Khabgard | خوابگرد
Kanalga Telegram’da o‘tish
برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد و مطالبِ دندانگیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی https://twitter.com/khabgard سایت: http://khabgard.com ایمیل: info@khabgard.com
Ko'proq ko'rsatish2025 yil raqamlarda

17 357
Obunachilar
+424 soatlar
+107 kunlar
-10530 kunlar
Postlar arxiv
Photo unavailableShow in Telegram
این پوستر را #فرزاد_ادیبی چند روز پس از کشته شدن #ندا_آقاسلطان ساخت و برایم فرستاد و در خوابگردِ آن روزها منتشر کردم. امشب، در پانزدهمین سالگرد ندا، دوستی این را به یادم انداخت.
وه که چه خردادی گذراندیم آن سال و چه سالی گذراندیم آن ٨٨ و چه تمام نشد و نمیشود این همه زخم و درد و چه خشک نمیشود شتک خون بر در و دیوار هر چه شهر و چه به ته نمیرسد این کابوس, این مقدس، این آقا، این نظام...
@KhabGard
Repost from N/a
دومین کلاس ویرایش کانون نگارش ایران
محتوای این کلاس بهصورت آنلاین و در پلتفرم گوگلمیت ارائه میشود، به این صورت که مدرس یک روز قبل از هر جلسه، متنی در حدود یک یا دو پاراگراف را با شما به اشتراک میگذارد تا شما در حد دانش و مهارت خودتان آن متن را ویرایش کنید. سپس در جلسۀ آنلاین آموزشی، آن متن را پیش چشمتان ویرایش میکند و به هر نکتهای که میرسد، آن نکته را بهتفصیل توضیح میدهد.
این کلاس برخلاف روندِ کلاسهای ویرایشِ متداول و متعارف است؛ چراکه مدرسانِ آن کلاسها ابتدا مباحث را یکبهیک و بهترتیب مطرح میکنند و برای هر کدام نمونهای میآورند، یعنی از مبانی و نکات ویرایش به نمونۀ متن تمرینی میرسند؛ اما در این کلاسْ ما اساس کار را بر نمونۀ متن تمرینی میگذاریم و مبانی و نکات ویرایش را بهاقتضای آن متن تمرینی مطرح میکنیم.
مخاطبان این کلاس:
ویراستاران و مترجمان و نویسندگان
خبرنگاران
تولیدکنندگان محتوای متنی و صوتی
داستاننویسان
نمایشنامهنویسان و فیلمنامهنویسان
و هر کسی که دستی بر آتش نوشتن دارد.
مدرس: معین پایدار
ویراستار و دانشآموختهٔ زبانشناسی
۶ جلسۀ ۹۰دقیقهای:
۷۰ دقیقه آموزش + ۲۰ دقیقه پرسشوپاسخ
حقالزحمۀ این کلاس ۲۵۰ هزار تومان است که به این کارت واریز میکنید و بعد از واریز، از طریق ارسال عکس فیش واریز به اکانت تلگرام ما، ثبتنامتان را قطعی میکنید و ما در گروه مخصوص کلاس عضوتان میکنیم:
5892101313954279
بانک سپه، بهنام معین پایدار
تذکر مهم: لطفاً بعد از واریز حقالزحمه، همراه عکس فیش واریز، حتماً اسم و فامیلتان و شمارۀ تلفن همراهی را که با آن در تلگرام هستید، به اکانت تلگرام ما بفرستید.
کلاس در روزهای زوج و هر جلسه ساعت ۲۱ تا ۲۲:۳۰ برگزار میشود.
زمان برگزاری: ۰۴ تیرماه ۱۴۰۳
در ضمن، در گروه تلگرامی مخصوص کلاسها، به تمرینات بیشتر و سؤالات شما میپردازیم.
محتوای کلاس بهصورت فیلم و صوت در اختیارتان قرار میگیرد.
ضمناً خوشحالترمان میکنید اگر...
۱. قبل از برگزاری کلاس، سؤالها و پیشنهادها و بعد از برگزاری آن، انتقادهایتان را برایمان بفرستید.
