uk
Feedback
Khabgard | خوابگرد

Khabgard | خوابگرد

Відкрити в Telegram

برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد و مطالبِ دندان‌گیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی https://twitter.com/khabgard سایت: http://khabgard.com ایمیل: info@khabgard.com ‌‌‌

Показати більше
2025 рік у цифрахsnowflakes fon
card fon
17 373
Підписники
+1624 години
+307 днів
-8330 день
Архів дописів
02:00
Відео недоступнеДивитись в Telegram
کلیدی هم هست که با آن جهان را قفل می‌کنند...👆 شمس آقاجانی، شاعر و منتقد ادبی، در  ۵۵ سالگی بر اثر عوارض کووید لعنتی از دنیا رفت. منبع ویدئو @KhabGard
Показати все...
IMG_2380.MP46.18 MB
کاوه گوهرین، شاعر و نویسنده و پژوهشگر ادبیات، دیروز در ۶٨سالگی درگذشت. کاوه گوهرین از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران و از امضاکنندگان نامه‌ی تاریخی و مشهور «ما نویسنده‌ایم» بود که آثار بسیاری به قلم یا به کوشش او منتشر شده و آثاری هم هنوز در راه انتشار داشت. دفترهای شعر خسرو گلسرخی، ویرایش و انتشار برخی آثار صادق چوبک، دفترهای هایکو، «شاهنامه به نثر» و گزیده‌هایی از ادبیات کلاسیک فارسی از مشهورترین کارهایش بود. نامش بلند و یادش گرامی باد. @KhabGard
Показати все...
01:23
Відео недоступнеДивитись в Telegram
نامش را فریاد کن ویدئویی که انجمن خانواده‌های قربانیان پرواز ٧۵٢ در آستانه‌ی سالگرد اعتراضات #زن_زندگى_آزادى منتشر کرده است. 👆 «نامش را فریاد کن. نام او اسم رمز ماست. بگو فراموش نکردی. بگو نمی‌بخشی. ‏نامش را فریاد کن. نام‌شان را فریاد کن. نام آن‌ها که ایستاده‌اند. نام دختران و پسران شجاع ایران را. نام آن‌ها که به خاک افتادند. نام آن‌ها که گفتند نه. نام آن‌ها که در زندان‌اند. نام آن‌ها که می‌جنگند. ‏نامش را فریاد کن. این مبارزه تا سقوط دیکتاتور ادامه دارد. شنبه، ۲۵ شهریور، ۱۶ سپتامبر، به خیابان‌های جهان می‌آییم تا صدای ایران باشیم. ‏ ما نه فراموش نمی‌کنیم و نه می‌بخشیم.» منبع @KhabGard
Показати все...
IMG_2334.MP44.15 MB
00:49
Відео недоступнеДивитись в Telegram
اجرای مینا دریس برای مهدی یراحی👆 مینا دریس: در کجای جهان هنرمند را به‌خاطر بازتاب ظلم و بی‌عدالتی که در جامعه جاری است اینچنین بازداشت می‌کنند؟ #مهدی_یراحی از جنس همان جوانانی است که شرافتمندانه هشت سال برای حفظ شرافت انسانی و خاک جنگیدند. مهدی یراحی سمبل یک وجدان بیدار است. او میتوانست هرگز در این حد دغدغه‌مند نباشد که آینده‌ی هنری و اقتصادی خود را به خطر بیندازد... متن کامل در اینستاگرام دریس @KhabGard #هنر_اعتراضی
Показати все...
IMG_2326.MP42.49 MB
فراخوان جایزه‌ی داستان کوتاه «هفته» فرشته احمدی، دبیر جایزه: این جایزه‌ با هدف ارتقاء داستان فارسی و ایجاد پیوند میان نویسندگانِ فارسی‌زبانِ سراسر دنیا، فارغ از مرزها و سانسور، برگزار می‌شود. تلاش ما این است که در تمام مراحل برگزاری این جایزه شفاف عمل کنیم؛ چه در مورد منابع مالی و اسپانسرهای آن و چه در مورد داوران و نحوه‌ی داوری. 📍دریافت داستان‌ها شروع شده و فقط تا ۳۰ سپتامبر (۸ مهر ۱۴۰۲) ادامه خواهد داشت. 📍هر نویسنده فقط با یک داستان می‌تواند در این مسابقه شرکت کند. 📍داستان نباید قبلاً منتشر شده باشد و حداکثر سه هزار کلمه باشد. داوران مرحله‌ی اول: امیر احمدی آریان، رضیه انصاری، مریم رئیس دانا، مرضیه ستوده و امیرحسین یزدا‌ن‌بد داوران مرحله‌ی نهایی: شهرنوش پارسی‌پور، پرتو نوری‌علا و جواد مجابی 📍جشن پایانی جایزه‌ی داستان کوتاه «هفته» نیز اواخر نوامبر در تورنتو برگزار خواهد شد. @KhabGard 🔗 لینک فرم ارسال داستان: forms.gle/H7TQCWZX9YdDSBNn6 🔗 اطلاعات بیشتر و راه‌های تماس: https://hafteh.ca//news/3785/ .
