uz
Feedback
🙏دعاهای مشکل گشا 🙏

🙏دعاهای مشکل گشا 🙏

Kanalga Telegram’da o‘tish

‍▒ ارائه روایات معتبر دینے به شیوه نوین ▓ اگر دعا معتقدانه و خالصانه خوانده نشود بے‌اثرست ▒ اعتقادے به دعانویسے و سرڪتاب نداریم ▓ ڪُپے بدون ذڪر منبع ضمان‌آور است

Ko'proq ko'rsatish
2025 yil raqamlardasnowflakes fon
card fon
55 652
Obunachilar
-4724 soatlar
-3157 kunlar
-1 42930 kunlar
Postlar arxiv
01:00
Video unavailableShow in Telegram
🪐اگر بدونیم خدا چقدر دوستمون داره گدای محبت دیگران نمیشیم واسه هر چیزی غصه نمیخوریم حسود نمیشیم و کینه کسی رو به دل نمیگیریم هیچ وقت تو زندگی ناامید نمیشیم هیچ وقت احساس شکست و بدبختی نداریم..... باور کنید خدا خیلی دوستمون داره #استادعالی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
3.77 MB
7
00:33
Video unavailableShow in Telegram
بگو پناه میبرم به پروردگار؛ از شر‌ وسوسه‌گر پنهان‌کار... #استوری ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
1.51 MB
8
Photo unavailableShow in Telegram
❤️🍃 رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله: 🍃هر که هنگام خواب صد مرتبه سورهٔ توحید را بخواند خداوند، گناه پنجاه سال او را بیامرزد. 📚اصول کافی ۴۲۶/۴ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
10
🕊 ذکر روز دوشنبه یَا رَبَّ الْعالَمینَ معنی: ای پروردگار جهانیان. 🤲 دعای روز دوشنبه + معنی اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ فِی هذا الْیَوْمِ مِنْ فَضْلِکَ وَ وَسِعَتِکَ، وَ اَمْنِکَ وَ سَلاَمَتِکَ، وَ جَمالِکَ وَ کَمالِکَ، وَ هُداکَ وَ رِضْوانِکَ، یَا رَبَّ الْعالَمینَ. معنی: خدایا، امروز از فضل و رحمت گسترده‌ات و از امنیت و سلامتت و از جمال و کمال بی‌پایانت و از هدایت و رضوانت درخواست می‌کنم، ای پروردگار جهانیان. 💛 داستان کوتاه از محبت امام رضا (ع) روزی مردی فقیر با دلی شکسته وارد محضر امام رضا(ع) شد. دستانش خالی بود، اما قلبش پر از غصه. چیزی نگفت… فقط نگاهش را به امام دوخت. امام رضا(ع) با همان نگاه نخست فهمید چه در دل اوست. لبخند زد، دست بر شانه‌اش گذاشت و فرمود: «وقتی به ما محبت داری، غم‌هایت را به ما بسپار.» مرد گفت: «آقا من چیزی ندارم… فقط دلم شکسته است.» امام فرمود: «دل شکسته‌ات از هر چیزی نزد خدا عزیزتر است. آن را بده، من برایت از خدا گشایش می‌خواهم.» آن مرد بعدها نقل کرد: «به محض خروج از خانه امام، سبکی عجیبی در دلم افتاد… انگار دنیا را به من داده بودند. مشکلم هم تا چند روز بعد حل شد، اما مهم‌تر از همه این بود که فهمیدم محبت امام رضا یعنی آرامش واقعی.» ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
10👎 1
Photo unavailableShow in Telegram
نیایش صبحگاهی دوشنبه پروردگارا… صبحِ امروز را با نام تو آغاز می‌کنم؛ با امیدی که از رحمتت می‌جوشد و با دلی که تنها به تو تکیه دارد. ای خدای مهربان… در این روز دوشنبه، دل من را از نگرانی‌ها خالی کن و به جای آن، نور آرامش و برکتت را بنشان. قدم‌هایم را استوار کن، اندیشه‌ام را روشن کن و نگاهت را از من نگیر. خدایا… اگر دلم از دنیا خسته شد، با محبت خودت آرامم کن. اگر راه را گم کردم، با لطف خودت هدایت کن. و اگر محتاج شدم، با کرمت بی‌نیازم گردان. آمین یا ربّ العالمین 🌿✨ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
2
