شمس لنگرودی

‏عکس از شمس لنگرودی

‏@ feymohsen

🎬آرشیو فیلم‌ها و سریال‌های «برگزیده»‌ی قرنِ بیست و بیست‌ویک 🎞آرشیو فیلم: بیش از 4000 فیلم برگزیده‌ی تاریخ سینما از 1910 تا 2024 به همراه 100 انیمیشن برتر جهان و 150 فیلم برتر ایران در یک هارد پنج تربایتی قیمت کل مجموعه فقط یک‌ونیم میلیون تومان 🎞آرشیو سریال: بیش از 200 سریال برگزیده‌ی تاریخ تلویزیون در یک هارد سه ترابایتی دو ترابایت سریال به انتخاب شما: فقط یک و نیم میلیون تومان 🔻تمامیِ فیلم‌ها و سریال‌ها بدون سانسور و با زیرنویس فارسی است 📞برای اطلاعات بیش‌تر و دریافت اسامی فیلم‌ها و سریال‌ها با این شماره (آریامن احمدی، روزنامه‌نگار- 09352467917) در تلگرام یا واتساپ در تماس باشید 📣کانال داستان ایرانی @dastanirani2

کاری از استاد علیزادگان

از کتاب " رقص با گذرنامه جعلی "

#شمس لنگرودی#شعر معاصر#غزل معاصر# شمس_لنگرودی https://www.instagram.com/reel/C3VUjTPo_5z/?igsh=cmw2cG1nOTY0cG1s

تو را دوست دارم شعر، اهنگ، صدا: شمس لنگرودی تنظیم آهنگ: مهدی وجدانی ملودیکا: سامان احتشامی کلیپ: طناز پروان

.#فضای سورئالیستی درشعر شمس لنگرودی با استعاره مفهومی می خواهم ببوسمت اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند می خواهم دستت را بگیرم اگر که  دست دهد این دست این قلم دستی بگذارند اینان به نوشتن از تو چنان معتادند که مجسمه ها به سنگ و سربازان به خیالات پیروزی استعاره مفهومی ،به کارگیری یک مفهوم به جای مفهوم دیگری است وبا استعاره زبانی که برشباهت صوری الفاظ دلالت می کند تفاوت دارد. استعاره مفهومی از دو حوزه مفهومی تشکیل شده است که درآن یک حوزه برحسب حوزه دیگر فهمیده می شود.حوزه مفهمومی ،خودیک سازمان منسجم از تجربه است.استعاره مفهومی از  استعاره زبانی متمایز است .دوحوزه ای که در استعاره مفهومی مشارکت می کنند دارای نامهای خاصی هستند.حوزه مفهومی ای که عبارتهای استعاری را از آن استخراج می کنیم حوزه مبدا است .حوزه مفهومی ای که به این ترتیب فهمیده می شود حوزه هدف است. ازاین رو ،زندگی ،بحث،عشق،نظریه،ایده،سازمان اجتماعی ودیگران ،حوزه های مبدا هستند درحالی که مسافرت،جنگ ،ساختمان،غذا،درختان وبقیه حوزه هدف هستد.مصرع معروف غزل حافظ :شب تاریک وبیم موج و گردابی چنین هایل /کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها یک استعاره مفهومی است که حافظ اضطراب وجودی خودرا درهستی با استعاره مفهومی :زندگی ،سفراست به ذهن مخاطب القا می کندومخاطب نیز با تجسم آن تصویر با اضطراب شاعر ،احساس این همانی می کند استعاره مفهومی  «شعر ،آتش است»  وضعیت وجودی  شاعر ویا موقعیت او  را به گونه ای نشان  می دهد که نمی تواند به معشوق حسی نزدیک شود واورا ببوسد.شمس لنگرودی، اضطراب وجودی وعاشقانه ی خودرا نسبت به معشوق با یک استعاره مفهومی نشان می دهد آتش کلمات درشعر او، مانع بوسیدن می شوند وازطرف دیگر ،وجود شاعر چنان غرق نوشتن به معشوق است که بااستعاره مفهومی دیگری وضعیت اورا در جهان نشان می دهد وآن نسبتی که مجسمه با سنگ دارد یعنی مجسمه ،سنگ تراشیده شده است وشعر شاعر ،همان وجود تراشیده شده از معشوق است که بیانگریگانگی واتحاد با معشوق است فضای سورئالیستی ایجاد شده در این شعر «ذهن وعین» و «جسم و روح» را با هم یگانه کرده است. فراواقع گرایی یا کشف واقعیت برتر در شعر همین در هم آمیختگی ذهن وعین وامکان وزمان است به گونه ای واقعیت ،بازتاب رویای شاعراست .معادل واژه سورئالیسم در زبان فارسی فراواقع گرایی است. استعاره مفهومی سربازی که با حس پیروزی می جنگد ،اضطراب عاشقانه ی شاعررا عمیق‌تر نشان می دهد کدام سرباز است که بدون حس پیروزی توان جنگیدن داشته باشد؟  همین موقعیت سرباز در جهان استعاره مفهومی زیبایی از تسخیر وجود شاعر به دست معشوق است .شمس لنگرودی با ایجاد فضایی سوریالیستی در حالی که شعرش را سرشار از حضور معشوق می داند در همان حال،شعر سرودن را مانع رسیدن به معشوق می داند که یادآور شعر مولوی ،در باره زبان شعراست .مولوی می گفت: وظیفه ی زبان  آشکارگی حقیقت وزیبایی است ودرهمان حال  متافیزیک حضور نیز در ذات زبان نهفته است یعنی زبان از یک طرف حقیقت وزیبایی را آشکارمی کند وازطرف دیگر همان آشکارگی ،پرده ی دیگری بر زیبایی معشوق می کشد یعنی قلمرو معنایی و مفهومی  آن زیبایی را در گزاره های زبان شعر محدود و منحصر کرده است  : هرچه گفتی ای دم هستی ازآن پرده ی دیگر ببستی اندرآن حرف وگفت وصوت و را برهم زنم تا که بی این هرسه با تو دم زنم اگر واقع همان نشانه باشد تلفظ هرواژه ،دالی که به مدلول مشخصی ارجاع خواهد داد همین تصور مفهومی که ازتلفظ واژه یا دال در ذهن مخاطب ایجاد می کند قلمرو معنایی زیبایی را منحصر کرده است #رحمان_کاظمی

