کانال رمان های 💓مهری هاشمی💓نزدیک تر از سایه♠️
Закрытый канал
2025 год в цифрах

6 347
Подписчики
-824 часа
-307 дней
-11930 день
Архив постов
شیفته دختر سرگرد آشتیانی که طی یه عملیات شهید شده، در پی انتقام سر از خونهی یه قاتل بیرحم درمیاره، مردی که جز خون ریختن و سک*س هیچی نمیفهمه.
اون میخواد از قاتل پدرش انتقام بگیره اما با از دست دادن بکارتش به خانواده برمگیرده و حالا باید جواب نامزد شیرینی خوردش رو بده مردی که تعصب حرف اول رو تو زندگیش میزنه.....
https://t.me/+jZoCBMasTsE2ZDI0
https://t.me/+jZoCBMasTsE2ZDI0
👍 2
1 91150
_ _ لخت شو
صدای آرامش،سرد و آمرانه است..
لرز می کنم..
به وضوح..
انتظار نداشتم بگوید خودم لخت شوم..
تعلل می کنم..
دکمه را میان انگشتان یخ زده ام می گیرم..
اولی و دومی را باز می کنم..دکمه ی سومی زیر انگشتانم نمی ماند..
مثل ماهی لیز می خورد..
با حرص دندان بر هم می فشارم..
بغض به گلویم پیچده و با بیچارگی نگاهش می کنم.. میان چشمانش می گردم..
شاید به دنبال اثری از پرشان خان شش ماه پیش..لب هایم می لرزند و اشک به چشمم نیش می زند..
این مرد شبیه هیچ کس نیست..
از جهنم آمده است!
https://t.me/+SFJm9hsKc-1lZWE0
11000
آیه؛خدمتکاری که از کودکی داخل عمارت اربابی بزرگ شده و قد کشیده..
مرهمِ ارباب است و عزیزِجانِ خدمتکاران..
با سرطانِ بدخیمی که گریبان البرز ارباب عمارت را می گیرد همه چیز همینطور شیرین نمی ماند..
پای برادرِ ناتنی جوان و مرموزِ البرز به عمارت باز میشود..
جوانی که برای ارث و میراث آمده و به اندازه ی یک کودکیِ سوخته،کینه و نفرت در دلش تلنبار دارد..
کسی که آیه نمی داند با ورود او قرار است قلمِ سرنوشتش بارِ دیگر تلخ بنویسد..
https://t.me/bahreshab
5520
رمان فانوئل 😈😻
https://t.me/+ZM814dQai9kzZDM0
رمان گاهوک🙊🔞🤫👇
https://t.me/+VOvBtgugbNw2OTA0
رمان هیژا😌🔞😻
https://t.me/+ndvj4i8jNlE5YWQ0
رمان آگاپه👇🙂
https://t.me/+tHKF4Db-vSY4OWFk
رمان مهربا 🤑🫦
https://t.me/+qCW9JxIGAoY0OTQ0
رمان شارلاتان🍂🙊👇
https://t.me/+OnLQok-3hxxkYzg0
رمان معانقه 🍂🙂
https://t.me/+rUxDlx2fOV0zYTFk
رمان تروفه 🔥❤️🔥
https://t.me/+zcuDpQHQ9eQ0MjI0
👍 1
1 693520
اون بهم میخواست تجاوز کنه...هیچکس باورم نکرد!اما من به زور زن یه مرد دیگه شدم.حالا منم که میتونم انتخاب کنم...ارش مردی که عاشقش بودم...یا امیر سام مردی که توی خونش عاشقانه منو میپرسته!
https://t.me/+lDShpmSVVxIwOGY0
10700
Фото недоступно
من اریکم یه قاتل خونسرد که اجیر شدم واسه کشتن.
یه بی رحم بدون قلب که تمام قربانی هام رو از روبه رو زدم، خیره به صورتشون، چشم تو چشم.
