uk
Feedback
مجمع دیوانگان

مجمع دیوانگان

Відкрити в Telegram

وبلاگ «مجمع دیوانگان» از سال ۱۳۸۶ آغاز به کار کرد و نسخه تلگرامی آن با سه نویسنده مدیریت می‌شود. اینجا به مسایل روز، سیاست، جامعه و هنر می‌پردازیم. . ارتباط با ادمین کانال: @DivaneSaraAdmin . اینستاگرام: instagram.com/divanesara_

Показати більше
2025 рік у цифрахsnowflakes fon
card fon
13 585
Підписники
-324 години
-167 днів
-12330 день
Архів дописів
گفتگو ✍️ به دنبال یادداشت پیشین (چه کسانی به فضای خفقان رسانه‌ای دامن می‌زنند؟)، گفتگوی مکتوبی با آقای عبدی داشتم که با هماهنگی و موافقت ایشان عینا منتشر می‌شود: 📍آقای عبدی: من البته رسانه‌ها را پیگیری نمی‌کنم بیشتر گزیده‌هایی از آنها را می‌بینم این نامه را هم امضا نکردم چون اصلا ندیده‌ایم که بخواهم تحریم کنم. ولی نمی‌دانم تحریم رسانه مشکلش چیست. اگر کسی فکر کند من خائن هستم و مرا تحریم کند من هیچ مشکلی با او ندارم حق اوست. حالا یک کس دیگری هم از من دفاع می‌کند. من حتی سیاست تحریم ایران را هم غیرقانونی نمی‌دانم البته جنگ را غیر قانونی می‌دانم ولی تحریم متعارف را نه. بعلاوه سرمقاله دنبال طرح یک مسأله محدود است قرار نیست همه چیزها را پاسخ دهد. حس شما را هم نسبت به اصلاح‌طلبان چیز عجیبی نمی‌دانم ولی به نظرم در این مورد زیاده‌روی شده. ممکن است مخاطب فکر کند که خواسته از اینترنشنال دفاع شود بصورت برهان خلف انجام شده است. متوجه نشدم از کانال و رفتار روح‌الله زم هم دفاع شده یا به چیز دیگری می‌خواستی اشاره کنی؟ 📍امیری: من کاملا با شما موافقم که تحریم طبیعتا یک ابزار است که اتفاقا از خیلی ابزارها (مثل جنگ) کم‌هزینه‌تر و در نتیجه بهتر است. حالا تحریم رسانه که شاید همان هزینه را هم نداشته باشد. اینترنشنال یا کانال روح‌الله زم هم عملکرد خودشان را دارند. چه من خوشم بیاید و چه نیاید فرقی در مساله ایجاد نمی‌کند. همه‌ی مخاطبان‌شان به خوبی می‌توانند قضاوت کنند. اما کارکرد کمپین‌های حاضر، مشخصا یک جور «ارعاب امنیتی» است. بی‌تعارف عرض کنم، گرای امنیتی می‌دهند. حالا بنده که خوشبختانه نه به چنین رسانه‌هایی دعوت می‌شوم و نه اگر بشوم حوصله دردسر دارم. اما به هر حال گروهی مصاحبه کرده‌اند و می‌کنند. تاکید بر اینکه این رفتارها مصداق «خیانت و همکاری با دشمن جنگی» است آشکارا یک جور مقدمه چینی امنیتی است. فکر می‌کنم شما بهتر از من این را بتوانید تشخیص بدهید. در مورد روح‌الله زم هم همین رفتار تکرار شد و وقتی دوستان روزنامه‌نگار شروع کردند که طرف اصلا روزنامه‌نگار نیست، مشخصا فشار عمومی و جهانی برای جلوگیری از اعدامش را تعدیل کردند. 📍عبدی: باشه قبول ولی یک سوال دارم: اگر آرمان به هر دلیلی به این نتیجه برسد که رفتار من خیانت علیه کشور است آیا نباید آن را بگوید؟ آیا مصلحتی بالاتر می‌تواند یا باید تو را از گفتن این عقیده‌ات منع کند؟ ادامه‌ی گفتگو را از اینجا بخوانید یا از گزینه instant view استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 35
چه کسانی به فضای خفقان رسانه‌ای دامن می‌زنند؟ #A 463 ✍️ آرمان امیری @armanparian - آقای عبدی در سرمقاله‌ی هم‌میهن، ضمن استقبال از گفتگوی جناب پزشکیان با شبکه‌ی آمریکایی، به دو نکته‌ی مهم اشاره کرده‌اند. نخست اینکه این گفتگو می‌توانست بسیار زودتر انجام شود. احتمالا اشاره‌شان به این است که اگر دولت با آن همه وعده که در باب تنش‌زدایی داده بود، از ابتدای روی کار آمدن اراده‌ای واقعی برای مذاکره با آمریکا داشت کار اصلا به اینجا کشیده نمی‌شد. نکته دوم اما، اشاره‌ای است که جای حرف و حدیث بسیار دارد. آقای عبدی نوشته‌اند:
محدودیت‌ها برای صاحبنظران و فعالان سیاسی جهت حضور در رسانه‌های خارجی همچنان پابرجاست و این یک سیاست غیرقانونی و نادرست است.
