ru
Feedback
ترجمان علوم انسانى

ترجمان علوم انسانى

Открыть в Telegram

📌 ترجمۀ متون برگزیدۀ علوم‌انسانی 📕 با تخفیف، مشترک فصلنامه شوید: https://B2n.ir/bp3486 🔗 اینستاگرام: goo.gl/Dfcpf6 🔗 توئیتر: goo.gl/8uecQd 🔗 بله: goo.gl/ZciVZ6 📮 ارتباط با ما: @Tarjomaaan

Больше
2025 год в цифрахsnowflakes fon
card fon
43 691
Подписчики
-424 часа
-607 дней
-21230 день
Архив постов
🔸 سیل مزخرفات جهان را فراگرفته و ما در حال غرق‌شدن در آن هستیم: سیاست‌مداران در قیدوبند حقایق نیستند؛ جهت‌گیری علم را مطالب چاپ‌شده در مطبوعات تعیین می‌کنند؛ استارتاپ‌ها به مزخرفات لباس هنر فاخر می‌پوشانند و دانشگاه‌ها به‌جای پاسداشت تفکر تحلیلی و انتقادی، مزخرفات را ارج می‌نهند. مزخرفات سنتی ادعاهایی گزاف با ظاهری فریبنده بودند و می‌شد آن‌ها را به‌سادگی تشخیص داد، اما ویژگی مزخرفات نوین چیست و چگونه می‌توانیم آن‌ها را تشخیص دهیم؟ 🔹 کارل برگستروم و جِوین وست مزخرفات نوین را ادعاهایی می‌دانند که با زبان علمی و با استفاده از آمار و ارقام ظاهراً دقیق ارائه می‌شوند، اما درواقع ادعاهایی بی‌محتوا و تناقض‌آلودند. ما دربرابر این ادعاها مرعوب می‌شویم و سپر می‌اندازیم و احساس می‌کنیم آن‌قدر متخصص نیستیم که بتوانیم دربارۀ صحت‌وسقم آن‌ها بیندیشیم و تحقیق کنیم. نویسندگان این کتاب معتقدند که لزومی ندارد مثلاً متخصص زیست‌شناسی، اقتصاد یا آمار و داده‌کاوی باشیم تا بتوانیم از خطاهای این مزخرفات سر دربیاوریم. 🔸 آن‌ها در این کتاب، با مثال‌های متعددی از علوم پایه و پزشکی، شیوه‌های متنوع سوءاستفاده از زبان علم را آشکار می‌کنند و، با آموزش مبانی استدلال‌ورزی درست و نحوۀ جست‌وجوی اطلاعات برای ارزیابی ادعاهای علمی، راهنمایی جامع برای تشخیص علم از شبه‌علم را فراهم می‌آورند. 🔺 این کتاب را می‌توانید از کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور تهیه کنید. 🔺 همچنین برای مطالعۀ بخش‌هایی از کتاب و تهیۀ آن با تخفیف می‌توانید به فروشگاه اینترنتی ترجمان بروید. 🔗 لینک خرید کتاب: https://b2n.ir/gd7858 🔸 علیه مزخرفات: هنر شکاک‌بودن در دنیای داده‌محور ✍🏻 نوشتۀ جِوین دی. وِست و کارل تی. برگستروم ✍🏻 ترجمۀ عرفانۀ محبی جهرمی 📚 ۳۶۰ صفحه؛ رقعی؛ جلد نرم؛ قیمت، همراه با تخفیف: ۳۴۸۳۰۰ تومان @tarjomaanweb
Показать все...
00:21
Видео недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
6.98 MB
🎯 می‌خواهی نویسندۀ بزرگی شوی؟ بچه‌دار نشو! 🔴 مایکل شیبن، نویسندۀ آمریکایی و برندۀ کلکسیون مفصلی از جایزه‌های مهم، از جمله جایزۀ پولیتزر، به یاد می‌آورد که ده‌ها سال پیش، در آستانۀ چاپ اولین رمانش، در یک مهمانی فرصتی برای گفتگو با یکی از بزرگترین نویسندگان آن زمان را به دست آورد. نویسندۀ سالخورده، بی‌مقدمه، نزدیک او آمد و با صدایی که رگه‌های هشدار در آن نمایان بود گفت: «می‌خواهم نصیحتی به تو بکنم». و بعد اضافه کرد که نصیحتش کوتاه اما دردناک خواهد بود: «بچه‌دار نشو، همین». لبخندش محو شد و تأکید کرد: «کل قاعده‌ همین است». 🔴 شیبن در آن روزها مشغول برنامه‌ریزی برای برپایی جشن ازدواجش بود و با نامزدش دربارۀ نام و تعداد بچه‌هایشان به شوخی حرف می‌زنند. اما آن نصیحت ناگهان چشم‌انداز پیش رو را تاریک کرد. نویسندۀ سالخوره فهرستی از نویسندگان موفق بدون بچه را ردیف کرد: پو، اوکانر، چخوف، بکت، وولف، و کلی اسم دیگر. 🔴 هشدارها جدی و تأمل‌برانگیز بود: «خیلی زود مشغول رمان‌های بعدی می‌شوی، هر کدام از قبلی سخت‌تر خواهد بود.» مرد بزرگ ادامه داد «بگذار این‌جور بگویم»، و سپس منطق بی‌رحمانه‌اش را رو کرد: نوشتن یک‌جور تمرین است، هر چه بیشتر بنویسی، نویسندۀ بهتری می‌شوی و زمان عامل اصلی این کار است. اما فرزندان، سارقان رسوای زمان‌اند. کتاب‌ها گرسنه‌اند، و اگر زیادی یک جا بمانی، هر چیز و هر کس که در اطرافت باشد را مصرف می‌کنند، پس جمع‌بندی کنیم: «یا می‌توانی کتاب‌های عالی بنویسی، یا بچه داشته باشی؛ به خودت بستگی دارد». 