دلنوشته ها - رحیم قمیشی
رفتن به کانال در Telegram
تماس با نویسنده: @Rahim_Ghomeishi شماره حساب کمک به کانال 5022 2913 2780 3340
نمایش بیشتر2025 سال در اعداد

35 382
مشترکین
-2224 ساعت
-937 روز
-32830 روز
آرشیو پست ها
این تو بمیری - مسیح و آرش
4_5940717558880541458.mp36.67 MB
❤ 65👍 10👎 4💔 3
نکند تنها با انفجار بیدار میشوید؟!
✍ رحیم قمیشی
وقتی برای فراخوان ۲۵ بهمن دستگیر شدم، بازجویم میگفت چرا فراخوان را برای رفع حصر میرحسین موسوی دادی، اگر برای اعتراض به گرانی داده بودی، خودم هم میآمدم.
چشمبند روی چشمهایم بود، رو به دیوار بودم، هیچ چیزی نمیدیدم، فقط متوجه بودم اتاق خیلی سرد است و همه طرفش را شیشههایی تیره پوشانده.
خنده تلخی کردم، گفتم آزاد شدم این بار فراخوان برای اعتراض به گرانی بدهم، میآیی؟
با قاطعیت گفت میآیم!
گفتم پس چشمبندم را بردار ببینمت، آن روز بفهمم دروغ نگفتهای.
نگذاشت چشمبند را بردارم.
من آزاد شدم، آنقدر تعهد باید میدادم که ندادن فراخوان اولینش بود، من اصلاً به هیچ چیز نباید اعتراض میکردم! فقط اجازه داشتم نفس بکشم.
من فراخوان نمیدهم. اما یک سؤالم را دوست دارم کسی پاسخ بدهد؛
اگر کسی امروز بخواهد فراخوان اعتراض به گرانی بدهد، آیا مجوزی میدهند؟
نمیگویند وضع حساس است!
شاید آن دکتر داروسازی که گفت پس از سه سال بیکاری کنترلم را از دست دادم و اولین رهگذری را که لباس روحانیت داشت کشتم، با آمدن به آن تجمع مشکلش را فریاد میکرد و دیگر امروز یک قاتل نبود.
شاید آن دکتر دامپزشکی که بعد از دستگیری گفت برای گذران زندگی در خط ولنجک به بام تهران مسافرکشی میکرده، آنقدر فشار زندگی را تحمل کرده که ناگهان مبادرت به قتل کرده، میآمد و میگفت؛ آهای حاکمان! ما از این گرانیها و بیکاریها، از نداریها خسته شدیم!
شاید او امروز دیگر یک قاتل نبود...
این دو در همین یک هفته شدند قاتل و هزارها مورد در گوشه و کنار کشور وجود دارند که اصلا دیده نمیشوند.
همه آنها که روزانه بهخاطر فقر خودکشی میکنند، به اعتیاد پناه میبرند، دچار افسردگی میشوند، میآمدند و صادقانه میگفتند ما دیگر بریدهایم...
میآمدند و میگفتند از شنیدن دروغ خسته شدند. شاید اندکی فشار از دوششان برداشته میشد. شاید دیگر احساس خفگی نمیکردند!
کو محلی برای بیان اعتراض؟
کو امکانی برای تجمع مردم؟
کو قانونی که حامی مردم معترض باشد!
آیا وزارت کشوری که اجازه هیچ تجمع اعتراضی را نمیدهد، روزی محاکمه نخواهد شد؟
آیا استانداری برای مخالفتش با کمترین تقاضاهای مردمی، بازخواست نخواهد شد؟
آیا امنیتیها فوراً نمیگویند وضعیت حساس است؟
دشمن سوءاستفاده میکند.
نمیگویند هر کس تجمع کرد به تحریک بیگانگان بوده؟
یعنی نمیدانند بیان نکردن اعتراض، نشان قدرت حاکمیت نیست!
نشان استبداد است.
نشان حکومت نظامی اعلام نشده است.
نشان توهم حاکمیت است؛
که فکر میکند با ممنوعیتِ اعتراض،
همه چیز قابل تحمل میشود!
نه!
گرانی دیگر قابل تحمل نیست!
از من باور نمیکنید
از بازجوهایتان بپرسید!
نکند شما فقط با انفجار
بیدار میشوید...
@ghomeishi3
👍 504❤ 89💔 13👎 7
تنهایی - حجت اشرفزاده
4_5969830028328835594.mp38.02 MB
❤ 68👍 8👎 1
اندازهگیریهای بیفایده!
✍ رحیم قمیشی
مدتها بود آب لولهکشی خانه ما، بوی نامطبوعی گرفته، اخیرأ رنگ و طعم آن هم تغییر کرده بود.
من مجبور شدم دستگاهی تهیه کنم که EC آب یا میزان ناخالصیهای موجود در آن را اندازه بگیرد.
حالا دستگاه مانده گوشه خانه، بیشتر از یک هفته است با خودم کلنجار میروم میزان گندیدگی آب را اندازه بگیرم، میزان نیتراتهای موجود در آب نوشیدنیمان را اندازه بگیرم، که چه بشود!؟
ما که نمیتوانیم آب آشامیدنیمان را جداگانه بخریم، یعنی اکثر ما مردم نمیتوانیم این کار را بکنیم، ما که نمیتوانیم اعتراضی بکنیم، ما که نمیتوانیم مدیر تصفیهخانه شهرمان را عزل کنیم، نمیتوانیم از مدیر آب و فاضلاب بپرسیم این آب است یا فاضلاب...
