯿﺸود ﺷﻄﺮﻧﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻮﻝ ﺫﻫﻨﯽ ﻣﯿﺸود ﺭﻗﺼﯿﺪ
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺳﺮﻃﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸود از زندگی گفت
ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﺩﻡ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭﻭﯼ ﻭﯾﻠﭽﺮ ﻣﯿﺸود قدم زد
ﻭﻟﯽ
ﺑﺎ یک ﺁﺩﻡ بی احساس،
ﻧﻪ ﻣﯿﺸود ﺣﺮﻑ ﺯﺩ،ﻧﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ،ﻧﻪ ﻗﺪﻡ ﺯﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺷﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ !!!!
یک ضرب المثل چینی می گوید برنج سرد را می توان خورد،
چای سرد را می توان نوشید اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد...
مهم نیست کف پاتو شستی یا نه؟!
حتی مهم نیست کف پات نرمه یا زبر
اما این مهمه
که وقتی از زندگی کسی رد می شی ؛
رد پای قشنگی از خودت به جا بگذار
همیشه میشه تموم کرد
فقط بعضی اوقات دیگه نمیشه دوباره شروع کرد...
مواظب همدیگه باشیم !
از یه جایی بــه بعد...............دیگه بزرگ نمیشیم؛ پـیــــــــــر میشیم
از یه جایی بــه بعد............. دیگه خسته نمیشیم؛ می بُــــــــــــرّیم
از یه جایی بــه بعد..........دیـگه تــکراری نیستیم؛ زیـــــــــــادی هستــــــــیم...!!
پس قدر خودمون ، دوستانمونو، زندگيمونو و کلأ حضور خوشرنگ مون رو تو صفحهء دفتر خلقت بدونيم...
و الا......
@life_ch
خیلی خوشگل نبود
یه صورت معمولی داشت، با چشمای معمولی و مهربون.
اما؛
اما قشنگ می خندید...
انقد قشنگ می خندید که آدم احساس می کرد هیچکس تو دنیا مثل اون بلد نیست بخنده!
راستش همه کار کردم که به دستش بیارم...
چند سالی هم بودیم با هم.
دروغ چرا! همه چی هم خوب بود.
دوسم داشت؛ دوسش داشتم.
اما انگار آدم وقتی داره به آرزوهای بزرگش می رسه یادش میره که چقد آرزوهای کوچیک هم داشته!
یادمه یه بار خسته از سر کلاس برمی گشتم خونه که تو راه زنگ زد و گفت بریم بیرون!
عدسی پخته بود... خودش کلاسش رو نرفته بود که درستش کنه و بیاره تا بتونیم با هم بخوریم.
یکم شور شده بود؛
به شوخی غر زدم بهش که چرا انقد شور آخه دختر! گلوم سوخت!
ولی بعد فوری نوک دماغشو گرفتم کشیدم و گفتم: با این حال، باورکن این خوشمزه ترین عدسی بود که تا حالا خورده بودم !
می دونستم بلده خوب غذا درست کنه؛
فقط چون عجله ای بوده این یه دفعه اینطوری شده.
اون موقع ها آرزوم همین چند لحظه نشستنا کنارش بود.
یه مدت که گذشت الکی بهانه گیر شدم؛
هر بار سر یه چیزی ناراحتش می کردم؛
همه کارم کرد واسه موندنما!
اما من دیگه رویاهای جدید تو سرم داشتم؛
و از نظر من اون سد راه تک تکشون بود.
واسه همین یه روز بی دلیل گذاشتم و رفتم.
الآن یک ماهی میشه که برگشتم ایران.
دیروز عصر خیلی اتفاقی توی پارک دیدمش.
برعکس من که هر دفعه یه چیز می گفتم و هر روز یه رنگ عوض می کردم؛اون انگار خیلی عوض نشده بود...
فقط یه ذره پیر شده بود، یه ذره هم آروم تر.
با همون تیپ و قیافه!
نمیدونم چرا با وجودی که ازش فاصله داشتم، ولی انگار بوی عطرشو حس میکردم. نمیدونم شایدم خیالاتی شده بودم…
گاهی وقتا لبخند می زدا اما خنده هاش دیگه اون شکلی نبود...
چشاشم هنوز مثل قبل مهربون بود اما برق اون سالها رو نداشت.
همین طوری زل زده بودم به صورتش؛
یه تیکه از موهای جو گندمیشو دزدکی دیدم از زیر روسریش؛
همون روسری که من براش خریده بودم؛
باورم نمی شد هنوز نگهش داشته
باشه!
داشت یه دختر بچه رو توی تاب هل می داد که مامان صداش می زد.
میدونی من آدمای زیادی رو شناختم تو این مدت...
اما انگار هیشکی مثل اون دوست دارماش بوی موندن نمی داد.
یه لحظه دلم خواست زمان برگرده و بشیم همون دو تا دانشجوی ۲۰ ۲۲ ساله که عصرا بعد کلاس از ذوق و شوق بودن کنار همدیگه همه کوچه ها و خیابونای شهر و قدم می زدن، بدون اینکه حتی یه لحظه خسته بشن
اما...