Показати все...
Repost from TgId: 1633963758
☝️☝️☝️ پی‌دی‌افی که برای دانلود در بالای این فرسته گذاشتم کتاب «الجریمة»نجيب محفوظ شامل هشت داستان کوتاهِ این نویسنده بزرگ مصری و برنده نوبل ادبی است. داستان«جنایت»در این مجموعه ساختار پیچیده‌ای دارد؛واشکافیِ نمادهای جرم در یک جامعه است؛نجیب محفوظ در این داستان می‌خواهد نشان دهد که در یک معضل اجتماعی مانند جرم و جنایت همه‌ی افراد خواه ناخواه شریک‌اند،چه با کنش‌های مستقیم خود و چه با سکوت‌شان. در این داستان هنگام حفاری برای پی‌ریزی یک تیمارستان با جسد مقتولی مواجه می‌شوند که پس از تحقیقات مشخص می‌شود بخش شرقی و غربی آن منطقه با وجود خصومت و رقابتی که بین آنها برقرار است اما در برابر جنایتی که علیه مقتول صورت گرفته به صورت همدستانه‌ای تبانی و سکوت کرده‌اند. دادستان وقت که متوجه پیچیدگی و اطاله‌ی پرونده می‌شود تصمیم به مداخله‌ی شخصی و کشف این جنایت مرموز می‌گیرد و با لباس مبدل در آن محله به عنوان راننده تاکسی مشغول رفت و آمد می‌شود و به تدریج از صحبت‌های مسافران ساکن در منطقه متوجه جنایات متعددی می‌شودکه همه با همدستی مأموران امنیتی علیه افراد ناشناس منطقه و چپاول اموال‌شان صورت می‌گیرد. اما دادستان به ناگاه از بررسی سرنخ‌های به دست آمده دست می‌شُوید و تصمیم می‌گیرد محله را ترک کند چون ترسیده که مبادا خودش نیز قربانی جدید مأموران گردد. در زمان ترک محله بین او و افسر پلیس منطقه که هویت راننده تاکسی یا همان دادستان برایش از اول فاش شده بود محاوره‌ای رخ می‌دهد. دادستان به او می‌گوید: این همه جنایت در این ناحیه به این دلیل است که شما به وظایف خودتون عمل نمی‌کنید. افسر پلیس در پاسخ می‌گوید: وظیفه‌ی ما تأمین امنیت است نه کشف حقیقت؛ دادستان می‌گوید: آیا با نابودی عدالت می‌شود امنیت را برقرار کرد؟ و افسر در پاسخ تأکید می کند نه تنها عدالت که همه‌ی ارزش‌ها را باید در پای امنیت قربانی کرد. دادستان می‌گوید نفرین به این تفکر لعنتی تو! افسر می‌گوید: آن عدالتی که تو امیدواری محقق شود باید در امکان تحقق‌اش تردید کرد. دادستان می‌گوید: اما دیر یا زود عدالت برقرار خواهد شد. در نهایت افسر پلیس از دادستان می‌خواهد بدون آرمان‌گرایی‌های کاذب بیندیشد و به او بگوید در گزارش‌ خود چه خواهد نوشت؟ دادستان اینجا جمله‌ی طلایی‌اش را می‌گوید که: من در گزارشم می‌نویسم  که اینجا همه‌ی ارزش‌ها نابود شده‌اند اما امنیت برقرار است. • و با همین منطق است که دوگانه‌ی امنیت/عدالت به مهمترین پارادوکس سیاسی روز تبدیل می‌شود.
Показати все...
