قـۘۘقـنـ℘ـوس ⃟🐦🔥༻
کانال بسته
«ترجیح میدهم به ذوقِ خویش دیوانه باشم تا به میلِ دیگران عاقل» ... زندگی یعنی همین ! ... عشق از سر دیوانگی ... و دیوانگی از سر عشق https://t.me/joinchat/pUAcCdYhSmxjNjE0 ✨✅تبلیغات درکانال پذیرفته میشود @Anjel_1377
نمایش بیشتر2025 سال در اعداد

10 447
مشترکین
-1324 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
-14030 روز
آرشیو پست ها
رمان #شب_یلدا
قسمت پنجاهوششم
- آخه تو میگی تو همین یکی دو ماه ازدواج میکنی . یلدا فقط هجده سال داره. اگه پدر و مادرش با تو موافق باشن محاله با سن ازدواج یلدا موافق باشن.
تو کمکم میکنی؟ تو بگو چه کار کنم؟
من نمیدونم واقعا نمیدونم
فکر این که جواب رد بگیرم دیوونه م می کنه. بهشون حق میدم من دوازده سال از یلدا بزرگترم دنیا درسته که من بد جوری دل باختم اما نمی خوام بدون منطق ازدواج کنم من میخواستم قبل از سفر همه چیزو به یلدا بگم اما نتونستم بارها بهش زنگ زدم زنگ زدم که بگم دوستش دارم زنگ زدم که زیر گوشش نجواهای عاشقونه بخونم اما نتونستم نمی خوام تحت تاثیر حرفای من با احساسش منو انتخاب کنه میخوام اونم با منطق منو بپذیره تصمیم گرفتم اول شناخت بیشتری از هم به دست بیاریم من سالها از این جا دور بودم . یقیناً این دوری و زندگی تو اون محیط غریبه ، تاثیر زیادی روی من داشته . این حق رو به یلدا و پدر و مادرش میدم که بخوان شناخت بیشتری از من داشته باشند. تو فعلا کمکم کن تا بتونم احساسات یلدا رو بیشتر بشناسم.
روی تخت خواب کنار پرهام نشست و گفت: می دونی پرهام من کاملا درک میکنم فقط یه ایرادی تو گفته هات میبینم و اون اینه که تو در مورد ازدواجت با یلدا و جواب اون این قدر مطمئنی که مشکل اصلی سر راهت رو جواب پدر و مادرش می دونی فراموش نکن هنوز جواب یلدا رو نمی دونی شاید خاله و عمو کمال راحت تر تو رو بپذیرن اما یلدا چی؟ اون هنوز تو رو خوب نمی شناسه. یلدا قدم رو پله ی اول پیشرفت و ترقی تو علم و دانش گذاشته معمولا دخترایی که به این درجه میرسن پر از فخر و نخوت میشن شاید بعدها متواضعانه تر برخورد کنه اما حالا....
يلدا امسال وارد دانشگاه میشه . من نمیخوام نا امیدت کنم اما با توجه به شناختی که از خاله و عمو کمال دارم ، فکر میکنم تو باید از نتیجه ی جواب یلدا بیشتر بترسی نکنه جواب یلدا رو می دونی و به من نگفتی.
نه نه من به یلدا چیزی نگفتم هیچ جوابی هم ازش نگرفتم حق با تو هستش. من نباید کورکورانه جلو برم نکته ی مهم نظر یلداست که سرنوشت منو شکل میده که من روی این جنبه از قضیه هیچ تمرکزی نداشتم.
ادامه دارد
ری اکشن زیر پستا واسه انرژی دادن بهمون یادتون نره🤗💋
@ghognooss
🐦🔥ུྃ჻❁࿐ྀུ༅
❤ 4👏 3
12102
رمان #شب_یلدا
قسمت پنجاهوپنجم
پرهام گفت آخه مشکلات بابا نذاشت من به خودم هم فکر کنم. البته اونجا که بودم دوست دختر داشتم اما همه شون برای پر کردن اوقات فراغت بود. اما ...دنيا .....