تمام شگفتی اینجاست که در هنگام تحلیل، دست‌کم بخشی از اصلاح‌طلبان مشکلات را به درستی شناسایی و معرفی می‌کنند؛ اما موقع عمل همه‌چیز وارونه می‌شود! در همین زمان که آقای عبدی چنین سرمقاله‌ای برای روزنامه هم‌میهن نوشته، چندین کمپین با محوریت و پشتیپانی لجستیک اصلاح‌طلبان به راه افتاده برای بایکوت و تحریم برخی شبکه‌های ماهواره‌ای، به ویژه ایران اینترنشنال. فقط در یک نمونه، بیانیه‌ای با امضای ۴۵۰ فعال سیاسی و رسانه‌ای منتشر شده که اکثر قریب به اتفاق‌شان فعالین اصلاح‌طلب هستند و از تمامی صاحب‌نظران می‌خواهند که با اینترنشنال مصاحبه نکنند. این بیانیه تنها یکی از اشکال ارعاب و تهدید مخالفان است که با برچسب‌هایی نظیر «خیانت» و «وطن‌فروشی» نه تنها آنان را از اظهار نظر باز می‌دارند، بلکه پیشاپیش مقدمات برخوردهای امنیتی را در موردشان فراهم می‌کنند. درست همان کاری که با روح‌الله زم کردند و کمپین راه انداختند که «او اصلا خبرنگار نبوده و کارش کار خبری نبوده» تا امکان آن مجازات اعدام را برایش تسهیل کنند. به تازگی هم یکی از چهره‌های «جوان»(!) این جریان در گفتگو با شبکه‌ی بی‌بی‌سی فارسی (که بنابر اشاره‌ی آقای عبدی، می‌دانیم این گفتگوها بدون مجوز مقامات امنیتی میسر نمی‌شوند) با استدلال‌هایی شگفت‌انگیز تلاش کرد از «اعدام بدون محاکمه»ی متهمان امنیتی قباهت‌زدایی کند! البته در میان اصلاح‌طلبانی که دیگر هیچ پیوند و ارتباطی با دولت ندارند، همچنان چهره‌هایی پیدا می‌شوند که منتقد این کمپین‌های ارعاب و سانسور باشند. در میان فهرست امضاکنندگان همین بیانیه‌ی ۴۵۰ امضایی اخیر نام دو چهره‌ی شاخص به چشم می‌خورد که جای شگفتی داشت: عیسی سحرخیز (کسی که خودش سابقه‌ی مدیریت مطبوعاتی وزارت فرهنگ را دارد) و عبدالله ناصری (با سابقه‌ی مدیریت خبرگزاری ایرنا). خوشبختانه، هر دوی این چهره‌ها بلافاصله یادداشت‌هایی نوشتند و امضای این بیانیه را تکذیب کردند. آقای ناصری در بخشی از یادداشت خود آورده است:
به رغم اختلافات قابل توجه با بعضی از برنامه‌های غیرحرفه‌ای و جهت ساز و القاکننده مثل “حرف آخر”، چون تمام رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور(جز اسرائیل) برای پاسخ به دروغ‌های صدا و سیمای حکومت و سانسورهای آن تلاش می‌کنند ، وجود و فعالیت رسانه‌ای آن‌ها را در مجموع مفید می‌دانم.
آقای سحرخیز هم در متنی مشابه نوشته‌اند:
اشکال اصلی کار امضاکنندگان این بیانیه این است که در جایگاهی چون "ولی مطلقه فقیه" نشسته‌اند و برای دیگران، حتی آنان که دارای پیشینه‌ی سیاسی بیشتر و به اصطلاح "السابقون" هستند نسخه می‌پیچنند و امریه صادر می‌کنند، گویا که آنان خود عقل و شعور لازم را ندارند و قادر نیستند راه را از چاه تشخیص دهند.
و از این بخش مهم‌تر، آقای سحرخیز به نکته‌ای بسیار بنیادین‌تر اشاره کرده است:
اما عزیزان قرار نیست که برای مبارزه با این واقعیت، "سرنا را از سر گشادش بنوازید" و با حکمی آمرانه "آزادی بیان" را مختل، "اطلاع‌رسانی همه‌جانبه" را محدود و مردم را از "شنیدن تمام دیدگاه‌ها" محروم سازید.
این سخنان، در ظاهر امر با تعبیر آقای عبدی هم سازگار است، تفاوت اینجاست که آقایان سحرخیز و ناصری دیگر ارتباط یا نفوذی در دولت ندارند. در نتیجه از این چهره‌ها توقعی بیش از همین نقدها نمی‌رود. در مقابل، از امثال آقای عبدی توقع می‌رود که اولا مساله را در همان دولت پی‌گیری کنند تا دست‌کم از ریخت و پاش بودجه‌های دولت برای تشکیل کمپین‌های ارعاب رسانه‌ای جلوگیری کنند. اگر هم چنین نفوذی ندارند، دست‌کم انتقاد را از دایره‌ی نزدیک‌تر شروع کنند و به مانند دیگر آقایان، به جای گرفتن انگشت اتهام به سود نهادهای نامرئی، به دایره‌ی «خودی‌ها» تلنگر بزنند که ابتدایی‌ترین شرط یک مدعی اصلاحات پایبندی به «آزادی بیان» است. شما که در تمامی شعارها و وعده‌های حداقلی و تقلیل‌یافته‌ی انتخاباتی هم کاملا شکست خورده‌اید، دست‌کم در پرهیز از یک روسیاهی ابدی، برای خفقان صداهای منتقد کاسه‌ی داغ‌تر از آش نشوید! کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 62
Фото недоступнеДивитись в Telegram
چه کسانی به فضای خفقان رسانه‌ای دامن می‌زنند؟ کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
سیمای ژانوسی میهن‌پرستی #A 462 ✍️ آرمان امیری @armanparian - یادداشت «اسلام تمام شد، نوبت ایران رسیده است!» را پنج سال پیش منتشر کردم. (۱۵ فروردین ماه ۱۳۹۸) همان زمان (متناسب با ماجرایی که تمام دستگاه پروپاگاندا بسیج شده بود تا از آن یک حماسه‌ی ملی بسازد) نوشتم:
کف‌گیر احساسات مذهبی که به ته دیگ خورد، پروپاگاندای حکومتی هر بحرانی را به یک «مساله ملی» قلب کرد. کلیدواژه‌ها حالا تغییر پیدا کرده‌اند: امنیت ملی، تمامیت ارضی، خطر تجزیه، سوریه‌ای شدن و در یک کلام: همه ساکت، چرا که دشمنان «ایران» پشت دروازه هستند.
خلاصه اینکه این بساط «وا وطنا» کردن، برای ما بیش از اندازه پوسیده و نخ‌نما شده و به قول معروف، اگر آن بار نخست‌ش تراژدی بود، این تکرارش شکل کمدی به خود گرفته است. اما اگر حرف تازه‌ای بخواهم باب شرایط روز به آن یادداشت قدیمی اضافه کنم، تکمله‌ای است که باید بر پایان‌بندی یادداشت پیشین بزنم. آنجا نوشته بودم:
جای نگرانی اگر باشد، در نابودی احساسات میهن‌دوستانه ایرانیان است. فریادهای «دشمن ما همینجاست، الکی می‌گن آمریکاست» فقط یک هشدار است. میهن‌پرستان واقعی اگر بیش از این تعلل کنند، بر سر عرق ملی و میهنی این مردم نیز همان می‌آید که بر سر احساسات مذهبی‌شان آمد.
