تفکر
رفتن به کانال در Telegram
روشنگری را فراموش نکنید. شعار روشنگری به قول کانت از این قرار است که “در به کار گیری فهم خود شهامت داشته باشیم.” هدف از ایجاد این کانال هم، همین روشنگری و روشنفکری است. رواج بدهید این مکتب عالمگیر را... پل ارتباطی @Zahramehr
نمایش بیشتر2025 سال در اعداد

14 061
مشترکین
-424 ساعت
-117 روز
-5230 روز
آرشیو پست ها
حسننیا فرمانده پیشین نیروی انتظامی شرق ایران:
رهبری اجازه بدهد پوست از سر «افراد بیحجاب» میکنیم.
پ.ن:
باور نمیکردیم ما این روزها را
باور نمیکردیم این کابوسها را
باور نمیکردیم این باور بمیرد
آیینهها رنگ فراموشی بگیرد
باور نمیکردیم این آدینهها را
بالای منبر بازی بوزینهها را
با ما چه کردند با هر بهانه
بر باد دادند این آشیانه
@Tafakkor
باور نمی_کردیم
.mp34.90 KB
💯 34👎 6👍 1
حسننیا فرمانده پیشین نیروی انتظامی شرق ایران:
رهبری اجازه بدهد پوست از سر «افراد بیحجاب» میکنیم.
پ.ن:
باور نمیکردیم ما این روزها را
باور نمیکردیم این کابوسها را
باور نمیکردیم این باور بمیرد
آیینهها رنگ فراموشی بگیرد
باور نمیکردیم این آدینهها را
بالای منبر بازی بوزینهها را
با ما چه کردند با هر بهانه
بر باد دادند این آشیانه
@Tafakkor
باور نمی_کردیم
.mp34.90 KB
ما نه میتوانیم خود را انسانِ برتر بدانیم، و نه انسانِ فروتر، و نه از مردمِ دیگرِ دنیا جدا. مردمی هستیم با مقداری خصلتهای ناصواب، و در مقابل، مقداری امکانات. اگر کوشش نکنیم که این خصلتها را تعدیل کنیم، امکاناتِ ما عاطل خواهند ماند، و اکنون روزگار به درجهای از فشردگی و حسّاسیّت رسیده که دیگر نمیشود با مسائل بازی کرد.
ما از رسوبِ تاریخ سر برآوردهایم، در دست تندبادها به جلو رانده شدهایم، و بخشِ عمدهی استعداد و تلاشِ ما در این راه به کار افتاده که موجودیّتِ خود را نگه داریم.
بنابراین آنچه در ما عیب گرفته شده، از نوع تَذَبذُب، تقیّه، افراط و تفریط، تکرَوی، بیراهه جویی، اکنونبینی، کم توجّهی به اصول و معیار و منطق؛ نخست بدانیم که اینها کم و بیش زائیدهی مقتضیّات بودهاند، پس برای تصحیح یا تعدیلِ آنها باید مقتضیّاتِ تغییر پذیر را تغییر داد.
ما ملّتِ «موزائیک» هستیم، یعنی از ذرّه ذرّههای حوادث، ماهیّت یافتهایم. زمانی «اَبَر قدرت» بودهایم و زمانی دیگر فروافتاده و زیر دست. در سرزمینی زندگی کردهایم که به قول حافظ «رباطِ دو در» بوده. درجهی حرارتِ هوا از مکانی به مکانی و از فصلی به فصلی، تا پنجاه درجه تفاوت میکرده، تَر سالی یا خشکسالی میتوانسته است شبحی از بهشت یا دوزخ را در برابرِ ما نهد. یک روز همه چیز بوده، و روز دیگر میتوانسته است هیچ چیز نباشد. اندیشهها و معتقدات بر حسبِ عوارضِ بیرونی، و «مَنویّاتِ» فرمانروایان رنگ به رنگ میشده.
