es
Feedback
کانال حمید آصفی

کانال حمید آصفی

Ir al canal en Telegram
2025 año en númerossnowflakes fon
card fon
16 513
Suscriptores
+1324 horas
+1387 días
+53730 días
Archivo de publicaciones
“پشت پرده سیاست ایران: چگونه حاکمیت کشور را به لبه پرتگاه کشاند و چه کسانی می‌توانند راه نجات را هموار کنند؟” حمید آصفی ✏️ ایران امروز در لبه پرتگاه قرار دارد. هر تصمیم، هر خطای راهبردی و هر لج‌بازی سیاسی می‌تواند فاصله بین بقا و فروپاشی را تعیین کند. حاکمیت با رفتارهای لجوجانه خود، سرنوشت کشور را به بازی خطرناک قدرت‌های خارجی گره زده است. برجام مرده است، بر روی خاک سیاست ایران سایه افتاده و حتی بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی وضعیت داخلی را به بازی سیاسی خود تبدیل کرده‌اند. سؤال بنیادین این است: ایران دوباره ایران خواهد شد؟ مردم بر سرنوشت خود حاکم خواهند شد؟ و چه کسانی می‌توانند موانع واقعی و فرصت‌های از دست رفته را شناسایی و مهار کنند؟ ✏️ در این وضعیت بغرنج، پرسش‌های حیاتی مطرح می‌شود: سپهر سیاست چگونه ساماندهی خواهد شد؟ جامعه مدنی چه نقشی می‌تواند ایفا کند؟ چگونه می‌توان از دام‌های تاریخی و اشتباهات انباشته شده عبور کرد و مسیر گذار به یک جمهوری ایرانی را هموار ساخت؟ نادانی‌ها و تصمیمات غیرمسئولانه حاکمیت کشور را تا لبه پرتگاه اقتصادی و سیاسی کشانده است؛ حتی کوچک‌ترین اقدام درست می‌تواند تفاوت بین یک فاجعه تمام‌عیار و نجات احتمالی باشد. ✏️ در گفتگوی یوتیوبی اخیر، من تحلیل کاملی از شرایط مکانیزم ماشه، احتمال جنگ دوم با اسرائیل و آمریکا، و اشتباهات استراتژیک حاکمیت ارائه کرده‌ام. اگر می‌خواهید ببینید چگونه یک کشور در آستانه بحران فرو می‌رود، چرا فرصت‌ها یک به یک از دست می‌روند و چه راهکارهایی حتی حالا برای نجات ایران وجود دارد، این ویدئو را همین حالا ببینید. کانال ما جایی است که صداهای تازه و واقعی به گوش می‌رسد؛ جایی که می‌توانید با واقعیت‌ها روبه‌رو شوید و مسیر عبور از تاریکی را کشف کنید. ✏️ دست دست نکنید، حالا وارد شوید و از نزدیک ببینید! 🔗 لینک کانال یوتیوب: https://youtu.be/0rywi924z2c?si=BSroC0SywpDCaHdR
Mostrar todo...
51👍 29👏 7👎 3
مکانیسم ماشه فعال شد و ایران در بحران فرو رفت؛ چگونه غرور، لجاجت و فقدان ابتکار عمل جمهوری اسلامی ده سال فرصت برجام را هدر داد، اروپا کنار کشید، ابتکار دیپلماتیک نابود شد و امروز مردم هزینه تحریم‌های دوباره و فروپاشی اقتصادی را با سفره‌های خالی و تورم افسارگسیخته می‌پردازند؟ ✏️ این یک اعتراف است، اما نه از زبان عاملانش. واقعیت عریان این است: «مکانیسم ماشه» آخرین میخ به تابوت دیپلماسی‌ای بود که سال‌ها پیش جان به جان‌آفرین تسلیم کرده بود. این مکانیسم، یک تصمیل آنی نبود؛ حاصل زنجیره‌ای از شکست‌های راهبردی، توهم‌های خطرناک و سهل‌انگاری‌های مرگبار در سطوح بالای حکمرانی جمهوری اسلامی بود. پرسش اصلی این نیست که «مکانیسم ماشه چیست؟»، بلکه این است: «جمهوری اسلامی چه کارهایی را نکرد که کار به این نقطه رسید؟» ✏️ اولین و مهلک‌ترین خطا، نگرش ایدئولوژیک به مقوله مذاکره بود. دیپلماسی، هنر تعامل با جهان بر اساس واقعیت‌های عینی است، نه آرزوهای ذهنی. اما تهران سال‌ها در دام این توهم افتاد که می‌تواند با «صبر و تأمل» و «افزایش توان چانه‌زنی» غرب را به زانو درآورد. آنان غافل بودند که در معادلات بین‌المللی، زمان یک منبع بی‌پایان نیست. هر روز تعلل، به بهای از دست رفتن فرصت‌های طلایی تمام می‌شد. آنان «سرعت عمل» را قربانی «انتظار برای یک معجزه راهبردی» کردند. ✏️ در پشت دیوارهای بلند نهادهای قدرت، یک اجماع ملی درباره «چگونگی» حل بحران وجود نداشت. جناحی مصمم به پیشبرد برنامه هسته‌ای با هر هزینه‌ای بود، و جناحی دیگر – هرچند ضعیف‌تر – به دنبال راه حل دیپلماتیک. این دوگانگی، دیپلماسی ایران را به یک نمایش مضحک تبدیل کرد: یک پایه می‌سوزاند، پای دیگر خاموش می‌کند. نبود یک رهبری واحد و منسجم در عرصه سیاست خارجی، پیام‌های متضادی به دنیا فرستاد و اعتماد طرف‌های مقابل را برای هرگونه سرمایه‌گذاری بلندمدت از بین برد. اروپا که خود در کشمکش بین منافع اقتصادی و تعهدات امنیتی‌اش با آمریکا بود، با یک ایران متحدالشکل و قابل پیش‌بینی می‌توانست تعامل کند، نه با هیدری که هر سرش به جهتی می‌رفت. ✏️ تهران به طرز خطرناکی اهمیت «مکانیسم ماشه» را کم‌اهمیت جلوه داد. آن را یک تهدید توخالی، یک ابزار تبلیغاتی می‌پنداشتند. این بزرگ‌ترین اشتباه محاسباتی بود. مکانیسم ماشه، دقیقاً همان اهرمی بود که اروپا برای راضی نگه داشتن آمریکا در برجام طراحی کرده بود. با کشیدن این ماشه، اروپا عملاً از موضع میانجیگری خارج شد و به جمع تحریم‌کنندگان پیوست. جمهوری اسلامی گمان می‌کرد می‌تواند مرزهای خطر را جابه‌جا کند، بدون آنکه هزینه آن را بپردازد. این نگرش، نتیجه مستقیم درس‌نگرفتن از تاریخ تحریم‌ها بود. ✏️ در تمام این سال‌ها، دیپلماسی ایران اساساً «واکنشی» بود. منتظر می‌ماند تا طرف مقابل طرحی ارائه دهد، سپس برای هفته‌ها و ماه‌ها در مورد آن تأمل می‌کرد. هیچ ابتکار عمل جذاب و خلاقانه‌ای که بتواند معادله را به نفع ایران تغییر دهد، ارائه نشد. اروپا و آمریکا، نه یک شریک دیپلماتیک چابک و نوآور، که یک موجودیت سنگین، متعصب و غیرقابل انعطاف می‌دیدند. وقتی شما هیچ «پیشنهاد جایگزین» جذابی روی میز ندارید، مجبورید همیشه در زمین حریف و طبق قواعد او بازی کنید. ✏️ این شاید عمیق‌ترین شکست راهبردی بود. رهبران ایران به وضوح تاریخ کشورهایی را که به آستانه دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌رسند، نخوانده بودند یا به عمد نادیده گرفتند. این «پیچ خطرناک» تاریخی، یا به تسلیم کامل تحت فشار بین‌المللی ختم می‌شود، یا به درگیری نظامی تمام‌عیار. هیچ کشوری از این گردباد به سلامت خارج نشده