2025 سال در اعداد

18 152
مشترکین
+224 ساعت
-197 روز
+1830 روز
آرشیو پست ها
Repost from TgId: 1367433270
#خوانش سوررئالیستی شعر شمس لنگرودی
نگارش خودکار وجریان سیال ذهن
اگر که قطار ها کوچک شوند
از سوراخ کلید ها بگذرند
و به سلولم بیایند
زخم گلوله را زیر نیم تنه ام خواهی دید ۔
چگونه می شود از یاد برد
پایی نداشتم که به دنبالت بیایم
دستی نداشتم تکان بدهم
وقتی که ترن دور می شد
وقتی که صدای پای زندانبانم به گوش می رسد
همدم من تویی
تو که اکنون برابر کفاشی ایستاده یی
و به پایم فکر می کنی
بر ویترن ساعت های مچی خم شده ای
و به بی زمانی من فکر می کنی.
اینجا کلمات زنگ خورده به سختی از هم باز می شوند
دهانم شکل آه گرفته
بر تن تو دست می کشم
و به یاد می آورم شکل های روشن زندگی را ۔
همدم من تویی
دوازده نفر اینجا پیرامونم نشسته اند
و بی وقفه دهان شان باز می شود و بسته می شود
صدای تو را می شنوم که می گویی
بیا برویم
کلید را در دستم می گذاری
به قفل و جای خالی تو نگاه می کنم
و مثل اسکله یی در افتاب تند
به خنکای شبی می اندیشم
که کنارت بودم ۔
(رقص با گذرنامه ۱۴۰۲)
این شعر با حرف شرط «اگر »آغازشده که جمله ای شرطی را پیش درآمد ورود به فضای سوررئالیستی می کند درپایان همان بند مشخص می شود که شرط محال است .تصویر قطار کوچک شده ای که از سوراخ کلیدها بگذرد وبه سلولی که شاعر زندانی است بیاید امر واتفاقی نیست که در واقعیت ممکن باشد از آن مهمتر محبوب شاعر چگونه می تواند با قطاری که از سوراخ کلید عبور کرده داخل زندان بیاید و زخم گلوله را زیر نیم تنه اش ببیند . دلالت های ضمنی فراوانی از این بند شعر می توان استخراج کرد :شاعر دیدن زخمش را ناممکن می داند .شاعر زخمی که در زندان خورده پنهان کرده است .مخاطب شاعر کسی است که نمی تواند فاصله خودرا با او کم کند چون او مسافرقطاراست اما شاعر دربند زندان است . تخیل آزاد شاعر به او این امکان را می دهد که عناصر دور از هم را یکجا گرد آورد .ذهن و عین را یگانه کند تا واقعیت برتری که شاعر جستجو می کند رخ نماید . شاعر دوست دارد واحد زمان را که ساعت مچی نشان می دهد درهم بشکند و محبوبش را به بی زمانی و جاودانگی سوق دهد.درپایان شعر دوباره کلید ظاهر می شود در دست محبوب در حالی که قطار حامل محبوب از سوراخ همان کلید گذشته است که به دیدارش آمده .اینگونه در هم شکستن زمان و مکان ویژگی شعری است که با مولفه رویا و نگارش خودکار سوررئالیستی سروده شده است .شاعر هیچ مرزی را برای عبور خود و رسیدن به عشق به رسمیت نمی شناسد.واقعیت برتر که یکی از مولفه های سورئالیستی است برای پرش خیال شاعر هیچ مرزی را به رسمیت نمی شناسد بلکه تابع جریان سیال آزاد معانی است .
دکتر رحمان کاظمی
@taranom_ordibehesht
👍 17❤ 11👏 3
00:24
Video unavailableShow in Telegram
پیشفروش شمارهی ۳۳ وزندنیا
شمارهی ۳۳ فصلنامهی وزندنیا با پروندهای جامع دربارهی شاعر معاصر «#محمد_شمس_لنگرودی» به زودی منتشر میشود.
در این شماره که در ۲۲۰ صفحه منتشر میشود جستوجویی در کارنامهی شعری و تلاشها و پژوهشهای #شمس_لنگرودی در حوزهی تاریخی-تحلیلی شعر معاصر داشتهایم.
همچنین در دوردستهای این شماره به پروندهای درباره شعر گفتار اختصاص داده شده است که حول محور آن، با شاعر و نظریهپرداز آمریکایی، چارلز برنستین نیز مصاحبه کردهایم.
تازهترین اشعار ۴۰ شاعر برجستهی معاصر نیز بخش شعر این شمارهی وزندنیا را شامل میشود.
