es
Feedback
شعر و متون عربی معاصر

شعر و متون عربی معاصر

Ir al canal en Telegram

لینک اولین پست https://t.me/sherarabimoaser/4

Mostrar más
2025 año en númerossnowflakes fon
card fon
13 583
Suscriptores
-424 horas
-387 días
-14030 días
Archivo de publicaciones
Photo unavailableShow in Telegram
كلما اتسعت الرؤية، ضاقت العبارة. --------------------- هر اندازه دید وسیع شود؛ سخن نیز محدود گردد. #النِفَّری ترجمه: #محمد_حمادی @sherarabimoaser
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
كلما اتسعت الرؤية، ضاقت العبارة. --------------------- هر اندازه دید وسیع شود؛ سخن نیز محدود گردد. #النِفَّری #محمد_حمادی
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ! @sherarabimoaser
Mostrar todo...
عزیزان و یاران همراه، کتاب‌های شعر (افقی بیکران) و (چهره‌هایی آویخته از دریچه‌ی سخن) را از طریق لینک‌های بالا در نمایشگاه مجازی کتاب تهران بخواهید. 🌷🌷🌷
Mostrar todo...
گالوا الليلة مطر حضرت الشگوگ البگلبي لمطرتك! ------------- گفتن امشب هوا بارونیه وُ من تَرکایِ قلبمو واسه‌ی بارونت مهیا کردم! #مظفر_النواب ترجمه: #محمد_حمادی #شعر_عامیانه_عراق @sherarabimoaser
Mostrar todo...
00:47
Video unavailableShow in Telegram
إذا كان لا بد أن أموت ‏فليأتِ موتي بالأمل ----------------- گَرَم حتمی‌ست جان دادن بباید مُردنم امیدواری آوَرَد #رفعت_العرعير ترجمه: #محمد_حمادی #savegazachildren #israelterrorist #genocideingaza #Gaza #palestine @sherarabimoaser
Mostrar todo...
7.84 MB
اگر دیدی میان ویرانه‌های خانه‌ای گل سرخی قد کشیده است، هرگز تعجب نکن: ما اینطور دوام آوردیم. #مصعب_ابو_توهة ترجمه: #سينا_كمال_آبادی #gazaunderattack  #palestineunderattack  #palestine #Gaza  #genocideingaza  #israelterrorist      #savegazachildren  @sherarabimoaser
Mostrar todo...
00:43
Video unavailableShow in Telegram
الذي اخترع الباب.. لم يدُر في خلده أنك قد تتسللين من خلال أغنية. ------------------- آن که در را اختراع کرد.. به ذهنش نرسیده بود که تو ممکن است از طریق ترانه‌ای نفوذ کنی. #عبدالله_جعفر ترجمه: #محمد_حمادی 🪕 🎼 و این نوا که هوش از سر همی بٓرٓد.. 👌❤️ تنبورنوازی: استاد هارون بچه (صوفی بابا) - افغانستان @sherarabimoaser
Mostrar todo...
2.07 MB
فرَّ قلبي إليها، كطيرٍ إلى عشه في الغُروب.. --------------------- گریزان شد دلم سویَش، چو پرنده‌ای که هنگامِ غروب، سویِ لانه‌اش گریزد.. #بدر_شاكر_السياب ترجمه: #محمد_حمادی @sherarabimoaser
Mostrar todo...
«خود مرگ است اینک آسمان» زمین تویی؛ کنون سرداران تباهی وُ سلاطین بردگی‌ها، تو را می‌بلعند ذره‌ ذره... زمین تویی؛ ظلمات می‌درد روشنی را اینک طعام تو: خشکیده‌‌نانی، آغشته به نفس‌های آوارگان وُ تن‌پاره‌های مردگان. زمین تویی وُ               بی‌پای‌افزاری و خاک تو لرزان و جنبان و هر آنچه بر توست خرقه‌هایی‌ست؛ چونان حجاب‌های آهنینی تلنبار می‌شوند بر سیمای معنا. آنک افق به واپس در می‌غلتد به مغاک‌ها اینک خورشید می‌پرسد: چیست این میغ گردان گرداگردم؟! . #آدونیس ترجمه: #صالح_بوعذار @sherarabimoaser
Mostrar todo...