تنها لذت و سرگرمیم سکسه و خون، کشتن و نابودی.
تمام دخترایی که پا تو تختم میذارن رو بیبرو برگشت میکشم، چه از درد چه با اسلحه.
هیچکس از اتاق من زنده بیرون نمیره من یه هیولای تشنه به خونم.
اما با حضور اجباری یه دختر به تخت خوابم، دختری که خودش وارد بازی شد اما تن به رابطه با من نداد همه چیز عوض شد.
تنها دختری که نخواستم بکشمش اما چیزی که واسش در نظر داشتم از مرگ هم بدتر بود
اون میتونست واسم کاری رو انجام بده که هیچکس نتونسته بود.
احمق بود که قبول کرد، قبول کرد تا تن به رابطه با من نده ولی کاری که میخوام روانجام بده.
اما اون خبر نداشت که در هر صورت بکارتش رو باید به من تقدیم.
آیندهی پیش روش سیاه تر از شب بود و دردناکتر از شکنجه.
من اریک ملقب به کی زاده شدم تا نابود کنم و حالا کنار این دختر از یه گرگ زخمی هم خونخوار ترم.
https://t.me/+_bsc7iGgah05ZTRk
https://t.me/+_bsc7iGgah05ZTRk
https://t.me/+_bsc7iGgah05ZTRk
❤ 1
1 67760
رویا دختری که به دنبال توجه پسرعموشه...آرش!مردی هول و عوضی.یه شب آرش اون رو به مهمونی خودش میبره و اون و اذیت میکنن...اما وقتی دیگه آرش شورش رو درمیاره رویا تغییر میکنه!حالا این رویاست که حق انتخاب داره....و اون مردی رو انتخاب میکنه که اون رو عاشقانه میپرسته...
https://t.me/+lDShpmSVVxIwOGY0
10100
رافائل خوناشام اصیلیه که هروقت جفت واقعیش رو پیدا کنه، قلبش به تپش میوفته و قدرتش چندبرابر میشه...
پیشگویی شده وقتی اون جفتش رو باردار کنه، یه "خونزاده" به دنیا میاد، تنها خوناشامی که میتونه الههی رانده شده رو نابود کنه!
اما همه چیز بهم میریزه وقتی که یه دختر انسان قلب اون رو به تپش میندازه!!!
https://t.me/+U8hD7NbWQc84ZTg0
13020
رافائل خوناشام اصیلیه که هروقت جفت واقعیش رو پیدا کنه، قلبش به تپش میوفته و قدرتش چندبرابر میشه...
پیشگویی شده وقتی اون جفتش رو باردار کنه، یه "خونزاده" به دنیا میاد، تنها خوناشامی که میتونه الههی رانده شده رو نابود کنه!
اما همه چیز بهم میریزه وقتی که یه دختر انسان قلب اون رو به تپش میندازه!!!
https://t.me/+U8hD7NbWQc84ZTg0
3310
آقا کچل کردید، به خدا این رمانا مشکل داره، صحنه داره هزار و یک بدبختی کشیدم تا ادمین تبلیغاتش لینکشونو دور از چشم نویسنده بهم داد.
فقط چند دقیقه لینکش سالمه بعد باطل میشه.🕑
سریع جوین بدید👇🚫
🔞❌رمان های ممنوعه ی نایاب❌🔞
15500
همه چیز خوب بود!پر از عشق و محبت اعتماد و صداقت تا اینکه اون زن پاشو به زندگیمون باز کرد!تموم اون عشق و محبت و اعتماد و صداقت از بین برد همه چیز نابود کرد
و تمام خوشی منو دزدید
فکر میکردم هر چیزی رو که بتونه بگیره عشقی که میون من و کیارشه رو هرگز نمیتونه بگیره اما اشتباه میکردم!
هدفش فقط همون بود! و موفقم شد!
