کانال رمان های 💓مهری هاشمی💓نزدیک تر از سایه♠️
Закрытый канал
2025 год в цифрах

6 347
Подписчики
-824 часа
-307 дней
-11930 день
Архив постов
Repost from خــنـجر او در قلبِ من🗡🩸
Фото недоступно
مالک بوکسور هات و خشنی که با دختر فقیری به اجبار پدرش ازدواج میکنه،با اینکه از طلا متنفر بود اما بعد از مرگ پدرش طلارو طلاق نمیده، زن دوم میگیره تا براش بچه بیاره غافل از اینکه..🔞🔥
https://t.me/+IaCi8ZLIr-xlMDE0
https://t.me/+IaCi8ZLIr-xlMDE0
18210
_حاضری بخاطر دخترت تن به اینکار بدی؟
روی میز خم میشم و با دستایی که میلرزید دامنم همراه شـورتم پایین میکشم
وقتی دستای زمختش روی باسـنم میشینه بدنم لرز میگیره
_خوبه!خوبه که وظیفتو میدونی
ضربهدیگهای میزنه که دستام روی تخت مشت میکنم نعرهای زد و سینههام تو مشتش گرفت
_از این به بعد هر بار که بلبلزبونی کنی به تخت میبندمت و کاری میکنم که صدای سگ بدی! اونموقعس که بهت اجازه میدم نبات بیینی!
https://t.me/+IaCi8ZLIr-xlMDE0
https://t.me/+IaCi8ZLIr-xlMDE0
شوهرش که با اجبار باهاش ازدواج کرده بود طلاقش میده و حضانت بچهش و میگیره مالک با تمایلات جنسی عجیبغریبش از حس مادرانه طلا سواستفاده میکنه و در صورتی اجازه دیدن دخترش میده که درخواستاشو....🔞🔥21310
سلام بچهها این یکی دوهفتهی اخیر چون پارتای vip به جاهای خیلی هیجانی و عاشقانه و یهکم هم صحنهدار رسیده، درخواست برای تخفیف vip خیلی رفته بالا...🔥
از اونجا که ما زیاد اهل تخفیف گذاشتن نیستیم و فقط مراسمها و یه مبلغ کم تخفیف میذاریم، الان دیگه دلمون نیومد دلتون رو بشکنیم.💦
فقط برای چند تا از رمانها تخفیف قرار میدیم که میتونید بترکونید.🌙
#تروفه 35 ✨ #دیاموند 36 ✨ #شارلاتان 33✨ #گاهوک 35 ✨👇
6280231245909337 جهان بین
@ad_admin19
#فانوئل 37 ✨ #معانقه 35✨ #هیژا 34✨ #مهربا 36 ✨👇
6104337439141373 هاشمی
@Roman_adminam
پس عجله کنید که اینبار اصلا تمدید نمیشه.✅
45010
_پانیز رستگار ملاقاتی داری
با دیدن شخص پشت شیشه کپ میکنم..
آن مرد..او اینجا چه میخواهد؟
_برای چی اومدی اینجا؟
_میخوام از اینجا بیرونت بیارم
میدونم تو کار اشتباهی انجام ندادی!
قتل برادرش کار اشتباهی نبود در نظر او؟
_در عوض بهم کمک میکنی حقمو پس بگیرم
به خنده می افتم..
_اونوقت چجوری قراره بهت کمک کنم؟!
_زنم شو !
https://t.me/+tnkwAi7mSdMyZjZk
https://t.me/+tnkwAi7mSdMyZjZk
11300
تو مستی!! التماست میکنم بهم نزدیک نشو❗️
من مهرادم، مدت ها بود میخواستم از نیل که قربانی رفیق صمیمیم بود دور باشم و بهش دست نزنم چون اون خیلی کوچولو بود...
اون فقط ۲۰ سالش بود و من برای اون خیلی بزرگ بودم!
ولی یک شب مست کردم و بی طاقت وارد اتاقش شدم
- آقا مهراد چیکار میکنی
به سمتش هجوم آوردم و خودم رو چسبوندم بهش
- میخوامت بچه ی من...
