fa
Feedback
ایده لاکچری

ایده لاکچری

کانال بسته

نمایش بیشتر
2025 سال در اعدادsnowflakes fon
card fon
15 505
مشترکین
-1124 ساعت
-707 روز
-26330 روز
آرشیو پست ها
02:22
Video unavailable
فوری 🚨لاغر کننده فوری به ایران رسید 🚨فوری ♻️با این محصول کمتر از یکماه 10 کیلو وزن کم کن ♻️ 🔰7 الی 10 کیلو کاهش وزن در کمتر از یکماه، بدون نیاز به رژیم و ورزش 🔰دارای 70 درصد پروتئین خالص 🔰دارای تاییدیه وزارت بهداشت و نشان سیب سبز سلامت برای دریافت اطلاعات بیشتر و ثبت سفارش با تخفیف استثنایی فقط تا پایان امشب فرصت باقیست ، پس همین حالا روی لینک زیر کلیک کنید.📲 https://landing.saamim.com/2AAdY https://landing.saamim.com/2AAdY
نمایش همه...
16-6-Jolbak-Export(1).mp48.85 MB
2
💢 آهنگ جدید علی عبدالمالکی بنام تاج سر 🕹#پاپ
نمایش همه...
4_5765093107741756765.mp33.79 MB
02:18
Video unavailable
🚨برای اولین بار معرفی شامپو آلمانی در برنامه زنده شبکه 3🚨 ❌دیگه خبری از کچل شدن و ریزش مو نیست ❌ ❗️قطع کامل ریزش مو و رشد مجدد ❗️بدون سولفات و پارابن ❗️تحت لیسانس آلمان و تاییدیه وزارت بهداشت🇩🇪📄 برای دریافت این محصول باورنکردنی همین حالا روی لینک زیر بزنید و با یه تخفیف ویژه محصول دریافت کنید 👇🏻 📲 https://landing.saamim.com/mZpUK https://landing.saamim.com/mZpUK
نمایش همه...
راهکار گیاهی اصلاحی.mp47.01 MB
1
02:04
Video unavailable
روانشناسی نشون میده که سرگرمی های دوران کودکیتون...
نمایش همه...
AQNETezmO2dmI2Px4iyS_6PgImarVUAX4jFYW3Ig62O1r2kVqPxa82SoIKSyNO0.mp42.00 MB
👍 1
Repost from TgId: 1440531845
_چرا عروسکم میلرزه؟ سگم بخاطر تو اینجا وایساده تا دختر خوبی باشی با ترس نگاهش کردم مچ پاهامو با طناب بسته بود و با سرعت خودش رو بهش میکوبیدم. با هق هق ترسیده به سگ گنده و زشتی که کنارم بود نگاه کردم... _واسه تو زبونشو دراورده. منتظره اخ بگی و دندوناشو فرو کنه تو چشای خوشگلت.. تو سینه‌اش جمع شدم و با ترس گفتم _بگ..و بره کنار... دیگه نمیگم دردم میا..د دیگه دختر خوبی میشم بی‌توجه و با لذت خندید _ دخترم باید ادب شه.. باید دیگه ددی رو اذیت نکنه.. یک‌دفعه وحشی گازی از گردنم گرفت که نتونستم تحمل کنم و جیغ بلندی کشیدم و تا اون چشمای شوکه‌ش به خودش بیارتم سگ سمتم حمله کرد و... https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 https://t.me/+0dDvmaO9ahJhM2M0 شبی که بارون میبارید و آسمون رعدوبرق میزد من یه اشتباه بزرگ کردم! برای مردی که تو بارون مونده بود غذا خریدم اون از این‌که کسی بهش ترحم کنه متنفر بود و کار من از نظرش ترحم کردن به نظر میرسید دزدیدتم و بلاهایی رو سرم آورد که خودم تبدیل به یه موجود ترحم انگیز بشم، موجودی ترحم انگیز که همه براش دل بسوزونن همونطور که من اون‌شب تو بارون.. براش دل سوزوندم!
نمایش همه...