الان ساعت ۱۰ شبه و اون احتمالا داره کنار خانوادش عدسی خوش نمک می خوره. منم همچنان روی صندلی پارک نشستم و به اون سالها فکر می کنم؛ اما نه مثل اون خانواده ای دارم و نه کسی که حتی توی خونه منتظرم باشه.
می دونی یه چیزایی هست که آدم سال ها بعد می فهمه!
سال ها بعدی که دیگه خیلی دیره.
خیلی دیر…
#نیلوفر_زارع
@life_ch
من محو او شدهام.
از آن بعدازظهرِ گرم در او ماندهام. این همان حالتیست که روح را به مبارزه میکشاند و بیدار میکند.
مرزیست میان آنچه بودهای و آنچه قرار است بشوی. عبور از این مرز یک استحالهی روحانیست. استحالهای که روح را بیدار میکند.
او تنها یک آدم نیست. جهان کاملیست از آدمهایی که در زندگیام دیدهام، خوب و بد، تمام آنها را در خود جمع کرده است و این تضاد، من را دچار هیجان و از خودبیخودی میکند.
از آن بعدازظهر در او ماندهام. در او میگردم و هرقدر بیشتر میگردم، بیشتر جاخوش میکنم. این همان شروع ترکِ خود است، ترک منْ بودنِ خود.
و منْ را از زاویهی دیگری دیدن. در آیینهای دیدن و شکافتن و عمیق شدن.
این همان قدم اول است یا بهتر است بگویم همان مرتبهی اول و چه شیرین است که لذت روحانی و جسمانی را با هم دارد و چه شیرینتر که لذت ترکِ منْ بودن را ناخواسته و بیاراده در روبهرویی با کسی دیگر میچشی.
#شیما_سبحانی
@life_ch
.
تو مدام از کارهایی که در گذشته انجام ندادی یا آنها را بد انجام دادهای گلایه میکنی. طوری که انگار این کار فایدهای دارد. چرا خودت را نمیبخشی و به خودت یادآوری نمیکنی که همیشه بیشترین تلاشت را کردهای؟
انسانها این حق را دارند که به تدریج کامل شوند. لازم است گذر عمر، چیزی جز موی سفید برای ما به ارمغان بیاورد...
بهترینجایجهاناینجاست
#فرانسسک_میرالس
@life_ch
من به عنوان یک |زن| نمیگويم كه ميز آرايش نداشته باشي
اما ميگويم حداقل از ميز تحريرت بزرگ تر نباشد!
نميگويم لوازم آرايش نخر
اما ميگويم حداقل كتاب هم بخر...
من نميگويم دل نبند.
عاشق نشو
به خاطر عشقت فداكاري نكن بلكه ميگويم عاشق خوب كسي شو.
به كسي دل ببند كه عشق را...
اين صميميت روحاني را خوب بفهمد و بشناسد.
نميگويم هر ماه رنگ موهايت را به روز نكن
اما يادت نرود دانش و سوادت را هم به روز كني.
مقاله بخواني و بداني در دنيا چه ميگذرد.
من نميگويم كمدت پر از لباس هاي رنگارنگ نباشد
اما ميگويم كتابخانه ات بزرگتر باشد.
نگذار هيچ ابزاري را مثل اسباب بازي هاي كودكي اطرافت بريزند تا سرت گرم شود و نفهمي در جهان چه ميگذرد.
اصلا هر كاري خواستي بكن
اما انديشه ات را نفروش
براي خودت انديشه داشته باش.
@life_ch
با من به زبان خودت سخن بگو!
با همان زبان سادهی محلی.
من احساسِ مصنوعی یک بازیگر سینما را نمیخواهم.
من شعری نمیخواهم که با شنیدنش حس غریبگی به من دست بدهد!
شاعری که احساسش برای من نیست...
من شعری را میخواهم که چشمانت میسرایند، حتی اگر بسته باشند.
حتی اگر بدانم جایی را نمیبینند...
بخواهم سادهتر بگویم،
میشود یک فنجان چای
که تو برایم دم کردهای...
#مهران_رمضانیان
@life_ch
خُدا
چیست؟
کیست؟
کجاست؟
خدا در دستیست که به یاری میگیری
درقلبیست که شاد میکنی
درلبخندیست که به لب مینشانی
خدا درعطر خوش نانیست که به دیگری میدهی
درجشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی
آنجاست که عهد میبندی و عمل میکنی
خدا، در تو، با تو، و برای توست...
#سهراب_سپهری
@life_ch
به جای اینکه بیشتر دنبال کسی باشید که همهٔ معیارهای شمارو داره و اختلافی باهاتون نداره کسیرو پیدا کنید که با همهٔ تفاوتها و مشکلات سعی میکنه رابطهرو درست کنه.