است. جمهوری اسلامی با لجبازی بر سر «حق غنی‌سازی» و همراه کردن آن با شعارهای تهاجمی علیه اسرائیل، خود را در دقیقاً همین دام انداخت. ✏️ وضعیت امروز، یک تراژدی یونانی است که قهرمان آن، با غرور و کوری خود، گام به گام به سوی سرنوشت شومش پیش می‌رود. مکانیسم ماشه یک اتفاق نبود؛ یک انتخاب بود. انتخاب نکردن راه درست. انتخاب نکردن انعطاف. انتخاب نکردن واقع‌بینی. انتخاب نکردن یک راهبرد منسجم. جمهوری اسلامی به جای آنکه ارباب تحولات باشد، قربانی تحولات شد. آنان نتوانستند تشخیص دهند که در یک بازی بزرگ شطرنج، گاهی باید یک مهره را قربانی کرد تا شاه را نجات داد. اما آنان اصرار داشتند که همه مهره‌ها را همزمان پیش ببرند، و در نهایت، «شاه» – که امنیت و منافع ملی کشور است – را در معرض کیش و مات کامل قرار دادند. این، نه یک شکست، که یک شکست خودخواسته است. https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
👍 88 35👏 5👎 2👌 1
مکانیسم ماشه فعال شد و ایران در بحران فرو رفت؛ چگونه غرور، لجاجت و فقدان ابتکار عمل جمهوری اسلامی ده سال فرصت برجام را هدر داد، اروپا کنار کشید، ابتکار دیپلماتیک نابود شد و امروز مردم هزینه تحریم‌های دوباره و فروپاشی اقتصادی را با سفره‌های خالی و تورم افسارگسیخته می‌پردازند؟ ✏️ این یک اعتراف است، اما نه از زبان عاملانش. واقعیت عریان این است: «مکانیسم ماشه» آخرین میخ به تابوت دیپلماسی‌ای بود که سال‌ها پیش جان به جان‌آفرین تسلیم کرده بود. این مکانیسم، یک تصمیل آنی نبود؛ حاصل زنجیره‌ای از شکست‌های راهبردی، توهم‌های خطرناک و سهل‌انگاری‌های مرگبار در سطوح بالای حکمرانی جمهوری اسلامی بود. پرسش اصلی این نیست که «مکانیسم ماشه چیست؟»، بلکه این است: «جمهوری اسلامی چه کارهایی را نکرد که کار به این نقطه رسید؟» ✏️ اولین و مهلک‌ترین خطا، نگرش ایدئولوژیک به مقوله مذاکره بود. دیپلماسی، هنر تعامل با جهان بر اساس واقعیت‌های عینی است، نه آرزوهای ذهنی. تهران سال‌ها در دام این توهم افتاد که می‌تواند با «صبر و تأمل» و «افزایش توان چانه‌زنی» غرب را به زانو درآورد. آنان غافل بودند که در معادلات بین‌المللی، زمان منبع بی‌پایان نیست. هر روز تعلل، به بهای از دست رفتن فرصت‌های طلایی تمام می‌شد. آنان «سرعت عمل» را قربانی «انتظار برای معجزه راهبردی» کردند. ✏️ در پشت دیوارهای بلند نهادهای قدرت، یک اجماع ملی درباره «چگونگی» حل بحران وجود نداشت. جناحی مصمم به پیشبرد برنامه هسته‌ای با هر هزینه‌ای بود، و جناحی دیگر – هرچند ضعیف‌تر – به دنبال راه حل دیپلماتیک. این دوگانگی، دیپلماسی ایران را به نمایش مضحک تبدیل کرد: یک پایه می‌سوزاند، پای دیگر خاموش می‌کند. نبود رهبری واحد و منسجم در عرصه سیاست خارجی، پیام‌های متضادی به دنیا فرستاد و اعتماد طرف‌های مقابل را برای سرمایه‌گذاری بلندمدت از بین برد. اروپا که در کشمکش بین منافع اقتصادی و تعهدات امنیتی‌اش با آمریکا بود، با یک ایران متحدالشکل و قابل پیش‌بینی می‌توانست تعامل کند، نه با هیدری که هر سرش به جهتی می‌رفت. ✏️ تهران به طرز خطرناکی اهمیت «مکانیسم ماشه» را کم‌اهمیت جلوه داد. آن را تهدید توخالی، یک ابزار تبلیغاتی می‌پنداشتند. این بزرگ‌ترین اشتباه محاسباتی بود. مکانیسم ماشه، همان اهرمی بود که اروپا برای راضی نگه داشتن آمریکا در برجام طراحی کرده بود. با کشیدن این ماشه، اروپا عملاً از موضع میانجیگری خارج شد و به جمع تحریم‌کنندگان پیوست. جمهوری اسلامی گمان می‌کرد می‌تواند مرزهای خطر را جابه‌جا کند، بدون آنکه هزینه آن را بپردازد. این نگرش، نتیجه مستقیم درس‌نگرفتن از تاریخ تحریم‌ها بود. ✏️ در تمام این سال‌ها، دیپلماسی ایران اساساً «واکنشی» بود. منتظر می‌ماند تا طرف مقابل طرحی ارائه دهد، سپس برای هفته‌ها و ماه‌ها در مورد آن تأمل می‌کرد. هیچ ابتکار عمل جذاب و خلاقانه‌ای که معادله را به نفع ایران تغییر دهد، ارائه نشد. اروپا و آمریکا، نه یک شریک دیپلماتیک چابک و نوآور، که یک موجودیت سنگین، متعصب و غیرقابل انعطاف می‌دیدند. وقتی شما هیچ «پیشنهاد جایگزین» جذابی روی میز ندارید، مجبورید همیشه در زمین حریف و طبق قواعد او بازی کنید. ✏️ این شاید عمیق‌ترین شکست راهبردی بود. رهبران ایران به وضوح تاریخ کشورهایی که به آستانه دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌رسند، نخوانده بودند یا به عمد نادیده گرفتند. این «پیچ خطرناک» تاریخی، یا به تسلیم کامل تحت فشار بین‌المللی ختم می‌شود، یا به درگیری نظامی تمام‌عیار. هیچ کشوری از این گردباد به سلامت خارج نشده است. جمهوری اسلامی با لجبازی بر سر«حق غنی‌سازی» و همراه کردن آن با شعارهای تهاجمی علیه اسرائیل، خود را در دقیقاً همین دام انداخت. آنان فرصت طلایی ۱۰ ساله برجام را برای عبور از این پیچ خطرناک از دست دادند. حتی اگر امروز تمام تحریم‌ها برداشته شود، بازسازی صنعت هسته‌ای آسیب‌دیده (از نیروگاه اراک تا تالاب های تحقیق و توسعه و کارگاه‌های سانتریفیوژ) دست‌کم ۴ تا ۵ سال زمان می‌برد. این ۴ تا ۵ سال، همان «فرصتی» بود که با یک تعلیق یا توقف حساب‌شده، خریداری می‌شد و کشور از ورطه فعلی نجات می‌یافت. ✏️ وضعیت امروز، یک تراژدی یونانی است که قهرمان آن، با غرور و کوری خود، گام به گام به سوی سرنوشت شومش پیش می‌رود. مکانیسم ماشه یک اتفاق نبود؛ یک انتخاب بود. انتخاب نکردن راه درست. انتخاب نکردن انعطاف. انتخاب نکردن واقع‌بینی. انتخاب نکردن یک راهبرد منسجم. جمهوری اسلامی به جای آنکه ارباب تحولات باشد، قربانی تحولات شد. آنان نتوانستند تشخیص دهند که در یک بازی بزرگ شطرنج، گاهی باید یک مهره را قربانی کرد تا شاه را نجات داد. اما آنان اصرار داشتند که همه مهره‌ها را همزمان پیش ببرند، و در نهایت، «شاه» – که امنیت و منافع ملی کشور است – را در معرض کیش و مات کامل قرار دادند. این، نه یک شکست، که یک شکست خودخواسته است.
Mostrar todo...
