۞ شانتاژگر ۞
Ir al canal en Telegram
زینهار اَز قَرینِ بَد، زِنهار وَقِنا رَبَنا عَذابَ النار [جنگ، عدالت است ∞) توئیتر شانتاژگر: twitter.com/mimk4f اینستاگرام شانتاژگر: Instagram.com/shaantaazhgar
Mostrar más2025 año en números

44 810
Suscriptores
Sin datos24 horas
-967 días
-50430 días
Archivo de publicaciones
نگران نباشید. اگه قضیهی اسنپ بک خیلی جدی شد میگیم علی ضیاء یه برنامه توی یوتوب بسازه و نتانیاهو و علی خامنهای رو دعوت کنه و با هم آشتیشون بده
#شانتاژگر @shaantaazhgar
Photo unavailableShow in Telegram
+ مردم کدوم گزینه ماکارونی رو آبکش میکنند؟
#شانتاژگر @shaantaazhgar
حسین رونقی اعلام کرد در واکنش به خبر اسنپ بک به مدت ۴۸ ساعت هیچگونه کربوهیدراتی مصرف نخواهد کرد
#شانتاژگر @shaantaazhgar
Photo unavailableShow in Telegram
+ برای منی که درگیر رانندگی هستم، اسنپ بک خیلی مهمه
#شانتاژگر @shaantaazhgar
مسعود پزشکیان:
اسنپ بک چیه؟ یکی بگه الان من چیکار باید بکنم؟
#شانتاژگر @shaantaazhgar
Repost from خبر خیلی کوتاه
🔴فوری
مکانیسم ماشه فعال شد و تمام تحریما برگشت
@KheyliKootah
اعتصاب غذای خشک اینطوریه که میتونی روی پیتزا آب بریزی و خیسش کنی بعد اعتصاب رو دور بزنی
Photo unavailableShow in Telegram
حسین رونقی؛ بلاگر حوزهی اعتراضات مدنی
#شانتاژگر @shaantaazhgar
Photo unavailableShow in Telegram
از بین فلسطین و اسرائیل انتخاب کرده ولی هنوز نتونسته از بین کیر یا کوس انتخاب کنه
#شانتاژگر @shaantaazhgar
Repost from TgId: 2333206891
Photo unavailableShow in Telegram
کیفیت بی نظیر و سرعت عالی با vpn04❤️
یه شگفتی جدید هم براتون داریم
مصرف نیم بهای اینترنت با کانفیگ ما😍
فیلترینگ رو رد کن، مصرف اینترنتت رو نصف کن
ربات برای خرید و اکانت تست رایگان👇
https://t.me/vpn04_bot
👆
#داستان
حسین رونقی و زندان آزکابان
سالیان سال از زندانی شدن حسین رونقی در قلعهی تیره و وهمآلود آزکابان میگذشت. در کوچههای باریک و در میدانهای پرهیاهوی شهر، بر سنگ و دیوار، جملهای تکرار میشد: «جان حسین رونقی در خطر است.» اما مردمان، یا از فرط عادت یا از بیم فردا، چنان بیاعتنا میگذشتند که گویی کلمات بر سنگ چیزی جز نقش سایهای محو نبود.
در آن روزهای سنگین، سقراط، پیرِ خرد و دیالوگ، به همراه زیگموند فرویدِ روانکاو، استاد شهرام گودرزی و شاهین نجفی همقسم شدند که او را از بند رهایی بخشند. نخست، راهی خانهی هری پاتر شدند چون از سوراخ سمبههای آزکابان خبر دارد؛ هری آقا پاتر! جادوگر باشرف و مردمی که از روزگار خیزش مهسا امینی تا آن هنگام هیچ وردی بر زبان نرانده بود و کنج عزلت با خود عهد بسته بود تا وقتی رژیم ولدمورت چنج نشود و مردم از ته دل خوشحال نباشند، جادوگری نکند.
هری آقا پاتر آهی سرد برآورد و گفت:
«من مدتیه ماریجوآنا مصرف میکنم و حافظهی کوتاه مدتم ریده و هیچی از زندان آزکابان یادم نیست. در ضمن مقامات زندان سال پیش از بانک تجارت وام مرمت و تعمیر اماکن عمومی گرفتند و معماری داخلی زندان به کل تغییر کرد. از من کمک چندانی برنمیاد ولی میتونم استوری بذارم بنویسم #صدای_حسین_رونقی_باشیم.»