🔴 شیبن تلاش کرد مثال‌های نقضی بیاورد. اولین کسی که به خاطرش رسید، چان چیور بود. نویسنده‌ای با سه فرزند. اما بلافاصله یادش آمد که چیور عملاً زندگی بچه‌هایش را سیاه کرده بود و خاطراتی که از آن‌ها به جا مانده، تصویری از پدری می‌خواره، شرمسار و بی‌توجه ارائه می‌کرد که بچه‌هایش دوستش نداشتند. 🔴 توماس مان چطور؟ نویسنده‌ای بسیار بزرگ و صاحب فرزند. نویسندۀ سالخوره سریع جواب داد: «توماس مان ساعت‌ها خودش را در اتاقش محبوس می‌کرد، هر روز! بچه‌هایش به هیچ‌وجه اجازه نداشتند مزاحمش بشوند، وگرنه دمار از روزگارشان در می‌آورد، آیا این همان پدری است که می‌خواهی بشوی؟». جواب شیبن قطعاً نه بود. او می‌خواست پدری باشد که هر وقت فرزندانش به او نیاز داشتند، در کنارشان باشد. می‌خواست در لحظه لحظۀ زندگی آن‌ها حاضر باشد و تابه‌حال هرگز به این فکر نکرده بود که این با بلندپروزای‌اش برای نوشتن ناسازگار است. 🔴 علی‌رغم این هشدار شبین ازدواج کرد، جدا شد، دوباره ازدواج کرد و صاحب چهار فرزند شد. در کنار فرزندانش چهارده کتاب نوشت و به نویسنده‌ای سرشناس تبدیل شد. اگر فرزند نداشت موفق‌تر می‌شد؟ خودش می‌گوید: شاید. شاید به جای چهارده‌تا، هجده‌تا کتاب می‌نوشتم، ولی در نهایت، آیا می‌ارزید؟ 🔴 شیبن می‌نویسد: «کتاب‌هایم، زمانی که نوشته می‌شوند،‌ دیگر هیچ شگفتی‌ای برایم ندارند، هیچ رازی در خود ندارند، بر خلاف فرزندانم. کتاب‌هایم به‌هیچ‌وجه ضعف‌ها، شکست‌ها و نقص‌های شخصیتی مرا جبران نمی‌کنند، بر خلاف فرزندانم. از همۀ این‌ها گذشته، کتاب‌هایم مرا درمقابل دوست نمی‌دارند، برخلاف فرزندانم. به‌هرحال، صد سال پس از این، من هرگز نخواهم فهمید که آیا کتاب‌هایم می‌پوسند و فراموش ‌می‌شوند یا نه. مشکل همین ‌جاست. در آخر، همۀ سرمایه‌های خود را وقف آیندگان می‌کنید و هیچ‌وقت آن‌قدر زنده نمی‌مانید که از آن لذت ببرید. 📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «اگر می‌خواهی نویسندۀ خوبی شوی، بچه‌دار نشو» که در نهمین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۹۷ در وب‌سایت ترجمان نیز بارگذاری شده است. این مطلب نوشتۀ مایکل شیبن است و عرفانه محبی آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید. 📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید: https://B2n.ir/bk9739 @tarjomaanweb
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
🔸 عمر کوتاه است و آرزو بسیار 🔹 با این فرصت محدود چه کنیم؟ فرض کنید همین حالا برگه‌ای به دستتان می‌رسد که روی آن نوشته است «شما فقط چندهزار هفتۀ دیگر زنده خواهید بود!». یکه می‌خورید. اما این جملۀ غلطی نیست. واقعیت این است که اگر هفتاد سال عمر کنیم، طول عمرمان معادل چهارهزار هفته خواهد بود. اما همۀ ما با این توهم زندگی می‌کنیم که زمان کافی داریم و شجاعت نگاه‌کردن به این عدد را در خود نمی‌یابیم. جرئت نمی‌کنیم از خود بپرسیم که «با این چهارهزار هفته چه خواهیم کرد؟». بااین‌حال، به‌محض اینکه ترس را کنار بگذاریم و به این سؤال فکر کنیم، همۀ برنامه‌ریزی‌ها، فهرست کارها و وعده‌ووعیدهای ذهنی‌مان رنگی دیگر به خود می‌گیرند. در چنین لحظه‌ای است که یک آن توقف می‌کنیم، از هیاهوی بی‌امان مسائل زندگی فاصله می‌گیریم و از دور به خودمان و زندگی‌مان نگاه می‌کنیم. با خود می‌گوییم «حالا که فرصت اندکی دارم، شاید مدیریت زمان واقعی به معنای انجام کارهای بیشتر نباشد؛ شاید باید تشخیص دهم معدود کارهایی که می‌توان انجام داد کدام است». ما در فرهنگی زندگی می‌کنیم که بی‌وقفه به ما می‌گوید «بهره‌ور باش! از فرصت استفاده کن، چون زمانت اندک است!». اما چه می‌شود اگر مشکل اصلی ما نه کمبود وقت، که ناتوانی در تشخیص چیزی باشد که واقعاً ارزش وقت‌گذاشتن دارد؟ شاید اصلاً قرار نبوده بر زمان مسلط شویم. و شاید کلید رهایی‌مان نه در تسلط بر زمان، که در تسلیم دربرابر محدودیت‌ها باشد. چگونه محدودیت‌هایمان را بپذیریم؟ چطور مرگ‌آگاهی را به ابزاری قدرتمند برای تصمیم‌گیری تبدیل کنیم؟ این همان راهی است که سرانجام باید بپیماییم؛ و چه بهتر که از همین حالا پیمودنش را تمرین کنیم. الیور برکمن کتابی راهنما دراین‌باره نوشته است. کتاب او کارگاهی چهارهفته‌ای است متشکل از ۲۸ درس برای پذیرش محدودیت‌ها. وقتی این محدودیت‌ها را بپذیریم، حالا تازه می‌توانیم به چیزهایی که برای خودمان و زندگی‌مان اهمیت دارد بپردازیم. و شاید معنای واقعیِ «بهره‌وری» نیز همین باشد. برکمن قرار نیست «ترفندهای بهره‌وری» را به ما بیاموزد. او دست ما را می‌گیرد و به سفری درونی می‌برد و این پرسش را در ذهنمان بیدار می‌کند: «وقتی زمان محدود است، کدام انتخاب‌ها نشان‌دهندهٔ منِ واقعی است؟». «تأملاتی برای انسان‌های فانی» از آن دست کتاب‌هایی است که نه پاسخ‌های حاضر و آماده، بلکه پرسش‌های درست را پیش پایمان می‌گذارد. پرسش‌هایی که شاید ارزش چهارهزار هفته زندگی ما در گروِ دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با آن‌ها باشد. 🔺 کتاب «تأملاتی برای انسان‌های فانی» را می‌توانید از کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور تهیه کنید. 🔺 همچنین می‌توانید به فروشگاه اینترنتی ترجمان بروید، بخش‌هایی از کتاب را مطالعه کنید، و آن را با تخفیف تهیه فرمایید. 🔗 لینک خرید کتاب: https://b2n.ir/qz1856 🔸 تأملاتی برای انسان‌های فانی: ۲۸ درس برای پذیرش محدودیت‌ها و پرداختن به آنچه اهمیت دارد ✍🏻 نوشتۀ الیور برکمن ✍🏻 ترجمۀ علیرضا شفیعی‌نسب 📚 ۱۸۴ صفحه؛ رقعی؛ جلد نرم؛ قیمت، همراه با تخفیف: ۱۵۶۶۰۰ تومان @tarjomaanweb
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
. 🔺 کتاب «تأملاتی برای انسان‌های فانی» را می‌توانید از کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور تهیه کنید. 🔺 همچنین می‌توانید به فروشگاه اینترنتی ترجمان بروید، بخش‌هایی از کتاب را مطالعه کنید، و آن را با تخفیف تهیه فرمایید. 🔸 موضوع کتاب حاضر این است که وقتی دریابیم هرگز قرار نیست زندگی‌مان را تمام‌وکمال سروسامان بدهیم، چه درهایی به رویمان گشوده می‌شود؛ وقتی تلاش جدی برای افزایش هرچه بیشترِ بهره‌وری را کنار بگذاریم، چه بهره‌وری شگفت‌انگیزی نصیبمان می‌شود؛ وقتی ناپایداری و پیش‌بینی‌ناپذیریِ زندگی را بپذیریم، زندگی‌مان چقدر جذاب و حتی سحرانگیز می‌شود؛ وقتی نقص‌ها و شکست‌هایمان را پنهان نکنیم، چقدر کمتر احساس انزوا می‌کنیم؛ و چقدر احساس رهایی می‌کنیم وقتی بفهمیم بزرگ‌ترین مشکلات زندگی هرگز به‌طور کامل حل نمی‌شوند. 🔹 فصل‌های این کتاب راهنمایی‌اند برای نوع دیگری از عمل‌کردن در زندگی که اسمش را «ناکامل‌گرایی» گذاشته‌ام، نگرشی بر پایۀ این باور که محدودیت‌های ما موانعی سر راه هستیِ معنادار نیستند که مجبور باشیم تمام روز برای غلبه بر آن‌ها تقلا کنیم تا به فلان نقطۀ خیالی برسیم و سرانجام احساس رضایت به‌مان دست دهد. بالعکس، پذیرش این محدودیت‌ها دقیقاً همان راهی است که باید در پیش بگیریم تا زندگیِ معقول‌تر، آزادتر و پربارتری داشته باشیم و روابط اجتماعی بهتری نیز شکل دهیم؛ این امر به‌خصوص در برهۀ متزلزل و اضطراب‌زای کنونی صادق است. 🔗 لینک خرید کتاب: https://b2n.ir/qz1856 🔸 تأملاتی برای انسان‌های فانی: ۲۸ درس برای پذیرش محدودیت‌ها و پرداختن به آنچه اهمیت دارد ✍🏻 نوشتۀ الیور برکمن ✍🏻 ترجمۀ علیرضا شفیعی‌نسب 📚 ۱۸۴ صفحه؛ رقعی؛ جلد نرم؛ قیمت، همراه با تخفیف: ۱۵۶۶۰۰ تومان @tarjomaanweb
Показать все...
