کافه تک رمان درخواست

رمان چند درجه بالاتر از غرور [جلد دوم دنیای ناآرام] نویسنده: مهدخت مرادی ژانر: عاشقانه @CaffeTakRoman2 خلاصه: بعد از چهار سال برگشتم ایران جایی که توش متولد شدم ،قد کشیدم ، عاشق شدم، ازدواج کردم و بچه دار شدم! گناه کردم و تاوان گناهم دوری و غربت بود. اما اون از حق خودش نگذشت و هم عشق خودش رو هم بچه مون رو ازم گرفت و منو به دورترین نقطه از زندگی‌اش تبعید کرد. حالا خبر دادن ازدواج کرده و من واسه این که بهش بفهمونم منم ازش دل کندم به خواستگاری بهترین و نزدیکترین رفیق‌اش جواب مثبت دادم!.. اما ای کاش این دل کندن واقعی بود... هر دوی ما توی چاه‌هایی افتاده بودیم که فقط طنابِ عشق پنهان‌امون می‌تونست مارو نجات بده. عشقی که میل به آشکار شدن نداشت... @CaffeeTakRoman 📘☕️

#دنیای_ناآرام [جلد اول]

رمان دنیای ناآرام [جلد اول] نویسنده: مهدخت مرادی ژانر: عاشقانه، کلکلی، همخونه‌ای @CaffeeTakRoman 📘☕️ خلاصه: مچ عشق بچه‌گیم و با خدمتکار بابام گرفتم! من ناخواسته توی مسیری قرار گرفتم و به کسی دل‌بستم که ممکن بود سره احساس احمقانه ی من جونش و از دست بده... ولی من عاشق و دلباخته ی اون بودم و هیچ جوره نمی‌خواستم ازش دوری کنم! @CaffeTakRoman2

با عرض سلام و روز به‌خیر. لطفاً اسم رمان یا کتابی که درخواست دارید، یا خلاصه رمانی که فراموش کردید رو کامنت کنید. 📌 عزیزان لطفاً به نکات زیر توجه کنید: • نیازی به عضو شدن در گروه نیست؛ درخواست‌ها مطابق معمول در کانال گذاشته می‌شه. • جواب تمام درخواست‌ها، پایان همون روز ساعت ۲۰‌ به بعد، توی کانال قرار می‌گیره. • جواب خلاصه‌ها در صورت پیدا شدن  با کد مشخص شده داخل کانال قرار می‌گیره. با تشکر

🌺

خلاصه‌های زیر رو بخونید و اگه اسم رمان رو می‌دونید، پی‌وی ادمین پیام بدید و همراه با کد خلاصه، اسم رمان رو بگید🌸 ID: @Nighck 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 #bd303 سلام اسم رمان یادم نیست اما خلاصه‌ش اینطوری بود که یک دختر از یک خانواده خیلی اسلامی و پولدار سر از پارتی شبانه در میاره و پلیسا میگیرنش توی همون حین با یک پسر لات و به نسبت بی پول آشنا میشه و مجبور میشه باهاش هم خونه بشه و یه‌جورایی توی همون پاسگاه عقد میکنن 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 #bd304 سلام دنبال یک رمان هستم به اسم شخصیت های ونداد و تارا پلیسی هست ونداد از خانواده ش دوره ولی بعد چند مدت برمیگرده پیش خانواده و با تارا که خواهر زنداداشش میشه آشنا میشه اسم رمان فراموش کردم 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 #bd305 سلام من به دنبال یه رمان هستم که این طوری بود یه دختر دانشجو کامپیوتر بود بعد عاشق استاد جوانش میشه استاد عاشق اونه اما اختلاف طبقاتی باعث میشه که اون دوتا نشه به هم برسن به خاطر همین دختره از پسره جدا میشه اما هنوز دلش گیر همون پسرست ولی به خاطر وضعیت مالی بدشون میره داخل یه شرکت که مامانش اونجا کار می‌کرده کار میکنه اما تهمت دزدی بهش میزنن خانواده پسره به خاطر همین حس انتقام بهش دست میده.... اگه کسی اسم رمان میدونه راهنماییم کنه ممنون میشم 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 #bd306 دختری که همه کس را در زندگی از دست داده و بدهی به کسی داره و در یک شرکت خصوصی منشی رئیس میشه حقوقش کم هست و هر آنچه در میاره، به طلبکار میده و برای سرولباس خریدن پولی نداره و مورد تمسخر رئیس هست و کار زیادی هم رئیس مغرور و بد اخلاق از دخترک می کشه و یادم نیست که چرا این دو وادار به ازدواج با هم میشوند دخترک احساس خوبی داده اما رئیس بعد از ازدواج روی دیگری به دختر نشون داده و اورا مورد تمسخر و اذیت قرار میده

❤️

گذر قصر (نجیب محفوظ) https://t.me/caffetakroman2/83503 دزد و سگ ها (نجیب محفوظ) https://t.me/caffetakroman2/21529 عموزاده به درخواست نویسنده حذف شد بیمار انگلیسی 💎 چاپ اسرار آدلفو 💎 فایلی یافت نشد جلد دوم سفر در زمان عاشقی 💎 داخل سایت پارت گذاری میشه

❤️

#بچه_های_محله #بچه‌های_محله

کتاب بچه های محله نویسنده: هیوا قادر مترجم: بابک صحرانورد انتشارات: نگاه

😍

با عرض سلام و روز به‌خیر. لطفاً اسم رمان یا کتابی که درخواست دارید، یا خلاصه رمانی که فراموش کردید رو کامنت کنید. 📌 عزیزان لطفاً به نکات زیر توجه کنید: • نیازی به عضو شدن در گروه نیست؛ درخواست‌ها مطابق معمول در کانال گذاشته می‌شه. • جواب تمام درخواست‌ها، پایان همون روز ساعت ۲۰‌ به بعد، توی کانال قرار می‌گیره. • جواب خلاصه‌ها در صورت پیدا شدن  با کد مشخص شده داخل کانال قرار می‌گیره. با تشکر

تب عشق https://t.me/caffetakroman2/42201 خیانت در سایه تو https://t.me/caffetakroman2/89515 نایب یافت نشد ویرانه های مرا تو آباد کردی آنلاین و لینک باطل شده بازی ذهن دو جلد فقط موجود هست رویای پرواز فروشی

#من_سیندرلا_نیستم

رمان: #من_سیندرلا_نیستم نویسنده: #اکرم_محمدی ژانر: #عاشقانه|  #انتقامی| #خشن| #غیرتی خلاصه: دختری که بخاطر حساسیت پوستی شدید که به افتاب داشت از خانواده خود درکودکی ترد میشود وراهی، راهی میشه که اون به البرز پاکنهاد بزرگترین سرمایه گذار فرش میرسونه مردی با ظاهری خشن و سرد  آوا  والبرز دوقطب مخالف هم.