اکنون دنیا رو به راهی دارد که بعضی از عوارضِ فیزیکی به دستِ بشر قابل تغییر شدهاند، به همراه آنها روحیّهها نیز میتوانند تأثیر پذیر از مقتضیّاتِ تازه گردند. یکی از عوامل عمدهای که همواره در چگونگیِ سِیرِ تاریخیِ ایران اثر داشته، جغرافیاست؛ یعنی ما در میانِ دو موجِ شرق و غرب قرار داشتهایم. در جوابگویی به جغرافیا، راهی که در برابرِ ما نهاده شده است حفظ موازنه است، یعنی بر پای خود استوار بودن. گرایش به یکی از دو قطب، تعادلِ بسیار باریک را بر هم میزند. ممکن است گفته شود این کار آسان نیست، اگر آسان نیست، ناممکن هم نیست. با اِعمال شیوهی درست میتوان قدرتهای ذینظر را بر سرِ این عقل آورد که مصلحتِ جهان و آنها و ایران، در رعایتِ این موازنه است. ایران در طیّ تاریخِ خود چنین نقشی داشته. حتّی در دورههای ضعف _مانند دورهی قاجار_ حفظ موازنه به او امکان داده تا استقلال گونهای برای خود نگاه دارد.
شاخصی که هرگز در ارتباط با حکومتهای دیگر پشیمانی نمیآورد درجهی وابستگیِ آنها به ملّتشان و پیرویِ آنها از مَشیِ انسانی است، صرفنظر از آنکه تابع چه کیش و آئینی باشند.
«ای بسا هندو و تُرک همزبان/ ای بسا دو ترک چون بیگانگان». رسم دنیا بر این قرار گرفته بوده که اصولِ اخلاقیِ چندانی در رابطهی بینالملل حاکم نباشد (اَلمُلک عَقیم)، بهخصوص در قرن بیستم و بعد از دو جنگِ جهانی، این درجهی اِبنُالْوَقتی به بالاترین حدّ خود رسیده. وقتی نفع اقتضا کرده، یکشبه دشمن مبدّل به دوست، و سیاه به سفید، و دشنام به تحسین شده، و یا عکسِ آن!
آشفتگیای که بر دنیا حاکم گردیده، علّتِ عمدهاش آن است که همهی مسائل از دیدگاهِ «خودپرستی» دیده میشود.
گاندی بر وابسته نگاه داشتنِ «وسیله و هدف» پافشاری داشت. میگفت: «روشِ ناپاک، هدف را ولو شریف باشد، آلوده میکند». در این اصل تردید نیست، زیرا قدمِ اوّل، سنگِ اوّل است که «گر نهد معمار کج، تا ثریّا میرود دیوار کج». درست است که نظرِ گاندی خیلی آرمان گرایانه بود، ولی عکسِ آن، «یعنی به گور کردنِ آرمان» هم، درجهای دارد.
دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
@Tafakkor
👍 22
امروزدراینآیهتدبرمیکنیم
👇به نام خدا
وَلَا يُنَبِّئُكَ مِثْلُ خَبِيرٍ
و هیچ کس مانند [خدایِ] آگاه تو را [از حقایق] خبردار نمیکند.
فاطر/۱۴
@Tafakkor
࿐ྀུ༅࿇༅═┅
تنها عده کمی آزادی را ترجیح میدهند، اکثریت چیزی جز اربابان منصف نمیخواهند
سالوست
@Tafakkor
👍 35💯 5
در کشور ژاپن در راستای احترام بهاسلام و مسلمین، اقدام به ساخت و تعبیه اتومبیلهایی در میادین شهرها کردهاند که تبدیل بهمسجد میشوند و بههنگام نماز، اذان میگویند.پس هر مسلمانی برای ادای نماز بهسوی این اتومبیلها میآید و نماز میخواند.
پ.ن: در سرزمینی دور، جامعهای را تصور کنید که در آن، کرنش در برابر باورهای گوناگون، نه از روی اجبار که از ژرفای ادب و شناخت برمیخیزد. در آن دیار، ساختن فضاهای سیال برای عبادت، پیامی را در خود نهفته دارد: "حضور شما محترم است، ایمانتان ارجمند." این اقدام، بیش از هر چیز، احترام به کرامت انسانی و حق انتخاب فرد برای اعتقاد است.
این صحنه، پردهای از یک واقعیت ممکن را به تصویر میکشد و پرسشی بنیادین را پیش روی ما مینهد: چه میشود وقتی حکومتی، خود را نمایندهی دین میداند، اما در عمل، فاصلهای عظیم بین گفتار و کردارش پدیدار میگردد؟
وقتی دینداری به اجبار و شکلهای تحمیلی تبدیل شود، وقتی تابوها جایگزین گفتوگوی صادقانه گردند، و وقتی دین به ابزاری برای کنترل تبدیل گردد، طبیعی است که قلبهای بسیاری—به ویژه نسل جوان—از آن روی برمیتابند. این رویگردانی، لزوماً انکار حقیقت جاویدان یک دین نیست، بلکه واکنشی است به آنچه از آن دین، با چهرهای خشن و غیرقابل انعطاف، به نمایش گذاشته شده است.