ما اندازه EC آب را بگیریم، نشان دهد بالای پانصد است، بالای هزار است، آن وقتی که هیچ کاری نمیتوانیم یا نمیخواهیم بکنیم، آن را اندازه بگیریم، که چه شود؟
خودمان را خون دل بدهیم!
تا وقتی که چارهای برای تهیه آب خوبی ندارم، بهتر است بینیام را بگیرم و همین آب را بنوشم.
شایدحق من همین آب باشد!
امروز فکر میکردم کاش موسسه مستقلی بود و بهطور دقیق اندازه میگرفت، چند درصد از مردم موافق قبول تحریمهای سازمان ملل در ازای تداوم غنیسازی اورانیوم هستند؟
کاش موسسهای بود به طور دقیق میگفت واقعا چند درصد مردم ایران موافق دخالت حاکمیت در زندگی خصوصیشان هستند.
چند درصد از مردم دستگاه قضا را مستقل و مدافع حقوق خود میدانند؟
کاش دستگاهی بود اندازه میگرفت فشار گرانیها چند درصد از مردم را به فلاکت و بیچارگی کشانده؟
دستگاهی بود میگفت چقدر از مردم به پوچی رسیدهاند. وضع را در حال بدتر شدن دائمی میبینند. آینده را تیره و تار حس میکنند!
اصلا چند درصد از مردم موافق همین حاکمیتند!؟
نگاهم به دستگاه سنجش خلوص آب افتاد، همان که گوشه خانه بیکار افتاده!
آب را اندازه بگیرم، نشان دهد ۹۹ درصد آن ناخالصی است، چه میخواهم بکنم؟
متخصصین آمار اندازه بگیرند که مثلاً ۹۹ درصد مردم خواهان صلح با جهان هستند. اندازه بگیرند بگویند ۹۹ درصد مردم خواهان حاکمیتی غیردینی هستند،
متوجه شوند اکثر مردم زیر بار فقر شکسته شدهاند.
چه کنند؟
مدیر تصفیهخانهای که من نتوانم از او شکایت کنم، غیر قابل تغییر باشد، منافع او در ادامه مدیریتش باشد، به من میخندد!
رفتی تجهیزات خریدی؟
پاکی آب را اندازه گرفتی!
دیدی همهاش کثافت است؟
لطفاً نتیجه را بگذار در کوزهای
شاید احساس کنی آن آب تصفیه شده!
موفق باشی.
خسته نباشی!
@ghomeishi3
👍 415💔 91❤ 57👎 3
من هر شب - میثم ابراهیمی
4_5855086983423991154.mp37.82 MB
❤ 72👍 6👎 3
ستاد بزنید!
✍ رحیم قمیشی
گفته بودند برای کنترل وضعیت قیمت مرغ قرار است ستادی شروع به کار کند!
مرغ خیلی گران شد، نمیدانم چرا "ستاد مرغ" فعالیتش را زودتر شروع نمیکند؟
تخممرغ هم گران شد، لطفاً دستور دهید "ستاد تخممرغ" هم فعال شود!
قیمت برنج سه برابر شد، چرا ستاد برنج نمیزنید؟ یعنی حواستان نیست؟
دلار افسار پاره کرد، لطفاً کمی زودتر ستاد دلار بزنید. دیگر چیزی به دلار ۱۲۰ هزار تومانی نمانده، یک کمی عجله کنید. یک سمینار هم پیشبینی کنید بد نیست!
سکه ۸ گرمی شد ۱۱۵ میلیون تومان، یعنی یک میلیارد و صد و پنجاه میلیون ریال. به که بگوییم چرا ستاد سکه زده نمیشود؟
آرزو کردیم موز بشود قیمت میوههای داخلیمان، چه میدانستیم میشود،، ولی با بالا رفتن قیمت آن میوهها، چرا ستاد میوه نمیزنید؟
لبنیات گران شد، کتاب گران شد. درمان گران شد، لوازم خانگی گران شدند، چرا ستاد نمیزنید برای آنها؟
حقوق بازنشستگان، حقوق کارگرها، حقوق معلمها، درآمد مشاغل آزاد، جوابگوی زندگیشان نیست، برای هر کدام نمیخواهید ستاد بزنید؟
برای کارخانههایی که تعطیل میشوند. برای بیکاران، برای معلولان، زنان سرپرست خانوار، برای اجناس بیکیفیت وارداتی، برای بیآبی، برای محصولات پر از آفت، برای تولیدات بدون ضمانت، بدون نظارت، برای افت کیفیت آموزش، برای فرار جوانهای با استعداد از کشور، برای ورشکستگی صنعتگران، برای همه چیز ستاد بزنید...
ما از زندگی جا ماندیم
ستادی هم برای ما جاماندگان بزنید!
از اخبار غزه و سومالی و اتیوپی خسته شدیم.