مکانیسم ماشه فعال شد و ایران در بحران فرو رفت؛ چگونه غرور، لجاجت و فقدان ابتکار عمل جمهوری اسلامی ده سال فرصت برجام را هدر داد، اروپا کنار کشید، ابتکار دیپلماتیک نابود شد و امروز مردم هزینه تحریم‌های دوباره و فروپاشی اقتصادی را با سفره‌های خالی و تورم افسارگسیخته می‌پردازند؟ ✏️ این یک اعتراف است، اما نه از زبان عاملانش. واقعیت عریان این است: «مکانیسم ماشه» آخرین میخ به تابوت دیپلماسی‌ای بود که سال‌ها پیش جان به جان‌آفرین تسلیم کرده بود. این مکانیسم، یک تصمیل آنی نبود؛ حاصل زنجیره‌ای از شکست‌های راهبردی، توهم‌های خطرناک و سهل‌انگاری‌های مرگبار در سطوح بالای حکمرانی جمهوری اسلامی بود. پرسش اصلی این نیست که «مکانیسم ماشه چیست؟»، بلکه این است: «جمهوری اسلامی چه کارهایی را نکرد که کار به این نقطه رسید؟» ✏️ اولین و مهلک‌ترین خطا، نگرش ایدئولوژیک به مقوله مذاکره بود. دیپلماسی، هنر تعامل با جهان بر اساس واقعیت‌های عینی است، نه آرزوهای ذهنی. تهران سال‌ها در دام این توهم افتاد که می‌تواند با «صبر و تأمل» و «افزایش توان چانه‌زنی» غرب را به زانو درآورد. آنان غافل بودند که در معادلات بین‌المللی، زمان منبع بی‌پایان نیست. هر روز تعلل، به بهای از دست رفتن فرصت‌های طلایی تمام می‌شد. آنان «سرعت عمل» را قربانی «انتظار برای معجزه راهبردی» کردند. ✏️ در پشت دیوارهای بلند نهادهای قدرت، یک اجماع ملی درباره «چگونگی» حل بحران وجود نداشت. جناحی مصمم به پیشبرد برنامه هسته‌ای با هر هزینه‌ای بود، و جناحی دیگر – هرچند ضعیف‌تر – به دنبال راه حل دیپلماتیک. این دوگانگی، دیپلماسی ایران را به نمایش مضحک تبدیل کرد: یک پایه می‌سوزاند، پای دیگر خاموش می‌کند. نبود رهبری واحد و منسجم در عرصه سیاست خارجی، پیام‌های متضادی به دنیا فرستاد و اعتماد طرف‌های مقابل را برای سرمایه‌گذاری بلندمدت از بین برد. اروپا که در کشمکش بین منافع اقتصادی و تعهدات امنیتی‌اش با آمریکا بود، با یک ایران متحدالشکل و قابل پیش‌بینی می‌توانست تعامل کند، نه با هیدری که هر سرش به جهتی می‌رفت. ✏️ تهران به طرز خطرناکی اهمیت «مکانیسم ماشه» را کم‌اهمیت جلوه داد. آن را تهدید توخالی، یک ابزار تبلیغاتی می‌پنداشتند. این بزرگ‌ترین اشتباه محاسباتی بود. مکانیسم ماشه، همان اهرمی بود که اروپا برای راضی نگه داشتن آمریکا در برجام طراحی کرده بود. با کشیدن این ماشه، اروپا عملاً از موضع میانجیگری خارج شد و به جمع تحریم‌کنندگان پیوست. جمهوری اسلامی گمان می‌کرد می‌تواند مرزهای خطر را جابه‌جا کند، بدون آنکه هزینه آن را بپردازد. این نگرش، نتیجه مستقیم درس‌نگرفتن از تاریخ تحریم‌ها بود. ✏️ در تمام این سال‌ها، دیپلماسی ایران اساساً «واکنشی» بود. منتظر می‌ماند تا طرف مقابل طرحی ارائه دهد، سپس برای هفته‌ها و ماه‌ها در مورد آن تأمل می‌کرد. هیچ ابتکار عمل جذاب و خلاقانه‌ای که معادله را به نفع ایران تغییر دهد، ارائه نشد. اروپا و آمریکا، نه یک شریک دیپلماتیک چابک و نوآور، که یک موجودیت سنگین، متعصب و غیرقابل انعطاف می‌دیدند. وقتی شما هیچ «پیشنهاد جایگزین» جذابی روی میز ندارید، مجبورید همیشه در زمین حریف و طبق قواعد او بازی کنید. ✏️ این شاید عمیق‌ترین شکست راهبردی بود. رهبران ایران به وضوح تاریخ کشورهایی که به آستانه دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌رسند، نخوانده بودند یا به عمد نادیده گرفتند. این «پیچ خطرناک» تاریخی، یا به تسلیم کامل تحت فشار بین‌المللی ختم می‌شود، یا به درگیری نظامی تمام‌عیار. هیچ کشوری از این گردباد به سلامت خارج نشده است. جمهوری اسلامی با لجبازی بر سر«حق غنی‌سازی» و همراه کردن آن با شعارهای تهاجمی علیه اسرائیل، خود را در دقیقاً همین دام انداخت. آنان فرصت طلایی ۱۰ ساله برجام را برای عبور از این پیچ خطرناک از دست دادند. حتی اگر امروز تمام تحریم‌ها برداشته شود، بازسازی صنعت هسته‌ای آسیب‌دیده (از نیروگاه اراک تا تالاب های تحقیق و توسعه و کارگاه‌های سانتریفیوژ) دست‌کم ۴ تا ۵ سال زمان می‌برد. این ۴ تا ۵ سال، همان «فرصتی» بود که با یک تعلیق یا توقف حساب‌شده، خریداری می‌شد و کشور از ورطه فعلی نجات می‌یافت. ✏️ وضعیت امروز، یک تراژدی یونانی است که قهرمان آن، با غرور و کوری خود، گام به گام به سوی سرنوشت شومش پیش می‌رود. مکانیسم ماشه یک اتفاق نبود؛ یک انتخاب بود. انتخاب نکردن راه درست. انتخاب نکردن انعطاف. انتخاب نکردن واقع‌بینی. انتخاب نکردن یک راهبرد منسجم. جمهوری اسلامی به جای آنکه ارباب تحولات باشد، قربانی تحولات شد. آنان نتوانستند تشخیص دهند که در یک بازی بزرگ شطرنج، گاهی باید یک مهره را قربانی کرد تا شاه را نجات داد. اما آنان اصرار داشتند که همه مهره‌ها را همزمان پیش ببرند، و در نهایت، «شاه» – که امنیت و منافع ملی کشور است – را در معرض کیش و مات کامل قرار دادند. این، نه یک شکست، که یک شکست خودخواسته است. #مهم
Mostrar todo...
چرا جمهوری اسلامی با نپذیرفتن دعوت ترامپ به مذاکره در دوره اول ریاست جمهوری‌اش، دچار خطای راهبردی شد؟ 📝 یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات استراتژیک جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر، نپذیرفتن پیشنهاد ترامپ برای مذاکره در دوره نخست ریاست جمهوری او بود. این نه فقط یک فرصت‌سوزی دیپلماتیک، بلکه خطای محاسباتی در درک ماهیت مذاکره، ماهیت جنگ و حتی شناخت شخصیت خاص ترامپ محسوب می‌شود. 📝 نخست باید یک تصور رایج را کنار بگذاریم: اینکه مذاکره نقطه مقابل جنگ است. تاریخ بارها نشان داده که جنگ و مذاکره می‌توانند همزمان پیش بروند. ایالات متحده در اوج جنگ ویتنام، با همان ویتنامی‌هایی که در میدان می‌جنگید، سال‌ها در پاریس پشت میز نشست. ارتش آمریکا در جنگل‌های ویتنام می‌سوزاند و می‌کشت، اما دیپلماسی هم جریان داشت. در نهایت آمریکا نه به خاطر مذاکره، بلکه به خاطر بن‌بست نظامی و فشار داخلی شکست خورد. مذاکره بخشی از مدیریت جنگ بود، نه پایان یا بدیل آن. 📝 نمونه‌های تاریخی دیگر هم همین را تأیید می‌کنند. در جنگ کره (۱۹۵۰–۱۹۵۳)، در حالی که توپخانه‌ها آتش می‌ریختند و سربازان می‌مردند، مذاکرات صلح در پانمونجوم جریان داشت. این مذاکرات نه به معنای تسلیم، بلکه ابزاری برای مدیریت بحران بودند. یا در ۱۹۷۸، زمانی که مصر و اسرائیل سال‌ها دشمن خونی یکدیگر بودند و چند جنگ بزرگ را پشت سر گذاشته بودند، انور سادات و مناخیم بگین با میانجی‌گری کارتر در کمپ‌دیوید پای میز مذاکره نشستند و صلح تاریخی امضا شد. این‌ها نشان می‌دهند که مذاکره حتی در اوج دشمنی ممکن و عقلانی است. پس وقتی می‌گوییم "مذاکره کنیم"، لزوماً به معنای تسلیم نیست؛ همان‌طور که وقتی می‌گوییم "نجنگیم"، به معنای صلح پایدار نیست. سیاست خارجی ترکیبی از این دو است. 📝 بعضی‌ها مذاکره با آمریکا در شرایط خصومت را "عملیات فریب" می‌نامند. اما مگر در جهان سیاست چیزی جز فریب و ضدفریب وجود دارد؟ همان‌طور که ویتنامی‌ها با آمریکایی‌ها نشستند، همان‌طور که دولت‌های درگیر با گروه‌های تروریستی برای اهداف عملیاتی به گفت‌وگو می‌نشینند، ایران هم می‌توانست با ترامپ وارد مذاکره شود بی‌آنکه معنایش به رسمیت شناختن همه خواسته‌های آمریکا باشد. فریب بخشی از بازی قدرت است، نه دلیل کناره‌گیری از آن. 📝 ترامپ یک پدیده ویژه بود؛ شخصیتی که توافق‌های بین‌المللی را بی‌پروا لغو می‌کرد، اما به همان اندازه دنبال "معامله" بود. او برجام را "بدترین توافق تاریخ" خواند، اما همان‌طور که با نفتا کرد، دنبال بسته‌بندی مجدد بود تا به پایگاه اجتماعی‌اش بفروشد. او اهل جنگ بزرگ نبود؛ برعکس، در سیاست داخلی آمریکا بارها نشان داد بیشتر به دنبال شوآف و "برندسازی" از توافق‌هاست تا آغاز یک جنگ پرهزینه. جمهوری اسلامی اگر هوشمندانه رفتار می‌کرد، می‌توانست خواسته‌های ظاهری او را بپذیرد، چند تغییر سطحی روی برجام اعمال کند، و در ازای آن امتیازهای اقتصادی و سیاسی مهمی بگیرد. 📝 رهبران جمهوری اسلامی مذاکره با ترامپ را خط قرمز پنداشتند، خطای آن‌ها در این بود که تصور کردند مذاکره یعنی تسلیم شدن زیر هفت‌تیر طرف مقابل. حال آنکه می‌توانستند پشت میز بنشینند، بشنوند، چانه بزنند، و اگر غیرقابل قبول بود، با دست پر بیرون بیایند و دنیا را شاهد کنند. در همان سال‌ها، ترامپ با وجود شعارهای تند، ۱۸ ماه برای خروج از برجام معطل ماند. تیم امنیت ملی‌اش، از متیس تا تیلرسون، خروج فوری را صلاح نمی‌دانستند. یعنی فضای تنفس برای ایران وجود داشت. اما تهران با لجاجت، پنجره را بست. 📝 سیاست خارجی هنر "شناخت لحظه" است. جمهوری اسلامی لحظه ترامپ را نفهمید. با کسی که جنگ نمی‌خواست و دنبال یک "برد تبلیغاتی" بود، نرفت پای میز؛ نتیجه آنکه امروز هم جنگ و هم تحریم را با هم دارد. 📝 و هزینه؟ نه از جیب رهبران، که از سفره مردم. تورم افسارگسیخته، فرصت‌های سوخته، سال‌های ازدست‌رفته برای توسعه. لجاجتی که می‌توانست کشور را از دور باطل تحریم و انزوا نجات دهد، عملاً ملت را در تله‌ای گرفتار کرد که هم فشار خارجی را سنگین‌تر و هم فرصت‌های داخلی را نابود ساخت. 📝 خطای اصلی این بود: نفهمیدن این حقیقت ساده که جنگ و مذاکره دشمن هم نیستند، بلکه دو ابزار در یک جعبه‌اند. اگر جمهوری اسلامی به جای ترس و تعصب، به واقع‌گرایی تن داده بود، امروز از ترامپ امتیاز گرفته بود؛ و مردم ایران بهای چنین خطای بزرگی را نمی‌پرداختند. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
42👍 27👏 3👎 2
Mostrar todo...
