2025 سال در اعداد

84 000
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-757 روز
-34730 روز
آرشیو پست ها
نقشی که باران میزند بر خاک
خطی پریشان از سرگذشت ِتیرهٔ ابرست
ابری که سرگردان به کوه و دشت میراند
تا خود کدامین جویبارش خُرد
روزی به دریا بازگردانَد ...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
👍 39❤ 31😭 4👏 3
آن کو به دل دردی ندارد، آدمی نیست
بیزارم از بازار این بیهیچ دردان !
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
Mohammad_Reza_Shajarian-Noor-.mp34.59 MB
❤ 63👍 19🔥 5
گفتمش؛
شیرینترین آواز چیست ؟
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند:
"نالهٔ زنجیرها بر دست من ...
در میان اشکها پرسیدمش؛
خوشترین لبخند چیست
شعلهای در چشم تاريکش شکفت
جوش خون در گونهاش آتشفشاند
گفت لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند
من ز جا برخاستم؛
بوسیدمش
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
❤ 110😭 19👍 17🔥 6👏 4
00:48
Video unavailableShow in Telegram
تو از کدام راه میرسی ؟!...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
2.89 MB
❤ 100😢 20👍 10🥰 7👏 7🔥 3
گفتمش؛
شیرینترین آواز چیست ؟
چشم غمگینش به رویم خیره ماند
قطره قطره اشکش از مژگان چکید
لرزه افتادش به گیسوی بلند
زیر لب غمناک خواند:
"نالهٔ زنجیرها بر دست من ...
در میان اشکها پرسیدمش؛
خوشترین لبخند چیست
شعلهای در چشم تاريکش شکفت
جوش خون در گونهاش آتشفشاند
گفت لبخندی که عشق سربلند
وقت مردن بر لب مردان نشاند
من ز جا برخاستم؛
بوسیدمش
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
😢 55❤ 51👍 23👏 6🔥 5😭 5🥰 2💯 2❤🔥 1
02:20
Video unavailableShow in Telegram
در اینجا سینهٔ من چون تو زخمی است
در اینجا
دمادم
دارکوبی بر درخت پیر میکوبد
دمادم…
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
11.23 MB
😢 69❤ 34👍 12❤🔥 5👏 4😭 4🤯 2
00:58
Video unavailableShow in Telegram
من نمیدانستم معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
4.99 MB
😭 93❤ 57😢 14👍 8🔥 3❤🔥 2
Photo unavailableShow in Telegram
خیالِ دلکشِ پرواز در طراوتِ ابر
به خواب میماند ...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
😭 65❤ 34😢 10🔥 4👍 3❤🔥 2
01:00
Video unavailableShow in Telegram
چیست دریا؟
چشم پر اشک زمین
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
2.19 MB
❤ 90😭 17🔥 16👍 11❤🔥 8
چون خواب ناز بود که باز از سرم گذشت
نامهربان من که به ناز از برم گذشت
چون ابر نو بهـار بگریم درین چمن
از حسرت گلی که ز چشم ترم گذشت
منظور من که منظره افروز عالمی ست
چون برق خندهای زد و از منظرم گذشت
آخر به عزم پرسش پروانه شمع بزم
آمد ولی چو باد به خاکسترم گذشت
دریای لطف بودی و من مانده با سراب
دل آنگهت شناخت که آب از سرم گذشت
منّت کش خیال تواَم کز سر کَرم
همخوابهی شبم شد و بر بسترم گذشت
جان پرورست لطف تو ای اشک ژاله ،
لیک دیر آمدی و کار گل پرپرم گذشت
خوناب درد گشت و ز چشمم فرو چکید
هر آرزو که از دل خوش باورم گذشت
صدچشمه اشک غم شد و صدباغ لاله داغ
هر دم که خاطرات تو از خاطرم گذشت
خوش سایه روشنی است تماشای یار را
این دود آه و شعله که بر دفترم گذشت
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
❤ 45👍 11🥰 5😢 2
02:33
Video unavailableShow in Telegram
این رسم برادریه؟!...
@hoshang_ebtehhaj
23.47 MB
❤ 72❤🔥 16😢 13👍 5👏 4😭 1
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
آنچنان سوخته این خاک بلاکش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست
به وفای تو طمع بستم و عمر از کف رفت
آن خطا را به حقیقت کم از این تاوان نیست
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی ازوست
گر بگویم که تو در خون منی بهتان نیست
رنج دیرینه انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت دل دریا طلبد
هر تنک حوصله را طاقت این طوفان نیست
سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
❤ 74👍 18😢 7🔥 3👏 3
00:59
Video unavailableShow in Telegram
از تن زنده روان است روان تو، که گفت
بی تن زنده روان است روان تو؟ که نیست!