🔹 شما همراهان خوب وزندنیا میتوانید شمارهی سیوسوم مجله که در ۲۲۰ صفحه تدارک دیده شده را به قیمت ۲۵۰هزار تومان، با ارسال پیشتاز رایگان، از طریق لینک قرارداده شده در بایو اینستاگرام و یا وبسایت زیر پیش خریداری کنید:
www.podro.shop/vaznedonya
ارسال مجلات از پنجشنبه ۲۹ شهریور شروع خواهد شد.
IMG_7723.MP43.36 MB
❤ 14👍 11
Repost from TgId: 1367433270
#تحلیل سوررئالیستی شعر شمس لنگرودی
شوربختانِ شادمانِ جامعه
من و تخت جمشید ویرانیم
از راه های دور
به دیدن ما می آیند
عکس می گیرند
می روند و فراموش می کنند
عکس های من !
شادمانی شان ، کجای شور بختیِ ما پنهان است.
نقطه آغازین شعر از منظر بلاغت سنتی که کارکرد آن در کلمه و جمله است تشبیه شاعر به آثار باستانی تخت جمشید است با وجه شبهی که ویرانی است. ویرانی برای یک سازه معنای فیزیکی دارد اما برای انسان ویرانی معنای انتزاعی تر دارد نکته مهم شعر مدرن و سوررئالیستی شمس لنگرودی همینجاست که ویرانی برای انسان در بن مایه خود یک استعاره مفهومی است .انسان، ساختمان است یک گزاره استعاری است. از منظر بلاغت مدرن، شعر شمس لنگرودی بربنیاد استعاره مفهومی است که انسان را به مثابه ساختمان قدیمی یا متروکه باستانی مفروض گرفته است تا به کمک استعاره بتواند ایستایی ، انجماد و بستگی ذهن افراد جامعه را نسبت به مشاهیر یا انسانهای دیگر نشان دهد که به جای الهام بخشی از مفاخر به عکس گرفتن و ژست یادگاری با تاریخ دلخوش هستند.چه نقدی محکم تر و تصویری تر و عاطفی تر از این می توان از مردم جامعه ای داشت که رفتار سطحی و فانتزی دارند. زیبایی پاره اول شعر، مقایسه دو تصویر دور از هم ، سازه تاریخی مشهور با انسان مشهور است .شمس لنگرودی با نگارش خودکار در قالب زبان گفتار، شعر سهل وممتنع می گوید. تاریخ و نقد اجتماعی را به زیبایی شناسی شاعرانه بدل می کند و تصویری ماندگار به جا می گذارد که وحدت تاثیر عاطفی آن نیز در ذهن مخاطب ماندگار می شود. مردمی که از راه های دور می آیند تا با مشاهیر، عکس یادگاری بگیرند. شوربختی شاعر و تمدنی که در آن زیسته در حقیقت شوربختی همان مردم است که فقط با ژست تاریخی در عکس با مشاهیر ومفاخر، شادمانی می کنند. مردمی که شوربختی خود را نمی شناسند و یا در فخر فروشی به مفاخر خود غرق شده اند بی آنکه بدانند اکنونشان چگونه با شوربختی می گذرد .
رحمان کاظمی
@taranom_ordibehesht
❤ 11👏 2👍 1
Repost from TgId: 1367433270
هزار سگ ناشناس در پاهایم می غرند
هزار سگ غمگین
به کجا پناه ببرم که مرا سربازان نیابند
موسیقی در گلوی پرندگان شبانه یخ بسته است
شب لرد بسته و ستاره ها را سیاه می کند
به کجا پناه ببرم که مرا نیابند سربازان بی سر.
بگریزید مرمر های سفید ، گرانيت ها سنگ ها بگریزید
پیش از آن که شما را زینت گور ها کنند
آرام باش قلب من
آرام باش
فکر کن نم نم باران است بر پنجره ام می بارد
فکر کن نُک خودکار تعقیب کننده یی بر پنجره ام نیست
مست کن در تلاطم میلیارد ها ستاره گلسرخ روحم !
و بخند
بر سرنوشت گلی که به دست نسیمی ولگرد پرپر می شود
و بر سر گور ها فرو می ریزد. .
مست کن قلب صبورم
درها بسته است
و تو راهی جز شادی بی پایان نداری
در لانه یی از خون که در تن من می تپد
محمد شمس لنگرودی
از کتاب رقص با گذرنامه جعلی
موسسه انتشارات نگاه
@taranom_ordibehesht
❤ 39👍 15👏 4😢 2
Photo unavailableShow in Telegram
ماهنامه تجربه، دوره جدید، شماره ۳۳ منتشر شد.
