es
Feedback
داف نیوز|DafNewsTv

داف نیوز|DafNewsTv

Ir al canal en Telegram
2025 año en númerossnowflakes fon
card fon
16 870
Suscriptores
-3224 horas
-2067 días
+78530 días
Archivo de publicaciones
اره مهیار عزیزم با اون میچسپه همچی یکجور دیگه.
Mostrar todo...
Mostrar todo...
معتاد آهنگی؟؟🎧
Mostrar todo...
نه
آره
00:19
Video unavailableShow in Telegram
ناشکری نکن دختر. بعضیا همین بادمجونم ندارن بخورن!! @Dafnewstv
Mostrar todo...
4yvm2ujam13.56 MB
😈 3
خاطره +۱۸ عروسی🙊 من 26سالمه 17سالم بود که خانوادم ب زور منو دادن ب یکی ک 10سال از خودم بزرگتر آقا من 17سالم بود بچه بودم خب تازه سکس و اینارو فهمیده بودم، شب عروسیم بود و مهمونا رفتن و اومدیم خونه شوهرم رفت لباساشو در بیاره… ادامه خاطره
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
من درحال خوندن خاطرات شب زفاف و سوتی شب عروسی یه ملت 😂 اگر ۶روزه نخندیدی بیا اینجا: @arosi
Mostrar todo...
معتاد آهنگی؟؟🎧
Mostrar todo...
نه
آره
02:18
Video unavailableShow in Telegram
یه تحلیل زیبا ببینیم😂😂 @Dafnewstv
Mostrar todo...
AQMB4xfYVde33dLq2aA_6UVSCZLfY2J_a2x1i13sAqsaa2Xa_k6UiNPXE5ZTpB3oE.mp49.95 MB
🔥 1
۶ سالم بود عروسی یکی از فامیلای بابام تو روستا بود و آخر شب طبق رسم و رسومات مزخرفشون مادر شوهر و خواهر شوهر باید برن تو اتاق حجله عروسو لخت کنن و آمادش کنن تا داماد بیاد بعد... ادامه داستان
Mostrar todo...
خاطره +۱۸ عروسی🙊 من 26سالمه 17سالم بود که خانوادم ب زور منو دادن ب یکی ک 10سال از خودم بزرگتر آقا من 17سالم بود بچه بودم خب تازه سکس و اینارو فهمیده بودم، شب عروسیم بود و مهمونا رفتن و اومدیم خونه شوهرم رفت لباساشو در بیاره… ادامه خاطره
Mostrar todo...
Photo unavailableShow in Telegram
من درحال خوندن خاطرات شب زفاف و سوتی شب عروسی یه ملت 😂 اگر ۶روزه نخندیدی بیا اینجا: @arosi
Mostrar todo...
00:45
Video unavailableShow in Telegram
مشتری با طرح اتـ.ـاق فرار برای شبهایی تنهایتون😂 @Dafnewstv
Mostrar todo...
AQOIYR3rWUGT9WhcDpTiAhZR0fBb0AJC9T9dE1ZIcSl_sM1e9_ydRvsrKOZd1sw.mp45.38 MB
1
00:09
Video unavailableShow in Telegram
عزیزم تو دیگه خیلی خلوتی مثل سه شب کوچه ما😂 @Dafnewstv
Mostrar todo...
AQPfh04akUwEBjip5TUJvOsYBHpKUCL8NUUFpvQnL91gQGWaBTtXW2YCZtmUULoA.mp41.53 MB
1
۶ سالم بود عروسی یکی از فامیلای بابام تو روستا بود و آخر شب طبق رسم و رسومات مزخرفشون مادر شوهر و خواهر شوهر باید برن تو اتاق حجله عروسو لخت کنن و آمادش کنن تا داماد بیاد بعد... ادامه داستان
Mostrar todo...