روانــشـناســـے زنـــدگـــــے🌙
Відкрити в Telegram
﷽ 🕊 تخصصی ترین کانال روانشناسی♥ طرح های تبلیغاتی ارزان↓ @nafis_tr66 . . استفاده ازپستها مجاز است> مهم احساس خوبیست که برجا میماند ♥ . . . . . اینستاگرام ادمین↓ https://instagram.com/_u/nafistr66 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
Показати більше2025 рік у цифрах

61 102
Підписники
-16124 години
-1 6457 днів
-5 33030 день
Архів дописів
02:31
Відео недоступнеДивитись в Telegram
💣بمب لاغری سال 2025 رونمایی شد💣
هرچی دوست داری بخور و لاغر شو
🧭رسیدن به وزن دلخواه بدون ورزش و رژیم
🧭۷ الی ۱۰ کیلو کاهش وزن تنها در یکماه
🧭دارای تاییدیه وزارت بهداشت
برای دریافت اطلاعات بیشتر و بهره مندی از تخفیف استثنایی تا پایان امشب ، همین حالا روی لینک زیر کلیک کنید.📲
https://landing.saamim.com/Hnyzq
https://landing.saamim.com/Hnyzq
4.5.Jolbak-20250801134632.mp47.43 MB
00:33
Відео недоступнеДивитись в Telegram
وقتی به پذیرش برسی خیلی آرامش بیشتری داره..
❤️| t.me/ravanshenasiravansabz ✨
🌐 instagram.com/nafistr66
video5954214665.mp42.89 MB
👌 2❤ 1
Фото недоступнеДивитись в Telegram
فیلم لو رفته از 《نرگس محمدی》
ستایش از تو بعید بود... 😂😂
دیگه ستایش رو پخش نمیکنن🔥
مشاهده بدون سانسور کامل 👉
https://t.me/+APvolZc7hX83ZmNk
#سرگذشت
#برشی_از_یک_زندگی
#صنم
#قسمت_شصتویکم
عجیب بود که من یه روزه اینجوری بدون خجالت با علی رفتار میکردم و مثل دخترهای تازه به بلوغ رسیده با نازُ غمزه عشوه میاومدم.انگار نوعروسِ تازه به حجله رفته بودم و علی تنها و اولین دامادِ قلب و جسمِ من....حقا که عشق معجزه میکنه.در کنار علی همه چیز خیلی رویایی و خوب بود اصلا غلط میکرد روزی که شروع بشه بدون علی!!!علی با مهری عین دختر نداشتش رفتار میکرد و من هر روز بیشتر از دیروز بخاطرِ انتخاب درستم به خودم میبالیدم. یه هفته گذشته بود که نزدیک ظهر در حیاط با صدای وحشتناکی باز شد از اون جایی که مهری رفته بودپیش اکرم خانوم و علی نبود در حیاط رو من نبسته بودم. شتابان بیرون از خونه رفتم که با دیدن صورت های برافروخته ی آذر،ننه سکینه،و نامزد قبلیِ علی همون دختر خاله اش و خاله اش قالب تهی کردم چنان عصبی بودن که میتونستن در عین واحد تیکه پارم کنند. رنگ صورتم پریده بود اما به سختی آب دهانم قورت دادم و خودم جمع جور کردمُ بیرون رفتم.تا نزدیکشون شدم ننه سکینه عین ببر زخمی به طرفم حمله کرد و یه سیلی سنگینی به سمت چپِ صورتم نواخت که صدای زنگش تا دو ساعت تو گوشم بود،با احساسِ گرمی خون دستی بر لبم کشیدم
و دردمند سکوت کردم، ننه سکینه تفی جلوی پام پرت کردُ غرید
- بشکنه این دست که نمک نداره، توی سلیطه، نمکِ دستمُ خوردیُ نمکدون شکستی، ای بی حیا چطور رحم به ناهید خواهرزاده ام که سه ساله پایِ علی نشسته نکردی حداقل به دخترت رحم میکردی که من نزنم لت و پارش کنم بخاطر انتقامم آذر که داغِ دلش با شنیدنِ حرفِ ننه سکینه تازه شده بود دست به کمر با چشمایی به خون نشسته جلو آمدُ گفت لعنت بهت تو چجور مادری اومدی شدی جاری دخترت!! تو یه عفریته ای تا زنده ام مادری به اسم تو ندارم حالا نوبتِ تاخت زدنِ ننه ی ناهید بود که عصبی جلو آمد و سیلی دیگه ای به سمت راست صورتم زد،انگار خنک نشده بود که دست کرد گیس های بافته شده امُ کشید و من با جیغ به دور خودش میچرخوند و میگفت
