ru
Feedback
کانال انشا

کانال انشا

Открыть в Telegram

📚 ڪانال تلگـــرامــے #انشا 📚 💙صفر تا صد نوشتن انشای شما توسط ما #رایگان است💙 📊 درخواست انشا : @enshaa_bot

Больше
2025 год в цифрахsnowflakes fon
card fon
28 891
Подписчики
-3924 часа
-2657 дней
-92530 день
Архив постов
⭐️ #قطعه_ادبی با موضوع : بدرود تابستان ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ پشتِ خرمن‌های گندم، لای بازوهای بید، آفتابِ زرد،       کم‌کم رو نهفت بر سرِ گیسوی گندم‌زارها، بوسهٔ بدرودِ تابستان شکفت از تو بود، ای چشمهٔ جوشانِ تابستانٍ گرم، گر به‌ هر سو، خوشه‌ها جوشید          و خرمن‌ها رسید. از تو بود، از گرمیِ آغوشِ تو، هر گُلی خندید و هر برگی دمید... این‌همه شهد و شکَر،          از سینه ی پرشورِ توست در دلِ ذَرّات هستی نور توست مستیِ ما، از طلایی‌خوشهٔ انگورِ توست راستی را، بوسه ی تو، بوسه ی بدرود بود؟ بسته‌ شد آغوشِ تابستان؟!                        خدایا! زود بود... ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔗 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام 👇 : 📣 @ENSHA
Показать все...
👍 36🤮 17👏 8💔 6🕊 3👎 2👾 1
⭐️ #انشا با موضوع : #اتوبوس ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ نیمکت های خیابان به عابر های آن زل زده اند، محو و بی حرکت غصه میخورند، نه برای ماشین هایی که شخصیت های مشخصی دارند و نه حتی برای موتور ها یا دوچرخه، بلکه برای بزرگترین نقلیه عابر در روز معمول.برای اتوبوس! هرروز می بینند که اتوبوس ها با چشم هایی بزرگ و گاهی اشک آلود به دنبال خود حقیقیشان میگردند.به یک یا حداکثر پنج شخصیت ثابت، اما هرروز و هر ساعت،حدود پنجاه شخصیت متفاوت عوض میکنند که گاهی میشود آرایه ی تکرار را در آنها یافت! اتوبوسها افکار ثابتی ندارند، درونی مشوش، آنها را دیوانه میکند.گاهی زمان فرصت نمیدهد که بتوانند حداقل یک دور کامل ذهن های خودرا در طی مسیر بخوانند،انگار که زمان، آسفالت را دو دستی چسبیده و آن را زیر پای اتوبوس ها میکشد.این تا پایان اتوبوس ها ادامه دارد!روزی میرسد که نیمکت های خیابان صدای اتوبوس های جدیدی را بشنوند و با سمفونی چرخ هايشان پوسیده شوند. ما انسانها هم اتوبوس های پیشرفته هستیم با امکان جای دادن شخصیت های بیشتر در خود اما با چشماني کوچک تر.اتوبوس ها انعکاس تصویر ما در آیینه ها هستند، ما نه تنها در خیابان ها بلکه همه جا قدم بر میداریم و شخصیت هارا در ایستگاه مناسب پیاده میکنیم!اما نميدانم چرا صدای درد از سنگینی درون از ما سر به هوا نمیکشد؟ آیا بدن ما از بدن اتوبوس ها آهنین تر است؟! اتوبوس نتوانست خود را بیابد و سبک شود، آن هم با چشم های شفافش.من چگونه با دو چشم کوچک خود را بیابم؟ من گونه ی جدید اتوبوس هستم، سخت است ماشین شوم! ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔗 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام 👇 : 📣 @ENSHA
Показать все...
👍 18👏 8👎 2
Показать все...