امروز که دوباره به صحنه نگاه می‌کنم، به نظرم می‌رسد که آن نگرانی و هشدار بسیار ساده‌انگارانه بود. ریشه‌ی چنان اشتباهی در نادیده گرفتن معنا و کارکرد دوگانه‌ی میهن‌دوستی بود. از این نظر می‌توان گفت میهن‌پرستی چهره‌ای ژانوسی دارد: یک معنا یا خوانش از میهن‌پرستی، روایتی رمانتیک از ناسیونالیسم است که برساخته‌ی ایده‌های ذهنی، مالیخولیای ایده‌آلیستی و خلاصه مفاهیمی تماما انتزاعی و متوهمانه است. این سویه‌ی میهن‌پرستی که اغلب با تعابیری چون ناسیونالیسم رمانتیک، ناسیونالیسم سمّی یا حتی ناسیونالیسم فاشیستی از آن یاد می‌شود، همان است که ساموئل جانسون به زیبایی با تعبیر «آخرین سنگر برای پست‌فطرت‌ها» از آن یاد کرد، همان‌گونه که می‌بینیم دوباره چه کسانی در این سنگر پناه گرفته‌اند. این سویه‌ی شعارین و بی‌مبنا، درست به مانند هر ایدئولوژی تبلیغاتی دیگری در محک آزمون واقعیت به سرعت دود می‌شود و به هوا می‌رود. یعنی همان سرنوشتی که شعارهای انقلابی و ایدئولوژیک از «اسلام رادیکال» پیدا کرد، در انتظار این خوانش‌های تبلیغاتی و ایدئولوژی‌زده از ناسیونالیسم هم قرار دارد و چنین فرجامی نه تنها مایه‌ی نگرانی نیست، که اتفاقا لطف و خدمت بزرگی در حق ملت است. کم دستاوردی نیست اگر حضرات این یکی را هم به سینه ببندند و با خود به زیر بکشند تا یک بار برای همیشه کشور و ملت از شرّ این طاعون خطرناک هم خلاص شود. وجه دیگر میهن‌پرستی اما، یک عینیت کاملا ملموس روزمره است. پیوندی که تمامی شهروندان یک کشور در تدبیر بدیهی‌ترین امورات معیشتی و زیستی با یکدیگر برقرار می‌کنند و بر پایه‌ی نوعی خرد جمعی، یک منفعت جمعی را تشکیل می‌دهند. منفعتی که کاملا ملموس، سنجش‌پذیر و در نتیجه غیرقابل چشم‌پوشی است. این یکی سویه، از جنس آرزواندیشی‌های شعارزده نیست که در مواجهه با ضرورت‌های جهان واقع آسیب ببیند. اگر کسی توانست به دلیل فشارهای سیاسی و اجتماعی گرسنگی را فراموش کند، این ضرورت پیوند میهنی را هم می‌تواند نادیده بگیرد. آنچه مبتنی بر الزاماتی باشد که هر عقل سلیمی در تلاش برای تطابق با شرایط واقعی می‌تواند تشخیص دهد، در هر بزنگاه دشواری تنها صیقل می‌خورد و هر بار بیشتر پرداخته و تقویت می‌شود. اگر به همان شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» دقت کنیم، می‌بینیم که شور میهن‌دوستی نهفته در این شعار، آشکارا با یک عقل سلیم مصلحت‌سنج پیوند برقرار کرده که اگر در دستور کار حکومت قرار داشت اصلا کار به این بحران نمی‌کشید. یا شعار دیگر «دشمن ما همینجاست، دروغ می‌گن آمریکاست» به خوبی نشان می‌دهد که این میهن‌پرستی واقع‌گرا و شهروندی، نه تنها پیشاپیش قادر به تشخیص بحران‌های پیش‌رو است، بلکه حتی می‌تواند راه‌حل‌های عینی آن را نیز تجویز کند. حقیقتی که امروز هم نه تنها تضعیف نشده، بلکه اتفاقا دارد خودش را به حاکمان سودازده‌ هم تحمیل می‌کند. خلاصه‌ی امر آنکه، در بزنگاهی که مدت‌ها قابل پیش‌بینی بود و سرانجام از راه رسید، قطعا هزینه‌های فراوانی به کشور و مردم تحمیل می‌شود. هزینه‌هایی که در تمامی سال‌های گذشته نیز به اشکال مختلف و بر خلاف خواست و اراده‌ی جامعه به آن تحمیل شد. این‌بار اما، دست‌کم می‌توان امیدوار بود که پس از ترکیدن حباب توهمات شعاری، سایه‌ی ابرهای تیره‌ و مخرب ناسیونالیسم ضدانسانی، ضدشهروندی و به ویژه دیگری‌ستیز نیز همراه با مدعیان پرسروصدایش از سر کشور دور شود، تا آنچه باقی می‌ماند، فهمی سازنده و پیشرو از یک میهن‌دوستی انسانی و معطوف به زندگی باشد. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 55
Фото недоступнеДивитись в Telegram
سیمای ژانوسی میهن‌پرستی کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
مضحکه‌ی مدل بوم شده از ایده‌ی وحدت ملی! #A 462 ✍️ آرمان امیری @armanparian - بر اساس پژوهش‌های علمی، عامل «تنوع ژنتیکی» راز ماندگاری یک زیست‌بوم (اکوسیستم) به شمار می‌آید. در واقع پژوهش‌های پرشماری در حوزه‌های مختلف (از گرمایش زمین گرفته تا شیوع بیماری‌های همه‌گیر) نشان می‌دهد زیست‌بوم‌هایی که شامل تنوع ژنتیک گسترده‌تری باشند، در طولانی‌مدت شانس بقای بیشتری دارند. در مواجهه با تغییرات ناگهانی و یا خطرات پیش‌بینی نشده، تنوع ژنتیکی این شانس را به یک زیست‌بوم می‌دهد که دست‌کم بخشی از گونه‌های آن امکان سازگاری با وضعیت جدید را داشته باشند. از این مثال، می‌توان برای بهینه‌سازی شیوه‌ی تصمیم‌گیری در جوامع انسانی نیز استفاده کرد. جایی که «تنوع نظرات» به خوبی جایگزین «تنوع ژنتیکی» می‌شود. در یک سیستم دموکراتیک، کم‌ترین کارکرد «احزاب مخالف» همین است که با ارائه‌ی راه‌حل‌های جایگزین، همان مزیتی را برای یک سیستم حکومتی ایجاد کنند که «تنوع ژنتیک» برای یک زیست‌بوم ایجاد می‌کند. این راه‌حل‌ها، بدون تردید باید از ایده‌ها، رویکردها، مبانی نظری