نبض شعر‌

➰ شادی کوچکی می‌خواهم آن‌قدر کوچک که کسی نخواهد آن را از من بگیرد... #ناظم_حکمت @Nabz_e_shear

📝 بیا تا یک زمان امروز خوش باشیم در خلوت که در عالم نمی‌داند کسی احوال فردا را #سعدی @Nabz_e_shear

📝 با لب سرخت مرا یاد خدا انداختی روزگارت خوش که از میخانه، مسجد ساختی #فاضل_نظری @Nabz_e_shear

آیینه‌ای به دست بیار و نظاره کن گاهی تو هم نگاه به ماه و ستاره کن گفتی قبول کن که جدایی صلاح ماست گیرم که خیر باشد، باز استخاره کن ما عاشق توایم و پشیمان نمی‌شویم هر توبه‌ نامه‌ای که نوشتیم پاره کن! چون من تو نیز در گذر از باتلاق عمر بیهوده دست و پا زده‌ای، فکر چاره کن یادش به‌خیر روز نخستی که دیدمت! روز وداع ماست، نگاهی دوباره کن #علی_مقیمی 📕جایگاه شهود @Nabz_e_shear

📝 این چشمِ شوربخت، تو را دید یک نظر چندین هزار فتنه از آن یک نظر رسید... #خاقانی @Nabz_e_shear

حضرت #مولانا فرموده: کارِ دلم به جان رسد، کارد به استخوان رسد، ناله کنم، بگویدم: «دم مزن و بیان مکن!» این هم یکی از عجایب راه عشق. جانِ بر لب آمده را، رخصت ناله‌ای نمی‌دهند. و عالیجناب #سعدی نیز در همین مضمون: می‌زد به شمشیرِ جفا، می‌رفت و می‌گفت از قفا: «سعدی بنالیدی ز ما، مردان ننالند از اَلَم!» و به تعبیر خواجه‌ی شیراز: «ریش باد آن دل که با دردِ تو خواهد مرهمی!» @Nabz_e_shear

🎙علیرضا قربانی ♥️ بیم است که سودایت دیوانه کند ما را در شهر به بد نامی افسانه کند ما را... #امیرخسرو_دهلوی @Nabz_e_shear

📝 چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد وز می وصل، لبم بر لب جامی برسد #خاقانی @Nabz_e_shear

هزار بار رساندم به هر طریق سلامی نمی‌رسد ز تو اما نه قاصدی نه پیامی کجای این شب غمگین نشسته‌ای به تماشا بدون اینکه بگویی به اهلِ شهر کلامی چه رازهای مگویی چه عطرِ خاطره‌گویی هنوز می‌رسد از شیشه‌ای غمی به مشامی نگاه کردن و از دیدنِ تو دست کشیدن عجب حرامِ حلالی... عجب حلالِ حرامی فراق با همه تنهایی‌اش اگرچه به سر شد وصال با همه زیبایی‌اش نداشت دوامی به این امید که روزی به سوی خانه بیایی دوباره آینه‌ای را گذاشتم لبِ بامی #عطیه‌سادات_حجتی 📕دل‌داری/ #چشم‌پوش @Nabz_e_shear

✨ سنگدل! من دوستت دارم؛ فراموشم مکن بر مزارم این غبار از سنگ هم سنگین‌تر است #فاضل_نظری @Nabz_e_shear

📝 هنوز در عجب از طاقت دلم که چطور ملال این همه تکرار را تحمل کرد... #فاضل_نظری 📕نیست @Nabz_e_shear

📝 یار در آغوش و ما را از جدایی چاره نیست جلوه در کار و ندیدن، جایِ حیرانی‌ست این... #بيدل_دهلوى @Nabz_e_shear

✨ سعدی چو جورش می‌بری نزدیک او دیگر مرو ای بی‌بصر من می‌روم؟ او می‌کشد قلاب را... #سعدی @Nabz_e_shear

‌📝 ‌گفتی اگر درد عشق پای نداری، گریز چون بتوانم گریخت، تا تو کمندم کِشی؟ #سعدی @Nabz_e_shear

📝 چنان شدم که نبیند مرا و نشناسد اگر شبی، به غلط، درکِشم در آغوشش... #امیرخسرو_دهلوی @Nabz_e_shear

🎙محمدرضا شجریان♥️ بیا که جان مرا بی‌تو نیست برگ حیات بیا که چشم مرا بی‌تو نیست بینایی... #عراقی @Nabz_e_shear

با موج، صخره گفت: همین هم غنیمت است سیلی‌خور تو نیز که باشم غنیمت است دست محبت تو اگر خیرخواه ماست این زخم را چه داغ، چه مرهم غنیمت است وقتی گذشته حسرت و آینده آرزوست در تنگنای این دو عدم، دم غنیمت است خون گریه کرد شیشه‌ی می، سر به دوش جام یعنی زمان مستی ما، غم غنیمت است هرکس به «کیمیای سعادت» رسید گفت با دوست هر دقیقه‌ی عالم غنیمت است القصه عیش هیچ شرابی مدام نیست جز دوستی که خاطره‌اش هم غنیمت است #فاضل_نظری 📕نیست @Nabz_e_shear

📝 دارم عجب ز نقش خیالش که چون نرفت از دیده‌ام که دم به دمش کار شست‌وشوست #حافظ @Nabz_e_shear

*نامه‌های کوتاه شبانه* «سلام. چه حاجت به نامه‌های بلند؟ در وصف نبودنت، همین چند کلمه‌ی شاملو کفایت می‌کند: "از آفتاب و نفس چنان بریده خواهم شد که لب از بوسه‌ی ناسیراب." حرف، همین است. باقی زیاده‌گویی است.» @Nabz_e_shear

#توئیت 🖇♥️ هیزم، شبی را تا سحر می‌سوزد. امّا شعله کشیدنِ بوتهٔ خار را همه دیده‌ایم. دمی گُر می‌گیرد و دمی دیگر، خاموش می‌شود. به خاک می‌افتد. بقول جناب #بیدل : "وقت است‌، که بر بی‌کسیِ عشق بگرییم کاین شعله ز خار و خسِ ما، خاک‌نشین شد..." ما را شعله‌ای بود، ولی نه چنان بر دوام، که زیبنده‌ی عشق باشد. @Nabz_e_shear