من فرط الصمت بنت العناكب بيوتها على شفتي! ---------------- از فرطِ خموشی عنکبوتان لانه‌شان را بر لبانم ساختند! #ناشناس ترجمه: #محمد_حمادی @sherarabimoaser
Mostrar todo...
Repost from TgId: 1320703877
۱ در آغاز، دریا شامل بود وُ مهجور و تنها. دریا نه تنها در آغاز شامل بود وُ مهجور و تنها؛ بل غمین بود وُ فسرده. دچار بود به شیدایی مجهولی. تنهایی‌اش روزگاران بی‌شماری به طول انجامید؛ روزگارانی که شمارشان تنها به سنجه‌ی ابدیّت درآید. انس گرفت دریا به تأمل تنهایی خویش روزگارانی بس دراز. شبانه می‌نگریست به ستارگان بلنداها وُ در روز، چشم به راهِ خورشید. چو سر می‌رفت اندوه وُ چو به منتها می‌رسید دلتنگی وُ شیدایی؛ زمزمه می‌آغازید و نغمه می‌سرود. فرامی‌خواند باد را به ندایی‌ نجواوار، و باد هماره‌ هروله‌کنان می‌شتابید به سویش بهر یاری‌اش. می‌وزید از مجهول‌جای خویش تا یاری‌اش کند به کوبیدن طبل‌هایش و رقصیدن با تنِ جنبان به آب‌ها؛ زان‌پس آواز سر می‌داد. نغمه می‌سراید وُ سرمستانه کژ وُ مژ می‌شود وُ سپس، ستان می‌گردد از فرط فرسودگی؛  ستان می‌گردد تا بگرید. می‌گرید دریا با سرشک‌هایی که خودْ آفریده؛ از بخار نَفَس‌های خویش خلق‌کرده. برمی‌شوند بخارِ نفس‌ها به بلنداها، تا بازگردند به ژرفنای دهانش بسان فیض وُ اشک‌ها. ۲ اگر آفرینش ِ هنری، سفری برای کشف حقیقت باشد: حقیقت غربت و بیگانگی در این هستی( چراکه  همگان در غیاب خدایان، غریب و بیگانه‌ایم)، پس عطشِ برای کشف طبیعت این احساسِ تراژیک شعله‌ورتر خواهد شد؛ به‌خصوص اگر این غربت و بیگانگی طبیعتی مرکّب داشته باشد.... بنابراین آفرینش هنری، بیان و توصیف غربت و بیگانگی نیست؛ بلکه خواستن و اراده‌ی غربت و بیگانگی‌ست. چراکه ما در بیان و توصیف چیزی، کامیاب نخواهیم بود؛ اگر آن را بسیار نخواهیم و بسیار به آن عشق نورزیم. ۳ آن بُعد ناپیدا، هر طلبی را ناکام می‌گذارد؛ چراکه آن بُعد دورِ گمشده، ورای گُفتْ است و گُفتْ پدیدار است. ناکام می‌کند چراکه آن دُور آرمانی، امری‌ست که به بیان نمی‌آید و بیان و زبان، برهان حضور، در پدیدار است. #ابراهیم_الکونی ترجمه #صالح_بوعذار ابراهیم الکونی (زادهٔ ۱۹۴۸ میلادی در غدامس) نویسنده لیبیایی و یکی از بهترین و بزرگ‌ترین رمان‌نویسان جهان عرب است. متولد شهر غدامس در سال ۱۹۴۸ در لیبی به دنیا آمد. الکونی فارغ‌التحصیل دانشکده گورکی – موسکو در سال (۱۹۷۷) است. ابراهیم در پنجمین همایش بین‌المللی ابداعات رمان عربی قاهره، به عنوان بهترین رمان‌نویس جهان عرب انتخاب شد. ابراهیم الکونی بابت این جایزه که ۱۰۰ هزار جنیه مصری (۱۸ هزار دلار) بابت ابداعات ادبی خود دریافت کرده بود، جایزهٔ خود را به کودکان نیجر و مالی اهدا کرد.از دیگر جوایز او می‌توان به جوایز بین‌المللی سوئیس، ژاپن، فرانسه و جایزه کلمه‌طلایی از کمیته فرانکفونیه یونسکو اشاره کرد. وی نامزد دریافت جایزه من بوکر در سال ۲۰۱۵ شده‌است. رمان‌های الکوني به تصویرسازی دنیای صحرا به صورت بکر و شگرفی می‌پردازند. به‌طوری‌که صحرا تبدیل به موتیفی می‌شود که در اغلب آثار وی حضوری قاطع دارد که با اساطیر کهن لیبی و جهان گره می خورد. ازین‌رو حضور ژرف و شگرف اسطوره، دین، فلسفه، روایت‌های تاریخی و اجتماعی در آثارش، خوانش هرمنوتیک و بینامتنیّت‌ را در آن‌ها بسیار پررنگ کرده است. از دیگر برجستگی‌های رمان‌ها ‌و آثار ابراهیم‌الکونی، زبان فاخر و برجسته‌‌ی آن‌هاست که کمتر نویسنده‌ای در جهان عرب به سطح والای زبان وی می‌رسد.