من موندم و دلی که شکسته بود!من موندم و یه ویرونه! باید برمیگشتم!و برگشتم انتقام تمام لحظه لحظه های خوشی که ازم گرفته شده بود میگرفتم!باید برمیگشتم تا عشق و اعتماد از دست رفتم و دوباره زنده کنم...
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
فرنیا نیازی مدرس زبان انگلیسیه یه زن مغرور و قویه! تا اینکه با وارد شدن یه زن به زندگیش همه چیز به هم میریزه و فرنیا از یه زن قوی تبدیل میشه به زنی که هیچ چیزی برای از دست دادن نداره و فقط براش یه قلب شکسته مونده!
16810
همه چیز خوب بود!پر از عشق و محبت اعتماد و صداقت تا اینکه اون زن پاشو به زندگیمون باز کرد!تموم اون عشق و محبت و اعتماد و صداقت از بین برد همه چیز نابود کرد
و تمام خوشی منو دزدید
فکر میکردم هر چیزی رو که بتونه بگیره عشقی که میون من و کیارشه رو هرگز نمیتونه بگیره اما اشتباه میکردم!
هدفش فقط همون بود! و موفقم شد!
من موندم و دلی که شکسته بود!من موندم و یه ویرونه! باید برمیگشتم!و برگشتم انتقام تمام لحظه لحظه های خوشی که ازم گرفته شده بود میگرفتم!باید برمیگشتم تا عشق و اعتماد از دست رفتم و دوباره زنده کنم...
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
فرنیا نیازی مدرس زبان انگلیسیه یه زن مغرور و قویه! تا اینکه با وارد شدن یه زن به زندگیش همه چیز به هم میریزه و فرنیا از یه زن قوی تبدیل میشه به زنی که هیچ چیزی برای از دست دادن نداره و فقط براش یه قلب شکسته مونده!
2600
کیارش منصوری!🔥💣
یه کارگاه حرفه ای و باهوشه! توی کارش بهترینه و به هرکول پوآرو شناخته میشه اما اینبار همه چیز متفاوته⛓💥❌
یه دوراهی بزرگ وجود داره! کیارش باید بین عشق دیرینش فرنیا و حل شدن یه پرونده مهم یکی رو انتخاب کنه! اما کیارش سعی داره هر دو رو نگه داره اما فرنیاست که به این مرد عاشق پیشه زخم میزنه یه زخم کاری و کمر شکن و اون چیزی نیست جز ترک کردنش...❌🚫
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
قراره یه عاشقانه پر از هیجان و معما بخونید پس اصلا از دستش ندید💯❤️🔥
6800
کیارش منصوری!🔥💣
یه کارگاه حرفه ای و باهوشه! توی کارش بهترینه و به هرکول پوآرو شناخته میشه اما اینبار همه چیز متفاوته⛓💥❌
یه دوراهی بزرگ وجود داره! کیارش باید بین عشق دیرینش فرنیا و حل شدن یه پرونده مهم یکی رو انتخاب کنه! اما کیارش سعی داره هر دو رو نگه داره اما فرنیاست که به این مرد عاشق پیشه زخم میزنه یه زخم کاری و کمر شکن و اون چیزی نیست جز ترک کردنش...❌🚫
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
قراره یه عاشقانه پر از هیجان و معما بخونید پس اصلا از دستش ندید💯❤️🔥
5500
کیارش منصوری!🔥💣
یه کارگاه حرفه ای و باهوشه! توی کارش بهترینه و به هرکول پوآرو شناخته میشه اما اینبار همه چیز متفاوته⛓💥❌
یه دوراهی بزرگ وجود داره! کیارش باید بین عشق دیرینش فرنیا و حل شدن یه پرونده مهم یکی رو انتخاب کنه! اما کیارش سعی داره هر دو رو نگه داره اما فرنیاست که به این مرد عاشق پیشه زخم میزنه یه زخم کاری و کمر شکن و اون چیزی نیست جز ترک کردنش...❌🚫