و حتی جهان‌نگری‌های متفاوتی هم سرچشمه بگیرند. یعنی نمی‌توان توقع داشت که مخالفان بتوانند یک دگمه‌ی جادویی در اختیار حکومت قرار دهند که با فشار دادن آن بن‌بست ایجاد شده برطرف شود، بدون اینکه هیچ یک از مبانی نظری و رویکردهای ایدئولوژیک دستخوش تحول شوند! این روزها که به بهانه‌ی نیاز دوباره به «وحدت ملی» پای چهره‌های مطرودی همچون عطاءالله مهاجرانی به صدا و سیما باز شده، به نظرم می‌رسد که حتی ایده‌های درست نظری هم چطور در فهم یک رژیم ایدئولوژی‌زده قلب می‌شوند و نه تنها کارکرد خودشان را از دست می‌دهند، بلکه اتفاقا به یک آسیب دوچندان بدل می‌شوند. ایده‌ی «وحدت ملی» تنها از آن جهت می‌تواند مفید باشد که حکومت دایره‌ی شمول خودش را به سمت نگرش‌های متنوع‌تری گسترش دهد. یعنی فرصتی استثنایی برای حکومتی که به دلیل سرکوب دموکراسی و آزادی بیان، پیشتر تنوع نظرات را در خودش محدود کرده، اما به دلیل شرایط اضطراری می‌خواهد با طرح «وحدت ملی» این ضعف را جبران کند. اما همین ایده‌ی منطقی، در دل رژیمی که به استبداد و تک‌صدایی معتاد شده، کارکردی وارونه پیدا می‌کند و به شکل نابودی و سرکوب مضاعف تمامی نگرش‌های متفاوت در می‌آید. در واقع، نسخه‌ی بومی‌سازی شده‌ی «وحدت ملی»، به جای اینکه در راستای «چند صدایی» گامی بردارد، به دعوت‌نامه‌ای بدل شده برای «تواب‌سازی»! رویکرد حکومت را هم اگر نادیده بگیریم، جای تعجب از آن جریانات سیاسی است که در ظاهر خودشان را منتقد حکومت می‌دانند، اما در فقره‌ی اخیر با مبانی و پیش‌فرض‌هایی وارد گود شده‌اند که دقیقا تکرار همان مبانی بحران‌ساز حکومت است! این گروه‌ها شاید هم به واقع در حوزه‌های دیگری همچون حجاب و پوشش و مواردی اجتماعی با حکومت اختلاف نظر داشته باشند، اما موضوعی که امروز کشور را به بحران جنگ کشانده مبتنی بر رویکردی در روابط بین‌الملل، و نوع خاصی از نگرش دیگری‌ستیز است که تمام جهان غرب را به چشم دشمنان بالذات و هویتی «کشور» (و نه رژیم) ما قلمداد می‌کنند. بر فرض هم که ادعا و روایت این گروه درست باشد، معلوم نیست اضافه شدن‌شان به صفوف به هم فشرده‌ی غرب‌ستیزان درون حکومت قرار است چه کمکی به مملکت بکند! (شاید هم ایده‌ زده‌اند که با افزودن به خیل متملقان و چاپلوسان و مجیزگویان حکومت، صورت حساب سفره‌ی انقلاب را سنگین‌تر از پیش کنند تا این قایق به گل نشده زودتر غرق شود! الله اعلم) به هر روی، من گمان می‌کنم اگر قرار باشد از تکرار قریب‌الوقوع جنگی اجتناب کنیم که این‌بار ده‌ها مرتبه‌ ویرانگرتر خواهد بود، راه‌حل مساله به قدری واضح و آشکار است که مثل یک فیل در وسط اتاق نشسته. فهرست جزییات‌ش هم چندین سال پیش از طرف دولت آمریکا به صورتی کاملا مشخص و مدون پیشنهاد شده بود. تصمیماتی بسیار ساده، صریح و سرراست که اتفاقا با منافع ملی (و نه جنون ایدئولوژیک حکومتی) ما هم سازگاری دارد. آنچه نیروهای منتقد وضعیت و نگران از فرجام کار می‌توانستند انجام دهند تشکیل یک جبهه‌ی متحد بود برای اعمال فشار به حکومت که این تصمیم سخت را بگیرد و جام زهر را بنوشد. اینکه چرا چنین جبهه‌ای شکل نگرفت؟ به نظرم پرسشی است که آیندگان باید در موردش پژوهش کنند. احتمالا در وضعیتی که تمام این منتقدان نمایشی و گعده‌ای که بجز امضای بیانیه برای اثبات وفاداری خود در حلقه‌های هویتی‌شان کاری بلد نیستند به زباله‌دان تاریخ سپرده شده باشند! کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» . https://t.me/divanesara/1818
Показати все...
👍 67
Фото недоступнеДивитись в Telegram
مضحکه‌ی مدل بوم شده از ایده‌ی وحدت ملی! کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
آی دزد! آی دزد! #A 461 ✍️ آرمان امیری @armanparian - در آستانه‌ی انتخابات سال گذشته یادداشتی نوشتم تا به صورت فهرست‌وار دلایل رای ندادن خودم را ثبت کنم. ۸ استدلال مشخص در زمینه‌های مختلف که حالا یکی‌اش می‌تواند موضوع بحث روز باشد. استدلال سوم صریح و بی‌نیاز از توضیح است:
۳- در عرصه‌ی روابط بین‌الملل، کشور ما در یکی از خطرناک‌ترین وضعیت‌های تاریخی خودش قرار گرفته و مواجهه‌ای تمام عیار با اسرائیل و تمامی هم‌پیمانان قدرتمندش بسیار قریب‌الوقوع است. آنچه ما را در معرض این خطر بزرگ قرار داده همان رویکرد کلان حکومت، و تداوم نگرش نظامی در عرصه‌ی بین‌الملل است. سخن گفتن از برجام و تقلیل مساله‌ی این بحران به ماجرای پرونده‌ی هسته‌ای یک آدرس غلط بزرگ است. اگر نیروهای نظامی تنش‌ها در منطقه را متوقف نکنند، جنگ بسیار زودتر از آنکه تصورش را بکنید از راه می‌رسد. هیچ دولتی اختیار تغییر چنین رویکردی را ندارد و امثال محمدجواد ظریف تنها برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر عوامل آشکار جنگ به صحنه احضار می‌شوند. حتی برای پرهیز از جنگ هم باید از این صحنه‌آرایی دروغین فاصله گرفت.
