ru
Feedback
فریدون مشیری _ کانال رسمی

فریدون مشیری _ کانال رسمی

Открыть в Telegram

تنها کانال رسمی استاد فریدون مشیری 🔸با نظارت مستقیم خانواده‌ی ایشان ( جهت انتشار عکس، فیلم، صوت و...) اینستاگرام رسمی فریدون مشیری: Instagram.com/FereydoonMoshiri 🔴⚠‌تبادل و تبلیغ انجام نمی‌شود. ‌

Больше
2025 год в цифрахsnowflakes fon
card fon
14 577
Подписчики
-424 часа
-47 дней
-9830 день
Архив постов
03:32
Видео недоступноПоказать в Telegram
🔸 #دلشدگان آواز استاد #محمدرضا_شجریان سروده‌ی زنده‌یاد #فریدون_مشیری آهنگساز استاد #حسین_علیزاده تصاویر فیلم دلشدگان اثر مرحوم #علی_حاتمی 🔷 @FereydoonMoshiri
Показать все...
8.29 MB
13🕊 2👍 1
#کوچه بی‌تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم... سروده‌ی #فریدون_مشیری با صدای #کوروش_یغمایی 🔷 @FereydoonMoshiri
Показать все...
Kourosh-Yaghmaei-Mah-o-Palang-Koocheh.mp31.25 MB
🕊 18 14👍 6😢 3
#فریاد مشت می کوبم بر در پنجره می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم، خفقان! من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم: - آی! با شما هستم! این درها را باز کنید! من به دنبال فضایی می گردم لب بامی، سر کوهی، دل صحرایی که در آنجا نفسی تازه کنم آه! می خواهم فریاد بلندی بکشم که صدایم به شما هم برسد! من به فریاد، همانند کسی که نیازی به تنفس دارد، مشت می کوبد بر در پنجه می ساید بر پنجره ها، محتاجم. من هوارم را سر خواهم داد! چاره درد مرا باید این داد کند از شما «-خفته چند-!» چه کسی می آید با من فریاد کند؟ - #فریدون_مشیری از دفتر: #از_خاموشی
Показать все...
54👍 13👏 3😢 3
#فریاد با صدای استاد #محمدرضا_شجریان نوازنده‌ی کمانچه: #کیوان_کلهر نوازنده‌ی تار: #حسین_علیزاده سروده‌ی زنده‌یاد #فریدون_مشیری از دفتر #از_خاموشی مشت می کوبم بر در پنجره می سایم بر پنجره ها من دچار خفقانم، خفقان! من به تنگ آمده ام از همه چیز بگذارید هواری بزنم: - آی!
Показать все...
Mohammadreza Shajarian_Faryad.mp39.63 MB
22👍 8👏 6
#پرندگان_باغ_های_نور ‌ #کتاب را که باز می‌کنی دو بال ِ یک پرنده را گشوده‌ای... ‌ شعر: #فریدون_مشیری خواننده: #فاضل_جمشیدی آهنگساز: #کیوان_ساکت ‌ 🔷 کانال رسمی فریدون مشیری: @FereydoonMoshiri
Показать все...
4_373821244635613523.mp34.22 MB
👍 14 8
Фото недоступноПоказать в Telegram
کتاب را که باز می‌کنی دو بالِ یک پرنده را گشوده‌ای. گشوده باد بال‌های مهر او که جاودانه بر فراز می‌پرد... ‌ #فریدون_مشیری هفته‌ی کتاب و کتاب‌خوانی گرامی باد.📚 🔷 @FereydoonMoshiri
Показать все...
16👍 2🕊 1
🔸 #پرندگان_باغ_های_نور ‌ کتاب را که باز می‌کنی دو بال ِ یک پرنده را گشوده‌ای ‌ پرنده‌ای که از زمین تو را به شهرهای دور تو را به باغ‌های نور می‌برد. ‌ ز هرکجا که بگذرد به ارمغانی از خرد به خانه‌ی تو روشنی می‌آورد. ‌ گشوده باد بال‌های مهر او که جاودانه بر فراز می‌پرد... ‌ #فریدون_مشیری از دفتر: #آواز_آن_پرنده_غمگین 🔷 کانال رسمی فریدون مشیری: @FereydoonMoshiri
Показать все...