✴️دوشنبه 👈10 آذر / قوس 1404 👈10 جمادی الثانی 1447 👈اول دسامبر 2025 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅خرید و فروش. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅قولنامه و قرارداد نوشتن. ✅حسابرسی اموال. ✅قاصد فرستادن. ✅و آغاز نویسندگی و نگارش کتاب و پایان نامه خوب است. 🚘سفر: مسافرت مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد صبور و پاکدامن و با حیا باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️ختنه کودک. ✳️خرید لوازم و مایحتاج. ✳️آغاز معالجه و درمان. ✳️ارسال کالا های تجاری به مشتری. ✳️صید و شکار و دام گذاری. ✳️و آغاز کسب و کار نیک است. 🟣نوشتن حرز ادعیه حکاکی نماز و بستن حرز خوب است. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب،(شب سه شنبه)، مباشرت برای سلامتی مفید و خوب و فرزند سخاوتمند و زبانش از دروغ و غیبت و تهمت پاک است. ان شاءالله. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث عزت و احترام می شود. 🔴 حجامت: #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث درد و الم می شود. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات  ۱۰۰ مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب: تعبیر خوابی که شب " سه شنبه " دیده شود طبق آیه ی11 سوره مبارکه "هود علیه السلام " است. الا الذین صبروا و عملوا الصالحات... و از معنای آن استفاده می شود که کاری برای خواب بیننده پیش آید که در نظر مردم سخت باشد و چون صبر کند موجب نیکنامی و آرامش ایام عمرش گردد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
Hammasini ko'rsatish...
12
تازه شبا بیشتر حالم خوب میشه… وقتی می‌شینم و به امام رضا فکر می‌کنم، انگار همه‌ی غصه‌هام غیب میشه. یه حدیث از امام رضا علیه‌السلام هست که میگه: هر کسی منو زیارت کنه، من در سه جای سختِ قیامت به دادش می‌رسم: ۱. روی پل صراط ۲. هنگام سنجش اعمال ۳. هنگام گرفتن نامه‌ی اعمال قبول کن… از این سه‌جا سخت‌تر نداریم. و امام رضا زیر حرفش نمیزنه. امامی که همیشه حرفش حرفِ آخره. خدا برای من جبران کرده… با چی؟ با خودِ امام رضا… آخه دیگه بهتر از این هم داریم؟ ای خدا… جیگرتو میشه خام‌خام بخورم؟! 😭❤️ (یعنی انقدر دوست دارم و انقدر شکرگزارم که از شدت عشق نمیدونم چی بگم!) روایت داریم: هر کسی حرم امام رضا رو زیارت کنه، ثواب ۷۰ تا حج مقبول براش نوشته میشه. می‌فهمی یعنی چی؟ حج رفتن چقدر هزینه، ثبت‌نام، نوبت، دنگ‌وفنگ داره؟ آخرشم معلوم نیست اسم آدم دربیاد… تازه اگه دربیاد، معلوم نیست حج قبول بشه یا نه. ولی یه زیارت امام رضا علیه‌السلام = ثواب ۷۰ حج مقبول بدون استرس، بدون نوبت، بدون سختی… فقط با یه بلیط اتوبوس یا حتی با پای پیاده! البته ثواب زیارت سه درجه داره: ۷ حج مقبول ۷۰ حج مقبول ۷۰۰ حج مقبول بسته به معرفت و دل آدم. اما کفِ کفش همینه که حداقل ۷ حج مقبول برات می‌نویسن. این یعنی چی؟ یعنی نور علی نور. محبت روی محبت. رحمت روی رحمت. تو قیامت مقام زائرین امام رضا علیه‌السلام از مقام کسانی که بقیه امامان رو زیارت کردن بالاتره. حتی از زائرین نجف و کربلا هم بالاتره. چرا؟ چون خیلی‌هایی که میرن نجف یا کربلا، شیعه‌ی سه‌امامی یا شش‌امامی‌ان. ولی هرکی بیاد مشهد، هرکی قدم بذاره تو حرم امام رضا، قطعاً شیعه‌ی دوازده‌امامیه. این یعنی معرفتش بیشتره… محبتش عمیق‌تره… و ثوابش سنگین‌تر. من واقعاً نمی‌دونم خدا چطور این‌همه رو برای من جمع کرده… ولی فقط می‌تونم بگم: خدایا… تهِ خوشبختی همینجاست.