امروز فقط کافی است به روند طی شده طی این یک سال گذشته فکر کنیم و ببینیم که این پیش‌بینی با جزئیات و مسیری که ترسیم کرده بود محقق شد یا نه. من با سابقه‌ شناخت نزدیکی که از جریان دارم، یک سر سوزن تردید نداشتم که درست به مانند همان تبلیغات انتخاباتی‌شان، اصلاح‌طلبان در مورد ریشه‌های بحران بین‌المللی به جامعه «دروغ» می‌گویند. و از آن بدتر، برای اثبات «خودی» بودن خودشان به رژیم، گاه از پاپ هم کاتولیک‌تر می‌شوند. البته لزوما هم نمی‌تواند تعبیر «کاسه‌ی داغ‌تر از آش» را در مورد همه‌شان به کار برد چرا که سبقه‌ی غرب‌ستیزی و حسرت و رویای نابودی اسرائیل که در چپ‌گرایی اغلب اصلاح‌طلبان ریشه دارد، از همان ابتدای انقلاب هم به مراتب افراطی‌تر از رقبای محاظه‌کار و اصول‌گرایشان بود. طرفه آنکه حتی بعد از حملات ۷ اکتبر، صدا و سیما برای برگزاری یک نمایش مناطره، در مقابل «صادق زیباکلام» که مخالف سیاست‌های اسرائیل‌ستیزی بود، نیازی نداشت امثال حسین شریعتمداری یا رائفی‌پور را دعوت کند. مسوولیت خطیر دفاع از مظلومان غزه همراه با پیش‌بینی‌های درخشانی در مورد سقوط قریب‌الوقوع اسرائیل بر دوش «ماشالله شمس‌الواعظین» گذاشته شد. (البته باید انصاف بدهیم که مسوولین صدا و سیما کمی هم تخفیف دادند، چون اگر به جای جناب شمس‌الواعظین، مثلا دکتر علی‌رضا رجایی را روی خط می‌آوردند، ممکن بود در طول برنامه از شدت هیجان کار دست خودش بدهد. اکبر گنجی را هم احتمالا محض رعایت حداقلی از شئونات اخلاقی دعوت نکردند!!) شانه خالی کردن اصلاح‌طلبان از پذیرش مسوولیت سقوط کشور در چاه جنگ تنها می‌تواند به دو معنا باشد: نخست اینکه ادعا کنند که جنگ همان یک سال پیش قطعی شده بود و طی یک سال گذشته، «هر اتفاقی» و «هر تغییری» هم که در کشور ما رخ می‌داد، ولو انقلاب و سرنگونی رژیم، ولو پذیرش تمامی شروط آمریکا و اروپا، و حتی پذیرش رسمیت اسراییل و توقف برنامه‌ی هسته‌ای و موشکی، باز هم اسرائیل به ایران حمله می‌کرد. در این صورت باید گفت که پس چرا یک سال پیش به مردم دروغ گفتید و آدرس غلط دادید؟ چرا رقیب انتخاباتی خودتان را متهم کردید؟ حداقل این یک سال را صرف ساخت سنگر برای مردم می‌کردید که اینقدر مفتضحانه شهروندان کشور را مقابل تهاجم خارجی بی‌دفاع رها نکنید. حالت دوم، همان توجیه همیشگی و مورد علاقه‌ی اصلاح‌طلبان است: «ما می‌خواستیم جلوی جنگ را بگیریم، اما نگذاشتند»! که این یکی عذر بدتر از گناه است. چون اولا چه اولویتی بالاتر از جلوگیری از کشتار مردم داشتید که در ملاحظه‌ی آن هدفی به این مهمی را کنار گذاشتید؟ دوم اینکه چرا وقتی فهمیدید اجازه‌ی جلوگیری از جنگ را به شما نمی‌دهند مساله را به مردم نگفتید؟ چرا هشدار ندادید؟ چرا استعفا ندادید؟ و از همه بدتر، چرا امروز علم «آی دزد آی دزد» بلند کرده‌اید و به همه‌ اتهام می‌زنید اما یک کلمه از آن عامل اصلی که جلوی‌تان را گرفت یادی نمی‌کنید؟ این بحث را به اندازه کافی می‌شود بسط و گسترش داد. البته نه تا زمانی که حضرات اصلاح‌طلب از تن دادن به گفتگو شانه خالی می‌کنند و با بازگشت به تنظیمات اولیه‌ و انقلابی‌شان ایجاد امواج ارعاب و خفقان و سرکوب منتقدان را در دستور کار قرار داده‌اند. اینجا به عنوان پایان‌بندی، فقط می‌خواهم گفتگوی بسیار مفید و شجاعانه‌ی «دکتر مهدی کاظمی زمهریر» را پیشنهاد کنم (از اینجا+ بشنوید) که به خوبی تشریح می‌کنند چرا اصلاح‌طلبان، اصلی‌ترین عاملان و بانیان وضعیت فعلی هستند. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 58
گفتمان‌های انقلاب اسلامی و جنگ ایران و اسرائیل تاریخ مصاحبه: ۲ تیر ۱۴۰۴ مصاحبه‌کننده: دکتر اکبر کرمی مصاحبه‌شونده: دکتر مهدی کاظمی زمهریر @kazemizamharir موضوع مصاحبه: در این مصاحبه، به نظم گفتمانی، سیستم نهادی و رابطه میان تحولات درونی جمهوری اسلامی و ظهور جنگ پرداخته‌ام. تا حد ممکن پدیدارشناسانه ویژگی‌های سازنده سیستم جمهوری اسلامی و ارتباط میان ساختار نهادی و گفتمان‌های مختلف آن را مورد بررسی قرار داده‌ام. آیا اصلاح‌طلبان قادر به رهبری تحولات سیاسی آتی هستند؟ چرا دیالکتیک سیاست داخلی دچار تحول اساسی شده و اپوزیسیون خارج از کشور و دولت‌های خارجی به بازیگران جدی سیاسی در عرصه داخلی تبدیل شده‌اند؟ آیا مداخلات خارجی و جنگ لزوماً به زیان ایران و تداوم آن است، یا می‌تواند پیامدهای مثبتی به همراه داشته باشد؟ اصلاح‌طلبان چگونه نه تنها مانع از به تأخیر افتادن جنگ نشدند، بلکه باعث تسریع در وقوع آن گردیدند. لینک یوتیوب
Показати все...