مردم، بین ذات یک آیین رهاییبخش و عملکرد کسانی که مدعی نمایندگی آن هستند، تمایز قائل میشوند. هنگامی که حکمرانی با اخلاق و عدالت فاصله دارد، بسیاری به ناچار، کلّیت دین را با عملکرد نادرست حاکمانش یکی میپندارند و از آن فاصله میگیرند. این یک تراژدی بزرگ است: وقتی حکومتی با شعار دین، بیاعتمادی به دین را دامن میزند.
در چنین فضایی، آنچه رخ میدهد، نه یک دینگریزی بنیادی، که بیشتر یک "حکومتگریزی" است که به شکلی تلخ، به دین نسبت داده میشود. مردم، تفاوت بین راه رستگاری و جاده قدرتِ پوشیده در لباس دین را به خوبی میبینند.
آیندهای که در آن معنویت راستین میتواند شکوفا شود، نیازمند فضایی است که در آن، ایمان یک انتخاب آزادانه باشد، نه یک اجبار دولتی، و شک، یک پرسش مجاز، نه یک تهدید امنیتی.
زهرا مهر
@Tafakkor
👍 37👎 14💯 10
در کشور ژاپن در راستای احترام بهاسلام و مسلمین، اقدام به ساخت و تعبیه اتومبیلهایی در میادین شهرها کردهاند که تبدیل بهمسجد میشوند و بههنگام نماز، اذان میگویند.پس هر مسلمانی برای ادای نماز بهسوی این اتومبیلها میآید و نماز میخواند.
پ.ن: در سرزمینی دور، جامعهای را تصور کنید که در آن، کرنش در برابر باورهای گوناگون، نه از روی اجبار که از ژرفای ادب و شناخت برمیخیزد. در آن دیار، ساختن فضاهای سیال برای عبادت، پیامی را در خود نهفته دارد: "حضور شما محترم است، ایمانتان ارجمند." این اقدام، بیش از هر چیز، احترام به کرامت انسانی و حق انتخاب فرد برای اعتقاد است.
این صحنه، پردهای از یک واقعیت ممکن را به تصویر میکشد و پرسشی بنیادین را پیش روی ما مینهد: چه میشود وقتی حکومتی، خود را نمایندهی دین میداند، اما در عمل، فاصلهای عظیم بین گفتار و کردارش پدیدار میگردد؟
وقتی دینداری به اجبار و شکلهای تحمیلی تبدیل شود، وقتی تابوها جایگزین گفتوگوی صادقانه گردند، و وقتی دین به ابزاری برای کنترل تبدیل گردد، طبیعی است که قلبهای بسیاری—به ویژه نسل جوان—از آن روی برمیتابند. این رویگردانی، لزوماً انکار حقیقت جاویدان یک دین نیست، بلکه واکنشی است به آنچه از آن دین، با چهرهای خشن و غیرقابل انعطاف، به نمایش گذاشته شده است.
مردم، بین ذات یک آیین رهاییبخش و عملکرد کسانی که مدعی نمایندگی آن هستند، تمایز قائل میشوند. هنگامی که حکمرانی با اخلاق و عدالت فاصله دارد، بسیاری به ناچار، کلّیت دین را با عملکرد نادرست حاکمانش یکی میپندارند و از آن فاصله میگیرند. این یک تراژدی بزرگ است: وقتی حکومتی با شعار دین، بیاعتمادی به دین را دامن میزند.
در چنین فضایی، آنچه رخ میدهد، نه یک دینگریزی بنیادی، که بیشتر یک "حکومتگریزی" است که به شکلی تلخ، به دین نسبت داده میشود. مردم، تفاوت بین راه رستگاری و جاده قدرتِ پوشیده در لباس دین را به خوبی میبینند.
آیندهای که در آن معنویت راستین میتواند شکوفا شود، نیازمند فضایی است که در آن، ایمان یک انتخاب آزادانه باشد، نه یک اجبار دولتی؛ و شک، یک پرسش مجاز، نه یک تهدید امنیتی.