۲. این پست را برای دوستانی که گمان میکنید ممکن است این کلاس برایشان جالب یا مفید باشد بفرستید.
لطفاً برای ثبتنام یا هر گونه سؤال، فقط و فقط به این آیدی پیام دهید:
@kniranofficial
پایدار باشید و برقرار
کانون نگارش ایران
مهرجویی؛ دیوانهی دیوانهی دیوانه
.
امیر پوریا: این ویدئو که برای من به عنوان یک منتقد فیلم و قبل از آن، به عنوان یک دلدادهی سینما، نوعی «حاصل عمر» در رویارویی با زندگی و آثار #داریوش_مهرجویی به حساب میآید، به یک ویژگی کمتر بررسیشدهی مهرجویی در کار حرفهای و حتا زندگی شخصی میپردازد: دیوانگی و دیوانهبازیهایش!
@KhabGard
👇
https://youtu.be/AFxe_MbqOMc
تاریخچهی سانسور حکومتی در ایران
گفتوگو با امیر احمدی آریان
امیر احمدی آریان (متولد ۱۳۵۸) در گفتوگو با باربد گلشیری از کانون هنر/فرهنگ/کنش از سانسور آثارش در ایران میگوید. او در دوران فعالیت ادبیاش در ایران شش کتاب تألیف و پنج کتاب ترجمه کرد. از تألیفیها سه عنوان توقیف و سه عنوان با سانسور منتشر شد. هیچکدام از ترجمهها نیز از گزند سانسور در امان نماند.
در پایان گفتوگو، او بخش سانسورشدهی فصل پنجم از کتاب اوهام نوشتهی پل استر را میخواند. استر، نویسندهی شهیر امریکایی، سیام آوریل امسال درگذشت.
@KhabGard
کاملِ گفتوگو را اینجا بشنوید:
https://soundcloud.com/iranartcultureaction/a53q0ikdkfza
Photo unavailableShow in Telegram
داغ کم ندیدهام، حتا عمیق، ولی هیچ تصوری نمیتوانم داشته باشم از عمق دردی که امروز پدر و مادر نیلو میکشند.
رفتن نیلوفر امرایی، آن هم اینگونه ناگهانی و بس زود و تلخ، را به رفیقانم اسد و امیلی و نیز مادرش تسلیت میگویم.
رضا شکراللهی
@KhabGard
شوخطبعی چه نقشی در مقاومت مدنی دارد؟ - اریکا چنووت، برگردانِ عرفان ثابتی
یک راه برای اینکه به دشمن نشان دهیم نمیتواند همیشه همهی مردم را کنترل کند این است که با او شوخی کنیم. جانجیرا سومباتپونسیری، متخصص علوم سیاسی، در کتاب شوخطبعی و مبارزهی خشونتپرهیز در صربستان میگوید شوخطبعی میتواند کارکردهای کاملاً مشخصی در مبارزهی خشونتپرهیز داشته باشد.
اول اینکه شوخطبعی ــ بهویژه طنز و هجو ــ میتواند مستقیماً در برابر تبلیغاتِ حکومتها عرض اندام کند و با افشای حقیقت اجازه ندهد پروپاگاندای حکومت به هدف اصلی خود دست یابد. حرف اساسیِ واتسلاو هاول دربارهی قدرتآفرینی از پایین و به دست مردم این است که باید «در حقیقت زندگی کرد» ــ یعنی، روایت منفعتطلبانه و جعلی حکومت از رویدادها را نپذیرفت.
دوم اینکه شوخطبعی میتواند در وضعیتی وخیم و ناگوار، حال و هوایی شاد و پرنشاط بیافریند. این تغییرِ احساس بهویژه وقتی مهم است که حکومت توسل به زور علیه مخالفان را آغاز کرده است. جشنها میتوانند سرپناهی برای تعداد زیادی از کسانی باشند که میخواهند دمی از احساس ملال، بدبختی و خیانت فارغ شوند.
