دکتر شیری
Открыть в Telegram
نوشتهها، فيلمها و گوشنيوشها و درسهاى غيرحضورى دكتر شیری ، طبيب ، آموزش ديده طرحواره درمانگرى در London ISST Leadership coach وبسايت توانگرى : tavangary.com Tel +98 21 2687 6483 شنبه تا چهارشنبه ٨ الى ١٦:٣٠ پشتيبانى ما : @tavangary_support
Больше2025 год в цифрах

102 161
Подписчики
-5124 часа
-1457 дней
-81130 день
Архив постов
زينب نوشت :
سلام دکترجان. الان گوش نیوش جدید رو گوش دادم. من بعنوان یه دختری که هم به زعم خودم هم به زعم اطرافیانم مستقلم، تجربهی حمایت شدنم خیلی جالب و خیلی دیر بود.در سن ۳۲ سالگی،وارد رابطه ای شدم (بعد از یک رابطه جدی و چند رابطه نصفه نیمه) که بالاخره یه ورژن جدید از خودمو دیدم.بدون اینکه تلاشی بکنم و حتی بفهمم. اینکه واقعا کنارش تبدیل به یه دختر نسبتا خنگ میشدم و انگار تنها جایی بود که من مغزم تقریبا خاموش میشد و این در حالیه که حتی یک بار هدیه هم نگرفتم. میخوام بگم حمایت مالی به اون صورت نگرفتم و نخواستم. اما حمایت روانی، حمایت در مسیر شغلیم، و اینکه هندل کردن چیزای کوچیک(مثل آدرس پیدا کردن با مپ) تا چیزای بزرگتر (مثل پیدا کردن شغل جدیدم) اینا همش بسیار جذابه و حال خوب کنه.
Фото недоступноПоказать в Telegram
#گوش_نیوش جدید دکتر شیری :
درست و غلطِ حمایت از زن
@drshiri
Фото недоступноПоказать в Telegram
خيليها بلد نيستند از زن حمايت كنند
خيلى از زنها بلد نيستند حمايت مرد را نصيب خود كنند
استقلالهاى بيش از حد زن را فرسوده ميكند؛ راهكار چيست؟ گفتگوى جديد دكتر شيرى با سه بانو در اينباره شما را شگفت زده ميكند
گوش نيوش تازه در راه است
01:30
Видео недоступноПоказать в Telegram
در زمان جنگ يك اتفاق عجيب واسه بعضيها رخ داد و آن زنده شدن روابط عاطفى قديمى بود !
افراد زيادى برايم گفتند كه فلانى بهشون زنگ زده، پيام داده…( شما تجربه داشتيد؟)
در اين باره با سپهر خدابنده لو ( پادكست صلح درون) صحبتى داشتيم كه از اينجا شروع شد ولى كلى حرف درباره رابطه عاطفى رد و بدل شد. ديدگاه ما در سوالات متعددى شباهت نداشت و فكر كنم اين شما را بهتر به فكر فرو خواهد برد.
كل برنامه يك ساعت و ٢٤ دقيقه
اينجا
IMG_6578.MP417.57 MB
00:00
Видео недоступноПоказать в Telegram
Glad to help!
Yours, @instagramersbot ❤️
video.mp416.67 MB
به سلامتی ات برادر جان
۱)
از دوران دانشکده طب با هم رفیق شدیم؛ هیچ ربطی هم به هم نداشتیم ؛
اون بچه نیاوران بود و من …
اون درونگرا بود و من برونگرا،
اون اسکی باز بود و گیتار راک و من اهل فلسفه و دین!