از شنیدن بدبختی مردم افغانستان و عراق هم
ستادی بزنید برای رنگ کردن بدبختیهایمان
هر روز به ما بگویند چقدر خوشبختیم!
بگویند در آمریکا مردم ده برابر ما فقیرند!
بگویند دنیا همهاش فقر است
و ما خوشترین آنها هستیم!
در نزدیکیهای قلهها
و در دلتان بخندید
که ما باور میکنیم
چون احمقیم، به زعم شما...
فقط یک ستاد هم به درخواست ما بزنید؛ لطفاً
یک ستاد که آیکیوی ذهن مقامات را اندازه بگیرد.
و صادقانه به مردم بگوید عددشان چند است؟
شاید دیگر نیازی نباشد
آنهمه ستادها زده شود!
@ghomeishi3
👍 510❤ 53💔 37👎 4
کِی میرسد آینده
✍ رحیم قمیشی
من دلم روشن است آیندهای که دوست داریم حتما میرسد. شاید خودمان نمیدانیم چه دوست داریم، که آن نمیرسد!
ایران بیشتر از پنجاه قوم و گویش و فرهنگهایی زیبا دارد که هر کدام منابع بسیار بزرگی هستند برای شناخت تاریخ متنوع و پرافتخار کشورمان.
من خیلی دوست دارم در آینده ۸ مهر روز "بلوچ" نام بگیرد.
نه چون ۸ مهر ۱۴۰۱ دهها بلوچ مظلوم که هیچ اسلحهای نداشتند به خاک و خون کشیده شدند، برای اینکه قوم بلوچ آنقدر دلهای بزرگی داشتند که نگذاشتند آن واقعه سبب شود بذر کینهها عمیق شود.
با گذشت سه سال هنوز هیچ هیأت تحقیق مستقلی اجازه نیافته برود زاهدان و بررسی کند آن جمعه سیاه اصلا چند نفر کشته شدند. چند نفر از آنها نانآوران خانههایشان بودند. چه به سر خانوادههای مطلومشان رفت.
هیچ هیأت تحقیقی نرفته ببیند آنها که شلیک کردند چند نفر را تا آخر عمر معلول کردند. اصلا چرا شلیک کردند.
من به نماز جمعه زاهدان رفتهام، آنقدر آنجا محبت دیدم که از خودم خجالت کشیدم. یعنی میشود یک قوم آنهمه نسبت به غریبهها با محبت باشند.
وقتی به محلههای معمولی شهر میرفتم از اینکه ۴۷ سال است به آنها وعده آباد کردن دادهایم، و امروز هیچ ندارند، از خودم بدم میآمد.
هیأت تحقیقی برود و یک گزارش بدهد، آیا معادل درآمدهای کشور از آن استان، برای آنجا هزینه شده؟ نصفش هزینه شده؟ چند کارخانه در بیست سی سال گذشته در آنجا احداث شده؟ چقدر از جوانان متخصصش بهکار گرفته شدند؟
۸ مهر بلوچها پس از نماز جمعه به رگبار بسته شدند، آنها اعتراض داشتند چرا از سوی یک مامور حاکمیت به دختری تجاوز شده، چند نفر برای أن اعتراض باید کشته میشدند؟ در حالیکه سجادههای نماز بر دوششان بود.
و دیروز که مولوی اعلام کرد نماینده دولت عذرخواهی کرد، ما هم بخشیدیم...
او اضافه کرد ما نمیخواهیم با ناامنی زندگی کنیم، نمیخواهیم تا ابد کینهها را به دوش بکشیم...
چقدر دل مردمی میتواند بزرگ باشد!
من شک ندارم در آینده ۸ مهر ماه روز بزرگی ثبت خواهد شد.
شاید روز تجلیل از قوم بزرگ و مهربان بلوچ
شاید روز گذشت
شاید روز مهربانی
شاید روز نورخدا....
روز کارگران کم سن
روز نمازگزاران بیگناه
روز اتحاد ایران
من دوست دارم زنده باشم و آن روز را ببینم
روزی که همه اقوام، همه مذاهب، همه انسانها
عزیز شمرده میشوند
و بزرگداشته میشوند
و آن روز
حاکمیت از ریختن خون هیچ بیگناهی
نمیگذرد!
آن روز بلوچها خواهند آمد به خیابانها
و به یاد کشتههای بیگناهشان
شادی خواهند کرد؛
دیدید خون شما هدر نرفت...
دیدید ایران روزهای خیلی خوب را
دید...
@ghomeishi3
❤ 388💔 91👍 50👎 5
صد روز گذشت
✍ رحیم قمیشی
وقتی اسرائیل حمله کرد، همه غافلگیر شدیم.
غافلگیر شدن ما مردم عادی، طبیعی بود، اما هنوز نفهمیدیم آن همه دستگاههای اطلاعاتی کشور، چرا غافلگیر شدند!
دوست عزیزم آفای حائری شیرازی برایم تعریف میکرد وسط آن بمبارانهای اسرائیل مامورانی به خانه آنها ریخته و علاوه بر ضبط تمام وسائل الکترونیکی او و خانوادهاش، خانهاش را با دقت تفتیش کرده بودند.
