TheoBook | تئوبوک

-۶. برگشتم و دیدم اعلامیه‌ی دستگیری گروه ما رو زدن به دیوار. هنوز داشتم بهش فحش می‌دادم که دوباره خوردیم به هم: همون مرد. زورم بهش نمی‌رسید اما عجیب‌تر اینکه کاری باهام نداشت.

-۵. آخرش طارک رو بیرون کشیدم، توی سرمای شب شکارش کردم، خونشو ریختم و انداختمش پایینِ پرتگاه. کارم تموم شده بود… یا فکر می‌کردم تموم شده.

-۴. کاری که باید مدت‌ها پیش انجام می‌شد. اما درست قبل از اینکه خنجرمو توی گردنش فرو کنم، همون مرد لعنتی وارد شد و همه‌چیز رو پیچیده کرد. انگار نه دشمن بود نه دوست… فقط اومده بود نذاره چیزی که قراره بشه، بشه.

-۳. بااین‌حال رفتم اجرا، واسه طارک خوندم، و طبق معمول چشمش دنبال من افتاد. ولی اون غریبه… اونم حواسش به من بود، و همین استرسم رو بیشتر کرد. بعد اجرا، توی سرویس منتظر طارک بودم تا کارشو تموم کنم؛

-۲. یه مرد عجیب، قد بلند، با یه صدای بم و سنگین جلو راه‌م رو گرفت و انگار تا تهِ وجودم رو خوند. همون لحظه فهمیدم این شب، اون شبی نیست که انتظارشو داشتم.

- بریم برای معرفیییی داستان از زبان ریو

- رِک زاروس: شکارچی که پول میگیره و مردم رو میکشه، برای پادشاهی هم کار میکنه و حالا اومده برای شکار فی‌یردوات یا هرکسی از اعضای اون، مخصوصا میخواد ریو رو از میون برداره

- اِسی: دوست ریو که خیلی باهوشه و بهش کمک میکنه

- کان وِیگور برادر پادشاه فعلی، قوی و مرموزه، خودش هم دل خوشی از پادشاهی نداره و میخواد بمیره (مثل ریو) موهای بلند مشکی داره تا شونه هاش، چشمای قهوه ای تیره و ابرو های زخمیم و با ریش ناهموار

- اما شخصیتهای کتاب: رِیو شخصیت اصلی داستان، دختره، توی گروه شورشی فی‌یردوات کار میکنه و مخالف پادشاهیه و میخواد آدمای ظالم رو بکشه و میخواد خود پادشاه رو هم بکشه. قبل

- اون قدیم قدیما اژدهاها هم وجود داشتن و اینجوری شد که انسانها اومدن تصمیم گرفتن اژدهاها رو بکشن و از خونشون استفاده کنن اماااا با مرگ هرکدومشون یه ماه توی آسمون ساخته میشد

- این عکسی که براتون کذاشتم صفحه اول کتابه ؛ میبینین که پنج تا خدا وجود داشتند ؛ جهانو میسازن… جهانی که انسانها هم توش بوجود میان

- قبل اینکه بریم برای معرفی کتاب جدید - باید من یه بار دیگه این موضوع رو بگم که کتابهایی که توی طرح ما هستن، حداقل ۲ هفته زمان میبره تا انتشارات به دست ما برسونه؛ و این‌ مختص نشر خاصی نیست ؛ عملا تعداد سفارش مشخص باید بشه که هدایا و اون کتاب با قیمت آف خورده اش با اون تعداد به دست ما برسونن ؛ تا ما برای شما ارسال کنیم

- هرچقدر از کامل بودن دنیای این کتاب بگم کم گفتم 📚 |  { @TheoBookIR }

- بریم سراغ این کتاب که کامنتاش نشون میده چقدر کتاب هیجان انگیزیه 😂

- فکر کنم تو یک ساعت آخر اندازه کل دو‌ روز واسش پیام داره میاد 😂🙂‍↔️

- بچههه هاااا 😂😭

- چرا همه گذاشتین واسه یک ساعت آخرررر