uk
Feedback
کانال حمید آصفی

کانال حمید آصفی

Відкрити в Telegram
2025 рік у цифрахsnowflakes fon
card fon
16 507
Підписники
+7224 години
+1117 днів
+53030 день
Архів дописів
نامه‌ای که سیاست ایران را تکان داد: تحلیل تازه‌ای از پیام مصطفا تاج‌زاده و چشم‌انداز گذار در ایران امروز حمید آصفی نامه‌ی تازه‌ی مصطفا تاج‌زاده از دل اوین در زمانی منتشر شده که ایران، پس از بحران‌های جنگی و داخلی، در فرسودگی عمیق سیاسی به‌سر می‌برد. جامعه در خستگی فرو رفته و امید جمعی آسیب دیده است. در چنین لحظه‌ای، این نامه فقط یک اظهار نظر سیاسی نیست؛ تلنگری به حافظه‌ی ملی و بازگرداندن بحث «گذار» به مرکز سیاست ایران است. تاج‌زاده تصویری روشن از بن‌بست کنونی ارائه می‌کند: حاکمیت نه توان حل بحران‌هایی را دارد که ساخته و نه اجازه می‌دهد نیروهای ملی و کارشناسی برای مدیریت کشور وارد عمل شوند. این جمله‌ی کلیدی، عصاره‌ی تجربه‌ی کسی است که سال‌ها در دل ساختار بوده و زبان درون قدرت را می‌شناسد. چرا حاکمیت با تاج‌زاده مشکل دارد؟ زیرا نقد او از جنس نظریه‌پردازی بیرونی نیست. نقد او از دل تجربه‌ی قدرت می‌آید؛ از سال‌ها حضور در دولت و ساختار اجرایی. همین «دانستن از نزدیک» است که حرف او را برای حاکمیت سنگین می‌کند. او می‌گوید مشکل در اشخاص نیست؛ در سازوکاری است که بحران تولید می‌کند و راه‌حل را حذف. تاج‌زاده و ایده‌ی گذار نامه‌ی او دوباره یادآوری می‌کند که «گذار» نه براندازی کور است و نه امید بستن به روزنه‌های نمایشی. گذار یعنی تکیه بر مقدورات واقعی، هماهنگی نیروهای داخل و خارج، و عبور از سیاست‌ورزی سوررئالیستی که یا همه‌چیز را براندازی می‌بیند یا به اصلاحات سطحی دل‌خوش می‌کند. ایستادن پرهزینه اما ضروری برخی می‌پرسند آیا نشانه‌رفتن مستقیم حاکمیت هزینه‌ها را بالا نمی‌برد؟ پاسخ ساده است: هزینه را نه نقد تاج‌زاده، بلکه تداوم بحران‌ها بالا برده است. نقد او برای تشدید بحران نیست؛ برای مهار آن است. او در قامت یک هشداردهنده‌ی ملی ایستاده است؛ کسی که بحران را از نزدیک تجربه کرده و می‌خواهد کشور را از چرخه‌ی خطاهای تکراری بیرون بکشد. چرا این نامه مهم است؟ زیرا در لحظه‌ای آمده که جامعه از رادیکالیسم خسته و از محافظه‌کاری ناامید است. زیرا تحلیل می‌دهد نه شعار. زیرا به‌جای بازتولید کینه، چشم‌اندازی از امکان می‌سازد. دعوت پایانی اگر می‌خواهید این بحث را کامل و با عمق بیش‌تر بشنوید، و اگر به یک نگاه ملی، آرام و آینده‌محور نیاز دارید— با احترام و فروتنی از شما دعوت می‌کنم گفت‌وگوی یک‌ساعته را در یوتیوب ببینید و اگر پسندیدید، عضو کانال شوید: https://youtu.be/rK1NiCJu_PA?si=1GSNihgoILBHGJk2
Показати все...
👍 76 38👏 4👎 2
از «شایسته نیست» تا «رها نخواهد شد»؛ وقتی نظام یک‌صدا نیست و جنگ داخلی بر سر مذاکره با آمریکا بالا می‌گیرد ✍️ در فاصله چند ساعت، دو تیتر از یک خبرگزاری حکومتی کنار هم قرار گرفته‌اند؛ یکی با سخنان رهبری که اعلام می‌کند «آمریکا شایسته ارتباط با جمهوری اسلامی نیست» و دیگری با اظهارات لاریجانی که می‌گوید «ایران مذاکرات واقعی را رها نکرده و نخواهد کرد». این‌ها اختلاف‌نظر ساده نیستند؛ نشانه یک شکاف ساختاری در جایی‌اند که قدرت باید یکپارچه سخن بگوید اما از درون فرسوده و بی‌استراتژی شده است و به جای حکمرانی، صرفاً بحران‌ها را لحظه‌ای مدیریت می‌کند. این وضعیت گاهی چنان عجیب است که گویی در یک خانواده، پدر می‌گوید «ما هرگز تلویزیون ماهواره نمی‌خریم» و همان لحظه فرزند ارشد با کنترل در دست می‌گوید «کانال عوض نکن، کیفیتش خوبه!». ✍️ وقتی رأس هرم سیاسی می‌گوید «شایعه پیام به آمریکا دروغ محض است»، یعنی قصد دارد تمام رفت‌وآمدهای پشت‌پرده را انکار کند. اما بحران اصلی این‌جاست که همین ساختار از یک سو نیاز حیاتی به مذاکره دارد و از سوی دیگر برای حفظ ظاهر ایدئولوژیک خود مجبور به تکذیب است. این تناقض، محصول اختلاف سلیقه نیست؛ نشانه حکومتی است که توان گفتن حقیقت را ندارد، زیرا حقیقت مترادف با اعتراف به ضعف است. طنز تلخش این است که نظام با آمریکا مثل همان دانشجویی رفتار می‌کند که روز امتحان با جدیت می‌گوید «من اصلاً نخوندم»، اما نگاهی به جزوه‌های تا نصفه پاره و خط‌خطی داخل کیفش همه‌چیز را لو می‌دهد. ✍️ لاریجانی با سخن خود واقعیت را آشکار می‌کند. او می‌داند نظام، چه در قالب مذاکرات محرمانه در عمان و چه از طریق واسطه‌های منطقه‌ای، هیچ‌گاه میز گفت‌وگو را ترک نکرده است. کشوری که اقتصادش زیر بار تحریم‌ها خرد شده و ارزش پول ملی‌اش در سراشیبی سقوط است، امکان ترک مذاکره را ندارد. آنچه کنار گذاشته شده، تنها صداقت با مردم است. مضحک‌ترین بخش ماجرا آن‌جاست که تکذیب‌کنندگان مذاکرات، معمولاً همان‌هایی‌اند که وقتی قیمت دلار بالا می‌رود، با چنان اضطرابی درباره آینده توافق حرف می‌زنند که انگار خودشان هم باور دارند تکذیب‌ها فقط کارکرد تزئینی دارد. ✍️ این دو تیتر کنار هم سند یک وضعیت خطرناک‌اند: حکومتی که توان گفتن راست را ندارد و ساختار قدرتی که حتی با خود نیز به توافق نمی‌رسد. حاصل این دوگانگی، سردرگمی دائمی در سیاست خارجی و افزایش هزینه‌های امنیتی و اقتصادی برای کشور است. این شکاف گفتاری، نه یک تفاوت خبری، بلکه آدرس بحران عمیق‌تری است که سیاست، اقتصاد و آینده ایران را چندپاره کرده است. کشور امروز شبیه اتوبوسی است که راننده از میکروفون اعلام می‌کند «ما مستقیم می‌رویم» اما شاگرد داخل اتوبوس داد می‌زند «پیچ بعدی بپیچ، پلیس جلوست!». ✍️ تناقض میان «شایسته نبودن آمریکا برای رابطه» و «رها نکردن مذاکرات» حامل یک پیام روشن است: حکومتی که در پشت‌پرده به آمریکا نیاز دارد اما در عرصه عمومی از بیان آن شرم می‌کند، نه امکان خروج از بن‌بست دارد و نه توان ساختن راهی تازه. این ناپایداری، کشور را میان دو لحن و دو اراده معلق نگه داشته و در این میان، مردم ایران بیشترین هزینه را می‌پردازند. گاهی به‌نظر می‌رسد جمهوری اسلامی می‌خواهد هم نقش دشمن آمریکا را بازی کند، هم نقش شریک مذاکره؛ نتیجه هم شبیه بازیگری است که وسط فیلم یادش رفته نقش‌اش چه بوده، اما صحنه را ترک نمی‌کند. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
68👍 38👏 10👌 3👎 1🤝 1
خاموشی بلبل گیلان؛ صدایی که باران را روایت می‌کرد. ناصر مسعودی رفت… ✍️ درگذشت ناصر مسعودی، تنها خاموشی یک صدا نیست؛ پایان یکی از نجیب‌ترین فصل‌های موسیقی نواحی ایران است. «بلبل گیلان»، هنرمندی که آوازش بوی باران، مه و شالی‌زارهای شمال را با خود داشت، بامداد پنجشنبه در سن ۹۰ سالگی در رشت چشم از جهان فروبست و گیلان را در سوگی عمیق فرو برد. ✍️ مسعودی از معدود خوانندگانی بود که موسیقی گیلکی را نه‌فقط اجرا، که روایت می‌کرد. صدای او ادامهٔ سنتی بود که در آن، آواز با زندگی روزمره‌ی مردم گره خورده: روایتِ رنج و شادی، عشق‌های محلی، باران‌های ناگهانی و غمی لطیف که در زندگی مردم شمال جاری است. هر تحریر او یادآور نسیمی بود که از دل جنگل‌های همیشه‌سبز عبور می‌کند و هر جملهٔ آوازی‌اش طعم خاک نمناک و زندگی صمیمانهٔ گیلانی را در ذهن شنونده زنده می‌کرد. ✍️ در روزگاری که موسیقی محلی، زیر فشار تجاری‌سازی و هیاهوی موسیقی غالب، به حاشیه می‌رفت، مسعودی صبور و استوار ماند. او موسیقی گیلکی را نه‌ به موزه سپرد و نه به نوستالژی تقلیل داد؛ بلکه آن را زنده، معتبر و قابل‌شنیدن برای نسل‌های تازه نگه داشت. آثار او، چه عاشقانه‌های آهنگین و چه نغمه‌های پرشور محلی، بخشی از حافظهٔ مشترک ایرانیان شد؛ حافظه‌ای که اکنون با نام او گره خورده است. ✍️ مسعودی تنها یک خواننده یا آهنگساز نبود؛ نگهبان یک فرهنگ بود. نگهبان زبانی که آرام‌آرام در هیاهوی زندگی نوین کم‌رنگ می‌شود و پاسدار ترانه‌هایی که زمانی در حیاط خانه‌های رشتی و انزلی در غروب‌های بارانی زمزمه می‌شد. او برای گیلان فقط یک هنرمند نبود، یک نشانه بود: نشانهٔ وقار، صداقت و صدایی که از دل مردم آمده بود و به دل مردم هم نشست. ✍️ اکنون که «بلبل گیلان» پر کشیده، سکوتی سنگین در جنگل‌ها و باران‌های شمال حس می‌شود. اما میراث او، زنده‌تر از همیشه باقی مانده است. صدایی که باران را روایت می‌کرد، خاموش شده؛ اما پژواک آن همچنان در رگ‌های موسیقی ایران جاری است. ✍️ یادش گرامی، نامش ماندگار، و صدایش تا همیشه بخشی از روح گیلان. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
142🕊 18👍 7👌 6👏 5