Repost from TgId: 1440531845
_واسه همه بله به ما که میرسه لای چاک سینه‌ هات و می‌پوشونی همسایه یکه خورده و سر بالا آوردم به ارس پسر مجرد واحد رو به رویم نگاه کوتاهی انداختم. سریع نایلون خریدهایی که پیک آورده رو از آسانسور برداشتم. _حرفت و نشنیده می‌گیرم، به نفعته مزاحمم نشی تکیه از چهارچوب در واحدش گرفت و نزدیکم شد. سر خم و کنار لای گوشم پچ زد. _مامان بابات می‌دونن میان اینجا واسشون جانماز آب میکشی و دختر خوبه‌ی با حجب و حیاشونی ولی تا میرن، سر از مهمونی شبونه و تیک و تاک زدن با پسرها در میاری! وحشت زده نفسم رفت. اگه حرفی به گوش خانواده‌ی مذهبیم می‌رسید قید دانشگاه رفتن که هیچ، زنده موندم باید می‌زدم. _ت..تو از..کجا..میدونی! نیشخندش تن و بدنم و لرزوند. _من خیلی چیزا راجبت میدونم ارغوان سکوتم باعث شد جرئت پیدا کنه و دستش نوازش وار پشتم و لمس کنه عصبی نایلون ها از دستم افتاد و هلش دادم. _عوضی بهم دست نزن خونسرد تای ابرو بالا انداخت. _ادا تنگا رو در نیار قراره فراتر از اینا جلو بریم کم کمش اینه رو تختم لنگ بدی بالا و آه ناله هات گوشم و پر کنه... پهلوهام چنگ زد و به سینه‌ی ستبرش چسبیدم. _نود های سکسی دیشبت بدجور هورمون هام و فعال کرده و زدم بالا برات خصوصا لای پای صورتیت رنگ و روم به شدت پرید. منکه برای اون نود نفرستادم بودم و برای شاهین دوست پسرم فرستاده بودم. _نه نه دروغ میگی با موبایلش تمام نود های این چندوقت که برای سهیل ارسال کرده بودم و نشونم داد. نقطه ضعفم و هدف گرفت و تهدیدم کرد. _حاج بابات اینا رو ببینه چی میشه! وای وای چه قیامتی به پا بشه _توروخدا نه ارس با زبونش لیسی به گردنم زد و دستاش روی ممنوعه های تنم و با لذت بالا و پایین می‌شد. _شرطش اینه امشب بیای تو تختم و زیرم از درد بیهوش بشی ارغوان _چی ولی من دخترم نمیشه اصلا هر غلطی میخوای بکنی بکن آشغال یهو دست روی دهنم گذاشت و با بغل کردنم تو آپارتمانش پرتم کرد. با بستن در به دیوار کوبندم. _خیلی وقته نسخ کبود کردن هشتاد و پنجاتم با تقلا جیغ و فریاد کشیدم که با زور مردانه‌ پیراهنم و تو تنم جر داد و گاز محکمی از بالای سینم گرفت. _آخخ ارس نکن نمیخوام کثافت کمک کمک با ضرب دست تو دهنی بهم زد و غرید. _خفه شو خفه شو هنوز زوده برای درد کشیدن نکن و نمی‌خوام نداریم فقط لاوترکوندن داریم خوشگله با گریه التماسش می‌کردم و با برهنه کردنم تو اتاق خوابش بردم و روی تخت خشک خشک بین پام قرار گرفت و خشن با اولین ضربه‌ش جیغم از درد... https://t.me/+0kC-LBSlnONmYmVk https://t.me/+0kC-LBSlnONmYmVk https://t.me/+0kC-LBSlnONmYmVk ❌️ارغوان دختری از خانواده‌ی به شدت متعصبی و مذهبی با قبول شدن دانشگاه از شهرستان به تهران میاد و به خاطر آزادی که ازش سالها گرفته شده حسابی خوش میگذرونه و پای ثابت مهمونی ها میشه تا اینکه پسر مجردی همسایه‌ش میشه و با تهدید و اجبار بهش تجاوز میکنه و هر روز روی تخت شکنجه‌ش میده غافل از اینکه این پسر میخواد از خانوادش انتقام بگیره و...😱🥲💔
نمایش همه...