(ادامه از پست قبل) سه روز بعد از آغاز اعتراضات سال ۱۴۰۱ در ۲۹ شهریور ماه «قفس بس» را با ترانه‌ای از شهیار قنبری منتشر کرد و ۱۲ مهر «سرود زن» را که مورد استقابل قرار گرفت و بدل به یکی از سرودهای مهم جنبش «زن زندگی آزادی» شد. ۳۰ آبان ماه هم سرود-ترانه‌ی دیگری با نام «سرود زندگی» منتشر کرد. این دو سرود‌ تنها با امضای خودش منتشر شد تا شخص دیگری در معرض خطر قرار نگیرد در صورتی که کیفیت اجرای آنها نشان می‌داد که محصول فعالیت یک تیم حرفه‌ای است. البته چندی بعد اعلام شد که ترانه «سرود زن» را مونا برزویی سروده است. در سوم شهریور ۱۴۰۲ در نزدیکی سالگرد کشته‌شدن مهسا امینی «روسریتو» را منتشر کرد و در فاصله سه روز از انتشار این ترانه دستگیر شد. بر سر اینکه این ترانه کپی است، بحث‌هایی پیش آمد. گفتند که ترانه را قبلا سعید محمدی خوانده، در صورتی که پیش از محمدی این ترانه اولین بار با ممیزی کلمه «روسریتو دربیار» در آلبوم امپراتور خود یراحی منتشر شده بود.سیامک قلی‌زاده اینجا ماجرا را توضیح داده. مسیری که یراحی از «امپراتور» بودن برای فن‌هایش آغاز کردن تا تبدیل شدن به فیگور هنرمند معترض جنبش زن، زندگی، آزادی، یک کرشندو بی‌نظیر بود یک پیوستگی نه‌چندان آهسته در این روند بود که شاید تنها از یک خوزستانی حق‌طلب برمی‌آمد. از ستاره‌ای که به سادگی می‌توانست مثل بقیه ستاره‌ها در سالن‌های بزرگ پی‌درپی اجرا داشته و میلیاردی درآمد کسب کند، بدل شد به خواننده‌ی ممنوع‌الکاری که عملا درآمدش از موسیقی مسدود شد و اتفاقا درک درستش از مسئولیت اجتماعی باعث شد تعدادی ترانه‌ی خوش ساخت و با کیفیت را تولید کند. اینکه او را در حین پلی استیشن بازی کردن، دستگیر کردند هم بسیار جالب بود. یعنی او هم یکی بود مثلِ آدم‌های معمولی دیگر که کارهای عادی می‌کند و در اوقات فراغت ویدئو گیم هم بازی می‌کند. برای من این معنا را داشت که برای «آزاده» و حق‌طلب بودن، کافی است «انسان»‌ باشی. .
Показати все...
درباره مهدی یراحی؛ از خواننده‌ای شهرت‌طلب که طرفدارانش «امپراطور» صدایش می‌زدند تا ستاره‌ای که خار چشم «شر» شد نوشته امیر بهاری مهدی یراحی وقتی در اوایل دهه نود پا به عرصه موسیقی پاپ گذاشت، تلاش کرد تا تمام قواعد بازی را رعایت کند. تیتراژ خوانی در تلویزیون، رفتن به برنامه‌های سخیف تلویزیونی، ساختن صفت «امپراتور» که مخاطبانش عبارتی برای خطاب‌کردنش داشته باشند و ... یراحی قاعده بازی را بلد بود و به بهترین شکل پیش می‌رفت اما انگار چیزی در وجودش این را پس می‌زد. خیلی زود این بی‌قراری درونی اولین لگد را به بختش در جمهوری اسلامی زد. کافی بود مثل بقیه رفتار کند ولی انگار به‌شکل غریزی می‌دانست وقتی پای چنین شری درمیان است طیف خاکستری وجود ندارد. یراحی اول‌بار در سال ۱۳۹۲ توسط وزارت اطلاعات احضار شد. او در حالی که پس از انتشار آلبوم «امپراتور» در همان سال، شهرت زیادی نصیبش شده بود، در اعتراض به طرحِ انتقال آب رودخانه کارون به زاینده‌رود راهی اهواز شد و در «زنجیره انسانی برای نجات رود کارون» شرکت کرد. من چون از برنامه‌ریزی‌های تبلغاتی‌اش خبر داشتم این حرکت او هم به نظرم، حرکت برنامه‌ریزی شده در مسیر رسیدن به محبوبیت بیشتر بود. اما گذر زمان نگاه مخاطبانی چون من را تغییر داد. سال ۱۳۹۲ آخرین باری بود که یراحی تیتراژ برنامه تلویزیونی خواند. سال بعد خوزستانی‌ها هم‌چنان ترس انتقال آب کارون را داشتند. از سوی دیگر هوا ناجور آلوده بود. یراحی در اهواز کنسرت گذاشت و به شکل سمبلیک با ماسک روی صحنه رفت و به مخاطبان اجرا یک بطری آب در بدو ورود اهدا می‌شد که خب مشخص است کنایه از چه چیزی بود. سال ۹۴ ترانه‌ی خاک را در انتقاد از ریزگردها و آلودگی‌ خوزستان خواند.