می خواهم ببوسمت اگر این شعر های شعله ورم دهانی بگذارند می خواهم دستت را بگیرم اگر که  دست دهد این دست این قلم دستی بگذارند اینان به نوشتن از تو چنان معتادند که مجسمه ها به سنگ و سربازان به خیالات پیروزی محمد شمس لنگرودی گزینه اشعار @taranom_ordibehesht

شمس لنگرودی چقدر قشنگ با برف حرف میزنه [به شادی مردم اعتماد مکن برف تا می‌باری نعمتی چون بنشینی به لعنت‌شان دچاری...] join❥ @Todli

🥀 ❄زمستانه❄ ملودی، شعر، صدا: محمد شمس لنگرودی تنظیم، میکس، مسترینگ: محمد فرمانیان بک وکال: آیسان بحری #کانال_موسیقی_خاندش https://t.me/khandesh2

#تحلیل‌طنزسورئالیستی نیایش وارگی‌ِاعتراض # شعرشمس لنگرودی #لبخند تراژیک زندگی    خداوند گارا  پیراهن سربازان را از من دور کن مقتولان قاتلان شکست خورده اند آزادم کن به شکل گلی درآیم و با قطرات پاییزی بریزم ، من تاب خنده ی سنجاب را بر آدم بودن آدمی ندارم می میرم از تشنگی و می شنوم زمین را حفر می کنند در جستجوی گنجی که در کتاب های قدیمی خوانده بودند . شمس لنگرودی در پاره ی آغازین شعر که شبیه نیایش واره های متون مقدس است با لحن طنزآمیزی از خدا می خواهد پیراهن سربازان را از خود دور کند. پیراهن استعاره ای زیبا و بکر ازموقعیت وسرنوشت انسان درهستی‌است که اورادر شرایطی می نشاندکه لباس قاتل یا مقتول برتن کند.بودن یا نبودن، دغدغه اگزیستانسیالیستی انسان معاصر است .شمس همان باور شاملو را داردکه سخنگوی ضمیر ناخودآگاه انسان است : بامرگ نحس پنجه نیفکن  نازلی /بهار خنده زدو ارغوان شکفت / نازلی / سخن بگو/بودن به از نبود شدن /خاصه در بهار .طنز کلام شمس آن است که ملتمسانه از خدا می خواهد سرنوشتی که برایش رقم می زند جنگیدن بر سر بقا وحذف دیگری نباشد. دوست نداردآرزوی زیستن او  درجنگ وکشتن دیگری  تحقق یابد زیرا جنگجوی مقتول را قاتلی می داندکه از قتل دیگری دستش کوتاه شده است . جنگیدن دوسو دارد هرطرف که زودتر کشته شود مقتول است درحالی که در نهاد هردو نقش بسته، به‌قتل دیگری کمربسته‌اند.این سرنوشت جبارانه وتراژیک شاعر را آزارمی دهد.مگرانسان در این دنیا، حق انتخاب وآزادی ندارد؟پاسخ ضمنی شاعر آن است که اگر حق انتخاب داشت سرباز دیگری نمی شدکه این همه جنگ خونریزی در جهان راه بیفتد که خون‌های جاری شده بر زمین کمتر از رودخانه های خشک شده بر زمین نیستند پاره دوم شعر ،فضایی سوررئالیستی می آفریند که آرزوی تولد دوبارهدارد به شکل گلی که با قطرات باران پاییزی به تدریج فروریزد.فروریختن به شکل گل ، استعاره گذران بی تکلف وبی‌تزاحم  زندگی درجهان است بدون قتل دیگری چون گل با پایان فرصت زیستن درخود فرو می ریزد ومحومی شود.گل با همه کوتاهی عمر به گونه ای از جهان محو می شود که هیچ گونه ستیزی با جهان پیرامون ندارد شمس با طنززیبای دیگری می گوید چرا باید لبخند تمسخرآمیز سنجاب را تحمل کنم که بر مضحک بودن سرنوشت من می خندد سرنوشتی که یا باید قاتل باشم ویا مقتول.اعتراض مقدس وزیبایی است .سورئالیسم ، کشف واقعیت برتراست یعنی فراواقعیت .شاعران سورریالیست رویای تحقق جهانی را داشتند که از جنگ و خونریزی به دور باشد در حالی که واقعیت جهان با آرزوی آنان در تضاد وکشمکش بود طنز تلخ پاره سوم شعر عمیقتروسوگناک تراست چون سوداگری بی رحمانه انسان را با طعنه وریشخند به چالش می کشد که حفر زمین را برای آبیاری گیاه تشتنه نمی خواهند بلکه با کندن زمین که همان استعاره تخریب محیط زیست است دنبال تحقق اراده ی حرص باوران گذشته هستندبا اشاره به کتاب قدیمی که در جستجوی ثروت وقدرت ،زمین را از زایش وصلح ودوستی و همزیستی ناتوان کرده اندشمس می گوید نمی خواهم با رویای گذشتگان زندگی کنم.رویای من ،بازی زندگی بدون حذف دیگری است #رحمان_کاظمی

