fa
Feedback
دختری که رهایش کردی.

دختری که رهایش کردی.

رفتن به کانال در Telegram

این چنل فروشی نیست و تمامی آگهی های مربوط به فروش فیک می‌باشند. ارتباط : @maedehstm تبلیغات نداریم.

نمایش بیشتر
2025 سال در اعدادsnowflakes fon
card fon
102 106
مشترکین
-23024 ساعت
+1 2807 روز
-1 68930 روز
آرشیو پست ها
تازه عقد کرده بودم که گفتند مادرشوهرم افتاده و پاش شکسته...شوهرم گفت باید بیای خونه ما و به مادرم کمک کنی...اکثرا میرفت ماموریت کاری.‌..من و مادرشوهرم تنها بودیم...اونروزم برای مأموریت رفته بود شمال ...از مادرشوهرم اجازه گرفتم به مادرم سربزنم...یادم اومد گوشیمو با خودم نیاوردم و فورا برگشتم ..کلید انداختم و‌درُ باز کردم...ولی توی هال با دیدن اون صحنه تا مدت زیادی نمیتونستم حرف بزنم👇 ادامه خاطره اینجا بخون
نمایش همه...
دوران نامزدی همیشه دوست داشتم نامزدم دستمو بگیر یا منو ب‌غ‌ل کنه ولی نامزدم از اونجایی که خیلی مذهبیه میگفت تا محرم نشدیم بهم دست نمی زنیم. اون روزا من دانشجو بودم و خوابگاهی. نامزدم دو هفته ای یه بار می اومدم پیشم . منم چون دلم بغ‌ل عشقولانه می خواست ونامزدم هم مذهبی میدونستم که منتفیه. خلاصه دو سه روز بعد یه ماجرایی زنگ زد گفت میخام عقد کنیم(منم تو دلم عروسی بود) بهش گفتم نمیدونم هر کاری که دوس داری بکن. مقدمات عقد فراهم شد و تو خونه ی ما مراسم عقد برگزار شد. منم بر اساس تجربه ی نامزدیمون هیچ امیدی به آقامون نداشتم گفتم به این باشه میگه بعد عروسی... ولی روز عقد من برای یه کاری رفتم اتاقم. وقتی وارد اتاقم شدم دیدم... ادامه پست...
نمایش همه...
نمایش همه...
4_6039817478194863057.mp311.01 MB
‏به مقدار زیادی پودر فیکس برای فیکس کردن زندگیم نیاز دارم.
نمایش همه...
ترجیح میدم سکوت کنم ، چون حرف زدن هیچی رو تغییر نمیده.
نمایش همه...
مَحفِلی برای ریدن به آدمای بدرد نخور،سلیطه نیسی نیا🔞🤣🤣
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
ستاد ریدن به خز و خیلای مجازی: 🤣🔥 @Twitter
نمایش همه...
نمایش همه...
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
مجازی هنوز زیبایی هاشو داره،مثلا این چنل با توییت های سکسی و خنده دارش🤣🤣👇🏽 @XxTwitter
نمایش همه...
با همسرم قرار گذاشته بودیم تا شب عروسی رابطه نداشته باشیم یعنی حتی قسمت خصوصی همدیگرو ندیده بودیم دوره عقد شب عروسی واسه اینی که خاطره انگیز باشه بالای اونجارو..... مشاهده خاطره
نمایش همه...
شوهرم اصرار که یه شب برم خونشون بمونم ولی بابام اجازه نمیداد خلاصه بعد چندماه به سختی راضی شد بمونم کنارهم خواب بودیم که 😂😂😂 مشاهده خاطره...
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
من درحال خوندن خاطرات ها سمی و سوتی های یه ملت 😂 اگر ۶روزه نخندیدی بیا اینجا: @khatereh
نمایش همه...