وقتی آیت الله عظما مکارم شیرازی استغفار را راه‌حل می‌داند یعنی هنوز قرار نیست کسی مسئولیت بپذیرد ✍️ در فضای سیاسی و اجتماعی امروز ایران، هر بار که ساختار قدرت در برابر پرسش‌های واقعی و مطالبات روشن مردم قرار می‌گیرد، پناه بردن به مفاهیم کلی و بی‌هزینه مذهبی راه فرار همیشگی‌اش می‌شود. این‌بار آیت‌الله مکارم شیرازی فرموده‌اند «استغفار مایه نزول برکات الهی می‌شود»؛ جمله‌ای که شاید در منبرهای قرن‌ها پیش تناسبی داشت، اما در کشوری که با بحران مدیریت، فساد ساختاری و انباشت بی‌اعتمادی دست‌وپنجه نرم می‌کند، بیشتر شبیه پرده‌دود است تا راه‌حل. ✍️ مشکل اصلی ایران کمبود استغفار مردم نیست؛ کمبود مسئولیت‌پذیری حاکمان است. کشور نه به دلیل کم‌ذکری یا کم‌دعایی، بلکه به دلیل سوء‌مدیریت نظام‌مند، تصمیم‌گیری‌های ایدئولوژیک و اصرار بر خطاهای تکراری از ریل توسعه خارج شده است. وقتی نهادی از پاسخ‌گویی فرار می‌کند، معمولاً به سمت ساختن یک «علت ماورایی» می‌رود تا علت‌های زمینی دیده نشود. برکت هم – اگر قرار باشد معنایی واقعی داشته باشد – نه با استغفار، بلکه با عقلانیت، شفافیت، صلح خارجی، آشتی ملی و پایان دادن به سیاست‌های تخریبی بازمی‌گردد. ✍️ در چنین شرایطی توصیه به «استغفار» چیزی نیست جز انتقال بار مسئولیت از حکومت به مردم؛ انگار که مردم مقصر تورم، انزوای بین‌المللی، فرار نخبگان و فروپاشی صندوق‌های بازنشستگی‌اند. این همان مکانیزم همیشگی است: بحران محصول ساختار است، اما باید طوری روایت شود که خطای مردم جلوه کند و نه خطای صاحبان قدرت. عده‌ای می‌گویند «برکات» از آسمان قطع شده؛ اما واقعیت این است که زمین را خود حاکمان خراب کرده‌اند. (اگر استغفار واقعاً جواب می‌داد، الان باید ما وسط گل و بلبل زندگی کنیم، نه وسط تورم، تحریم و اختلاس! پس یا برکات از آسمون سر راه ما نمی‌افته یا ما اصلاً بلد نیستیم استغفار کنیم!) ✍️ در نهایت، مشکل جامعه‌ای که گرفتار سوءمدیریت، فساد و انحصارطلبی است، نه با استغفار درمان می‌شود و نه با موعظه. برکت، امنیت و امید زمانی بازمی‌گردند که مسیر تصمیم‌گیری‌های کلان کشور از انحصار خارج شود، دولت از سایه‌های امنیتی رها شود و مردم در مدیریت سرنوشت خود شریک شوند. تا وقتی ساختار از پذیرش خطای خود طفره می‌رود و وظیفه‌اش را به گردن اخلاق و معنویت مردم می‌اندازد، نه برکتی نازل می‌شود و نه گرهی باز. (به این می‌گن نسخه درمان: آیت‌الله گفته‌اند استغفار کنیم، به جای اینکه مسئولان استغفار کنند! مثلاً ما باید در برابر بی‌برنامگی‌ها استغفار کنیم که چرا برنامه نداریم!) #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👍 97 23👏 8👌 6
علی لاریجانی:| «مذاکرات باید واقعی باشد»، این یعنی چه !؟ مذاکره واقعی یک افسانه است ✍️ وقتی دبیر شورای عالی امنیت ملی می‌گوید «آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند خود را نقطه عطف هر تحول جهانی نشان دهند»، مسئله اصلاً این نیست که این گزاره درست است یا غلط؛ مسئله این است که تهران سال‌هاست در همان زمینی بازی می‌کند که واشنگتن خط‌کشی کرده است، و حالا با ژست قهرمانانه از «خودفریبی غرب» حرف می‌زند. کشوری که اقتصادش زیر فشار تحریم است، متحدان منطقه‌ای‌اش رو به فرسایش‌اند، و از لبنان تا یمن هزینه‌های نیابتی‌اش از توان جامعه ایرانی فراتر رفته، اصولاً در موقعیتی نیست که درباره «توهم آمریکا» سخنرانی کند. ✍️ ادعای «پذیرش مذاکرات واقعی» هم از همان جنس کلی‌گویی‌های فریبنده‌ای است که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی زیاد شنیده‌ایم. مذاکره واقعی یعنی پذیرش واقعیت قدرت، هزینه و پیامد. یعنی اتاق مذاکرات را از عقاید ایدئولوژیک تهی کردن و آن را با محاسبات مصلحت‌محور پر کردن. اما آن‌چه تهران «مذاکره واقعی» می‌نامد چیزی جز خواستِ تن‌ندادن به نتیجه نیست: یعنی گفتگو کنید، اما نتیجه‌ای که به من فشار بیاورد از پیش منتفی است. این نه دیپلماسی است و نه مذاکره؛ این صرفاً همان دور باطل مقاومت‌ـ‌مذاکره است. ✍️ از نظر فنی نیز ادعای «نتیجه نباید از پیش تعیین شده باشد» بیش از آن‌که اصولی باشد، گریز از مسئولیت است. هیچ مذاکره‌ای در جهان بدون خطوط قرمز و سقف و کف توافق آغاز نمی‌شود. وقتی ایران می‌گوید «از پیش تعیین شده نباشد»، معنای عملی‌اش این است که هر امتیازی که ایران باید بدهد نامشروع است و هر امتیازی که باید بگیرد «حق طبیعی». این موضع هیچ‌گاه در هیچ فرآیند دیپلماتیکی به توافق قابل اجرا منجر نشده و نخواهد شد. ✍️ جمهوری اسلامی سال‌هاست همزمان هم آمریکا را امپراتوری زوال‌یافته می‌نامد، هم برای یک توافق حداقلی در عمان پیام می‌فرستد. این تضاد، نه شجاعت سیاسی است و نه واقع‌بینی؛ بیشتر شبیه سیاست خارجیِ مبتنی بر انکار است—انکاری که قیمتش را مردم ایران با فروپاشی معیشت، انزوای مالی و سرکوب داخلی می‌پردازند. ✍️ اگر قرار است «مذاکرات واقعی» باشد، باید نخست واقعیت پذیرفته شود: ایران نمی‌تواند با مدل ایدئولوژیک‌ـ‌امنیتی اداره شود و در عین حال انتظار داشته باشد جهان آن را به‌عنوان یک بازیگر عقلانی به رسمیت بشناسد. بدون این پذیرش، هر مذاکره‌ای تصنعی است. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👍 90 20👌 5👏 4
جنگل‌ها می‌سوزند، اما دودش از کدام سو بلند می‌شود؟ ✍️ از یک‌سو آتش‌سوزی‌های جنگل‌های ایران دیگر نه حادثه‌اند و نه تصادف تلخِ تکرارشونده؛ بیشتر شبیه سناریویی‌اند که هر سال با نسخه‌ای تازه به صحنه بازمی‌گردد. جنگل می‌سوزد، مسئولان توضیح تکراری می‌دهند، مردم گلایه می‌کنند، و بعد همه‌چیز در سکوت مدفون می‌شود تا نوبت بعد. اما این‌بار پرسش جدی‌تر از همیشه است: چه کسی از سوختن جنگل سود می‌برد؟ ✍️ از یک‌سو نشانه‌ها به‌وضوح به سمت مافیای ساخت‌وساز اشاره می‌کنند. همان شبکه‌ای که طی دو دهه گذشته میلیون‌ها متر از اراضی جنگلی و مراتع را به ویلا، سوله، مجتمع یا «اقامتگاه گردشگری» تبدیل کرده و به نام رونق، نابودی را توجیه کرده است. وقتی جایی آتش می‌گیرد، در بسیاری از موارد بعد از مدتی عجیب‌وغریب، مجوز تغییر کاربری صادر می‌شود. زمین سوخته، بهترین بستر برای ساختن است. گویی طبیعت باید اول قربانی شود تا دفترچه‌ بسازوبفروش‌ها ورق بخورد. ✍️ اما در کنار این مافیا، زمزمه‌هایی از عوامل خارجی هم شنیده می‌شود. برخی معتقدند آتش‌زدن جنگل‌ها در مقیاس گسترده می‌تواند نوعی «جنگ روانی» باشد؛ ایجاد احساس ناامنی، بی‌ثباتی و آشفتگی در جامعه، آن هم در زمانی که کشور از نظر اقتصادی و سیاسی در وضعیت شکننده قرار دارد. این سناریو بدون کمک عوامل داخلی ممکن نیست. در فضایی که نهادهای نظارتی ضعیف شده و فساد ساختاری ریشه دوانده، هر عملیات خرابکارانه‌ای می‌تواند به‌راحتی اجرا و بعد در سایه‌ی بی‌مسئولیتی گم شود. ✍️ اینجا اما نکته‌ی مهم‌تر این است که چه مافیای ساخت‌وساز مقصر باشد، چه عوامل خارجی، و چه ترکیبی از هر دو، ضعف یک ساختار از همه پررنگ‌تر است: حکمرانیِ محیط‌زیست در ایران عملاً رها شده است. صدای کارشناسان در هیاهوی اقتصاد رانتی شنیده نمی‌شود، جنگلبانان با کمترین امکانات به جنگ آتش می‌روند، و دولت‌ها چنان گرفتار بحران‌های پیاپی‌اند که جنگل برای‌شان اولویت نیست. ✍️ از قضا همین بی‌توجهی بستر مناسبی برای تمامی سناریوها فراهم می‌کند. وقتی قانون در برابر زمین‌خوار تاب نمی‌آورد، وقتی رسانه‌ها نمی‌توانند پیگیری کنند، وقتی مردم تنها نظاره‌گر سوختن میراث طبیعی‌شان می‌شوند، آتش‌سوزی دیگر حادثه نیست؛ اعلامیه‌ای است درباره بحران مدیریت کشور. ✍️ در نهایت، شاید لازم نباشد میان «مافیا» و «عوامل خارجی» یکی را انتخاب کنیم. در کشوری که نظارت ضعیف است، فساد مزمن است و طبیعت ارزش اقتصادی آنی ندارد، هر دو می‌توانند شریک جرم باشند. جنگل‌ها می‌سوزند و ما هر بار می‌پرسیم: «دود از کجاست؟» اما واقعیت تلخ این است که دود اصلی از ساختاری بلند می‌شود که سال‌هاست مسئولیت‌گریز، ناکارآمد و تسلیم شبکه‌های رانتی شده است. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👍 78 13👌 3👏 1
نیم‌مقاله | اینترنت سفید: رسوایی تازه، منطق کهنه ✍️ ماجرای اینترنت سفید در ایران تازه نیست؛ فقط بلاخره لو رفت. حکومتی که سال‌ها تلاش می‌کرد فیلترینگ را با شعارهای امنیتی بزک کند، اکنون گرفتار همان دام ساده‌ای شده که مسیرش از ابتدا به سمتش می‌رفت: اینترنت طبقاتی، اختصاصی و به تعبیر دقیق‌تر، اینترنت اشرافیت حکومتی. یک شاهراه ارتباطی برای «خودی‌ها» و یک کوچه‌بن‌بست برای ۸۵ میلیون «غیرخودی». ✍️ این ماجرا نه افشاگری است، نه غافلگیری؛ این اعتراف رسمی به چیزی است که مردم سال‌ها با پوست و استخوان تجربه کرده‌اند. اینترنتی که به مردم می‌رسد، دریچه‌ای زنگ‌زده است؛ و اینترنتی که به مدیران و وابستگان می‌رسد، اتوبانی براق و بی‌ترافیک. حکومتی که شعار عدالت سر می‌دهد، حالا گرفتار سندی شده که نشان می‌دهد عدالتش، مثل اینترنتش، گزینشی، طبقاتی و ابزار کنترل است نه ابزار توسعه. ✍️ اینترنت سفید فقط یک فساد تکنیکی نیست؛ یک فلسفه حکمرانی است. فلسفه‌ای که به مردم می‌گوید: «شما باید در تاریکی بمانید، ما باید در روشنایی باشیم.» «شما باید کنترل شوید، ما باید آزاد باشیم.» «شما باید تماشاچی بمانید، ما باید تصمیم بگیریم.» ✍️ این همان دوگانه‌ای است که جمهوری اسلامی سال‌ها بر آن بنا شده: امنیت برای خودش، ناامنی برای مردم؛ رفاه برای خودش، ریاضت برای مردم؛ سرعت برای خودش، ایست برای مردم. ✍️ اینترنت سفید نماد نوعی استبداد دیجیتال است که زیر پوست این کشور ریشه دوانده؛ استبدادی که می‌خواهد جریان اطلاعات برای مردم