Mostrar todo...
مکانیسم ماشه فعال شد و ایران در بحران فرو رفت؛ چگونه غرور، لجاجت و فقدان ابتکار عمل جمهوری اسلامی ده سال فرصت برجام را هدر داد، اروپا کنار کشید، ابتکار دیپلماتیک نابود شد و امروز مردم هزینه تحریم‌های دوباره و فروپاشی اقتصادی را با سفره‌های خالی و تورم افسارگسیخته می‌پردازند؟ ✏️ این یک اعتراف است، اما نه از زبان عاملانش. واقعیت عریان این است: «مکانیسم ماشه» آخرین میخ به تابوت دیپلماسی‌ای بود که سال‌ها پیش جان به جان‌آفرین تسلیم کرده بود. این مکانیسم، یک تصمیل آنی نبود؛ حاصل زنجیره‌ای از شکست‌های راهبردی، توهم‌های خطرناک و سهل‌انگاری‌های مرگبار در سطوح بالای حکمرانی جمهوری اسلامی بود. پرسش اصلی این نیست که «مکانیسم ماشه چیست؟»، بلکه این است: «جمهوری اسلامی چه کارهایی را نکرد که کار به این نقطه رسید؟» ✏️ اولین و مهلک‌ترین خطا، نگرش ایدئولوژیک به مقوله مذاکره بود. دیپلماسی، هنر تعامل با جهان بر اساس واقعیت‌های عینی است، نه آرزوهای ذهنی. تهران سال‌ها در دام این توهم افتاد که می‌تواند با «صبر و تأمل» و «افزایش توان چانه‌زنی» غرب را به زانو درآورد. آنان غافل بودند که در معادلات بین‌المللی، زمان منبع بی‌پایان نیست. هر روز تعلل، به بهای از دست رفتن فرصت‌های طلایی تمام می‌شد. آنان «سرعت عمل» را قربانی «انتظار برای معجزه راهبردی» کردند. ✏️ در پشت دیوارهای بلند نهادهای قدرت، یک اجماع ملی درباره «چگونگی» حل بحران وجود نداشت. جناحی مصمم به پیشبرد برنامه هسته‌ای با هر هزینه‌ای بود، و جناحی دیگر – هرچند ضعیف‌تر – به دنبال راه حل دیپلماتیک. این دوگانگی، دیپلماسی ایران را به نمایش مضحک تبدیل کرد: یک پایه می‌سوزاند، پای دیگر خاموش می‌کند. نبود رهبری واحد و منسجم در عرصه سیاست خارجی، پیام‌های متضادی به دنیا فرستاد و اعتماد طرف‌های مقابل را برای سرمایه‌گذاری بلندمدت از بین برد. اروپا که در کشمکش بین منافع اقتصادی و تعهدات امنیتی‌اش با آمریکا بود، با یک ایران متحدالشکل و قابل پیش‌بینی می‌توانست تعامل کند، نه با هیدری که هر سرش به جهتی می‌رفت. ✏️ تهران به طرز خطرناکی اهمیت «مکانیسم ماشه» را کم‌اهمیت جلوه داد. آن را تهدید توخالی، یک ابزار تبلیغاتی می‌پنداشتند. این بزرگ‌ترین اشتباه محاسباتی بود. مکانیسم ماشه، همان اهرمی بود که اروپا برای راضی نگه داشتن آمریکا در برجام طراحی کرده بود. با کشیدن این ماشه، اروپا عملاً از موضع میانجیگری خارج شد و به جمع تحریم‌کنندگان پیوست. جمهوری اسلامی گمان می‌کرد می‌تواند مرزهای خطر را جابه‌جا کند، بدون آنکه هزینه آن را بپردازد. این نگرش، نتیجه مستقیم درس‌نگرفتن از تاریخ تحریم‌ها بود. ✏️ در تمام این سال‌ها، دیپلماسی ایران اساساً «واکنشی» بود. منتظر می‌ماند تا طرف مقابل طرحی ارائه دهد، سپس برای هفته‌ها و ماه‌ها در مورد آن تأمل می‌کرد. هیچ ابتکار عمل جذاب و خلاقانه‌ای که معادله را به نفع ایران تغییر دهد، ارائه نشد. اروپا و آمریکا، نه یک شریک دیپلماتیک چابک و نوآور، که یک موجودیت سنگین، متعصب و غیرقابل انعطاف می‌دیدند. وقتی شما هیچ «پیشنهاد جایگزین» جذابی روی میز ندارید، مجبورید همیشه در زمین حریف و طبق قواعد او بازی کنید. ✏️ این شاید عمیق‌ترین شکست راهبردی بود. رهبران ایران به وضوح تاریخ کشورهایی که به آستانه دستیابی به سلاح هسته‌ای می‌رسند، نخوانده بودند یا به عمد نادیده گرفتند. این «پیچ خطرناک» تاریخی، یا به تسلیم کامل تحت فشار بین‌المللی ختم می‌شود، یا به درگیری نظامی تمام‌عیار. هیچ کشوری از این گردباد به سلامت خارج نشده است. جمهوری اسلامی با لجبازی بر سر«حق غنی‌سازی» و همراه کردن آن با شعارهای تهاجمی علیه اسرائیل، خود را در دقیقاً همین دام انداخت. آنان فرصت طلایی ۱۰ ساله برجام را برای عبور از این پیچ خطرناک از دست دادند. حتی اگر امروز تمام تحریم‌ها برداشته شود، بازسازی صنعت هسته‌ای آسیب‌دیده (از نیروگاه اراک تا تالاب های تحقیق و توسعه و کارگاه‌های سانتریفیوژ) دست‌کم ۴ تا ۵ سال زمان می‌برد. این ۴ تا ۵ سال، همان «فرصتی» بود که با یک تعلیق یا توقف حساب‌شده، خریداری می‌شد و کشور از ورطه فعلی نجات می‌یافت. ✏️ وضعیت امروز، یک تراژدی یونانی است که قهرمان آن، با غرور و کوری خود، گام به گام به سوی سرنوشت شومش پیش می‌رود. مکانیسم ماشه یک اتفاق نبود؛ یک انتخاب بود. انتخاب نکردن راه درست. انتخاب نکردن انعطاف. انتخاب نکردن واقع‌بینی. انتخاب نکردن یک راهبرد منسجم. جمهوری اسلامی به جای آنکه ارباب تحولات باشد، قربانی تحولات شد. آنان نتوانستند تشخیص دهند که در یک بازی بزرگ شطرنج، گاهی باید یک مهره را قربانی کرد تا شاه را نجات داد. اما آنان اصرار داشتند که همه مهره‌ها را همزمان پیش ببرند، و در نهایت، «شاه» – که امنیت و منافع ملی کشور است – را در معرض کیش و مات کامل قرار دادند. این، نه یک شکست، که یک شکست خودخواسته است.
Mostrar todo...
