🇮‌🇷‌🇦‌🇳‌🇮‌🇦‌🇳‌

‏صبح روز مهاجرتم مامان یه بشقاب هندونه برام آورد توی اتاق. منم که دنبال بهونه برای گریه، وقتی دیدم هسته‌های هندونه رو برام جدا کرده نشستم زار زار گریه کردم که حالا دیگه کی برام اینطوری هسته‌ی هندونه درمیاره. Long story short این مدت اینجا تا حالا ندیدم هندونه‌ای هسته داشته باشه. Join → @akhbar_roz ☜

اگر چرایی زندگی خویش را بدانیم، با هر چگونگی‌ای خواهیم ساخت!! 👤نیچه Join → @akhbar_roz ☜

غم من چاره ندارد تو مرا دوست نداری… Join → @akhbar_roz ☜t

مادربزرگ‌ شما کدومه؟😂 Join → @akhbar_roz ☜

برگزاری مراسم شب یلدا در اقتصادی‌ترین حالت و بدون داشتن مهمون، اندازه نصف حقوق ماهانه برای قشر ضعیف هزینه داره! تو این اوضاع بدِ اقتصادی، با نمایش دادن سفره‌های رنگارنگ یلدا کاری نکنیم سرپرست خانواده، جلوی زن و بچه شرمنده‌تر بشه. ✍آرزو ترکتاز Join → @akhbar_roz ☜

صبحتون به شادی Join → @akhbar_roz ☜

زمستون شده ... خودم هیچی، یه حال و خبر از این بوته اقاقی بگیر ... Join → @akhbar_roz ☜

🚀 یه معامله پر سود رو همین الان تجربه کن! 🚀 ✅ خرید و فروش انواع ارز با بهترین قیمت ✅ تحویل ارز نقدی درب منزل، کاملاً رایگان! ✅ انجام حواله سوئیفت و پرداخت شهریه دانشگاه‌ها بدون دردسر 📩 برای سفارش همین حالا پیام بده! شهرستان قشم.درگهان.خیابان بازار.پلاک صفر.مجتمع زمرد.F56.واحد 89 کانال تلگرام ما https://t.me/khangah_exchengee سایت رسمی صرافی خانگاه https://www.sarafikhangah.com/ اینستاگرام ما https://www.instagram.com/khangah_exchange?igsh=MXA2OTltamc5NTg2aQ واتساپ                       09175915343

اصلا یک عمر زندگی کردم که آخرش برسم به تو ... Join → @akhbar_roz ☜

شب عمیق‌تر شد و خیابان‌های پوشیده از برف، همچنان ساکت و بی‌صدا بودند. مرد در خانه تنها نشست و به دیوار خیره شد، جایی که سایه‌ها آرام‌آرام به شکل‌های نامفهوم درمی‌آمدند و دوباره محو می‌شدند. او دیگر به دستورها و تهدیدها توجهی نمی‌کرد. انتخابش را کرده بود، اما این انتخاب نه پایان، نه شروع؛ فقط لحظه‌ای بود که در آن می‌توانست بگوید: «من هنوز زنده‌ام، اما فقط برای خودم.» و در همان سکوت، صدای بارش برف و سکوت خیابان‌ها، چیزی شبیه آرامش و اضطراب همزمان را در دلش ایجاد کرد. 📚 دختر چشم‌بنفش 👤 محمد عابدی Join → @akhbar_roz ☜

بعضی‌ها بوی نان می‌دهند، کنارشان که باشی، بودن‌شان را که نفس بکشی، اشتهایت را برمی‌انگیزند برای ادامه زندگی! بعضی‌ها هم بوی خاک نم‌خورده می‌دهند، بوی امنیت! بوی روزهای کودکی‌، بویی که هر از گاهی دوست‌ داری بپیچد توی لحظه‌هایت و برای چند ثانیه‌ای از دغدغه‌های نامرد زندگی دور کند! خیلی‌ها هم بوی هلوی تازه می‌دهند ... هلویی که هنوز در بالاترین شاخه درخت مانده تا دست تو برای چیدنش دراز شود، بوی هلویی که جان تازه می‌بخشد به چشم‌هایت، به روزگارت! بوی قشنگ هلوی تازه در بالاترین شاخه درخت حال دلت را خوب خوب می‌کند! تو اما، اگر به دیدنم آمدی چند دانه کوچک قهوه درون جیب‌های پیراهن چهارخانه‌ات بگذار ... درست توی جیبی که روی سینه‌ات نشسته است ... بگذار گرمای تنت بوی کافه بدهد بوی قرارهای عاشقانه‌ بوی عصرهای جمعه بوی شعر بوی یک تلخی خوشایند که عجیب مستم می‌کند! 👤 فاطمه بهروزفخر Join → @akhbar_roz ☜

این شعر چه غمی توش داشت؛ ما را دلت نخواست ندانم چرا نخواست … به‌نظر من بلندترین شب سال، یلدا نیست، بلندترین شب سال شبی هست که تمام باورهات رو نسبت به یک انسان از دست می‌دی … Join → @akhbar_roz ☜