❤ 20👍 6👏 4😍 3👎 1
Repost from TgId: 1367433270
من و تخت جمشید ویرانیم
از راه های دور
به دیدن ما می آیند
عکس می گیرند
می روند و فراموش می کنند
عکس های من !
شادمانی شان ، کجای شور بختیِ ما پنهان است
محمد شمس لنگرودی
مجموعه اشعار
دفتر دوم
@taranom_ordibehesht
❤ 63👍 31👏 6💔 5🔥 2
Repost from TgId: 1367433270
#زیبایی شناسی استعاره در شعر شمس لنگرودی
اشعاری را دوست دارم
که همایون خرم
در سطرهایش قدم بزند
و قطرات نت
از فواصل انگشتش بریزد .
( ما که هر سپیده
با پرندهء مرده یی در ملافه مان
بیدار می شویم . )
اشعار متلاطمی دوست دارم
با دریایی که تمام نمی شود
تا ملاح بی خبر
تا درِ خانه اش بر خشکی براند
( اینجا که آب
تشنه در پی لیوانی تهی له له می زند . )
اشعاری دوست دارم
نرم و سبک
مثل بازی بچه ها
حالا که مرگ
اصرار دارد در خانهء ما بماند
حال آن که خندهء مهمانان
در راهرو همسایه ام پیچیده است
یعنی که هنوز زندگی ادامه دارد .
#کتاب رقص با گذرنامه جعلی
شمس لنگرودی برای فهم جهان شاعرانه اش و شاعرانگی جهان وجانش با زبان گفتار حرف می زند آن هم به شیوه نگارش خودکار که جریان سیال ذهن ،شعر را به تداعی آزاد معانی و مفاهیم از پیش تعیین نشده رهنمون می کند . شمس در این شعر به شیوه نگارش خودکار ،پنج استعاره برای شعر برساخته است که واکاوی هرکدام ، به زیبایی شناسی شعر او جلوه وجمالی تازه می خشد .نخستین استعاره برای شعر در بند اول موسیقی است که همایون خرم در سطرهایش قدم می زند یعنی شعر استعاره از موسیقی است که در نهایت ایجاز وگوشوازی از موسیقی حروف و کلمات برخوردار می شود .دومین استعاره برای شعر باران است که درنهایت لطافت ، قطرات نت آن از فاصله های انگشتانش فرو می ریزد .پس از آفرینش دو استعاره ای که در دو بند اول و دوم برای شعر آورده در داخل یک جمله معترضه استعاره ای از پرواز را می آورد . حس آزادی شاعر که در ملالت روزمرگی ها مرده است اما هنوز نتوانسته ، فقدان آزادی وپرواز ، امید آزادی را در درون او بکشد . هر سپیده با امید زندگی و آزدای بیدار می شود با پرنده ای مرده در ملافه اش .در نیمه دوم ، شعر را استعاره از امواج خروشان می کند با دریایی که تمام شدنی نیست یعنی امید به آزادی در شاعر نمی میرد تا زمانی که شعر زنده است زیرا سرودن ، بال پرواز اوست .کشتی بان بی خبر تا درِ خانه ی شاعر می راند که خشکی است ولی توهم آب برای ملاح در باره زیست شاعر حس می شود که شاعر در یک جمله معترضه ی دیگر به زبان طنز وتسخر به ملاح می گوید که اینجا آب ،له له زنان دنبال لیوان خالی می گردد که استعاره از پوچی وبی معنایی زندگی ملاح است .در بندپایانی ، شعر به استعاره بازی کودکانه بدل می گردد که نرم وسبک است زیرا بازگشت به کودکی انسان است به خاطر گریختن از همه قراردادهای رسمی و دست و پا گیر هنر و اجتماع .شاعر همچنان مرگ را در همسایگی خود می بیند در عین اینکه لبخند همسایه هم ادامه ی زندگی تلقی می شود پس امید می ورزد که زندگی ادامه دارد .فضاهای سوررئالیستی در فرم ذهنی شعر ازآغاز تا پایان به عنصر انسجام بخش عاطفی بدل شده است و علارغم پراکندگی ظاهر در فرم بیرونی ، درفرم ارگانیک شعر ،تشکل ذهنی وجود دارد که زندگی را با همه تناقض ها و پوچی و بیهودگی وسراب گونگی اش مثل رودخروشان جاری می داند.پس گزاره شعر را دوست می دارم بیان دیگری است از اینکه زندگی وآزادی را دوست می دارم
رحمان کاظمی
@taranom_ordibehesht
👍 22❤ 11😢 1
Repost from TgId: 1367433270
اشعاری را دوست دارم
که همایون خرم
در سطرهایش قدم بزند
و قطرات نت
از فواصل انگشتش بریزد .