برای مثال در سپتامبر ۲۰۱۱ در تظاهراتی علیه بشار اسد، کنشگران غیرمسلح با وسایل آتشبازی و دوربینهای ویدئویی به مصاف نیروهای امنیتیِ مجهز به تانک و خمپارهانداز رفتند. تصاویر ضبطشدهحاکی از ناسازگاری مضحک میان قدرتنمایی نظامیان و شوخطبعی معترضانی بود که با ترقهبازی و پرتاب فشفشه به آسمان قدرتنمایی نظامیان را مسخره میکردند. این تصاویر به شکل مؤثری نشان داد که واکنش دولت سوریه به هیچ وجه متناسب با اعتراض شهروندان غیرمسلح نیست.
سوم اینکه شوخطبعی اغلب میتواند به مردم اجازه دهد راههای جدیدی برای مبارزه با وضع موجود در نظر مجسم کنند. در واقع شوخطبعی آنقدر تهدیدآمیز است که میتواند مرگبار باشد. در نظامهای تمامیتخواه بیان لطیفهای در انتقاد از مسئولان میتواند جرم بزرگی به شمار رود. علت این امر آن است که تمامیتخواهی مبتنی است بر کنترل کامل روایت اجتماعی و تاریخی ــ همان بهاصطلاح، «یگانه حقیقت» ــ و به طور عام، جریان اطلاعات.
در دوران حکومت استالین، صدها شهروند اتحاد جماهیر شوروی به جرم لطیفهگویی در انتقاد از رژیم به مرگ یا حبس در اردوگاههای کار اجباری محکوم شدند. در فاصلهی سالهای ۱۹۴۲ و ۱۹۴۴، «دادگاه خلق برلین» ۴۹۳۳ نفر را به جرم بیان «لطیفههای مأیوسکننده» دربارهی حزب نازی به مرگ محکوم کرد. در سال ۱۹۴۴، یک کارگر کارخانهی مهماتسازی در برلین به جرم تضعیف جنگ «از طریق سخنان مغرضانه» اعدام شد. جرم او چه بود؟ تعریف این لطیفه برای همکارانش در کارخانه:
«هیتلر و گورینگ بالای برج مخابرات برلین ایستادهاند. هیلتر میگوید دلش میخواهد کاری بکند تا اهالی برلین شاد شوند. گورینگ میگوید: خب چرا نمیپَری پایین؟»
بهرغم این تلاشها برای کنترل کامل، لطیفههای طنزآمیز دربارهی مسئولان نازی و حکومت استالین در دوران سلطهی این دو نظام تمامیتخواه بر سر زبانها بود. این لطیفهها را معمولاً در مشروبفروشیها درِگوشی برای دوستان صمیمی و رازدار تعریف میکردند. هدف از این کار خالی کردن و سبک کردن خود بود، نه لزوماً مقاومت فعال.
اما رواج انتقاد و طنز حتی در دوران سلطهی حکومتهای تمامیتخواه نشان میدهد که هیچ نظامی نمیتواند همیشه همهی مردم را به طور کامل کنترل کند و وقتی بسیاری از مردم لطیفهگویی را آغاز کنند، ممکن است خودشان بهتدریج بفهمند که امپراتور برهنه است. به همین علت است که شوخطبعی برای نظامهای ستمگر فوقالعاده خطرناک است.
به قول خالد القشطینی، نویسندهی عراقی، «شوخطبعی در تاریکترین دوران یک ملت ضروریتر است، زیرا در چنین زمانهایی است که مردم ایمان به خود را از دست میدهند، ناامید میشوند و به ورطهی اندوه و افسردگی فرو میافتند. در چنین وقتهایی زندگی بیمعنا به نظر میرسد و انسان احساس میکند وطنش به تار عنکبوت شبیه شده است. مردم ارتباط با یکدیگر را از دست میدهند و سرانجام به انزوا تن میدهند. در نتیجه، اراده و میل به اتحاد و مقاومت از بین میرود. شوخطبعی بهترین دارو برای درمان چنین بیماریهایی است. خنده انسان را از دام رخوت و افسردگی میرهاند؛ بیان لطیفههای سیاسی دوباره شهروندان را با یکدیگر مرتبط میکند. حالا دیگر هیچیک از آنها تنها نیستند. به این ترتیب میفهمیم دیگرانی نیز هستند که با ما همنظرند و درد و رنج و امیدهای مشترکی با ما دارند. خنده نوعی احساس برادری جمعی میآفریند. هیچکس در تنهایی نمیخندد».