00:22
Видео недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
6.37 MB
🔸 سعادت نه رسیدن به سعادت، که تلاش برای رسیدن به آن است 🔹 «ابله»؛ نقشۀ راه داستایوسکی برای زیستن در زمانۀ پرآشوب داستایوسکی نوشتن «ابله» را ژانویهٔ ۱۸۶۸ آغاز کرد و یک سال طول کشید. برنامهٔ او این بود که از «مردی تمام‌وکمال زیبا» (شاهزاده میشکینِ) بنویسد، کسی که جهان معیوب و آشوبناکِ روسیهٔ معاصر او را سردرگم کرده است. او پنج فصل نخست را پنجمِ ژانویه و دو فصل دیگر را یازدهم آن ماه برای سردبیر ارسال کرد و، پس‌ازآن، بدون هیچ طرح و برنامهٔ مشخصی، قسمت به قسمت می‌نوشت و برایشان می‌فرستاد. او واقعاً هیچ طرح و برنامه‌ای برای داستان نداشت. ایده‌های محوری در کتاب مطرح می‌شوند، اما فراموش می‌شوند. مثلاً در بخش نخست، گفته می‌شود که میشکین این قدرت را دارد که شخصیت آدم‌ها را از دست‌خطشان بفهمد. اما او هیچ‌وقت از این قدرت استفاده نمی‌کند. یا مثلاً در جایی از رمان می‌خوانیم که او به‌عنوان یک فرد «معلول» نمی‌تواند ازدواج کند. اما با دو زن وارد روابط عاشقانه می‌شود و با یکی‌شان تا مرز ازدواج هم می‌رود. بخش‌های بعدی «ابله» نیز با قصه‌هایی روزنامه‌ای که داستایوسکی ماه‌ها بعد از شروع نگارش خوانده بود ناسازگارند. هیچ‌جوره نمی‌توان گفت که برای این قصه‌ها طرح و برنامهٔ مشخصی در نظر داشته است و البته خودش هم می‌خواهد که ما این نکته را بدانیم. این رمان، درست مثل خودِ زندگی، پایانی نامتعین دارد، پیش‌بینی‌ناپذیر و نهایتاً احمقانه است. دست‌آخر، حتی راویِ دانای کل هم تسلیم می‌شود: «دو هفته از رخدادهایی که در آخرین فصل نقل شد گذشته و جایگاه شخصیت‌ها در داستانمان چنان تغییر کرده که دیگر برای ما بسیار دشوار است که بدون توضیح خاصی قصه را پی بگیریم. و بااین‌حال، احساس می‌کنیم که باید خودمان را تا جایی که ممکن است به شرح صرف واقعه‌ها، بدون هیچ توضیح خاصی، مقید کنیم، به این دلیل ساده که ما خودمان در بسیاری از موارد برای توضیح آنچه رخ داده با دشواری روبه‌رو هستیم». هدف داستایوسکی این بود که رمانی بنویسد که اصلاً هیچ ساختار راهنمایی نداشته باشد. وحدت این داستان به وحدتِ شخصیتِ میشکین است: قدیسی که در موقعیت‌هایی که هیچ الگو و طرح مشخصی ندارند وسط شریران می‌افتد. میشکین نه بلندپروازی عظیمی دارد و نه طلبی فوری. او صرفاً تلاش می‌کند در هر موقعیتی که برایش پیش می‌آید کار درست را انجام دهد. اما خواستهٔ او غالباً محقق نمی‌شود: اوضاع به‌ندرت آن‌گونه که انتظار می‌رود از آب درمی‌آید. شاید میشکین نتوانست زندگی خوبی داشته باشد، اما تا جایی که می توانست به خوبی به رخدادهای هولناک واکنش نشان داد. اگر کسی میشکین را فردی ناکام بداند، چندان بیراه نگفته اما از اصل ماجرا چشم‌پوشی کرده؛ میشکین همان‌قدر دل‌مشغول مبارزه برای انجام کار درست بود که دل‌مشغول خروجی و نتیجهٔ آن. ما همین اندیشه را هفت سال بعد از زبان خودِ داستایوسکی می‌شنویم: «خوشی و سعادت نه در خودِ خوشی و سعادت، بلکه در تلاش برای نیل به آن نهفته است». 🔺 آنچه خواندید گزیده‌ای بود از کتاب «زندگی دشوار است» نوشتۀ کِیرن سِتیا و با ترجمۀ حامد قدیری. این کتاب را می‌توانید از کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور تهیه کنید. همچنین می‌توانید برای مطالعۀ بخش‌هایی از کتاب و تهیۀ آن به فروشگاه اینترنتی ترجمان بروید. 🔗 لینک خرید کتاب: https://b2n.ir/qg6961 🔸 زندگی دشوار است: چه کمکی از دست فلسفه برمی‌آید؟ ✍🏻 نوشتۀ کِیرن سِتیا ✍🏻 ترجمۀ حامد قدیری 📚 ۲۰۸ صفحه؛ رقعی؛ جلد نرم؛ قیمت: ۲۳۹۰۰۰ تومان @tarjomaanweb
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
. 🔴 داونپورت می‌گوید گاهی احساسات اقلیمی در مراجعانش به حدی می‌رسد که از دست زدن به پلاستیک وحشت می‌کنند یا عذاب وجدان ناشی از اقدامات دولت‌هایشان لحظه‌ای رهایشان نمی‌کند. در این مواقع او توصیه می‌کند: از احساسات فاصله بگیرید، یا زمان مشخصی برایشان تعیین کنید: یک ساعت در روز، تمام این نگرانی‌ها را به دلتان راه بدهید، سپس از خودتان بپرسید آیا کاری از دستم ساخته است؟ سعی کنید بر کارهایی تمرکز کنید که از عهده‌اش برمی‌آیید، مهم نیست که در نگاه اول چقدر کوچک یا بی‌اهمیت به نظر برسد. 🔴 بااین‌حال، برخی از کنشگران محیط زیستی با این سبکِ مواجه مخالفند. آن‌ها می‌گویند این برخوردی بیش از حد «نرم و ملایم» با ویرانگرترین رخدادی است که در تاریخ تمدن با آن روبه‌رو بوده‌ایم. چرا که در قدم اول، به این مسئله توجه نمی‌کند که بدترین اثرات تغییر اقلیم همیشه گریبان فقرا و محرومان را می‌گیرد، چه در سطح محلی و چه جهانی، و در چنین شرایطی گاهی به نظر می‌رسد که آموزش احساس درست به خوش‌اقبال‌ترین آدم‌های دنیا چیزی غیر از یک‌جور خودشیفتگی نیست. 🔴 اگر نگاهمان را از احساساتِ اقلیمیِ مردمانی که در کشورهای ثروتمند غربی زندگی می‌کنند، فراتر ببریم و کنشگران محیط زیستی در کشورهای غیرغربی را در نظر بگیریم، اضطراب از آینده، جایش را به هراسی روزمره و عینی می‌دهد. ناتاشا و ایزابلا تانخوتکو، دو خواهر فیلیپینی که انجمنی برای کمک به آسیب‌دیدگان تغییرات اقلیمی در کشور خودشان تأسیس کرده‌اند می‌گویند وقتی به حرف‌های سیاستمداران غربی در کنفرانس‌های اقلیمی توجه کنید، می‌بینید که تصور می‌کنند جهان جنوب دورانداختنی است و با رنج خو گرفته است. 🔴 «وقتی هم‌وطنانت را با چشم خودت می‌بینی که دارند غرق می‌شوند، این اسمش اضطراب اقلیمی نیست. ما خودمان دیدیم که آب بالا می‌آمد، مردم جیغ می‌کشیدند و دنبال بچه‌هایشان می‌گشتند. ما هم گریه می‌کردیم. این احساسات نیاز به پردازش دارد، ولی آن لحظه فرصت چنین کارهایی نیست. حالت بقا در آدم فعال می‌شود. پس به بقیه هم پیام می‌دادیم تا همه را بسیج کنیم». 🔴 پردازش احساسات اقلیمی می‌تواند به ما کمک کند که در کوران تحولاتی که هر روز وحشتناک‌تر می‌شوند، عقلمان را از دست ندهیم، بااین‌حال، هر چه جلوتر می‌رویم اینطور به نظر می‌رسد که خطر چنان فراگیر و تهاجمی است که وقتی برای پرداختن به احساسات نداریم. مردمان کشورهای فقیر را این را زودتر فهمیده‌اند. 📌 آنچه خواندید مروری کوتاه است بر مطلب «آیا از بحران‌های محیط‌زیستی وحشت‌زده‌اید؟ شما تنها نیستید» که در سی‌وچهارمین شمارۀ مجلۀ ترجمان علوم انسانی منتشر شده است. این مطلب نوشتۀ جیا تالنتینو است و علیرضا شفیعی نسب آن را ترجمه کرده است. برای خواندن نسخه کامل این مطلب و دیگر مطالب ترجمان، به وب‌سایت ترجمان سر بزنید. 📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید: https://B2n.ir/rx2735 @tarjomaanweb
Показать все...
🎯 جهان رو به نابودی است؛ چه احساسی راجع به آن دارید؟ 🔴 اگر دغدغه‌های محیط زیستی برایتان واقعاً جدی است، بعید نیست مسیر پیش رویتان چنین باشد: خواندنِ بیشتر و بیشتر دربارۀ بحران‌های درهم تنیدۀ اقلیمی، دنبال‌کردن رکوردهای هر روزۀ دمای جهانی، تلاش بی‌پایان برای اصلاح سبک زندگی خودتان در جهت کمتر آسیب‌زدن به محیط زیست، پیوستن به گروه‌های کنشگر اقلیمی، اعتراض به سیاست‌ها و برنامه‌های مخرب محیط زیست، و در نهایت؟ به نتیجه نرسیدن هیچ‌کدام از تلاش‌هایتان، غرق شدن در این فکر که جهان نابود خواهد شد و سقوط در دریای اضطراب، تشویش، نگرانی از آینده، افسردگی و ای بسا چیزهایی بدتر. 🔴 امروزه تغییرات اقلیمی به یکی از بزرگترین منابع تشویش‌های ذهنی تبدیل شده است. حتی خوش‌بین‌ترین سناریوها، آینده‌ای دردناک برای کرۀ زمین پیش‌بینی می‌کنند که در آن گرمای طاقت‌فرسا، خشک‌سالی‌های بی‌سابقه و سیل و طوفان و سونامی، زندگی میلیون‌ها انسان را مختل خواهد کرد. 🔴 جوییتا گوپتا، از رؤسای سازمان «کمیسیون زمین» که یکی از مهم‌ترین مراکز تحقیقاتی در زمینۀ تغییرات اقلیمی است، اخیراً گفته است: وضعیت اقلیمی امروز بهترین وضعیتی است که همۀ ما در طول عمرمان خواهیم دید: هر روز صبح که وارد این آب‌و‌هوای عجیب‌وغریب می‌شویم، داریم بهترین و پایدارترین آب‌و‌هوایی را تجربه می‌کنیم که در عمرمان خواهیم دید. با چنین چشم‌اندازی، جای تعجب ندارد که اگر به فکر محیط زیست باشید، افسرده و پریشان‌حال شوید. اما مسئله این است: در برابر این هجوم احساساتِ اقلیمی چه باید بکنیم؟ 🔴 سالی واینتروپ، روانکاو انگلیسی، یکی از اولین نویسندگانی بود که در کتاب «ریشه‌های روان‌شناختی بحران اقلیمی» به این مسئله پرداخت. واینتروپ می‌نویسد: آن‌ها که به مسائل اقلیمی اهمیت می‌دهند، با نوع خاصی از طرد مواجه‌اند: دنیای دور و بر آن‌ها پر از آدم‌هایی است که ترجیح می‌دهند مدهای مصرف‌گرایانه را دنبال کنند، منابع زمین را غارت کنند و تنها چیزی که برایشان مهم است، لذت‌های فردی‌ خودشان است. دقیقاً به همین دلیل، مهم است که محیط‌زیست‌گرایان بدانند «تنها نیستند» و باید احساساتشان را در جهت اقداماتی مؤثر به کار بگیرند. 🔴 اضطراب اقلیمی با دیگر انواع اضطراب که فرد ممکن است در جلسات روان‌درمانی درباره‌شان صحبت کند، فرق دارد، چون هدف در اینجا حل‌وفصل و کنارگذاشتن احساس مزاحم نیست. داونپورت، درمانگر متخصص مسائل روان‌شناختی مربوط به اقلیم، می‌گوید رویکرد ما نباید این باشد که «آرام باش و زندگی‌ات را ادامه بده». @tarjomaanweb👇