چیه داداشی؟ بگو دیگه.
من به تازگی عاشق شدم
دنیا خود را به ندانستن زد و چهره ی متعجبی به خود گرفت و گفت: خب حالا عاشق کی شدی؟ ما هم می شناسیمش؟
دنیا می خوام قسم بخوری به کسی چیزی نگی.
- آخه من حرف تنها برادرمو به کی میگم؟
- : به یلدا
از این که یلدا حرفهایش را لو داده باشد ، متعجب و شاکی گفت : عجب آدم فروشیه این یلدا دختره ی خبر چین
دنیا به هیچ کس چیزی نگو حتی به مامان
دنیا با شتاب نزدیکش شد و گفت :وای دلم ترکید. بگو دیگه عاشق کی شدی؟
-: يلدا.
نه به تظاهر که واقعاً متحیر شد شاید ته ته دلش احساس می کرد یلدا دارد از کاه محبت برادرانه ی پرهام کوه عشق میسازد با تعجب گفت: ها؟!!! .... دیوونه یه مقدمه چینی میکردی . شوکه شدم.
دنیا! خیلی دوستش دارم احساسی که بهش پیدا کردم اولین باره که تو زندگیم پیدا شده میخوام ازش خواستگاری کنم.
دنیا با حیرت :گفت از کی تا حالا؟ از همین امروز؟!
نه از وقتی رفته بود .آلمان آخه رفته بودم دیدنش.
می دونم.
به نظرت با من ازدواج می کنه؟
- نمیدونم تو که نمی دونی خاله و عمو کمال چقدر رو یلدا حساس هستن. خاله همیشه میگه نمی ذاره یلدا ازدواج کنه.
- من فقط از تفاوت سنی مون میترسم وگرنه این که نمی ذارن ازدواج کنه که حرف تو قصه هاست تقدیر یه دختر ،که دست پدر و مادرش نیست.
ادامه دارد
ری اکشن زیر پستا واسه انرژی دادن بهمون یادتون نره🤗💋
@ghognooss
🐦🔥ུྃ჻❁࿐ྀུ༅
❤ 4
10400
رمان #شب_یلدا
قسمت پنجاهوچهارم
دنیا شانه هایش را بالا انداخت و گفت: چی بگم؟ شاید آره شاید هم نه تو خودت چی دوست داری؟ دوست داشتی همین شخصیتو داشتی یا این که پشیمانی از رفتنت و این خود کنونی ت راضیت نمی کنه؟
پرهام قاب عکس دوران کودکی اش را برداشت و همان طور که انگشت اشاره اش را از روی شیشه ی قاب بر گونه اش میکشید روی تخت خوابش نشست و گفت: من از رفتنم پشیمونم .خیلی فرصتها داشتم که از دست دادم مثل بودن در کنار خونواده م. اما چیزهایی به دست آوردم که اگر میموندم شاید هیچ وقت به دست
نمی آوردم تو که باید بهتر از هر کسی بدونی من این جا بودم همیشه از درس فراری بودم.
تنهایی و غربت باعث شد برای پر کردن اوقات فراغتم به درس و کتاب پناه ببرم و این برای من از هر چیزی مهم تره من کسی رو به دست آوردم که اگر نمی رفتم معلوم نبود به این شکلی ببینمش که حالا دیدم.
دنیا که به دیوار کنار درب ورودی اتاق تکیه زده بود :گفت منظورت کیه؟ مامان رو میگی؟!
پرهام گفت مادر که همیشه مادره ،نیاز به دیدن به شکلی خاص نداره. ما مادرمونو به بهترین شکل ممکن دیدیم به مادر زحمتکش و مهربون و صبور. مادری که همه ی دنیاش بچه هاش بودن
- پس منظورت کی بود؟
بهت میگم فکر نکنم تا صبح بتونیم بخوابیم این قدر که حرف برای گفتن دارم. دنیا ! من میخوام ازدواج کنم به زودی زود، شاید تو همین دو ماه سفرم. شاید هم تا چند ماه دیگه.
