بهـشتِ مـن
Открыть в Telegram
عشق آن است : که یوسف بخورد شلاقی درد تا مغز و سر و جان زلیخا برود:)
Больше2025 год в цифрах

203 356
Подписчики
-29724 часа
-1 7487 дней
-7 73330 день
Архив постов
«ما از ترس مرگ، زندگی میکنیم، اما در واقع، همین زندگی است که ما را میکشد.»
بوف کور - صادق هدایت
فکر میکنم یکی از بهترین حسهای دنیا اینه که ینفر خیلی واضح بهت نشون بده که چقدر براش مهمی.
"بیداری؟" نوشته میشه ولی تو "تکتک سلولهام دلتنگته و بهت احتیاج دارم"، بخون.
تراپی فقط صحبت کردن با فردِ مورد علاقهت تو ماشین پارک شده
تو بلند ترین نقطهی شهر.🩷
درگیر باشید.
درگیر درس، کار، باشگاه، موسیقی، هنر؛ هر چیزی به جز انسان ها.
روز به روز دارم کم حرفتر میشم، یه وقتهایی حس میکنم میتونم چند هفته تو خونه بمونم بدون اینکه نیاز داشته باشم معاشرت کنم.
از تموم شدن میترسم.
از تموم شدن رابطم با آدمای مورد علاقم، از تموم شدن باریدن بارون، سریال مورد علاقم، چاییم.
از تموم شدن زندگیم.
مرا در شخص دیگری جستجو خواهی کرد، ولی نخواهی یافت؛
نه به این خاطر که دیگران بد هستند، یا من بینقص بودم
بلکه چون هر قلبی فقط یکبار خانهی واقعیاش را پیدا میکند.
تو میگردی میان نگاهها، لبخندها، حتی بوسهها
دنبال چیزی میگردی که فقط در من بود،
آن درک بیقید و شرط، آن صبوریِ خسته، آن عشقی که خودم را در آن فراموش کرده بودم.
و روزی، وسط یک گفتوگوی بیاهمیت با کسی دیگر، ناگهان سکوت میکنی و یادم میافتی.
نه با نفرت، نه با خشم.
با حسرتی عمیق که فقط کسانی میفهمندش،
که عشق واقعی را از دست دادهاند،
و دیگر هیچوقت شبیه آن را پیدا نکردهاند.