قطره‌چکانی باشد، اما برای خودش سیلاب. این اینترنت سفید در عمل یعنی مردم در صف VPN، مسئولان در صف سرمایه‌گذاری خارجی؛ مردم در تقلا برای ارسال یک ایمیل، مدیران در حال بستن قراردادهای چندمیلیاردی. ✍️ رسوایی اینترنت سفید نشان داد که مسئله حکومت با اینترنت، «امنیت» نیست؛ ترس است. ترس از گردش آزاد اطلاعات. ترس از جامعه‌ای بالغ. ترس از نسلی که قدرت تحلیل دارد. حکومتی که از مردم می‌ترسد، اینترنت را طبقه‌بندی می‌کند؛ چون جامعه‌ای که به شبکه جهانی وصل است، به دروغ‌ها و تحریف‌ها وصل نمی‌شود. ✍️ و در حاشیه همین رسوایی، یک حقیقت آرام و پیوسته در حال نزدیک‌شدن است: با گسترش اینترنت ماهواره‌ای و فناوری‌های نوین ارتباطی، اساس فیلترینگ فرسوده می‌شود. سدی که امروز با هزار هزینه برای مردم ساخته‌اند، فردا با یک دیش کوچک یا یک شبکه غیرمتمرکز فرو می‌ریزد. آینده اینترنت، نه سفید است و نه سیاه؛ آینده، اصلاً قابل سانسور نیست. ✍️ و حالا که موضوع برملا شده، حکومت باز هم طبق معمول انکار می‌کند. اما مسئله این نیست که انکار می‌کنند؛ مسئله این است که دیگر هیچ‌کس باور نمی‌کند. ✍️ اینترنت سفید از آن مواردی است که نه با تکذیبیه قانع‌کننده می‌شود، نه با «مشکل فنی» توجیه. این رسوایی یک پیام روشن دارد: مانع اصلی توسعه ایران، دشمن خارجی نیست؛ سیستم داخلی‌ای است که مردم را در تاریکی می‌خواهد و خودش را در روشنایی. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👍 110 30👏 10👌 6
بازنشستگان؛ نسلی که قرار نبود دوباره کارگرِ دیروز شوند ✍️ وضعیت امروز بازنشستگان در ایران تصویری تلخ از وارونگی عدالت است؛ نسلی که باید پس از دهه‌ها کار، استراحت، آرامش و امنیت معیشتی داشته باشد، دوباره به همان نقطه‌ای برگشته که سال‌ها برای فرار از آن تلاش کرده بود: ناامنی، بی‌ثباتی و وابستگی تحقیرآمیز به تصمیم‌های اداری. این بازنشستگان قرار بود سرمایه‌های استراتژیک جامعه باشند اما اکنون در ساختاری گرفتار شده‌اند که آنان را نه براساس قانون، بلکه براساس حداقل حقوق کارگران قیمت‌گذاری می‌کند؛ گویی نه عمرشان ارزش دارد، نه سهم حق بیمه‌ای که سال‌ها پرداخت کرده‌اند. ✍️ ریشه بحران از یک نقطه روشن آغاز می‌شود: بی‌توجهی کامل به ماده ۹۶ قانون تأمین اجتماعی؛ قانونی که با صراحت تکلیف را روشن کرده است. بر اساس این ماده، مستمری بازنشستگان باید سالانه و متناسب با هزینه‌های یک سبد معیشت ۴۸ قلمی تعیین شود و هر زمان که تورم جهش کند، مبلغ مستمری نیز باید در همان میانه سال بازنگری شود. یعنی درآمد بازنشسته باید همگام با افزایش قیمت‌ها حرکت کند، نه آنکه یک‌بار در سال به‌صورت نمادین اصلاح شود. ✍️ اما در عمل، این قانون تبدیل شده است به سندی خاک‌خورده. مستمری بازنشستگان تأمین اجتماعی به جای اینکه براساس سبد معیشت مستقل تعیین شود، به حداقل دستمزد کارگران گره زده شده؛ و این یعنی ظلم مضاعف. بازنشسته‌ای که ۳۰ سال حق بیمه داده، امروز با رقمی روزگار می‌گذراند که حتی پاسخگوی نیمی از هزینه‌های واقعی زندگی نیست. این رویه برخلاف اصل ۲۹ قانون اساسی است که دولت را موظف به تأمین امنیت اجتماعی می‌کند، نه محدودکردن آن به حداقل‌ترین شاخص‌ها. ✍️ حقیقت آن است که بازنشسته امروز، قربانی دو فشار هم‌زمان است: تورم بالا و سیاست‌های اشتباه. در اقتصادی که قیمت‌ها هر ماه تغییر می‌کند، مستمری ثابت چیزی شبیه کاغذی است که در برابر بادهای شدید تکان می‌خورد. بازنشسته نه توان چندشغلی دارد، نه امکان جبران کاهش قدرت خریدش را. او نه فرصت کار دوباره دارد، نه باید داشته باشد؛ و اگر نظام اقتصادی، بازنشسته را دوباره به بازار کار برگرداند، آن نظام شکست‌خورده است. ✍️ اما جهان راه‌حل‌هایی دارد که ساده و آزمون‌پس‌داده‌اند. در آلمان، مستمری بازنشستگان به میانگین دستمزد کارکنان شاغل و به سطح واقعی قیمت‌ها متصل است؛ هرگاه دستمزدها یا تورم تغییر کند، مستمری تعدیل می‌شود و بدین‌ترتیب بازنشسته کمتر قربانی سقوط قدرت خرید می‌شود. در اروگوئه، سازوکار تعدیلی سه‌ماهه اجرا شده که پس از بحران اقتصادی طراحی شد و نتیجه‌اش کاهش فقر سالمندان و تقویت ثبات اجتماعی بود. در برزیل، مستمری‌ها بر اساس شاخص قیمت‌ها و رشد اقتصادی تنظیم می‌شوند و حتی در دوره رکود، دولت ملزم به افزایش حداقل مستمری به‌میزان تورم است؛ این سازوکار به کاهش فقر میان سالمندان کمک کرده است. نیوزیلند هم مستمری را متناسب با میانگین درآمد جامعه و هزینه واقعی زندگی به‌صورت منظم تنظیم می‌کند؛ فلسفه‌اش این است که بازنشسته نباید فقیر بماند، زیرا فقیرشدن او نشانهٔ شکست سیاست عمومی است. ✍️ این نمونه‌ها نشان می‌دهد که مسئله معیشت بازنشستگان نه پیچیده است، نه ناممکن؛ تنها نیازمند اراده سیاسی، شفافیت و وفاداری به قانون است. اما در ایران، بازنشسته حتی برای اجرای قانون صریح خود باید اعتراض کند، نامه بنویسد و تحقیر بشنود. این‌جا بحران تنها معیشت نیست؛ بحران احترام و حکمرانی است. ✍️ بازنشستگان حق دارند بپرسند: چگونه ممکن است صندوقی که با حق‌السهم مستقیم کارگر و کارفرما اداره می‌شود، مجبور باشد مستمری را براساس تصمیماتی تعیین کند که ارتباطی با منابع آن ندارد؟ چگونه ده‌ها سال پرداخت بیمه، در دوره بازنشستگی به رقمی می‌رسد که حتی هزینه دارو را پوشش نمی‌دهد؟ ✍️ اگر کشورهایی مانند آلمان، نیوزیلند، برزیل و اروگوئه توانسته‌اند مستمری را متناسب با تورم و درآمد شاغلان تنظیم کنند، ایران نیز می‌تواند؛ شرطش تنها یک چیز است: اعتبار دادن به قانون و کرامت انسانی. مستمری باید به سبد معیشت واقعی گره بخورد و هر زمان تورم افزایش یافت، بازنگری شود. ✍️ بازنشسته امروز بیش از پول، احترام می‌خواهد؛ بیش از مستمری، امنیت می‌خواهد؛ و بیش از وعده، اجرای قانون می‌خواهد. تا زمانی که ماده ۹۶ اجرا نشود و اصل ۲۹ احیا نشود، هر افزایش مستمری تنها یک بازی با اعداد است؛ بازی‌ای که بازنشسته همیشه در آن بازنده است. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
57👍 38👌 12👏 3🤝 2
حقوق کارگران؛ عددی که بالا می‌رود یا زندگی‌ای که هر روز کوچک‌تر می‌شود؟ ✍️ در اقتصاد ایران یک سوءتفاهم ریشه‌دار وجود دارد: اینکه بالا رفتن رقم دستمزد، یعنی بهبود معیشت. سال‌هاست مسئولان با هیجان از «افزایش حقوق» سخن می‌گویند، اما آنچه روی فیش‌ها نقش می‌بندد به‌هیچ‌وجه با آنچه بر سفره مردم می‌نشیند نسبتی ندارد. دستمزد بالا می‌رود، اما زندگی کوچک‌تر و نحیف‌تر می‌شود؛ همان نقطه‌ای که کارگر درمی‌یابد عددها نه نان می‌شوند، نه امنیت، نه آرامش. ✍️ مشکل از جایی آغاز می‌شود که دولت با دستمزد کارگران مثل یک رقم ثابت برخورد می‌کند، نه شاخصی حیاتی در سلامت اجتماعی. در اقتصادی که قیمت‌ها نه ماهانه، که روزانه جهش می‌کنند، افزایش دستمزد سالانه چیزی شبیه ریختن یک کاسه آب روی شعله یک پالایشگاه است؛ نمادین، بی‌اثر، و در مواردی توهین‌آمیز. واقعیت این است که کارگر عدد نمی‌خواهد؛ قدرت خرید می‌خواهد. و این همان کالایی است که طی سال‌های اخیر با سرعتی هولناک فروپاشیده است. ✍️ مسیر تعیین دستمزد در ایران سال‌هاست بر محور یک فرمول غلط می‌چرخد: تورم افسارگسیخته است، اما دستمزد با فاصله‌ای معنادار پایین‌تر تعیین می‌شود؛ نتیجه آنکه سفره کارگر هر سال کوچکتر، اضطراب معیشتی بزرگ‌تر و چرخه فقر عمیق‌تر می‌شود. این روند چنان تکرار شده که تبدیل به عرفی نانوشته در ساختار سیاسی شده است؛ عرفی که می‌گوید بگذار کارگر زنده بماند، اما زندگی نکند. ✍️ برای اصلاح این وضعیت، دستمزد باید از حالت یک «تصمیم اداری» بیرون بیاید و تبدیل شود به یک سازوکار اقتصادی-اجتماعی واقعی. نخستین اصل آن است که حقوق بر اساس تورم واقعی — نه تورم آرایش‌شده و اتوکشیده — تعیین شود. معیار باید هزینه واقعی زندگی باشد: قیمت کالاهای اساسی، اجاره، حمل‌ونقل، درمان، آموزش و هزینه یک سبد معیشتی حقیقی برای یک خانوار متوسط. این شاخص باید به‌صورت ماهانه یا فصلی به‌روزرسانی شود؛ چون قیمت‌ها نیز ماهانه و فصلی تغییر می‌کنند، نه سالانه. ✍️ دومین اصل، پایان‌دادن به نظام افزایش حقوق سالانه است. در اقتصادی پرنوسان، تعیین دستمزد سالانه تقریباً معادل بستن چشمان و رها کردن کارگر در دل طوفان است. دستمزد باید هر سه ماه یک‌بار متناسب با تورم تعدیل شود یا به شاخص قیمت‌ها متصل گردد؛ همان کاری که بسیاری از کشورها در دوره‌های تورمی انجام می‌دهند تا هم معیشت قابل دفاع بماند و هم اقتصاد قابل پیش‌بینی شود. ✍️ اصل سوم آن است که دستمزد باید دو سطح داشته باشد: حداقل معیشت و دستمزد شایسته. بسیاری از کشورها این دو مفهوم را به رسمیت می‌شناسند، اما در ایران حتی سطح اول نیز به‌سختی تأمین می‌شود. حداقل معیشت یعنی پوشش هزینه بقا؛ دستمزد شایسته یعنی امکان آموزش فرزند، پس‌انداز، سفر، آرامش و کرامت. اما کارگر ایرانی اکنون درگیر بقا است، نه زندگی؛ حتی در چهل‌سالگی فرسوده و خسته است، بی‌آنکه چشم‌اندازی برای آینده داشته باشد. ✍️ اگر این روند اصلاح نشود، پیامدهای آن تنها اقتصادی نخواهد بود؛ اجتماعی، سیاسی و امنیتی هم خواهد شد. فرسایش نیروی کار، رشد مهاجرت داخلی و خارجی، افزایش کارهای غیررسمی، چندشغلی‌های طاقت‌فرسا، فروپاشی کیفیت زندگی و در نهایت کاهش بهره‌وری، همه نتیجه مستقیم بی‌توجهی به دستمزد واقعی است. جامعه‌ای که کارگرش از نان شب می‌ماند، دیر یا زود از آینده نیز می‌ماند. ✍️ اما حقیقت تلخ آن است که هیچ افزایش حقوقی — حتی افزایش‌های سنگین — در برابر تورم افسارگسیخته تاب نمی‌آورد. دستمزد هرقدر هم بالا برود، اگر تورم مهار نشود، دولت با یک دست پول می‌دهد و با دست دیگر همان پول را از جیب کارگر بیرون می‌کشد. راه‌حل نهایی، مهار تورم است: اصلاح سیاست‌های پولی، کاهش کسری بودجه، توقف رانت‌های ارزی، شفافیت مالی، پایان دخالت نیروهای غیرپاسخگو در اقتصاد و ایجاد امنیت سرمایه‌گذاری. تنها در چنین شرایطی است که افزایش دستمزد معنای واقعی پیدا می‌کند. ✍️ مسئله اصلی امروز این نیست که حقوق چقدر زیاد می‌شود؛ مسئله این است که زندگی چقدر کوچک شده است. دستمزد باید بر اساس تورم واقعی، در دوره‌های کوتاه، با نظارت شفاف و با مشارکت واقعی نمایندگان کارگران تعیین شود. تا زمانی که این نگاه جایگزین زیباسازی‌های اداری و عددبازی‌های سالانه نشود، افزایش دستمزد فقط بازی با رقم‌هاست؛ بازی‌ای که همیشه کارگر بازنده آن است و ساختار رانتی برنده‌اش. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👌 68 28👍 18👏 7
۴۶ سال انحصار، ۴۶ سال آلودگی، ۴۶ سال فرسودگی؛ مازوت می‌سوزانند، مردم خفه می‌شوند، آن‌وقت حکومت متهم را در قیمت بنزین می‌جوید ✍️ مشکل ایران قیمت بنزین نیست؛ مشکل، اصرار سیاسی بر ندیدن ریشه فرسودگی است. پزشکیان روی عدد بنزین قفل کرده، انگار همه بحران انرژی در همین چند هزار تومان خلاصه شده، در حالی‌که خیابان‌ها زیر بار خودروهایی می‌نالیند که سال‌هاست بودجه، بنزین و ریه مردم را می‌بلعند. این مردم نبودند که پلتفرم‌های از رده خارج را دوباره بسته‌بندی کردند و به اسم مدل تازه فروختند، تقصیر جامعه نیست که مصرف یک خودروی داخلی برابر با دو خودرو خارجی است، اما هزینه خطاها همیشه از همان جایی کنده می‌شود که کمترین نقش را در ساخت این فاجعه داشته است. ✍️ اتلاف ناشی از خودروهای فرسوده دو تا سه برابر یارانه پنهان بنزین است؛ یعنی یک اصلاح واقعی ده برابر بیشتر از گران کردن بنزین برای کشور منفعت دارد. اما جسارت اصلاح زمانی معنا دارد که مستقیم روبه‌روی انحصار بایستد؛ و ایستادن مقابل انحصار همیشه سخت‌تر از بالا بردن قیمت سوخت است. نتیجه، نسخه‌ای است که بارها شکست خورده و هر بار دوباره از کشوی میز بیرون کشیده می‌شود، بی‌آن‌که حتی وانمود کند قرار است این‌بار مشکلی حل کند. ✍️ در جهان، شرکت‌های خودروسازی با نصف هزینه و چند برابر کیفیت خودرو می‌سازند، فناوری را منتقل می‌کنند، مصرف سوخت را پایین می‌آورند و آلودگی را مهار می‌کنند. اما ایران ۴۶ سال است در تحریم خودساخته زندگی می‌کند؛ تحریمی که اسم واقعی‌اش ترس از رقابت و قداست انحصار است. کشوری که می‌توانست قطب صنعتی منطقه باشد، عمداً خود را در قفسی بسته نگه داشته؛ قفسی که نه صنعت را نجات می‌دهد و نه هوا را. نتیجه همین است که خیابان‌ها پر شده از خودروهایی که مثل دودکش متحرک حرکت می‌کنند و زیر بار همین مصرف اضافی، نیروگاه‌ها به ۲۱ میلیون لیتر مازوت در روز رسیده‌اند؛ مازوتی که دودش از پنجره‌ها بالا می‌رود و مرگ خاموش را میان خانه‌ها پخش می‌کند. در این کشور مردم در آلودگی هوا زندگی نمی‌کنند؛ در آلودگی هوا کشته می‌شوند. ✍️ و اتفاقاً همین‌جا باید آن اصل بدیهیِ حذف‌شده را گفت؛ حقیقتی که سال‌هاست از متن بحث‌ها کنار گذاشته شده تا قیمت‌گذاری غلط سایه‌ای بر سر واقعیت بیندازد: اگر تکنولوژی مدرن و خودروسازان جهانی در ایران حضور داشتند، اگر اقتصاد ایران مثل هر کشور توسعه‌یافته روی رقابت، شفافیت و استاندارد بنا شده بود، آن‌وقت قیمت بنزین هم می‌توانست جهانی باشد؛ چون هم خودرو کم می‌سوزد، هم هوا آلوده نمی‌شود، هم مردم قربانی تصمیمات بسته و انحصاری نمی‌شوند. جهانی شدن قیمت سوخت فقط در اقتصادی ممکن است که ابتدا کیفیت را جهانی کرده باشد، نه کشوری که هنوز با موتورهای سه‌ دهه قبل خیابان‌ها را سیاه می‌کند و بعد از مردم انتظار دارد هزینه استانداردهای نادیده‌گرفته‌شده را بپردازند. ✍️ در کشوری که ۲۱ میلیون لیتر مازوت در روز می‌سوزد، در خیابانی که خودروهای پرمصرف چهل‌ساله هنوز تردد می‌کنند، و در هوایی که با هر نفس انگار یک مشت سم وارد ریه می‌شود، حرف از اصلاح بدون دیدن ریشه فقط یک شوخی تلخ است. مردم در این هوا زندگی نمی‌کنند؛ در این هوا کشته می‌شوند. مرگ تدریجی یک جامعه، فاجعه‌ای نیست که بتوان با عدد بنزین پنهانش کرد. ✍️ مشکل ایران قیمت نیست، کیفیت است؛ ساختار است؛ لجاجتی است که به جای اصلاح ریشه، به ساقه ضربه می‌زند. مردم نگفته‌اند خودروی پرمصرف تولید کنید، نگفته‌اند فناوری روز وارد نشود، نگفته‌اند استانداردهای آلایندگی یک نسل عقب بماند. مردم فقط مصرف‌کننده نهایی تصمیماتی هستند که هیچ‌کس هزینه‌شان را نمی‌پردازد؛ شبیه صاحب‌خانه‌ای که خودش سقف را خراب کرده و حالا از مستأجر می‌خواهد پول تعمیر را بدهد، بی‌آن‌که حتی به دست خودش اشاره کند. ✍️ افزایش قیمت بنزین نه مصرف را اصلاح می‌کند، نه آلودگی را، نه بحران را. فقط فشار را از ریشه برمی‌دارد و روی مردم می‌گذارد. راه‌حل واقعی جمع‌آوری فرسودگی است، نه جمع‌کردن توان خرید مردم. بازکردن درهای کشور به روی فناوری جهانی است، نه بستن دست جامعه. پایان دادن به انحصار است، نه افزودن بر هزینه‌های روزمره. هیچ سیاستی که ریشه را نبیند، از بحران چیزی کم نمی‌کند؛ فقط عمرش را طولانی‌تر می‌کند. ✍️ جامعه ایران نه فرسودگی را انتخاب کرده، نه آلودگی را، نه مازوت‌سوزی را؛ این انتخاب ساختاری است که چهار دهه است کشور را در یک انزوای صنعتی و تکنولوژیک فروبرده و حالا انتظار دارد جامعه بار هزینه‌اش را دوباره به دوش بکشد. حکومت اگر دنبال اصلاح است، باید روبه‌روی ریشه بایستد، نه روبه‌روی مردم. در غیر این صورت، همان نسخه کهنه فقط یک کار می‌کند: بحران را پایدارتر، مردم را خسته‌تر و حقیقت را پنهان‌تر. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👍 76 29👏 7👌 4🙏 1
طرح صلح ترامپ؛ پایان یک جنگ اوکراین، آغاز فصل تنهایی و شروع یک بحران تازه برای جمهوری اسلامی ✍️ طرح صلح پیشنهادی دونالد ترامپ برای پایان‌دادن به جنگ اوکراین، اگر چه هنوز در واشنگتن و مسکو به‌طور رسمی باز نشده، اما به‌اندازه‌ی کافی نشانه‌گذاری شده تا بتوان فهمید: آمریکا در حال جابه‌جایی اولویت‌های ژئوپلیتیکی خود است؛ و هر جابه‌جایی اولویت در واشنگتن یعنی لرزش در تهران. ✍️ ایده روشن است: پایان‌دادن به جنگی که آمریکا حاضر نیست یک روز دیگر برایش هزینه بدهد. تهدید صریح کاخ سفید به اوکراین مبنی بر قطع کمک‌ها ظرف چند روز آینده، عملاً حکم ابلاغی بود که زلنسکی مجبور است آن را بخواند حتی اگر امضا نکند. پیام آمریکا بی‌پرده است: جنگ باید تمام شود؛ حتی اگر پایانش شبیه یک معامله‌ی سرد باشد. ✍️ در قلب این بسته صلح، یک جمله کلیدی وجود دارد: به رسمیت شناختن کنترل روسیه بر حداقل دو استان اشغالی. این همان خط قرمزی است که اروپا سه سال برایش هزینه داد، اما واشنگتن امروز با بی‌اعتنایی از رویش رد می‌شود. کریمه که از ابتدا موضوع بحث نبود؛ اما دو استان شرقی، یعنی همان مناطقی که هنوز هم صدای انفجار در آن‌ها شنیده می‌شود، قرار است برای همیشه از نقشه‌ی رؤیایی «اوکراین واحد» حذف شوند. ✍️ در کنار این، فریز سیاسی وضعیت چند منطقه دیگر، عدم عضویت اوکراین در ناتو، آزادسازی مرحله‌ای تحریم‌های روسیه، و استفاده از حدود صد میلیارد دلار اموال بلوکه‌شده روسیه برای بازسازی اوکراین قرار دارد. این طرح نه طرح صلح، بلکه طرح بازتنظیم نظم قدرت است؛ بازتنظیمی که یک پیام مستقیم به تهران دارد: روسیه معامله می‌کند، حتی اگر شما را زیر میز جا بگذارد. ✍️ روسیه اگر به این توافق تن دهد، یعنی پذیرفته با آمریکا به یک «توافق مادر» وارد شود؛ توافقی که ارزش ژئوپلیتیکی‌اش بسیار بزرگ‌تر از جنگ اوکراین است. چنین معامله‌ای یک الزام بدیهی دارد: روسیه دیگر نمی‌تواند در هیچ درگیری احتمالی ایران–اسرائیل در کنار تهران بایستد. نه از نظر سیاسی، نه از نظر نظامی، و نه از نظر مقیاس منافع. مسکو اگر امتیاز ارضی بگیرد و تحریم‌هایش باز شود، ایران را رها می‌کند بدون حتی یک لحظه تردید. ✍️ کرملین در چنین لحظه‌ای نه شریک است، نه متحد، نه حتی حامی موقت. روسیه بعد از توافق، یک کشور نرمال‌سازی‌شده خواهد بود و تهران یک کشور گرفتار. ایران در تمام سال‌های گذشته روی «روسیه تحریم‌شده» حساب باز کرد؛ اما طرح ترامپ در حال خلق «روسیه دوباره متصل‌شده» است. این یعنی معادله‌ی تهران از کف می‌رود. ✍️ اگر توافق عملی شود، دومینو ادامه خواهد داشت: بازگشت کامل نفت روسیه به بازار جهانی؛ باز شدن مسیر ونزوئلا برای فروش تمام‌عیار نفت به آمریکا و اروپا؛ و رقابت سنگین