دنیا خوش حال شد و با شعف :گفت این که آرزوی ماست تو وارد دهه چهارم عمرت شدی باید هر چه زودتر ازدواج کنی ببینم حالا کسی رو پیدا کردی یا اومدی ما برات پیدا کنیم؟
- اگر بگم تو برام پیدا کن، پیشنهادت چیه؟
دنیا ژستی به خود داد و گفت :هوم... بذار فکر کنم... آها یافتم . سمن چه طوره؟
پرهام گفت: عالیه فقط یه چیزی من از ازدواج پشیمون شدم. آدم خواهری مثل تو داشته باشه دیگه نیازی به دشمن نداره
دنیا خندید و گفت یعنی میخوای بگی با سی سال سن هنوز کسی رو برای خودت پیدا نکردی؟
ادامه دارد
ری اکشن زیر پستا واسه انرژی دادن بهمون یادتون نره🤗💋
@ghognooss
🐦🔥ུྃ჻❁࿐ྀུ༅
❤ 5
10900
00:09
Video unavailable
منو تو اگر شیر بودیم :))
@ghognooss
🐦🔥ུྃ჻❁࿐ྀུ༅
8.81 KB
😁 3❤ 1
23450
من به قربان خدا چون که مرا غمگین دید
بهر خوشحالي من در دلم انداخت تو را.
@ghognooss
🐦🔥ུྃ჻❁࿐ྀུ༅
❤ 2😍 1
19310
Photo unavailable
"صبـح" یعنی من پـابرهنـه
بـدوم تـا وعـدگاه عشــق
تو انیسِ غنچه های گل سرخ
شوی و من مست و بیقرار
عطرِنفسهایت را یکجا سربکشم.
❤ 3
21811
Repost from N/a
سوپر گروه دختران و پسران مذهبی ولایی🤩👇
https://t.me/+6zYiMyQnnYg1YjJh
https://t.me/+6zYiMyQnnYg1YjJh
#سهنفربرنرندبشهخب!🥺♥️
•••••••
ᝰ🎠متنهای زیبا
@benamepedar_madar
ᝰ☁️آهنگهای ایـرانــی
@Pezhvak5
ᝰ🎠حضرت مولانا
@shere_molavi
ᝰ☁️استوری اینستاگرام
@CafeStoory
ᝰ🎠آهنگهای شاد
@Clipahangshad
ᝰ☁️حرفهایم با خداوند
@khodaya_asheghtam
ᝰ🎠بیو عربی
@divar_neveshtha
ᝰ☁️آشپزخونه کدبانو
@kkadbanooo
ᝰ🎠کانال تولدمون
@tavalodetmoobarakk
ᝰ☁️مولانا ، ابتهاج
@Vesssal
ᝰ🎠دانستنی زناشویی
@TebOzanashoye
ᝰ☁️جذابترین کانالها
@Shabnamiiiiiiiii
ᝰ🎠مادران اسمانی
@madardostatdaramj
ᝰ☁️عاشقتم مادرم
@canalbeeshqemadar
ᝰ🎠رمانسرای ممنوعه
@ghognooss
ᝰ☁️شعر و دلتنگی
@sher_O_deltangee
ᝰ🎠اطلاعات عمومی
@General_information
ᝰ☁️عجایب جهان
@AYAMedonsti
ᝰ🎠کلیپهای مذهبی
@MAJNOONHOOSEIN_13