زهرا مهر
@Tafakkor
زبان طبیعت
انسان
آیا با شناخت زبان طبیعت میتوان از لابیرنت این جهان خارج شد؟
از سری درسگفتارهای زبان طبیعت
جلسهی پایانی
دکتر محمد جواد عظیمی
@Tafakkor
Nature language 10.mp310.92 MB
👍 3👎 3
انسان آرمانیِ مولوی معتقد به دینیست که پیامش جهانی و محبتش شامل همهی مردم ست. معنای دین برای انسان کامل در پرداختن، جلوه بخشی و تعمیر نمادهای دینی نیست، بل در تعمیر قلب خویش و فهم دین با نور دل است.
ابلهان، تعظیمِ مسجد میکنند
در خرابیِ اهلِ دل ، جِدّ میکنند
آن مجاز است، این حقیقت ای خران
نیست مسجد جز درونِ سَروران
مسجدی کان اندرونِ اولیاست
سجدهگاهِ جمله است، آنجا خداست
تاریخ زندگی انسانهای بهواقع کامل، مبینست که ویژگیشان عشق به عالم و آدم بودهست.
به مثال عبد القادر گیلانی، بایزید، ابراهیم ادهم، و بسی دیگر که ذکرشان در«تذکره الاولیا» آمده، به سبب عشقی که به بشریت داشتهاند، معروفند. در شرح زندگی برخی از عارفان است که الفت با حیوانات
آرامش روحشان بوده، خرقانی و ابوسعید زانجملهاند. شیخ احمد رفاعی عاشق همهی عالم بود، که جلال الهی را در همه چیز متجلی میدید. حتی به سگ و خوک هم حرمت مینهاد.
مولوی چنین خصوصیت را لازمهی انسان کامل شمارد.
و دیگر؛ اگاهیهای انسان کامل. منبع الهی دارد، زیرا قلب وی با ذات خدا پیوندی بیواسطه و صادقانه دارد. انسان آرمانیِ مولوی شخصیتی چنان تکامل یافته دارد که تواند زمام عالم بهدست گیرد. کسیست که هر لحظه از حیات خود معراج را تجربه کند.
هر دمی او را یکی معراج خاص
بر سر تاجش نهد صد تاج خاص
صورتش بر خاک و جان بر لامکان
لامکانی فوق وهم سالکان
ارادهی فرشتگان و پیامبر و خدا هم معطوف به ارادهی انسان کاملست. تا آنجا که فرمان او بدل به فرمان خدا میشود، که معادلست با"گرفتن"یا «صید خدا».
به زیر کنگره کبریاش مردانند
فرشته صید و پیمبر شکار و یزدان گیر
از نظر عرفا«وحی مرحله کامل قرب نوافل وقرب فرائض ست». قرب نوافل یعنی انسان در عشق الهی به مرتبهای رسد که خدا چشم، گوش وزبان او شود. وقتی در قرب نوافل خدا زبان انسان شد در آن مرحله، کلامی که از زبان انسان صادر شود کلام خداست. "وما ینطق عن الهوی،ان هو الا وحی یوحی (نجم٣و۴)
استاد اکبر ثبوت
@Tafakkor
👍 20👎 4
پسر، موقعی که آدم میمیرد، این مردم خوب آدم را از چهار طرف محاصره میکنند. من امیدوارم که وقتی مُردم، یک آدم بافهم و شعوری پیدا بشود و جنازهی مرا توی رودخانهای، جایی بیندازد. هرجا که میخواهد باشد، ولی فقط توی قبرستان، وسط مردهها، چالم نکنند. روزهای یکشنبه میآیند و روی شکم آدم دسته گل میگذارند، و از این جور کارهای مسخره. وقتی که آدم زنده نباشد، گل را میخواهد چه کار؟ مرده که به گل احتیاجی ندارد؛ آدم تا زنده است باید از کسی که دوستش دارد گل هدیه بگیرد.
ناتور دشت/سلینجر
@Tafakkor
👍 68👎 5💯 4
مهدی کروبی در دیدار با فرزندان میر حسین موسوی:
برخی نظامیها در مجلس به نحوی برای پوتین یقه پاره میکنند که بعید میدانم اگر حزب توده در قدرت بود بیش از این در مجلس برای روسها یقه پاره میکرد.