خداوند گارا  پیراهن سربازان را از من دور کن مقتولان قاتلان شکست خورده اند آزادم کن به شکل گلی درآیم و با قطرات پاییزی بریزم ، من تاب خنده ی سنجاب را بر آدم بودن آدمی ندارم می میرم از تشنگی و می شنوم زمین را حفر می کنند در جستجوی گنجی که در کتاب های قدیمی خوانده بودند .   محمد شمس لنگرودی گزینه اشعار @taranom_ordibehesht

دکلمه: آقای محمد حسین یوسفی

#تحلیل طنز آفرینش شمس براساس نظریه بینامتنیت بنویس بنویس و هراس مدار از آن که غلط می افتد بنویس و پاک کن هم چون خدا که هزاران سال است می نویسد و پاک می کند و ما هنوز مانده ایم در انتظار  پاک شدن و بر خود می لرزیم ! براساسنظریه بینامتنیت‌،هیچ متنی بدون پیش متن نیست و متن‌ها پیوسته بر اساس متن‌های گذشته بنا می‌شوند. هر کسی که عهده‌دار فهم یک متن هست می‌بایست رابطه آن متن با سایر متون را تعیین کند. جهت فهم یک متن تنها توجه به روابط درون متنی کارساز نیست و می‌بایست به رابطه متن با سایر متون نیز توجه کندنظريه ي بِينامتنيت يكي از مهم ترين نظريات ادبي و فلسفي قرن بيستم است كه توسط ژوليا كريستوا (Julia Kristeva) ، بانوي فيلسوف ، روانكاو و رمان نويس بلغاري ، ابداع شد. از زمان ابداع اين نظريه كه حدود 50 سال از عمر آن مي گذرد حوزه هاي مختلفي در رابطه با آن مورد تحليل قرار گرفته و گسترش يافته اند. ارتباط بين دانش روانشناسي و نظريه ي بينامتنيت موضوعي بود كه هارولد بلوم ، منتقد برجسته ي ادبي ، مورد توجه قرار داد.شمس لنگرودی ،گفتگوبی تقابلی با اندیشه قدیمی عرفا درباره نظام احسن آفرینش دارد با مقایسه آفرینش شعر وجهان امکان خطا در هردو را طبیعی می داند فعل بنویس ،استعاره مفهومی آفریدن است خدا کلمه را آفرید وکلمه همان انسان است شاعر نیز کلمه را می آفریند که در آفرینش معنا ،شبیه آفریدگار عمل می کند شاعر با آفرینش شعر ،جهان تازه می آفریند ونباید نگران باشد از اینکه آفریده های او زیبا نباشند نوشته اش راپاک می کند تا زیباترین آفریده او، در محور بلاغت  بنشیند وازاین منظر شاعر با طنزی آیرونیک به آفرینش و مرگ پدیده ها به دست خدا اشاره می کندکه ما انسانها را مثل کلمه ای در صفحه جهان، می‌نویسدوپاک می کند یعنی به دنیا می آورد ومی میراند که اعتراض ملایم و شیرینی از جنس تجربه ی خیامیت ست.جان موریل در فلسفه طنزمی نویسد:الگوی پایه ای طنز آن است که لذت بازیگوشانه‌ی‌ انتقال شناختی در خنده بازتاب می یابد. در حوزه استند آپ کمدی ،انتقال شناختی شامل یک آمایش ویک ضربه است .آمایش همان پس زمینه ی افکاروعقایدماست .ضربه آن چیزی است که باعث می شود افکاروعقاید ما به سرعت تغییر کند (جان موریل ،۱۰۱:۱۳۹۲).  