2
Repost from TgId: 1440531845
- سایز شورتت چنده؟ با حرف میران به سرفه افتادم و ابمیوه توی گلوم‌ گیر کرد. سایز شورتم؟ برای چی اینو پرسیده بود نکنه بو برده بود دخترم؟ دستمو نامحسوس بین پام گذاشتم. - برای چی میران چیزی شده نکنه شورتتو نیوردی من درنمیارما. چشم غره ای بهم رفت و شلوارشو دراورد گه چشمام گرد شدن و رو چرخوندم. - نه بابا. چندتا خریدم کوچیکن. توی استخر پرید که اب بهم پرید، سرمو تکون دادم و سرفه کردم. - خب به من چه میخوای پز بزرگ بودنتو بدی یا چی؟ - خیلی بیشعوری ما مثلا رفیقیم این حرفا بینمون نیست که. درسته اونجات از من کوچیک تره ولی به روت نمیارم. پوزخندی زدم و تو دلم نفس عمیقی کشیدم پس هیچی بو نبرده بود خداروشکر اگه میفهمید من دخترم خیلی شر میشد. - باشه بابا اصلا تو مار بوآ من موز سبز نرسیده. - کثافت. اینا واسم کوچیکن میخوای برات بیارم بیای استخر؟ چون  مایو نیوردی. آب دهنمو قورت دادم، باز توی هچل افتادم، چرا قبول کردم بیام استخرش بهونمم این بود که مایومو فراموش کردم. - نه نمیخواد من خیلی از آب خوشم نمیاد تو شنا کن. نیشخندی بهم زد. - چیه میترسی موز سبزت توی آب غرق بشه؟ برای این که استرسم رو نفهمه بلند خندیدم و با لحن تحقیر آمیزی گفتم: - نه میترسم دروغات لو بره، هیچی اون زیر نداری، به خاطر همین زید ندازی. با این حرفم یهو از اب پرید بیرون و اشاره به شورت خیس و عضوش که چسبیده بود کرد. - پس این چیه ها؟ اینو ببین اندازه سرته تو چی داری. قبل این که به خودم بیام دستشو بین پام برد و فشار داد که جیغ کشیدم ولی اون مات موند. چون من مردونگی نداشتم. بهت زده بهم زل زد. - تو دختری عوضی؟ https://t.me/+-PhiQBVQOxk5ZmRk https://t.me/+-PhiQBVQOxk5ZmRk https://t.me/+-PhiQBVQOxk5ZmRk ❌😂سعیده دختری که خودشو کل عمرش جا پسر زده تا این که با پسری اشنا میشه و برای اولین بار کراش میزنه ولی مجبوره تظاهر کنه پسره تا این که میران میفهمه و دو طرفو جر میده چون...
نمایش همه...
Repost from TgId: 1440531845
#پارت_156 خم شد و دقیق به اجزای صورتم نگاه کرد. - هه! پس سرخود شدی دختره بابا! میخوام بدونم اگه بفهمه جفت سوراخاتو خودم فتح کردم بازم میخوادت؟ دکمه شلوارشو باز کرد که وحشت کردم. بخاطر پرت شدنم، پاهام درد میکرد. قدرت بلند شدن نداشتم و خودمو فقط عقب روی زمین میکشیدم‌ تا جایی که دیوار مانعم شد. -  تا کی میخوای فرار کنی؟ وقتی داشتی برای آیندت برنامه می‌ریختی باید فکر اینو میکردی که قراره مثل موش تو خودت جمع بشی! هیچ فکرشو نمیکردم بخواد به این شکل واکنش نشون بده. تازه داشت یادم میومد که اگه بخواد این ادم چقدر ترسناک میتونه بشه. موهام دوباره اسیر دستاش شد و بی توجه به داد و بیدادم منو رو تختش پرت کرد. گیس هام رو سمت کلفتش کشید. - فقط دوس دارم دندون بزنی ... اون موقعه‌س که دندوناتو خورد کنم! مطمئن باش اینکارو میکنم هر.زه کوچولوی بابایی. فورا کلفتشو کرد تو دهنم و بی‌اهمیت به اشکای صورتم، خودشو تند تند عقب جلو میکرد. - که میخوای زن اون اشغال بشی اره؟ مگه من میزارم این دهن تنگ و داغت نصیب کسی بشه؟ طوری جرت بدم که جرات این غلطارو نکنی دیگه. مثل گرک مشغول دریدن تنم بود. چشماش جز خشم هیچی نمیدید. فراموش کرده بود یه قلب مریض دارم! برای بار هزارم کلفت پر از رگش رو از جلوم دراورد و کرد تو پشتم. فهمیده بود جا به جایی تند تندشون برام درد به همراه داره و عمدا تند تند داخلم تلنبه میزد و سریع میکشید بیرون و داخل سو.