ᝰ☁️میکاپ دخترونه
@ModeWorld_mag2
ᝰ🎠استوری منآسبتی
@oshaghroghaye_315
ᝰ☁️روانشناسی پول
@i_FELICIDAD
ᝰ🎠دنیای منو مامانم
@donyayemanomamanam
ᝰ☁️آموزش آشپزی
@saeedeh_nan
ᝰ🎠؛🅟🅡🅞🅕 خاص
@ZZhianaa
ᝰ☁️متنوشته دلتنگی
@ngxgjgfh
ᝰ🎠پٌروفٰایل شيڪ
@profilshiky
ᝰ☁️عشق زندگیم
@el00m
ᝰ🎠آموزش انگلیسی
@EnglishForYouCr7
ᝰ☁️ماسک خونگی
@doniaye_tarfand
ᝰ🎠؛🅑🅘🅞 خاص
@p0rof_dep
ᝰ☁️کلیپ اهنگ
@video_shoow
ᝰ🎠کلبه شعر
@kolbesheroqazal
ᝰ☁️دنس رقص
@clipraghs_dance
ᝰ🎠عاشقانههایئبادلبر
@yadet_bashad313
ᝰ☁️دانستنیهای عجیب
@bedoniy
ᝰ🎠هوای تو
@havayee_too
ᝰ☁️حافظ،مولانآ
@supernovaas
ᝰ🎠فال اسم
@Number_ology
ᝰ☁️ریمیکسایِقفلی
@inmydepths
ᝰ🎠استوری / پروفایل
@Hejran_it
ᝰ☁️ پروف فیک تلگرامت
@I_NAGHME
ᝰ🎠تکست مود
@TXST_MOoD
ᝰ☁️بیو خآص
@i_ELARA
ᝰ🎠انگیزشی امیدواری
@hop_chnl
ᝰ☁️بیو پروف
@ghasdakchnl
ᝰ🎠عکس ماه
@I_KHALVAT
ᝰ☁️بیو انگیزشی
@Eva_chnl
ᝰ🎠عکسای پینترستی
@bavan_chnl
ᝰ☁️وایب مثبت
@anaa_chnl
ᝰ🎠بیو انگلیسی
@bioo
ᝰ☁️نویسنده شو
@WRITINGMETHOD
ᝰ🎠ترفنو آشپزی
@ashpazbashhh
ᝰ☁️ادیتهای اهل بیتی
@hofagraphy
ᝰ🎠بیوگرافی غمگین
@bsuebgdj
ᝰ☁️عاشقانه ادبی
@Chavk_aM
ᝰ🎠نوشتههای نشنیده
@MAKTOUBb
ᝰ☁️استوری/پروفایل
@MAJNONE_ROGHAYEH315
ᝰ🎠نوااستوریهای مذهبی
@STORY_HARAM
ᝰ☁️دنیای عاشقی
@donyayeasheqhi
ᝰ🎠پروکسی تلگرام
@proxydaemitelgram
ᝰ☁️دلبرونههای عربی
@CHEESHMHA
ᝰ🎠کلیپهآش عشقولانس
@Nabzehsassiii
ᝰ☁️عشق و محبت
@ShamimEshagh
ᝰ🎠دلنوشته قشنگ
@declan_hope
ᝰ☁️تکست سنگین
@Pieceofhorn
ᝰ🎠دوخطـ شعـر
@dokhat_sheer
ᝰ☁️آموزش رقص
@faghat_beraghss
ᝰ🎠کلیپ عاشقانه
@Eeshgh_Lovee
ᝰ☁️ویس گیتاری
@BitaDd
ᝰ🎠رقص و چالش
@Attacivence
ᝰ☁️کلیپهای مذهبی
@MAJNOONHOOSEIN_13
ᝰ🎠؛🅢🅣🅞🅡🅨 مذهــبۍ
@AKHLAGH_ELAHI
ᝰ☁️بهعشق پدر
@padarchanel
ᝰ🎠دنیایی عاشقی
@qalbhayasheq
ᝰ☁️انرژی مثبت
@moujmosbat
ᝰ🎠فال کائنات
@fallroozenergymosbat
ᝰ☁️قربون صدقه
@tapeshehqalbabamm