چرا جمهوری اسلامی با نپذیرفتن دعوت ترامپ به مذاکره در دوره اول ریاست جمهوری‌اش، دچار خطای راهبردی شد؟ 📝 یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات استراتژیک جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر، نپذیرفتن پیشنهاد ترامپ برای مذاکره در دوره نخست ریاست جمهوری او بود. این نه فقط یک فرصت‌سوزی دیپلماتیک، بلکه خطای محاسباتی در درک ماهیت مذاکره، ماهیت جنگ و حتی شناخت شخصیت خاص ترامپ محسوب می‌شود. 📝 نخست باید یک تصور رایج را کنار بگذاریم: اینکه مذاکره نقطه مقابل جنگ است. تاریخ بارها نشان داده که جنگ و مذاکره می‌توانند همزمان پیش بروند. ایالات متحده در اوج جنگ ویتنام، با همان ویتنامی‌هایی که در میدان می‌جنگید، سال‌ها در پاریس پشت میز نشست. ارتش آمریکا در جنگل‌های ویتنام می‌سوزاند و می‌کشت، اما دیپلماسی هم جریان داشت. در نهایت آمریکا نه به خاطر مذاکره، بلکه به خاطر بن‌بست نظامی و فشار داخلی شکست خورد. مذاکره بخشی از مدیریت جنگ بود، نه پایان یا بدیل آن. 📝 نمونه‌های تاریخی دیگر هم همین را تأیید می‌کنند. در جنگ کره (۱۹۵۰–۱۹۵۳)، در حالی که توپخانه‌ها آتش می‌ریختند و سربازان می‌مردند، مذاکرات صلح در پانمونجوم جریان داشت. این مذاکرات نه به معنای تسلیم، بلکه ابزاری برای مدیریت بحران بودند. یا در ۱۹۷۸، زمانی که مصر و اسرائیل سال‌ها دشمن خونی یکدیگر بودند و چند جنگ بزرگ را پشت سر گذاشته بودند، انور سادات و مناخیم بگین با میانجی‌گری کارتر در کمپ‌دیوید پای میز مذاکره نشستند و صلح تاریخی امضا شد. این‌ها نشان می‌دهند که مذاکره حتی در اوج دشمنی ممکن و عقلانی است. پس وقتی می‌گوییم "مذاکره کنیم"، لزوماً به معنای تسلیم نیست؛ همان‌طور که وقتی می‌گوییم "نجنگیم"، به معنای صلح پایدار نیست. سیاست خارجی ترکیبی از این دو است. 📝 بعضی‌ها مذاکره با آمریکا در شرایط خصومت را "عملیات فریب" می‌نامند. اما مگر در جهان سیاست چیزی جز فریب و ضدفریب وجود دارد؟ همان‌طور که ویتنامی‌ها با آمریکایی‌ها نشستند، همان‌طور که دولت‌های درگیر با گروه‌های تروریستی برای اهداف عملیاتی به گفت‌وگو می‌نشینند، ایران هم می‌توانست با ترامپ وارد مذاکره شود بی‌آنکه معنایش به رسمیت شناختن همه خواسته‌های آمریکا باشد. فریب بخشی از بازی قدرت است، نه دلیل کناره‌گیری از آن. 📝 ترامپ یک پدیده ویژه بود؛ شخصیتی که توافق‌های بین‌المللی را بی‌پروا لغو می‌کرد، اما به همان اندازه دنبال "معامله" بود. او برجام را "بدترین توافق تاریخ" خواند، اما همان‌طور که با نفتا کرد، دنبال بسته‌بندی مجدد بود تا به پایگاه اجتماعی‌اش بفروشد. او اهل جنگ بزرگ نبود؛ برعکس، در سیاست داخلی آمریکا بارها نشان داد بیشتر به دنبال شوآف و "برندسازی" از توافق‌هاست تا آغاز یک جنگ پرهزینه. جمهوری اسلامی اگر هوشمندانه رفتار می‌کرد، می‌توانست خواسته‌های ظاهری او را بپذیرد، چند تغییر سطحی روی برجام اعمال کند، و در ازای آن امتیازهای اقتصادی و سیاسی مهمی بگیرد. 📝 رهبران جمهوری اسلامی مذاکره با ترامپ را خط قرمز پنداشتند، خطای آن‌ها در این بود که تصور کردند مذاکره یعنی تسلیم شدن زیر هفت‌تیر طرف مقابل. حال آنکه می‌توانستند پشت میز بنشینند، بشنوند، چانه بزنند، و اگر غیرقابل قبول بود، با دست پر بیرون بیایند و دنیا را شاهد کنند. در همان سال‌ها، ترامپ با وجود شعارهای تند، ۱۸ ماه برای خروج از برجام معطل ماند. تیم امنیت ملی‌اش، از متیس تا تیلرسون، خروج فوری را صلاح نمی‌دانستند. یعنی فضای تنفس برای ایران وجود داشت. اما تهران با لجاجت، پنجره را بست. 📝 سیاست خارجی هنر "شناخت لحظه" است. جمهوری اسلامی لحظه ترامپ را نفهمید. با کسی که جنگ نمی‌خواست و دنبال یک "برد تبلیغاتی" بود، نرفت پای میز؛ نتیجه آنکه امروز هم جنگ و هم تحریم را با هم دارد. 📝 و هزینه؟ نه از جیب رهبران، که از سفره مردم. تورم افسارگسیخته، فرصت‌های سوخته، سال‌های ازدست‌رفته برای توسعه. لجاجتی که می‌توانست کشور را از دور باطل تحریم و انزوا نجات دهد، عملاً ملت را در تله‌ای گرفتار کرد که هم فشار خارجی را سنگین‌تر و هم فرصت‌های داخلی را نابود ساخت. 📝 خطای اصلی این بود: نفهمیدن این حقیقت ساده که جنگ و مذاکره دشمن هم نیستند، بلکه دو ابزار در یک جعبه‌اند. اگر جمهوری اسلامی به جای ترس و تعصب، به واقع‌گرایی تن داده بود، امروز از ترامپ امتیاز گرفته بود؛ و مردم ایران بهای چنین خطای بزرگی را نمی‌پرداختند. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
👏 88 36👍 27👌 5
مکانیسم ماشه و پایان عصر خرید زمان؛ جمهوری اسلامی در دو راهی تقابل یا تعامل بازگشت تحریم‌های شورای امنیت پس از ده سال، آن‌هم در لحظه‌ای که آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بار دیگر دسترسی به سایت‌های هسته‌ای ایران را تأیید کرده، تصویر عجیبی از سیاست‌گذاری جمهوری اسلامی ارائه می‌دهد: سیاستی که همیشه دیر تصمیم می‌گیرد، بد تصمیم می‌گیرد، و در نهایت با چشمانی بسته وارد صحنه‌ای می‌شود که قواعدش را دیگران نوشته‌اند. مسعود پزشکیان در نیویورک تأکید کرده ایران از پیمان «ان‌پی‌تی» خارج نمی‌شود، اما این اطمینان‌خاطر در حالی مطرح می‌شود که فضای بین‌المللی دیگر به وعده‌های دیرهنگام تهران اعتماد ندارد. واقعیت این است که جمهوری اسلامی در مسیر تعویق مکانیسم ماشه، نه اجماع داخلی داشت، نه ابتکار عملی برای جذب اروپایی‌ها. فرصت‌هایی وجود داشت: ایران می‌توانست تعلیق عملی غنی‌سازی در سایت‌های تخریب‌شده را به‌عنوان یک امتیاز بفروشد؛ می‌توانست بلافاصله بعد از حملات اخیر توافق با آژانس را امضا کند و از آن به‌عنوان سپر دیپلماتیک استفاده کند. اما همان‌طور که همیشه بوده، تأخیر و دودلی جایگزین ابتکار و جسارت شد. نتیجه، رأی‌گیری‌ای بود که حتی یک کشور اروپایی نظرش را تغییر نداد؛ نشانه‌ای روشن از این‌که حتی چین و روسیه نیز یا نخواستند یا نتوانستند لابی مؤثری انجام دهند. مکانیسم ماشه فعال شده و این دیگر پایان یک تاکتیک نیست، بلکه پایان عصری است که تهران می‌توانست با «نه علنی و آری پنهان» بحران‌ها را به تعویق بیندازد. حالا رهبران جمهوری اسلامی در برابر یک دوگانه عریان ایستاده‌اند: تعامل کامل یا تقابل کامل. اگر مسیر تقابل انتخاب شود، احیای توان موشکی و هسته‌ای عملاً بهانه‌ای برای اسرائیل و آمریکا خواهد بود تا بحران از سطح دیپلماسی به سطح جنگ کشیده شود. اگر مسیر تعامل برگزیده شود، همکاری با آژانس ادامه خواهد یافت و چارچوبی برای مذاکره مستقیم و جامع با آمریکا تنها راهی خواهد بود که می‌تواند بدون درگیری، راهی برای عبور از این بحران بگشاید. در شرایط کنونی، سؤال اصلی این نیست که جمهوری اسلامی چه می‌خواهد، بلکه این است که آیا هنوز توان انتخاب دارد یا نه. انزوای جهانی، شکست تاکتیک‌های پنهان‌کارانه، و بازگشت تحریم‌های چندجانبه، دست تهران را آن‌قدر بسته که هر تصمیم آینده بیشتر شبیه واکنش اضطراری خواهد بود تا استراتژی. اما حتی همین واکنش اضطراری هم سرنوشت کشور را تعیین می‌کند: یا در باتلاق جنگی فرسایشی فرو خواهد رفت، یا با شجاعتی دیرهنگام به سمت گفت‌وگویی واقعی با جهان خواهد رفت. تاریخ این بار قضاوتی بی‌رحم‌تر خواهد داشت، زیرا دیگر جایی برای «خرید زمان» باقی نمانده است. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