این اولین میخ محکم یراحی برای امثال من بود.دیگر راهش را به شکل روشن انتخاب کرده بود: دارم از سرزمین داغ دیدم از این خاک پر از پرواز میگم/ هنوزم زیر بارون گلولس دارم از غربت اهواز میگم تازه دو سال از دولت بنفش می‌گذشت و ما به چیزهایی امیدوارم بودیم که باعث می‌شد به مسیری که یراحی می‌رود چندان توجه نکنیم. شهریور سال ۹۵ یراحی به شکل سمبولیک با امکانات کامل برای حاشیه نشینان کوره‌های آجرپزی شمس‌آبادِ تهران کنسرت رایگان برگزار کرد. منطقه‌ای شرم‌اور از فرط فقر. در اسفند ماه ۹۵ در سالن برج میلاد دوباره بحران آب اهواز را پیش کشید و با طراحی یک پرفرمنس به شکل سمبلیک به وضیعت خوزستان اعتراض کرد بعد از وقوع اعتراضات دی‌ماه سال ۹۶ در نامه‌ای خطاب ريیس جمهور وقت از حق اعتراض مردم دفاع کرد و نوشت: «پای انتخاب‌تان بایستید»(روزنامه شرق) و در همین سال دوباره در جشنواره موسیقی فجر حین دریافت جایزه از وضعیت آلودگی و شدت ریزگردها در اهواز انتقاد کرد. سال ۱۳۹۷ یراحی دیگر پا به مسیری بی‌بازگشت گذاشت. اول اینکه برای همبستگی با کارگران زندانی اعتراضات شرکت ملی فولاد اهواز او و گروهش با لباس فرم این کارگران در سالن آفتاب اهواز روی صحنه رفتند و بعد هم موزیک-ویدئوی ترانه ضد جنگ «پاره سنگ» را منتشر کرد... در متن ترانه‌ی پاره سنگ مشخصا از دیر به پایان رسیدن جنگ هشت ساله انتقاد می‌شد که خب همه می‌دانیم خط قرمزی اساسی برای ج ا است. و شخصیت اصلی ویدئوی این کار هم یک نظامی با بازبند فاشیست‌هاست. چندی بعد از انتشار این ترانه خودش در فیسبوک خبر از ممنوع‌الکار شدنش داد. ارشاد رسما ممنوع شدن او را اعلام نکرد اما یراحی ۶ ماه نتوانست فعالیت کند در شهریور ۹۸ در سالگرد خودکشی دختر آبی، ترانه‌ دخترانه را منتشر کرد و نوشت: پیشکش به دختران؛ که هنوز قربانی خشونت و تعصبات بیهوده‌اند. با آرزوی فردایی عاری از جهل و دخترکُشی! بعد از اتفاقات آبان ۱۳۹۸، در کنسرتش در اهواز جسارت جدیدی به خرج داد و گفت: همان‌طور که مجموعه امنیتی می‌تواند از حوزه فرهنگ و هنر انتقاد کند، ما هم باید بتوانیم آن‌ها را نقد کنیم. ما باید بتوانیم سپاه‌پاسداران را نقد کنیم، هیچ مقامی نباید فضای مقدسی برای خودش قائل شود. ۱۲ بهمن همان سال در صفحه انیستاگرامش اعلام کرد که ممنوع‌الکار شده است. تمام اجراهای او در سرتاسر ایران لغو شد. به نظرم در این زمان تکلیف یراحی و ج ا یکسره شد. یعنی یراحی متوجه شد دیگر مجوزی در کار نخواهد بود و ارشاد هم حدس زد که یراحی دیگر درخواست مجوز نخواهد داد. بعد از اعتراضات خوزستان به بی‌آبی در تابستان ۱۴۰۰ ترانه‌ی «اهواک‌» را خواند بعد هم‌ وداع بعد از رفتن را منتشر کرد که مرثیه در سوگ کشته‌شدگان آبان ۹۸ بود. «کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه» بلافاصله به تمامی رسانه‌های مجازی دستور حذف آن را داد. (ادامه در پست بعد) .