به همین علت است که، به نظر القشطینی، پرورش حس طنز و شوخطبعی سیاسی و استفادهی گسترده از آن برای موفقیت راهبرد مقاومت مدنی ضروری است.
@KhabGard
کاملِ متن در آسو
مرگ دیکتاتور
در میانهی تف انداختن و شادمانی
.
حبیب حسینیفرد: در آذر ۱۳۸۵ که اگوستو پینوشه دیکتاتور شیلی درگذشت، دو سه روزی جسد او را در محلی قرار داده بودند تا هوادرانش به او ادای احترام کنند و آخرین وداع.
در این مراسم که برای مخالفان و شکنجهشدگان و بستگان قربانیان حکومت ۱۸ سالهی پینوشه چندشآور و خشمانگیز بود، ۶۰ هزار نفری شرکت کردند، اغلب با گریه و زاری و سلام هیتلری (عکس بالا را ببینید).
در خیابانها اما بستگان قربانیان و آسیبدیدگان از استبداد و شکنجه و کشتار دوران پینوشه به شادی و پایکوبی مشغول بودند.
با مرگ پینوشه، خانم میشل باچلت، رئیسجمهور سوسیالیست شیلی، در وضعیت مخمصهآمیزی قرار گرفت. او امتناع کرد که برای دیکتاتور مراسم دولتی تدفین برگزار کند.
پدر باچلت، مقام افسر ارشد وفادار به دولت آلنده، قربانی تعدی و شکنجههای حکومت پینوشه شد و جان خود را از دست داد. خانم باچلت نیز مجبور شد با مادرش به خارج بگریزد.
با این همه او حالا در مقام ریاستجمهوری میبایست ضمن ممانعت از برگزاری مراسم دولتی برای رئیس شکنجهگران پدر خویش و کسی که باعث شد سالها در تبعید از کشورش بهسر برد، نمایندهای به اجتماع خانواده و بستگان و هواداران پینوشه بفرستد، چرا که بخشی از جامعه که در دوران پینوشه به آلاف و الوفی رسیده بود یا درس لازم را از جنایات دیکتاتوری نگرفته بود و نیز بخشی از ارتش که همچنان به پینوشه ارادات داشتند، انتظار داشتند که دولت چنین اقدامی انجام دهد.
باچلت هم درست یا نادرست تصمیمش این شد که وزیر دفاع را نوکپایی و تلگرافی به مراسم خانواده و بستگان و هواداران پینوشه بفرستد و قال قضیه را بکند.
وزیر دفاع که به مراسم رسید، هوادران پینوشه با هوکردن او نشان دادند که تأملات دولت بیمورد بوده و سیروسلوک و ذهن قطبیشده یهواداران پینوشه مشکلش بیشتر از آن است که با برخی اقدامات دولت تغییری در آن آنجام شود.
در این میان، کوادرودوس پراتس، نوهی ژنرال کارلوس پراتس، فرمانده کل ارتش شیلی در دوران آلنده، هم به صرافت افتاد که از برابر جسد پینوشه عبور کند و به سبک خود به مرگ او واکنش نشان دهد.
ژنرال پارتس که سال ۱۹۷۳ با کودتای پینوشه به آرژانتین گریخته بود، یک سال بعد در این کشور همراه با همسرش در جریان انفجار ماشینش به قتل رسید. دادگاهی در آرژانتین سازمان امنیت پینوشه را مسئول این انفجار اعلام کرد.
نوهی پارتس وقتی پس از چند ساعت ایستادن در صف به جلوی جنازه پینوشه رسید، در میان چشمان حیرتزدهی هواداران دیکتاتور آب دهانش را به سوی جنازهی او پرت کرد. سربازان نزدیک به جسد کوادرودوس را بازداشت کردند، که پس از چند ساعتی آزاد شد.