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
🎯 مهم‌ترین کسب‌و‌کار «ملت استارت‌آپ» مرگ است — خشونت دولتی در اسرائیل چطور به چشم‌انداز اقتصادی نفوذ کرد؟ 🔴 در دهۀ گذشته، اسرائیل وسیعاً از اصطلاح «ملت استارت‌آپ» در توصیف جامعۀ خود استفاده کرده است. این تعبیر بعد از آن رایج شد که دو روزنامه‌نگار اسرائیلی، در سال ۲۰۰۹، کتابی با عنوان «ملت استارت‌آپ: داستان معجزۀ اقتصاد اسرائیل» منتشر کردند که نشان می‌داد اسرائیل نسبت به جمعیتش، دارای بیشترین استارت‌آپ‌های جهان است. 🔴 «ملت استارت‌آپ» تصویری از جامعه‌ای پیشرفته، شایسته‌سالار، پررونق و مبتنی بر بازار آزاد ارائه می‌دهد که بیرون از جغرافیای غرب، همچون نوعی استثنا یا «معجزه» محقق شده است. باوجوداین، اسطورۀ ملت استارت‌آپ، نیمۀ تاریکی دارد که کمتر به آن اشاره می‌شود. 🔴 آنتونی لووینستاین، در کتاب خود «آزمایشگاه فلسطین» شرح می‌دهد که مهم‌ترین محصول ملت استارت‌آپ، انواع و اقسام نوآوری‌ها در کشتن، جاسوسی، نظارت و طرد است. اگر استارت‌آپ‌های جهان برای حفظ ظاهر هم که شده است، وعده می‌دهند که دنیا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل خواهند کرد، کسب‌و‌کار ملت‌ استارت‌آپ، آشکارا، مرگ است. 🔴 استارت‌آپ‌های اسرائیلی، در چشم‌انداز دنیایی که به شکل روزافزونی نابرابر و ناامن می‌شود، همان چیزهایی را «تجاری‌سازی» می‌کنند که دولت اسرائیل از قدیم دنبال کرده است: نظارت و کنترل سهمگین‌تر با بدافزارها و پهپادهای جاسوسی، جداسازی و مطرودسازی با سیستم‌های پایش و نظارت و ترورهای مؤثرتر. 🔴 بنیامین کرستین، روزنامه‌نگار اسرائیلی، می‌نویسد: اقتصاد استارت‌آپی اسرائیل چنان دولتی و نظامی است که می‌توان آن را شاخه‌ای از ارتش به حساب آورد. بنابراین جای شگفتی ندارد که اگر در ارتش خدمت نکرده باشید، تقریباً امکان ندارد بتوانید استارت‌آپ خودتان را تأسیس کنید یا شغلی رده‌بالا در این اقتصاد به دست آورید. 🔴 کرستین می‌گوید اسطورۀ «ملت استارت‌آپ» برای جامعۀ اسرائیل نیز تبعاتی جدی داشته است. با پذیرفتنِ روحیۀ افراطی نولیبرال در دهۀ گذشته، اسرائیل یکی از نابرابرترین کشورهای دنیا شده است. طوری که شهرهای اسرائیل، از شدت گرانی، برای بسیاری از یهودیان، از سرزمین موعود به مناطقی سکونت‌ناپذیر تبدیل شده‌اند. 🔴 ایدۀ «ملت استارت‌آپ» قشر کوچکی از ثروتمندان را در اسرائیل به وجود آورده است که پیوندهایی مستحکم با پروژه‌های نظامی و امپریالیستی دولت دارند و انبوهی از مطرودان را که به پیشرفته‌ترین روش‌های موجود کنترل و طرد می‌شوند. به تعبیر کریستین، این مسیری نیست که به آینده‌ای پایدار و تاب‌آور منجر شود. 📌 در این گزارش از مطالب این منابع استفاده گردیده است: «آزمایشگاه فلسطین: چطور اسرائیل فناوری اشغال را به سراسر جهان صادر می‌کند» (The Palestine Laboratory: How Israel Exports the Technology of Occupation around the World) نوشتۀ آنتونی لووینستاین؛ «اسطوره ملت استارت آپ و ناخوشی‌های آن» (The Startup Nation myth and its discontents) نوشتۀ بنجامین کریستن در صفحۀ سابستک «No Delusions, No Despair». @tarjomaanweb
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