Показати все...
03:57
Відео недоступнеДивитись в Telegram
روسریتو... #مهدی_یراحی: تقدیم به زنان آزاده‌ی سرزمینم که در خط اوّل جنبش #زن_زندگی_آزادی دلیرانه می‌درخشند. این ترانه در یوتیوب #هنر_اعتراضی @KhabGard
Показати все...
IMG_2317.MP412.02 MB
چرا «خشت و آینه» شاهکار است؟ بی‌پرده بگویم که هیچ‌گاه از شخصیت اجتماعی و همچنین سیاسی ابراهیم گلستان خوشم نیامده. در داستان‌هاش هم اغلب تلاش کرده‌ام خود نویسنده را نادیده بگیرم تا بتوانم از خلاقیت و مهارتی که به‌خصوص در «زبان» و «لحن» آن‌ها موج می‌زند، لذت ببرم. با همه‌ی این‌ها، فیلم «خشت و آینه» حکایتش دیگر است. در نگاه من، «خشت و آینه»ی ۶٠ سال پیش چنان دیگر است و چنان پیشرو و چنان کم‌نظیر و چنان اثرگذار که ترجیح می‌دهم ابراهیم گلستان را فقط با این فیلم به یاد بیاورم. @KhabGard یادداشت کوتاه زیر به‌قلم محمدحسن شهسواری را سال ١٣٨٩ در خوابگرد منتشر کرده بودم. چه «خشت و آینه» را دیده باشید چه نه، این یادداشت خواندنی است. https://telegra.ph/Golestan-08-23-3
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
لیلی گلستان در اینستاگرام خبر داد که پدرش، ابراهیم گلستان، فیلمساز و نویسنده‌ی مقیم بریتانیا، در ۱۰۱ سالگی درگذشت؛ سه‌شنبه ۳۱ مرداد، در خانه‌اش. @KhabGard
Показати все...
شبِ وزرا مژگان ایلانلو #داستان_بی_ویرایش از سفر برگشته بودم، از یک سفر فشرده و سخت که زنگ زدند بیا چند سؤال کوچک بپرسیم و برو. از همان وسط خیابان موتور گرفتم و رفتم، خسته و گرسنه و بی‌حال، با سردردی هولناک. سه مرد جوان غول‌پیکر و قبراق و سرحالی که آن‌قدر کباب و جوجه و شیر و عسل و میوه و ویتامین نوش جان کرده بودند که بر روی صندلی‌هایشان جا نمی‌شدند، بازجویی‌ام کردند، با سؤال‌های پیاپی و رگباری و ضد و نقیض و ردیف مسلسل‌وار اتهام‌ها. خدا خیر دهد به آن خانم مهربانی که آن‌جا بود و وقتی گلویم خشک می‌شد و دهانم پر می‌شد از زهر و از فرط تلخی نمی‌توانستم کلمه‌ای بگویم، یک قلپ آب می‌ریخت توی لیوان یک‌بارمصرف روی میز؛ فقط همان‌قدر که گلویم تر شود. چند ساعت طول کشید؟ فقط می‌دانم که از نفس افتادند و شب شد. گفتم نمایش فیلم دارم، الان یک جماعتی منتظر من هستند؛ دیر برو، همه‌جا خبرش می‌پیچد. خودتان دارید بحران درست می‌کنید. پوزخند زدند و تحقیر کردند و دستبند را پرت کردند روی میز و گفتند ببریدش بازداشتگاه انفرادی وزرا تاحالش جا بیاید (و لحن صدا و بدن‌شان را مخوف کردند که مثلاً بترسم). خنده‌ام گرفت. گفتم من همه‌ی بازداشتگاه‌ها را رفته بودم الا وزرا. به حق جاهای نرفته، امشب حاجتم را خواهم گرفت. و چه تجربه‌ی عجیبی بود بودن در میان زنان نازنینی که به‌اتهام کارگری جنسی بازداشت شده بودند. چه داستان‌های نابی پیدا کردم. چه زنانی... چه رنج‌هایی... چه قصه‌هایی... روزی خواهم نوشت از شب وزرا. و البته شب وزرا برای من شب نجوا با روح مهسای عزیزم