Mostrar todo...
01:06
Video unavailableShow in Telegram
12.71 MB
شوف_بقينا_فين_يا_قلبي_عبد_الحليم_حافظ_صوت_عالي_الجودة.m4a11.65 MB
حننت إليك وقلت: إشاه والأموات إن جاعوا وإن عطشوا فما من عابر يدري سوى الأشباح والطين -------------------- دلتنگت شدم وُ گفتم: وای لرزم گرفت که مردگان چه گرسنه شوند وُ چه تشنه حالِ آنان را هیچ رهگذری درنمی‌یابد غیرِ گِل‌ها و شبح‌ها #حسب_الشيخ_جعفر ترجمه: #محمد_حمادی @sherarabimoaser
Mostrar todo...
وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ﴿۱۷﴾ [ای پیامبر!] هنگامی که به سوی دشمنان تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد [تا آنان را هلاک کند] و مؤمنان را از سوی خود به آزمایشی نیکو بیازماید؛ زیرا خدا شنوا و داناست. (آيه ۱۷ سوره مباركه انفال) @sherarabimoaser
Mostrar todo...
در آغاز، دریا شامل بود وُ مهجور و تنها. دریا نه تنها در آغاز شامل بود وُ مهجور و تنها؛ بل غمین بود وُ فسرده. دچار بود به شیدایی مجهولی. تنهایی‌اش روزگاران بی‌شماری به طول انجامید؛ روزگارانی که شمارشان تنها به سنجه‌ی ابدیّت درآید. انس گرفت دریا به تأمل تنهایی خویش روزگارانی بس دراز. شبانه می‌نگریست به ستارگان بلنداها وُ در روز، چشم به راهِ خورشید. چو سر می‌رفت اندوه وُ چو به منتها می‌رسید دلتنگی وُ شیدایی؛ زمزمه می‌آغازید و نغمه می‌سرود. فرامی‌خواند باد را به ندایی‌ نجواوار، و باد هماره‌ هروله‌کنان می‌شتابید به سویش بهر یاری‌اش. می‌وزید از مجهول‌جای خویش تا یاری‌اش کند به کوبیدن طبل‌هایش و رقصیدن با تنِ جنبان به آب‌ها؛ زان‌پس آواز سر می‌داد. نغمه می‌سراید وُ سرمستانه کژ وُ مژ می‌شود وُ سپس، ستان می‌گردد از فرط فرسودگی؛  ستان می‌گردد تا بگرید. می‌گرید دریا با سرشک‌هایی که خودْ آفریده؛ از بخار نَفَس‌های خویش خلق‌کرده. برمی‌شوند بخارِ نفس‌ها به بلنداها، تا بازگردند به ژرفنای دهانش بسان فیض وُ اشک‌ها. . ابراهیم الکَوني ترجمه: #صالح_بوعذار @sherarabimoaser
Mostrar todo...
في العاشر من نيسان نسيت على أبواب الأهواز عيوني.. ------------------ دهم آوریل چشمانم را بر دروازه‌های اهواز جا گذاشتم.. #مظفر_النواب ترجمه: #محمد_حمادی عید سعید فطر مبارکْ عزیزان 🌷❤️
Mostrar todo...