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
1.85 MB
❤ 87👍 14😢 9🥰 3🤩 2👌 2🤯 1
باز شوق یوسفم دامن گرفت
پیر ما را بوی پیراهن گرفت
ای دریغا نازک آرای تنش
بوی خون می آید از پیراهنش
ای برادرها خبر چون می برید ؟
این سفر آن گرگ یوسف را درید
یوسف من پس چه شد پیراهنت ؟
برچه خاکی ریخت خون روشنت ؟
بر زمین سرد خون گرم تو
ریخت آن گرگ و نبودش شرم تو
تا نپنداری ز یادت غافلم
گریه می جوشد شب و روز از دلم
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
❤ 52😭 26👍 14👏 2
05:18
Video unavailableShow in Telegram
#هوشنگ_ابتهاج در دانشگاه مریلند
@hoshang_ebtehhaj
7.38 MB
❤ 49👍 6🔥 3😢 2🥰 1
میروی اما گریز چشم وحشی رنگ تو
راز این اندوه بی آرام نتواند نهفت
می روی خاموش و می پیچد به گوش خسته ام
آنچه با من لرزش لبهای بی تاب تو گفت؛
چیست ای دلدار این اندوه بی آرام چیست
کز نگاهت می تراود نازدار و شرمگین ؟
آه می لرزد دلم از ناله ای اندوه بار
کیست این بیمار در چشمت که می گرید حزین ؟
چون خزان آرا گل مهتاب رویا رنگ و مست
می شکوفد در نگاهت راز عشقی ناشکیب
وز میان سایه های وحشی اندوه رنگ
خنده می ریزید به چشمت آرزویی دل فریب
چون صفای آسمان در صبح نمناک بهار
می تراود از نگاهت گریه پنهان دوش
آری ای چشم گریز آهنگ سامان سوخته
بر چه گریان گشته بودی دوش ؟ از من وامپوش
بر چه گریان گشته بودی ؟ آه ای چشم سیاه
از تپیدن باز می ماند دل خوش باورم
در گمان اینکه شاید شاید آن اشک نهان
بود در خلوت سرای سینه ات یادآورم
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
❤ 50👍 9😢 4🔥 2👏 2
Photo unavailableShow in Telegram
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
#زادروز_فروغ_فرخزاد_گرامی🌹
@hoshang_ebtehhaj
❤ 147👏 10🔥 9🥰 8👍 7👌 3
در استقبال از این غزل سایه:
﴿امشب به قصّهی دل من گـوش میکنی
فردا مـرا چو قصـّه فرامـوش میکنـی ﴾
...
چون سنگها صدای مرا گوش میکنی
سنگی و ناشنیده فراموش میکنی
رگبار نوبهاری و خواب دریچه را
از ضربههای وسوسه مغشوش میکنی
دست مرا که ساقهٔ سبز نوازش است
با برگهای مرده همآغوش میکنی
گمراهتر ز روح شرابی و دیده را
در شعله مینشانی و مدهوش میکنی
ای ماهی طلائی مرداب خون من
خوش باد مستیت، که مرا نوش میکنی
تو درهٔ بنفش غروبی که روز را
بر سینه میفشاری و خاموش میکنی
در سایهها، فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به "سایه" از چه سیهپوش میکنی؟
#فروغ_فرخزاد
@hoshang_ebtehhaj
❤ 72👍 14🔥 3🥰 3
00:59
Video unavailableShow in Telegram
.
تو بخوان...
نغمهٔ ناخواندهٔ من !...
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
1.82 MB
❤ 76👍 18😭 4🤔 3👏 2🔥 1
بگذر از دریا و راهِ خویش گیر
شیوهِ دریادلان در پیش گیر
کو حریفی همدم و همدرد نی
تا بنالد جانِ غم پروردِ نی
نی به خوابِ خاکیِ پیش از وجود
از دمِ گرمِ تو دارد چشمِ جود
هم از آن دم کز دلِ نیزار رُست
در تمنایِ لب و دندانِ تُست
در هوایت می سپارد سر به باد
ای سرِ عشاق بر بادِ تو باد !
بند بندش تشنهِ آن تیغِ تیز
تا نهد سر بی دریغ و بی ستیز
جانِ مهجورش نسیمِ باغِ تُست
در دلِ تنگش هوایِ داغِ تُست
تا نسیمِ روح بخشت کی وزد
شکرِ یادِ لبت را می مزد
ای خوشا دم با دمت آمیختن
آن لبِ شیرین و شور انگیختن...
آن شکر لب همچو نایم بر گرفت
هان بنال ای دل که آتش در گرفت
وه که این آتش عجب خوش می زند
آتشی کاتش در آتش می زند
#هوشنگ_ابتهاج
@hoshang_ebtehhaj
❤ 36👍 20🔥 10👏 3