راخ دیگم میکرد. انقدر از درد جیغ زده بودم که دیگه نای مخالفت نداشتم. بی‌وقفه خودشو بهم میکوبید و فحش های رکیک میداد: - توی بی همه چیز میخوای زن بشی اره؟ این بهشتو من جر بدم راهو باز کنم که یه سگه دیگه ازش استفاده کنه؟ موهامو از پشت گرفت و منو کشید عقب و کلفتشو بی‌ملایمت کرد تو باسنم: - مگه من میزارم این سوراخای تنگ سهم بقیه شه؟ نمیزارم دست نر خر دیگه‌ای بهت برسه. انقدر میگ.ام این سوراخای تنگتو که نتونی راه بری حتی! عجز و درد تنها حالم رو توصیف نمیکرد. فقط تلاش زنده موندن میکردم. - سیاوش تروخدا ولم کن ...اخ آیی میسوزه؛ بخدا درد داره ... بعد اخرین ضربش، خودشو توم خالی کرد و بیرون کشید. خیال میکردم تموم شده که اومد دستشو دور گردنم پیچید و زیرلب حرصی گفت: - این تازه شروعش بود ...حالا که هوای هرز پریدن به سرت زده! سرتو میشکونم تا دیگه از این غلطا نکنی، اون خاستگاریم منتفیه! برو همه جا دادار دودور کن سیاوش عقب جلومو پاره کرده! نیشخندی زد و به چشمای خیس از اشکم توجهی کرد.! دلم‌ میخواست فریاد بزنم. مثل خودش عربده بزنم.. اما فکم قفل شده بود و فقط با چشمای خیس نگاهش میکردم. حس میکنم قلبم بیشتر از همیشه داره میکوبه. حتی بنظرم ضربه هاش محکمه! این کوبشا نرمال نبودن. من خیلی وقته قلق این قلبو بلد بودم! با چشمام تقلا و التماس میکردم تا به دادم برسه. اما سیاوش همچنان داشت داد و فریاد می‌کرد و گاهی هم وسایل داخل اتاقو می‌شکوند. با تنی برهنه روی تخت مثل جنازه افتاده بودم و داشتم جون میدادم. اما توجه سیاوش به داد و هوارش بود. تمرکزش تو ترسوندن من بود! بدنم داشت رفته رفته فلج میشد. قدرت تکون دادن پاهامو نداشتم. اما دستام! دستام هنوز کمی جون داشتن ... میتونستم تکونشون بدم. ته مونده قدرتم رو جمع کردم تا تونستم چراغ خواب بغل تختو به پایین پرت کنم. صدای افتادنش بلاخره نگاه سیاوشو کشید سمت من. چشمای طوفانیش روی من نشست و مردمکش گشاد و گشاد تر میشد. بهت زده لب زد : _ عسل https://t.me/+1P7aVlLI3CA5Y2I0 https://t.me/+1P7aVlLI3CA5Y2I0 https://t.me/+1P7aVlLI3CA5Y2I0 https://t.me/+1P7aVlLI3CA5Y2I0 به مریض کوچولوش تج.اوز میکنه و ....😭❌❌❌ #پارت_واقعیشه⚠️🔞
نمایش همه...
01:27
Video unavailable
🎥دردسر عجیب آقای حیاتی گوینده سابق تلویزیون به خاطر یه تبلیغ😁😁 واقعا حقش نبود😐😐 بااین چربی سوز گیاهی ماهانه 5 تا 7 کیلو بدون رژیم و ورزش لاغر میشید😍 ☎️ پس اگه میخواید به وزن ایده آلتون برسید روی لینک زیر کلیک کنید و توی جشنواره یلدایی این چربی سوز رو نیم بها تهیه کنید👇🏻👇🏻👇🏻👇 https://landing.saamim.com/gjSK4 https://landing.saamim.com/gjSK4
نمایش همه...
Damnoosh-03-07-1403.mp44.11 MB
00:35
Video unavailable
👩‍🍳#سالادپاییزی🥗🥒🥕🌽 مواد لازم: 2 عدد خیار رنده شده 2 عدد هویج رنده شده 1 لیوان انار ملس 1/2 لیوان ذرت کنسروی یا پخته شده چغندر رنده شده بدون جوشیدن مواد سس👇 1.5 لیوان ماست 3 قاشق غذاخوری روغن 3 قاشق غذاخوری آبلیمو 1 قاشق چایخوری نمک 1/2 قاشق چایخوری فلفل سیاه 2 حبه سیر له شده 1/4 لیوان سس ارده یا تاهینی چیپس خلالی در صورت تمایل 🍂🍁 @ide_luxury 🍂🍁 🕊❤️🕊
نمایش همه...