4_5979072398517868917.mp348.91 MB
Фото недоступнеДивитись в Telegram
کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
ریشه‌های فلسفی ناسیونالیسم سمّی! #A 460 ✍️ آرمان امیری @armanparian - صحبت‌های آیسان اسلامی، «خوشبختانه» با واکنش‌های انتقادی زیادی همراه شده است. به ویژه در زمانه‌ی «پسا مهسا»، حساسیت فضای رسانه‌ای نسبت به این دست نگرش‌های زن‌ستیزانه کاملا قابل درک و ستایش‌برانگیز است؛ اما موضوع این یادداشت، وجه جنسیتی مساله نیست. ماجرای تکان‌دهنده‌ی تجاوز را من اینجا صرفا به عنوان یکی از اشکال «بی‌اخلاقی» مورد توجه قرار می‌دهم. توجه اصلی این یادداشت، به نوع استدلال یا نگرشی است که پس ذهن چنین افرادی قرار دارد. استدلالی مبتنی بر اینکه بد اخلاقی در مواجهه با «غیرایرانی / فرنگی / بیگانگان» رخ داده، در نتیجه نه تنها قابل شماتت نیست، بلکه ای بسا قابل تقدیر یا افتخار هم باشد! نمونه‌ای دیگر از همین استدلال را در اسلاید بعدی از جانب کسی خواهیم دید که بر خلاف آیسان، اتفاقا به جامعه‌ای از نخبگان ادبی، هنری و فرهنگی کشور تعلق دارد. (پارت دوم کلیپ پیوست و سخنان جناب فراستی) من تردیدی ندارم که آقای فراستی بسیار باهوش‌تر از آن است که همین استدلال‌ش را در مواجهه با ماجرای تکان‌دهنده‌ای همچون تجاوز گروهی به یک زن کره‌ای تکرار کند. قطعا هم اگر از او بپرسید که نظرش در این مورد چیست، از وقوع چنین اتفاقی اعلام انزجام خواهد کرد؛ اما آیا چنین اعلام انزجاری یک تناقض در بنیان استدلالی ایشان نیست؟ گاهی شدت شنائت یک عمل، بسیار بیشتر از نفس خود عمل در قضاوت ما اثر می‌گذارد. عجیب هم نیست. به هر حال مواجهه با یک مورد «کلاه‌برداری» را نمی‌شود با یک «قتل» یا «تجاوز» مقایسه کرد. (آیا لازم است تأکید کنم که کسب جایزه‌ی جعفر پناهی را مصداق کلاهبرداری نمی‌دانم و در اینجا دارم صرفا به دریچه‌ی استدلال فراستی اشاره می‌کنم؟) اما قضاوت در مورد شدت و ضعف یک جرم یا ناهنجاری، بحثی است در حوزه‌ی قضاوت حقوقی یا شاید هم آسیب‌شناسی اجتماعی. اگر از دریچه‌ی فلسفه‌ی اخلاق به موضوع وارد شویم، این مبنای استدلال است که اهمیت دارد، نه شدت و ضعف اتفاقی که رخ داده. به تازگی در یادداشت دیگری هم اشاره کردم که به باور من، زبان، ادبیات و منطق نگرش نخبگان اجتماعی و فرهنگی، با فاصله‌ی اندکی در تمامی اقشار جامعه رسوب می‌کند. یعنی دستگاه فکری و اخلاقی که نخبگان تولید می‌کنند، با چند واسطه و گذشت زمانی اندک در توده‌ی جامعه فراگیر می‌شود، البته نه دقیقا به همان شکلی که نخبگان مد نظر داشته‌اند: توده‌ی مخاطبان، هر استدلالی را به شیوه‌ی خودش می‌شنود و فهم می‌کند. پس وقتی فراستی‌ها در یک سطح نخبگانی استدلال می‌کنند «از اینکه می‌شود سر خارجی‌ها را کلاه گذاشت خوشحالم»، امثال آیسان اسلامی هم پیدا می‌شوند که نتیجه بگیرند: اگر ما به خارجی‌ها آسیب بزنیم، حتی مایه‌ی افتخار است! همچنان برای من قابل درک است که آقای فراستی صادقانه اعتراض کند که ابدا منظور من چنین مصداقی نبوده است؛ اما به همین میزان هم به آیسان اسلامی حق می‌دهم که در دفاع از خود بگوید من فقط از همان منطق آقای فراستی پیروی کردم! فرآیند ترجمان جمله‌ی فراستی به استدلال آیسان آنقدر پیچیده نیست که در همان نگاه نخست هم نتوان تشخیص داد گسترش منطق فراستی چه تبعات فاجعه‌باری به همراه خواهد داشت! اما تمام این مقدمات را من با هدف دیگری نوشتم. از نظر من، مسعود فراستی هم در جایگاه نخبگانی قرار ندارد که توانایی تولید ایده‌های کلان فکری و اخلاقی را داشته باشند. فراستی در بهترین حالت، به قشر «نخبگان میانی» تعلق دارد. نخبگانی که جذب یکی از ابرروایت‌های فکری می‌شوند که معمولا با پیچیدگی‌های فلسفی و تاریخی و اجتماعی بیشتری طراحی شده‌اند. ویژگی قشر نخبگان میانی همین است که از یک سو توانایی فهم این پیچیدگی‌های فکری-فلسفی را دارند، و از سوی دیگر می‌توانند با زبانی عامه‌فهم این دستگاه را در دل جامعه ترویج کرده و گسترش دهند. پس برای کشف آبشخور اصلی این دستگاه استدلالی، باید یک قدم عقب‌تر رفت و به گمان من، به یکی از آشناترین نام‌های حوزه‌ی اندیشه برخورد کرد: «سیدجواد طباطبایی»! (اشاره به پارت سوم کلیپ پیوست) برای خواندن ادامه‌ی این یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 45
01:08
Відео недоступнеДивитись в Telegram
کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
Nang.mp421.17 MB
👍 14