یلدا مبارکِ آن کسی است که می داند امشب بلندترین شب سال است و از فردا هم این شب، کوتاه تر نخواهد شد اما باز هم این شبِ دراز و این غصه دنباله دار را جشن می گیرد؛ چون جسارتش را دارد که حتی اگر خورشید نتابید؛ خودش بتابد هر قدر که می تواند. یلدا مبارکِ آن کسی است که قلبش همان انار تَرَک خورده ای است که تمنّای ‌رسیدن داشت، اما نرسید. همان کسی که قاچی لبخند بر اندوهش می نشانَد سرخ، تا همه باور کنند، که‌ زمستان به خندوانه ای تاب آوردنی می شود. یلدا مبارکِ کسی است که هر چله را با چله بعدی سر می کند اما نه چین به پیشانی می آورد و نه روحِ چاک چاکش را بر بندِ رختِ تماشا می اندازد. او خودش را و زمستانش را زیر کرسیِ حکایت‌های کهن گرم می کند ‌و گوش می سپارد به مادربزرگ روزگار که زندگی را و رمز و رازش را در بقچه قصه هایش پیچیده است. یلدا مبارکِ کسی است که آجیل او مشکلاتش است اما مشکل گشایی را با سرانگشت های تدبیرش، تمرین می کند. همان کسی که دهانِ تلخ ِ ایام را به نُقل و نباتِ عشق شیرین می کند و چای می نوشد در استکانِ نازکِ خاطرخواهیش تا سحر. یلدا مبارکِ کسی است که مهمانی جز تنهایی ندارد اما با همان تنهایی گل می گوید و گل می شنود و قصه می بافد و شعر سر می اندازد. یلدا مبارکِ کسی است که حافظش خداست و جهان، دیوان شعر اوست و هر وقت که تفال می زند غزلی می آید با ردیف غم مخور یلدا مبارک اوست که همیشه زمزمه می کند: ای دل غمدیده حالت بهْ شود دل بد مکن وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور 👤 عرفان نظرآهاری Join → @akhbar_roz ☜

بزرگ‌تر که شدم، توی کتاب‌های شعرم خواندم یلدا شب بی‌ستاره‌ای‌ست که عاشقان دل‌خسته در آن شب زنده‌داری و در برابر ظلمت بی‌انتها پایداری می‌کنند و در انتظار خورشید می‌مانند تا برآید و دلدارشان را با خود بیاورد ... 📚 بادبادک‌ باز 👤 خالد حسینی Join → @akhbar_roz ☜

بلندی موی سیاهت شب یلدا اشکای تو به پاکی آب چشمه ها سپیدی سینه تو برف زمستون چشمای آبی تو مثل یه دریا ... Join → @akhbar_roz ☜

با زلف تو قصه ایست ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی مشهور 👤 عبید زاکانی Join → @akhbar_roz ☜

یکی از دلائل عظمت تمدن ایران باستان وجود جشن‌های بزرگ ملّی است که نظیر آنها را در میان ملت‌های دیگر کمتر می‌توان یافت. جشن نتیجهٔ آسایش و به عبارت دیگر حُسنِ تدبیر در امور اجتماعی و فردی و بالنّتیجه نشانهٔ بزرگی کمالِ تمدنِ يك قوم است، بنابراین اگر هیچ‌گونه دلیلی برای نمایاندن کمال معنوی و مادی ایران باستان در میان نبود، همین يک دلیل می‌توانست ما را به حقایق انکار‌ناپذیری راهنمایی کند، زیرا بسیار واضح است که تا اندیشهٔ آدمی از بند سختی‌های زندگی نرهد و دل را خلوتگاهِ مهر و آسایش نیابد، هیچ‌گاه نوشخندی بر لب نتواند داشت و دست‌افشانی و پای‌کوبی که مظهرِ بارز شادمانی و نشاط است، از سرور وی حکایت نخواهد کرد، و جشن وصالی چنانکه سعدی گفت، على رغم دشمن تنگدستی و سختی فراهم نخواهد گشت. امشب به راستی شبِ ما روزِ روشن است عیدِ وصالِ دوست علی رغم دشمن است در آیین زرتشت و میان ایرانیان قدیم بیش از همهٔ مذاهب و ملل به جشن‌ها توجه شده است و از میان این جشن‌ها برخی تنها مذهبی و برخی هم مذهبی و هم ملّی بوده‌اند. (شادروان استاد ابراهیم پورداوود، انجمن ایرانشناسی، نشریهٔ دوم، بهمن ۱۳۲۴) Join → @akhbar_roz ☜

برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمد که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم Join → @akhbar_roz ☜

مرا یلداترین یلداست آن شب که در آن سینه‌ای را غم نباشد در آن یلدا حراج چشم یاران محبت باشد و ماتم نباشد ... یلداتون مبارک 🍉🍎📔 Join → @akhbar_roz ☜

کلاس آموزشی نحوه استفاده از سلاح مادران دنیا =)) Join → @akhbar_roz ☜