تولیدکنندگان برای کاهش قیمت. ایران اولین قربانی این معادله خواهد بود. وقتی نفت ۱۲۰ دلاری سقوط کند و به بازه‌ی کم‌سود برسد، دیگر هیچ تخفیفی برای چین جذاب نیست. چینی‌ها می‌توانند با یک «بازی تعرفه‌ای» خرید نفت ایران را کاهش بدهند و تهران هیچ ابزاری برای جلوگیری از آن نخواهد داشت. ✍️ فساد داخلی نیست که نفت ایران را زمین می‌زند. قراردادهای پنهانی هم نیست. بازگشت روسیه و ونزوئلا به بازار جهانی است که خون اقتصاد ایران را می‌مکد. ✍️ طرح صلح ترامپ برای اوکراین، برخلاف ظاهر ساده‌اش، در حال تنظیم مجدد کل نقشه قدرت اوراسیاست: آمریکا از اروپا فاصله می‌گیرد، روسیه از ایران فاصله می‌گیرد، چین زیر فشار تعرفه‌ای آمریکا قرار می‌گیرد، و ایران می‌ماند با انزوایی که خودش ساخته، اما این بار بدون روسیه. جمهوری اسلامی تا امروز تصور می‌کرد که «ائتلاف شرق» یک ستون مطمئن است. اما این طرح نشان می‌دهد که شرق نیز معامله می‌کند، امتیاز می‌دهد، و متحدان را خرج بقای خود می‌کند. ✍️ تهران اگر این پیام را نگیرد، اتفاقی خواهد افتاد که همیشه از آن می‌ترسید: تنهایی ژئوپلیتیکی در لحظه‌ای که بیشترین تهدیدها از اسرائیل، آمریکا و بازار جهانی انرژی هم‌زمان فعال می‌شوند. ✍️ طرح صلح ترامپ فقط پایان یک جنگ نیست؛ آغاز یک عصر جدید است: عصر بازگشت روسیه، بازسازی اروپا، و تنها ماندن ایران. جمهوری اسلامی اگر فکر می‌کند روسیه برایش هزینه خواهد داد، باید این حقیقت را بپذیرد: کشوری که برای گرفتن دو استان حاضر است میز اروپا را بشکند، هرگز برای حفظ رابطه با ایران حتی یک لیوان آب هم زمین نمی‌گذارد. طرح صلح ترامپ یک پیام دارد: بازی بزرگ در حال تغییر است؛ و تهران در این بازی نه مهره است، نه شریک، صرفاً یک هزینه اضافی است که هیچ قدرتی حاضر نیست آن را بپردازد. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
90👍 57👌 7
این فقط سوختن چند درخت نیست؛ این خاکستر شدن هزاران سال حافظه است. حمید آصفی این همان لحظه‌ای‌ست که تاریخ، با تمام سنگینی‌اش، سیلی می‌زند و ما باز هم خود را به کوچه‌ی «بی‌تقصیری» می‌زنیم. جنگلبان گریه می‌کند، اما گریه‌ی او در این کشور حکم «اعتراض بدون مجوز» دارد: شنیده نمی‌شود، تکثیر نمی‌شود، و انگار هیچ‌کس مسئول نیست. آتش هیرکانی فقط تنه‌های کهن را نمی‌سوزاند؛ آتش، خودِ ما را دارد دود می‌کند. در جنگلی که قدمتش از تمدن‌های منطقه بیشتر است، صدای «تق‌تق» سوختن چوب‌ها مثل شکستن استخوان‌های یک ملت می‌ماند که دیگر توان ایستادن ندارد. و این وسط، دستگاه عریض و طویل حکمرانی مثل همیشه یا خواب است، یا دنبال دشمن نامرئی، یا مشغول نمایش‌های سیاسی که هیچ‌کس را از زیر خاکستر بیرون نمی‌آورد. جنگلبان وقتی گریه می‌کند، دو چیز را فریاد می‌زند: یکی، تهی‌دستی دولت؛ دیگری، بی‌پشتوانگی طبیعت. هیرکانی باستانی که باید سرمایه ملی باشد، عملاً گروگان بی‌برنامگی نهادی است که حتی در خاموش‌کردن آتش – این ابتدایی‌ترین وظیفه یک حکمرانی – درمانده است. هواپیما نیست، بودجه نیست، برنامه نیست، اما «دشمن» همیشه هست، آن هم در جایی که از همه کمتر حضور دارد: درخت‌ها. صدای گریه‌ی جنگلبان در این کشور جای سوت آغاز یک بحران را گرفته. هر بار یکی از این انسان‌های فراموش‌شده اشک می‌ریزد، یعنی یک قطعه از آینده‌مان کنده شده و در هوا دود شده است. اما قدرت، با خیال آسوده پشت میزهای چوبی – چوبی که شاید زمانی برادر همین درخت‌های سوخته بوده – نشسته و در بهترین حالت، یک پیام تسلیت خشک‌وخالی صادر می‌کند. هیرکانی آتش گرفته، اما ماجرای واقعی آن زیر خاکستر است: هیرکانی دارد می‌میرد، چون کشور به جایی رسیده که طبیعت هم دیگر امیدی به بقا ندارد. این آتش، اعلامیه رسمی یک فروپاشی اکولوژیک است؛ همانی که سال‌ها هشدار داده شد، اما چون در آن «سود انتخاباتی» نبود، هیچ‌کس جدی نگرفت. حالا هم مثل همیشه، بدلکاری رسانه‌ای می‌شود: یکی می‌گوید عمدی بوده، یکی می‌گوید صاعقه، یکی می‌گوید کمبود تجهیزات؛ اما هیچ‌کس نمی‌گوید چرا بعد از هزار سال درخت زنده مانده، اما بعد از چهل سال مدیریت ما دوام نیاورده؟ هیرکانی سوخت، اما مسئله فقط جنگل نیست. مسئله این است که کشور ما به نقطه‌ای رسیده که هیچ‌چیز ماندگاری از دست ما در امان نیست: نه تاریخ، نه آب، نه خاک، نه حافظه ملی. اگر گریه‌ی جنگلبان را به‌عنوان «آخرین زنگ خطر» نشنویم، دفعه بعد شاید دیگر نه گریه‌ای باشد، نه جنگلبانی، نه جنگلی برای ایستادن زیر سایه‌اش. https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👍 77 42👏 4🙏 3👌 3
«از صدای توربین تا فریاد مردم: چرا سیاست هسته‌ای جمهوری اسلامی، بزرگ‌ترین گروگان‌گیری تاریخی علیه آینده ایران است» ✍️ عباس عراقچی فرموده‌اند که «صفر کردن غنی‌سازی خیانت است»؛ گویی این خاک، شرافت و آینده‌اش را در حجم سانتریفیوژ و درصد U-235 اندازه‌گیری می‌کند، نه در رفاه، آزادی، رشد و امید مردم. بگذارید از همین‌جا شروع کنیم: هیچ کشوری در جهان، غرور ملی را با پیچ و مهره دستگاهی که حتی سازنده‌اش هم نیست اندازه نمی‌گیرد. اما جمهوری اسلامی سال‌هاست غرور ملی را تبدیل کرده به یک پروژه وارداتی؛ وارداتی از نوع چینی—با بسته‌بندی روسی—با برچسب “مقاومت”، اما با تاریخ مصرف گذشته. ✍️ آن‌چه عراقچی «هزینه‌های زیاد» می‌نامد، نه برای ایران هزینه شده، بلکه از ایران هزینه شده است: هزینه‌اش سوختن آینده‌ی یک نسل است، نه سوختن سوخت هسته‌ای. هزینه‌اش فرار مغزهاست، نه نصب سانتریفیوژ. هزینه‌اش تورم ۵۰ درصدی و فقر ساختاری است، نه غنای ۲۰ یا ۶۰ درصدی. ✍️ اینکه غنی‌سازی به «غرور ملی» تبدیل شده، نه یک واقعیت ملی، بلکه یک مهندسی احساسی است: دهه‌ها تزریق ایدئولوژی، تا مردم به چیزی افتخار کنند که اساساً به دست آنها نیست، به نام آنها هم نیست، و به سود آنها هم نیست. غرور ملی یعنی تکنولوژی‌ای که زندگی را بهتر کند—نه تکنولوژی‌ای که زندگی را می‌خورد. ✍️ مشکل عراقچی و دستگاه فکر او این است: آن‌ها هرگز نفهمیده‌اند غرور ملی زمانی معنا دارد که «ملت» وجود داشته باشد، نه وقتی که سیاست کشور تبدیل شده به کارگاه شبانه‌روزی امنیتی. ✍️ بگذارید رک بگویم: اتفاقاً معامله اصلی سال‌هاست انجام شده. جمهوری اسلامی از همان روز اول انقلاب، «غنی‌سازی» را نه برای امنیت ملی، که برای امنیت خود لازم داشت. درصد غنی‌سازی، سپر هسته‌ای جمهوری اسلامی نیست؛ سپر روانی آن است. با هر دور سانتریفیوژ، یک دور هم ترس سیاسی تولید می‌شود: “اگر ما نباشیم، ایران نابود می‌شود.” این بزرگ‌ترین معامله تاریخ جمهوری اسلامی است—معامله امنیت مردم با امنیت قدرت. ✍️ هیچ کشوری در جهان، غرورش را گروگان برنامه‌ای نمی‌کند که با یک تصمیم پشت درهای بسته می‌تواند دود شود. اما ایرانِ امروز، گروگان همین تصمیمات است. ایرانِ امروز مثل کشتی‌ای است که ناخدا هر بار می‌گوید: «اگر پارو نزنید، خیانت است!» اما کسی نمی‌گوید خود ناخداست که کشتی را عمداً در مسیر طوفان هدایت کرده. ✍️ جالب اینکه کسانی که امروز «خیانت» را فریاد می‌زنند، همان کسانی هستند که بزرگ‌ترین خیانت تاریخی را انجام داده‌اند: قفل‌کردن آینده کشور به پروژه‌ای که قرار نبود به رفاه مردم ختم شود. این خیانت نه در وین رخ می‌دهد، نه در مسقط، نه در ژنو؛ در همین ساختاری رخ می‌دهد که «غرور ملی» را به گروگان گرفته و هر امتیازی را به نام ملت می‌گیرد اما برای بقای خود خرج می‌کند. ✍️ و در نهایت: اگر روزی قرار باشد خیانت تعریف شود، معیارش روشن است—خیانت یعنی آنکه مردم را در دایره‌ی بسته‌ی تحریم، بحران و ترس نگه‌داری و نامش را «غرور» بگذاری. خیانت یعنی سال‌ها زبان اقتصاد یک کشور را ببُری، و بعد برای دهان سانتریفیوژ شعر حماسی بخوانی. خیانت یعنی میلیون‌ها جوان بی‌افق را نادیده بگیری، اما درصد غنی‌سازی را تا اعشارش حفظ کنی. ✍️ مشکل این نیست که عراقچی می‌گوید “غنی‌سازی خط قرمز است.” مشکل این است که آینده مردم برای او هیچ خط قرمزی ندارد. ✍️ این نیم‌مقاله را همین‌جا متوقف می‌کنم—نه از کمبود حرف، بلکه از اضافه‌بودنِ واقعیت. واقعیتی که اگر کمی از آن را مردمِ خسته‌ی امروز لمس کنند، آن‌گاه خواهند فهمید: غرور ملی جایی ساخته می‌شود که زندگی بهتر شود، نه جایی که زندگی گروگان بماند. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👏 99 30👍 19👌 7🕊 1