یاران از این پاسخ دلشکسته شدند و بلافاصله مجلسی دو فوریتی برپا کردند تا به مشورت نشینند. سقراط، با نگاه ژرف و صدایی که گویی از دل تاریخ برمیآمد، گفت:
«بیایم هرکدوم تخصص خودمون رو بگیم. من سقراط هستم، پدر فلسفهی غرب و ابداعکنندهی روش دیالوگ و پرسشگری! شما تخصصتون چیه؟»
زیگموند فروید بیدرنگ گفت:
«من پدر روانشناسی غرب هستم. شما تخصصتون چیه آقای نجفی؟»
شاهین نجفی با نیشخندی تلخ پاسخ داد:
«من بلدم هردوی شما رو دیس کنم. شما تخصصتون چیه آقا شهرام؟»
شهرام گودرزی گفت:
«تخصص ما آسیاست.»
سقراط اندیشید و سپس چنین راه نمود:
«بهتره یک اسب بزرگ چوبی بسازیم و همه در اون استتار کنیم و با اسب به داخل زندان نفوذ کنیم و حسین رونقی رو نجات بدیم.»
پیشنهاد او را همگان پذیرفتند، جز شاهین نجفی چون به شاهنشاهی دلبسته بود و تغییر را جز با سرنگونی نمیدید.
با این همه، استاد گودرزی اسبی سترگ از چوب طراحی کرد. همگی در شکم تاریک آن خزیدند و شبانه راهی دژ شدند. لیک، بخت یارشان نبود؛ چرا که اسب در برابر سلولی دیگر ایستاد. در آنجا، به جای حسین رونقی، توماج صالحی را یافتند که در تنهایی با دبهای خیارشور، بالا سینه شیب دار میزد.
سقراط گفت:
«چرا اینجا ورزش میکنی؟»
فروید گفت:
«احتمالا ریشه در کودکیش داره»
توماج گفت:
«امکانات بند سیاسی زندان آزکابان از خونهمون بیشتره! همین سلول بغلی نرگس محمدی و نیلوفر حامدی دارن میرقصن و فیلم میگیرن و توی شبکه اجتماعی شون آپلود هم میکنند. یعنی هم موبایل دارند هم اینترنت! الان بیرون آزکابان از هر سه نفر دو نفر چنین امکاناتی ندارند»
فروید گفت:
یعنی جان کودکِ درونِ حسین رونقی در خطر نیست؟
توماج صالحی گفت:
«حتی به کودک بیرونشم نیست»
سقراط گفت:
«من باید از نزدیک وضعیت حسین رونقی را ببینم. لطفا راه را به من نشان بده»
استاد شهرام گودرزی با آن تبسم دلنشین خود گفتند:
«راه در جهان یکیست و آن راستیست»
فروید رو به استاد گودرزی کرد و گفت:
"میخواهی راستم را در تو فرو نمایم تا با راستی واقعی آشنا شوی؟"
توماج صالحی گفت:
«اتفاقا راه راست اشتباهست. برای رسیدن به سلول حسین باید ابتدا بپیچید به چپ»
شاهین نجفی گفت:
«چپ هرگز نمیفهمد. من دیگر در این تیم جایی ندارم. بدرود»
فروید گفت:
«حالا این عضلات واقعا تاثیر دبه خیارشوره؟»
توماج صالحی گفت:
«برای دَم کردن عضله کافیه نیم ساعت با دبهی خالی کراتین تنبک بزنی»
سقراط که دید زندان بیش از آنچه اندیشیده بود تودرتو و آشفته است، آهی از سر فرسودگی کشید و گفت: راه نجات، خود در دل تاریخ گم شده است. سپس از زندان خارج گشت و به اینترنشنال پیوست.
#شانتاژگر @shaantaazhgar
Photo unavailableShow in Telegram
نولان وقتی میبینه همهی ایرانیا استوری گذاشتن و ورژن بچگی خودشون رو بغل کردن:
#شانتاژگر @shaantaazhgar
Photo unavailableShow in Telegram
استاد گودرزی کبیر در ماینکرفت
#شانتاژگر @shaantaazhgar
Photo unavailableShow in Telegram
نمیشه این دو تا با هم ازدواج کنند؟؟
#شانتاژگر @shaantaazhgar
Photo unavailableShow in Telegram
هر شاهکاری یه کپی ناقص داره
#شانتاژگر @shaantaazhgar
00:31
Video unavailableShow in Telegram
اینا مداحهای نسل چند محسوب میشن؟
#شانتاژگر @shaantaazhgar
InShot_20250914_232607156.mp42.98 MB
Photo unavailableShow in Telegram
ایندیپندنت فارسی قطع به یقین دشمن خونی شاهنشاهیه. آخه این چه عکسیه دلقک =)))))
Photo unavailableShow in Telegram
چگوارا: چخبر ژان؟
سارتر: هیچی. لبوبوی سیمون صورتی دراومده، ناراحته
#شانتاژگر @shaantaazhgar