👍 113 36👏 6👎 4👌 3
مکانیسم ماشه فعال شد، نه علنی و آری پنهان دیگر جواب نمی‌دهد؛ شورای امنیت پرونده ایران را بست شورای امنیت سازمان ملل با رد پیش‌نویس روسیه و چین برای تعویق مکانیسم ماشه، عملاً آخرین پنجره فرصت دیپلماتیک جمهوری اسلامی را بست. نتیجه رأی‌گیری—چهار رأی موافق، دو رأی ممتنع و نه رأی مخالف—نه فقط شکست یک تاکتیک دیپلماتیک، بلکه علامتی است روشن از انزوای فزاینده ایران در نظام بین‌الملل. آنچه تهران با سیگنال‌های نرم و وعده‌های مبهم تلاش داشت به دست آورد، در برابر انسجام نسبی غرب و ناتوانی شرکای شرقی‌اش فرو ریخت. رهبران جمهوری اسلامی سال‌ها بر یک سیاست دوگانه تکیه کردند: در عرصه علنی، خطوط قرمز مطلق را اعلام کردند و هرگونه مذاکره مستقیم با آمریکا یا توقف غنی‌سازی را «مضر» خواندند؛ اما در پشت پرده، از عمان تا برجام، بارها وارد سازش‌های محدود شدند. این سیاست تاکنون توانسته بود بحران‌ها را عقب بیندازد و فرصت‌های مقطعی بخرد. اما واقعیت امروز نشان داد که ذخیره این تاکتیک تمام شده است. جهان دیگر نه به «نه علنی و آری پنهان» اعتماد می‌کند، و نه حاضر است بدون تغییر محتوایی، تنها به خرید زمان تن دهد. شورای امنیت نشان داد که ذخیره تاکتیک‌های تهران تمام شده؛ دیگر چیزی برای خرج‌کردن باقی نیست. رهبران جمهوری اسلامی سال‌ها روی شکاف میان گفتار و رفتار حساب باز کرده بودند: علناً خطوط قرمز را ترسیم می‌کردند و هرگونه عقب‌نشینی را نفی می‌کردند، اما در خفا با کانال‌های غیرمستقیم مذاکره می‌کردند و امتیاز می‌دادند. برجام و مذاکرات عمان نماد همین تناقض بودند. اما اکنون جهان دیگر به این بازی اعتماد ندارد؛ نه اروپا حاضر است صرفاً با وعده‌های توخالی همراه شود و نه چین و روسیه توانستند جامعه جهانی را به عقب‌نشینی وادارند. چین و روسیه هم که در ظاهر حامی تهران معرفی می‌شدند، در عمل از این پرونده به عنوان ابزار معامله با غرب استفاده کردند. آن‌ها پیش‌نویس تمدید شش‌ماهه را ارائه دادند، اما بی‌میلی آشکار شورای امنیت به حمایت از آن نشان داد که وزن استراتژیک ایران در معادلات جهانی به حداقل رسیده است. چهار رأی موافق در برابر نه رأی مخالف، نه فقط یک شکست فنی، بلکه سندی است از بی‌پناهی ایران در نهادی که روزی خود برجام را به تصویب رساند. رد قاطع پیش‌نویس روسیه در شورای امنیت نشان داد که وزن دیپلماتیک ایران حتی در اردوگاه شرقی هم کاهش یافته است. چهار رأی موافق در برابر نه رأی مخالف، تصویری عریان از جایگاه کنونی تهران در نظم جهانی ارائه داد: کشوری تنها، با دست‌های بسته، و گرفتار سیاستی که دیگر کار نمی‌کند. اکنون پیام روشن است: دوران تعلیق و خرید زمان به پایان رسیده است. فعال شدن مکانیسم ماشه به معنای بازگشت خودکار تحریم‌های شورای امنیت و انزوای شدیدتر اقتصادی و سیاسی است. اگر رهبران جمهوری اسلامی همچنان بخواهند با همان عادت دیرینه «نه در سخن و آری در عمل» بحران را مدیریت کنند، این بار نه اروپا فریب خواهد خورد و نه روسیه و چین حاضر خواهند بود هزینه آن را بپردازند. وقتی ابزار دیپلماسی شما فقط خرید زمان باشد، روزی فرا می‌رسد که حتی زمان هم فروخته نمی‌شود. این وضعیت برای آینده ایران هشداری جدی است. تصمیم‌گیری در تهران دیگر نمی‌تواند بر پایه توهم حمایت خارجی یا امید به شکاف میان غرب و شرق باشد. تداوم سیاست کنونی، کشور را به سمت قفل کامل دیپلماتیک و تشدید فشار اقتصادی سوق خواهد داد؛ شرایطی که نه تنها مردم، بلکه خود ساختار سیاسی را در معرض فرسایش و فروپاشی تدریجی قرار می‌دهد. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
92👍 82👌 7👏 6👎 1
سپاه و نهضت ازدواج آسان: نگاهی به پوپولیسم، سیاست و واقعیت اجتماعی خبر راه‌اندازی «نهضت ازدواج آسان» توسط سپاه، به ظاهر یک اقدام خیرخواهانه در جهت حمایت از زوج‌های جوان و افزایش جمعیت است. اما با کمی دقت و نگاهی واقع‌بینانه، این حرکت بیش از آن که نشانه دغدغه اجتماعی باشد، نمود بارز یک سیاست پوپولیستی و ابزارمندانه برای نفوذ بیشتر در زندگی مردم است. ابتدا باید پرسید: چرا نهاد نظامی‌ای که وظیفه‌اش امنیت و دفاع است، حالا به فکر «جهیزیه» افتاده؟ اگر قرار بود سپاه همه‌کاره باشد، لابد فردا نوبت «نهضت آرایشگاه ارزان»، «نهضت تعمیر کولر» و «نهضت خرید نان سنگک آسان» هم می‌رسد! این سطح از دخالت در جزئی‌ترین امور زندگی مردم، بیش از آن که نشانه‌ی کمک باشد، نمایش قدرت و کنترل است. اینکه سپاه وعده «تأمین جهیزیه زوج‌های نیازمند» می‌دهد، در نگاه اول خوشایند است، اما واقعیت تلخ‌تر است: مسئله ازدواج در ایران امروز تنها کمبود جهیزیه نیست. مشکلات اصلی شامل بیکاری، تورم افسارگسیخته، مسکن غیرقابل دسترس و بحران معیشت است. وقتی جوانی حتی برای اجاره یک اتاق باید چندین سال کار کند، جهیزیه مجانی عملاً چیزی شبیه «آب‌نبات روی نسخه سرطان» است؛ قشنگ ولی بی‌اثر. از سوی دیگر، مطرح کردن ازدواج آسان به عنوان ابزاری برای «جلوگیری از طلاق و افزایش جمعیت» کاملاً گمراه‌کننده است. آمارها و تحقیقات نشان می‌دهد که طلاق و کاهش نرخ ازدواج محصول فشار اقتصادی، بحران فرهنگی و نبود امنیت اجتماعی است، نه صرفاً نبود یخچال یا اجاق گاز. این ادعا شبیه آن است که بگوییم «با یک پلوپز برقی می‌شود امید به آینده را بالا برد»؛ طنزی تلخ در دل یک واقعیت ویرانگر. نکته دیگر، استفاده سپاه از واژه‌هایی مانند «شور و شعف و شادی» برای مردم است. این ادبیات بیشتر به جشن‌های فرمایشی شب عید شبیه است تا برنامه‌ای جدی برای بهبود زندگی. آیا واقعاً شور و شادی با یک فرش ماشینی و چند قابلمه وارد خانه‌ها می‌شود؟ اگر شادی این‌قدر ارزان بود، چرا خود مسئولان این همه عبوس و نگران‌اند؟ در نهایت، چنین اقداماتی به نوعی «ابزاری‌سازی زندگی مردم» بدل می‌شود. وقتی نهادی که خود در قلب بحران‌های اقتصادی و سیاسی نقش دارد، وارد مدیریت زندگی خصوصی مردم می‌شود، استقلال فردی، انتخاب آزاد و آینده‌ی جوانان محدودتر می‌شود. جمع‌بندی: «نهضت ازدواج آسان» سپاه، در ظاهر یک اقدام خیرخواهانه و مثبت نشان داده می‌شود، اما در واقعیت، تلاشی است برای سیاسی‌کردن زندگی خصوصی مردم، انحراف از مشکلات واقعی اقتصادی و اجتماعی، و ایجاد تصویر نمایشی از موفقیت. اگر هدف واقعی، افزایش ازدواج و کاهش طلاق بود، باید بحران‌های اقتصادی، مسکن، بیکاری و آموزش را هدف قرار می‌دادند، نه اینکه با چند بسته جهیزیه خیال کنند جامعه به سمت شادی و ازدیاد جمعیت می‌رود. این نهضت، بیش از آنکه پاسخی به نیاز مردم باشد، یک شوی تبلیغاتی است. و چه بسا نتیجه‌اش این شود که مردم با طعنه بگویند: «جهیزیه داریم، ولی زندگی نداریم.» #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
👍 109 30👌 12👎 1👏 1