23🕊 1
#ما_همان_جمع_پراكنده با یاد نیما یوشیج سراینده‌ی #آی_آدم_ها شعر و دکلمه: زنده‌یاد #فریدون_مشیری ما همان جمع پراکنده، آن تنها، آن تنها هائیم... 🔷کانال رسمی فریدون مشیری: @FereydoonMoshiri
Показать все...
Fereydoon Moshiri-Ma Haman Jame Parakande.mp35.44 MB
17👍 7😢 2
🔸 #ما_همان_جمع_پراكنده ... با یاد #نیما ، سراینده « #آی_آدم_ها » ◽️ موج، می‌آمد، چون كوه و به ساحل می‌خورد! ◽️ از دلِ تیره‌ی امواج بلند آوا، كه غریقی را در خویش فرو می‌برد، و غریوش را با مشت فرو می‌كشت، نعره‌ای خسته و خونین، بشریت را، به كمک می‌طلبید: «آی آدم‌ها... آی آدم‌ها...» ما شنیدیم و به یاری نشتابیدیم! به خیالی كه قضا، به گمانی كه قدر، بر سر آن خسته، گذاری بكند! «دستی از غیب برون آید و كاری بكند» هیچ یک حتی از جای نجنبیدیم! آستین‌ها را بالا نزدیم دست آن غرقه در امواج بلا را نگرفتیم، تا از آن مهلكه -شاید- برهانیمش، به كناری برسانیمش! ... ◽️ موج، می‌آمد، چون كوه و به ساحل می‌ریخت. با غریوی، كه به خاموشی می‌پیوست. با غریقی كه در آن ورطه، به كف ها، به هوا چنگ می‌زد، می‌آویخت... ◽️ ما نمی‌دانستیم این كه در چنبر گرداب، گرفتار شده‌ست، این نگونبخت كه اینگونه نگونسار شده‌ست، این منم، این تو، آن همسایه، آن انسان! این مائیم! ‌ ما، همان جمع پراكنده، همان تنها، آن تنها هائیم! ◽️ همه خاموش نشستیم و تماشا كردیم. آن صدا، اما خاموش نشد. -«...آی آدم‌ها...» «...آی آدم‌ها...» آن صدا، هرگز خاموش نخواهد شد، آن صدا، در همه جا دائم، در پرواز است! تا به دنیا دلی از هول ستم می‌لرزد، خاطری آشفته‌ست، دیده ای گریان است، هر كجا دست نیاز بشری هست دراز؛ آن صدا در همه آفاق طنین انداز است. ◽️ آه، اگر با دل وجان، گوش كنیم، آه اگر وسوسه‌ی نان را، یک لحظه فراموش كنیم، «آی آدم‌ها» را در همه جا می‌شنویم. ◽️ در پی آن همه خون، كه بر این خاک چكید، ننگ‌مان باد این جان! شرم‌مان باد این نان! ما نشستیم و تماشا كردیم! ‌ در شب تار جهان در گذرگاهی، تا این حد ظلمانی و توفانی! در دل این همه آشوب و پریشانی این که از پای فرو می‌افتد، این كه بر دار نگونسار شده‌ست، این كه با مرگ درافتاده‌ست، این هزاران و هزاران كه فرو افتادند؛ این منم، این تو، آن همسایه، آن انسان! این ماییم! ما، همان جمع پراكنده، همان تنها، آن تنها هائیم! این‌همه موج بلا در همه‌جا می‌بینیم، «آی آدم‌ها» را می‌شنویم، نیک می‌دانیم، دستی از غیب نخواهد آمد هیچ یک حتی یكبار نمی‌گوییم با ستمكاری نادانی، این‌گونه مدارا نكنیم آستین‌ها را بالا بزنیم دست در دست هم از پهنه‌ی آفاق برانیمش مهربانی را، دانائی را، بر بلندی جهان، بنشانیمش...! -«آی آدم‌ها...! موج می‌آید...» #فریدون_مشیری از دفتر: " #مروارید_مهر " 🔷کانال رسمی فریدون مشیری: @FereydoonMoshiri
Показать все...