⭐️ #انشا با موضوع : #پاییز ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ وقتی به پاییز فکر می‌کنیم تصویری از رنگ‌ها، زیبایی‌ها و صحنه‌های شادی و دلنشین و گاهی اوقات هم دلگیر را می‌بینیم که به صورت فیلمی یک لحظه از جلوی چشمانمان می‌گذرد مانند رقص برگ‌ها در هوا که هر بار باد آن‌ها را به آن طرف و این طرف می‌کشاند مانند درخت بی‌برگ که لانه‌ای خالی روی شاخه‌اش است مانند برکه‌ای سرد و یخ زده ک خبری از صدای بلبل و قورباغه و بازیگوشی گربه سیاه بالای سر ماهی‌ها تا پایان پاییز نیست بعضی ها می‌گویند پاییز می‌آید تا آن هارا مبتلا کند. خیلی دلم می‌خواهد که بدانم چرا پاییز اینقدر می‌تواند تاثیر گذار باشد! شاید به خاطر روزهای بارانی که دارد یا هم اینکه به خاطر سکوت زیبایش باشد به نظر من اگر خوب به پاییز به اندیشیم به این نتیجه می‌رسیم که زیباترین فصل و پادشاه فصل‌ها، پاییز است چون گاهی مانند بهار زیبا و آراسته و گاهی مانند زمستان ناآرام و طوفانی است. به نظر من اگر پاییز توان سخن گفتن را داشت می‌توانست شعرهای زیبا و عاشقانه‌ای را بگوید که انسان از گفتن آن‌ها ناتوان باشد من با دیدن این همه زیبایی از پاییز ،می‌توانم به این پی ببرم که زیبا‌ترین نقاش دنیا خداوند است و با دیدن این زیبایی‌ها هیچوقت به بودن خداوند شک نمی‌کنم چون فقط اوست که میتوان خالق این همه زیبایی باشد. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔗 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام 👇 : 📣 @ENSHA
Показать все...
👍 69 19🤬 19👎 8🥰 7
⭐️ #انشا با موضوع : #درخت ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ وقتی انسان ها تورا فروختند رنگارنگ بودی رنگ هایت اجری، سرخ، زرد وگاهی ابی وبنفش بود درست همانند رنگ های آن قوس قزح کرباسی که درهنگام باران دامن رنگین خود را همانند چتری حفاظتی بر سر انسان ها باز می کند اما باید بدانی که من به ان قزح وابر وبارانی که به وجودش می آورند احساس عجیبی دارم من یک درخت هستم که از وجود آن ابر وباران سر به فلک می کشم وحال بشنو از شخصیت دوم من من یک عاشق هستم که ان ابر باران محروم مانده از احساس عشقم را خاموش می کنند وشعله هایش را فوت می کنند تا همانند آن شمعی که پروانه به دورش می چرخد خاموش شود عشق من سوزان است وباید بدانی که چقدر درد ناک است که عشقت همانی باشد که قرار است زندگانی ات را بگیرد وتو گرفتار شده در آه وزندگانی ات را تقدیم کنی آری جهانیان، اسمانی ها، زمینی ها، وهمگی بشنوید از این عشق سوزان که چه سخت است عشق درختی که اسیر رنگ وروی لعاب دار آتش شده است وچقدر درد ناک تر است کهـ عشقت با بی رحمی تمام هیچ حسی بهـ تو نداشته باشد. وتو مجبور باشی که باوجود بی رحمی وکم لطفی های معشوق به عاشقی ادامه دهی وتشنه لب برای عاشقانه هایی کوچک باشی پس ای درخت! بسوز که جزای عاشقی همین اســــت. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔗 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام 👇 : 📣 @ENSHA
Показать все...
18👍 10👎 2
📚بریم که شروع به استارت نوشتن انشا بکنیم🩷 ✅ #درخواست های خودتون رو به آیدی ما بفرستید تا نوشته بشه براتون 👇 📣 @enshaa_bot 🔗 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام 🩷 : 📣 @ENSHA
Показать все...
👍 26🤔 7 4👏 3👌 3😁 1💔 1
📚 کانال های تخصصی ما برای هر پایه تحصیلی : تمامی کانال ها #بدون_تبلیغات آزار دهنده هستند😊 7⃣ کــانال پایه #هفتــــــــم : 🆔 @HAFTOM 8⃣ کــانال پایه #هشـتــــــــم : 🆔 @hashtomiyyy 9⃣ کــانال پایه #نهــــــــم : 🆔 @nohomiy_ha 🔟 کــانال پایه #دهـــــم : 🆔 @dahom_ch 1⃣1⃣ کــانال پایه #یازدهـــــم : 🆔 @YAZDAHO 2⃣1⃣ کــانال پایه #دوازدهـــــم : 🆔 @DAVAZDAHOM_1404
Показать все...