کوادردوس، با اشاره به اینکه پینوشه بابت جنایات حکومتش محاکمه نشد و نیز به دلیل خشم از اقدام او و عوامل حکومتش در نابودی پدربزرگ و مادربزرگش، گفته بود که به لحاظ درونی احساس نیاز میکرد که چنین اقدام غیرمتعارفی را انجام دهد.
کوادردوس در مقام مشاور سیاسی یک انجمن محلی در یکی از محلات ثروتمندنشین سانتیاگو شغل خود را از دست داد. در جامعه اما هواداران اقدام او کم نبودند. نمایندگانی در مجلس پیشنهاد کردند که یک «تفگاه ملی» با نام آگوستو پینوشه ایجاد شود.
و هنوز هم جامعهی شیلی درگیر بازخوانی تاریخ استبدادی و جنایات دوران پینوشه است؛ دورانی با دستکم سه هزار کشتهی سیاسی، ۳۰ هزار مورد شکنجه و ۳۰۰ هزار تبعیدی و گریخته از میهن خویش.
@KhabGard
Repost from TgId: 1200544723
🖋 نامهای به مخاطبان
دوستان و همراهان گازت، سلام
من الهه خسروی یگانه هستم و میخواهم باز هم بابت تاخیر در انتشار گازت از شما عذرخواهی کنم و البته دلایلش را برایتان توضیح دهم.
همانطور که میدانید گازت به مشروطه رسیده و این یعنی شروع یک فصل طوفانی پرماجرا، چه برای من و چه برای پادکست. اما نکته اینجاست که درست در همین زمان، نه تنها من به خاطر معیشت و البته مشکلات زندگی مجبورم کار کنم که استودیو را هم از دست دادهایم و در نبود صادق، استودیو، تدوینگر و... تمام روند تولید گازت از پژوهش، نوشتن متن، اجرا، صدابرداری، تدوین و... بر عهده من افتاده. در واقع گازت به یک کار تمام وقت تبدیل شده که متاسفانه نمیتواند از نظر مالی خودش را تامین کند.
پیدا کردن اسپانسر برای گازت کار سختی است. جدای از خط قرمزهای من منوط به دولتی نبودن اسپانسر، محتوای گازت محتوایی نیست که شرکتها یا موسسات مختلفی که در قالب مسئولیت اجتماعی ممکن است اسپانسر پادکستها شوند را جلب کند.
طی چند ماه گذشته من تلاشهای زیادی کردم تا گازت را به کار اصلی خودم تبدیل کنم اما نشد. برای همین به این فکر افتادیم که شاید با حمایت دوستانی که خارج از ایران زندگی میکنند بتوانیم انتشار گازت را از سر بگیریم.
برای همین یک حساب کاربری در پلتفرم patreon باز کردیم که شما میتوانید با پرداخت ماهیانه مبلغی اندک حامی در انتشار گازت باشید. جدای از این البته که من هم همه تلاشم را به میکنم به قدر وسع بکوشم که در میان همه گرفتاریها و سختیهای زندگی، روند انتشار گازت را ادامه دهم.
همه آرزوی من این است که اگر در دل تاریکی چراغی روشن کنم. این عهد من و صادق با گازت و با مخاطبان آن است. عهدی که امیدوارم بتوانم ادا کنم.
قربان شما
برای حمایت از خارج از ایران روی لینک زیر کلیک کنید:
patreon.com/gazettecast
کانال گازت:
@gazettecast
چاقو
تأملاتی پس از یک ترور ناکام
نویسنده: سلمان رشدی
ترجمه: گروه مترجمان پنهان
نشر پنهان، ۱۴۰۳ @penhanprint
@KhabGard
چاقو - سلمان رشدی.pdf1.64 MB
Repost from N/a
چاقو - نسخه موبایل
چاقو - سلمان رشدی.pdf1.64 MB
Repost from N/a
«قمرهای مشتری»
✍️ آلیس مونرو
🖋 ترجمهٔ وازریک درساهاکیان
نگاهنو، ش. ۹۹ (پاییز ۱۳۹۲)، صص. ۲۵-۳۹
@negahenou29
وازریک درساهاکیان.pdf4.34 MB
Photo unavailableShow in Telegram
دیکتاتورِ مدعیِ فضل که باشی، کلِ کارنامهی مشهورترین نویسندگان دنیا و ترتیب آثارشان هم همان است که تو خواندهای یا دیدهای.