👍 26 13
🔸#شعله_در_قفس ‌ به یاد «مرغ سحر ناله سر کن» ملک‌الشعرا بهار ‌‌ ‌ می‌خواستی که «مرغ سحر ناله سر» کند «داغ تو را به ناله‌ی خود تازه‌تر کند» می‌خواستی که: «این قفس تنگ و تار را» با «شعله‌های آه شرربار» بشکند «زیر و زبر کند» ▫️ در آرزوی مژده‌ی آزادی بشر می خواستی که عرصه‌ی این «خاک توده» را چون سینه‌ی تو از «نفسی پُر شرر» کند ‌ نومید و خسته، چنگ در آفاق شب زدی گفتی مگر خدا، گفتی مگر طبیعت گفتی مگر فلک، شب ما را سحر کند ▫️ امروز، ای «بهار»، از آن غرفه‌ی بلند روی وطن ببین این بازتاب نغمه‌ی شور آفرین توست افکنده در تمامی این سرزمین طنین! ▫️ آن ناله‌های درد فریاد بی‌امان شد و پیچیده در زمان وان اشک‌های تلخ طوفان سهمگین شد و پیچید بر زمین ▫️ افکند شعله در قفس، آن آه آتشین صدها هزار دست در آمد از آستین ‌ آزردگان ظلم پروردگان رنج لب بستگان کین ‌ چون دشت لاله شد روی زمین ز خون جوانان نازنین ▫️ فردا که باز از لب آن بام بنگری فریاد شاد می‌زند این «بلبل حزین» صبح است و نغمه می‌چکد از «تار دلنشین» ‌ #فریدون_مشیری بهمن ۱۳۵۷ از دفتر: #نوایی_هم_آهنگ_باران ‌ 🔷کانال رسمی فریدون مشیری: @FereydoonMoshiri
Показать все...
👍 28 16👏 3
🔶به بهانه‌ی ۱۶ آبان‌ماه زادروز #ملک_الشعرا_بهار ‌ 🔸#شعله_در_قفس ‌ به یاد «مرغ سحر ناله سر کن» ملک‌الشعرا بهار ‌‌ ‌ می‌خواستی که «مرغ سحر ناله سر» کند «داغ تو را به ناله‌ی خود تازه‌تر کند» می‌خواستی که: «این قفس تنگ و تار را» با «شعله‌های آه شرربار» بشکند «زیر و زبر کند» ▫️ در آرزوی مژده‌ی آزادی بشر می خواستی که عرصه‌ی این «خاک توده» را چون سینه‌ی تو از «نفسی پُر شرر» کند ‌ نومید و خسته، چنگ در آفاق شب زدی گفتی مگر خدا، گفتی مگر طبیعت گفتی مگر فلک، شب ما را سحر کند ▫️ امروز، ای «بهار»، از آن غرفه‌ی بلند روی وطن ببین این بازتاب نغمه‌ی شور آفرین توست افکنده در تمامی این سرزمین طنین! ▫️ آن ناله‌های درد فریاد بی‌امان شد و پیچیده در زمان وان اشک‌های تلخ طوفان سهمگین شد و پیچید بر زمین ▫️ افکند شعله در قفس، آن آه آتشین صدها هزار دست در آمد از آستین ‌ آزردگان ظلم پروردگان رنج لب بستگان کین ‌ چون دشت لاله شد روی زمین ز خون جوانان نازنین ▫️ فردا که باز از لب آن بام بنگری فریاد شاد می‌زند این «بلبل حزین» صبح است و نغمه می‌چکد از «تار دلنشین» ‌ #فریدون_مشیری بهمن ۱۳۵۷ از دفتر: #نوایی_هم_آهنگ_باران ‌ 🔷کانال رسمی فریدون مشیری: @FereydoonMoshiri
Показать все...
#کوچه | #فریدون_مشیری آهنگسازی و تنظیم : کامبیز مشیری وکال : رضا وزیری دکلمه : شادرخ ترقی گیتار نایلون : فیروز ویسانلو گیتار الکتریک : مسعود همایونی پیانو و کیبورد : کامبیز مشیری ، نیما سیفی جداری ترومپت : امید حاجیلی میکس و مسترینگ : مسعود مفیدی 🔹 @FereydoonMoshiri
Показать все...