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
قراره یه عاشقانه پر از هیجان و معما بخونید پس اصلا از دستش ندید💯❤️🔥
1500
کیارش منصوری!🔥💣
یه کارگاه حرفه ای و باهوشه! توی کارش بهترینه و به هرکول پوآرو شناخته میشه اما اینبار همه چیز متفاوته⛓💥❌
یه دوراهی بزرگ وجود داره! کیارش باید بین عشق دیرینش فرنیا و حل شدن یه پرونده مهم یکی رو انتخاب کنه! اما کیارش سعی داره هر دو رو نگه داره اما فرنیاست که به این مرد عاشق پیشه زخم میزنه یه زخم کاری و کمر شکن و اون چیزی نیست جز ترک کردنش...❌🚫
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
https://t.me/+KmjQ2qP9dDNlY2Fk
قراره یه عاشقانه پر از هیجان و معما بخونید پس اصلا از دستش ندید💯❤️🔥
1600
از بچگی تو گوشم خونده بودن "عروس هاتفی " همبازی بچگیام ؛ "پسر تخس چشم سیاه "تو دلم قند آب شده بود و گونههام گُل انداخته بود ولی هامون اخم کردهبود.عزیزدل همه شده بود عزیزدل من...همون وقتی که اولین بار قفل لباس زیرمو با لبخند بست و من دلم هُری ریخت و او زیر گوشم پچ پچ کرد:
-داری کمکم خانم میشی و یه روزی میرسه زن من میشی نغمه !
و با خنده و چِشمک ریزی ادامه دادهبود:
-به بچههامم شیرمیدی !
من خجالت کشیده و او به خجالتم خندیده بود.
حالا سالها از اون وقتها میگذشت و من دوباره با اون رو به روشدم.با مرد خشمگینی که فکر میکرد با برادرش بهش خیانت کردم چون برادرش هامون عاشقم بود و امان از شبی که عروسش شدم تاوان دادم🔞
https://t.me/+8UzurDyLI-tiMTZk
9320
از بچگی دلبری تو خُونش بود...
وقتی هنوز سِینهبند نبسته بود با اون موهای بلند و دامن کوتاه چینچینش تو خونه ما جلوی دوتا پسر میرقصید...من با غَضب و هامون تمام مدت
با لذت و علاقه خیرهاش بود...
اخمهام تو هم رفت و عَصبی شدم و تُندی دستشو کشیدم گوشهدیوار.بغض کرده با لَب ولُوچه آویزان نگاهم کرد که غریدم:
-دلبریتو از تو خونه ما جمع کن یالا !
نگاهم سمت لبش رفت و خال لامصبش هُوش حواسمو برد و عطش اون لب تو دلم موند.حالا سالها گذاشته و زِیبا و پُرکِرشمهتر شده ولی پای دل داداشم عین بَچگیا وسطه و قلب لامصبمو باید بخاطر دِل داداشم خاک کنم ولی اون لامصبدلبر دلداده یکی دیگهاس وای اگر بِدونم... نمیدونه هاتف کَلهخراب فقط برای دل داداش عقبکشیده و بَس...🔞
https://t.me/+KvzOBWk7O4k3ZTE8
7300
Фото недоступно
13110
اون یه لات چاله میدون بود، تمام تنش پر از تتو و رد قمه و چاقو بود.
بد دهن و ترسناک بود و هر روزش رو با یه زن میگذروند.
شیرین دختر لوس پولدارمون رو تو بدترین موقعیت ممکن دید و واسه داشتنش دندون تیزوکرد اما دقیقا تو اولین سکس لذت بخششون خبری از بکارت نبود و حالا اون دختر فقط یه برده بود واسه ارضای شهوت تنوم نشدنی مرد افسارگسیختهی که هیچ رحم و مروتی تو وجودش نبود.😱😱
https://t.me/+_jdtDEnqR1k0NTc0
https://t.me/+_jdtDEnqR1k0NTc0
🥰 1
2 168100