✍️ ایران در چهارراه واشنگتن، مسکو و تل‌آویو؛ بازی تازه از کجا آغاز می‌شود؟ پرسش از اینکه جمهوری اسلامی شرایط ترامپ را می‌پذیرد یا نه، دیگر صرفاً یک بحث نظری نیست؛ این پرسش امروز در رگ‌های سیاست تهران جریان دارد. تهران در موقعیتی ایستاده که کمتر شباهت به «انتخاب آزاد» دارد و بیشتر به اجبارِ آرام اما قاطع می‌ماند. توقف غنی‌سازی به‌دلیل آسیب تأسیسات، دقیقاً همان چیزی است که ترامپ می‌خواهد، اما تهران آن را به جای «امتیاز مذاکره»، به عنوان «واقعیت تحمیلی» ارائه می‌دهد. بازرسی کنترل‌شده، اگر به شکلی بسته‌بندی و مدیریت شود، برای تهران قابل‌قبول است. اما گره اصلی در جای دیگری است: تضمین امنیت اسرائیل. این موضوع تنها یک بند از توافق احتمالی نیست؛ مسئله‌ای هویتی و خط قرمزی است که سال‌ها حکومت روی آن سرمایه‌گذاری ایدئولوژیک کرده است. امضای چنین تضمینی به مثابه بریدن یکی از ستون‌های مشروعیت تاریخی حکومت خواهد بود. از سوی دیگر، ترامپ به دنبال تغییر ماهیت تهران نیست؛ او یک توافق پر سر و صدا می‌خواهد، نه بازسازی ژئوپلیتیک. چیزی می‌خواهد که بتواند در انتخابات بفروشد، در رسانه‌ها تبلیغ کند و در جمع هواداران به رخ بکشد، حتی اگر در عمل محدود و ناقص باشد. ✍️ از سوی دیگر، روسیه با چشمانی نیمه‌باز تحولات را رصد می‌کند. ایران برای مسکو متحدی است ابزاری، کارتی در دست برای فشار به واشنگتن. هیچ‌گاه مسکو از نزدیکی تهران و واشنگتن خوشحال نبوده، چون این نزدیکی ایران را از وابستگی به روسیه جدا می‌کند و تهدیدی ژئوپلیتیک برای کرملین به حساب می‌آید. اما واقعیت این است که روسیه امروز درگیر جنگ اوکراین است و توان چندانی برای مقابله ندارد. نهایت کاری که می‌تواند بکند، ایجاد کندی در روند است. بهترین سناریو برای روسیه، توافقی کوچک و محدود است که نه ایران را آزاد کند و نه فشار غرب را بردارد. روسیه ایران نیمه‌بحرانی را ترجیح می‌دهد، نه ایران باثبات و آزاد. ✍️ نقش اسرائیل اما به هیچ عنوان قابل چشم‌پوشی نیست. اسرائیل بازیگری سایه نیست؛ بازیگر اصلی و تاثیرگذار است. هیچ تصمیمی در واشنگتن بدون در نظر گرفتن وزن اسرائیل گرفته نمی‌شود. اسرائیل با هر توافقی که فضای تنفسی جمهوری اسلامی را بیشتر کند مخالف است، اما توافقی که ایران را در جعبه نظارت و محدودیت‌های دائمی قرار دهد، نه‌تنها مخالفتی ندارد، بلکه آن را می‌پذیرد. اسرائیل به دنبال رابطه سیاسی با تهران نیست، بلکه تضمین امنیت می‌خواهد: کاهش تهدید، قطع یا کاهش حمایت از گروه‌های نیابتی و کنترل برنامه هسته‌ای در سطحی قابل مدیریت. ترامپ هم این خط قرمز را به خوبی می‌داند. بنابراین، هیچ سناریوی مذاکره‌ای بدون در نظر گرفتن وزن اسرائیل قابل تحلیل نیست. ✍️ از سوی دیگر، فشارهای بین‌المللی نیز در حال افزایش است. شب گذشته فرانسه، آلمان، بریتانیا و آمریکا در نشست شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قطعنامه‌ای را برای شفاف‌سازی گزارش‌دهی آژانس درباره ایران ارائه کردند. در این قطعنامه از تهران خواسته شده بدون تأخیر دسترسی کامل آژانس را فراهم کرده و گزارش دقیق درباره مواد هسته‌ای را ارائه دهد. این قطعنامه در واقع خواست تازه‌ای نیست، بلکه تأکیدی است بر تعهدات پیشین تهران، از جمله دسترسی بدون مانع برای بازرسان و احیای نظارت‌های ضروری. این فشار تازه، تهران را بیشتر به سمت مسیر مذاکرات سوق می‌دهد و فشار آژانس را به عنوان یکی از عوامل اصلی ابهام و نگرانی امنیتی تشدید می‌کند. ✍️ در نهایت، اگر این عوامل را کنار هم بگذاریم، تصویر واضح‌تر می‌شود: ترامپ به دنبال تفاهمی پر سر و صدا است، نه توافقی پیچیده و چندلایه. روسیه ترجیح می‌دهد ایران وابسته بماند و آزاد نشود. اسرائیل می‌خواهد ایران در محدودیت و نظارت باشد و نه رها. و تهران، در میان این فشارهای ترکیبی فنی، امنیتی و سیاسی، به سمت مذاکره هل داده می‌شود؛ نه از موضع قدرت کامل، نه از ضعف مطلق، بلکه از سر ضرورت. ✍️ نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است: توافق بزرگ در دسترس نیست. ترامپ فعلاً به آن نیاز ندارد!، تهران توان اجرای آن را ندارد، روسیه تحملش را ندارد و اسرائیل ریسک آن را نمی‌پذیرد. اما تفاهمی محدود، موقت، قابل مدیریت و رسانه‌پسند، بسیار محتمل است؛ تفاهمی که ترامپ آن را «پیروزی»، اسرائیل آن را «مهار»، تهران آن را «تنفس» و روسیه آن را «تحمل» می‌نامد. این آغاز یک بازی تازه است، بازی‌ای که همه می‌دانند در جریان است، اما هیچ‌کس نمی‌خواهد زودتر از موعد علنی شود. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
60👍 39👎 5👌 2🙏 1
بخش دوم : آیا اتفاقی در شرف وقوع است؟ پیام پزشکیان به بن‌سلمان و حضور بن‌سلمان در کاخ سفید ✏️ ادامهٔ تحلیل زمانی معنا پیدا می‌کند که توجه کنیم تحولات اخیر فقط محصول فشارهای بیرونی نیست؛ بلکه نتیجه‌ی تغییر تدریجی رویکرد در داخل ایران نیز هست. دولت پزشکیان از آغاز کار خود تلاش کرده بود تصویر ملایم‌تری از سیاست خارجی ایران ارائه دهد، اما این تلاش تا همین چند هفته پیش چندان اثرگذار نبود. حملات اخیر و آسیب به تأسیسات هسته‌ای اما شرایط را تغییر داده و باعث شده پیام‌های تهران کمتر حالت تقابلی و بیشتر حالت «مدیریت بحران» پیدا کند. ✏️ ارسال پیام از طریق ولیعهد عربستان در همین چارچوب قابل تفسیر است. این عمل تلویحاً بیان می‌کند که تهران، برخلاف گفتمان رسمی، عملاً پذیرفته که گفت‌وگوی غیرمستقیم بهترین مسیر ممکن است. این همان نقطه‌ای است که تحولات منطقه‌ و برهم‌خوردن توازن‌های سنتی، ایران را ناچار به انعطاف کرده است. از همین رو، پیام پزشکیان نه تنها پیام سیاسی به ترامپ، بلکه پیامی داخلی نیز هست: اینکه دستگاه دیپلماسی تلاش می‌کند بحران را از مسیرهای غیررسمی مدیریت کند تا از برخورد مستقیم جلوگیری شود. ✏️ در سوی مقابل، ترامپ نیز مایل است از پرونده ایران به‌عنوان یک برگ سیاسی استفاده کند. او علاقه دارد نشان دهد که برخلاف دوران بایدن، این اوست که می‌تواند تهران را به میز مذاکره بازگرداند. بنابراین وقتی ادعا می‌کند «ایران می‌خواهد به‌طور جدی مذاکره کند»، لزوماً معنایش این نیست که تیم او اطمینان کامل دارد؛ بلکه بیشتر نشانه‌ای از تمایل او به شکل دادن یک «روایت موفقیت» است. با این وجود، این ادعا بی‌پایه هم نیست. مجموعه سیگنال‌هایی که از تهران ارسال شده – از جمله توقف اجباری غنی‌سازی، تأکید بر آسیب تاسیسات، و عدم تمایل به کشدار کردن بحران – برای واشنگتن گویای این است که ایران در مرحله‌ی «حساب‌گری مجدد» قرار دارد. ✏️ در سطح منطقه، نقش عربستان محور اصلی ماجراست. ریاض این‌بار در جایگاه کشوری ظاهر شده که هم می‌تواند تنش را کاهش دهد و هم می‌تواند دسترسی به بازیگران اصلی را تسهیل کند. نقطه‌ی قوت عربستان این است که هم از سوی آمریکا قابل اعتماد است و هم از سوی ایران. همین موقعیت باعث شده بن‌سلمان نقشی بازی کند که پیش‌تر فقط عمان ایفا می‌کرد؛ نقشی که این‌بار نه محرمانه بلکه آشکار و قابل لمس است. ✏️ اما باز هم باید تأکید کرد که همه این تحولات الزاماً به معنای شکل‌گیری یک توافق قریب‌الوقوع نیست. اکنون بیش از هر زمان دیگری، تهران در تلاش است بحران را مدیریت کند، بی‌آنکه هزینه‌ی سیاسی سنگینی بپردازد یا در برابر غرب ضعف آشکار نشان دهد. از طرف دیگر، آژانس انرژی اتمی در نقطه‌ای قرار گرفته که نمی‌تواند انفعال را ادامه دهد. اگر در نشست آتی آژانس قطعنامه‌ای علیه ایران صادر شود، فضای مذاکره پیچیده‌تر می‌شود؛ اگر نشود، مسیر گفتگو آسان‌تر می‌گردد. به همین دلیل است که رفتار تهران در عدم اجازه به بازرسی‌ها یک ریسک حساب‌شده است: نه آن‌قدر نرم که امتیاز محسوب شود، نه آن‌قدر سخت که پرونده به شورای امنیت پرتاب شود. ✏️ بنابراین شاید بتوان گفت که اکنون در مرحله‌ی آمادگی زیرپوستی هستیم؛ مرحله‌ای که در آن همه طرف‌ها حرکت می‌کنند، اما هیچ‌کدام نمی‌خواهند زودتر از دیگری قدم بزرگ بردارند. در چنین فضایی، نقش پیام پزشکیان بسیار معنادار می‌شود، زیرا این پیام هم نشانه‌ی آمادگی برای گفتگو دارد و هم نوعی هشدار ضمنی نسبت به افزایش فشارهای احتمالی. این پیام شاید آغاز یک روند باشد، اما هنوز نشانه‌ای قطعی از یک «اتفاق بزرگ» دیده نمی‌شود. ✏️ در پایان، آنچه اکنون در حال شکل‌گیری است بیشتر شبیه یک «فضای آزمایشی» است؛ فضایی که اگرچه می‌تواند مقدمات یک تحول بزرگ را فراهم کند، اما هنوز به نقطه‌ای نرسیده که بتوان آن را آغاز توافق یا آشتی دانست. بازیگران اصلی در حال بررسی پیام‌ها، وزن‌سنجی طرف مقابل، و آماده‌سازی ساختار دیپلماتیک خود هستند. شاید اتفاقی در شرف وقوع باشد، اما اگر هم باشد، فعلاً تنها در سطح نشانه‌ها قابل مشاهده است، نه در سطح تصمیم نهایی. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👌 33👍 28 20👏 9👎 2🙏 2🤝 1