( ما که هر سپیده
با پرندهء مرده یی در ملافه مان
بیدار می شویم . )
اشعار متلاطمی دوست دارم
با دریایی که تمام نمی شود
تا ملاح بی خبر
تا درِ خانه اش بر خشکی براند
( اینجا که آب
تشنه در پی لیوانی تهی له له می زند . )
اشعاری دوست دارم
نرم و سبک
مثل بازی بچه ها
حالا که مرگ
اصرار دارد در خانهء ما بماند
حال آن که خندهء مهمانان
در راهرو همسایه ام پیچیده است
یعنی که هنوز زندگی ادامه دارد
محمد شمس لنگرودی
از کتاب رقص با گذرنامه جعلی
@taranom_ordibehesht
❤ 29💯 4👍 3🔥 2
Repost from TgId: 1367433270
#شعرفلسفی شمس لنگرودی با طعم سوررئالیسم
پنج ورزای سفید اند
پنج قاره ی سرگردان
درپشه باران تابستان
درشعر،واژگان به نشانه هایی بدل می شوند که رابطه دال ومدلول را ایجاد می کنند .لایه های ضمنی آفریده شده از القای صوتی کلمات را در این شعر کوتاه شمس با تامل بنگرید تا ایجاز را در شعر مدرن ایران با غایت زیبایی شناسانه دریابید : سرگردانی ، درماندگی ، درجازدن ، کلافگی ، انجماد هوای تابستان ، حس خفگی ناشی از ایستایی ، زخمی شدن ، خون گرفتگی ،تضاد وتقابل سفیدی به عنوان نمادصلح وحمله پشه ها درشب به گاوهای سفید نر یا ورزا که درمانده کنار مرداب یا علفزارند،تصویری است که شمس لنگرودی در این شعر از پنج قاره ی دنیا داده است .این تصویر نمونه ی بسیار بکر از بازتاب عناصر اقلیمی گیلان است به ویژه در شب های تابستان که هوا راکد است وپشه ها تجمع بیشتری دارند برای نوشیدن خون انسان یا حیوان که درحقیقت ، خون همه موجودات زنده را می مکند .طنز هستی شناسانه ی شمس لنگرودی با فضای سوررئالیستی ،مواجهه ی عاطفی فلسفه با جهان است .علاوه بر مفهوم زیبای این شعر کوتاه ،موسیقی درونی کلمات نیز به خاطر تکرار جایگاه نحوی بیشتر شده وبر زیبایی آن افزوده است . تناسب وتضادی که از رهگذر پیوند کلمات همین شعر کوتاه ایجاد شده که به عنوان مشت ،نمونه ی خرواراست ،شمس لنگرودی را تاثیر گذارترین شاعر دهه هفتاد به بعد کرده است .
رحمان کاظمی
@taranom_ordibehesht
👍 21❤ 6
#شعرفلسفی شمس لنگرودی با طعم سوررئالیسم
پنج ورزای سفید اند
پنج قاره ی سرگردان
درپشه باران تابستان
درشعر،واژگان به نشانه هایی بدل می شوند که رابطه دال ومدلول را ایجاد می کنند .لایه های ضمنی آفریده شده از القای صوتی کلمات را در این شعر کوتاه شمس با تامل بنگرید تا ایجاز را در شعر مدرن ایران با غایت زیبایی شناسانه دریابید : سرگردانی ، درماندگی ، درجازدن ، کلافگی ، انجماد هوای تابستان ، حس خفگی ناشی از ایستایی ، زخمی شدن ، خون گرفتگی ،تضاد وتقابل سفیدی به عنوان نمادصلح وحمله پشه ها درشب به گاوهای سفید نر یا ورزا که درمانده کنار مرداب یا علفزارند،تصویری است که شمس لنگرودی در این شعر از پنج قاره ی دنیا داده است .این تصویر نمونه ی بسیار بکر از بازتاب عناصر اقلیمی گیلان است به ویژه در شب های تابستان که هوا راکد است وپشه ها تجمع بیشتری دارند برای نوشیدن خون انسان یا حیوان که درحقیقت ، خون همه موجودات زنده را می مکند .طنز هستی شناسانه ی شمس لنگرودی با فضای سوررئالیستی ،مواجهه ی عاطفی فلسفه با جهان است .علاوه بر مفهوم زیبای این شعر کوتاه ،موسیقی درونی کلمات نیز به خاطر تکرار جایگاه نحوی بیشتر شده وبر زیبایی آن افزوده است . تناسب وتضادی که از رهگذر پیوند کلمات همین شعر کوتاه ایجاد شده که به عنوان مشت ،نمونه ی خرواراست ،شمس لنگرودی را تاثیر گذارترین شاعر دهه هفتاد به بعد کرده است .