او با همان لحن همیشگی آراماش، خطاب به آنها میگوید؛ الان که اسرائیل دارد یکی یکی فرماندهان را هدف قرار میدهد، ریزپرندههایش از داخل کشور به پرواز درمیآیند و اهداف مهم و حساس نظامی ما را با دقت میزنند، بهتر نبود وقت و انرژیتان را صرف خنثی کردن آن تهدیدها میکردید؟
به رئیس ماموران مهاجم برخورده و گفته بود؛ نگران نباش، آنها را هم میگیریم!
حالا که آقای حائری را به زندان بردهاید، آقای اکبرنژاد را هم، تمام آنها را هم که گفته بودید آزاد میکنیم، که نکردید.
لااقل با گذشت صد روز بیایید و بگویید اسرائیل آدرس دقیق دانشمندان و فرماندهان ما را از کجا پیدا کرده بود؟
از کجا متوجه شده بود فرماندهان ما به کجا میهمانی رفته بودند؟ از کجا فرماندهانی را که موبایل هم نداشتند پیدا کرده بود.
آن مقامی را که در مسافرت موبایل خودش را دور انداخته بود، چطور به همسرش زنگ زده و گفته بودند فکر نکنید همسرت موبایل ندارد ما نمیدانیم الان کجا هستید!!
آنهمه اطلاعات را افراد عادی در اختیار اسرائیل گذاشته بودند!؟
همه معترفند مهمترین ضربه را در جنگ ۱۲ روزه ما از داخل خوردیم نه از اسرائیل، نه حتی از آمریکا.. منظورم از داخل، آن بخت برگشتگانی نیست که فیلمی از محل اصابت موشکی گرفته بودند و همچنان در زندانند.
کدام مقامات مهمی، اطلاعات حیاتی کشور را فروخته بودند؟ کدام مسئولان، اطلاعات دقیق خانهها و اتاقهای فرماندهان را در اختیار اسرائیل قرار داده بودند؟
با گذشت صد روز مردم حق ندارند بدانند ریشه فروش یا درز اطلاعات مهم کشور کجا بوده؟
هیچ مقامی مقصر نبوده؟
اگر دوباره جنگی شروع شد مردم عادی چه باید بکنند؟ کجا باید پناه ببرند؟
دلار شده ۱۱۰ هزار تومان، اگر بشود ۱۵۰ هزار تومان باز هم باید مردم همدیگر را نگاه کنند و بگویند در شرایط جنگی عادی است؟
آن وقت که سکه پنجاه هزار تومان بود ما هزارها زندانی بدهی مهریه داشتیم. امروز که سکه شده ۱۱۰ میلیون تومان آن بدهکاران چه باید بکنند؟ چه کسی را باید ببینند؟
با افزایش ۱۰۰ درصدی قیمت بسیاری از اقلام مصرفی ضروری خانوادهها، در همین چند ماه، مردم چه باید بکنند؟
قرار بود بعد از خاتمه حمله اسرائیل اقدامات مهمی بشود. قرار بود برای ایجاد وحدت ملی به مردم فرصتهایی داده شود. قرار بود برای نزدیک شدن قلوب زندانیهایی که با مردم همصدا تجاوز را محکوم کرده بودند آزاد شوند، شدند؟
قرار بود به مردم اطمینان داده شود دیگر تهدیدی متوجه آنها نیست. این از وظایف اولیه هر حاکمیتی است، اطمینانی داده شد؟
ما هر صبح در رختخواب موبایلهایمان را چک میکنیم تا مطمئن شویم حملهای نشده. ما زندگی نداریم!
هر روز قیمتها را چک میکنیم شاید کمی اقلام اصلی مصرفیمان متعادل شده باشند. نمیشوند!
صد روز از حمله اسرائیل گذشت.
مقامات جز سخنرانی چه کردند؟
چه دلگرمی، چه دلخوشی به مردم دادند؟
ما نمیخواهیم فقط برد موشکها را بیشتر کنید. آرامش را به بچهها و به خانوادههایمان برگردانید.
لطفاً بگویید کاری کردیم جرئت نکنند حمله کنند
بگویید قیمتها را کنترل کردیم
بگویید گفتیم دیگر منتقدان را نگیرند
بگویید زندانیهای سیاسی را آزاد کردیم
بگویید گفتیم حصر را بردارند
بگویید جاسوسهای اصلی و بزرگ را گرفتیم
بگویید تحریمها کم شدند
ما تشنه اخبار خوشیم
اگر خبر خوبی ندارید
لااقل سکوت کنید...
@ghomeishi3
❤ 386👍 228💔 23👎 10
آقای پزشکیان
برگردید و کار صحیح و عقلائی را انجام دهید!
✍ رحیم قمیشی
طبق قانون اساسی رهبری تعیین کننده سیاستهای کلی نظام است. این اصل نیازی به هیچ تفسیری ندارد و حاوی هیچ قیدی هم نیست.
رهبری میتواند در مواردی نظرات کارشناسان با نهادهایی را دریافت نموده، سپس نظر نهایی خود را اعلام کند.
میتواند به آرای مردم مراجعه داشته و متناسب خواست مردم، سیاست کلی را اعلام نماید.
و میتواند بدون هیچکدام از آن مقدمات، شخصاً تصمیم نهایی را گرفته و ابلاغ نماید.