کروبی با اشاره به حوادث ۸۸ گفت هر دوی ما در آن روزها انحراف را دیدیم و برای کشور و انقلاب احساس خطر کردیم. آمدیم تا مانع انحرافی شویم که نطفهاش در سال ۸۴ گذاشته شد. کروبی ادامه داد میدانستم با ورود سپاه، بسیج و امنیتیها به حوزهی قدرت، اقتصاد و سیاست کشور و انقلاب ویران خواهد شد. نهادهای نظارتی کاراییشان را از دست خواهند داد و فساد لجام گسیخته کشور را فرا خواهد گرفت. هرآنچه در سخنرانی و بیانیهها گفتیم، متاسفانه اتفاق افتاد.
آقای خامنهای در انتخابات ۸۸ نه تنها رای مردم را تحمل نکرد بلکه از تقلب و سرکوبِ خشن حمایت کرد و ما را متهم به فتنه ، بی بصیرتی و نانجیبی کرد اما مدعیِ بصیرت اقتصاد، فرهنگ؛ امنیت و اخلاق را از بین برد و آنچه که امروز میبینید محصول همان رویکرد غلط است.
امیدوارم کینه ها و لجبازیهای کودکانه پایان پذیرد و به زودی شاهد آزادی مهندس موسوی و همسر محترمشان باشیم.
@Tafakkor
👍 62👎 13💯 3
شهید آیت الله دکتر بهشتی:
دستگاهی تحت نام «روحانیت» که اختصاصاتی دارد، در اسلام وجود ندارد و اصلاً در زمان پیامبر اسلام و حتی ائمه طاهرین، لباس خاص و مقام خاصی (ویژهی روحانیت) مطرح نبوده.
از نظر اسلام هرکسی میتواند درس بخواند، مطالعه کند تا قرآن بفهمد و حدیث بفهمد، بشود مُلّا؛ خواه لباسش سفید باشد یا سیاه باشد، کت و شلوار باشد یا قبا و لبّاده و عبا و عمّامه.
در اسلام اظهار نظر در مسائل دینی مونوپل و در انحصار دستهی معینی نیست.
مرحوم آیت الله نائینی در رسالهای که در اوایل مشروطیت دربارهی «حکومت در اسلام» نوشتند، میگوید: در عصر ما استبداد حکومتی و استبداد دینی هر دو هست و این دو استبداد نگهبان یکدیگرند؛ عالِم مستبد نگهبان حاکم مستبد است و حاکم مستبد پشتیبان عالم مستبد.
به هر حال، در اسلام شأن خاصی به عنوان روحانیت و نگهبانان اختصاصی دین وجود ندارد و (اینکه) ما یک طبقهای به وجود بیاوریم تحت این عنوان و با امتیازات و اختصاصات از نظر لباس و مقام و ادارهٔ زندگی و...، در اسلام نیست.
@Tafakkor
👍 40💯 8👎 6
Photo unavailableShow in Telegram
اگر فقط "فرد موردنظر" کشور را ترک میکرد، بقیه میتوانستند بمانند.
هرتا مولر
@Tafakkor
بهرهبرداری آگاهانه از بُزهای بلاگردان این نتیجه را دارد که حیثیت و منزلت رهبر را تقویت میکند. نشان میدهد که در میان اینهمه شخصیتهای بهدردنخور(نمایندگان چاپلوس)، او تنها کسی است که هرگز اشتباه نمیکند. تقصیر همهٔ نابسامانیهای رژیم به گردن همکاران او میافتد، و همهٔ موفقیتهای آن به او نسبت داده میشود. به این ترتیب افسانهٔ «خودکامهٔ خوب» پامیگیرد.
اینیاتسیو سیلونه
مکتب دیکتاتورها
@Tafakkor
💯 25👍 7👎 4
آمیزهی حق و باطل
ما باید واقعاً باور کنیم که هیچ انسانی حق مجسم نیست و هیچ انسانی هم باطل مجسم نیست وگرنه نمیتوانیم عقلانی زندگی کنیم. کسانی میتوانند عقلانی زندگی کنند که هیچ انسانی را حق مسلم ندانند و باطل مسلم هم ندانند؛ یعنی یکپارچه حق ندانند و یکپارچه باطل هم ندانند. شما اگر کسی را یکپارچه باطل بدانید نسبت به ادلهای که بر سخنش میآورد بیاعتنا میشوید چون اصل سخنش را باطل میدانید به ادلهاش گوش نمیسپارید. از طرف دیگر هم اگر کسی را حق مجسم بدانید به ادلهاش گوش نمیسپارید. چرا؟ چون میگویید سخن ایشان دلیل نمیخواهد، هرچه میگویند درست است.