- عجوزه پیر یه مرد جوون دیدی هارشدی، تو که عاشق شوهر بودی میگفتی میدادم شوهرم صیغت کنه دیگه چرا دخترم بدبخت کردی هانننن!؟با شنیدن حرفهای کثیفشون حالم بهم خورد و نتونستم بیشتر از این تحملشون کنم سرجام ایستادم و محکم دستشُ گرفتم و پیچوندم تا با عجز موهام رها کرد و عقب رفت و شروع به هوچی گری کردمحکم ایستادم و موهای پریشونمُ به داخل چارقدم هل دادم و گفتم
– همتون از این جا برید بخصوص تو آذر نمیخام ببینمت، ننه سکینه برای مهمونی آمدی قدمت به چشم اگه برایِ دعوا آمدی بفرما بیرون ننه سکینه چشماشُ درشت کرد و گفت: دختر سلیطه تو منو از خونه ی پسرم بیرون میاندازی ؟؟!با آرامش ولی تشر گفتم اینجا خونه ی منه و قبل پسرتم داشتمش هنوز پسرت گلی به سرم نزده پس بفرما بیرون ناهید بغض کرده فریاد زد: خدا لعنتت کنه خدا کنه رو سیاه بشی و روزی تقاصِ دل شکستمُ پس بدی جادوگر بعد از اینکه حرفاش زد ننه اش دستشُ گرفت و همه بیرون رفتن،بعد رفتنشون نشستم و دستامُ جلوی صورتم گرفتمُ شروع به گریه کردم، اکرم خانوم تازه متوجه ی صدا و مشاجره شده بود به داخل حیاط آمد و با نگرانی بغلم گرفت و گفت: چی شده ننه، چرا پریشونی، لبت چی شده هان؟!با هق هق جریان رو براش تعریف کردم و گفتم: اکرم خانوم من تقصیری ندارم چند بار دست رد به سینه ی علی زدم با اینکه عاشقش بودم ولی علی واقعا دخترخالشُ نمیخواست و قبل از من گفته بود دلش رضا به ازدواجِ زوری نیست، پس چرا همه منُ به چشمِ گناهکار میبینن؟اکرم خانم با دلسوزی و مهربونیش اشک هامُ پاک کرد و بوسه ای به روی موهام زدُ گفت: دخترم نگران نباش اونا عصبی بودن آمدن حرفاشون زدنُ رفتن دیگه اینجا پیداشون نمیشه تو بچسپ به زندگیت حالا هم پاشو دستی به سر و صورتت بکش چند دقیقه دیگه شوهرت میاد آب و غذا میخواد عاا باریکلا دخترجان اکرم خانم یا علی گفت و رفت به طرف خونه ی خودش انگار فرشته ای بود در جلد انسان با همین حرف های سادهاش دلمُ آروم کرد و مثل آب روی آتیش شعلههای خشم و کینه ی درونمُ خاموش کرد.لباس عوض کردم و موهام شونه زدم و تا غذایی بار گذاشتم علی و مهری به خونه آمدن مهری از بس خوابش میامد بعد شامش فوری تو اتاق خواب خوابید، منم چای تاز دم کردم ریختمُ برای علی بردم،از سر شب تو هم بود و هی نگاهی به من میکردُ دوباره حرفش میخورد، بعد از اینکه چایشُ خورد با نگرانی و عشق ازم پرسید
- ماه صنم از سر شب هی منتظرم حرف بزنی و جار و جنجال به پا کنی اما سکوت کردی چرا گله و شکایت نمیکنی؟با تعجب گفتم: واا حرفها میزنیااا از کی شکایت کنم خوب؟!در کمال تعجب گفت از دستِ ننه و خاله ام که هر چی خواستن بهت بعد سرش پایین انداخت و شرمگین گفت: و اون صورتِ سرخ ات که هنوز جای انگشت روش باقی مونده
ادامه دارد...