👍 19 8💔 4👎 3🔥 2
خب به روز شب ۱ مهر رسیدیم 😈
Показать все...
😭 86🍌 8🥰 6🗿 6😢 4💔 4😁 2🤓 2
سلام دوستان 🥰 13 روز تا پایان تعطیلات تابستون مونده😶‍🌫️
Показать все...
😭 118😢 54💔 15🤩 14👍 12😁 6🥴 5🍌 5 4😱 4💅 4
انشالله از مهر ماه برمیگردیم پیشتون ، انشاهاتون با ما🩷
Показать все...
28🤝 9😢 3👍 2🥱 2😭 1
⁉️تابستونه مارو نمیبینید حال میکنید دیگه🥰
Показать все...
👍 29👎 19🤷‍♀ 7😢 2💅 1
✔️ نمونه سوالات خرداد در کانال های عر پایه آپلود شدند و میتونید استفاده کنید❤️ 7️⃣ نمونه سوالات پایه #هفتــــــــم : 🆔 @HAFTOM 8️⃣ نمونه سوالات پایه #هشـتــــــــم : 🆔 @hashtomiyyy 9️⃣ نمونه سوالات پایه #نهــــــــم : 🆔 @nohomiy_ha 0️⃣1️⃣ نمونه سوالات پایه #دهـــــم : 🆔 @dahom_ch 1️⃣1️⃣ نمونه سوالات پایه #یازدهـــــم : 🆔 @YAZDAHO 2️⃣1️⃣ نمونه سوالات پایه #دوازدهـــــم : 🆔 @DAVAZDAHOM_1403
Показать все...
👍 27❤‍🔥 3 3🤮 2🍓 2👏 1
✔️ جزوه خلاصه مفاهیم #نگارش پایه #دهم در 20 صفحه ➕ اگر مدرستون از مفاهیم نگارش هم امتحان میگیره از این فایل استفاده کنید
Показать все...
نگارش دهم - جزوه کامل.pdf2.86 MB
👍 13🤮 1
⁉️ #سوالات_نهایی 1403⁉️ 🔗 درس : #نگارش ➕ استان : #هرمزگان ✅ تاریخ : 1403/02/22 / امــــــــــروز 💯ڪـانال سوالات نهایی #نهم : 🆔 @nohomiy_ha
Показать все...
سوالات نهایی 1403 پایه نهم.merged.pdf4.85 KB
👍 3
⭐️ #انشا به روش #سنجش_مقایسه در مورد : انسان‌ها و هنر ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ بعضی آثار هنری مانند انسان‌ها هستند: بعضی اثار هنری با شما حرف می‌زنند و بعضی دیگر بی‌صدا فریاد می‌کشند. بعضی آثار هنری واقعیت را منعکس می‌کنند و بعضی دیگر واقعیت را شکل می‌دهند. بعضی آثار هنری تو را در آغوش می‌کشند و برخی تنهاییشان را. بعضی آثار هنری به هدف وضع قانون و قدرت‌طلبی جلو می‌آیند و برخی دیگر همان‌جور که هستی تو را می‌پذیرند. بعضی آثار هنری تو را در خودشان حبس می‌کنند و بعضی دیگر راه گریزی به تو نشان می‌دهند. بعضی آثار هنری یک فرد را تغییر می‌دهند و برخی دیگر یک جماعت را. بعضی اثر هنری به تو قدرت می‌بخشند و برخی دیگر متواضع ات می‌کنند. بعضی انسان‌ها مانند اثر هنری هستند: بعضی انسان‌ها مانند مونالیزا به تو لبخند می‌زنند و بعضی انسان‌ها مانند جیغ ادوارد مونک فریاد می‌کشند. بعضی انسان‌ها مانند شب پرستاره تاریک‌اند ولی حرف‌ها برای گفتن دارند. بعضی انسان‌ها مانند صدها اثر هنری خاک خوردند در حالی که روزها منتظر بودند تا از حرف‌های دلشان بگویند. بعضی انسان‌ها مانند برخی اثرهای هنری، روحت را نوازش می‌کنند. انسان‌ها‌ مثل بعضی‌ اثرها، گاهی رنگارنگ‌اند  و گاهی سیاه و سفید. بعضی انسان‌ها همانند بعضی اثار هنری تنها هستند؛ تنهای تنها و برخی دیگر هر روزشان را با آدم‌های جدیدی سپری می‌کنند. بعضی انسان‌ها مانند بعضی اثرها پوچ هستند در حالی که برخی از ان‌ها به دیگری درس زندگی می‌دهد. بعضی انسان‌ها چون برخی‌ اثرها فریاد نمی‌کشند و مغرور نیستند و به رخ نمی‌کشند؛ ولی همواره هر چقدر که بگذرد بهترین خودشان‌اند و هرگز فراموش نمی‌شوند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔗 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام ⬇️ : ✔️ @ENSHA
Показать все...