یک عکس و دو تصویر #A 459 ✍️ آرمان امیری @armanparian -شرح سفارشی عکس را حتما می‌دانید: «حضور چپ‌گرایان بی‌حجاب در تجمع اعتراض به جنایت‌های اسرائیل». خصلت عکس‌ها اما همین است که زیاد در قید پیوست‌های سفارشی نیستند. خودشان زبان مستقلی دارند. خط و خطوطی رمزگونه که هر ناظری می‌تواند با کمی دقت آن‌ها را بخواند و روایت دیگری به دست بدهد. برای مثال، من سر سوزنی در این تصویر احساس «تلاش برای اعتراض به جنایات اسرائیل» یا «همدلی با کودکان غزه» نمی‌بینم. این اعتراضات یا هم‌دلی‌ها را می‌شود هر روز انجام داد. در همین شبکه‌های اجتماعی، یا در همان دانشگاه، یا اصلا سر هر کوی و برزن. خیلی هم کار خوبی است. هم اعتراض به جنگ، و هم تلاش برای بیان مستقل نظرات و ایده‌هایمان، ولو آنکه دیگران با آن موافق نباشند؛ اما ما با تصویر متفاوتی طرف هستیم. وجه بارز این عکس که به آن ظرفیت بالای خبررسانی و جنجال‌سازی می‌دهد و مشخص است که آگاهانه انتخاب و حتی کادربندی شده، ایستادن در کنار نیروهایی است که همه می‌دانیم چه کاره هستند. این وجه اصلی عکس، دو تصویر دیگر را در ذهن من تداعی می‌کند: تصویر نخست، در درون کادر قرار دارد. تصویر زندانیان مفلوکی که به دنبال فرصتی می‌گردند تا به زندان‌بان خود عرض خاکساری و ارادت کنند. نرفته که به چیزی «اعتراض» کند. به ویژه به هیچ یک از اشکال و نمادهای «نظام سلطه». اگر قصد اعتراضی داشت، محل اعتراض و کانون اعتراض جای دیگری بود. رفته آن‌جا که اعلام «اتحاد» کند. (ظریفی می‌گفت «اعلام» اتحاد نیست، «یادآوری» اتحاد کهن است!) اتحاد با کی؟ دقیقا با جماعتی که از صدر تا ذیل، نماد و تجسم «سلطه» هستند. خاستگاه‌شان و کارکردشان و تصویرشان و هویت‌شان همگی در خدمت مخوف‌ترین ماشین سرکوب و سلطه است. تصویر دوم اما، بیرون از کادر عکس قرار دارد. یک تصویر به ظاهر پویا که در واکنش به انتشار عکس‌ها به جریان افتاده، اما عملا هیچ نیست بجز یک رکود و جمود ملال‌آور و تکراری که دیگر نه به تراژدی می‌ماند و نه کمدی. این تصویر دوم، تصویر انبوهی از «اعضای گلّه» است که خودشان آنجا نبوده‌اند، در حالی که به سادگی می‌توانستند باشند. برخی احتمالا خبردار نشده‌اند اما خیلی‌هایشان شاید حتی اگر دعوت هم می‌شدند نمی‌رفتند. با این حال، به محض اینکه بازی شروع شد، یعنی عکس‌ها به عرصه‌ی عمومی آمد و در کانون توجه قرار گرفت، همه‌ چیز فراموش می‌شود و واکنش‌ها شکل دستورالعمل‌های حزبی پیدا می‌کند! می‌خواهند به ما بقبولانند که عکس، صرفا نشانگر یک حضور مستقل است، در اعتراض به جنایت. اما آیا خودشان باور دارند که این یک رفتار «مستقل» و بدون تلاش برای ایجاد پیام‌های سیاسی معطوف به داخل است؟ و البته یادآور آنکه چه گروه‌هایی آماده هستند برای حذف رقبای‌شان به ماشین سرکوب حکومتی متوسل شوند و با آن همکاری کنند؟ یا برای توجیه تصویر، ارجاع می‌دهند به اعتراض فلان هنرمند در جشنواره کن! جدی؟ یعنی خودشان نمی‌دانند که معنای آن اعتراض در آن ظرف مکانی چه می‌تواند باشد؟ و چه تفاوتی هست بین کسی که در جشنواره‌های غربی به دولت‌های غربی معترض می‌شود با کسی که زیر سایه‌ی رژیم اسلامی در کنار پیاده‌نظام سرکوبش می‌ایستد؟ یا مبتذل‌تر از همه، برای ما از ضرورت «پذیرش تکثر» می‌گویند. البته هیچ ناظری در این مملکت برای اینکه بداند بخشی از جامعه مذهبی یا مثلا چادری هستند نیاز به سندسازی ندارد. اما آیا آنانکه در عکس هستند، نماینده‌های طبیعی یک جامعه‌ی مذهبی هستند؟ این حرف‌ها را شاید بتوانند به مخاطب بی‌اطلاع غربی بفروشند. اما ایرانی جماعت، کور هم که باشد، بوی مزدوری پیاده‌نظام سرکوب را از چند فرسخی استشمام می‌کند. «جامعه‌ی متکثر» آنجایی نیست که زندانی و زندان‌بان، در عین حفظ جایگاه‌شان به هم لبخند بزنند. این اسم‌ش جامعه‌ی مرده‌ای است که ذلیلانه تلاش می‌کند حقارت رقت‌انگیزی که نصیب‌ش شده را بزک کند! آیا این‌ها را نمی‌دانند؟ نمی‌دانم. «دانستن» معنای پیچیده‌ای دارد. شاید اگر به تنهایی و در خلوت خود بیندیشند، همین نتایج را بگیرند. «هر انسانی» بی‌شک قادر به فهمیدن و قضاوت کردن است، مشروط بر اینکه هنوز «انسان» باشد. یعنی فردیتی مستقل که توانایی اندیشه داشته باشند. وقتی از این فردیت خودت تهی شدی، و وقتی به یکی از «اعضای گلّه» بدل شدی، وقتی تمام هویت‌ات تعلق به فلان اردوگاه سیاسی یا ایدئولوژیک شد، دیگر نه اندیشه معنایی دارد، نه قضاوت، نه فهمیدن. تصویر دوم، تصویر همین گلّه‌های تهی شده از فردیت انسانی است که باز یک جایی زنگوله‌ای به صدا درآمده که همه بسیج شوند و سر به هم بسایند و در عرض ارادت و وابستگی به گلّه از هم گوی سبقت را بربایند. تصویر دوم، حتی به مراتب رقت‌انگیزتر از تصویر نخست است. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 68
Фото недоступнеДивитись в Telegram
کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 9