@KhabGard
Repost from RadioFarda
Photo unavailableShow in Telegram
🔸#محمد_رسولاف، کارگردان شناختهشده و منتقد جمهوری اسلامی، توسط قوه قضائیه جمهوری اسلامی به هشت سال زندان، شلاق و جزای نقدی محکوم شده است.
🔸بابک پاکنیا، وکیل آقای رسولاف، روز چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت با انتشار پیامی در شبکه ایکس، توئیتر سابق، اعلام کرد موکلش به موجب حکم صادره از شعبهی ۲۹ دادگاه انقلاب اسلامی به تحمل هشت سال حبس (۵ سال قابل اجرا)، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم شد.
🔸او در ادامه تصریح کرد این حکم در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر عینا تایید و اکنون پرونده به اجرای احکام ارسال شده است.
🔸آقای پاکنیا میگوید دلیل اصلی صدور این حکم، امضای بیانیهها و ساخت فیلم و مستند است که از نظر دادگاه، این اقدامات مصداق «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرم علیه امنیت کشور» محسوب میشود.
@RadioFarda
#رادیوسورن شروع شد
و اولین اپیزود رادیو سورن را تقدیم میکنم به تمام موفقنشدگان جهان...
ماجرا، ماجرای محمدعلیست؛ جوانی که دل به پکیجهای موفقیت، کتابهای انگیزشی، انرژی و معجزه و چیزهای واهی بسته و دور و برش پر است از کتابهای گولزننده و شبهعلم. در این اپیزود داستان محمدعلی و کتابهایش را میشنویم...
در کستباکس "رادیو سورن" را جستجو کنید.
@sorenbooks
چرا محمدعلی موفق نشد-رادیوسورن.mp319.76 MB
فراخوان یک جایزهی جدید
جایزهی فرهنگی و ادبی «ایرانویج» در دو شاخهی داستان کوتاه و ترانه و شاخهی ویژه محیط زیست ایران برگزار میشود.
.
داستانها و ترانههایی در این جایزه داوری خواهند شد که از طریق مهر به فرهنگ، آداب، آیینها، اشخاص، تاریخ و جغرافیای ایران، مخاطب خود را به کشف دوبارهی ایرانزمین دعوت میکند.
آثار رسیده پس از ارزیابی اولیه توسط هیئت انتخاب، به مرحلهی نهایی راه خواهند یافت.
آثار رسیده به مرحلهی نهایی، ۱۰ داستان و ۱۰ ترانه خواهد بود که داوران مرحلهی نهایی، ۳ داستان و ۳ ترانه را بهعنوان آثار برگزیده انتخاب و معرفی میکنند.
هیئت داوران بخش ترانه (به ترتیب الفبا):
مونا برزویی؛ شاعر و ترانهسرا
سهراب پورناظری؛ موسیقیدان، آهنگساز، نوازنده و فعال اجتماعی
کامران رسولزاده؛ آهنگساز، ترانهسرا، شاعر، خواننده و بنیانگذار فستیوال یوالیتی (فیلم و تئاتر موزیکال) در فرانسه
هیئت داوران بخش داستان (به ترتیب الفبا):
بهنام بهزادی؛ کارگردان، فیلمنامهنویس و تدوینگر
محمدحسن شهسواری؛ نویسنده، رماننویس، فیلمنامهنویس و مدرس داستاننویسی
زهرا عبدی؛ نویسنده، رماننویس، مدرس داستاننویسی، شاعر و فعال اجتماعی
مرتضی مردیها؛ فیلسوف، نویسنده و استاد دانشگاه
علی مصفا؛ فیلمساز، بازیگر و مترجم
دبیران جایزه: زهرا عبدی و محمد مرکبیان
مدیر اجرایی: حدیث باقری
برگزیدهی محیط زیست:
در این بخش، هیئت داوران جایزهی برتر را پیشکش کسی خواهد کرد که در سال گذشته برای آگاهیبخشی و نگهداری و حفظ محیطزیست ایران، بیشترین و مؤثرترین محتوا را در شبکههای اجتماعی تولید کرده است.