دو سه روز سرنوشت‌ساز در نیویورک؛ پزشکیان، اروپا و تعلیق احتمالی مکانیسم ماشه ایران بار دیگر در مرکز یک صحنه حساس دیپلماتیک قرار گرفته است. حضور مسعود پزشکیان در نیویورک و دیدارهای او با سران اروپایی، همراهی عباس عراقچی در این سفر و همزمانی آن با بحث‌های جاری در شورای امنیت، فضای تازه‌ای برای گمانه‌زنی درباره آینده روابط ایران و اروپا ایجاد کرده است. رهبر جمهوری اسلامی همچنان همان خطوط قرمز سنتی را تکرار می‌کند؛ رد توقف غنی‌سازی و مخالفت با مذاکره مستقیم با آمریکا، اما همزمان تهران با فرستادن سیگنال‌های نرم تلاش دارد اروپا را متقاعد کند تا مسیر بازگشت تحریم‌های سازمان ملل را مسدود نگه دارد. در این میان نقش چین و روسیه بیش از پیش برجسته شده است. آن‌ها پیش‌نویسی را روی میز شورای امنیت گذاشته‌اند که بر اساس آن قطعنامه ۲۲۳۱ برای شش ماه تمدید می‌شود. این تمدید در عمل زمان بیشتری برای مذاکره فراهم می‌کند و مکانیسم ماشه را موقتاً به عقب می‌راند. اما مسکو و پکن هنوز تقاضای رأی‌گیری نکرده‌اند و این تعلل معنادار است. به نظر می‌رسد آنها می‌خواهند هم فشار بر ایران و هم فشار بر اروپا را حفظ کنند تا در بزنگاه مناسب بتوانند امتیاز بیشتری به دست آورند. اروپا اکنون با دو مسیر روبه‌روست: تشدید فشار با فعال‌سازی کامل مکانیسم ماشه یا همراهی با طرح روسیه و چین برای تمدید شش‌ماهه و باز گذاشتن در دیپلماسی. انتخاب دوم تنها زمانی برای آن‌ها قابل دفاع است که تهران در جریان گفت‌وگوهای نیویورک امتیاز ملموسی ارائه دهد. بی‌آن، اروپا نه می‌تواند افکار عمومی داخلی خود را توجیه کند و نه واشنگتن را. ایالات متحده نیز در موقعیت خاصی قرار دارد. پس از خروج از برجام، دیگر از نظر حقوقی قادر به وتوی قطعنامه روسیه و چین نیست و این خلأ بی‌سابقه‌ای در شورای امنیت ایجاد کرده است. اگر ایران و اروپا به تفاهمی موقت دست یابند، واشنگتن در عمل ناچار خواهد بود نظاره‌گر باشد، هرچند در سایه همچنان با فشارهای سیاسی و اقتصادی مسیر اروپایی‌ها را شکل می‌دهد. در چنین شرایطی، سفر پزشکیان به نیویورک می‌تواند یک نقطه عطف باشد. اگر دیدارهای او با رهبران اروپایی و همراهی عراقچی به نتیجه‌ای هرچند محدود برسد، احتمال عقب‌افتادن مکانیسم ماشه برای شش ماه تقویت خواهد شد. این سناریو فرصت بیشتری برای تهران می‌خرد، اما به معنای حل‌وفصل ریشه‌ای بحران نیست. در مقابل، اگر این گفت‌وگوها بدون دستاورد مشخص پایان یابد، احتمال بازگشت تحریم‌های سازمان ملل در کوتاه‌مدت بسیار بالا خواهد رفت. اکنون همه نگاه‌ها به نیویورک دوخته شده است؛ جایی که هر دیدار و هر جمله می‌تواند سرنوشت ماه‌های آینده را تغییر دهد. پرسش این است که آیا جمهوری اسلامی حاضر خواهد شد گام ملموسی برای متقاعد کردن اروپا بردارد یا بار دیگر به سنت دیرینه خرید زمان بدون تغییر محتوایی تکیه خواهد کرد. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
49👍 36👎 8👌 3
👁️‍🗨️ احضار اعضای جبهه اصلاحات: رسوایی قدرت در برابر عقلانیت خبر احضار پنج عضو جبهه اصلاحات – آذر منصوری، ابراهیم اصغرزاده، جواد امام، محسن آرمین و بدرالسادات مفیدی – به دادسرای فرهنگ و رسانه، تنها یک خبر نیست؛ آیینه‌ای است از درماندگی یک حاکمیت که حتی از سایه‌ی یک بیانیه و  عقلانیت می‌ترسد. قدرتی که مدام از «اعتماد به نفس» و «اقتدار» دم می‌زند، چرا این‌چنین در برابر چند صدای متفاوت به لرزه می‌افتد؟ این نمایش‌های قضایی چیزی جز اعتراف ناخواسته به بن‌بست سیاسی نیست. هر بار که این حکومت از «گفتگو» می‌گریزد، به زبان بی‌زبانی اعلام می‌کند که مشروعیتش در آستانه فروپاشی است. این احضارها نه اجرای قانون، که تسویه‌حساب با عقل سلیم است. حاکمیت از نقد نمی‌هراسد؛ از افشای واقعیتی می‌ترسد که در پشت چهره‌ی خسته‌ی جامعه پنهان مانده: اینکه مردم دیگر وعده‌های پوسیده و تهدیدهای تکراری را باور نمی‌کنند. پنج نفری که امروز احضار شده‌اند، فراتر از نام و هویت فردی‌شان، نمایندگان یک حقیقت ساده‌اند: هنوز در این کشور کسانی هستند که می‌خواهند راهی برای گذار مسالمت‌آمیز بجویند. و درست همین‌جاست که اقتدارگرایان دچار وحشت می‌شوند؛ زیرا اگر این صداها تقویت شوند، معادله‌ی قدرت دیگر بر محور سرکوب نمی‌چرخد. تاریخ بارها نشان داده که قدرت‌های فرسوده، پیش از سقوط، به‌جای پاسخ، سراغ سرکوب می‌روند. اما سرکوب، آخرین تکیه‌گاه نظام‌هایی است که دیگر چیزی برای عرضه ندارند. وقتی حتی نقد آرام و مدنی هم به دادسرا کشیده می‌شود، این نه نشانه قدرت، که نشانه ضعف است. این احضار، در حقیقت یک رفراندوم پنهان است: یا جامعه ایران راه گذار را انتخاب می‌کند، یا سقوط را. حاکمیت با این رفتار، خودش رای به سقوط می‌دهد؛ چون نشان می‌دهد حاضر است حتی بر سر تنفس یک جریان میانه‌رو هم معامله کند. آن‌چه امروز باید روشن گفت این است: اگر کسانی که هنوز به زبان مدنیت سخن می‌گویند حذف شوند، میدان تنها برای دو صدا باقی می‌ماند: صدای گلوله‌ی حاکمیت و صدای انفجار خشم جامعه. و این همان آینده‌ای است که اقتدارگرایان وانمود می‌کنند از آن هراس دارند، اما با سیاست‌هایشان دقیقا آن را تسریع می‌کنند. پس این احضار، خبر کوچکی نیست. این پرده‌برداری از لرزش درونی قدرت است؛ حکومتی که از پنج صدا هم می‌ترسد، دیگر هیچ سرمایه‌ای برای بقا ندارد. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
👍 114 34👎 7👌 5👏 1
بازرسان آژانس با سرعت نور به تهران: پنجره آزمایشی ۳ تا ۶ ماهه برای توقف موقت مکانیزم ماشه؟ بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، تحت هدایت رافائل گروسی، در حال پرواز به ایران هستند و گفته شده ساعت‌ها یا نهایتاً چند روز آینده، سرنوشت‌ساز خواهد بود. هدف، بررسی فنی سایت‌ها و وضعیت حدود ۴۰۰ کیلو اورانیوم غنی‌شده است. سخنرانی امشب رهبر جمهوری اسلامی، درست پیش از سخنرانی آقای مسعود پزشکیان در مجمع عمومی سازمان ملل، خطوط قرمز روشن کرد: ادامه غنی‌سازی تا ۶۰ درصد و رد هر مذاکره مستقیم با آمریکا. بنابراین محور سوم خواسته اروپایی‌ها، یعنی گفت‌وگوی مستقیم تهران-واشنگتن، به‌طور عملی منتفی شده است. نتیجه این است که حتی اگر اروپا مکانیزم ماشه را ۳ تا ۶ ماه عقب بیندازد تا دیپلماسی باز بماند، بازدید بازرسان تنها محدود به بررسی سایت‌ها و اورانیوم خواهد بود و مذاکرات مستقیم با آمریکا رخ نخواهد داد. این فرصت موقت، صرفاً یک پنجره آزمایشی است تا طرف‌های اروپایی ببینند آیا جمهوری اسلامی، با تصمیم رهبر، حاضر به گفت‌وگوی مستقیم خواهد شد یا خیر. عباس عراقچی همزمان با سه کشور اروپایی و رافائل گروسی در حال مذاکره است. بسته پیشنهادی اروپا شامل سه محور بود: حضور کامل بازرسان در سه سایت هسته‌ای، روشن شدن وضعیت حدود ۴۰۰ کیلو اورانیوم غنی‌شده و مذاکرات مستقیم با آمریکا. با توجه به خطوط تعیین‌شده توسط رهبر جمهوری اسلامی، محور سوم عملاً منتفی شده و مذاکرات اروپایی به مسائل فنی محدود شده‌اند. وزارت خارجه آلمان پس از دیدار وزیران خارجه سه کشور اروپایی با عباس عراقچی اعلام کرد: «سه کشور اروپایی و اتحادیه اروپا از ایران خواستند ظرف روزهای آینده ــ حتی در صورت امکان ظرف چند ساعت ــ گام‌های عملی برای رفع نگرانی‌های دیرینه پیرامون برنامه هسته‌ای خود بردارد.» رافائل گروسی نیز هشدار داد که اگر تهران مانع بازرسی‌ها شود، بحران تازه و بزرگ‌تری شکل خواهد گرفت و تأکید کرد که تعهدات ایران در چارچوب ان‌پی‌تی فراتر از موضوع مکانیسم ماشه است. به این ترتیب، سیاست هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران اکنون کاملاً تابع خطوط قرمز رهبر است. هر گام دیپلماتیک، حتی اگر ظاهراً تعاملی باشد، محدود و کوتاه‌مدت است و دستاورد واقعی، فراتر از ایجاد این پنجره آزمایشی ۳ تا ۶ ماهه، متصور نیست. به عبارت ساده‌تر، بازدید بازرسان، مذاکرات فنی با اروپا و عقب انداختن موقت مکانیزم ماشه، صرفاً فرصتی برای سنجش اراده جمهوری اسلامی است و نه هیچ توافق عملی یا گفت‌وگوی مستقیم با آمریکا. در واقع، سیاست هسته‌ای ایران هم‌اکنون در چارچوبی محدود و مشخص حرکت می‌کند: هر گام دیپلماتیک، حتی اگر تلاش ظاهری برای تعامل باشد، تابع خطوط قرمز رهبر جمهوری اسلامی است و دستیابی به هر نتیجه عملی واقعی، عملاً منتفی است. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
👍 58 22👌 3👎 2🙏 1
سخنرانی امشب رهبر جمهوری اسلامی: پایان مذاکره مستقیم با آمریکا و آغاز محدودیت دیپلماتیک در نیویورک سخنرانی امشب رهبر جمهوری اسلامی ایران، درست چند ساعت پیش از سخنرانی آقای مسعود پزشکیان در مجمع عمومی سازمان ملل، برگزار شد تا چارچوب سیاست هسته‌ای کشور را به‌طور شفاف مشخص کند. خطوط قرمز روشن شامل ادامه غنی‌سازی تا سطح ۶۰ درصد و عدم مذاکره مستقیم با آمریکا، محدوده تصمیم‌گیری تیم دیپلماسی را پیشاپیش تعریف کرده است. این اقدام، به‌نوعی پیشگیری از هر ابتکار یا تصمیم غیرمنتظره توسط نمایندگان ایران در نیویورک است و نشان می‌دهد هر اقدام فراتر از این چارچوب، فاقد مشروعیت رسمی خواهد بود. سخنرانی رهبر جمهوری اسلامی ایران سیگنال واضحی به تیم داخلی دیپلماسی فرستاد: سخنرانی پزشکیان در سازمان ملل عملاً ترجمه‌ای دیپلماتیک و رسمی از مواضع رهبر جمهوری اسلامی خواهد بود و هرگونه انتظار برای دستاورد ملموس یا توافق تاریخی بی‌معنی است. حتی ملاقات احتمالی با رئیس‌جمهور آمریکا که برخی جریان‌های داخلی برای آن فشار می‌آوردند، اکنون کاملاً منتفی شده است. نتیجه، ورود به شرایطی مه‌آلود و پرابهام است، جایی که تلاش‌ها و ابتکارات دیپلماتیک به محدودیت شدید خطوط تعیین‌شده رهبر جمهوری اسلامی برخورد می‌کند. همزمان، عباس عراقچی با سه کشور اروپایی و رافائل گروسی در حال مذاکره است. بسته پیشنهادی اروپا شامل سه محور بود: حضور کامل بازرسان در سه سایت هسته‌ای، روشن شدن وضعیت حدود ۴۰۰ کیلو اورانیوم غنی‌شده و مذاکرات مستقیم با آمریکا. با توجه به خطوط تعیین‌شده توسط رهبر جمهوری اسلامی، محور سوم عملاً منتفی شده و مذاکرات اروپایی به مسائل فنی محدود شده‌اند. با این حال، حتی توافق محدود درباره دو شرط بازرسی سایت‌ها و تعیین تکلیف ۴۰۰ کیلو اورانیوم نیز به‌نظر می‌رسد فاقد اعتماد و دستاورد عملی واقعی باشد و مکانیزم ماشه طبق برنامه در ۶ مهر اجرا خواهد شد. در این چارچوب، سیاست هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران اکنون در آستانه پایان مراودات گسترده و مذاکرات فراتر از چارچوب رهبر قرار گرفته و کشور وارد یک شرایط مه‌آلود و خطرناک شده است؛ جایی که هر گام دیپلماتیک، حتی اگر ظاهراً تعاملی باشد، کاملاً تابع خطوط قرمز رهبر جمهوری اسلامی است و در این شرایط دستیابی به دستاورد عملی واقعی ممکن به نظر نمی‌رسد. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
👍 84 25👏 5👌 4👎 1
💢حمید آصفی به یورونیوز: پزشکیان با ترامپ دیدار و مذاکره کند در حالی که کمتر از هشت روز به بازگشت تحریم‌های سازمان ملل علیه ایران باقی مانده است، به نظر می‌رسد که حکومت ایران مشغول آخرین تلاش‌هایش برای ممانعت از بازگشت این تحریم‌ها است. دو روز قبل، امواج‌مدیا به نقل از منابع آگاه از برقراری تماس مستقیم میان عباس عراقچی و استیو ویتکاف و ارائۀ نقشۀ راهی از سوی عراقچی برای توافق ایران و آمریکا خبر داد، مسعود پزشکیان نیز برای شرکت در اجلاس سالانۀ سازمان ملل راهی نیویورک می‌شود. حمید آصفی، تحلیلگر سیاسی مقیم ایران در گفت‌وگو با یورونیوز گفت:
«پزشکیان مذاکره و دیدار رودررو و علنی با آقای ترامپ انجام دهد و این تابو را بشکند. در این مذاکره شاید اتفاقی هم نیفتد و جلوی بازگشت تحریم‌ها را نگیرد ولی باب بزرگی باز می‌شود که بتواند یک ماه بعد، جلویش را بگیرد.»
این گفت‌وگو را بخوانید: https://l.euronews.com/UXR6 https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
👏 51 13👌 8👎 5👍 1
بن‌بست دیپلماسی غیرمستقیم؛ چرا جمهوری اسلامی باید مستقیم با آمریکا مذاکره کند؟ عدم مذاکره مستقیم با آمریکا یکی از بزرگ‌ترین ضعف‌های راهبردی جمهوری اسلامی است. طی سال‌ها، انرژی سیاسی کشور صرف مذاکراتی شده که اساساً قادر به تولید نتیجه نبوده‌اند. مذاکره با اروپا یا آژانس، حتی اگر با دادن امتیاز همراه باشد، هیچ دستاورد واقعی در حوزه امنیت یا رفع تحریم به‌همراه ندارد. دلیل روشن است: اروپایی‌ها در سیاست خارجی پیرو واشنگتن‌اند و آژانس نهادی فنی–دیپلماتیک است که اختیار سیاسی برای تضمین‌های راهبردی ندارد. بنابراین تمرکز بر دیپلماسی غیرمستقیم، بیش از آن‌که مسیری به‌سوی حل بحران باشد، نوعی وقت‌کشی و خودفریبی بوده است. تنها طرفی که ظرفیت واقعی برای اعطای امتیازهای راهبردی، از تضمین امنیتی تا کاهش یا لغو کامل تحریم‌ها را دارد، ایالات متحده آمریکاست، نه اروپا یا نهادهای بین‌المللی فاقد اختیار. هرگونه توافق موقت یا دائمی، اگر قرار باشد دستاورد ملموسی داشته باشد، باید مستقیم با واشنگتن مذاکره شود. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در بهترین حالت گزارش‌گر و ناظر است. این سازمان قادر به صدور تضمین امنیتی یا اعمال تغییر سیاسی جدی نیست؛ و اتکای بیش از حد به آن نشان می‌دهد تهران هنوز میان ابزار فنی و قدرت سیاسی تمایز قائل نشده است. از منظر عملی، اروپا نیز توان اعطای امتیاز واقعی ندارد. دو عامل کلیدی این محدودیت را توضیح می‌دهد: نخست جنگ اوکراین که اروپا را به‌شدت به حمایت آمریکا وابسته کرده است؛ هیچ کشور اروپایی حاضر نیست برای نزدیکی به ایران، پشتوانه واشنگتن در دفاع از کی‌یف را به خطر بیندازد. دوم فشارهای اقتصادی ناشی از جنگ تعرفه‌ها؛ سیاست‌های تجاری ترامپ اروپا را واداشته برای تخفیف فشارها به هماهنگی با واشنگتن تن دهد. در چنین شرایطی، انتظار امتیاز راهبردی از اروپا چیزی جز توهم سیاسی نیست. اگر مذاکره مستقیم در زمان مناسب آغاز شده بود—مثلاً بلافاصله پس از تحولات منطقه‌ای اخیر—شانس رسیدن به نتیجه‌ای ملموس بسیار بیشتر بود. تأخیر مداوم در انتخاب مسیر مستقیم، فرصت‌های سیاسی را از میان برده و هزینه‌های اقتصادی و امنیتی را سنگین‌تر کرده است. #حمیدآصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Mostrar todo...
👏 59 14👍 8👌 4