Hammasini ko'rsatish...
7
اگه دختر باشی، هیچ‌وقت دعا نکن که یه خواستگار از یه شهر دیگه برات بیاد… بگو خواستگار از مشهد برات بیاد، که مجبور نشی از مشهد دل بکنی! ای خدا… شکرت که منو همسایه‌ی امام رضا(ع) کردی. همین که چشمم به گلدسته‌ها و حرم می‌افته، قلبم آروم میشه… کجا میشه همچین آرامشی پیدا کرد؟ وقتی میرم حرم، حس می‌کنم رفتم حموم… روحم پاکِ پاک میشه… وای… من عاشق حرمم. هیچ جا برام حرم نمیشه. وقتی قدم میذارم تو حرم، انگار رفتم تو دریا… تمام آلودگی‌هام شسته میشه. و تازه… تمام دعاهام مستجاب میشه. میدونی امام رضا(ع) چقدر حاجت میده؟ طرف از اون‌ور دنیا بلند میشه، به عشق حاجت‌هاش میاد و با دلی آروم برمی‌گرده. اینارو دیگه من نباید بگم… خودت می‌دونی امام رئوف چقدر دست‌بخشش بازه و واقعا هیچ زائری رو دست خالی برنمی‌گردونه. آره، امام رضا رو از هرجایی میشه زیارت کرد… اما قبول کن مکان مهمه. کجا میشه یه همچین آرامشی پیدا کرد؟ واقعا چی تو این دنیا ارزشش از شفاعت بیشتره؟ ها؟ بگو تا منم مشتریش بشم! ولی چیزی پیدا نمی‌کنی… گشتم نبود… نگرد که نیست! شفاعت امام رضا(ع) قطعیه. سختی‌های گذشته‌م باعث شد خدا برام جبران کنه: یه دختر مشهدی، یه خونه، و یه آقای مهربون که هر هفته میرم پیشش… خب… منِ خاک‌برسر دیگه چی می‌خوام از خدا؟ من همسایه‌ی حجت خدام… وای… نمیدونم چی بگم… تهِ خوشبختیه...
Hammasini ko'rsatish...
5👎 1
Photo unavailableShow in Telegram
• • یــــــــا جبــــــــار • •
Hammasini ko'rsatish...