داوری این بخش سازوکاری با انتخاب مردمی خواهد داشت که جزییات آن در صفحه جایزه ایرانویج منتشر خواهد شد.
جوایز در هر بخش:
داستان و ترانهی برگزیده: هر نفر ۳۰ میلیون تومان به همراه تقدیرنامه
نفر دوم: ۲۰ میلیون تومان به همراه تقدیرنامه
نفر سوم: ۱۰ میلیون تومان به همراه تقدیرنامه
برگزیده محیطزیست: ۳۰ میلیون تومان به همراه تقدیرنامه
@KhabGard
جزئیات بیشتر شامل قوانین، شیوهنامه، راه تماس و تقویم مسابقه را در متن فراخوان بخوانید 👇
@Iranvijprize
پل استر در ۷۷ سالگی درگذشت
پل استر، نویسندهی پرکار آمریکایی که از آثار معروفش میتوان به «سهگانهی نیویورک» اشاره کرد، بر اثر عوارض ناشی از سرطان ریه در ۷۷ سالگی درگذشت.
روزنامه نیویورک تایمز سهشنبه ۱۱ اردیبهشت به نقل از یکی از دوستان این رماننویس نوشت که استر در خانهاش در بروکلین نیویورک درگذشت.
سیری هاستودت، همسر و نویسندهی همکار پل استر، نخستین بار سال گذشته تشخیص سرطان او را اعلام کرده بود.
آقای استر در سال ۱۹۴۷ در نیوآرک ایالت نیوجرسی به دنیا آمد و در دههی ۱۹۸۰ با آثاری مانند «سهگانهی نیویورک» به نماد ادبی نیویورک تبدیل شد. این سهگانه که تغییری فلسفی در ژانر پلیسی ایجاد کرد، به زبان فارسی هم ترجمه شده است.
حرفهی آقای استر در سال ۱۹۸۲ با کتاب خاطراتش به نام «اختراع تنهایی» اوج گرفت که روایتی تکاندهنده از رابطهی او با پدر تازهدرگذشتهاش بود.
اولین رمان او، «شهر شیشهای»، قبل از انتشار توسط یک انتشاراتی کوچک در کالیفرنیا در سال ۱۹۸۵ از سوی ۱۷ ناشر رد شده بود.
به گزارش نیویورک تایمز، همانطور که شهرت پل استر افزایش یافت، او بهعنوان پاسدار گذشتهی ادبی غنی بروکلین جلوه کرد و همچنین الهامبخش نسل جدیدی از رماننویسانی شد که در دههی ۱۹۹۰ و بعد از آن به منطقه هجوم آوردند.
استر اغلب در گزارشهای خبری به عنوان یک «سوپراستار ادبی» معرفی میشد. ضمیمهی ادبی «تایمز» بریتانیا زمانی او را «یکی از فوقالعادهترین نویسندگان آمریکایی» نامید.
او از کار با کامپیوتر پرهیز داشت و اغلب با خودکار در دفترچههای مورد علاقهاش مینوشت.
پل استر در سال ۲۰۰۳ به نشریهی «پاریس ریویو» گفت: «کیبورد همیشه مرا میترساند. قلم ابزار بسیار ابتداییتری است. احساس میکنی کلمات از بدنت بیرون میآیند و بعد کلمات را در صفحه فرو میکنی. نوشتن برای من همیشه یک تجربهی فیزیکی بوده است».
این نویسندهی آمریکایی فیلمنامهنویس هم بود و فیلمنامهی فیلم «دود» را نوشت که ارواح گمشدهای را به تصویر میکشید که در یک مغازهی تنباکوفروشی در بروکلین حضور داشتند. این فیلم را واین وانگ در سال ۱۹۹۵ کارگردانی کرد.