ᝰ🎠عکس پروفایل
@aksnweshtaprofileAsheghana
ᝰ☁️شکوه زیبایی
@pedarr_madarr
ᝰ🎠قشنگترین دلنوشتهها
@bitohargezjjj
ᝰ☁️عاشقان امامزمان
@abasaleh_1
ᝰ🎠حرفای دلم
@harfhayedelaamm
ᝰ☁️آموزشگاه قنادی
@deserkade
ᝰ🎠استوری خُدایی
@PNAH_HARM
ᝰ☁️آشپزی فوری
@banooyegazab
ᝰ🎠قلبهایی عاشق
@eshghmbaryetominvisam
ᝰ☁️قفلیام موزیکام
@MusiCKmYab
ᝰ🎠آهنگهــای جـدیــد
@SHAHMUSIX
ᝰ☁️آشپزی ایرانی
@ashpazieirani
ᝰ🎠فیلترشکن رایگان
@VPNPROXY4
ᝰ☁️آشپز باشی
@tazin_sofree
ᝰ🎠جملات مفهومی
@sokhen_nab
••••••
◗ 📷 ◖ عکاسی از حرم امام رضا
@Emam_reza
••••••
دلبری و ازدواج به سبک مذهبی♥️💍
https://t.me/+mCa0PYLUbp83YTlk
❤ 1
23100
Repost from N/a
اشتراک 𝗩𝗣𝗡 اختصاصی 𝗩2𝗥𝗔𝗬
ارائه باکیفیتترین V2rayng با آیپی ثابت
🤖 : @WIZARD_V2RAY_BOT🪄
• تحویل آنـی زیر پنجثانیه از ربات
• دارای مـدیریت کامـل کانـفیگ
📍 : @v2ray_Wizard
❤ 1
قشنگیآت💖
مولاناⓂ️
موزیکامون🎸
؛𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣 📵
یکخَطي🩵
عاشقانه😍
؛PODCAST🌻
ریمیکسامون🔴
؏ـآشِقِتَـ۾ّ❤️🔥
چاوشـی🍁
توییت🤣
روانشناسان👩🏻⚕
آبــے💙
موزیکام🎧
پادکست📻
نَفَسمۍ👩🏻❤💋👨🏻
نوشتههاش☔️
سابلیمینال🍄
قـووی🏋🏻♀
بیوهآش🟨
دلبرآنه🥰
انگیزشے🐣
موزیڪ🔻
انگیزه🌟
محبوبم💕
شعر🎻
پوست🧖🏽♀️
یـٰاࢪمی💋
گـیف🧿
غمڪَین⬛️
زرد💛
رقص🟪
سیو🕊
پاستا🍝
بیو🪽
دلبریجات😻
دلشکسته💔
مورفین💊
؛𝗥𝗘𝗟𝗟𝗔🫂
رُمــآنِ 🔥
هوش🤓
فلسفۍ🎭
دیزاین🍡
تلاشگران🎖
دُخترونهـ🦄
رمانسرا⭕️
حرمآن🩸
شعر🤍
دستپخت🌮
کپشن📝
دآرک🔳
جاندلم👫🏻
تڪبیتے🌝
قلبـم🩶
روانشناسیـ🧠
جآنانم♥️
اشعارانہ🏵
تَڪخَطے🌕
عـشقَمي💝
آرایشگری💄
استتوس💮
عربي🍀
احساسی🤎
اُمیـدوارۍ🦋
مــوود🍷
مازندرانیآ🆘
تکخطۍ🌙
خودساخته🧛🏻♀
آهنگآش🟩
رمان🔞
ترند👠
سبـز🌿
تِــــم🌸
؛𝐁𝐢𝐎🍓
عکاسی📸
•ضَرَبانم🫀•
•باانگیزه👩🏽🦰•
39000
Repost from N/a
اشتراک 𝗩𝗣𝗡 اختصاصی 𝗩2𝗥𝗔𝗬
ارائه باکیفیتترین V2rayng با آیپی ثابت
🤖 : @WIZARD_V2RAY_BOT🪄
• تحویل آنـی زیر پنجثانیه از ربات
• دارای مـدیریت کامـل کانـفیگ
📍 : @v2ray_Wizard