آدم برای اینکه علاوه بر مدعای کسی، به دلیل او هم گوش بدهد، نباید او را حق مجسم بداند و نه باطل مجسم. ما وقتی کسی را حق مجسم بدانیم دیگر به دلیلش گوش نمیدهیم چون میگوییم مدعایش درست است و دیگر احتیاج به دلیل نیست. وقتی کسی را باطل مجسم هم بدانیم باز به دلیلش گوش نمیدهیم چون میگوییم مدعایش نادرست است دلیلش هرچه میخواهد باشد. ما باید هرکسی را آمیختهای از حق و باطل بدانیم و بگوییم درصدی از آنچه میگوید حق است و درصدی از آنچه میگوید باطل است.
مولانا خیلی خوب میگفت (به تعبیر امروزی) هیچکسی نمیآید یک سکه «سه تومان و پنج هزاری» ضزب بزند چرا؟ چون آدم سکه را ضرب میزند و تقلب میکند که بهجای سکه واقعی و اصیل از او بپذیرند. چون سکه واقعی «سه تومان و پنج هزاری» وجود ندارد هیچکس سکه سه تومان و پنج هزاری را ضرب نمیزند. هیچکس نمیآید یک اسکناس بیضی شکل چاپ کند چون اسکناس باید به مصرف برسد. این تمثیل معنایش چیست؟ معنایش این است اگر یک سخنی بخواهد باطل کامل باشد مشتری ندارد و آدمهایی هم که میخواهند حرف باطلی بزنند باید این حرف باطلشان را با کلی حق باهم بیامیزند تا مشتری پیدا بکند. و این یعنی هیچ سخنی نیست الا اینکه جنبه حقی در آن وجود دارد .
وقتی فروید میگفت: آدم همهی فعالیتهایش ناشی از غریزه جنسی است - البته مبالغه میکرد - ولی اگر غریزه جنسی هیچ نقشی در زندگی نداشت فروید میتوانست بگوید همه نقش مال غریزه جنسی است؟ طبعاً باید غریزه جنسی یک نقشی در زندگی داشته باشد تا بعد فروید بیاید در این نقش مبالغه کند ولی اگر غریزه جنسی هیچ نقشی نداشت اصلاٌ فروید نمیتوانست این را بگوید. در زمانی مارکس گفته است: منافع طبقاتی آدمها در موضعگیریهایشان تاثیر دارد - ولو مبالغه داشت - اما در عینحال اگر منافع طبقاتی هیچ تاثیری در موضعگیریها نداشت، مارکس نمیتوانست این را بگوید. ما باید بپذیریم که سخنان همیشه آمیزهای از حق و باطلند. وقتی این آمیزهبودن سخنان از حق و باطل را بپذیریم به ادله سخنان اعتنا نشان میدهیم.
علاوه بر این انسان باید قبول کند که خودش هم انسان است و ما این را قبول نمیکنیم. برتولت برشت یک نمایشنامهای دارد به نام «آدم، آدم است». اول به نظر میآید این گزاره، یک گزاره تحلیلی است؛ آنالتیک است زیرا «هرچیزی خودش است»؛ آب، آب است؛ سنگ هم سنگ است و طبعاٌ آدم هم آدم است. ولی همانگونه که برتولت برشت در آن نمایشنامه میخواهد نشان دهد واقعاً گاهی وقتها ما فکر میکنیم آدم، آدم نیست. نکته مرتبط با بحث من این است که ما گاهی وقتها فکر میکنیم که خود ما انسان نیستیم چرا؟ برای اینکه حکم کلی میکنیم درباره اینکه هر انسانی ممکن است اشتباه بکند اما در مورد خودمان چنین حکمی نمیکنیم. پس لااقل ظاهراً در مورد خودمان معتقدیم که ما انسان نیستیم چون ما ممکن نیست اشتباه بکنیم. شرط عقلانیت این است که آدم به خودش بباوراند که من یک تافته جدابافتهای نیستم؛ من هم انسانم و هر انسانی جایزالخطا است بنابراین من هم جایزالخطا خواهم بود.
مصطفی ملکیان
عقلانیت و زندگی عقلانی
@Tafakkor
👍 25👎 5💯 1