ولی کار رفاقت، انگاری ربطی به این چیزها نداشت؛ اینقدری به تدریج با هم انس گرفتیم که تو یه عید غدیر باهم عقد اخوت بستیم و برادریه موند… سی ساله الان؛
چقدر با هم کار کردیم
سفر رفتیم
کلاس خودسازی رفتیم
ازدواج کرد،
ازدواج کردم،
بیزینس موفقی زد،
منم کم کم پا گرفت کارم،
یه اشتباه کوچولوی کاری کرد و
«دم وصلها» افتادند به جونش،
از پسشون بر نیومد،
خانمش رفت خارج، بچه را هم برد و ازش جداشد، سریع هم شوهر کرد،
پا شد رفت خارج که باقیمانده های خودش را جمع کنه و بند بزنه ،
اونجا در شب تاریک روحش سقوط کرد،
تو اون حال، تخصص خوند، بهتر شد حالش، نه خیلی ولی بهتر از سکون مطلق بود
۲)
پریشبها که بدنم بیمار بود و تا صبح به خودم میپیچیدم، خوابش را دیدم. تو رویام بغلش کردم و ناگهان مثل این فیلم تخیلی ها، تمام درد روحش، تنهاییها و غصه هایش را حس کردم و سخت در آغوش هم گریستیم؛ بهش گفتم
برادرجانم! خیلی متاسفم که در اونهمه تنهاییهایت کنارت نبودمبیدارشدم، برایش voice گذاشتم رو واتس اپ و ناگهان بهم زنگ زد و گفت تمام دیشب را از دلتنگی دخترش و …سخت گریسته است! بغض گلوم را گرفت، از پشت عینک دودیش هم قرمزی چشماش معلوم بود، تحمل رنج یک رفیق به این نابی ، خارج از طاقتم بود. سعی کردم از هم نپاشم، خواب و بیداریم یکی شد یک لحظه ۳) تو دلم گفتم الله اکبر به عشق این همزمانی برایم چقدر حرف داشت، روحم در دوست داشتن و شفای برادری که سالهاست ندیدمش، تازه تازه است، ۴) مدعی خواست که آید به تماشاگه راز دست عشق آمد و بر سینه نامحرم زد ——- میلاد رسول الله به وقت پنجاه سالگیم
Фото недоступноПоказать в Telegram
دیشب بامادر رفتیم سینما فیلم پیرپسر را دیدیم، من خوشم آمد و این نشون میده که درست فکر میکنم که بر اساس نظرات بقیه نباید فیلم دید چون خیلی ها از فیلم بد میگفتند چون انتظارشان از فیلم، حال خوب است اما هنر متعهد به بازنمایی واقعیت هم هست.
۱)
غلام
مردی پیر که زن بارگی شیوه ایست که احساس میکند زنده است ، آنیما ( بخش زنانه شخصیت مردان در روانشناسی یونگی) در او در حد « زن به مثاله طعمه جنسی sex object) مانده است. حیات او به تستسترون وابسته است.
در دو ازدواج دیگرش هم توان نگهداری زن نداشته ؛ به شکل نمادین هر زنی در اثر سم وجود او ، زنده نمیماند.
در تجربه عاشق شدنش بر « رعنا» تلاش او برای زنده ماندن از طریق شوگرددی شدن برای یک زن شکست خورده را میبینیم که به جز بدن زن هیچ ارزشی برای فکر و رویا و معاشرین و خانواده رعنا قائل نیست.
نسبت او با مردان هم جالب است؛ مردان سالم معترض به زن بارگی اش را با چوب یا چاقو میزند. پسرانش را عمیقا تحقیر میکند و تنها مردانی که ظاهرا آسیب نمیزند، پامنقلیهای شکست خورده از زندگی هستند که برای آنهاست که رقص چاقو هم میکند.
علی
عجیب نیست که از هیولا، فرشته زاده شود. مردی درجه یک که با ادبیات و هنر ققنوس وار از میانه خانه ای پر از رذیلتهای تاریک زندگی برآمده
یتیم از مادر+ اعتیاد و زن بارگی پدری آدم فروش
درونگرا، حساس و اهل فکر است؛ چنان با آنیمای خویش در ارتباط است که زنان را میفهمد هرچند تجربه ای طاهرا در بیرون نداشته؛
نظام ارزشی دارد، زن برایش محترم است؛ مادر نداشته، قدیسی در وجودش شده که از او مردی باشرافت میسازد، تخمه ترکه غلام زن باز، پسری محترم شده که زندگی نزیسته پدر است ( سایه روشن)
او آینه دق همه مردان زبان باز، دغلکار و سوء استفاده گر از زنان است زیرا عیار قلابی ایشان را برملا میسازد.
آخر فیلم میفهمیم که راز وحشتناکی را از کودکی حمل میکرده که او را چهل سال است ساکت کرده و اینست که هر روزی که پا در حیاط خانه میگذارد و پایش به موزاییک میخورد، تروما در او تکرار میشود و ساکت میماند. یک کار نیمه تمام گشتالتی کل زندگی او را متوقف کرده و آن حمل راز قانل بودن پدر است
رعنا
دختری با اختلال شخصیت مرزیو خودآسیب رسان که میکوشد با لوندی در میان گرگهای محافل هنری، رویای شهرت ناگهانی اش را محقق کند. ( که اگر معروف سود هم بزودی با اشتباهاتش آنرا پوچ میکند) پرسفونی که فکر میکند گرگ شده ولی به هادس( جهنم) غلام گرفتار میشود.