زیبایی طنز شمس در بخش پایانی شعر نهفته است که می گوید ما ،پاک شدن هستی خودرا در جهان انتظار می کشیم همانگونه که شاعران برخی کلمات را پس از نوشتن شعر پاک می کنند خدا نیز مارا مثل کلماتی می آورد وپاک می کند. خیام هم درباره کوزه گری خدادر گفتگو با روایت کهن آفرینش جهان ، ازتشبیه آفرینش انسان به کوزه سخن گفت که طنز تراژیک  با تصویری زیبا وآکنده ازحسرت آفریده است : جامی است که عقل آفرین می زندش صدبوسه ی مهر برجبین می زندش این کوزه گر دهر چنین جام لطیف می سازد وباز بر زمین می زندش طنز خیام نیز ایرونی تراژیک درباره انسان  است  هیچ کوزه گری ،ساخته‌ی دست خودرا به عمد نمی شکندکه کار بیهوده ای خواهد بودپرسشی که جان وجهان خیام را تلخ وتیره کرده است وپاسخی برای آن نیافته است . حافظ در تقابل با آن روایت کهن نظام احسن آفرینش،رندانه اعتراض خودرا از زبان پیر می گوید : پیرما گفت:خطا بر قلم صنع نرفت آفرینش بر نظر پاک خطاپوشش باد زیبایی سحرآمیز سخن حافظدرایهامی است  که خطا پوشی پیررا چاشنی طنز آفرینش خود کرده است . براساس نظریه بینا متنیت،شعر شمس لنگرودی  گفتگو با شاعران واندیشمندان پیش از خود است در تقابل با اندیشه عرفانی کلاسیک ایران که  به نظام احسن آفرینش باورداشتند ازجمله آنان شیخ شبستری است که گفته بود :جهان چون چشم و گوش وخال وابروست که هرچیزی به جای خویش نیکوست زیباتر ازشبستری  نظامی گنجوی در مخزن الاسرار از نظام احسن آفرینش سخن گفته است که اگر خدا دوباره دست به آفرینش جهان وانسان برند همین صورت را خواهد آفرید  : در عالم عالم آفریدن به زاین نتوان رقم کشیدن کارمند وتو بداین درازی کوتاه کنم نه وقت بازی یعنی حق اعتراض به آفرینش خدا ندارید و همین است که هست نباید مثل حافظ بگویی : گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا را قیصر امین پور ،شاعر معاصر نیز در اعتراضی ملایم به آفرینش گفته است : اینهمه خط خطا را به که باید گفت حکم تغییر قضا را به که باید گفت اعتراض ملایمی که ناشی از پذیرش وتسلیم است  بن مایه یا ایده مرکزی شعر امین‌پور است  اما در شعر شمس اعتراض به شکل بالارونده و استعلایی در جریان است که به انسان می گوید :شاعر با کلمه جهان زیباتری می آفریند زیرا رویای شاعر به واقعیت زندگی او شکل می بخشد نه اینکه رویا را مثل گذشتگان ،بازتاب زندگی بداند نکته اساسی اندیشه ی سوررئالیستها همین است که واقعیت ،بازتاب رویای انسان است پس می گوید بنویس وهراس مدار/ازآنکه غلط می افتد/هم چون خدا /که هزاران سال است /می نویسدوپاک می کند.. #رحمان_کاظمی

تقدیم به حضرت کریم رجب‌زاده -شاعر یک صلح جنگی بی امان است و گلوله ی او لباسی است که سربازان برهنه به یکدیگر شلیک می کنند دوم   صلح دهانی است که بی مضایقه آواز می خواند دستی بریده است که پرچم نور را بالا می برد در کوچه ی خاموش ما محمد شمس لنگرودی مجموعه اشعار دفتر دوم @taranom_ordibehesht

این شعر ها که بوی سکوت می دهند از غیبت لب های توست، کلمات مثل زنجره های  خشکیده تابستانی از معنا خالی شدند و در انتظار مورچه هایند که بیایند توشه بار زمستانی شان را در حفره ی تاریک خالی کنند در سینه ی خاموش من . محمد شمس لنگرودی مجموعه  اشعار دفتر دوم @taranom_ordibehesht