بود. فردایش تا عصر دوباره بازجویی و دادگاه و قاضی و دادسرا و اوین و دستبند و مأمور و آخرش این‌که: حواسم‌ان به تو هست، تو را رصد می‌کنیم، همه جا و همه زمان. آخرش این‌که تلویزیون همان شب سریالی پخش می‌کند که بازپرس کارکشته‌اش دارد با عملیات پیچیده‌ی پلیسی و کارآگاهی رد پول‌های اختلاس‌گران را رصد می‌کند و یک صحنه اسم من هم هست؛ سند منتشر کردند: شصت میلیون تومان از مؤسسه‌ی رسانه‌های تصویری برای ساخت مستند بلند «معنای زندگی از نگاه دکتر موحد» پول دریافت کرده‌ام و فیلم ساخته‌ام وبعد هم این فیلم از خود پلت‌فرم‌های جمهوری اسلامی پخش شده. (لطفاً خودتان برای این قسمت یک موزیک متن انتخاب کنید؛ حیف است سکانس مهیج موزیک نداشته باشد.) آدم نمی‌داند بخندد، گریه کند، از این‌همه حجم بصیرت و دانایی و تدبیر و درایت که در حضرات موج می‌زند. تقصیر خودشان نیست؛ آن‌ همه مرغ و گوشت و میوه و عسل و سرشیری که نوش جان می‌کنند، یک جایی در کار مغزشان اخلال ایجاد می‌کند. آخرین روز مرداد ١۴٠٢ @KhabGard اینستاگرام مژگان ایلانلو .
Показати все...
بیچاره گل‌بی‌بی! هرقدر هم که با نمونه‌های بی‌شمار و انواع سانسور در جمهوری اسلامی آشنا باشی، باز هم مورد عجیب‌تری برای رو کردن دارد. . موردی که تازگی از طریق یک توئیت با آن مواجه شدم، نه فقط حذف کلمه‌ها که تحریف آشکار و عمیق یک واقعیت، در شمارگان میلیونی یک کتاب درسی، آن هم در بازنشر از کتابی است که سال‌هاست خودِ نظام آن را به چاپ حدود هفتادم رسانده است. «حکایت زمستان» کتاب خاطرات یک اسیر ایرانی بازگشته از عراق است که سعید عاکف (مصاحبه‌کننده و مؤلف کتاب) آن را در نشر خودش «ملک اعظم» منتشر کرده است؛ از ناشرانی که نه‌تنها بیت «آقا» که خودِ «آقا» هم دست نوازش (تو بخوان چاپ پشت چاپ) بر سرش داشته و کشیده است. این کتاب که حدس می‌زنم الان به چاپ هفتادم رسیده باشد و هر چاپش سه هزار نسخه بوده، خاطرات تلخ و شیرین اما «واقعی» یک اسیر جنگی ایرانی در زندان‌های عراق است. #سانسور در جمهوری اسلامی یعنی این‌که نظام آقا حتا به کتاب خاطراتی هم که خودش آن را به چاپ هفتادم رسانده رحم نمی‌کند و نه تنها آن را تیغ می‌زند که از بیخ آن را تحریف می‌کند و گل‌بی‌بی، معشوقه‌ی یک رزمنده‌ی روستایی بی‌سواد، را که باعث و بانی جبهه رفتن او هم بوده، تبدیل می‌کند به مادربزرگش! این بخش از خاطرات را پایین همین فرسته در تصویر شماره‌ی یک عیناً از خود کتاب می‌خوانید. ورق بزنید و در تصویر شماره‌ی دو هم بازنویسی تیغ‌زده‌ی زیروروشده‌ی آموزش و پرورش از این خاطره را در کتاب فارسی پایه‌ی هشتم ببینید. نکته آن‌که سعید عاکف، مؤلفِ محبوب بیت و آقا، هم در این سال‌ها صداش درنیامده از این جعل حیرت‌انگیز در شمارگان میلیونی؛ لابد از هراس این‌که مبادا درز بردارد کیسه‌ی «ملک اعظم» اختصاصی‌اش که با آن به اسم «دفاع مقدس» به آلاف و الوف رسیده است. @KhabGard 👇
Показати все...