4.28 MB
Photo unavailable
قفلی ترین ریمیکس سال . . 👇DOWNLOAD👇
نمایش همه...
🔥دانلود این ریمیکس 🔥
ده نشانه اینکه ما به خود احترام نمی گذاریم : - به چیزهایی بله می گوییم که برای ما مهم نیست یا وقت انجامش را نداریم. - تنها برای اینکه کسی را دلخور نکنیم، با او موافقت می کنیم. - به نیاز دیگران بیش از نیاز خود بها می دهید. - نسبت به انجام کاری که صحیح بوده احساس گناه می کنیم زیرا دیگران نظر مخالف دارند. - با نشان ندادن نقاط قوت و نقش مثبت خود، از خود دفاع نمی کنیم. - دایما احساس خود را مخفی نگه می داریم. - آشکارا به دنبال جلب توجه دیگران هستیم. - دایما سعی در خوشحال کردن دیگران داریم. - خود را در احاطه همراهان بد قرار می دهیم. - خود را برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران، بزک می کنیم.
نمایش همه...
Repost from TgId: 1440531845
00:03
Video unavailable
#پارت_85 _ ناله کن ...یه جوری آه بکش کل عمارت بفهمن امشب پرده‌تو زدم ... خودش رو بهم مالید که چشم هام ترسید. _ من ...من پول گرفتم که فقط براتون ناله کنم، قرار نبود بکنید توش ... آ.لتش روی لای نازم بالا پایین کرد و با بدن عضلانیش روم خیمه زد. _ تا دستمال خونی به اینا نشون ندم باور نمیکنن امشب کردمت! دستم رو روی نازم گذاشتم تا مانع بشم _ یه جایی رو ببرید ازم خون بیاد، پرده‌م نه ... دستم رو پس زد و با پوزخندی بهم خیره شد _ چیه؟ تو که خیس شدی! بکنم تو حال میکنی! پولت حلال میشه. ملحفه رو چنگ زدم که کلفتش رو درست دم سوراخم تنظیم کرد و بی اختیار نالیدم: _ اهههه ...همشو نکنید توش ...این برای من بزرگه! انگشت روی تپلم کشید تا بیشتر تحریکم کنه و مردونه پچ زد: _ نترس کوچولو، عادت میکنی! حواسم هست جر نخوری ... https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk https://t.me/+c4JOydrDY5tiYjJk 🔥⚠️ خلاصه: لیلا دختر شیطونی که از پیشخدمت بودن، به صیغه مهام خان تبدیل میشه و مجبور میشه به زور نقش همسرش رو برای خانواده شوهرش بازی کنه و اما وقتی با زبپن درازیاش مهام خانو حرص میده اونم بگارتشو توی انباری عمارتشون ازش میگیره و هر شب ‌... 😱❌❌ #عاشقانه_بزرگسالان‌_کلکلی💦💦💦
نمایش همه...