. 🔸 دوروبرم را که نگاه می‌کنم، طبق‌طبق رنج می‌بینم. وقتی این کلمه‌ها را می‌نوشتم، میلیون‌ها آدم به‌خاطر کووید-۱۹ در انزوای اجباری زندگی می‌کردند؛ خیلی‌ها شغلشان را از دست داده بودند یا از پس پرداخت هزینه‌ها برنمی‌آمدند؛ عزیزانمان مریض بودند یا در حال مرگ؛ همه‌گیریِ اندوه به پا بود. 🔹 خوب، ما باید چه کار کنیم؟ وضع بشر هیچ علاجی ندارد. باوجوداین، بعد از بیست سال تدریس و مطالعه در فلسفۀ اخلاق، معتقدم که این فلسفه می‌تواند کمکمان کند؛ این کتاب توضیح می‌دهد که چگونه. نباید چشم ببندیم، بلکه باید از نزدیک‌تر نگاه کنیم. بازکردن چشم‌ها یعنی رودرروشدن با رنج، با ناتوانی، تنهایی، اندوه، ناکامی، بی‌عدالتی و پوچی. 🔸 آنچه در محنت خود لازم داریم همانا پذیرفتن و به‌رسمیت‌شناختنِ آن است. و این همان انگیزه‌ای است که در پس این کتاب نهفته است. کتابِ حاضر نقشه‌ای است برای راه‌جستن در قلمرویی ناهموار و کتاب راهنمایی است برای دشواری‌های زندگی، از تروماهای شخصی گرفته تا بی‌عدالتی و پوچی جهان. 🔺 کتاب «زندگی دشوار است» منتشر شد. می‌توانید این کتاب را‌ از کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور تهیه کنید. 🔺 همچنین برای مطالعۀ بخش‌هایی از کتاب و تهیۀ آن با تخفیف می‌توانید به فروشگاه اینترنتی ترجمان بروید. 🔗 لینک خرید کتاب: https://B2n.ir/qg6961 🔸 زندگی دشوار است: چه کمکی از دست فلسفه برمی‌آید؟ ✍🏻 نوشتۀ کِیرن سِتیا ✍🏻 ترجمۀ حامد قدیری 📚 ۲۰۸ صفحه؛ رقعی؛ جلد نرم؛ قیمت: ۲۳۹۰۰۰ تومان @tarjomaanweb
Показать все...
00:15
Видео недоступноПоказать в Telegram
Показать все...
4.33 MB
. جیمز هالیس، از دیگر روان‌درمانگران یونگی، می‌گوید وظیفه فعالیتی است که ما را «بزرگ» می‌کند، نه فعالیتی که آناً به ما حس خوشی می‌دهد. اینجا باید تعارف با خود را کنار گذاشت. شاید وظیفۀ بعضی‌ها در این مقطع از زندگی این باشد که جسورانه از کارشان استعفا دهند یا رابطه‌ای را به پایان برسانند. شاید هم رفتار پیش‌فرض شما فرار از موقعیت‌های دشوار باشد؛ در این صورت شاید وظیفه‌تان در زندگی این باشد که جسارت به خرج دهید و بمانید. شاید هم لازم باشد از زندگی کنونی‌تان فاصله بگیرید و در حوزۀ کمک‌های بشردوستانه فعالیت کنید. ولی این امکان هم وجود دارد که وقتی صدایی در ذهنتان می‌گوید باید در فعالیت‌های بشردوستانه مشارکت کنید، شاید این صدا صدای اخلاقیات جامعه باشد که ملکۀ ذهنتان شده، صدایی که خیال می‌کند بهتر از خودتان می‌داند چه فایده‌ای می‌توانید به دنیا برسانید (که نمی‌داند)، و شاید فایده‌رسانی شما در طراحی جواهرات یا ترانه‌نویسی باشد. وظیفۀ واقعی‌مان در زندگی آن کاری است که، هرچند دشوار، از پسش بربیاییم. اگر فقط ۵۰ پوند در حساب بانکی‌تان داشته باشید، وظیفه‌تان در زندگی این نیست که هزاران پوند تجهیزات فیلم‌سازی بخرید. اگر دست‌تنها سه فرزند خردسالتان را بزرگ می‌کنید، قطعاً وظیفه‌تان این نیست که هجده ساعت در روز برای یک استارتاپ حوزۀ فناوری کار کنید. این کمک می‌کند مفهوم وظیفه در زندگی را از بعضی تعاریف عامه‌پسند «سرنوشت» یا «رسالت» متمایز کنیم، مفاهیمی که بعضاً این حس را به مردم می‌دهند که کاری از قبل هست که برای زندگی‌شان مقدر شده ولی شرایط آن را غیرممکن می‌کند. قضیۀ وظیفه در زندگی این‌طور نیست، چون بنا به تعریف، وظیفه براساس شرایط زندگی ما شکل می‌گیرد، مایی که مهارت‌ها و شرایط و شخصیت خاصی داریم و در جایگاه مشخصی ایستاده‌ایم. داستان یونگ به ما یادآوری می‌کند که گاهی زندگی از مسیرهای غیرمنتظره با ما سخن می‌گوید. همان‌طور که تحلیلگران یونگی اشاره می‌کنند، این لحظات «روحانی» نیستند، بلکه اتصال مجددی به واقعیت‌های زمینی زندگی هستند. شنیدن حقیقت، حتی اگر دردناک باشد، می‌تواند نیرویی درمانگر داشته باشد. آن روز در سوئیس قرن نوزدهم، نوجوانی که بعدها به یکی از بزرگ‌ترین روان‌کاوان تاریخ تبدیل شد، اولین درس عمیق زندگی را آموخت: گاهی درمان، نه در فرار از واقعیت، که در استقبال از آن است. شاید امروز هم ما نیاز داریم ندای وظیفه‌مان را بشنویم و از پشت بوته‌ها بیرون بیاییم. 🔺 آنچه خواندید برگرفته‌ای است از کتاب «تأملاتی برای انسان‌های فانی» نوشتۀ الیور برکمن و با ترجمۀ علیرضا شفیعی‌نسب. 🔺 کتاب «تأملاتی برای انسان‌های فانی» را می‌توانید از کتاب‌فروشی‌های سراسر کشور تهیه کنید. همچنین می‌توانید به فروشگاه اینترنتی ترجمان رفته و، پس از مطالعۀ بخش‌هایی از کتاب، آن را با تخفیف خریداری کنید. 🔗 لینک خرید کتاب: https://b2n.ir/qz1856 🔸 تأملاتی برای انسان‌های فانی: ۲۸ درس برای پذیرش محدودیت‌ها و پرداختن به آنچه اهمیت دارد ✍🏻 نوشتۀ الیور برکمن ✍🏻 ترجمۀ علیرضا شفیعی‌نسب 📚 ۱۸۴ صفحه؛ رقعی؛ جلد نرم؛ قیمت، همراه با تخفیف: ۱۵۶۶۰۰ تومان @tarjomaanweb
Показать все...