4👍 1
00:26
Video unavailableShow in Telegram
😢اگه حالت بده و نمیدونی چیکار کنی اینو تا انتها ببین 👤 #کلیپ «برکت علی» با سخنرانی شیخ عباس #صراف 📥 دانلود با کیفیت بالا 🧡 #امام_علی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
1.71 MB
6
📿 ختم ویژه روز دوشنبه – توسل به شهدا (جهت رفع مشکلات و گره‌گشایی) روز دوشنبه متعلق به حضرت امام حسن مجتبی علیه‌السلام است و همچنین روزی است که توسل به شهدا بسیار اثر دارد؛ چون روح شهید زنده است و طبق آیه قرآن «عند ربّهم یرزقون». ✨ نیت ختم گشایش مشکلات، رفع گرفتاری‌ها، آرامش دل، برکت در زندگی و رسیدن به حاجات مهم (به نیت هر شهیدی که دوست داری — مثل شهید همت، شهید باکری، شهید سلیمانی و…). 🕊 اعمال ختم (برای یک روز تا سه روز) 1️⃣ صلوات ۱۱۰ مرتبه (به نیت پیوند با اهل‌ بیت و قبولی توسل) 2️⃣ سوره یس ۱ مرتبه ثوابش را هدیه کن به ارواح همه شهدا و یک شهید خاص اگر در دل داری. 3️⃣ ذکر مخصوص شهدا در طول روز هرچقدر توانستی بگو: «یـا أَیُّهَا الشُّهَداءُ وَالصِّدّیقونَ اشْفَعوا لَنا عِندَالله» این ذکر در گرفتاری‌ها بسیار مجرّب است. 4️⃣ دعای توسل کوتاه مخصوص شهدا سه مرتبه: «اللهم إنی أتوسل إلیک بدماءِ الشهداءِ و مقامهم عندک، فَافرج همّی و اقض حاجتی بحقّ محبوبیتهم عندک یا ارحم الراحمین.» 5️⃣ صدقه حتی اگر ۱ یورو یا ۵ هزار تومان باشد. به نیت سلامتی خودت و هدیه به روح یک شهید. 🌿 زمان اثر این ختم را می‌توان: فقط روز دوشنبه انجام داد یا سه روز متوالی از دوشنبه تا چهارشنبه برای اثر قوی‌تر. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
11
01:05
Video unavailableShow in Telegram
گفتگوی مار و امام علی علیه‌السلام این روایت در کتب شیعه به حد تواتر رسیده و در کتب معتبر شیعه ذکر شده! ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
6.09 MB
5🥰 4
⚜ ذکری معادل هزار رکعت نماز⚜ 🔵 در روایت آمده گفتن ۳ مرتبه این ذكر قبل از خواب معادل هزار ركعت نماز است: 🌕 يفْعٓلُ الله ما يٓشاءُ بقُدْرٓتِهِ ويٓحْكُمٰ ما يُريدُ بِعِزٓتِهِ " 🔺 ترجمه : خدا هر چه را خواهد به قدرتش انجام می‌دهد و هرچه را خواهد به عزتش حکم می‌کند 📚 مستدرك الوسائل، ج ۵، ص ۴۹ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
10
01:39
Video unavailableShow in Telegram
🔻چهار دستورالعمل آیت‌الله بهاءالدینی برای باز شدن گره‌های زندگی 🎤حجت الاسلام عالی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
3.71 MB
5
🖼️  #عکس ؛ #استوری ؛ #پروفایل 💌گر امیر، علی است... 💛 #امام_علی ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
4
با خارج شدن خانجون از آشپزخانه، مثل قحطی‌زده‌های سومالی به جان غذا افتادم و با ولع شروع به خوردن کردم. اگر مادرم مرا این‌گونه می‌دید که بدون توجه به آداب غذا خوردن، دولپی و حریصانه غذا می‌خورم، قطعاً مورد شماتتش قرار می‌گرفتم. بعد از مدت‌ها دلی از عزا درآوردم. پس از شستن ظرف‌های نهار و مرتب کردن میز، به اتاقم پناه بردم. روی تخت دراز کشیدم و به امید رسیدن به آرامش چشمانم را بستم. تصویر لحظه‌ی آخر کیان پشت پلک‌هایم جان گرفت و دلم لبریز شد از دلتنگی؛ اشک‌هایم راه افتاد و روی گونه‌هایم سرازیر شد. بارها اشک‌هایم را پاک کردم، اما دوباره روز از نو، روزی از نو! هراسان به سمت کیفم رفتم. تسبیح یادگار او را برداشتم و دوباره روی تخت دراز کشیدم. تسبیح را در مشت، نزدیک قلبم نگه داشتم تا آرامش به وجودم برگردد. حالِ من، با اینکه مدت کوتاهی او را می‌شناختم و به او دل داده بودم، این‌گونه بود؛ وای به حال دل زهرا که تمام عمرش را کنار او گذرانده بود. بارها زیر لب ذکر گفتم: ـ «اَلَا بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» کم‌کم خواب به چشمانم هجوم آورد و به عالم خواب پرواز کردم...