پس از سال ۱۳۸۸ که رهبری با صراحت اعلام نمود؛ نظرش به نظر آقای احمدینژاد نزدیکتر است، من یاد ندارم مانند سخنان مهم دیشب، ایشان در موضوعی اختلافی، چنان صراحتی را به کار برده باشند. وقتی اعلام کردند مذاکره (و بالطبع هر گونه معاهده) با آمریکا، نه تنها هیچ فایدهای ندارد، که همهاش ضرر است.
ایشان جای هیچگونه بررسی از سوی کارشناسان و یا مقامات اجرایی را باز نگذاشتند و به صراحت هم بیان کردند؛ حتی با محتوای برجام هم قبلاً موافق نبودهاند و با نارضایتی آن را پذیرفتهاند.
در همان سخنان دیشب به دفعات نیز تمایل به مذاکره را بیشرفی توصیف نمودند.
سخنان رهبری در شرایط برگزاری مجمع عمومی سازمان ملل، و تهدیدهای فزاینده آمریکا و اسرائیل، بیانگر سیاستهایی کلی است که با جنس مصاحبهها و گفتگوهای آفای پزشکیان، نه فقط متفاوت، که به وضوح متضاد است.
به نظر میرسد بازگشت آفای پزشکیان از آن اجلاس، و ایجاد زمینه برای انتخابات زودهنگام، و انتخاب فردی که بتواند با سیاستهای کلان، امور کشور را در شرایط حساس فعلی پیش ببرد، بهترین و شایستهترین کاری است که او میتواند امروز انجام دهد.
بدون هیچگونه پیشداوری، بین آقایان؛ جلیلی، قالیباف، لاریجانی و شاید رضایی، باید یکی، چه بصورت برگزاری مراسمی به نام انتخابات، و چه بصورت دریافت حکم انتصاب بهصورت مستقیم، پیگیر انجام مدیریت کشور شوند.
هیچکس از آینده خبر ندارد. شاید این سیاست، یعنی بیتوجهی به تهدیدها، بر خلاف نظر اکثر کارشناسان، موفق هم شود.
شاید هم رویه ای که آقای پزشکیان و بسیاری کارشناسان، در پی انجام آن بود موفق میشد.
اما آنچه واضح است، امروز وجود آفای پزشکیان در راس سیستم اجرایی، به ضرر آینده کشور است.
کشور دیگر تاب آن را ندارد که رئیس جمهور چیزی را بخواهد که توان و یا اختیار انجام آن را ندارد.
چند بار قرار است رئیسجمهورهایی داشته باشیم که پس از ۸ سال، ببیایند و بگویند خواستیم ولی نشد، نگذاشتند!
بازگشت آقای پزشکیان، ولو پس از انجام یک سخنرانی تشریفاتی، و اعلام برگزاری انتخاباتی زودهنگام، تنها خدمتی است که ایشان میتواند به آینده کشور داشته باشد.
اگر عشق به قدرت و مشاورانی متملق، بر روی ایشان تاثیر اصلی را نگذارند.
او اگر قسمهایش را فراموش نکرده
اگر نهجالبلاغه خواندنش تبلیغاتی نبوده
باید بپذیرد دورهاش تمام شده.
آینده همه چیز را روشن خواهد نمود.
برگزار نکردن انتخاباتی زودهنگام
لطمهاش بسیار بیشتر است
تا پافشاری بر اینکه
باز هم ممکن است!
در حالیکه یقین دارد
ممکن نیست!
@ghomeishi3
👍 708❤ 79👎 60💔 25
اگر استخوانهایت از جبهه برگشته بود
✍ رحیم قمیشی
در سالگرد آغاز جنگ، رفتهام دیدن یکی از یادگارهای آن دوران.
میگویم باقر اگر استخوانهایمان برگشته بود، لابد خیلی احترام داشتیم!
هر دو بغض میکنیم. باقر تازه از زندان اوین آمده بیرون، نمیتواند بخندد، آنهم حالا که عوارض شیمیاییاش عود کردهاند!
تمام بدنش تاول شده، یک آمپول اشتباهی هر دو پایش را نیمه فلج کرده، از زانو به پایین هیچ حسی ندارد.
میگوید سوزنی فرو کن تا متوجه شوی دیگر هیچ حسی ندارند.
مگر دلم میآید!
موقع عکس یادگاری خواهش میکنم کمی بخندد. نمیتواند!
درکش میکنم. دلش مانده همان زندان.
پیش آنها که کسی به فکرشان نیست.
باقر امروز یاد روزهای جبهه افتاده.
میگوید رحیم، اگر بچهها نبودند من مُرده بودم. ابوالفضل قدیانی، مصطفی تاجزاده، مهدی محمودیان از جان برای او مایه گذاشتهاند. میگفت وقتی افتاده بودم و آنها باید به تاولهایم میرسیدند خجالت میکشیدم.
همه دوستانی که آمدهاند ملاقاتش از بچههای قدیمی جنگ هستند. بعضی هایشان مثل باقر طعم زندانی پس از پایان جنگ را هم چشیدهاند!