«آیا اتفاقی در شرف وقوع است؟ پیام پزشکیان به بن‌سلمان و حضور بن‌سلمان در کاخ سفید» بخش اول: ✏️ هنگامی که محمد بن‌سلمان وارد کاخ سفید شد و همزمان خبر رسید که رئیس‌جمهور ایران پیامی مشخص برای او ارسال کرده تا به دونالد ترامپ منتقل شود، صحنه‌ای کم‌نظیر در سیاست منطقه‌ای شکل گرفت؛ صحنه‌ای که در آن سه بازیگر ــ ریاض، تهران و واشنگتن ــ هرکدام با حسابگری‌های خاص، در یک نقطه‌ی زمانی حساس به هم متصل شده‌اند. این هم‌زمانی تصادفی نیست. به‌ویژه وقتی ترامپ، با اعتمادبه‌نفس همیشگی‌اش، اعلام می‌کند «ایرانی‌ها می‌خواهند جدی مذاکره کنند»، پرسش اصلی همین است: آیا واقعاً اتفاقی در شرف وقوع است یا صرفاً همه طرف‌ها در حال سنگ‌اندازی تاکتیکی‌اند؟ ✏️ از تهران نشانه‌هایی بیرون می‌آید که در ظاهر متناقض به‌نظر می‌رسد: تکرار مداوم این گزاره که «تأسیسات هسته‌ای آسیب دیده و امکان غنی‌سازی وجود ندارد»، اما در مقابل، عدم اجازه‌ی بازرسی آژانس از همان سایت‌ها. این رفتار در واقع نوعی پیام‌گذاری دوگانه است؛ تهران از یک‌سو می‌خواهد به غرب نشان دهد که فعالیت حساس متوقف شده و در نتیجه فضا برای تنش‌زدایی مهیاست، و از سوی دیگر نمی‌خواهد جزئیات تخریب زیرساخت‌ها و میزان آسیب‌پذیری امنیتی‌اش افشا شود. این دوگانه‌سازی دقیقاً همان جایی است که پیام‌ سیاسی از دلِ پیام فنی بیرون می‌آید. ✏️ در هفته‌های اخیر نیز روایت «۴۰۰ کیلو مواد مفقود» به گره جدیدی در پرونده تبدیل شده است. اینکه تهران هیچ توضیح روشنی ارائه نمی‌دهد، هم برای آژانس و هم برای غرب نگران‌کننده است. در چنین فضایی، اجلاسی که در پیش است به احتمال زیاد صحنه‌ی فشارهای جدید خواهد بود. یک مسیر ممکن، صدور قطعنامه‌ای درباره‌ی تعلیق غنی‌سازی و الزام ایران به پذیرش بازرسی فوری است. این سناریو با ساختار رفتار اخیر آژانس کاملاً سازگار است، مگر اینکه بازیگران دیگری – به‌ویژه روسیه و چین – بتوانند جایگزینی ارائه دهند که سطح تنش را کاهش دهد. ✏️ نکته‌ی مهم این است که تهران، برخلاف دوره‌های گذشته، این‌بار در موقعیتی قرار گرفته که مجبور است پیام صلح‌جویانه‌تری مخابره کند. حمله به تأسیسات هسته‌ای نه‌تنها زیرساخت‌ها را تخریب کرده بلکه توازن روانی معادله را نیز تغییر داده است. این وضعیت برای تهران یک آسیب‌پذیری غیرقابل انکار ایجاد می‌کند، و همین آسیب‌پذیری است که پیام پزشکیان به بن‌سلمان را خاص و متفاوت می‌سازد. ارسال پیام از طریق ریاض – که در نظم منطقه‌ای جدید نقش محوری دارد – نشان‌دهنده‌ی تلاش برای باز کردن یک مسیر غیرمستقیم به واشنگتن است، آن‌هم در لحظه‌ای که ترامپ مستقیماً اعلام می‌کند «ایران خواهان مذاکره است». ✏️ اما در سوی دیگر، عربستان نیز بازی خود را دارد. بن‌سلمان در حال تثبیت سیاست خارجی جدیدی است که به‌طور همزمان بر سه محور تکیه دارد: اطمینان‌سازی در برابر واشنگتن، حفظ ثبات منطقه‌ای، و مدیریت تهدیدهای ناشی از رقابت ایران و اسرائیل. او در این موقعیت منحصر‌به‌فرد قرار گرفته که می‌تواند پیام‌بر میان تهران و واشنگتن باشد؛ نقشی که نه عمان در اختیار دارد و نه قطر. ✏️ اینکه ترامپ در دیدار با بن‌سلمان به موضوع ایران می‌پردازد کاملاً قابل انتظار است. دولت ترامپ، چه در روایت انتخاباتی و چه در سیاست خارجی، به‌دنبال «نمایش پیشرفت» در پرونده ایران است؛ پیشرفتی که بدون باز شدن یک مسیر ارتباطی عملی نمی‌شود. بنابراین حتی اگر تهران هنوز آماده‌ی ارائه‌ی امتیاز واقعی نباشد، ایجاد این تصور که مذاکره ممکن است برای هر دو طرف سود تبلیغاتی دارد. ✏️ با این‌حال، باید پذیرفت که نشانه‌ها بیشتر از آنکه بیانگر یک توافق قریب‌الوقوع باشند، نشان‌دهنده‌ی یک آمادگی آرام و محتاطانه برای ورود به مرحله‌ی جدید هستند. تهران در حال ارسال سیگنال است، ریاض در حال میانجیگری آزمایشی است، و واشنگتن در حال ارزیابی وزن واقعی پیام‌ها. آنچه امروز شکل گرفته بیشتر شبیه یک «موقعیت‌سنجی جمعی» است تا حرکت در آستانه‌ی توافق. اما اینکه این موقعیت‌سنجی می‌تواند به تغییرات بزرگ منجر شود یا نه، بستگی به این دارد که آژانس در جلسه پیش‌رو چه تصمیمی می‌گیرد و اینکه تهران تا چه حد آماده است از سیاست چندلایه‌ی اخیرش عبور کند. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👏 40 26👌 8👍 2👎 2🤝 2
شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بی‌گناه‌اند؟ سبب تحریم این‌ها نیستند؟ حمید قنبری، معاون دیپلماسی اقتصادی وزارت خارجه، مدعی شد که اگر تحریم‌های ایران به‌دلیل شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بود، باید نامشان در متن تحریم‌ها صریحاً آمده باشد. او گفت تحریم‌ها زمانی رفع می‌شوند که ایران دیگر «تهدیدی برای منافع آمریکا و متحدانش» نباشد؛ مفهومی که به‌گفته او دامنه‌ای بسیار گسترده دارد. حرفی که از زبان یک مقام دیپلماسی اقتصادی بیرون می‌آید، اما بیشتر شبیه توضیحات یک کارمند بایگانی است که دنبال کلیدواژه می‌گردد تا معنای سیاست بین‌الملل. ✍️ اولین نکته‌ای که قنبری از آن غفلت می‌کند این است که تحریم‌های بین‌المللی را نمی‌شود مانند یک آیین‌نامه داخلی بخواند. تحریم‌ها ابزار سیاست خارجی‌اند؛ جنگ اقتصادی-روانی‌اند؛ و هیچ‌کس موظف نیست در بندهای حقوقی بنویسد «این تحریم به‌خاطر فلان شعار بود»، همان‌طور که مأمور پلیس نمی‌نویسد «مظنون هنگام فرار فحش هم داد». اصل ماجرا پشت پرده است، نه در متن. ✍️ شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» بخشی از نمادهای رسمی جمهوری اسلامی‌اند. برای برخی «سنت»‌اند، برای سیاستمداران غربی سند خصومت دائمی، برای رسانه‌ها خوراک آماده، و برای تصمیم‌گیران تحریمی هم نشانه‌ای از یک رفتار غیرقابل‌اعتماد. اینکه قنبری می‌گوید چون در متن تحریم‌ها نیامده، پس تأثیری ندارند، شبیه این است که بگوییم «چون در قبض برق ننوشته کولر زیاد مصرف کرده، پس تقصیر کولر نیست.» دنیا این‌گونه کار نمی‌کند. ✍️ قنبری به دنبال «علت واحد و صریح» می‌گردد؛ اما تحریم‌ها مثل دستور پخت یک غذای ساده نیستند که فقط یک عامل داشته باشند. آن‌ها حاصل تلاقی سیاست هسته‌ای، گروه‌های نیابتی، تنش‌های منطقه‌ای، بی‌اعتمادی جهانی و البته همان نمایش‌های پرحرارت و پلاکاردهای همیشگی‌اند. اینکه بگوییم «چون در متن نیامده پس ربطی ندارد»، یک ساده‌سازی خوش‌بینانه است، چیزی شبیه اینکه بگوییم «چون در نامه اخراج ننوشته بود دیر می‌رسیدم، پس بی‌ارتباط است.» ✍️ از سوی دیگر، در متن رسمی تحریم‌ها صراحتاً آمده که «این تحریم‌ها تا زمانی پابرجاست که ایران تهدیدی برای منافع آمریکا و متحدانش باشد.» این یعنی مسئله اصلی، رفتار و فعالیت‌های راهبردی است، نه صرفاً چیزهایی که روی بنرهای ۱۳ آبان نوشته می‌شود. اما همین شعارها نیز نقش مکمل دارند؛ پیام‌هایی روانی که می‌گویند «تعامل؟ نه، ما فعلاً در موضع تقابل هستیم.» ✍️ قنبری تلاش می‌کند این شعارها را «بی‌ضرر» جلوه دهد، اما استدلال او حتی در سطح توجیهات یک سخنگوی معمولی هم نمی‌گنجد. چنین خوانشی از تحریم‌ها باعث می‌شود سیاست‌گذار ایرانی گرفتار همان سوءبرداشت‌های قدیمی بماند: این تصور ساده‌لوحانه که تحریم‌ها یک سوءتفاهم حقوقی‌اند و اگر متن را درست بخوانیم، مشکل حل می‌شود. ✍️ واقعیت این است که تحریم‌ها نتیجه جمع عوامل فنی، سیاسی، روانی و راهبردی‌اند؛ و شعارهای رسمی، اگر علت اصلی نباشند، در کنار سایر عوامل نقش تصویری، ادراکی و تبلیغاتی دارند. اینکه بگوییم «اثری ندارند چون اسمشان در متن نیامده»، تحلیل سیاسی نیست؛ یک شوخی سیاسی است. شوخی‌ای که پشت میز مذاکرات، هیچ‌کس به آن نمی‌خندد. ✍️ این نوع ساده‌سازی نه فهم درستی از مکانیزم تحریم‌ها ارائه می‌دهد و نه به بهبود تصمیم‌گیری کمک می‌کند. سیاست خارجی در جهانی که روایت‌ها بر واقعیت سایه انداخته‌اند، عرصه نمادها بقدر عرصه منافع است؛ و نمادها در برخی موقعیت‌ها از خودِ موشک‌ها مؤثرتر عمل می‌کنند. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
55👍 26👌 14👏 3
سقاب‌اصفهانی بر رأس انرژی ایران، از رفع ناترازی ازدواج طلاب تا کارنامه‌ای که بوی انرژی نمی‌دهد، آیا رازی در آن نهفته است؟ ✍️ در این انتصاب تازه، پزشکیان دقیقاً همان کاری را کرد که ماه‌ها می‌کوشید ثابت کند انجام نخواهد داد، واگذاری یک نهاد تخصصی، پیچیده و آینده‌ساز به فردی که تمام «تجربه انرژی»‌اش در حد رفع «ناترازی ازدواج طلاب» و ارائه «فرمول مراکز همسریابی» خلاصه می‌شود. در حالی که حتی درباره تحصیلات او نیز شفافیت وجود ندارد، از کارشناسی ارشد مکانیک تا «دانشجوی دکتری مدیریت دولتی» بودن، همه چیز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. این انتصاب نه یک لغزش است و نه یک اشتباه سهوی، بلکه امضای سیاسی رئیس‌جمهوری است که زیر فشار پنهان جریان پایداری، تسلیم می‌شود اما وانمود می‌کند یک انتخاب کارشناسی انجام داده است. ✍️ پزشکیان با گفتن اینکه «تحلیل‌ها و تسلط تیم سقاب‌اصفهانی جامع‌تر و دقیق‌تر از بقیه بود» نه تنها شعور کارشناسان انرژی کشور را دست‌کم گرفت، بلکه عملاً این پیام را به جامعه منتقل کرد، ما در کشوری با ده‌ها دکترای انرژی، صدها متخصص سیاست‌گذاری و بدنه فنی و باسابقه وزارت نیرو، تنها یک نفر را یافتیم که تسلطش بر «ناترازی ازدواج» چنان خیره‌کننده بوده که شایستگی مدیریت انرژی ایران را پیدا کرده است! ✍️ این انتصاب یک پیام خطرناک دارد، جریان پایداری در دولت پزشکیان نه تنها حذف نشده بلکه با شیبی آرام، نرم و حساب‌شده در حال نفوذ به سطوح استراتژیک قدرت است، آن هم در حوزه‌ای که قلب بحران‌های ساختاری اقتصاد ایران، تحریم‌ها، مذاکرات و انباشت چالش‌هاست. انرژی، این نقطه حیاتی، اکنون در اختیار چهره‌ای قرار گرفته که هیچ ارتباط طبیعی با این حوزه ندارد. ✍️ چه کسی باور می‌کرد پزشکیان، همان پزشکیان «ضد تندرو»، نهادی را که باید موتور تحول انرژی و مسیر مقاومت در برابر سقوط اقتصادی باشد، بدهد دست کسی که برندش «فرمول ازدواج» بوده است؟ چه ضربه‌ای به اعتماد عمومی کاری‌تر از این؟ و چه توهینی به جامعه علمی تلخ‌تر از آنکه مدیریت کلیدی‌ترین سازمان انرژی کشور به فردی سپرده شود که حتی روایت‌های مربوط به تحصیلاتش با یکدیگر جور درنمی‌آید؟ ✍️ این انتصاب، یک لغزش تاکتیکی نیست، یک تغییر راهبردی است. نشانه‌ای آشکار از انحراف همان وعده‌هایی که پزشکیان در مسیر انتخابات داد، وعده‌هایی درباره استفاده از «بهترین‌ها» و «متخصص‌ترین‌ها». حالا این بهترین‌ها کسانی‌اند که نسخه ازدواج می‌نوشتند و اکنون موظف‌اند نسخه انرژی کشور را بنویسند. ✍️ با این انتصاب آقای پزشکیان مردم بیش از پیش متوجه شدند که ناکارآمدی دولت شدند. تنها برداشت روشن مردم از این انتصاب این بود، جریان جلیلی جدا از وزرای منتسب به این جریان، در حال پیشروی در همه سطوح دولت است و بزرگترین لقمه‌اش حوزه انرژی بوده است. ✍️ و این تازه آغاز ماجراست. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👍 111 28👎 3👏 2👌 2