- میترسم مهراد... بهم کاری نداشته باش
دستم رو به سمت پایین تنهاش حرکت دادم و با ولع به لبانش حمله کردم... کنار گوشش لب زدم
- کاری میکنم تا ابد مال من باشی! هیچکس جز من سمتت نیاد...
https://t.me/+aYejwlqtu3I4NzRk
مهراد از اوناس که بی شک همه روش کراش میزنید.
5700
من نیلم دختر ۲۲ ساله ی شیطون و پر شوری که توسط استادش بهش تجاوز شد!🔞
بازیگر سرشناس کشور حامد سعادت بهم تجاوز کرد!
بعد از تجاوز اون من دیگه دختر سابق نشدم. زندگی من یه شبه عوض شده بود و از دختر بچه ی شیطون خانواده تبدیل به یک مرده ی متحرک شدم!!
کی باورش میشد حامد سعادت، بازیگر مشهور کشور بارها به من تجاوز کرده باشه؟
برای همین سکوت کردم و جلوی تهدیداش سر خم کردم تا ویدیوهایی که از من داشت رو پخش نکنه...
به تجاوز هاش عادت کرده بودم تا وقتی که مهراد وارد زندگیم شد ! اون با ورودش به زندگیم همه چیز و عوض کرد! کاری کرد بدونم رابطه ی بدون اجبار چیه...
رمان محدودیت سنی، پیشنهاد ویژه نویسنده❤️🔥
https://t.me/+aYejwlqtu3I4NzRk
13500
Фото недоступно
«اینجا دنیای گلسرهای دخترونه ست 👧🏻🎀»
+ با گُلسَرای خوشگِلش؛
حسِ پرنسس بودن رو داشته باش🪞🍃🪄⟩⟩•
https://t.me/+9PaQXAiG2KQwMWZk
✨اکسسوری های دستسازِ دخترونه رو به سلیقه
خودت سفارش بده:🌸👆🏻
27610
Фото недоступно
«اینجا دنیای گلسرهای دخترونه ست 👧🏻🎀»
+ با گُلسَرای خوشگِلش؛
حسِ پرنسس بودن رو داشته باش🪞🍃🪄⟩⟩•
https://t.me/atosa1398b
✨اکسسوری های دستسازِ دخترونه رو به سلیقه
خودت سفارش بده:🌸👆🏻
100
اون مشهور ترین قاتل توی اماراته! یه زن لوند و مرموز که طعمههاش فقط مردها و شاهزاده های کلهگندهی عربستانن! مردهای کثیفی که دستشون به خون و خرید و فروش بکارت آلودهاست!
مثل یه مار آروم به طعمه نزدیک میشه و بعد با جام زهرآلودی که به طعمه تعارف میزنه اونهارو شکارشون میکنه!
و حالا بازی طوری میچرخه که اینبار اون دیگه شکارچی نیست! طعمهی مردیه که با نقشه بهش نزدیک میشه...
مردی که از سمت دنیای مافیا برای کشتن اون اجیر شده!
#بزرگسال #مثبت۱۸ #جنایی #مافیایی 👇🔞
https://t.me/+gbq-J73-f9AwZjU0
31520
🔥ذوالفقار🔥
دختری تازه وارد به نام احلام؛ پا در تیمارستان گذاشته... جایی در حوالی آرزو هایش.
غافل از آنکه ذوالفقار در اتاقی از پشت پنجره و در کنجی از آن چهار گوشه در انتظار اوست؛ در انتظار نجات او...
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
6010
من احلامم؛ دانشجوی روان پزشکی... به واسطه احمدی تونستم تو آسایشگاه مشغول به کار بشم.
اما بیمار اتاق 11 همیشه از دور حواسش بهم بود و گاهی آزارم میداد؛ بهش میگن ذوالفقار
« ذوالفقار » | « ذوالفقار » | « ذوالفقار »
« ذوالفقار » | « ذوالفقار » | « ذوالفقار »
4100
🔥ذوالفقار🔥
دختری تازه وارد به نام احلام؛ پا در تیمارستان گذاشته... جایی در حوالی آرزو هایش.