KOOCHEH.mp313.11 MB
22👍 5🙏 1
*** #کوچه ** ‌ بی‌تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم، همه‌تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم، شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم، شدم آن عاشق دیوانه که بودم. ‌ در نهانخانه ی‌جانم، گل یاد تو، درخشید باغ صد خاطره خندید، عطر صد خاطره پیچید: ‌ یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم. ‌ تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت، من همه، محو تماشای نگاهت. ‌ آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه‌ی ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گُل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ ‌ یادم آید تو به من گفتی: -"از این عشق حذر کن! لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن، آب، آیینه‌ی عشق گذران است، تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است؛ باش فردا،‌ که دلت با دگران است! تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!" ‌ با تو گفتم:‌ "حذر از عشق!؟-ندانم! سفر از پیش تو؟‌ هرگز نتوانم، نتوانم! ‌ روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد، چون کبوتر، لب بام تو نشستم تو به من سنگ زدی من نه رمیدم، نه گسستم..." ‌ باز گفتم که: "تو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو درافتم، همه‌جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم، نتوانم!" ‌ اشکی ازشاخه فرو ریخت مرغ شب، ناله‌ی تلخی زد و بگریخت... ‌‌ ‌ اشک در چشم تو لرزید، ماه بر عشق تو خندید! یادم آید که: دگر از تو جوابی نشنیدم پای در دامن اندوه کشیدم. نگسستم، نرمیدم. *** رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم، نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم، نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم... ‌ بی‌تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم! ‌ - #فریدون_مشیری از دفتر: " #ابر_و_کوچه " ‌ 🔷تنها کانال رسمی فریدون مشیری ‌@fereydoonmoshiri
Показать все...
51👍 14😢 5🕊 3
Repost from جان عشاق
11:42
Видео недоступноПоказать в Telegram
اجرای «شعر نیایش» و «شعر موج» توسط استاد #محمدرضاشجریان رهبری ارکستر : استاد #فرهاد_فخرالدینی اثری از زنده یاد #فریدون_مشیری #جان_عشاق @Jane_oshaagh
Показать все...
58.15 MB
15👍 4
به بهانه‌ی سوم آبان‌ماه، سالروز درگذشت زنده‌یاد #فریدون_مشیری چه جای ماه که حتی شعاع فانوسی در این سیاهی جاوید کورسو نزند. به جز طنین قدم‌های عابران ملول صدای پای کسی سکوت مرتعش شهر را نمی‌شکند. به هیچ کوی و گذر صدای خنده مستانه‌ای نمی‌پیچد کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است؟ چراغ میکده‌ی آفتاب خاموش است! #فریدون_مشیری 🔹@FereydoonMoshiri
Показать все...
60👍 14😢 13👏 5
* #با_تمام_اشکهایم * ‌ شرم‌تان باد ای خداوندان قدرت! بس کنید! بس کنید از این همه ظلم و قساوت، بس کنید! * ای نگهبانان آزادی! نگهداران صلح! ای جهان را لطف‌تان تا قعر دوزخ رهنمون! سرب داغ است این که می‌بارید بر دل‌های مردم، سرب داغ! موج خون است این که می‌رانید بر آن کشتی خودکامگی را موج خون! * گر نه کورید و نه کر، گر مسلسل‌های تان یک لحظه ساکت می‌شوند؛ بشنوید و بنگرید: بشنوید این "وایِ" مادرهای جان‌آزرده است، کاندرین شب‌های وحشت سوگواری می‌کنند! بشنوید این بانگ فرزندان مادر مرده است؛ کز ستم‌های شما هر گوشه زاری می کنند. بنگرید این کشتزاران را، که مزدوران‌تان روز و شب، با خون مردم، آبیاری می‌کنند! بنگرید این خلق عالم را، که دندان بر جگر، دم‌به‌دم بیدادتان را، بردباری می کنند! * دست ها از دست‌‌تان ای سنگ چشمان، بر خداست گرچه می‌دانم، آنچه بیداری ندارد، خواب مرگ بی گناهان است و وجدان شماست! با تمام اشکهایم، باز، -نومیدانه- خواهش می‌کنم: ‌ بس کنید! بس کنید! فکر مادرهای دلواپس کنید. رحم بر این غنچه‌های نازک نورس کنید. بس کنید! ‌ - #فریدون_مشیری - از دفتر: #از_خاموشی ‌ 🔹کانال رسمی فریدون مشیری: @fereydoonmoshiri
Показать все...