زنم سوی تو پر یا شوهرم سوی تو پر؟ عباس عبدی: یک بار شاعری در کتاب شعرش و در بیان اشتیاق خودش به معشوق گفته بود «زنم سوی تو پر». یعنی به سوی تو پر می‌زنم. ممیز [سانسورچی] خوانده بود که شاعر زن خود را به دیگران تعارف کرده است! نمونه‌ی دیگر را اخیراً آقای امرایی نوشته‌اند که «باور می‌کنید در کتاب انگیزشی روانشناسی، ارشاد اصلاحیه داده جمله‌ی "ولادیمیر پوتین اوکراین را بمباران می‌کند" حذف شود». #سانسور @KhabGard
Показати все...
Фото недоступнеДивитись в Telegram
حسین محمدی، بازیگر جوان تئاتر که یکی از بازداشتی‌های پرونده‌ی ساختگی حکومت در قتل روح‌الله عجمیان برای سرکوب اعتراضات #زن_زندگی_آزادی بود، در دادگاه تجدیدنظر به ۱۰ سال زندان در تبعید محکوم شد. در این پرونده‌ی قتل که شواهد نشان می‌داد دست‌پخت خود نیروهای امنیتی برای سرکوب بیشتر است، سید محمد حسینی و محمدمهدی کرمی بلافاصله اعدام شدند و حالا حکم دیگر بازداشتی‌ها هم تأیید شده است: حمید قره‌حسنلو ۱۵سال زندان در تبعید رضا آریا ۱۰ سال زندان در تبعید حسین محمدی ۱۰ سال زندان در تبعید مهدی محمدی ۱۰ سال زندان در تبعید آرین فرزام‌نیا (زیر ۱۸ سال) ۱۰ سال زندان محمدامین اخلاقی (زیر ۱۸ سال)، ۵ سال زندان امین مهدی شکراللهی (زیر ۱۸ سال) ۵ سال زندان فرزانه قره‌حسنلو ۵ سال زندان در تبعید شایان چارانی، (زیر ۱۸ سال) ۳ سال زندان امیرمحمد جعفری (زیر ۱۸ سال) ۳ سال زندان علی معظمی گودرزی ۳ سال زندان @KhabGard
Показати все...
الان وقتش نیست، آقای اورول! «مزرعه‌ی حیوانات» جرج اورول اولین بار ۷۸ سال پیش در همین روزها منتشر شد، دو سال پس از نگارش آن؛ زمانی که دیگر بریتانیا لازم نبود وانمود کند استالین خوب است و انتقاد مستقیم از اتحاد جماهیر شوروی شروع شده بود. با این حال، ۲۷ سال طول کشید تا پیشگفتار اورول بر این رمان هم اجازه‌ی انتشار پیدا کند؛ پیشگفتاری که به مقاله‌ی «آزادی مطبوعات» شهره است و در وصف عریانِ خودسانسوری زمانه و مصائب نشر «مزرعه‌ی حیوانات». چکیده‌ی ماجرای انتشار این رمان و پیشگفتارش را در ستون «هزار و یک قیچی» وب‌سایت «نوگام» بخوانید. 👇 https://nogaam.com/blog/1308/ این مطلب هم که سه سال پیش منتشر کرده بودم، خواندنی است:👇 «مزرعه‌ی حیوانات» چگونه جرج اورول را از فرش به عرش رساند؟ @KhabGard
Показати все...
Repost from RadioFarda
00:55
Відео недоступнеДивитись в Telegram
🔸#ماشاالله_کرمی، پدر محمدمهدی (کومار) در ویدئویی که در حساب کاربری‌ خود در اینستاگرام، روز جمعه ۲۷ مرداد منتشر کرده از پیاده‌روی حدود ۹۰ کیلومتری خود تا آرامگاه فرزندش و محمد (کیان) حسینی، خبر داده است. 🔸او می‌گوید که در این پیاده‌روی که حدود هشت ساعت به‌طول انجامیده است، «هر قدم را به عشق کیان و کومار برمی‌دارد.» 🔸محمدمهدی (کومار) کرمی و محمد حسینی، دو تن از بازداشت‌شدگان اعتراضات #زن_زندگی_آزادی بودند که در مراسم چهلم #حدیث_نجفی در آرامستان کرج دستگیر شدند و به اتهام مشارکت در کشته شدن یک نیروی عضو بسیج به «افساد فی‌الارض» محکوم و ۱۷ دی پارسال اعدام شدند. 🔸#محمدمهدی_کرمی و #محمد_حسینی تمامی اتهامات علیه خود را رد کرده بودند. 🔸اعدام این دو جوان معترض، واکنش‌های گسترده بین‌المللی را در پی داشت. @RadioFarda
Показати все...