👍 45 6👎 2
کامنت هاتون رو چنل زیر میزارم اهر شب یه جپی بزنیم❤️ https://t.me/NuttyMusic
Показать все...
شب امتحان چیکارا میکنید😁 ⁉️ https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1700745-4FcJniT
Показать все...
⚡️ #انشا در مورد : دلنوشته ای به مادر 🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩🚩 کجایی؟! واقعا دوست دارم بدانم کجایی؟ درخاطرت هست؟ به جزفرزندت چیزی دیگر را به یاد می آوردی؟ دراین جهان تمام حق مادران، مادری بوده وبس! از آسمان باران می بارید، مادر بودی ! اگرازکوهها برما سنگ می بارید بازهم مادر بودی!! هرچه اذیت می کردیم بازهم مادربودی!مواقعی که ازشدت غصه سرازیرمی شدندآن مرواریدهای غلطان بازهم مادر بودی! گرسنه بودی اما مادربودی!تشنه بودی اما مادربودی!شب بود،مادربودی!روزبود، مادربودی! آسمان و زمینم بودی!باران بودی،دریابودی،نگران ترین نگران هابودی اما بازهم مادربودی! تابه خودت آمدی، یادت آمد که پیر شده ای! مادر جان تو هم یک روزجوان بودی،یکی از هزاران شمع سوزان بودی،اماحالاپیر وناتوان شدی!نمی دانی چه پیرباشی وچه جوان یکی از فرشته های نهان خداوند سبحان دراین کیهان هستی! دلتنگ فرزندانی هستی که زندگی کردن رابه آنها آموختی! اماحالاسرگرم زندگی های خویشند! و تودر زندانی، زندانی بالقب های مختلف واسم های مستعار...شب ها را راحت می خوابند، بدون این که به یاد توباشند، تویی که شب بهترین قسمت روزت بودتابنشینی برای کودکت آوایی یا لالایی بخوانی،شب های مهتابی شب های عبادتت بود،اما عبادتی به شیوه خودت! شب های مهتابی پرده را کنارمی زدی وبه صورت کودکت که رد قرص ماه روی ان بود ،زل میزدی!درهرزمان، درهر مکان، درهرعیان ونهان فرزندانت برای تو همه چیز بودند،حتی گاهی تمام دین ودنیا وایمانت!.حالاکجایندآن فرزندان؟ راست گفته شاعر که: به کجا می رویم چنین شتابان...؟! ازخدا برای این فرزندان فقط طالب سلامتی بودی وبس !یادت رفت آرزوهای خودت را،تمام آرزوهایت شده بود آرزوهایی که بچه هایت دوست داشتند.ازنبودشان احساس دلتنگی می کنی! اماجزصبرکردن دراین زمانه وحشتناک ،چاره ای نداری!! خودت را آنقدر برای بچه هایت اسطوره ی مقاومت وفداکاری کردی که یادت رفت به خودت فکرکنی!رنگ آرامش رابه خود ندیدی!کسی سخن چشم هایت را نفهمید!کسی آواز دلت را باگوش هایت نشنید!کسی متوجه فریاد اشک هایت نشد،برسرت فریادکشیدندوکوه دلت را لرزاندند،فراموشت کردند واشک های چشمت برروی صورت غمگینت جاری شد .. اما ای مادر ،غمگین مباش که بعد از خداوندتومهربان ترین مهربان ها، بخشنده ترین ترین بخشنده ها،دوست داشتنی ترین دوست داشتنی ها وصبورترین صبورها هستی. تو حلاوت بخش تمام تلخی ها،تو صدای ساکت درمیان فریادها، تولبخند آرام میان تمام بغض ها،تو غمگین ترین خنده روی این دنیا، تو روز روشن تمام شب ها بودی وهستی. آنقدر به صورت فرزندت زل زدی و او را ستایش کردی که ازچین های صورتت غافل شدی اما بازوهم می‌شود تو را صدازد: زیباترین کمرخمیده و صورت چروکیده! ومن اما چه تلخ درآسمان خیال خویش به دنبال قلبی سرخ روزهاگشتم تا اینکه فهمیدم گمشده‌ام در خانه‌مان بود آری او مادرم بود ...! ➖➖➖➖➖➖➖➖ 🎮 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام ↓ : 👑 @ENSHA
Показать все...