3.30 KB
Repost from TgId: 1440531845
پیشنهاد بی‌شرمانه دو دختر دبیرستانی به پسرِ سرایدار🥵👇 - آه هانا... آههههه اووف... دختر رو به روم با مانتو شلوار سرمه‌ای مدرسه برای هزارمین بار فیلم خودارضاییم رو پلی کرده بود. کلافه دستی به خشتک باد کرده ام کشیدم و گفتم: - زنگِ تفریح شما اینجا چه غلطی می‌کردید؟ دوستِ دختر با پرروییت جواب داد. - اومده بودیم خودارضاییت رو به یاد هانا جعفرزاده ببینیم و ازت فیلم بگیریم! عصبی نفسم رو بیرون فرستادم. وقتی داشتم به یاد بدن یکی از دانش‌آموزهای مدرسه‌ای که پدرم سرایدارش بود خودارضایی میکردم... دو تا دختر مدرسه‌ای ازم فیلم گرفته بودن و حالا با پرروییت وارد خونه شده بودن! اونی‌که گوشی دستش بود از بالا بهم خیره شد و گفت: - دوست داری این فیلم برسه دست هانا یا شاید... خانم مدیر؟! وحشت زده بهش خیره شدم. اگر می‌فهمیدن پسرِ سرایدار تو مدرسه دخترونه همچین کاری میکرد چه اتفاقی میفتاد؟ دختر با دیدن صورت وحشت زده ام ابرویی بالا انداخت و گفت: - این یعنی ما ازت آتو داریم و تو باید به هر‌چی ما می‌گیم گوش کنی، درسته؟ با اخم بهش خیره شدم. اگر درخواست پول می‌کردن منِ آس و پاس هیچ جوره نمی‌تونستم تامینشون کنم. خواستم چیزی بگم که دختر گوشی رو به دوستش داد و در مقابل چشم‌های متعجبم، شلوار مدرسه‌ی پارچه ایش رو پایین کشید. شورتِ خیسِ سفید رنگش رو نشونم داد و گفت: - برای اینکه به کسی چیزی نگم.... به آرومی مانتوی مدرسه‌اش رو جمع کرد و از قصد، دو طرف کش‌های شورتش رو تا آخرین حد بالا کشید. خطِ وسطِ اندامش مثل هندونه قاچ خورد. - باید برام بخوری!🥵 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 https://t.me/+ipKRFBUdqnVkYTY0 با پخش شدن شایعه اومدنِ پسرِ هات و جذابِ سرایدار به مدرسه موجی از شوق و ذوق تو مدرسه تشکیل شد. همه خوشحال بودن الا آیه، چون پسرِ سرایدارِ آس و پاس رو در حد خودش نمی‌دید! تا وقتی که یکبار یواشکی با دوستش نیاز به اجبار برای دیدنش به خونه اش رفتن و اونجا آیه برای اولین بار عاشق شد! حالا حاضر بود برای رسیدن به پسر به هر کاری دست بزنه، حتی دادن یه پیشنهادِ بی شرمانه👀💦💧 #ممنوعه #مدرسه‌ای #سک.سی
نمایش همه...
Repost from TgId: 1440531845
‍ ‍ #پارت‌واقعی‌رمان عروس خانواده تو مهمونی با پدر شوهرش لا..س میزنه تا جایی که با هم س.ک.س میکنن🔞 #part1 خودم رو از پشت، تو بغل پدر شوهرم جا کردم و شروع کردم به رقصوندن بدنم بین بازوهاش. همین جوری که با.سنم رو از پشت به پایین تنه‌اش چسبونده بودم، نامحسوس داشتم با.سنم رو روی آ*لتش بالا پایین می‌کردم و از #تغییر_سایزی که لحظه به لحظه داشتم لا.ی چا.ک باس‍.نم حسش می‌کردم، لذت می‌بردم. اوفففف! لعنت بهش! چه بزرگ و کلفت بود! یه ذره تنم رو بالا کشیدم که مر.دونه ش‍*ق شده‌اش دقیقاً لای رونام فرو رفت و از اونجایی که هیچی پام نبود به جز یه شورت توری گیپور، آ*لتش مستقیماً لای‌ چا*ک وا.ژنم از روی شورت کشیده شد. مشخص بود که #خیسی‌لای‌‌پاهام رو احساس کرده چون نفسش تو سینه حبس شد و بازدمش رو با ناله و آهی زیر لبی بیرون فرستاد. خودمم از حس کردن اون حجم بزرگ و کلفت و دراز لای وا.ژن و رونام جوری به وجد اومده بودم و بالا زده بودم که عملاً داشتم روی آ*لت پدر شوهرم سواری می‌کردم و هیچ کس برام مهم نبود. - داری پا رو دم شیر می‌ذاری عروس! - وا پدر جون! من که کاری نمی‌کنم...منظورتون چیه؟ لباش رو به گوشم چسبوند، جوری که با هر حرکت کوچیکی لباش روی لالهٔ گوشم کشیده می‌شد و #داغی نفساش بیشتر ها.تم می‌کرد: - من دیگه کم کم دارم از اینجا خسته میشم و دلم می‌خواد یه جایی برم که تنها باشیم دستش رو روی #رون_لختم که از زیر چاک دامن لباس شبم بیرون زده بود، گذاشت و آروم آروم دستش رو داخل‌تر سوق داد و #ناحیه_بیکینیم رو با سرانگشتاش لمس کرد: - یه جایی که فقط خودم و خودت باشیم خوشگله! https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 https://t.me/+ZiUesCzW-fA1NmI0 فقط یه دخترِ هـــ🔥ــات مثل من میتونه توی یک ثانیه مردونگیِ کلفتتُ بیدار کنهُ...🤤💦🔞
نمایش همه...