در مکزیک چه می‌گذرد و چرا برای ما مهم است؟ از ترور شهردار تا کشتن دانشجو و آمدن میلیون‌ها نفر به خیابان ✏️ آنچه این روزها در مکزیک رخ داد، از اعتصاب معلمان تا انفجار خشم عمومی علیه فساد پلیسی، تبانی مقامات محلی با کارتل‌ها، و ناامیدی کامل از صندوق رأی، نه یک حادثه ناگهانی، بلکه پایان یک رشته طولانی از خیانت‌های حکومتی بود. جرقه اولیه، درست مثل بسیاری از جنبش‌های گذار در جهان، یک واقعه کوچک اما حامل نماد «تحقیر ملی» بود: کشته‌شدن یک دانشجو در ایالت گررو (نام ایالتی در جنوب مکزیک که محل وقوع حادثه بود) به‌دست نیروهای امنیتی و سپس تلاش مقامات برای پنهان‌کاری. همین نقطه، به تعبیر چارلز تیلی، تبدیل شد به الگوهای اعتراض؛ یعنی لحظه‌ای که مردم فهمیدند ابزارهای معمول اعتراض دیگر کار نمی‌کند و باید وارد فاز جدیدی از مقابله شوند. ✏️ در مکزیک، هم‌سطح با مدل «گذار از پایین» گی‌یرمو اودانل، جامعه مدنی وقتی دید «دولت قانونی» عملاً به یک دکور پوک بدل شده، شروع کرد به بازتولید قدرت در خیابان: کمیته‌های محلی، گروه‌های دانشجویی، اتحادیه‌های مستقل و شبکه‌های ضدفساد. این‌ها همان چیزهایی است که در ادبیات گذار به آن زیرساخت‌های مقاومت می‌گویند؛ مقاومت‌هایی که نامرئی شروع می‌شوند اما زیرساخت خیزش نهایی را فراهم می‌کنند. ✏️ اگر مکزیکی‌ها امروز تا درِ کاخ ریاست‌جمهوری پیش می‌روند، به این خاطر نیست که ناگهان «جسور» شده‌اند، به این خاطر است که سال‌ها پیاپی تمرین کرده‌اند: زاپاتیست‌ها در چیاپاس، جنبش ۴۳ دانشجو، اعتصابات معلمان، اعتراضات علیه خصوصی‌سازی انرژی، و کارزارهای ضدفساد. هربار حکومت کمی عقب نشست، هربار مردم یک قدم جلو آمدند. گذار همین است: انباشته‌شدن آرامِ نارضایتی‌هایی که روزی در یک نقطه مناسب، زیر یک فشار مناسب، با یک نماد مناسب، به انفجاری سازمان‌مند تبدیل می‌شود. ✏️ این مسیر برای ما آشناست. ایران نیز تجربه‌های مشابهی دارد: از ۸۸ تا ۹۶ و ۹۸ و ۱۴۰۱. درست مثل مکزیک، هر بار که حکومت با خشونت پاسخ داد، بخشی از جامعه به این جمع‌بندی رسید که «قانونِ موجود» نه ابزار اصلاح است و نه حتی ابزار حفاظت از شهروند. نظریه‌پردازانی مثل جین شارپ می‌گویند که لحظهٔ تغییر، زمانی رخ می‌دهد که مردم بفهمند ستون‌های نگه‌دارندهٔ قدرت، رسانه، نیروهای امنیتی، بوروکراسی، مشروعیت اخلاقی، یکی‌یکی فرو ریخته‌اند. مکزیک دقیقاً در همین نقطه ایستاده بود. ✏️ لازم است اشاره کنیم که ترور شهردار محلی نیز یکی از حوادث تلخ و تاثیرگذار این دوره بود که نشان از عمق بحران و فساد سیستماتیک دارد و جرقه‌های خشم مردم را شعله‌ورتر کرد. ✏️ در مکزیک، معترضان فهمیدند که اگر قرار است گذار رخ دهد، باید به‌جای تکرار الگوهای خشمِ بی‌برنامه، به سمت اقدام جمعی هوشمندانه بروند. آن‌ها جریان اعتراض را از یک «اعتراض توده‌ای» به یک «جنبش گذار» تبدیل کردند: با شبکه‌سازی، با تولید روایت، با بی‌اعتمادسازی نسبت به ساختار فاسد، و با حمله مستقیم به نماد قدرت. این همان چیزی است که در ادبیات اجتماعی آن را سیاسی‌سازی لحظه‌های اخلاقی می‌نامند؛ یعنی تبدیل شوک‌های اخلاقی به انرژی سیاسی. ✏️ ایران همین مسیر را پیشِ‌رو دارد، با یک تفاوت مهم: در ایران، شتاب فروپاشی مشروعیت بسیار شدیدتر است و هر بحران اقتصادی، هر تناقض حکومتی، و هر سرکوب کور، نقش همان «جرقه گررو» (نام ایالت گررو در جنوب مکزیک) را بازی می‌کند. مکزیکی‌ها به ما یادآوری می‌کنند که گذار، محصول یک خبر یا یک حادثه نیست؛ محصول یک حافظه جمعی است. مردم مکزیک امروز به کاخ ریاست‌جمهوری حمله نمی‌کنند چون خشمگین‌اند، حمله می‌کنند چون تکلیفشان با نظام سیاسی روشن شده است. ✏️ و این‌جا درس اصلی برای ماست: گذار زمانی آغاز می‌شود که مردم از حاکمیت نمی‌ترسند و حاکمیت از مردم می‌ترسد. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👍 94 26👌 10👎 5👏 2🕊 1
جنگ روایت‌ها؛ وقتی تهران می‌گوید «ما را شکست ندادید» و واشنگتن می‌گوید «خودشان دنبال مذاکره هستند» ✏️ ✏️ وقتی عراقچی می‌گوید «اهداف آمریکا و اسرائیل محقق نشد و حالا دوباره درخواست مذاکره شروع شده»، او در واقع دارد پیش‌نویس راه مذاکره برای نظام را می‌نویسد؛ نه برای مردم، بلکه برای شیعه‌طلب‌ها، پایداری‌چی‌ها و رادیکال‌های داخلی که باید قانع شوند چرا جمهوری اسلامی دوباره باید پشت میز مذاکره بنشیند. ✏️ در همان لحظه، ترامپ اعلام می‌کند: «ایران ناچار است با ما مذاکره کند.» این دو جمله متناقض نیستند؛ دو روایت از یک واقعیت واحدند. هر طرف برای مصرف داخلی خودش، نسخه‌ای را انتخاب می‌کند که مخاطبش هضم کند. وقتی قرار بر جنگ نیست، مذاکره بازمی‌گردد — این قانون روابط بین‌الملل است. ✏️ عراقچی می‌گوید: «تأسیسات ما تخریب شد اما تکنولوژی باقی مانده؛ اراده ملت هم محکم‌تر شده.» این جمله را باید ترجمه کرد، چون این‌ها واژگان رمز هستند: «تأسیسات ما تخریب شد» یعنی ما در میدان نظامی آسیب امنیتی مهمی دیدیم. «تکنولوژی باقی مانده» یعنی توان بازسازی داریم و می‌توانیم دوباره آنها را احیا کنیم. «اراده محکم‌تر شده» یعنی برای اینکه فرمان مذاکره را می‌خواهیم صادر کنیم، باید آن را در کاغذ مقاومت بپیچیم. ✏️ وقتی عراقچی می‌گوید «دوباره درخواست مذاکره شروع شده»، منظور این است که کانال‌های ارتباطی غیررسمی، همان مسیرهایی که در تجربه سال‌های ۹۰ و ۹۲ به‌کار گرفته شد، دوباره وارد فاز فعال‌سازی شده‌اند. تجربه‌های گذشته نشان می‌دهد در چنین لحظاتی، ارتباطات غیرعلنی معمولاً پیش از هر تحول رسمی دوباره احیا می‌شود. ✏️ این دقیقاً همان کاری است که نظام در سال‌های ۹۰ و ۹۲ انجام می‌داد: آماده‌سازی ذهن نیروهای داخلی برای یک تغییر تاکتیکی که اسمش را نمی‌شود گذاشت امتیازدهی، ولی ذاتش همان است. ✏️ ترامپ احتیاج دارد نشان دهد ایران «ضعیف شده و مجبور به مذاکره با اوست»؛ چون شعار او «قدرت آمریکا و تحقیر دشمنان» است. هرگونه تصویر از ایران سرسخت به ضرر ترامپ است. بنابراین ترامپ یک روایت می‌سازد: ایران شکست خورده و محتاج توافق با ترامپ است. ✏️ در تهران، نظام نیاز دارد از مذاکره یک «پیروزی راهبردی» بسازد. چون بعد از ماه‌ها حمله و ضدحمله و تهدید، عقب‌نشینی بدون روایت توجیه‌گر باعث ریزش داخلی می‌شود. پس تهران می‌سازد: ما شکست‌ناپذیریم؛ برنامه هسته‌ای نابود نشد؛ حالا دشمن مجبور است با ما مذاکره کند. ✏️ این دو روایت، دو قطب یک میز مذاکره‌اند. در روابط بین‌الملل این روند را پنجره میانجی‌گری می‌نامند: زمانی که هزینه ادامه درگیری برای طرفی که هزینه بیشتری متحمل می‌شود از منفعت آن بالاتر می‌رود، اما هیچ‌یک از طرف‌ها نمی‌خواهد این تغییر موقعیت را علنی و آشکار اعلام کند. ✏️ روایت پایه‌ای که عراقچی می‌سازد در هفته‌های آینده تبدیل می‌شود به این جملات: ما پیروز میدان‌های نظامی بودیم. آمریکا ناچار شد به ما پیام بدهد. مذاکره انتخاب ما نیست؛ واقعیتی است که به طرف مقابل تحمیل شده. این روایت‌سازی ضروری است تا از حملات پایداری‌چی‌ها جلوگیری کند، زمینه‌سازی کند برای گفتگوهای عمانی، قطری یا سوییسی، در افکار عمومی نشان دهد مذاکره ضعف نیست و هزینه عقب‌نشینی واقعی را کاهش دهد. این همان کاری است که همه حکومت‌ها هنگام ناچاری انجام می‌دهند: شرایط واقعی را پنهان می‌کنند و یک روایت پیروزی‌گونه جایگزین می‌کنند. ✏️ جنگ واقعی روی زمین تمام نشده، اما جنگ روایت‌ها از همین حالا شروع شده است. ترامپ می‌گوید: «تهران خواهان مذاکره با من است.» عراقچی می‌گوید: «واشنگتن شکست خورد و مجبور شد به ما پیام مذاکره بدهد.» ✏️ و در زیر پوست این دو روایت، واقعیت این است که حملات اخیر برای هیچ‌کس پیروزی نیاورد؛ برنامه هسته‌ای ایران آسیب دیده اما نابود نشده؛ آمریکا فهمیده آسیب‌زدن محدود فایده استراتژیک ندارد؛ و ایران فهمیده ظرفیت ادامه این شکل از رویارویی را ندارد. #حمید_آصفی https://t.me/hamidasefichannel2 صفحه یوتیوب https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Показати все...
👍 71 31👌 6👏 3