آیا ایرانیان «زبان مادری» دارند؟ #A 458 ✍️ آرمان امیری @armanparian - چندی پیش، در جریان گفتگویی با آقای سلامت، به مفهوم «چند زبانی» ایرانیان اشاره‌ای کردم. در گفتگوهای عمومی (از جمله یادداشت‌های همین صفحه) معمولا ترجیح می‌دهم که با زبانی استدلالی سخن بگویم، (و نه ارجاع به اسامی مکاتب یا فلاسفه و اندیشمندان) این شیوه، علاوه بر اینکه شیوه‌ای اصیل‌تر در حوزه‌ی اندیشه است، برای مخاطب عمومی نیز مطلب را قابل فهم‌تر می‌کند. (نتیجه‌اش را در این+ کلیپ می‌توانید ببینید) با این حال، پس از از آن گفتگو، به نتایج پژوهش‌های «شلدون پولاک» برخورد کردم که بسیار به مفهوم مورد نظر من نزدیک بود. این حسن تصادف (یا تشابه در استدلال و نتیجه‌گیری) بهانه‌ای شد که موضوع را به شکلی مدون‌تر و با تکیه به پژوهش‌های پولاک بازنویسی کنم که در این پست می‌توانید بخوانید. 📍مقدمه در سال‌های اخیر، بحث درباره «زبان مادری» در ایران به موضوعی چالش‌برانگیز تبدیل شده است. برخی منتقدان، هم‌راستا با گرایش‌های قومیت‌گرا، از ضرورت «دفاع از زبان مادری» در برابر زبان ملی، یعنی فارسی، سخن می‌گویند. دوگانه‌سازی از زبان‌های بومی در برابر زبان فارسی، سنت تاریخی ایرانیان را به نوعی اقتدارگرایی زبانی متهم می‌کند. در این روایت، دولت‌-ملت ایرانی گاه پدیده‌ای معاصر و استعماری معرفی می‌شود که با سیاست‌های تک‌زبانی، هویت‌ها، فرهنگ‌ها و زبان‌های قومی را سرکوب کرده است. این روایت‌ها، عمدتاً از دریچه‌ی شاخص‌های برآمده از تجربه‌ی جوامع اروپایی قضاوت می‌کنند، در حالی که مروری بر تاریخ ایران نشانه‌ای از جدال میان زبان‌ها نشان نمی‌دهد. تجربه تاریخی ایرانیان همواره مبتنی بر هم‌زیستی و احترام متقابل زبان‌ها بوده است، با زبان فارسی به‌عنوان پلی میانجی میان اقوام و فرهنگ‌های گوناگون. این وضعیت، که شباهت‌هایی با نظام زبانی هند پیشامدرن دارد، از چارچوب دوگانه «زبان مادری» در معنای غربی آن پیروی نمی‌کند. این یادداشت با الهام از دیدگاه‌های شلدون پولاک، پژوهشگر برجسته مطالعات آسیای جنوبی، به بررسی چندزبانگی تاریخی ایران می‌پردازد و نشان می‌دهد که مفهوم مدرن «زبان مادری» با واقعیت‌های زبانی و فرهنگی ایران هم‌خوانی ندارد. برای خواندن متن کامل یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 37
Фото недоступнеДивитись в Telegram
Показати все...
05:24
Відео недоступнеДивитись в Telegram
این کلیپ در پیوند است با یادداشت «آیا ایرانیان زبان مادری دارند؟» #A 458 کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara .
Показати все...
ZabanMadari.mp424.72 MB
👍 15
✍️ بخشی از متن کتاب «دو مقاله درباره‌ی اقتصاد اسلامی» نوشته‌ دکتر ابراهیم یزدی: 📍 «... اقتصاد اسلامی مجموعه تدابیر حکومت اسلامی است برای هدایت فعالیت های اقتصادی جامعه اسلامی در داخل و نسبت به خارج در جهت ایدئولوژی اسلام. بنابر این اقتصاد اسلامی بدون حکومت اسلامی غیر قابل تصور است.... 📍 ... نمی توان گفت که هدف نهایی اسلام از وضع قوانین اقتصادی مثلا بالا بردن سطح زندگی، رفاه عمومی و غیره است. این اهداف خود وسیله هایی هستند برای تحقق بخشیدن به ایدئولوژی اسلام». کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 28
لنینیست‌های خشونت‌پرهیز! #A 456 آرمان امیری @armanparian - برای خواندن متن کامل یادداشت «اینجا کلیک کرده» و یا از گزینه instant view استفاده کنید. بخش‌هایی از یادداشت: ✍️ علی‌رضا رجایی، در گفتگویی با استودیوی پات، (اینجا+) ضمن ارائه‌ی تحلیل مفصل خودش از شرایط کشور و نیروهای اپوزوسیون در جریان جنبش مهسا، به این پرسش اساسی پاسخ گفته است که «با چه تحلیلی از مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کرده است؟» اینجا من صرفا به اتهام «خشونتی» که ایشان به جنبش مهسا وارد کرده‌اند یک پاسخ مختصر می‌دهم. خشونتی که به نظر می‌رسد ایشان و همفکران‌شان را متقاعد کرده راه این جنبش بر خطاست؛ پس باید با بازگشت به انتخابات به تعبیر خودشان «امر سیاست به داخل ایران (یا حاکمیت؟) برگردد». ✍️ رجایی مشخصا به عنوان مصداق «خشونت‌پرهیزی» به ماجرای «عمامه‌پراکنی» اشاره دارد و در همین مورد هم از او پرسش می‌شود. در این مورد به شخصه تردید دارم که حتی مهاتما گاندی هم باور داشت که اقدام بازیگوشانه‌ی چند نوجوان که در کوچه و پس‌کوچه زیر عمامه‌ای می‌زدند و پا به فرار می‌گذاشتند خشونت‌پرهیزی یک جنبش بزرگ را نقض کرده است. چه برسد به جناب لنین که معتقد بود «پرولتاریا بدون آمادگی برای جنگ مسلحانه، بدون آگاهی از ضرورت تسلیح خود و بدون سازمان‌دهی برای این منظور، نمی‌تواند پیروز شود». (لنین، درس‌های کمون، ۱۹۰۸) ✍️ برای شفاف‌تر شدن این ارجاع غلط‌انداز، به بخشی دیگر از صحبت‌های ایشان اشاره می‌کنم که از دوست و همراه و همفکر دیگرشان جناب «لطف‌الله میثمی» نام می‌برند و از او با تعبیر یک «آدم کارآزموده» یاد می‌کنند. من اگر به جای آقای رجایی بودم، در این مورد هم کمی علایق شخصی خودم را پنهان می‌کردم! کسی که در هنگام تلاش برای ساخت بمب دست‌ساز دچار سانحه شده، نه مثال خوبی برای «خشونت‌پرهیزی» است و نه «کارآزمودگی»! (البته در این مورد به شخصه خوشحالم که ایشان اینقدر کارآزموده نبودند که کار مورد نظرشان را درست انجام بدهند) بعید است هیچ مخاطب هوشمندی دغدغه‌ی «خشونت‌پرهیزی» را از جانب بمب‌گذاران سابق و تئورسین‌های تاکتیک‌های لنینی جدی بگیریم. کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara اینستاگرام «مجمع دیوانگان» .
Показати все...
👍 73
Фото недоступнеДивитись в Telegram
لنینیست‌های خشونت‌پرهیز! #A 457 کانال «مجمع دیوانگان» @DivaneSara .
Показати все...