🔸 «وظیفه‌ات را دریاب، نه آنچه دلخواه توست!» 🔹 صدایی که از پشت بوته‌ها به گوش کارل یونگ رسید و زندگی‌اش را متحول کرد کارل یونگ در خاطراتش روایت می‌کند که روزی پشت بوته‌های حیاط خانه‌شان در سوئیس پنهان شده بود. یونگِ نوجوان، که در آینده قرار بود پیشگام روان‌درمانی شود، شش ماه بود به بهانۀ غش‌های ناگهانی و پیاپی از مدرسه فرار می‌کرد. این غش‌ها ظاهراً ارتباطی به ترس شدیدش از کلاس‌های ریاضی داشت. تا چند ماه از این تعطیلی لذت می‌برد: «آزاد بودم، می‌توانستم ساعت‌ها رؤیاپردازی کنم، هرجا دلم خواست بروم، چه جنگل، چه کنار آب، می‌توانستم نقاشی کنم». اما اخیراً حس می‌کرد که با ماندن در خانه یک‌جورهایی از زندگی اجتناب می‌کند. «حس می‌کردم دارم از خودم می‌گریزم». از پشت بوته‌ها، صدای دوست پدرش را تشخیص داد: «حال پسرت چطور است؟». پدر گفت «دکترها دیگر نمی‌دانند مشکلش چیست. می‌گویند ممکن است صرع باشد. اگر لاعلاج باشد، چه به روزش می‌آید؟ همان داروندار اندکم هم به باد رفت. حالا اگر پسرم نتواند کار کند و درآمد داشته باشد، چه به روزش می‌آید؟». یونگ می‌نویسد «برق از سر من پرید. ناگهان با واقعیت روبه‌رو شدم. با خودم فکر کردم پس باید دست‌به‌کار شوم!». یواشکی از آنجا دور شد و به اتاق پدر رفت، کتاب گرامر لاتین را برداشت و با تمرکزی بی‌سابقه شروع به مطالعه کرد. غش‌ها به‌مرور کمتر و کمتر و سرانجام محو شدند. گویی آن گفت‌وگوی تصادفی دارویی بود که پزشکان تجویز نکرده بودند. یونگ در آن لحظه فهمید که ادامۀ تحصیل «وظیفۀ اصلی زندگی» اوست. شخصیتش در بوتۀ آزمایش بود و فهمید که اگر قرار است در این زندگی به جایی برسد، به‌جای اجتناب از آن، وقتش رسیده دست‌به‌کار شود. وقتی بین فشارهای بیرونی و رؤیاهای خودتان مردد باشید، یا وقتی به هر دلیلی ندانید باید چه کار کنید، با سؤالی مهم روبه‌رو می‌شوید: وظیفه‌ام در این مقطع از زندگی چیست؟ کاری نداشته باشید که خودتان چه می‌خواهید. دقت کنید که زندگی چه می‌خواهد. شاید از حکایت یونگ این برداشت اشتباه را بکنیم که تسلیم فشار والدینش شده یا سرانجام خریدار این پیام جامعه شده که «سخت کوشی همیشه فضیلت است». اما منظور یونگی‌ها از وظیفه در زندگی این نیست. وظیفۀ ما در زندگی، بنا بر تعریف، چیزی است که زندگیِ خودمان از ما می‌خواهد، پس شاید با انتظارات والدین یا آرمان‌های جامعه همسو باشد و شاید هم نباشد. لحظۀ الهام یونگ ازقضا او را به سمت‌وسویی برد که پدرش هم برای او می‌خواست. اما گاهی هم برعکس است؛ پیش‌گرفتن وظیفه‌مان در زندگی شاید مستلزم مقاومت دربرابر انتظارات باشد. گاهی آنچه لازم است اهتمام به تحصیل نیست؛ چه بسا ترک‌تحصیل باشد. @tarjomaanweb👇
Показать все...
Фото недоступноПоказать в Telegram
Показать все...