آن که همراه شهید داوود کریمی مظلوم در زندان بوده، میگوید بختیار! تو که وقت خوبی رفتی زندان، اگر آن موقع رفته بودی چه میکردی!؟
آهی میکشد و میگوید حیف داوود اجازه نداده بگویم در آن زندانها چه کشید! هفتهها بدون یک ساعت خواب!
میگویم باقر، تو خوب میشوی، میآیی بیرون، بچههای دیگر هم آزاد میشوند، کوچهها را چراغانی میکنیم، خانهها را پر میکنیم از گلهای رز.
نمیدانم چرا باقر بهجای خنده، اشک میریزد.
چطور باید او را بخندانم؟
اتاق بیمارستان پر شده از گل، در شده از دوستانش.
میگوید قبل از اینکه حکم آزادیام بیاید چهار مامور در بیمارستان همراهم کرده بودند، مراقبم باشند، فرار نکنم، آخر کجا میتوانم بروم من! با این پاها.
آتش است که از سینهاش بیرون میریزد.
میگویم باقر در عراق هم وقتی برای هر کدام از ما اسیرهای بیمار یا مجروح، دو مامور میگذاشتند، میگفتیم چقدر میترسند!
حالا چه بگوییم؟!
هر چند دقیقه یک پرستار میآید و آمپولی میزند، میخواهم به پرستارها بگویم شما را بهخدا کمی آرامتر، او جای سالمی ندارد. او دلش شکسته است.
این هفته برای تجلیل از او بوده.
خجالت میکشم.
نمیخواهم جلوی باقر دلگیریام معلوم شود. میگویم کاری دارم، باید زودتر بروم...
باقر نگاهم میکند.
رحیم! ما که نخواستیم وضع مردم این شود!
رحیم! ما که دلمان نمیخواست زندان جای آزادیخواهان باشد.
رحیم! ما که نخواستیم این روزها را
بی خداحافظی میآیم بیرون.
باید خانهاش را آماده کنیم.
باید خانوادهاش جشن بگیرند.
با همان دلهای شکسته.
باقر آزاد شده
اگر چه پاهایش حرکت ندارند...
چرا خجالت نکشیدند
بچههای جنگ را بخاطر عقایدشان بردند زندان
چرا خجالت نکشیدند
وقتی دستشان به جاسوسهای اسرائیل
به دزدهای بیتالمال نمیرسد
دست از سر دلسوزان منتقد بردارند
چرا خجالت نمیکشند
باقر بختیار را وقتی رها کنند
که تمام بدنش را تاول پوشانده
و پاهایش دیگر حرکت ندارند!
چرا خجالت نمیکشند
شادی را از مردم میگیرند...
چرا خجالت نمیکشند
دیگران را آزاد نمیکنند!
ایران را رها نمیکنند...
@ghomeishi3
💔 434❤ 90👍 48👎 5
کجا اشتباه کردیم؟
برای سالگرد آغاز جنگ ۸ ساله
✍ رحیم قمیشی
پسر جوانی خوشسیما با ما اسیر شده بود.
اسمش را یادم نماند، فقط میدانستم از روستاهای دورافتاده و محروم خراسان است. تیری به کمرش خورده و قطع نخاع شده بود.
نیمه پائین بدنش هیچ حسی نداشت.
میگفت گله گوسفندی داشته و چوپانی میکرده.
آرزو میکرد جنگ زودتر تمام شود،. عملش کنند، و حس به پاهایش برگردد. قول داده بود وقتی دیدنش میرویم، برایمان کباب درست کند.
سلولهای الرشید جا ندشت و مجروحها در راهروی زندان میخوابیدند. دو سه هفته نشد.. یک صبح که عراقی درِ سلولها را که باز کرد، گفت دو نفر بیایند جوان را ببرند بیرون. او دیگر نفس نمیکشید.
من از آن روز دیگر کباب دوست ندارم.
حمید با طارق در محاصره مانده بودند. حمید میدانست احتمالاً ساعتهای آخر عمرشان است. اما طارق باور نمیکرد. وسط تیرها و ترکشهایی که از همه طرف میآمد، ناگهان طارق یادش افتاده بود سالادی که مادر حمید یکبار برایشان درست کرده بود.
پرسید حمید در آن سالاد برگهای قرمز رنگ چه بودند؟ حمید گفته بود کلم قرمز. طارق آن روز برای اولین بار سالاد کلم قرمز خورده بوده. گفته بود حمید، برگشتیم به مادرت بگو دوباره برایمان درست کند. خیلی خوشمزه بود.
و طارق همانجا در بغل حمید جان داد. بدون اینکه سالادی بخورد.
من دیگر از سالاد کلم قرمز بدم میآید.
به مادر میگویند اینهمه منتظر پسرت ماندهای برای چه، او افتاد در اروند و ماهیها او را خوردند.
مادر که باور نمیکند، هنوز وسایل عروسی پسر را نگه داشته. اما هرگز لب به ماهی نمیزند.
- ماهی پسرم خورد، من ماهی بخورم؟!
میگوید اسم ماهی را هیچوقت جلوی من نیاورید. من دیگر ماهی نمیخورم.
دو گردان از نوجوانها در عملیات محرم، نیمه شب اعزام شدند برای بیرون راندن دشمن از خاک ایران.