قشنگیآت💖
مولاناⓂ️
موزیکامون🎸
؛𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣 📵
یکخَطي🩵
عاشقانه😍
؛PODCAST🌻
ریمیکسامون🔴
؏ـآشِقِتَـ۾ّ❤️🔥
چاوشـی🍁
توییت🤣
روانشناسان👩🏻⚕
آبــے💙
موزیکام🎧
پادکست📻
نَفَسمۍ👩🏻❤💋👨🏻
نوشتههاش☔️
سابلیمینال🍄
قـووی🏋🏻♀
بیوهآش🟨
دلبرآنه🥰
انگیزشے🐣
موزیڪ🔻
انگیزه🌟
محبوبم💕
شعر🎻
پوست🧖🏽♀️
یـٰاࢪمی💋
گـیف🧿
غمڪَین⬛️
زرد💛
رقص🟪
سیو🕊
پاستا🍝
بیو🪽
دلبریجات😻
دلشکسته💔
مورفین💊
؛𝗥𝗘𝗟𝗟𝗔🫂
رُمــآنِ 🔥
هوش🤓
فلسفۍ🎭
دیزاین🍡
تلاشگران🎖
دُخترونهـ🦄
رمانسرا⭕️
حرمآن🩸
شعر🤍
دستپخت🌮
کپشن📝
دآرک🔳
جاندلم👫🏻
تڪبیتے🌝
قلبـم🩶
روانشناسیـ🧠
جآنانم♥️
اشعارانہ🏵
تَڪخَطے🌕
عـشقَمي💝
آرایشگری💄
استتوس💮
عربي🍀
احساسی🤎
اُمیـدوارۍ🦋
مــوود🍷
مازندرانیآ🆘
تکخطۍ🌙
خودساخته🧛🏻♀
آهنگآش🟩
رمان🔞
ترند👠
سبـز🌿
تِــــم🌸
؛𝐁𝐢𝐎🍓
عکاسی📸
•ضَرَبانم🫀•
•باانگیزه👩🏽🦰•
5200
ولی مثل رودکی اینجوری عاشق باشید که میگه:
از کعبه کلیسا نشینم کردی
آخر در کفر بیقرینم کردی
بعد از دو هزار سجده بر درگه دوست
ای عشق، چه بیگانه ز دینم کردی
❤ 6
47010
🗣 Mehdi Mousavi
🎵 Abadi Ghalb Man
❄️جدید
ابدی قلب من
Mehdi-Mousavi-Abadi-Ghalb-Man-320.mp36.78 MB
❤ 5
46750
00:06
Video unavailable
زیر رگبار زمانه تو فقط یار منی💌
AQNSEk4bcS6xRpiqJAwSIb3EoB0b98JsjJyksKbPFYnLK9dwQww0g_NR6CYmJhk.mp41.73 KB
❤ 5
46130
رمان #شب_یلدا
قسمت چهلوهشتم
دنیا درب را برای برادرش گشود و به همراه برادرش به جمع پیوست.
حال و احوال پرسی خبر گرفتن از کشورهای اروپایی مد لباس روز دنیا آخرین متد لاغری و ... گفتگوی بین مهمانها و پرهام بود سمن یکی یکدانه ی دایی مسعود، با مادرش که زیر گوشی حرف میزدند و مادر با حرص برایش پشت چشم نازک می کرد. سمن دختر لوس و ناز پرورده ی پدر و مادر بود پس از عقد با پسر مورد علاقه اش دچار مشکلاتی در روابطش با همسر و خانواده همسرش شد که این ازدواج به بیش از
پنج ماه نکشید و آنها تصمیم به متارکه کردند و از آن پس پدر با تنها دخترش میانه ی خوبی نداشت.