1
Repost from TgId: 1440531845
-تکون نخور دردونه...فقط ناله کن! تو چقدر داغی با برخورد دستش به بدنم حالم دگرگون شد ولی اگه میفهمید ازش باردارم حتما وادارم میکرد سقط کنم من زن اولش بودن اما هر شب که معشوقه اش نمیتونست سیرابش کنه میومد سراغ من ایزد کنترلش رو از دست داده بود گردنم رو گاز می گرفت دست توی شلوارم برد و خیسی رو لمس کرد که توی خودم جمع شد. انگشت هاش رو وارد حلقم کرد وقتی خوب خیس شدن کمربندش رو باز کرد تن متورمش رو بیرون اورد بین پاهاش ضربه می زد بی طاقت آهی کشید. -چی شد دختر کوچولوم؟! اگه تو عقب بکشی من امشب ول کنت نیستم🔥 -ایزد...اههه...دردم میاد بکش بیرون -از این به بعد هر شب برنامه همینه قربونت برم تو فقط برام ناله کن اما نمیدونست که اون شب اخرین باریه که دخترک رو زیر تن مردونه خودش داره . نمیدونست دخترک ۲ قلو باردار میشه و با بچه ها فرار میکنه تا داغی بشه به دل ایزد خان توتونچی...🔞💦 https://t.me/+BKGUwQ5duH5iYjk0 https://t.me/+BKGUwQ5duH5iYjk0 https://t.me/+BKGUwQ5duH5iYjk0 ایزد توتونچی مرد متعصب و خشنی که به اجبار با دختر رضا شیره ای ازدواج کرد اما چون دوستش نداشت بهش خیانت کرد و با زن دیگه ازدواج مجدد کرد دخترک رو از خونه اش بیرون کرد اما نمیدونست که بزودی دربه در همون چشمای طوسی پر از اشک میشه و برای داشتنش...
نمایش همه...
01:00
Video unavailable
🔮طلسم دفع بیماری🪄 💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍 💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎 🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم ❤️‍🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️‍🔥 ✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه 🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد👇ž27 https://t.me/telesmohajat 💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان 👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇 🆔@ostad_seyed_hoseyni ☎️  09213313730 ☯ @telesmohajat
نمایش همه...
22.68 MB
Photo unavailable
💰 وام آسان و فوری 💎 🔴تعداد محدود ²⁷'⁹ ✅ وام فوری تا 1 میلیارد تومان ✅ سود 2 درصد ✅ شرایط آسان و سریع برای دریافت ✅ بازپرداخت تا 60 ماه 📞جهت مشاوره رایگان و کسب اطلاعات بیشتر: ✉️ پیامک نام و نام خانوادگی به سامانه 30007155
نمایش همه...
1
Photo unavailable
👩‍🍳#کوکو_برنجی_یا_ساچاکلی🍘 ۵۰۰ گرم گوشت چرخ کرده ۳ق غ برنج ۱ پیاز متوسط،ریزخردشده نصف بسته جعفری،ریزخردشده نمک،فلفل سیاه و قرمز ۳تا تخم مرغ وآردبرای غلطاندن روغن برای سرخ کردن طرزتهیه:👇👇 برنج رو بشورین و روش آب بریزین،طوریکه به اندازه یک انگشت روش آب باشه،بزارین بپزه تا آبش کشیده بشه.۱/۲_۱/۳ گوشت چرخکرده رو خیلی کم در روغن زیتون تفت بدین. حالاهمه مواد را مخلوط کرده ورز دهید وشکل بدین و ابتدا داخل آرد کنین بعد داخل تخم مرغ های زده شده ودر روغن داغ سرخ 🍂🍁 @ide_luxury 🍂🍁 🕊❤️🕊
نمایش همه...
02:24
Video unavailable
فیلم لو رفته از پشت صحنه برنامه گوینده سابق خبر 😱 چه ویس هایی براش فرستادن😳 ماهم هر روز کلی رضایت مشتری از این محصول داریم شما هم اگه میخواید بی دردسر وزن کم کنید همین الان بزنید روی لینک زیر و این چربی سوز لاغری رو با تخفیف ویژهسفارش بدین👇🏻👇🏻👇🏻 https://landing.saamim.com/ZUGxc https://landing.saamim.com/ZUGxc
نمایش همه...
Untitled05100(2).mp46.06 MB