2025 سال در اعداد

114 666
مشترکین
-7324 ساعت
-4067 روز
-1 68230 روز
آرشیو پست ها
رو تخت فیزیوتراپی دراز کشیدم، دکتر گفت الان چه فشاری روته؟ گفتم فشار مالی
داشت از خنده حالش بد میشد، چقدر خندوندن کادر درمان آسونه به چه خزعبلاتی میخندن.
Shaun
🤣 189😐 12❤ 9
امیدوارم دیگران شخصیت مارو با ورژنهای گذشتهمون که ازشون عبور کردیم و دیگه وجود ندارن بررسی و قضاوت نکنن، این ورژنها ممکنه برای همین چند ماه پیش یا حتی چند هفته پیش باشن. ما حق داریم رشد کنیم.
Scarlet Moon
👍 106❤ 26🤔 5
دوس پسرم واقعا سلیقه بی نظیری داره اینو میتونید از روی دوس دختری که داره تشخیص بدید.
🤣 93😁 17❤ 9👍 7😐 4
بابام عجیب ترین ادمیه که دیدم ی روز از سرکار اومد گفت زیرانداز اینا بردارید بریم بیرون ناهار بخوریم بعد ۲روز سر از مشهد دراوریم بعد گفت جنوب خیلی قشنگه حیفه نریم.. سرتونو درد نیارم حدودا یک ماه طول کشید تا برگشتیم خونمون
دیان
🤣 191❤ 30👍 22😍 20😁 9🤔 4
نوزده سالم بود تو اصفهان واسه اولین بار دوستدخترم رو اوردم خونه. خدا شاهده مطلقا هم هیچ کاری نکردیم. وقتی دختره داشت برمیگشت یکی از همسایهها دید و به مامانم گفت. شبش مامانم به بابام پشت تلفن میگفت این خونه دیگه نجس شده، بفروشیمش بریم یه جا دیگه بخریم :))
پشه خسته
🤣 201😐 26🤔 10👍 6❤ 3
پارسال این موقع ها وقتی موهامو بلوند یخی کرده بودم بهم پیشنهاد ازدواج داد
ماه پیش گفت دیگه نمیخوامت و دختر عموتو دوست دارم چون چاق شدی
یکم لاغر شدم، امشب بهم گفت میای خونمون؟ باز دوستت دارم!
پسر عمهی ۴ سالهمو میگم:)))
دل دوشکی
🤣 211😁 19😐 10❤ 5🤔 3👍 2😍 1
خداروشکر نسل اونایی که فارسیو انگلیسی تایپ میکردن و فکر میکردن که باکلاسن منقرض شده.
اين آدر هَند
👍 194🤣 58❤ 9😐 4🤔 3
رفتیم خونه فامیلای اصفهانی شوهرم. شیرینی و میوه تعارف کردن. گفتم: ممنون صرف شد. گفتن: "بفرمایید! اینا دیگه واسه ما پول نیمیشِد!!"😳
بعد من اینجوری بودم که : وا! 🙄
شوهرم اشاره کرد که ناراحت نشو. این یه تعارف رایج بین ما اصفهانیاست :)))
کرگدن خانم
🤣 180😐 20❤ 7😁 4👍 3🥰 1
Photo unavailableShow in Telegram
انیشتین میگه: دو چیز را انتهایی نیست
جهان هستی
و زیبایی تو😊
صبح بخیر 💕
رفته بودیم سفر، خواهر دوستمم اومده بود.
یه دختر ناز و ارایشش فقط یه رژ.
شب موقع خواب که شد ما همه روتین هشت مرحلهای سروم C، نیاسینامید، کرم دور چشم
اون از تو کیفش صابون گلنار درآورد، صورتش رو شست و خوابید.
صبح: پوست اون مثل نوزاد، پوست ما مثل نقشه جغرافیایی خاورمیانه.
Moka
🤣 205👍 17❤ 15😍 3😐 2
بابام خیلی اتفاقی به یه خانومه که داشت توی تلویزیون صحبت میکرد، گفت: "جای خواهری، واقعا خوشگل و نجیبه!"
و مامانم شنید؛ آسمون خونمون کلیر شده، برای سلامتی بابام طی روزهای آینده دعا کنید. :))
Aland
🤣 165❤ 9😐 7😁 6👍 1
داداش دهه هشتادیم جدیدا خیلی با اصرار زن میخواد
میخواستم ببینم سطح لول زن خواستنش در چه حدی
بش گفتم پلیاستیشن یا زن؟
گفت زن😕
فرانچسکو
😁 123😐 14❤ 10👍 4
برای یک پسربچه ی 5 ساله آمپول نوشتم
گفتم از آمپول که نمی ترسی؟
پسر منو نگاه کرد و گفت نه !
باباش هم ذوق کرد و گفت دکتر این بچه فوق العاده باهوشی هست و از سنش بیشتر می فهمه؛ دیشب هم به داییش گفت کفتار :/
smmirkhani
🤣 161😐 28❤ 3
سلام من دنبال کارم. لطفا اگر جایی رو میشناسید که رئیس میخوان، منو بهشون معرفی کنید.
Parchin
🤣 129❤ 13👍 13😁 5🤔 3
توی بازار یواشکی و به سختی از یه نفر فیلم گرفتم،
سراسیمه رفتم در خونه رفیقم گفتم ممممممددددد ببین یه نفرو پیدا کردم کپی بابات! (واقعا مو نمیزدن)
نگاه کرد گفت احمق این عمومه :))))))))))
Ehsan
🤣 171😁 8❤ 7😐 5
دوستِ بهدرد نخور رو اول پدرمادر متوجه میشه، فامیلِ بهدرد نخور رو اول بچهها
روانشناسِ روانی
🤣 155👍 109❤ 19
تو دوران جنگ و اوایل نامزد بازی، خانواده زنم رفتن مسافرت و من رفتم خونشون.من و زنم شب پیش هم خوابیدیم.چون خیلی ذوق داشتم هر نیم ساعت ی بار از خواب پا میشدم ببینم خوب نفس میکشه ،مشکلی چیزی نداشته باشه.وسطای شب پاشدم دیدم نیستش، بدو بدو رفتم خونرو گشتم ببینم کجاست.
رفتم تو اتاقش دیدم رفته رو تختش عروسکشو بغل کرده و خوابیده.
در بحبوحه جنگ این ضربه برای من از خود جنگ هم سنگین تر بود
Vahid
🤣 203😐 14❤ 5👍 4