رمانهای اگزیستانسیالیستی استر در اروپا نیز بسیار محبوب بودند.
از دیگر آثار مهم او میتوان به «مون پالاس»، «خاطرات زمستان»، «کتاب اوهام» و «دیوانگیهای بروکلین» اشاره کرد. بسیاری از آثار این نویسندهی آمریکایی به زبان فارسی ترجمه شده است.
@KhabGard
ماجرای دروغ شاخدار حکومت از «ندامت اشکان خطیبی در مصاحبه با رادیوفردا»
این روزها در سایتهای نزدیک به حکومت کلیپی سهدقیقهای به همراه خبر «اظهار ندامت و پشیمانی اشکان خطیبی در مصاحبه با رادیوفردا» منتشر شده است.
بخش اول کلیپ سه جمله از مصاحبه را به هم چسبانده که القا کند خطیبی بهخاطر از دست دادن آنچه در ایران داشته، پشیمان است. او اما در مصاحبهی اصلی توضیح میدهد که احساس کرده برخی از پستهای مدیریتیاش در ایران او را «تبدیل به چرخدندهای در یک ماشین سرکوب» کرده بوده و به همین دلیل تصمیم گرفته از آن فضا خارج شود.
در قسمت دیگری از کلیپ دستکاریشده، بخشی از اواسط یک جملهی طولانی را میشنویم. خطیبی در مصاحبهی اصلی توضیح میدهد که میخواهد بهرغم مشکلاتش به هنرمندان مهاجر کمک کند. در کلیپ اما اینگونه القا میشود که او در حال اظهار پشیمانی از وضعیت خود است.
بخش سوم کلیپ نیز برعکس صحبتهای اصلی خطیبی است. او میگوید بازجویش در ایران به او جملات توهینآمیزی گفته و خطیبی نیز برای اثبات اشتباه بودن حرفهای بازجو، انگیزهی بیشتری پیدا کرده و از این انگیزه برای کار کردن روزانه در شرایط سخت روحیاش استفاده کرده است. کلیپ اما با چسباندن پنج جمله از جاهای مختلف مصاحبه القا میکند که خطیبی میگوید مشکلات، باعث شده او نتواند کار کند.
@KhabGard
وبسایت «فکتنامه» به این ادعای رسانههای نزدیک به حکومت که میگویند اشکان خطیبی در مصاحبه با رادیوفردا از وضعیت خود اظهار پشیمانی کرده، نشان «شاخدار» داده است.
کاملِ گزارش فکتنامه را در این لینک بخوانید. متن کامل این مصاحبهی چهار هزار کلمهای را هم اگر هنوز نخوانده یا نشنیدهاید، میتوانید در وبسایت رادیوفردا بخوانید یا بشنوید.
.
آغاز هشتمین دورهی نمایشگاه
«کتاب تهران بدون سانسور»
هشتمین نمایشگاه کتاب «تهران، بدون سانسور» از ٢۵ آوریل تا ١٠ ژوئن با همکاری ناشران مستقل خارج از کشور در بیش از ٢٠ شهر در اروپا و آمریکای شمالی برگزار میشود.
برنامههای این نمایشگاه به دو صورت حضوری و آنلاین اجرا میشود و اطلاعات کامل برنامهها برای شهرهای گوناگون را میتوانید در وبسایت بدون سانسور پیدا کنید.
نمایشگاه کتاب بدون سانسور بهطور نمادین همزمان با برپایی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار میشود و تلاشی است برای انعکاس و معرفی فرهنگ و ادبیاتی که که حکومت جمهوری اسلامی آن را سرکوب و سانسور کرده و میکند.
این نمایشگاه را ناشران ایرانی مستقل خارج از مرزهای ایران میگردانند بهعنوان فرصتی برای معرفی کتابهایی که بدون سانسور – بهویژه سانسور حکومتی در ایران – منتشر شده است.
@KhabGard
اطلاعات کامل برنامهها و شهرها👇