#رحمان_کاظمی
Repost from TgId: 1205273175
00:52
Video unavailableShow in Telegram
🔴 درود بر اهالی عبدی مدیا و همراهان عزیز
💢 به هفدهمین روز از مرداد ۱۴۰۳ خوش آمدید
📍نجات من شبیه شدن به کسانیست که قبولشان ندارم.
🔸بریدهای از کتاب «آنها که به خانه من آمدند» نوشته شمس لنگرودی
📍Content Credit: shamselangeroodi
#عبدی_مدیا
🆔 @AbdiMedia
-۰۳۹۹۳.mp48.71 MB
❤ 27👍 8🥰 2🕊 2
Repost from TgId: 1367433270
غصه نخور پرنده چوبی
تو دوباره به باغ بر خواهی گشت
و تلألو آب را در آسمان غروب خواهی دید
اما بالت چوبی است
به پرواز پشه ها نگاه می کنی
حسرت می خوری
و بال و پرت در سینه تکان خواهد خورد .
غصه نخور جویبارک گریان
تو تکه یی از ابر هایی
و به آسمان طلایی باز خواهی گشت
ابرهای عظیم را سر در پی هم می بینی که تو را نمی شناسند
حسرت مخور
هیچکس
ژنده پوش خُرد غریبه را نخواهد شناخت
ای آهوی خرامان که به رؤیا ها فخر می فروشی
زندگی
خرامیدن در باغی لطیف است
هنگامی که دو گرگ گرسنه
پشت صخرهء آرام
منتظرت ایستاده اند !
محمد شمس لنگرودی
از کتاب رقص با گذرنامه جعلی
@taranom_ordibehesht
❤ 49👍 14👏 5
Repost from TgId: 1367433270
اگر که قطار ها کوچک شوند
از سوراخ کلید ها بگذرند
و به سلولم بیایند
زخم گلوله را زیر نیم تنه ام خواهی دید ۔
چگونه می شود از یاد برد
پایی نداشتم که به دنبالت بیایم
دستی نداشتم تکان بدهم
وقتی که ترن دور می شد
وقتی که صدای پای زندانبانم به گوش می رسد
همدم من تویی
تو که اکنون برابر کفاشی ایستاده یی
و به پایم فکر می کنی
بر ویترن ساعت های مچی خم شده ای
و به بی زمانی من فکر می کنی.
اینجا کلمات زنگ خورده به سختی از هم باز می شوند
دهانم شکل آه گرفته
بر تن تو دست می کشم
و به یاد می آورم شکل های روشن زندگی را ۔
همدم من تویی
دوازده نفر اینجا پیرامونم نشسته اند
و بی وقفه دهان شان باز می شود و بسته می شود
صدای تو را می شنوم که می گویی
بیا برویم
کلید را در دستم می گذاری
به قفل و جای خالی تو نگاه می کنم
و مثل اسکله یی در افتاب تند
به خنکای شبی می اندیشم
که کنارت بودم ۔
محمد شمس لنگرودی
۶۱
رقص با گذرنامه جعلی
@taranom_ordibehesht
❤ 45👍 8👏 2
Repost from TgId: 1367433270
وقتی که به خوابی بی پایان فرو رفته ام
بیدارم مکن
سر بازگشتن ندارم
صبح
سماور ها را روشن کنید
بگذارید سپیده روی ملافه ام بماند
صدای پرندگان را دوست داشتم
صدای تفنگ ها حسادت کردند .
وقتی که به خوابی بی پایان فرو رفته ام
بدانید که بر می گردم
به خواب های شما ، زمزمه های شبانه تان ،
و پرسشی که جوابی ندارد:
آیا زندگی
دویدن در قطاری است
که به مقصد موعدش روان است !
محمد شمس لنگرودی
رقص با گذرنامه جعلی. ۵۹
@taranom_ordibehesht
❤ 75👍 25😢 7👏 2