حال که پسر از فرنگ برگشته ی خوش تیپ و تحصیل کرده ی عمه ناهید را دیده بود در گوش مادر زمزمه ی ازدواج مجدد داشت.
مادر که به اخلاق همسرش آگاهی کامل داشت، دخترش را منع می کرد، چرا که به خاطر ازدواج
اول دخترش، بارها مورد شماتت و سرزنش همسر قرار گرفته بود و به خوبی می دانست مردی که عاشق خواهرها و برادرش است محال ممکن است موافق به ازدواج دختر مطلقه اش با خواهر زاده ی با کمالاتش باشد و از این جهت دختر را نهی می کرد.
یلدا پس از کمک به دنیا در پذیرایی از میهمانان در کنار سمن نشست و سمن پرسید حالت چه طوره؟ انگار بهتر شدی.
- آره خوبم.
سمن قری به سر و گردنش داد و گفت از اولش هم چیزیت نبود. کاملا مشخص بود داری ناز می کنی.
و سپس چایش را نوشید یلدا که تا بنا گوش سرخ شده بود خواست چیزی بگوید که متوجه شد دنیا او را صدا می کند.
برخاست و به آشپزخانه رفت.
دنیا که مشغول چیدن بشقابها روی هم بود :گفت یلدا کمک می کنی سفره شام رو بچینیم؟
یلدا گفت : آره . بگو چیکار کنم؟ دنیا به سمت او برگشت و نگاهی متعجب به او انداخت و گفت: چی شده؟ بازم حالت بده؟
- نه خوبم
- چرا این قدر قرمز شدی؟ تب داری مگه؟ بذار ببینمت.
ادامه دارد
ری اکشن زیر پستا واسه انرژی دادن بهمون یادتون نره🤗💋
@ghognooss
🐦🔥ུྃ჻❁࿐ྀུ༅
❤ 22🔥 1
47930
رمان #شب_یلدا
قسمت چهلوهفتم
دنیا برادرش را از خود جدا کرد و صورتش را قاب گرفت و در میان گریه گفت: اشکالی نداره داداش کوچیکه تا چند ساعت قبل پر از گله و شکایت بودم. اما همین که دیدمت همه رو فراموش کردم. مهم اینه که حالا داداش کوچیکه پیش منه.
پرهام دست دنیا را کشید و به سمت باغچه رفتند نگاهی به درخت سیب کرد و
گفت یادش بخیر. من میرفتم بالای درخت سیب می چیدم و تو این پایین جمعشون میکردی اگه بدونی چقدر دلم میخواد مثل اون روزا دوتایی بریم سینما و دیر برگردیم خونه و مامان دعوامون کنه و بی شام بخوابیم. کاش دوباره کوچیک میشدیم و با هم دعوا میکردیم و من موهاتو میکشیدم و مامان کتکم می زد و تو می اومدی به وساطت تا مامان منو نزنه.
دنیا اشک هایش را با دستانش از صورت زدود و گفت حالا که برگشتی می خوای با این خاطره ها خودتو ناراحت کنی؟
به صورت دنیا دقیق شد و گفت اون دعواها اون موقع ناراحت کننده بود. حالا شده یه مشت خاطره دوست داشتنی و شیرین
با هم به سمت پارکینگ .رفتند قطعه ای چوب و طناب به آهن سقف بسته شده تاب کوچکی را تشکیل داده بود پرهام طناب را در دست گرفت و گفت: مثل اون قدیما این جا تاب درست کردین؟
- آره مامان برای درنا درست کرده.
- یادته تابستونا مامان برای ما هم تاب درست میکرد؟ مامان خیلی پیر شده دنیا!
مامان برای دیدن تو همون قدر دعا کرده و اشک ریخته که حضرت یعقوب برای یوسف گمشده ش. همیشه میگفت: « آخر من میمیرم و پرهام رو نمی بینم.»