t.me/ravanshenasiravansabz ✨
🌐 instagram.com/nafistr66
❤️
❤ 6👍 2😢 2
01:00
Відео недоступнеДивитись в Telegram
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇đ2
🆔 @ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730
☯ @telesmohajat
22.68 MB
❤ 1
🖥 #سریال_ایرانی « #بامداد خمار»
🎞 قسمت 4
📥 کیفیت 720p
📌 برای کسایی که در ذخیره کردن در دانلودها مشکل دارن قابل پخش در TV
https://t.me/+PAMvx-g5HM7no9_Z
🔜
bamdad.khmar-e04-720.mp4463.74 MB
❤ 2
#صنم
#قسمت_شصتم
بوسه ای روی پیشونیش کاشتم و با مهربونی گفتم: آره دخترم مهری بالا پایین پرید و من بغضمُ به سختی قورت دادم،چقدر دخترم بدون پدر ناراحتی کشیده که الان به جمله ی من دلخوش شده درب به صدا آمد چون نیمه باز گذاشته بودمش آقای جلالی و اکرم خانوم به داخل حیاط آمدن فوری پا شدم و به استقبالشون رفتم، ظهری پیش اکرم خانم رفته بودم و ازش خواستم با همسرش به عنوانِ بزرگترم در مجلسِ خواستگاری حضور داشته باشن که اکرم خانوم با مهربونی قبول کرده بود.
- سلام اکرم خانوم لطف کردین اومدین بفرمایید داخل.اکرم خانوم و آقای جلالی رو به بالای اتاق راهنمایی کردم، اکرم خانوم بقچهای به طرفم هول داد و گفت:ننه جان بیا این کلوچه های تازه و داغُ خودم برات درست کردم تا بیاری جلوی مهمون هات.از مهربونیش لبخند به لبم آمد و گفتم: ممنونم اکرم خانوم شما عین ننه ام هستین خیلی بهم لطف دارین.اکرم خانوم در حالی که مهریُ تو بغلش نوازش میکرد گفت: این چه حرفیه معلومه که من ننه اتم عزیزدلم آقای جلالی که اولین باری بود لبخندشُ میدیدم گفت: والا شما عین اولاد ما هستی حتی عزیزتر این چند وقت اگه شما نبودی ما دو تا از تنهایی دق میکردیم
بخصوص این نوه گلم مهری گرم صحبت بودیم که صدای یاالله علی و چند مرد بلند شد، مثل اینکه آمدن آقای جلالی خودش بلند شد تا به استقبالشون بره علی با چند تایی از کدخدا و ریش سفیدها و بزرگان آبادی آمده بود، دو سه تایی شونُ میشناختم این بار عموی بزرگشم اومده بودعموش رو به همه و من گفت این علی دمار از روزگار ما درآورده از بس شیدا و عاشق شماست،من وقتی دیدم بچه برادرم اینقدر شما رو دوست داره و شده فرهادِ کوه کَن دلم نیومد پا پیش نزارم و کاری براش نکنم و این شد که با بزرگان آمدیم خدمت شما اگه واقعا علیُ میخوای فکر هیچی نکن و بله رو بگو، من قبلا با علی هم حرف زدم مهری عین دخترش کنارتون زندگی میکنه و مطمئن باش علی اونقدر مرد هست حرفش حرف باشه دخترم،حالا نظرت چیه؟!