باران در ارتفاعات شروع شد. آنها نمیدانستند شیاری پهنی که در آن حرکت میکنند بستر رودخانهای وحشی است، دویرج، که ناگهان سیلابی میشود و همه را غرق میکند.
و ششصد نفر را یکجا آب میبرد.
من از بارانهای سیلآسا بدم میآید!
۴۵ سال از شروع جنگی گذشت که جوانان و خانوادهها، هر چه در توان داشتند مایه گذاشتند. تا خطر را از ایران دور کنند.
بالاتر از جان چه باید میگذاشتند، تا شاید جنگ زودتر تمام شود؟
تصور هشت روز، شد هشت هفته و هشت هفته شد هشت ماه، و آخرش هشت سال، در آخر هم، کسانی ادعای مقاومت و جنگ و دشمنستیزی کردند، که در آن روزهای پر از خطر مرگ، هیچ ردی از آنها، نمیتوان پیدا کرد.
من از سالاد کلم قرمز بدم میآید
من از کباب خوشم نمیآید
من ماهی دوست ندارم
از بارانهای تند میترسم
من اصلاً از جنگ نفرت دارم
هر نامی میخواهند بر آن بگذارند
در جنگ، جوانها فدا میشوند
تا عدهای به قدرت برسند!
و بازماندگان آن جنگ را
متهم کنند که هر اعتراض شما
دشمن شاد کن است
پس خفقان بگیرید!
یک بار هم نمی پرسند
چرا بسیاری از آن بچهها
دلهایشان پر شده از درد!
و چرا پرسشهای مهمشان
بی پاسخ میماند؛
چه شد که اینطور شد؟!
کجا را اشتباه کردیم؟
که دیگر نباید بکنیم.
چه کسانی
به ما خیانت کردند!
ما جنگیدیم تا ایرانی پیشرفته و بزرگ ببینیم
نگفتند جنگ راه آبادانی نیست.
این روزها کسی سراغی از خرمشهر میگیرد؟
که دیگر هیچوقت خرم نشد.
از همسران شهدا، از فرزندانشان، از مادرانشان؟
از آن بچهها که زندگی را دوست داشتند.
و جنگطلبان فرصت زندگی به آنها ندادند!
@ghomeishi3
💔 471👍 89❤ 85👎 7
خانمها ممنوع!
✍ رحیم قمیشی
هنوز چراغ راهنمایی قرمز نشده بود توقف کرد.
کلاه ایمنی موتورسواری تمیزی به سر داشت.
موتورش شماره داشت، از تمیزی برق میزد.
قبلش آرام و با سرعت مطمئنه میراند.
با فرهنگی از وجودش میبارید.
در دلم گفتم؛
کاش همه موتورسواران اینطور بودند.
همینکه چراغ سبز شد بهراه افتاد.
تازه متوجه شدم راننده موتورسیکت یک خانم است!
که رانندگیشان غیر مجاز اعلام شده.
که به آنها گواهینامه نمیدهند.
که بعضی با رانندگی آنها تحریک میشوند!
عزیزم!
اینجا جمهوری اسلامی است
وسط اتوبان تکچرخ بزن، آزادی.
شمارهات را مخدوش و ناخوانا کن، آزادی.
از خط ویژه امداد بران، آزادی.
چراغ قرمز را رد کن، آزادی.
خلاف مسیر بران، مهم نیست.
بی فرهنگی را اشاعه بده، اشکالی ندارد!
اما بهترین نوع رانندگی را داشته باش.
مقررات را کاملاً رعایت کن.
چون خانم هستی
ممنوع است!
اکیدا ممنوع
تو باید دستگیر شوی
محاکمه و مجازات شوی
اینجا ایران است
این دستپخت ماست
برای شما
که با فرهنگی!
وقتی کسانی تصمیم میگیرند
که هیچ درکی از دنیا، از قانون
از موضوعات روز
از انسانیت...
ندارند!
@ghomeishi3
👍 641💔 66❤ 52👎 7
وقتی کبکِها به ما میخندند!
✍ رحیم قمیشی
معروف است کبک، وقتی خود را بیپناه در برابر شکارچی میبیند، سرِ خود را در برف فرو میکند، تا احساس کند خطری تهدیدش نمیکند!
انگار وقتی شکارچی را نمیبیند، او هم نمیبیندش!
فکر میکنم مثال کبک، برای بیان چنین مقصودی اصلاً مناسب نیست. من تا حالا کبکی به این شکل خنگ ندیدهام!
اما مثال شرایط حاضر ایران، به عنوان یک ضربالمثل، خیلی گویاتر است.
شاید اگر کبکها زبان داشتند، رفتار ایران در این روزها را ضربالمثلی میکردند برای خودشان؛
- بچه کبکها!
مثل ایران نشوید، دشمن اگر خواست به شما ضربه بزند، سرتان را برنگردانید، چشمهایتان را نبندید!
همه چیز حاکی از آن است که بهزودی شرایط اقتصادی و تحریمها وارد مرحله بسیار بدی میشوند، اما وزرا، رئیسجمهور، مقامات بالاتر و پائینتر، فکر میکنند صحبت نکردن در مورد آن، خطر را رفع، یا کم میکند!
واضح است کم نمیکند.
فکر میکنند کم اهمیت بیان کردن تحریمهای سازمان ملل، از اهمیت آنها میکاهد!