تلاش کردن خیلی مهمه چون همیشه میشه به رابطهای که دو طرف سعی میکنند چیزی یاد بگیرن و انعطاف پذیر باشن، امیدوار بود.
عاشقانهترین رابطهها با حق به جانب بودن آدمها خراب میشه و بزرگترین اختلافها با سعی و تلاشِ درست، مدیریت میشه. پس یادتون باشه عشق بیش از هر چیز دیگهای مراقبت میخواد.
#پریسا_زمانیان
@life_ch
امیدوارم هر بار امیدت را گم کردی بلد باشی دوباره پیدایش کنی؛ جوری که کم ترین زمان را فدای نابلدی کنی.
برایت آرزو میکنم بالاخره با پوست و خونت عجین شود که در این زندگیِ عجیب هیچکس جز خودت به فریادت نمیرسد
این لعنتی را ممکن کن
" به خودت بیشتر از هر کس و هر چیز بِرِس "
شاید در تنگناهای این مسیر تنها چیزی که به کارت بیاید این باشد که به کولهات سر بزنی و در هر قدم تاکید کنی
" ادامه دادن کارِ زندههاست "
رویا ببافی
و همزمان
توقعت را از خودت و آسمان بالای سرت و زمین زیر پایت در منطقی ترین سطحِ ممکن نگه داری
به معنای کاملِ این جمله
" مراقبت کن از خودَت "
#پریسا_زابلی_پور
@life_ch
هیچ آدمی یک شبه تغییر نمیکند
هیچ آدمی یک شبه تصمیمات بزرگ نمیگیرد.
آدمی که یکروز بیخبر ناگهان چمدان ور میدارد و میرود
شک نکنید خیلی قبلتر از آن رفتهاست.
آدمی که یکروز فریاد میزند که "خستهام"
شک نکنید که مدتها قبل از آن منتظرِ شنیدنِ یک خسته نباشیدِ ساده بوده است.
آدمی که ناغافل میزند زیر گریه
مطمئن باشید که از مدتها قبل یک بغضِ سنگین را با خود به اینطرف و آنطرف میبرده.
#كيومرث_مرزبان
@life_ch
در چنان هنگامی بیا
که گذشتن از تو ممکن نباشد
که هیچ کس نتواند سکوتم را به هق هق گریه بدل کند
دستانم در دستان هیچکس ذوب نشود
لبهایم وقتی نام تو را میگویند از آتشش بسوزند
هر بدنی که سعی دارد جایگزینت شود
مثل شنهای روان سرازیر شود
در چنان هنگامی بیا که
میپندارم فراموشت کردم
میپندارم که تسلیم شدم
میپندارم که دیگر دوستت ندارم
در چنان هنگامی بیا
که هر ذره خونی که در رگانم جاریست
در مقابل جاذبهی زمین تاب آورد
آه….
آه….
در چنان هنگامی بیا
که گذشتن از تو ممکن نباشد
#اورهان_ولی
@life_ch
Photo unavailableShow in Telegram
در صورت آدمی دو چیز مهم است
یکی لبخندش
و دیگری عمق نگاهش
که هیچ جراحی نمیتواند به انسان بدهد
لبخند آدمی اقیانوس صورتش است...
و چشمهایش آفتاب...
#مایاکوفسکی
@life_ch
فراموش نکن که آدمی در این جهان هست که همیشه و هرلحظه میتوانی پیش او برگردی. روزی از ته قلبم تمام آنچه دارم و آنچه هستم را به تو بخشیدهام. تو قلبم را با خود خواهی داشت تا وقتی که من این جهان غریب را ترک بگویم، جهانی که دارد خستهام میکند. تنها امیدم این است که روزی تو بفهمی چقدر دوستت داشتهام.
✍🏻 #آلبر_کامو
📒 خطاب به عشق
@life_ch
انسان عاشق، نیازها را تشخیص میدهد. به آدمهای دلسوز نیاز دارد، کسی که دستِکم نسبت به او مهربان باشد، کسی که به راستی او را ببیند و بشنود. شاید تنها یک نفر، اما یک نفر که عمیقاً به او توجه داشته و مراقبش باشد؛ گاهی اوقات تنها یک انگشت میتواند رخنه یک سد را بپوشاند.
✍🏻 #لئو_بوسکالیا
📒 زندگی عشق و دیگر هیچ
@life_ch
Photo unavailableShow in Telegram
بزرگترین خیانتی که
میتوانی
در حق کسی کنی
این است که
او را
در یک امید نشدنی و محال
حبساش کنی
و بگذاری انتظار بکشد.
#ژان_فرانسوا_لیوتار
@life_ch
Photo unavailableShow in Telegram
طلایی که به دنبال آن میگردید در دل تاریکی پنهان شده
قدرت قلب منحصر به ماست و از منشا درونمان یعنی نور الهیمون برمیخیزد. هنگامیکه تو خودت باشی تمام چیزهایی رو جذب میکنی که با خود واقعیت هماهنگ هست.
📒 معجزه گر خاموش
✍🏻 #رضا_حیات_الغیب
@life_ch