سرخ شده بودم از خجالت، نگرانی و اضطراب نگاهی به چهرهی علی انداختم که پیشونیش پر از عرق های درشت شده بود و نگاهش پر از خواهش و التماس! دوباره نگاهمُ به اکرم خانوم دادم که لبخند آرام بخشی زد،کدخدا اینبار گفت خوب دخترم حرفی داری بگوبا زبونم لبمُ خیس کردم وگفتم والا من شرط خاصی ندارم جز اینکه مهریُ عین بچه خودش دوست داشته باشه و چند صباحِ دیگه سرکوفت و منتی برامون نداشته باشه،و اینکه امروز با چشم باز شرایطِ منُ ببینه و بپذیره کدخدا نگاهی به علی انداختُ گفت:خوب جوون چی میگی ؟!علی سر به زیر دستش روی چشمش گذاشتُ گفت: به دیده منت قبول میکنم و با جان و دل از مهری جان مراقبت میکنم.اکرم خانوم گفت پس مبارکتون باشه انشاالله و همه صلوات فرستادن.فردای اون روز با اکرم خانوم و علی به بازار رفتیم و خرید مختصری کردیم هر چند علی کنار گوشم میگفت فکر جیبم نباش هر چی میخوای بردار جانِ دل من کیلو کیلو که نه گونی گونی قند در دلِ لامصبم آب میشد و رنگ رخسارهام عینِ لبو به قرمزی تغییر رنگ میداد.علی حتی یه چارقد ابریشمی برای اکرم خانوم و دو دست لباس واسهی مهری گرفت و من از این که حواسش به همه چی بود خوشحال میشدم.من و علی عصر همون روز توسط کدخدا بهم محرم شدیم و عمویِ علی چند تا اسکناس به عنوان شاباش بهمون هدیه داد و بعد از خوردن غذا عازمِ روستاشون شد. حالا منو علی بهم محرم بودیم و علی دیگه شوهرم بود خدامیدونه چه حسِ خوبی داشتم،اکرم خانوم مهری رو پیش خودش برد و وقتی من مخالفت کردم آهسته زد روی شونه ام گفت .....هیس..
- ننه بزار امشب پیش من باشه خیالت از بابتش راحت سر به زیر چشمی گفتم که مهری با ذوق همراه اکرم خانوم رفت به داخل اتاق رفتم که علی رو دیدم بی قرار طول و عرضِ اتاقُ میپیمود با دیدنِ من با چشمانی چلچراغونی به طرفم آمد و بی محابا اومد کنارم حسِ امنیت،عشق و دوست داشتن رو میداد،علی با هیجان کنار گوشم گفت چه شب هایی با یادت سر به بالین گذاشتم اووف... ماه صنم تو دل و دین و ایمونمُ بردی دختر،از اون روزی که به خونمون اومدی قلبمُ واسه خودت قباله کردی اونقدر غرق خوشیم که تو مال خودم شدی حد نداره دوستت دارم خانومم.نگاهی به چشمانِ تب دارش کردم و آهسته و با ناز گفتم: منم دوستت دارم علی با اعترافِ من به آسمونها رفت و آهسته چارقدمُ از سرم برداشت وسرشُ میونِ موهام برد و گفت چه بوی خوبی میدن ماه صنم...اونشب با عشق و علاقه ی فراوان منُ علی با هم یکی شدیم صبح که بیدار شدم هنوز علی غرق در خوابِ خوش!با شیطنت طره ای از موهامُ روی بینیش کشیدم که علی با چشم بسته در گلو خندید و دلِ من براش ضعف رفت. چشماشُ باز کردو گفت
- شیطون شدی دلبر من، میدونستی به چشم من یه دختر چهارده سالهی پر ناز و غمزه ای
https://t.me/+PAMvx-g5HM7no9_Z
❤️
❤ 12🥰 1
00:08
Відео недоступнеДивитись в Telegram
مولانا میگه:
گاهی فقط #صبر کن...
همین مکث کوتاه،
روزی تو را به جایی روشنتر میرساند.