کومار.mp414.30 MB
25:41
Відео недоступнеДивитись в Telegram
اولین مصاحبه با محمد عمرانی پس از خروج از کشور محمد عمرانی، بازیگر تئاتر و تلویزیون و رادیو، در جریان اعتراضات #زن_زندگی_آزادی با انتشار ویدئوهایی خلاقانه و منحصربه‌فرد در کنار مردم ایستاد. آقای عمرانی از پشت‌صحنه‌ی ضبط و انتشار این ویدئوها می‌گوید؛ همچنین دلایل خروجش از ایران، کار در خارج از کشور، وظیفه‌ی هنرمندان در بزنگاه‌های سیاسی و نیز نمایشی که قرار است به‌عنوان اولین فعالیت هنری در خارج از کشور روی صحنه ببرد. عمرانی: «من حق ندارم به هنرمندان داخل کشور بگویم چه کنند یا نکنند، ولی نسل من اگر می‌خواهد کاری بکند، باید از نسل جوان معترض آشکارا حمایت کند؛ دوره‌ی انتقاد و اعتراض نمادین گذشته است.» @KhabGard
Показати все...
IMG_2299.MP480.02 MB
سرکوب از راه استخدام ۱۵ هزار استاد؟ یادتان هست ماجرای بیش از سه هزار بورسیه‌‌ی غیرقانونی را که خامنه‌ای گفت رسانه‌ای شدنش «از غلط‌ترین کارها» بود؟ وزیر کشور دی ۱۴۰۱ نامه می‌نویسد به ابراهیم رئیسی که این کار مدیران وزارت علوم دولت احمدی‌نژاد «برای تغییر ساختاری محیط دانشگاه‌ها» بود، اما بخش عمده‌شان طی آن ماجرا به مشکل خوردند. وحیدی در نامه‌‌اش می‌نویسد در اعتراضات ۱۴۰۱ اساتید ناهمسو «اصلی‌ترین عامل بحران» در اعتراضات دانشگاه‌ها بودند و به همین دلیل در جلسه‌ی شورای امنیت کشور «با حضور وزیران علوم و بهداشت و رئیس دانشگاه آزاد» چنین مصوب شد: اختیارات ویژه‌ی استخدامی در نظر بگیرند برای «جذب» ۱۵ هزار نفر هیئت علمی جدید (پنج هزار نفر وزارت بهداشت و ۱۰ هزار نفر وزارت علوم). این سهمیه‌ی جذب خاص به اشکال گوناگون و «فراتر از مقررات موجود» انجام شود. وزیر کشور در انتها تأکید کرده این «طرح زیربنایی و انقلابی جهت تحول ساختاری دانشگاه‌ها» با همکاری و اهتمام جدی تمامی دستگاه‌های دولتی به‌ویژه سازمان برنامه و بودجه و سازمان اداری استخدامی محقق خواهد شد و درخواست کرده دستورات لازم صادر شود. @KhabGard
Показати все...
55704.pdf9.15 KB
18:33
Відео недоступнеДивитись в Telegram
زنده‌نام محمد اسماعیلی که امروز در ٨٩سالگی درگذشت، تنبک‌نوازی افسانه‌ای بود. حسین تهرانی و پس از او محمد اسماعیلی در تنبک همان کردند که مثلاً پایور در سنتور کرد و به مشکاتیان رسید. یا تو بگو در این زمانه کیهان کلهر با کمانچه کرد. فیلم بالا نمایش رقص «رونما» است در تالار رودکی با موسیقی ریتمیک محمد اسماعیلی. خلوت موسیقایی با هنرنمایی اسماعیلی هم اگر می‌خواهید، «گلهای تازه»ی شماره‌ی ١٠٧ را بشنوید در لینک پای همین فرسته؛ به‌خصوص قطعه‌ی «زنگ شتر» را که فرامرز پایور پیشقراولی اجرای هر پاره از آن را به انگشتان اسماعیلی سپرده بود. t.me/navaagard/120 @KhabGard
Показати все...
IMG_2292.MP457.34 MB