- حالا یوسفش برگشته تا کلبه احزانش دوباره گلستان بشه..... پرهام نگاهی به دور و برش کرد و ادامه داد کوچه خیلی تغییر کرده اما این خونه هیچ تغییری نکرده.
- البته بالا به تغییراتی کرده بهت که گفته بودم.
سرش را تکان داد و دنیا گفت: دیوار بین هال و سالن پذیرایی رو برداشتیم و هال بزرگ تر شده تو مهمونی ها هم ما خیلی معذب میشدیم و هم مهمونا.
پس بریم بالا رو ببینیم اتاق منو که تغییری ندادین؟
نه مگه مامان اجازه میده کسی به اتاقت دست بزنه؟
ادامه دارد
ری اکشن زیر پستا واسه انرژی دادن بهمون یادتون نره🤗💋
@ghognooss
🐦🔥ུྃ჻❁࿐ྀུ༅
❤ 17👍 1
45730
رمان #شب_یلدا
قسمت چهلوششم
جای همه مشکلاتی که داشتم به تحصیل پناه بردم و از این بابت راضی ام و شاکر خدا.
آقا کمال اتومبیل را وارد کوچه کرد و جلوی ساختمان قدیمی پارک کرد. بیشتر خانه های کوچه آپارتمانی شده بودند بجز معدودی از آنها، از جمله ساختمان ناهید که پس از طلاق به عنوان مهریه از همسرش گرفته بود و حالا پس از ازدواج دنیا به تنهایی در آن زندگی می کرد.
پرهام به همراه خانواده خاله اش، از اتومبیل پیاده شد . نفس عمیقی کشید و چشم هایش به اشک نشست و گفت : یادش بخیر
يلدا به سمت در رفت و دکمه ی زنگ را فشرد. درب بزرگی که به حیاطی دراز و طویل
باز می شد. در سمت راست حیاط باغچه ای با عرض یک متر تا پنج شش متر کشیده شده بود و یک درخت تنومند سیب با گلهای پامچال و شمشاد و گل سرخ آن را رنگارنگ کرده بودند و ته حیاط با یک پارکینگ مسقف و یک انباری پر شده بود. در سمت راست حیاط کوچکی قرار داشت که در کنج دیوار شیر آب گذاشته شده بود که شیلنگی طویل دور آن پیچیده شده بود سه پله موزاییک شده از نوع موزاییک های کف حیاط به ایوان منتهی میشد و یک درب بزرگ روی ایوان به سالن اصلی ساختمان باز می شد.
سرو صدا و هلهله از فضای خانه برخاست در گشوده شد و مهمانان به همراه دنیا و مادر برای استقبالی که ساعتی قبل به علت ضعف یلدا نیمه کاره رها شده بود، به استقبال شتافتند.
دنیا سینی اسپند را به همسرش سپرد و گفت حسابی برای داداشم اسپند دود کن.
وحید با گفتن « اطاعت امر سینی را گرفت.
پرهام از همه عذر خواهی کرد و بار دگر خانواده اش را بوسید و دو دست مادر را دست گرفت و بر انگشتان مادر بوسه ای کاشت. مادر از همه خواست برای پذیرایی وارد ساختمان شوند.
پرهام بار دیگر از همه عذر خواست و گفت: من میخوام با دنیا به حیاط نگاهی بندازم تا چند دقیقه دیگه خدمت می رسم.
پرهام و دنیا در حیاط تنها شدند. پرهام به آغوش خواهرش پناه برد و گفت: آبجی بزرگه دلم برات یه ذره شده بود مسئولیت مادرو تک و تنها به دوش کشیدی. یلدا بهم گفت چی کشیدی.
ادامه دارد
ری اکشن زیر پستا واسه انرژی دادن بهمون یادتون نره🤗💋
@ghognooss
🐦🔥ུྃ჻❁࿐ྀུ༅
❤ 15👍 1
45131