Hammasini ko'rsatish...
15👍 1🙏 1
حال که به خودم قول داده بودم به نامردهایی مثل محسن ثابت کنم که همه آدم‌ها می‌توانند عقاید اشتباهشان را جبران کنند و متحول شوند، احساس سبکی می‌کردم. به خانه رسیدم و با حس خوبی وارد شدم. ـ سلام بر اهالی خونه! من اومدم! کسی نیست بیاد پیشواز؟ مادرم در حالی که کیفش را روی دستش جابه‌جا می‌کرد از پله‌ها پایین آمد و گفت: ـ علیک‌سلام. چیه؟ خونه رو گذاشتی روی سرت! ـ سلام بر بانوی اعظم، سوده بانو! ـ من دارم می‌رم خونه هیلدا. شب فرزاد میاد دنبالت، بیا اونجا. بابات و روهام هم از سرکار مستقیم میان همون‌جا. ـ مامان‌جون شرمنده روی گلت، ولی من نمی‌تونم بیام. ـ چرا اون‌وقت؟ ـ چون حوصله مهمونی رو ندارم. مامان جان، من چند روز می‌رم خونه‌ی خانجون. فصل امتحاناته، می‌خوام فقط درسم رو بخونم. ـ حوصله بحث کردن با تو رو ندارم روژان. هر کاری دوست داری بکن… جدیداً زیادی گستاخ شدی. با اتمام حرفش با عصبانیت از کنارم گذشت و از خانه خارج شد. دیگر به این بحث‌ها عادت کرده بودم. به سمت اتاقم رفتم، وسایل موردنیازم را جمع کردم و به سمت خانه‌ی خانجون به راه افتادم. شاید چند روز دوری فرصتی می‌شد برای مادرم تا مرا با همین عقایدم قبول کند. با کمک خانجون در اتاقم مستقر شدم. دلم کمی آرامش می‌خواست و قطعاً این آرامش را با وجود خانجون و خانه‌ی کودکی‌هایم به‌دست می‌آوردم. آخرین کتاب را در قفسه می‌گذاشتم که خانجون وارد شد: ـ روژان‌جان بیا، واست غذا گرم کردم. کم مونده از گشنگی همین وسط اتاق ولو بشی! ـ من فدای مهربونیتون بشم. چشم، شما بفرمایید؛ من الان میام. ـ خدا نکنه عزیزم… بیا مادر. خانجون از اتاق خارج شد. نگاهی به اتاق انداختم؛ همه‌چیز سر جای خودش قرار گرفته بود. با شنیدن صدای معده‌ام از گشنگی، به سمت آشپزخانه پرواز کردم! ـ به‌به خانجون! عجب بویی میاد! گمونم بوی لوبیاپلو کل محل رو برداشته! ـ قرار نبود غلو کنی گلکم. بیا بشین سر میز. من ظهر دیدم دیر میای، نهارمو خوردم. ـ خانجون! بدون شما که از گلوم پایین نمی‌ره. ـ بخور عزیزم، نوش جونت. منم می‌رم کمی تو اتاقم استراحت کنم.
Hammasini ko'rsatish...