👍 30 24😇 5😢 4
🎮 #انشا در مورد : عید فطر 🔖 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ عید فطر یکی از مهم ترین جشن ها در اسلام است،که بعد از پایان ماه مبارک رمضان برگزار می‌شود. این عید به نماد پایان یافتن ماه روزه گیری جشن گرفته می‌شود. در روز عید فطر، همه روزه گیر ها به نماز جماعت می‌روند و به یکدیگر هدیه هایی می‌دهند. عید فرصتی است ک مسلمانان به فقرا و نیازمندان کمک کنند و زکات های خود را به نیازمندان تقدیم کنند. این عید با احساس مهربانی، همدردی از جانب مردم جشن گرفته می‌شود و مهمانی هایی میگرند واقوام،خویشاوند های خود را دعوت می‌کنند و کنار هم به خوشی سر می‌بردند. من امسال روزه گرفتم و همیشه فکر میکردم که روزه گرفتن خیلی سخت و دشوار است اما وقتی برای سحر بلند میشدم و غذا میخوردم و منتظر می‌ماندم که اذان صبح رو بگوید حس لذت بخشی داشت. در روز گرسنگی، تشنگی زیادی رو تحمل میکردم حتی باعث می‌شد که دیگر توان راه رفتن را نداشته باشم و وقتی میخواستم راه بروم سرم گیج میرفت اما این درس به من یاد داد که فقرا و مستضعفان سختی های زیادی رو تحمل می‌کنند و آنهارا درک نمی‌کنیم و این باعث شد که به فقرا بیاندیشم و تا حد توانم به آنها کمک کنم. پس نتیجه می‌گیرم که خداوند هیچ اعمالی را بدون هدف واجب نکرده است و هدف خداوند همین بوده که ما در شرایط فقرا قرار گیریم و آنها را درک کنیم، و فقط به فکر خودمان نباشیم و خودخواه نباشیم و به دیگران هم کمک کنیم، خداوند این کارمان را بدون پاداش نمی‌گذارد. هر نیکی که در این دنیا کنیم بدون پاداش نیست اگرچه ممکن است پاداش را در این دنیا نگیریم اما قطعا در آخرت به ما اعطا می‌شود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💥 کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام ↓ : 🔄 @ENSHA
Показать все...