🤩
video5954214665.mp42.86 KB
❤ 5👌 2
🔮طلسم دفع بیماری🪄
💒بازگشت معشوق و بخت گشایی و رضایت خانواده💍
💵طلسم مفتاح النقود جذب ثروت و مشتری 💎
🧿باطل السحر اعظم و دفع همزاد و چشم زخم
❤️🔥زبانبند و شهوت بند در برابر خیانت❤️🔥✳️²
✅تمامی کارها با ضمانت نامه کتبی و مهر فروشگاه
🔴 لینک کانال و ارتباط با استاد
https://t.me/telesmohajat
💫گره گشایی،حاجت روایی و درمان ناباروری زوجین در سریعترین زمان
👤مشاوره رایگان با استاد سید حسینی👇seᥫ᭡
🆔 @ostad_seyed_hoseyni
☎️ 09213313730 ☯ @telesmohajat
❤ 1
⛔
پست بعدی تبلیغات است و توسط ما نه رد و نه تایید میشود:⛔
00:22
Відео недоступнеДивитись в Telegram
معدن مانتو ❤️🔥❤️🔥
بیش از ۳۰۰مدل #کت و #مانتو زمستانی شیک رسید 🥳
ارسال سریع تا درب منزل و به صورت رایگان👌😍👇
https://t.me/+HzKK_E-OE500NDJk
https://t.me/+HzKK_E-OE500NDJk
💯 #پیشنهاد_ویژه_ادمین💯
cc8ffc9f-5a5a-4531-a24e-10a85fcd6458.mp45.99 MB
Фото недоступнеДивитись в Telegram
برای اینکه خوشبخت شوید
نباید زیاده از حد به دیگران بپردازید ...
#آلبر_کامو
❤ 3
00:10
Відео недоступнеДивитись в Telegram
⚠️راز بلوری شدن اندام ها⚠️
🥵کلیپ بالا رو ببین ☝️😊
😉 تعجب کردی‼️⁉️
بلوری کردن دست و پا فقط تو ۲۰ دقیقه 🤯🤯
دیگه از تیرگی زیر بغل و زانو و نقاط حساب خجالت نکش🤩
درمان کلیه لک و مک و کک های صورت👇👇 😌
https://t.me/+Pjc2szE3ctE4NGJk
https://t.me/+Pjc2szE3ctE4NGJk
⭕️ وارد شدن تو این کانال برای هر خانومی
واجبه👍چون ازت یه 🧖🏻♀️ملکه👑 میسازه
1.14 MB
هميشه كه نميشه چيزى خواست؛
يه بارم خوشحال باشيم به خاطر چيزايى
كه داريم، مثلا نعمتی مثل سلامتی که هیچ قیمتی رو نمیشه واسش تعیین کرد...
❤ 5
01:00
Відео недоступнеДивитись в Telegram
🔹 کبد چرب، قاتل خاموش را جدی بگیرید!
❤️ تیزر بالا در مورد کبد چرب، علائم آن و موثرترین محصول کاملاً گیاهی پاکسازی آن را ببینید
❤️ جهت سفارش محصول، عدد 1 را به 3000515 پیامک بزنید
👇 فرطب، سایت خرید محصولات فران👇
😍 farteb.com
👇 نتایج مصرف کنندگان در کانال فرطب👇
😍 @farteb
Kabed Post 599-2 rip.mp43.60 MB
📌 آپدیت جدید تلگرام منتشر شد.
🔥توی این نسخه میتونید پیام هایی ک ویرایش شده و یا حتی حذف شده😳 رو ببینید❗️(بعد از نصب، از قسمت تنظیمات تلگرام، این قابلیت رو فعال کنید.)
♻️قابلیت جدید و هیجان انگیز پیداکردن افراد نزدیک به شما و امکان چت و گفتگو با ذکر فاصله با کاربر به متر و کیلومتر!
🌐نصب کنید و ازین قابلیت جدید استفاده کنید.
Telegram.apk53.53 MB
00:06
Відео недоступнеДивитись в Telegram
قسمتی از کتاب میگه:
بیشعوری ربطی به سواد ندارد. به رفتار آدم ربط دارد. حتی بعضی از بیشعورترین افراد کسانی اند که متخصص محسوب می شوند و دیگران را راهنمایی می کنند.
video5954214665.mp41.84 KB
❤ 1