6🙏 1
روی اولین صندلی نشستم و به یاد آوردم روزی را که برای اولین بار روبه‌رویش ایستادم و او را به مبارزه طلبیدم… و چه آسان شکست خوردم؛ در برابر استدلال‌های درستش و در برابر قلب عاشق خودم. اشک‌هایم سرازیر شده بود، خاطراتم را مرور کرده بودم و حالا سبکبال قدمی به عقب برداشتم تا از سالن خارج شوم، اما چشم‌درچشمِ مردی شدم که روزی مرا به استهزاء گرفته بود: محسن. چشم از او گرفتم تا بی‌اعتنا از کنارش بگذرم، اما با حرفش خشک شدم… نفس کشیدن یادم رفت. ـ این همه ریا و تزویر فقط برای به‌دست آوردن کیان بود و بس. امکان نداره دخترِ بی‌بند و بارِ دیروز، یه‌هو شبیه مریم مقدس بشه. درست نمی‌گم خانم ادیب؟ تزویر؟ ریا؟ من؟ منِی که با تحقیق، با عشق و با علاقه تغییر کرده بودم… من متهم به ریاکاری شده بودم؟ ریاکار من بودم یا اویی که یقهٔ پیراهنش را تا آخر می‌بست و همیشه تسبیح به دست داشت و ادعای متدینی می‌کرد، اما به‌راحتی مرا تهمت می‌زد و قضاوتم می‌کرد؟ به سمتش برگشتم، مستقیم در چشمانش نگاه کردم و پوزخندی زدم. ـ خداگو با خداجو فرق دارد… حقیقت با هیاهو فرق دارد… بسا مشرک که قرآن به‌دست است نداند در حقیقت بت‌پرست است… این است حکایت شما آقای به‌ظاهر باخدا! سکوت کرد و من ادامه دادم: ـ همهٔ سعیت رو کردی که کیان رو اسیر خودت کنی، ولی نتونستی. از فردا که نقاب از چهره‌ات برداشته بشه، سالم کنم. گفتم: ـ آره، اصلاً من بدم… من همونیم که تو توی ذهنت ساختی. تو چی؟ تویی که ادعات گوش فلک رو کرده، همونی هستی که نشون میدی؟ تویی که سد راه ناموس مردم می‌شی و به‌راحتی قضاوتشون می‌کنی… تو خدا رو می‌شناسی؟ نه اخوی… تو خدا رو نمی‌شناسی. اگه می‌شناختی، این‌قدر راحت تهمت نمی‌زدی. تو همون دینی رو که سنگش رو به سینه می‌زنی، یک‌بار درست بخون. تو همون دینی گفته: «اگر دیدی کسی شب گناه کرد، روز با چشم گناهکار نگاهش نکن… شاید همان شب توبه کرده باشد.» محض رضای همون خدایی که ادعای بندگیش رو می‌کنی، برای یک‌بار دینت رو مرور کن. نذاشتم چیزی بگوید. با عجله از سالن خارج شدم و همان‌جا به خودم قول دادم: به او ثابت می‌کنم که در این راه ثابت‌قدمم… و حجاب و ظاهرم نه برای کیان، بلکه برای اعتقادی است که دیر به آن رسیدم… اما رسیدم.
Hammasini ko'rsatish...
12
ماشین را مقابل خانهٔ خانم‌جون نگه‌داشتم. ـ بفرمایید خانم‌جون، اینم قصرتون. ـ شما تشریف نمیاری به کلبهٔ خرابه‌ی من؟ خندیدم. ـ حالا شده کلبهٔ خرابه؟ وقتی می‌گی قصر، چی بگم بهت گلِکم؟ ـ چشم، من نمیگم قصر… شما هم نزنید تو سر مال. اینجا خونهٔ امید منه. حالا زبون نریز، بیا پایین. ـ خانم‌جون، منو چند ماه تو خونت راه میدی؟ مزاحمتو قبول می‌کنی؟ ـ خونهٔ خودته عزیزم. این چه حرفیه آخه؟ حالا چی شده که منو قابل دونستی و می‌خوای چند ماه بیای ورِ دلِ منِ پیرزن بشینی؟ مردد ماندم. ـ چیزی نیست… ولی جدیداً با مامان زیاد دعوام میشه. این روزها هم حوصلهٔ اون‌جا رو ندارم. دلم یه جای آروم و ساکت می‌خواد. اگه امتحانات دانشگاهم نزدیک نبود و بابا اجازه می‌داد، می‌رفتم ویلا... ـ اگه بابات هم اجازه می‌داد، من نمی‌ذاشتم تنها بری اون‌جا. درِ این خونه همیشه به روت بازه. من مگه جز تو کی دارم که بهم سر بزنه؟ از دار دنیا یه دختر دارم که اونم از این خونه دل‌بریده؛ سالی، ماهی شاید یک‌بار بهم سر بزنه یا نَزنه. قدمت رو چشمام. برو عزیزم، وسایلت رو جمع کن و بیا. ـ ممنونم خانم‌جونم. پس با اجازه‌تون من برم، تا شب برمی‌گردم. ـ برو، خدا به همرات. منتظر شدم تا خانم‌جون داخل رفت. با بسته شدن در، به راه افتادم. دلم عجیب گرفته بود. سدِ مقاومتم در برابر اشک‌هایم شکست و گونه‌هایم خیس شد از اشکی که بی‌اجازه می‌ریخت. از توی کیفم تسبیح کیان را برداشتم و به قلبم چسباندم تا کمتر برای صاحبش بی‌قراری کند. بارها و بارها حرف‌های آخرش را مرور کردم و اشک ریختم. وقتی به خود آمدم، روبه‌روی دانشگاه بودم. بی‌اختیار پیاده شدم و به سمت سالن کنفرانس رفتم… جایی که برای اولین‌بار به صحبت‌های دلنشین کیان گوش داده بودم.
Hammasini ko'rsatish...
10
📿 ذکر روز یکشنبه یا ذَا الجَلالِ وَ الاِکرام (ای صاحب بزرگواری و بخشش) این ذکر بین علما مشهور و برای روز یکشنبه بسیار گفته می‌شود. 🤲 دعای روز یکشنبه (از صحیفه سجادیه) با معنی «اللّهُمَّ اجْعَلْ أوَّلَ یَوْمِی هذا صَلاحاً، وَ أَوْسَطَهُ فَلاحاً، وَ آخِرَهُ نَجاحاً…» معنی: خدایا آغاز امروز مرا اصلاح و پاکیزگی قرار بده، میانه‌اش را رشد و رهایی، و پایانش را موفقیت و برکت. «وَ أَعُوذُ بِکَ فِیهِ مِنْ یَوْمٍ أوَّلُهُ فَزَعٌ، وَ أَوْسَطُهُ جَزَعٌ، وَ آخِرُهُ وَجَعٌ…» معنی: و پناه می‌برم به تو از روزی که شروعش هراس باشد، میانه‌اش بی‌تابی، و پایانش درد و اندوه. 📘 داستان کوتاه: "سنگی که برگشت" روزی مردی کنار رودخانه نشسته بود و سنگ‌ریزه‌ها را داخل آب می‌انداخت. پیرمردی از آنجا گذشت و گفت: — پسرم، چرا آب را این‌قدر به هم می‌زنی؟ مرد جوان خندید و گفت: — مهم نیست، کسی که اذیت نمی‌شود! پیرمرد لبخندی زد، یک سنگ برداشت و آرام به سمت مرد پرتاب کرد. سنگ به پای او خورد و مرد ناراحت شد و گفت: — چرا زدی؟! پیرمرد گفت: — همان‌طور که تو فکر می‌کنی صدای سنگ‌ها کسی را اذیت نمی‌کند، گاهی کارهای کوچک ما هم در دل دیگران موجی می‌اندازد که ما نمی‌بینیم، اما درد دارد… سپس ادامه داد: — هر موجی که در دل آب می‌سازی، روزی به تو برمی‌گردد؛ چه موج مهربانی باشد، چه موج آزردن. 🌱 پیام داستان گاهی خیال می‌کنیم حرف‌ها و رفتارهای کوچک ما هیچ‌کس را اذیت نمی‌کند، اما دنیا پر از دل‌هایی است که با یک کلمه می‌رنجند. اگر نمی‌توانیم شادی بدهیم، حداقل موجِ آزار به دل‌ها نفرستیم… ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ @Ganje_arsh
Hammasini ko'rsatish...
6