معلوم است که نمیکاهد.
بی توجهی وضع را بدتر میکند.
پسر نوجوان میهمان ما، از من میپرسد؛
عمو! اگر شما کارهای بودید، در این شرایط چه میکردید؟ اصلاً میتوانستید کاری کنید اسنپبک اجرا نشود؟
میگویم پسر جان، عزیز دلم، خدا نکند من در این شرایط کارهای باشم.
اما به فرض محال کاره باشم، هیچ چیز بدون راهحل نیست. در مسائل اجتماعی و بینالملل بنبست وجود ندارد!
نگاه میکنم، آیا من در بهوجود آمدن این شرایط نقش اصلی را داشتهام؟
اگر داشتهام، اعلام میکنم؛ مردم! سیاستهای من، این شرایط سخت را برای شما بهوجود آورد. حالا حق شماست بخواهید ادامه بدهم یا ندهم.
با دادن این حق انتخاب به آنها همه چیز حل میشود.
اما اگر من در بهوجود آمدن شرایط حاضر نقشی نداشتهام، و وسط معرکه ناگهان شدهام کاره!
باز هم سخت نیست، راستش را میگویم؛
- مردم! عملکرد مدیران قبل، این شرایط را بوجود آورده. همه آنها را برکنار میکنم و صادقانه به دنیا میگویم قرار است سیاستهای جدیدی را در پیش بگیرم.
در زمینه اتمی مخفیکاری نکنم، تابع نظارت نهادهای بینالمللی باشم. در امور سایر کشورها دخالت نکنم. و بودجه را با مشورت نخبگان ملی، فقط صرف آینده کشور و مردم محروم کشورم کنم.
به آنها و به دنیا قول میدهم شرایط را تغییر میدهم.
آن وقت، همه چیز رو به بهبود میرود.
با تعجب نگاهم میکند.
آن وقت یعنی دنیا قبول میکند؟
میگویم؛ عزیزم!
به دروغ به شما القا کردهاند، همه دنیا در صدد هستند به ایران و به همه حقطلبان ضربه بزنند.
به دروغ به شما گفتهاند جز ما، هیچکس در جهان مدافع حق و حقیقت و مظلومان نیست.
به دروغ وانمود کردهاند ایران یک رسالت الهی دارد تا دنیا را تغییر دهد!
دروغ گفتهاند؛ تغییر مواضع، یعنی سرشکستگی. مذاکره یعنی تسلیم، گفتگو یعنی پذیرش ذلت!
میگویم اگر همین امروز هم تصمیم بگیرند نگذارند ایران در بدترین شرایط تاریخ خود گرفتار شود، دیر نیست.
اما باید بخواهند!
باید افکار و اعمال اشتباه خود را بپذیرند
توهمات ساخته ذهن خود را کنار بگذارند.
قبول کنند خدا، و بیاشتباه نیستند!
نیمهشب شده و میهمانها رفتهاند.
من در تنهایی نشستهام، لعنت و نفرین میکنم آنها را که ذهنهای پاک و بیآلایش کودکان و نوجوانان ما را درگیر این کردند، فردا چه مصیبتی در راه است. آیا اسنپبک فعال میشود!؟ آیا راهی برای فرار از خطر وجود دارد!
ذهن همه مردم را درگیر کردند؛
چه خواهد شد. باز هم فقیرتر خواهند شد؟
نگرانیها را بهوجود آوردند.
وحشتها و شب نخوابیها را
ترس از جنگ و فشارهای اقتصادی را.
و همچنان هیچ احساس گناه، یا تقصیری نمیکنند.
سه ماه دیگر خیلی خیلی دیر است.
سه هفته دیگر هم خیلی دیر است.
دیگر، روزها تعیین کنندهاند!
سرهایتان را برنگردانید.
کبکها به شما میخندند!
کودکان هم فهمیدهاند
اداره یک کشور بزرگ
با تمدنی دیرین
و نود میلیونی
امروز را فردا کردن
و منتظر اتفاقات ناخوش ماندن
نیست!
یعنی شما نمیفهمید!!
@ghomeishi3
👍 441❤ 67💔 22👎 8
Photo unavailableShow in Telegram
آزادی محمدباقر بختیار
خیلی خوشحالم
همرزم عزیزم
یادگار سالهای دفاع مقدس
که از ۲۵ بهمن گرفتار زندان شده بود
بالاخره آزاد شد
او هیچوقت به هیچ بنیادی برای دریافت گواهی جانبازیاش مراجعه نکرد
هرگز سوابق جبههاش را به رخ هیچکس نکشید
بر عهد و پیمانش برای دفاع از مردم پایدار ماند
و روزهای زندان را برای خودش عبادت میدانست
عوارض باقیمانده از جنگ او را از زندان به بیمارستان کشانده بود
و امروز با خبرش کردند
پس از بیمارستان میتواند به خانه برود.
خدایا شکرت
خدایا شکرت
امیدوارم بزودی خیر آزادی محسن قشقایی تنها دربند مانده حادثه ۲۵ بهمن و سایر زندانیان بیگناه را نیز دریافت کنیم
رحیم قمیشی
@ghomeishi3
❤ 553👍 84💔 26👎 7