غافل از آنکه ذوالفقار در اتاقی از پشت پنجره و در کنجی از آن چهار گوشه در انتظار اوست؛ در انتظار نجات او...
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
8000
🔥ذوالفقار🔥
دختری تازه وارد به نام احلام؛ پا در تیمارستان گذاشته... جایی در حوالی آرزو هایش.
غافل از آنکه ذوالفقار در اتاقی از پشت پنجره و در کنجی از آن چهار گوشه در انتظار اوست؛ در انتظار نجات او...
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
12110
🔥ذوالفقار🔥
دختری تازه وارد به نام احلام؛ پا در تیمارستان گذاشته... جایی در حوالی آرزو هایش.
غافل از آنکه ذوالفقار در اتاقی از پشت پنجره و در کنجی از آن چهار گوشه در انتظار اوست؛ در انتظار نجات او...
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
8900
🔥ذوالفقار🔥
دختری تازه وارد به نام احلام؛ پا در تیمارستان گذاشته... جایی در حوالی آرزو هایش.
غافل از آنکه ذوالفقار در اتاقی از پشت پنجره و در کنجی از آن چهار گوشه در انتظار اوست؛ در انتظار نجات او...
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
17710
من احلامم؛ دانشجوی روان پزشکی... به واسطه احمدی تونستم تو آسایشگاه مشغول به کار بشم.
اما بیمار اتاق 11 همیشه از دور حواسش بهم بود و گاهی آزارم میداد؛ بهش میگن ذوالفقار
« ذوالفقار » | « ذوالفقار » | « ذوالفقار »
« ذوالفقار » | « ذوالفقار » | « ذوالفقار »
16100
🔥ذوالفقار🔥
دختری تازه وارد به نام احلام؛ پا در تیمارستان گذاشته... جایی در حوالی آرزو هایش.
غافل از آنکه ذوالفقار در اتاقی از پشت پنجره و در کنجی از آن چهار گوشه در انتظار اوست؛ در انتظار نجات او...
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
5000
🔥ذوالفقار🔥
دختری تازه وارد به نام احلام؛ پا در تیمارستان گذاشته... جایی در حوالی آرزو هایش.
غافل از آنکه ذوالفقار در اتاقی از پشت پنجره و در کنجی از آن چهار گوشه در انتظار اوست؛ در انتظار نجات او...
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
https://t.me/+3H3tntkHM_43ZTA0
👍 1
8100
_درد داری؟
لبم را به دندان کشیدم فقط برای اینکه جلوی خودم را بگیرم که صدای ناله ام در نیاید!
_نه..
صدایم آنقدر آرام بود که شک داشتم شنیده باشد
_من روزگار اونی که این بلا رو سرت آورد رو سیاه نکنم آرسام نیستم..
میخواست روزگار چه کسی را سیاه کند؟
مادر پدر خودش را؟
بخاطر من؟ قاتل برادرش؟!
https://t.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
https://t.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
https://t.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
برادرش زندگی ام را سیاه کرد و او زندگی ام را ساخت!
زنش شدم..
زن کسی که برادرش را خودم کشته بودم..
👍 1
11010
_درد داری؟
لبم را به دندان کشیدم فقط برای اینکه جلوی خودم را بگیرم که صدای ناله ام در نیاید!
_نه..
صدایم آنقدر آرام بود که شک داشتم شنیده باشد
_من روزگار اونی که این بلا رو سرت آورد رو سیاه نکنم آرسام نیستم..
میخواست روزگار چه کسی را سیاه کند؟
مادر پدر خودش را؟
بخاطر من؟ قاتل برادرش؟!
https://t.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
https://t.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
https://t.me/+NQCbDItCtz82YzQ0
برادرش زندگی ام را سیاه کرد و او زندگی ام را ساخت!
زنش شدم..
زن کسی که برادرش را خودم کشته بودم..
6200