👍 22 3👎 1
👍 #مثل_نویسی در مورد : از تو حرکت از خدا برکت ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ در روزگاران قدیم فردی به نام نصرالدین که فردی ناشک بود و شغل او رانندگی بود در شهر تهران زندگی می‌کرد. او و همسرش یک سالی بود که صاحب فرزند شده بود نصرالدین از مردم شنیده بود که خداوند روزی رسان است و هیچکس گرسنه نمی‌خوابد حتی نان خشکیده‌ای هم که باشد می‌خورد و سرش را به روی زمین می‌گذارد. نصرالدین هر روز با ناشکری از خواب بیدار می‌شد و از روزی که این مسئله بین مردم به اشتباهی رواج پیدا کرده بود نصرالدین دیگر صبح‌ها از خواب برنمی‌خاست که برای ان روز کار کند در خانه می‌خوابید که خداوند روزی آن را بدهد به هر طریقی که هست در یکی از روزها همسر او از دست نصرالدین کلافه شده بود و به او گفت این هم وضع زندگی ما هست این چه زندگی هست که برای من و بچه‌ام درست کردی که ما به نان شبمان محتاج هستیم در این حین کودک به گریه افتاد و شروع به سر و صدا کرد نصرالدین با شرمندگی گفت خوب من که روزی نمی‌دهم این خدا هست که روزی من را فراموش کرده است. همسر او که از این خرافات به دور بود و این خرافات را قبول نداشت به او گفت هر کاری که می‌خواهی انجام بده من که از این خانه می‌روم نصرالدین تنها با ناراحتی به کنار دیوار تکیه داد و به فکر فرو رفت که خدایا چرا روزی من را نمی‌دهی و هزاران گلایه و شکایت‌های دیگر چند لحظه‌ای به فکر فرو رفت بعد از آن تصمیم گرفت که لباس‌های خود را به تن کند و پیاده به راه بیفتد. طراح بندگان خدا را می‌دید که هر کدام با مشقت و سختی بسیار کار می‌کنند تا شکم زن و بچه اش را پر کند بعد از چند دقیقه‌ای که پیاده راه می‌رفت فردی فقیر را دید که با لباس‌های نابسامان و چهره آلوده به خاک و خون را در کنار جدول دید که روی زمین نشسته است با دستان آلوده غذایی را که مردم به او داده بودند را با گرسنگی بسیار می‌خورد. نصرالدین در کنار او نشست و به او گفت: چگونه خداوند روزی تو را می‌دهد من چرا هیچ روزی ندارم نزد خداوند. فرد فقیر با تاسف و ناراحتی بسیار به نصرالدین گفت در سر جاده می‌ایستم و اسفند دود می‌کنم افرادی هم که می‌خواهند شیشه های ماشینشان را پاک می‌کنم. تا پول کمی برا غذای روزم بدست آورم. که در حال پاک کردن شیشه‌ ی ماشینی بودم که زمانی که تمام شد ماشین رفت و ناگهان موتوری از پشت آن ماشین با سرعت به من زد. و من پرتاب شدم یک متر بعد از آن ماشین، نصرالدین با نارحتی از او پرسید حالت خوب است الان؟! یا اینکه به اورژانس نیاز داری؟! فقیر جواب داد: طوری نشده ام فقط بدنم زخم شده است که آنها هم بعد از چند روز بهبود می‌باید. فردی بعد از اینکه من با زمین برخورد کردم من را به کنار جدول آورد و این غدا هم به من داد تا اینکه کمی ضعف من خوب شود و اگر توانستم بلند شوم و راه بیفتم ببینم شب کجا بخوابم! نصرالدین متوجه شد خداوند روزی میدهد ولی در قبال کار کردن و فعالیت داشتن در هر کاری برای بدست آوردن مال حلال، نه اینکه دست به روی دست بگذاری و بنشینی در خانه تا اینکه خدا روزی تو را بدهد. که ناگهان به یاد این ضرب المثل افتاد که مادرش در کودکی به او گوشزد می‌کرده است. «از تو حرکت از خدا برکت» بعد از چند دقیقه بطری آبی را با باقیمانده پولی که در جیب کتش بود خرید و به فقیر داد تا گلوی خویش را تازه کند. و با ناراحتی و غم به خانه بازگشت و بر روی صندلی شکسته‌ی چوبی نشست و به فکر فرو رفت. ”برکت تنها نان درون سفره نیست نه! برکت گاهی آدمیست که با بودنش در سفره‌ی قلبت مهر می‌کند ادامه‌ی زندگی ات را...“ ➖➖➖➖➖➖➖➖ ℹ️ کانال #رسمی #انشا در پیام رسان تلگرام ↓ : 🎙 @ENSHA
Показать все...
👍 33 7🌚 3👎 2🕊 2🆒 2