44👍 14😢 10🕊 5
بیستم مهرماه، روز بزرگداشت حافظ گرامی باد! شعری بخوانیم از زنده یاد فریدون مشیری در وصف حافظ: ‌‌ کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یا رب از مادر گیتی به چه طالع زادم! (حافظ) ‌ 🔸 #حافظ روحِ رویاییِ عشق، از برِ چرخِ بلند، جلوه ای کرد و گذشت؛ شور در عالم ِ هستی افکند. ◽️ شوق، در قلب زمان موج زنان، جان ِ ذرات جهان در هیجان، ماه و خورشید، دو چشم نگران، ناگهان، از دل دریایِ وجود، «گوهری کز صدف کون و مکان بیرون بود»؛ به جهان چهره نمود! ◽️ پرتو طبع بلندش «ز تجلی دم زد» هر چه معیار سخن بر هم زد تا «گشود از رخ اندیشه نقاب»، هر چه جز عشق فروشست به آب! شعر شیرینش «آتش به همه عالم زد»! می‌چکد از سخنش آب حیات نه غزل، «شاخِ نبات»! ◽️ چشم ِ جان‌بین به کف آورده‌ام، ای چهره‌ی دوست! دیدن ِ جان تو در چهره‌ی شعر تو نکوست. این چه شعرست که صد میکده مستی با اوست! مستِ مستم کن از این باده به پیغامی چند. زان همه "گمشدگان لب دریا" به یقین "خامی چند" "کس بدان منزل عالی نتوانست رسید" "هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند". مگرم همت و عشق تو بیاموزد راه. نه تو خود گفتی و شعر تو بر این گفته گواه: "بر سرِ تربتِ ما چون گذری همت خواه؟!" ◽️ حافظ از "مادر گیتی " به "چه طالع زاده ست"؟ طایر گلشنِ قدس. "اندرین دامگه حادثه چون افتاده ست"؟ من در این آینه‌ی غیب‌نما می‌نگرم. خود ازین طالع فرخنده نشانی داده‌ست: "رهرو منزل عشقیم و ز سر حدِّ عدم، تا به اقلیم و جود این هم راه آمده‌ایم." ‌ نه همین مقصد خود را ز عدم تا به وجود؛ نقش مقصود همه هستی را، ز ازل تا به ابد، عشق می‌پندارد. " آری، آری، سخن عشق نشانی دارد." ◽️ "رهرو منزل عشق، فاش گوید که ز مادر به چه طالع زادم: "بنده‌ی عشقم و از هر دو جهان آزادم!" * ای خوشا دولت پاینده‌ی این بنده‌ی عشق، که همه عمر بود بر سر او فرِّ همای. "خشت زیر سر و بر تارک هفت اختر پای" ‌ بنده‌ی عشق بود همدم خوبان جهان: "شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان" بنده‌ی عشق چه دانی که چه‌ها می‌بیند؟: "در خرابات مُغان نورِ خدا می‌بیند" بنده‌ی عشق چنان طرح محبت ریزد؛ "کز سر خواجگی کون و مکان برخیزد"! باده بخشند به او با چه جلال و جبروت، "ساکنانِ حرمِ ستر و عفاف ملکوت"! بنده‌ی عشق ندارد به جهان سودایی، از خدا می‌طلبد: "صحبت روشن رایی"! ◽️ آنک! آن شاعرِ آزاده‌ی آزاده‌پرست، عاشق شادی و زیبایی و مهر، که «وضو ساخته از چشمه‏‌ی عشق» چار تکبیر زده یکسره بر هرچه که هست. چون سلیمانِ جهان است، ولی باد به دست! تاجی از«سلطنت فقر» به سر، «کاغذین جامه‏ ی» آغشته به خونش در بر، تشنه‏ ی صحبت پیر، «گر ز مسجد به خرابات رود خُرده مگیر!» ‌ هم‏ چو جامش، لب اگر خندان است؛ دل پر خونش اندوه ِ عمیقی دارد. بانگ برمی‌‏دارد: ‌ -«عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه ‏سرشت!» «که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت.» «من اگر نیکم، اگر بد، تو برو خود را باش.» «هرکسی آن درَوَد عاقبت کار که کشت.» «نه من از پرده‌‏ی تقوی بدر افتادم و بس،» «پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت!» «سر تسلیم من و خشتِ درِ میکده‌ها» «مدعی گر نکند فهم سخن، گو سر و خشت!» ◽️ یک سخن دارد اگر دارد صدگونه بیان، همه روی سخنش با انسان: ‌ «کم‏تر از ذرّه نه‌ای، پست مشو، مهر بورز» «تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ‏‌زنان!» ◽️ گُل، به یک هفته، فرو می‏‌ریزد، سنگ، می‏‌فرساید، آدمی، می‌میرد، نام را گردش ایام، مُدام، زیر خاکسترِ خاموش فراموشی می‏‌پوشاند، شعر حافظ، امّا هرچه زمان می‏‌گذرد، تازه‌‏تر با طراوت‌‏تر گویاتر، روح‏ افزاتر رونق و لطفِ دگر می‏‌گیرد! ◽️ لحظه‏‌هایی‌‏ست که: انسان، خسته‏‌ست، خواه از دنیا، از زندگی، از مردم، گاه، حتی از خویش! نشود خوشدل، با هیچ زبان، نشود سرخوش، با هیچ نوا، نکند رغبت بر هیچ کتاب، نه رسد باده به دادش، نه بَرَد راه به دوست، راست، گویی همه غم‏‌های جهان در دل اوست! چه کند آن‏ که به او این همه بیداد رسد؟ باز هم حافظِ شیرین سخن است؛ که به فریاد رسد! جز حریمَش نبود هیچ پناه، نیک‏بخت آن‏که بدو یابد راه، چاره‌‏ساز است به هر درد، که مرهم با اوست به خدا همّت پاکان دو عالم با اوست. ای همه اهل جهان، ای همه اهل سخن، آیا این معجزه نیست؟! ◽️ کس، بدان‏‌گونه که بایست، نخواهد دانست، این پیام‌‏آور عشق، چه هنرها کرده‌ست. به فضا در نگرید! آسمان را، «که ز خم‌خانه‏‌ی حافظ قدحی آورده‌ست.*» ‌ ‌ تمامی موارد داخل گیومه از اشعار #حافظ اقتباس گردیده است. *: این مصراع از شعر " #نیایش " اثر فریدون مشیری بوده است. (مصرع آخر شعر) - #فریدون_مشیری از دفتر : " #با_پنج_سخن_سرا " ‌ ‌ 🔷 کانال رسمی فریدون مشیری: @FereydoonMoshiri
Показать все...
19👏 10👍 8
Фото недоступноПоказать в Telegram
بیستم مهرماه روز بزرگداشت #حافظ گرامی باد. کس، بدان‏‌گونه که بایست، نخواهد دانست، این پیام‌‏آور عشق، چه هنرها کرده‌ست. به فضا در نگرید! آسمان را، "که ز خم‌خانه‏‌ی حافظ قدحی آورده‌ست." #فریدون_مشیری
Показать все...
20
دل بی تاب آواز : #محمدرضا_شجریان شعر: #فریدون_مشیری گروه #شهناز در کجای این فضای تنگ بی آواز من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟ شهر را گویی نفس در سینه پنهان است شاخسار لحظه ها را برگی از برگی نمی جنبد آسمان در چار دیوار ملال خویش زندانی ست روی این مرداب یک جنبنده پیدا نیست آفتاب از اینهمه دلمردگی ها رویگردان است بال پرواز زمان بسته ست هر صدایی را زبان بسته ست زندگی سر در گریبان ست ای قناری های شیرین کار آسمان شعرتان از نغمه ها سرشار ای خروشان موج های مست آفتاب قصه هاتان گرم چشمه آوازتان تا جاودان جوشان  شعر من می میرد و هنگام مرگش نیست زیستن را در چنین آلودگی ها زاد و برگش نیست ای تپش های دل بی تاب من، ای سرود بی گناهی ها ای تمناهای سرکش، ای غریو تشنگی ها در کجای این ملال آباد من سرودم را کنم فریاد؟ در کجای این فضای تنگ بی آواز من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟... #فریدون_مشیری 🔹@FereydoonMoshiri 🔸@Jane_oshaagh
Показать все...
تصنیف دل بی تاب .mp31.87 MB
23👍 5🕊 5
🔸 به بهانه‌ی پانزدهم مهر ماه، میلاد #سهراب_سپهری ، شعری بخوانیم از فریدون مشیری برای او 🔸 #یگانگی ‌ بر قلّه ایستادم. آغوش باز کردم. تن را به باد صبح، جان را به آفتاب سپردم. ‌ روح ِ یگانگی با مهر، با سپهر، با سنگ، با نسیم، با آب، با گیاه، در تار و پود من جریان یافت! ◽ موجی لطیف، بافته از جوهر ِ جهان، تا عمقِ هفت پرده‌ی تن را ز هم شکافت. «من» را ز تن ربود! «ما» ماند، راه یافته در جاودانگی! ‌ #فریدون_مشیری از دفتر: #از_دیار_آشتی ‌ 🔷 تنها کانال رسمی فریدون مشیری 🔸 با نظارت مستقیم خانواده‌ی استاد مشیری @fereydoonmoshiri Telegram.me/fereydoonmoshiri
Показать все...
24👍 13