———
من ابدا پشیمون نیستم از دیدن پیرپسر؛ دیدن «علی» با بازی بی نظیر حامد بهداد و صدالبته بازی آقای پورشیرازی واقعا ارزش داشت و هزار شرف داشت به وقتی که سر فیلم « ناجورها» حرام شد.
Repost from دکتر شیری
ششمین روزه که مریضم؛
همه علامتهای بالا و پایین سیستم گوارشی را تجربه کردم و کتاب طب داخلی هاریسون برام مرور شد!
آنچه از طب کلاسیک و سنتی بود انجام دادم اما افاده نکرده😎 ( تریاک حب نکردم هنوز واسه بیرون روی، ایضا دیفکنوکسیلات)
۲)
نشسته ام بر سراچه دل و ناز بدن میکشم که آشتی کند، تنها چیزی که یادم میاد انجام دادم قبل بیماریم؛ این بود که از آبمیوه توچال شریعتی، برای اولین بار آب شاتوت گرفتم خوردم؛ خیلی هم خوشمزه بود ولی شاید آلوده بوده یا به مزاج من نساخته
۳)
از موقع شلوغیهای ۱۴۰۱ خیلی تحلیلها نوشتم ولی شاید ندانید که فقط ۵٪ منتشر کردم؛ هم از سمت حاکمیت در خطر بود هم از سمت مردم عصبی که دیگر تشتک پرونده بودند؛ از سه سال قبل کلی کتاب خواندم که خداییش فکر نمیکردم بخوانم ، چرا؟ چون فهم مساله ایران وقتی درونش زیست میکنی صعب است، در این مدت یک ارشد جدید روانشناسی یونگی از تنها دانشگاه رسمی دولتی دنیا که یونگ درس میدهد، اسکس، گرفتم و هنوز هم مشغول مطالعات ببشترم؛
نتیجه :
من نشسته ام طبیب وار، مانند یک طرحواره درمانگر دلسوز، احوالات ایران امروز را بررسی کرده ام و رازی را فهمیده ام و در ۲۸ دقیقه گفته ام؛ حوصله کنید و بشنویدش
بعدش آدمی دیگر میشوید
برایم بازخورد بنویسید
نقد کنید
اینجا گوش کنید:
https://t.me/drshiri/39830
ششمین روزه که مریضم؛
همه علامتهای بالا و پایین سیستم گوارشی را تجربه کردم و کتاب طب داخلی هاریسون برام مرور شد!
آنچه از طب کلاسیک و سنتی بود انجام دادم اما افاده نکرده😎 ( تریاک حب نکردم هنوز واسه بیرون روی، ایضا دیفکنوکسیلات)
۲)
نشسته ام بر سراچه دل و ناز بدن میکشم که آشتی کند، تنها چیزی که یادم میاد انجام دادم قبل بیماریم؛ این بود که از آبمیوه توچال شریعتی، برای اولین بار آب شاتوت گرفتم خوردم؛ خیلی هم خوشمزه بود ولی شاید آلوده بوده یا به مزاج من نساخته
۳)
از موقع شلوغیهای ۱۴۰۱ خیلی تحلیلها نوشتم ولی شاید ندانید که فقط ۵٪ منتشر کردم؛ هم از سمت حاکمیت در خطر بود هم از سمت مردم عصبی که دیگر تشتک پرونده بودند؛ از سه سال قبل کلی کتاب خواندم که خداییش فکر نمیکردم بخوانم ، چرا؟ چون فهم مساله ایران وقتی درونش زیست میکنی صعب است، در این مدت یک ارشد جدید روانشناسی یونگی از تنها دانشگاه رسمی دولتی دنیا که یونگ درس میدهد، اسکس، گرفتم و هنوز هم مشغولم؛
نتیجه :
من نشسته ام طبیب وار، مانند یک طرحواره درمانگر دلسوز، احوالات ایران امروز را بررسی کرده ام و رازی را فهمیده ام و در ۲۸ دقیقه گفته ام؛ حوصله کنید و بشنویدش
بعدش آدمی دیگر میشوید
برایم بازخورد بنویسید
نقد کنید
اینجا گوش کنید:
https://t.me/drshiri/39830
Фото недоступноПоказать в Telegram
#گوش_نیوش جدید : اگر جامعه ايرانى ميرفت مطب روانپزشک
@drshiri
